تبیان، دستیار زندگی

سلام . من یه داستان میگم شما هم بقیشو بگید بعدش یه جایی هم بگذارید تا دیگران ادامه ی داستان شما رو ادامه بدن . اینجوری دیگه داستان تا ابد ادامه پیدا میکنه .

یه روز چلسی تو تبیان ثبت نام میکنه بعدش یهو میفهمه که اوووووووووه اینجا انجمن تخصصی هم داره که ! (خنده) . بعد میره تو انجمن زنان و میخواد حال بعضی ها رو بگیره ! اسم این افرادی که میخواد حالشونو بگیره اینه : ......

(بقیه داستان رو شما بگید . هر جوری خواستید بگید . اصلا موضوع رو عوض کنید اما ادامه ی همین باشه ها ! در ضمن از سه خط هم بیشتر نشه چون کسل کننده میشه . یه جایی هم بزارید تا دیگران بقیه ی داستان شما رو ادامه بدهند . )

ادامه داستان tear drop : بعد میگه علی جون یه بسته نون داری به ما بدی ؟ علی آقا میگه مگه من پسر خالتم که به من میگی علی جون ؟ بچه پررو ! بعد چلسی گریه میکنه به علی آقا میگه الان میرم بابامو میارم مغازتو رو سرت خراب کنه ! بعد علی آقا میگه ......

بعد علی اقا میگه برو هر احدی رو که دوست داری بیار .

بعد چلسی میره خونشون اول کامپیوتر رو روشن میکنه و یه چندتا مبحث تو تبیان ایجاد میکنه و بعد به باباش میگه من آماده ام که بریم . بعد چلسی یک کیف پر از مواد منفجره بر میداره تا بره مغازه علی آقا رو بترکونه اما یهو بابای چلسی متوجه میشه و با عصبانیت بهش میگه ......

بعد باباش بهش میگه مگه بچه عقل تو کلت نیست

اصلا بیبنم تو چرا همش پای این جعبه ی جادویی می شینی چرا در س نمی خونی

مگه تو کنکوری نیستی

برو در س می خوان نگو چیست ای کام (کامپیوتر )

که سرمایه پست هست این جام

درس نخونی کسی پست هاتم نمی خونه توی این جعبه ی جادو

تازه سر بازیم که باید بری

بعد چلسی ناراحت می شه و احساس ندامت می کنه و می گه ......

بعد چلسی ناراحت میشه و احساس ندامت میکنه و میگه ...

اهــــــــــــــــــــــــه ! بابا ؟ (با نهایت ناراحتی) شما هم همش بلدی گیر بدیا .

مگه من چه سرگرمی دارم تو این روزای گرم تابستون ؟ بعد باباش میگه حالا ول کن این حرف هارو . آخ تو چرا اینقدر رنگت پریده چلسی پسرم ؟ نمیدونم بابایی . باید بگی چرا رنگت پریده . زود باش ! بعد چلسی به ته ته په ته میفته و میگه : آخه ... آخه ...

آخه نداره  ادامه داستان منو پخش نکردی و خودت داری همشو میگی ما هم این وسط پشمیم

 با سلام خدمت چلسی گرام

توجه داشته باش که این تاپیک باید یه هدفی داشته باشه و یه تولید محتویی بشه وگرنه در این تاپیک تخته می شود

با تشکر

مدیر انجمن طنز

نیکادل

در ضمن من مهندسم نه دکتر

بعد چلسی به ته ته په ته میفته میگه : ای بابا آقاجون ! ول کن این حرف ها رو بیا ببین دارم یه نرم افزار جالب دانلود میکنم . بعد آقاجون میگه : چه نرم افزاری ؟ فتوشاپه ؟

بعد چلسی میگه بیشین بینیم بابا ! (وای)

بعد آقاجونش میگه چی گفتی ؟ بعد یه پس گردنی صاعقه ای میزنه به چلسی .

بعدش چلسی از همونجا ............ (شما ادامه بدید )

چلسی از همونجا حالش گرفته میشه و میگه عهههههههههه چقدر تبیان نیومده بودم . بعد از چندین سال چشمم به جمال روشن شدددددددد .


وووووووووو بیخیال . قضیه سری هست .

چلسی برو تا دستگیر نشدی . لولولولو الگانس اومد ...