• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 1866)
دوشنبه 20/6/1391 - 0:54 -0 تشکر 554713
حسین منزوی غزل سرایی بی همتا

حسین منزوی در مهر سال ۱۳۲۵ متولد شد. شعرهای او بیشتر در زمینهٔ غزل‌سرایی است اما شعر سپید هم می‌سرود. او در سال ۱۳۸۳ بر اثر آمبولی ریوی و سرطان در تهران درگذشت و در کنار مزار پدرش در زنجان به خاک سپرده شد.

دوشنبه 20/6/1391 - 23:40 - 0 تشکر 558518

کنون پرنده ی تو ــ آن فسرده در پاییز ــ


به معجز تو بهارین شده است و شورانگیز


 بسا شگفت که ظرفیت ِ بهارم بود


منی که زیسته بودم مدام در پاییز


 چنان به دام عزیز تو بسته است دلم


که خود نه پای گریزش بود نه میل گریز


 شده است از تو و حجم متین تو ، پُر بار


کنون نه تنها بیداری ام که خوابم نیز


 چگونه من نکنم میل بوسه در تو ، تویی


که بشکنی ز خدا نیز شیشه ی پرهیز


 هراس نیست مرا تا تو در کنار منی


بگو تمام جهانم زند صلای ستیز


 تو آن دیاری ، آن سرزمین ِ موعودی


فضای تو همه از جاودانگی لبریز


 شکسته ام ز پس خود تمام ِ پُل ها را


من از تو باز نمیگردم ای دیار ِ عزیز !

دوشنبه 20/6/1391 - 23:41 - 0 تشکر 558520

چگونه باغ ِ تو باور کند بهاران را ؟


که سال ها نچشیده است ، طعم باران را


گمان مبر که چراغان کنند ، دیگر بار


شکفته ها تن عریان شاخساران را


و یا ز روی چمن بسترد دو باره نسیم


غبار خستگی روز و روزگاران را


درخت های کهن ساقه ، ساقه دار شوند


به دار کرده بر اینان تن هزاران را


غبار مرگ به رگ های باغ خشکانید


زلال ِ جاری ِ آواز ِ جویباران را


نگاه کن گل من ! باغبان ِ باغت را


و شانه هایش آن رُستگاه ماران را


گرفتم این که شکفتی و بارور گشتی


چگونه می بری از یاد داغ ِ یاران را ؟


 درخت ِ کوچک من ! ای درخت ِ کوچک من !


صبور باش و فراموش کن بهاران را


 به خیره گوش مخوابان ، از این سوی دیوار


صلای سُمّ سمندان ِ شهسواران را


 سوار ِ سبز ِ تو هرگز نخواهد آمد ، آه !


به خیره خیره مبر رنج انتظاران را !

دوشنبه 20/6/1391 - 23:41 - 0 تشکر 558521

امشب به یادت پرسه خواهم زد غریبانه
در کوچه های ذهنم-اکنون بی تو ویرانه-


پشت کدامین در کسی جز تو تواند بود؟
ای تو طنین هر صدا و روح هر خانه!


اینک صعودم تا به اوج عشق ورزیدن
با هر صعود جاودان پیوند پیمانه


امشب به یادت مست مستم تا بترکانم
بغض تمام روزهای هوشیارانه


بین تو و من این همه دیوار و من با تو؛
کز جان گره خورده ست این پیوند جانانه


چون نبض من در هستی ام پیچیده می آیی
گیرم که از تو بگذرم سنگین و بیگانه


گفتم به افسونی تو را آرام خواهم کرد
عصیانی من! ای دل! ای بیتاب دیوانه!


امشب ولی می بینمت دیگر نمی گیرد
تخدیر ِهیچ افیون و خواب ِهیچ افسانه

دوشنبه 20/6/1391 - 23:41 - 0 تشکر 558522

دوباره راه غنا می زند ترانه ی من


دوباره می شکفد شعر عاشقانه ی من


دوباره می گذرد بعد از آن سیه توفان


نسیم پاک نوازش بر آشیانه ی من


مگر صدای بهاری شنیده از سویی؟


که کرده جرات سر بر زدن جوانه ی من 


تو شاید آن زن افسانه ای که می آری


به هدیه با خود خورشید را به خانه ی من


تو شاید آمده ای سوی من که بر داری


به مهر بار غریبیم را ز شانه ی من


دعا کنیم که روزی امید من باشی


برای زیستن امروز ای بهانه ی من!


برای تو غزلی عاشقانه ساخته ام


تو ای شکفتگی ات مطلع ترانه ی من!

دوشنبه 20/6/1391 - 23:42 - 0 تشکر 558524

در من ادراکی است از تو عاشقانه،عاشقانه


از تو تصویری است در من جاودانه،جاودانه


تو هوای عطری از صحرای دور آرزویی


از تو سنگین شهر ذهنم کوچه کوچه،خانه خانه


آه ای آمیزه ای از بی ریایی با محبت!


شادی تو کودکانه، رأفت تو مادرانه


شهربانوی وجودم باش و کابین تو؟ بستان


 اینک،اقلیم دل من بی کرانِ بی کرانه 


آتش او! دیگر این افسانه را بگذار و بگذر


در من اینک آتش تو، شعله شعله در زبانه


فصل،فصل توست دیگر، فصل  فصل ما -من و تو-


فصل عطر و فصل سبزه، فصل گل، فصل جوانه


فصل رفتن در خیابان های شوخ مهربانی


فصل ماندن در تماشای قشنگ شاعرانه


فصل چیدن های گل ها - چیدن گل های بوسه -


از بهار و از لب تو، خوشه خوشه، دانه دانه 


دفتری که حرف حرف، برگ برگش مرثیت بود


اینک اینک در هوایت پر ترنم، پر ترانه 


بار دیگر ظلمتم را می شکافد شب چراغی


تا کی اش از من بدزدی بار دیگر، ای زمانه!

دوشنبه 20/6/1391 - 23:42 - 0 تشکر 558527

تلاقی بشکوه مه و معمایی


تراکم همه­ی رازهای دنیایی


به هیچ سلسله­ی خاکیان نمی­مانی


تو از کدامین، دنیای تازه می­آیی؟


عصیر دفتر «حافظ»؟ شراب شیرازی؟


چه هستی آخر؟ کاین گونه گرم و گیرایی؟


تو از قبیله­ی سوزان آتشی شاید


چنین که سرکش و پاک و بلندبالایی


مرا به گردش صد قصّه می­برد چشمت


تو کیستی؟ ز پری­های داستان­هایی؟


شعاع نوری، بر تپه­های روشن موج


تو دختر فلقیّ و عروس دریایی


نسیم سبزی، از جلگه­های تخدیری


گل سپیدی، برآب­های رویایی


فروغ­باری، خون نظیف خورشیدی


شکوهمندی، روح بزرگ صحرایی


تو مثل خنده­ی گل، مثل خواب پروانه


تو مثل آن­چه که ناگفتنی است، زیبایی


چگونه سیر شود چشمم از تماشایت؟


که جاودانه­ترین لحظه­ی تماشایی

دوشنبه 20/6/1391 - 23:42 - 0 تشکر 558530

خیام ظلمتیان را، فضای نور کنی


به ذهن ظلمت اگر لحظه­ای خطور کنی


نشسته­ام به عزای چراغ مرده­ی خود


بیا که سوک مرا، ای ستاره! سور کنی


برای من، همه، آن لحظه است، لحظه­ی قدر


که چون شهاب، در آفاق شب عبور کنی


هنوز می­شود از شب گذشت و روشن شد،


اگر تو- طالع موعود من!- عبور کنی


تراکم همه­ی ابرهای زاینده!


بیا که یادی از این شوره­زار دور کنی


کبوتر افق آرزو! خوشا گذری


براین غریب، بر این برج سوت و کور کنی


چه می­شود که شبی، ای شکیب جادویی


عیادتی هم از این جان ناصبور کنی؟


نه از درنگ، ز تثبیت شب هراسانم


اگر در آمدنت بیش از این قصور کنی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.