• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 1371)
دوشنبه 20/6/1391 - 0:18 -0 تشکر 554528
محمد بیابانی شاعر نویسنده منتقد

محمد بیابانی ۷ خرداد ۱۳۲۴ در سامانهٔ امامزاده از توابع استان بوشهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش گذراند. سپس برای ادامه تحصیل و گذراندن دورهٔ دو سالهٔ تربیت معلم، وارد دانشسرای کشاورزی شیراز شد (این ایام همزمان با آغاز فعالیت‌های سیاسی وی به طور جدی است). پس از اتمام دانشسرا، دورهٔ دو سالهٔ خدمت نظام وظیفه را در سپاه ترویج و آبادانی در دامغان به پایان رساند.در سال ۱۳۵۲ به استخدام اداره آموزش و پرورش استان بوشهر درآمد و به تدریس در مدارس شهرستان‌های گناوه، دشتستان و بوشهر پرداخت. وی بامداد روز چهارشنبه ۲۱ اسفندماه ۱۳۸۱، بر اثر سرطان ریه در بوشهر درگذشت.

دوشنبه 20/6/1391 - 2:47 - 0 تشکر 554923

تاوان آتشی که تاب می دهد انسان



جبین فراز کبکبه یا ویران
سرگرم آن شقایق دورم
این چشمه
از شنای که می روید عطر و آب
تاوان
آتشی که تاب می دهد انسان
مهلت نمی دهند
گاهی که نوبهار
از کاسه ی گدای گذر نیز
پرهیز می کند
تاوان آتشی که تاب می دهد انسان
پاییز
نام دیگر دنیاست
دریاچه ی مهاجرت قو
پروا که می کند نشانه ی پرواز
تاوان آتشی که تاب می دهد
انسان
اکنون
چنان زلال می وزد از دریا
کز چاربند حواصیل
بال پریدن از تو بلند است
تاوان آتشی که تاب می دهد انسان



دوشنبه 20/6/1391 - 2:47 - 0 تشکر 554924

گودال دیگری به عمق افق تا من



عزای طلسم اینک حال
می دانم عطر ایل گرفته است
از چادری به چادر دیگر
رویای او
ولی
هر چیز در خیال سفر
تنهاست
پیراهنی که با حضور ماه و راهبه
گم می کند تو را
دریای زورقم
اما دوباره باد
سرگرم جمع کردن اشباح ست
راهی نمی رهد
در آینه از سر گرفته ایم
حمام خون
شمای تو در اغماء ست
فرصت نمی تراشدم
دستی که تا گلوی تو
حمام دیگری
سیبی نچیده ام
ما پیش از آن که رود
ماهی صحرا باشد
از رو به روی جهان سایه کنده ایم
پس می توانی : از نگاه خویش فروکاهی
لختی شلال خیابان
آن چکمه های تیره بیاویزی
گرد سرم
اگر به عمق افق تار می زند
بعد از همیشه مرگ
تو می آیی
راهی نمی رهد
این دوره بیهوده
اکنون
دو کاسه تا رهایی مهتاب
پیش روست
تا لانه ای که در مسیر مار جوجه گرفته است
تاوان خنده ی گندم گاهی
این چار دره برابر نیست
لنگر که می کشد حضور راهبه
گودال دیگری
گرد
سرم به عمق افق
تار می زند



دوشنبه 20/6/1391 - 2:48 - 0 تشکر 554925

گذار این همه تردید



اگر که خاکم اگر باد
نمی گذارندم
از جان خود برآرم چشم
جهان مگر چند است
که او هنوز مرا می جود
و هر طرف
که رهی چرخ می دهد
فانوس
اریب فاصله اسکندری ست
گذار این همه تردید
چگونه می شود به پسینگاه
نشست و صاعقه ها را
چو ریگ در ته یک چشمه ی حقیر افکند
هنوز پیکرم آوار آن حصار تهی ست
رسالتی که درفش است و
با لعاب دروغ
دهان موجز ما
را
تهی ست ریشه
فرا گرد اعتمادکهن
به جز جرقه ای از شمشیر و
قاقمی از خون
نمی توانم دید
جهان مگر چند است
که او هنوز تو را می جود
مرا این نیز
نمی گذارندم
از جان خود برآرم چشم
برهنه بگذرم از توتیای توفانی
و داغ
را
به ابایی
درون خزم تا ماه



دوشنبه 20/6/1391 - 2:48 - 0 تشکر 554926

پیش از نمای قافله در مهتاب



رها نمی پردم شیون
دریا
سیاره ی سرشک است و
از دریچه نمی شوید انتظار
میعاد با گل آتشبرگ
گهواره ای که نام تو می ریسد
احساس
می زنم جوانه
با غرور باد راهی ام اینک باد
میعاد با گل آتشبرگ
پروانه ای که نام تو می ریسد
گرد سرت سپیده های باختران
می بارد عطر و ایل
آتشی که پلنگ ایستاده است
میعاد با گل آتشبرگ
فواره ای که نام تو می ریسد
تاریکی و ترانه
سمت دیگر انسان
پیرامنت بتفشه
کوچه گرفته است
این آسمان پاره از نفس گنجشک
میعاد با گل آتشبرگ
سیاره ای که نام تو می ریسد
می شد جهان
کبواری ترانه سازد
از سر سوسن گذشته است
پیش از نمای قافله در مهتاب
میعاد با گل آتشبرگ
پیراهنی که نام تو می ریسد
دریاست
سیاره ی سرشک
پیر از دهان ببر می گذرد
میعاد با گل آتشبرگ
چشمان خسته ای که نام تو می ریسد



دوشنبه 20/6/1391 - 2:49 - 0 تشکر 554929

و آن که خیره به دیوارها و آینه هاست



تبار قافله کوتاه ست
صداست
رهگذر انگار
بوته های گون
شکیب دره می خزدم شبتاب
و غار
پر از خیال جهان
مادری ست
رقص شکار
به سایه روشن سوم
عزاست
شقایق دگر است این
رهاترم در باد
نه کوه می شکند سایه زیر چشم شما
نه کوچه می رسد از انتهای بال کلاغ
دو بنز تیره شبانگاه
و آن که خیره به دیوارها و آینه هاست
و پشت ماسه نشسته است
شقایق دگر است این
عبور عادت ما
دوره می کند مهتاب
گمان نمی برم
نشانه ای که نشیند به روی کاج و کلاغ
از تو برده باشد نام
و آن که خیره به دیوارها و آینه هاست
و پشت ماشه نشسته است
هنوز این سر دنیا درون
دام سفر می کنند ماهی ها
و مادری که نمی داند
فراز ماسه چه گورستانی
میان فاختگان و صدای من
تنهاست



دوشنبه 20/6/1391 - 2:50 - 0 تشکر 554930

روی بخار در شفق خیس خیزران



عبور عادتم اینک کوه
پیداست
سیب و ساعتی که ر آن دانوش
قویی زبانه می کشد از مد ماهتاب
یا قامتی که سادگی
ام دریاب
اسبی گران تر از سپیده
با ناژادی فردا
پشت کرده به من
تاب می خورد
یک چشم فاصله
استخر فرصت است
خونی که تازه می چکدد از ماجرای صبح
این رودخانه عبوری ست ناگزیر
کز چاربند موج
پرهیب بی حواس داغ های تو
می
لغزد آشکار
از بال بوم کرکسی آراستند
شبپره وار
خاکستر
آفتاب گلستان کردند
براستخوان و عصب
خاک
جامه ای جاوید
دیدم دوباره تو را برد
پیراهنی که آشاین تنت بود
اکنون کبوتری ست
بر بام های مه گرفته به پرواز
سرشار قامت آن ناشناس
با دو رشته جعد حنایی
مادر هنوز دانوش
گهواره را نبریده است
روی بخار می خزداین رودخانه
در شفق خیس خیزران
در چیتگر همیشه درختی هست
با خال ها و پوکه های خالی
خواهان چیست دانوش
ساری که دور می برد
این گونه
آسمان



دوشنبه 20/6/1391 - 2:50 - 0 تشکر 554931

سی وقفه



طنین کاهن اگر اما
1
سراب با ملکی همراه
هراس با فلک الافلاک
لشکر زرهی
و کدتای کبیسه
به سالگرد تماشای آب در پاییز
و جامه از تن دنیا ربود
مرزنگوش
خون سیامک گندم رست
2
دروغ در مولن روژ لباس رنگی می پوشد
کرشمه در مولن روژ لباس رنگی می پوشد
فراق در مولن روز لباس رنگی می پوشد
کمرنگیری
شرار بیست و هشتم مرداد
کریم پور شیرازی سیاوش آتش هاست
و او در آینه ها تنها
خون سیامک گندم رست
3
بغل وا می کنی
کمیته پا می گیرد
شکنجه سر بر می دارد
در اخم کوهستان
و نام آدم ها
خون سیامک گندم رست
4
پر از ارامنه
درد - آوا
تبار تزریقی
و ابرهای یکسره در پاییز
چنین که پیر می پرد از دیوار
عبور خواب تو کش می دهد
و یال اسب به مجرا
خون سیامک گندم رست
5
نه این که دامن او
خاموش
و ابر،پرپرزن
سحر کپک زده ی وهم
توپخانه خیره به دنیا
نگاره ها خالی
و دام پاره
خیس گذر تاریک
خون سیامک گندم رست
6
هنوز هشتی سبز آباد
نگاه لیل پر از شاخه
خواب قنسول از دریچه گذر می کند
و سمت دیگر من افراست
صدای دور علف
چشم دیگری ست
دست تازیانه در میانه ی میدان
عبور خنده با انوشه به لبخند می رسد
خون سیامک گندم رست
7
میان کوچه خبر گام می زنم
از حوض سلطان بالا می کشی
از شهربانی
غروب و چکمه ی دژبان
خیال زیبایی
هنوز آن بالاست
و کاروان ان رگ سیال
خون سیامک گندم رست
8
کلاه پاره به سر اندوه
و عشق پیر صفرخان
کرانه ها خالی
دوباره آن طرفم
جان پونه حلق آویز
هراس شاعرانه
پرم دریاست
خون سیامک گندم رست
9
نمی شوم از دیدار
درنگ می گذرد
صدای پای کلاغ
و من
سرم از دنبال
عشق لانه ی ماهیخوار
خون سیامک گندم رست
10
حضور خاطره
افشار طوس ناپیدا
و جاده کفترک از شیب شهرضا جاری
نگاه مزرعه از لای جامه خونین بود
و فاطمی پنهان
خون سیامک گندم رست



دوشنبه 20/6/1391 - 2:51 - 0 تشکر 554932

سی سبد



حنای این طبق نالان
صدای کیست
درخت بی پایان بیماری
کاخ شاهی بار عام می دهد
سگ هار کوچه می خواهد
ستاره ای نیست
کلوخی بر می دارم
خون سیامک گندم رست



دوشنبه 20/6/1391 - 2:51 - 0 تشکر 554933

سی تیر



به حیرت از تو اگر
1
ولی :
سالخورده ی دف زن
سایه ی تسخیری
اصل چهار غله و جنجال
واسطه خون بود
نه سالگی ام
به خانه می آمد
و خرما بسته بندی شیرینی داشت
خون سیامک گندم رست
2
برهنه می گذرم
و باغچه طی می کند
تو را
و خنده ی ستاره اگر دیوار
جذام حجله روی
هیولای زیر هشت
ضرابخانه پر از سکه ست
و اسطبل شاهی اسب می طلبد
خون
سیامک گندم رست
3
نمی رمانمت ای توفان
هلال ضربی سیالسنگ
که پشت کرده / میهنم / از دست می شود
نمی تابد
از من به قطره ای
که حشمتیه کاسه گردان بود
و کاسه سرم ارزان
که سالهای بی تو مرا دنبال
دو سوم دریا بودم
حشم دو پرچم گل ها
خون سیامک گندم رست
4
تو از کجای گریه نمایانی
که از میان دایره سر می روم
و از دهان گور
زبان گرگ های خانه زاد
روسپی هانه های پیر تر از کشمیر
مخ های بی شعبان
و تازیانه ، موجه
عمر
در حمام زرهی
درشکه ها تاریک
و لابه های کهن
خون سیامک گندم رست
5
پاک می شود خاطرم
در بادهای غیر موسمی
نه سالگی ام به خانه می آید
از جان خود گذشتم
با خون خود نوشتم
یا مرگ یا مصدق
گریه فاسد بود
زمین مجاور ماهی ها
و سینا ساحل
خون سیامک
گندم رست
6
ترس
سایه ی شرم آگینی داشت
در چارباغ مدرسه/ خالی
نمی دویدم
دست نه سالگی ام نمی کشیدم
صدای قامت شاملو
دیار کسرایی
و چشم خالی اسفندیار
خون سیامک گندم رست
7
سرک می کشی
کسوف بیستم مرداد
بیست و
پنجم مرداد
بیست و هشتم مرداد
و سرچشمه تهی ست
تیر از واله خون می چیند
بازار در گذر سر می رود
پلاک چندم او
و باد می بالد
خون سیامک گندم رست
8
که باز
سر نرود احساس
سپیده از سر میدان تیر
و تازیانه از تنوره ی نیلوفر
بهار گریه کنی
درخت سینه داده به گنجشک
خون سیامک گندم رست
9
سپید نپوشی
عروس ارزنة الروم
قرار آسمان و حنجره ی کور
بسته های اسکلت بر آب
چه آفتی که نرفته ست
خون سیامک گندم رست
10
چه خسته می کشی
سپیده ی عمویی
کامیاب
مرور قافله در باد
در باد درخت خانی آباد
در باد غروب عشرت آباد
در باد نگاه وکیلی توفان می کرد
نمک بر زخم مپاش
کلاغ کافه نادری سابق
نامه به مقصد نمی کشد
خون سیامک گندم رست



دوشنبه 20/6/1391 - 2:51 - 0 تشکر 554934

سی تبسم



و جانب عطر شفق
1
جهان که جعد کلالی نیست
سپیده سر برگرداند جلالی می ریزد
بنفشه پا بردارد
شبم پر از دانه ست
نه
سالگی ام به خانه می آید
شنیدم بهمنی گردان می سازن
برای سربازا زندان می سازن
و قهوه خانه تهی
قرار جعفر آهنگر
خون سیامک گندم رست
2
نگاه کهنه
اقدسیه بر آتش داد
نهان فتنه تو را
گمان نمی برم
چراغ فاصله عباسی ست
خون
سیامک گندم رست
3
سرگردانی
پری که باغچه می کارد
میان پنجره و پاییز
و روزبه عاشقانه اگر کوتاه
مرام ساحل اگر
پرده می کشد سینه
خون سیامک گندم رست
4
آزادی غایب بود
شمال از من باران تر
و مرتضی / جلوترم از مرگ
پیاده می شود
غروب لشکر زرهی با او
میان شانه ها و شترخان
هنوز ناپیداست
خیال آن گل اگر چرخ می خورم
تاریک
خون سیامک گندم رست
5
دهان
چه تلخ می گذرد
و باد
پر از صداست
آب های غروب
میان لاله زار و قد تو
تنها
قیام مردم
نیست
و مار می رقصد
خون سیامک گندم رست
6
زمان
اجازه ی رفتن بود
کسوف شبنم و خورشید
درک شوم حقیقت
و ابتدای تهی
خون سیامک گندم رست
7
ابرهای در میانه سالی دود
ارابه های مرده
کلاف سر در پا
پرده نمی گرداند
قهوه
خانه
دور می زند سحاب و اکبر گلپایگانی
و پیر می پرد
بهار و آتش بی منقار
خون سیامک گندم رست
8
پیاده می ترکد
دیدار
دانه ای از ریگ
پیچ و تاب کبوتر
کنار چوبه ی تاریک
و عشق با تو به میدان
و آفتاب
میان دست
تو تأخیر می کند
غرور زورخانه
مهیا ست
خون سیامک گندم رست
9
ساه بمانی سال
سر به راه قدم بر می دارد آب
سر بهراه قدم برمی دارد باد
سر به راه قدم بر می دارد او
و آب به لانه می بندد کبک انجیر
خون سیامک گندم رست
10
ولی
سالخورده ی دف زن
گرگم به هوا سیرم و شب بالا
اسا چپرنگ پیرم و شب بالا
امان نبرا سیرم و شب بالا
کرمج زیر پا پیرم و شب بالا
والبی سلام وسلام
و علیک و علیک
بر جمالش
خون سیامک گندم رست



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.