• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
ایران سرای من (بازدید: 1902)
شنبه 18/6/1391 - 1:8 -0 تشکر 549666
جشن ها و آیین های ایرانی

سلام در این قسمت به مراسم و جشنهایی که در ایران از قدیم بوده میپردازیم

يکشنبه 19/6/1391 - 10:0 - 0 تشکر 552719

زمان جشن مهرگان


همانگونه که گفته شد، زمان برگزاری جشن مهرگان در دوره هخامنشی و به احتمالی قدیم‌تر از آن، در نخستین روز ماه مهر بوده و اکنون حدود دو هزار سال است که این جشن به شانزدهمین روز این ماه یا مهرروز از مهرماه در گاهشماری ایرانی منسوب است. اما این زمان در میان اقوام گوناگونی که از تقویم‌های محلی نیز بهره می‌برند، متفاوت است. برای نمونه زمان این جشن در گاهشماری طبری/ تبری و نیز در گاهشماری سنتی یزدگردی زرتشتیان، فعلاً برابر با حدود نیمه بهمن‌ماه، و در گاهشماری دیلمی برابر با سی‌ام بهمن‌ماه است. همه این شیوه‌ها برگرفته از گاهشماری‌های کهن و گوناگون ایرانی است که پاسداشت آنها در کنار گاهشماری ملی ایرانی، لازم و شایسته است.


اما برخی دیگر از زرتشتیان، با شیوه‌ای نوساخته به نام «سالنمای دینی زرتشتیان» که در سالیان اخیر و با تغییراتی در گاهشماری ایرانی ساخته شده، این هنگام را معین می‌کنند که مصادف با دهم مهرماه (آبان روز) از گاهشماری ایرانی می‌شود. چنین شیوه‌هایی که امروزه رایج شده و بعضی کسان به میل شخصی، یک تقویم یا مبدأ سالشماری می‌سازند و نام‌های میهنی بر آن می‌گذارند، دستکاری آشکاری در نظام دقیق و قاعده‌مند گاهشماری ایرانی و تاریخ و فرهنگ ملی دانسته می‌شود. (در این زمینه بنگرید به: پاسداشت گاهشماری ایرانی).


در متون ایرانی از مهرگان دیگری به نام مهرگان بزرگ در بیست و یکمین روز مهرماه نام برده شده است که احتمالاً تاثیر تقویم خوارزمی باستان بوده است. از آنجا که در تقویم خوارزمی، آغاز سال نو از ششم فروردین‌ماه محاسبه می‌شده است؛ زمان برگزاری همه مراسم سال، پنج روز دیرتر بوده و در نتیجه جشن مهرگان بجای شانزدهم مهر در بیست و یکم مهر (رام روز) برگزار می‌شده است.


موسیقی مهرگانی


از آنجا که در «برهان قاطع» نام مهرگان برای یکی از مقام‌ها و لحن‌های موسیقی سنتی ایران آمده است؛ و همچنین در میان دوازده مقام نامبرده شده در کتاب «موسیقی کبیرِ» ابونصر فارابی نیز مقام یازدهم با نام مهرگان ثبت شده است؛ و نیز نظامی گنجوی در منظومه «خسرو و شیرین» نام بیست و یکمین لحن از سی لحن نامبردار شده را «مهرگانی» نوشته است؛ گمان می‌رود که در دوران گذشته در جشن مهرگان موسیقی ویژه‌ای اجرا می‌شده است که ما از جزئیات آن بی‌اطلاعیم.


نام مهر و مهرگان در کاربردهای دیگر


در باره گستردگی مراسم مربوط به مهر و جشن مهرگان، بیش از این نیز نشانه‌هایی در دست است که به سبب اختصار این گفتار فرصت پرداختن به همه آنها در اینجا نیست. اما شاید ذکر دو نکته دیگر مفید باشد. یکی اینکه امروزه نیز زرتشتیان، آتشکده‌های خود را با نام «درِ مهر» می‌شناسند و دیگر اینکه در بسیاری از کشورهای عرب‌زبان،از جشن‌ها و فستیوال‌ها با نام عمومی «مهرجان» و «مهرجانات» نام می‌برند.


آیین‌های جشن مهرگان


در مجموع و بطور خلاصه، جشن مهرگان، جشن نیایش به پیشگاه «مهر ایزد» ایزد روشنایی و پیمان و درستی و محبت، ایزد بزرگ و کهن ایرانیان و همه مردمانِ سرزمین‌هایی از هند تا اروپا، به هنگام اعتدال پاییزی در نخستین روز مهرماه و در حدود دو هزار سال اخیر در مهر روز از مهرماه، برابر با شانزدهم مهرماهِ گاهشماری ایرانی (هجری خورشیدی فعلی) برگزار می‌شود.


آنگونه که از مجموع منابع موجود، همچون نگاره‌ها و متون باستانی و نوشته‌های مورخان و دانشمندان قدیم ایرانی و غیر ایرانی (مانند فردوسی، بیرونی، ثعالبی، جهانگیری، اسدیِ توسی، هرودوت، کتسیاس، فیثاغورث، . . .) و نیز آثار شاعران و ادیبان (مانند جاحظ، رودکی، فرخی، منوچهری، سعدسلمان، . . .) دریافته می‌شود؛ مردمان در این روز تا حد امکان با جامه‌های ارغوانی (یا دستکم با آرایه‌های ارغوانی) بر گرد هم می‌آمده‌اند؛ در حالی که هر یک، چند «نبشته شادباش» یا به قول امروزی‌، کارت تبریک برای هدیه به همراه داشته‌اند. این شادباش‌ها را معمولاً با بویی خوش همراه می‌ساخته و در لفافه‌ای زیبا می‌پیچیده‌اند.
در میان خوان یا سفره مهرگانی که از پارچه‌ای ارغوانی رنگ تشکیل شده بود؛ گل «همیشه شکفته» می‌نهادند و پیرامون آنرا با گل‌های دیگر آذین می‌کردند. امروزه نمی‌دانیم که آیا گل همیشه شکفته، نام گلی بخصوص بوده است یا نام عمومیِ گل‌هایی که برای مدت طولانی و گاه تا چندین ماه شکوفا می‌مانند.


در پیرامون این گل‌ها، چند شاخه درخت گز، هوم یا مورد نیز می‌نهادند و گونه‌هایی از میوه‌های پاییزی که ترجیحاً به رنگ سرخ باشد به این سفره اضافه می‌شد. میوه‌هایی مانند: سنجد، انگور، انار، سیب، به، ترنج (بالنگ)، انجیر، بادام، پسته، فندق، گردو، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرما، خرمالو و چندی از بوداده‌ها همچون تخمه و نخودچی.


دیگر خوراکی‌های خوان مهرگانی عبارت بود از آشامیدنی و نانی مخصوص. نوشیدنی از عصاره گیاه «هَـئومَـه/ هوم» که با آب یا شیر رقیق شده بود، فراهم می‌شد و همه باشندگان جشن، به نشانه پیمان از آن می‌نوشیدند. نانِ مخصوص مهرگان از آمیختن آرد هفت نوع غله گوناگون تهیه می‌گردید. غله‌ها و حبوباتی مانند گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن. دیگر لازمه‌های سفره مهرگان عبارت بود از: جام آتش یا نوکچه (شمع)، شکر، شیرینی، خوردنی‌های محلی و بوی‌های خوش مانند گلاب.


آنان پس از خوردن نان و نوشیدنی، به موسیقی و پایکوبی‌های گروهی می‌پرداخته‌اند. سرودهایی از مهریشت را با آواز می‌خوانده و اَرْغُـشت می‌رفته‌اند (می‌رقصیده‌اند). شعله‌های آتشدانی برافروخته پذیرای خوشبویی‌ها (مانند اسپند و زعفران و عنبر) می‌شد و نیز گیاهانی چون هوم که موجب خروشان شدن آتش می‌شوند.


از آنجا که نشانه‌های بسیاری، همچون تندیس‌ها، کتیبه‌ها و سنگ‌نگاره‌ها (از جمله نگاره‌های میترا در نمرود داغ و کوماژن)، از رواج آیین مهر در آسیای کوچک (آناتولی) حکایت می‌کند؛ بعید نیست که «سماع»‌های عارفانه پیروان طریقه «مولویه» در شهر قونیه امروزی، ادامه دیگرگون شده همان ارغشت‌های میترایی باشد.


در پایان مراسم، شعله‌های فروزان آتش، نظاره‌گر دستانی بود که بطور دسته‌جمعی و برای تجدید پایبندی خود بر پیمان‌های گذشته، در هم فشرده می‌شدند.

يکشنبه 19/6/1391 - 10:6 - 0 تشکر 552731

چارشنبه‌سوری در دو متن کهن


در هیچیک از متون باقیمانده پیش از اسلام اشاره‌ای به جشن چهارشنبه سوری نشده است. در اوستا، کتیبه‌های عیلامی، هخامنشی، اشکانی و ساسانی و نیز در متون پهلوی و حتی در روایت‌های مورخان یونانی در باره ایران نیز در باره جشن چارشنبه‌سوری سخنی گفته نشده است.


متون دوران پس از اسلام نیز در این باره تقریباّ ساکت بوده‌اند، حتی در آثار محقق دقیقی همچون ابوریحان بیرونی نیز در باره آن توضیحی داده نشده است. اما برخی اشاره‌ها در تعدادی از متون کهن، نشان‌دهنده این است که گویا چارشنبه‌سوری نه تنها برگزار می‌شده، بلکه از آن به عنوان «عادت قدیم» نام برده می‌شده است.


نخستین و کهن‌ترین کتابی که در آن به چنین آتش‌افروزی اشاره شده است، کتاب «تاریخ بخارا» نوشته ابوبکر محمد بن جعفر نَـرشَـخی (۳۵۸- ۲۸۶ ق) است. در این کتاب که به نام «مزارات بخارا» نیز شناخته می‌شود، واقعه‌ای به شرح زیر از میانه سده چهارم و زمان «منصور بن نوح سامانی» نقل شده است:


” . . . و چون امیر منصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه، به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هر چه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آنگاه امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون «شبِ سوری» چنانکه «عادت قدیم» است، آتشی عظیم افروختند. پاره‌ای از آن بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت.”



نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ (مزارات) بخارا، ترجمه ابونصر قبادی، به کوشش تقی مدرس رضوی، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۱، ص ۳۷٫ تأکیدها از این نگارنده است.



در این روایت هر چند به صراحت به زمان برگزاری جشن اشاره نشده است، اما عبارت «هنوز سال تمام نشده بود» و نیز «شب سوری» گویا اشاره به مراسم چارشنبه‌سوری دارد که شاید در آن زمان، انجام مراسم در شب چارشنبه، تثبیت نشده بوده است.


دومین متن کهن که اشاره‌ای هر چند غیر مستقیم به جشن چارشنبه‌سوری دارد، شاهنامه فردوسی است. در داستان بهرام چوبینه با «پَـرموده» پسر ساوه‌شاه آمده است که هنگامی که هر دو سپاه آماده رزم بودند، ستاره‌بینی بهرام را پند می‌دهد که:


ستاره‌شمر گفت بهرام را
که در «چارشنبه» مزن کام را
اگر زین بپیچی گزند آیدت
همه کار ناسودمند آیدت
یکی باغ بُـد در میان سپاه
از این روی و زان روی بُـد رزم‌گاه
بشد «چارشنبه» هم از بامداد
بدان باغ که امروز باشیم شاد
ببردند پر مایه گستردنی
می و رود و رامشگر و خوردنی
. . .
ز جیحون همی آتش افروختند
زمین و هوا را همی سوختند



شاهنامه فردوسی، تصحیح رستم علی‌یف، انستیتوی خاورشناسی آکادمی علوم اتحاد شوروی، جلد هشتم، مسکو، ۱۹۷۰، ص ۳۷۷ تا ۳۷۹؛ بیت آخر به نقل از نسخه دستنویس موزه بریتانیا.




يکشنبه 19/6/1391 - 10:6 - 0 تشکر 552733

در باره این سروده‌های شاهنامه ذکر چند نکته ضروری است. نخست اینکه بر مبنای واژه‌نامه فریتس وُلف، در سراسر شاهنامه به جز یکشنبه و چارشنبه، روز دیگری از هفته نام برده نشده است و تنها باری که از چارشنبه یاد شده، در همین داستان و همین جشنی است که در زمان بهرام چوبین انجام شده و این کهن‌ترین یادکرد جشن چارشنبه در متون است. هر چند که زمان سرایش شاهنامه چند دهه پس از تاریخ بخارا بوده است، اما موضوع داستان به صدها سال پیش از آن باز می‌گردد.


دوم اینکه آوردن نام چارشنبه در داستان بهرام چوبین خود دلیل دیگری است که روزهای هفته در ایران باستان وجود داشته است. و سوم اینکه برخلاف اعتقاد عربان که روز چارشنبه را نحس و بدیُمن می‌پنداشتند و این اعتقاد در آثار جاحظ و حتی منوچهری دامغانی نیز راه یافته است، اما ایرانیان نه تنها این روز، بلکه هیچ روز و زمان دیگری را نحس نمی‌پنداشتند و بخصوص چارشنبه را گاهِ کام و جشن دانسته‌اند.




يکشنبه 19/6/1391 - 10:7 - 0 تشکر 552735

جشن شهریورگان: زادروز داراب (کورش؟) و مرگ مانی


شهریور‌روز از شهریورماه یا چهارمین روز این ماه، برابر است با جشن شهریورگان که از آیین‌ها و مراسم وابسته به آن هیچگونه آگاهی در دست نیست. برگزار نشدن آیین‌های جشن شهریورگان توسط ایرانیان در زمانی طولانی، موجب شده است تا همه جزئیات آن به فراموشی سپرده شود و حتی در متون کهن نیز آگاهی‌های چندانی در باره آن فرا دست نیاید.


نام شهریور در متون اوستایی به گونه «خْـشَـتْـرَه ‌وَئیریَـه» آمده که به معنای تقریبی «شهر و شهریاری (شهرداری) آرمانی و شایسته» است. چنین می‌نماید که این اندیشه‌ و آرمان، خاستگاه نظریه‌های افلاطون و فارابی در زمینه «آرمان‌شهر» یا «مدینه فاضله» بوده باشد. نام شهریور چند بار به همین معنا در «گاتها»ی زرتشت نیز آمده است و بعدها در اوستای نو، او را به گونه‌ای تشخص‌یافته به پیکر یکی از امشاسپندان در می‌آورند.


بر اساس متون ایرانی، جشن شهریورگان یا چهارم شهریورماه، با زایش و مرگ دو نفر از تأثیرگذارترین شخصیت‌های تاریخ ایران همزمان است: زایش داراب و مرگ مانی.


خلف تبریزی در «برهان قاطع» (جلد سوم، ص ۱۳۱۶) از این روز به عنوان زادروز داراب نام می‌برد. با توجه به پاره‌ای اشاره‌های تاریخی و شباهت‌های داستان داراب در شاهنامه فردوسی و دیگر تاریخ‌نامه‌های ایرانی با گزارش‌های مورخان یونانی و ایرانی در باره کورش بزرگ، می‌توان احتمال ضعیفی در باره اینهمانی داراب و کوروش را پیش کشید. ممکن است منتسب دانستن زادروز داراب یا کورش به روز شهریورگان که بر شهریاری آرمانی و شایسته دلالت دارد، یادمانی از خاطره پادشاهی کورش بزرگ در یاد مردمان و تاریخ‌نگاران بوده باشد.


اما از سوی دیگر متون مانوی (متن  ce  و p   به زبان پارتی) از این روز به عنوان روز جانباختن مانی یاد کرده‌اند:


«(مانی) با شادی بزرگ و با خدایان روشنی‌ها و با نوای چنگ و سرود شادی پرواز کرد . . . و جاودان بماند به نزد خداوند اهورامزدا . . . چهار روز گذشته از شهریورماه، شهریورروز، روز دوشنبه، ساعت یازده، در استان خوزستان و به شهر بیلاباد (گندی شاپور)، که او پرواز کرد . . . به سوی سرای فروغ».



بنگرید به: وامقی، ایرج، نوشته‌های مانی و مانویان، ۱۳۷۸، ص ۲۹۰ تا ۲۹۳؛ M. Boyce, Acta Iranica, No. 9.



آنگونه که از متون مانوی برمی‌آید، روز مرگ مانی در نزد مانویان یکی از بزرگترین جشن‌ها دانسته می‌شده و ظاهراّ به هنگام مرگ مانی این روز برابر با جشن «بِـما/ بِـمو» نیز بوده است.


به این ترتیب، چهارم شهریورماه نه تنها هنگام جشن شهریورگان، بلکه همزمان با جشن زادروز داراب (کورش؟) و جشن درگذشت یا جانباختن مانی نیز هست. همزمانی این دو رویداد اخیر از نگرگاهی دیگر نیز توجه برانگیز است: از سویی هنگام زایش پادشاهی بلندآوازه و کوششگر آرمان‌شهر ایرانی؛ و از سویی دیگر مرگ مانی درست در همین روز و دستاورد سلطه موبدان ساسانی بر ایران‌شهر و تباهی آرمان‌شهر ایرانی.

يکشنبه 19/6/1391 - 10:9 - 0 تشکر 552739

مانی، همه عمر شصت و یکساله خود را صرف گسترش پیام مانوی کرد. او برخلاف بسیاری از کسانی که به رسمیت نشناختن و رد کردن و باورهای دیگر را افتخاری برای خود می‌دانند، تمامی پیامبران و ادیان پیشین خود را به رسمیت شناخت و گرامی داشت. مانی پیامبر دینی به تمام معنا در پیوند با فرهنگ و هنر بود که خود و پیروانش بیش از همه ادیان دیگر از خود کتاب و آثار مکتوب و نگاره‌های بی‌همتا باقی گذاشتند. همچنین مانی پیام‌آور جهان‌شمول‌ترین دین جهان باستان بود که پیروانش به مدت قریب یک هزار سال در گستره‌ای از شمال اروپا تا شرق چین زندگی می‌کردند.


یکی از شناخته‌شده‌ترین آیین‌های مانوی که در سراسر جهان امروز برجای مانده و بکار می‌رود و یادمان آن نیکومرد آشتی‌جوی ایرانی است، شیوه دست دادن مردمان با دست راست است.


مانی، سرنوشت تلخی داشت. سرنوشت تلخ و همیشگی مردان بزرگ تاریخ ایران، و قربانیان اتحاد شوم حکومتداران، اشراف و روحانیان. اتحاد قدرت و ثروت و نیرنگ.


داستان بسیار ساده بود. همانگونه که بعدتر با مزدک و دیگران هم اجرا شد. مانی را به جلسه مناظره با موبدان در حضور بهرام یکم دعوت می‌کنند و او را در یک دادگاه تفتیش عقاید به جرم «کفر» محکوم به مرگ می‌کنند. او در زندان نیز نه تنها از پیام دین و آرمان خود دست بر نمی‌دارد و توبه نمی‌کند؛ بلکه از هر فرصتی برای رساندن اندرز و شناساندن دین و اندیشه‌های خود برای جامعه بشری بهره می‌برد.


مانی به حکم موبدان پیرو صلح و آشتی و با تأیید بهرام‌شاه در شهریورروز از شهریورماه سال ۲۷۶ میلادی و در روزی که لابد دیگر موبدان سرگرم آراستن مجلس جشن شهریورگان یا آیین آرمان‌شهر ایرانی بوده‌اند، پس از شکنجه‌های هولناک کشته می‌شود و پیکرش را برای مدتی طولانی بر دروازه گندیشاپور می‌آویزند. دروازه‌ای که تا صدها سال بعد به نام «دروازه مانی» خوانده می‌شده است.


موبد کرتیر، در کتیبه‌های نقش‌رستم و سر مشهد به بازگویی این رویداد می پردازد: «کیش اهریمن و دیوان از شهر رخت بر بست. یهودیان و بوداییان و برهمنان و مسیحیان و نزاریان و مانویان اندر شهر کشته شدند و بت‌های آنان (منظور خدایان آنان) نابود شد. دیوکده‌های آنان (منظور نیایشگاه‌ها) منهدم گشت و به جایگاه نیایش ایزدان (منظور آتشکده) بدل شد، شهر به شهر، جای به جای . . . من کافران و ملحدانی که به انجام فرایض دینی نپرداختند را کیفر دادم . . . من بسا آتشکده نشانیدم، بسیار کسان به دین روی آوردند و من دین مزدیسنا را اندر شهر نیکنام کردم».




يکشنبه 19/6/1391 - 10:10 - 0 تشکر 552742

جشن زنانه سیزده‌بدر


چون از عبارت جالب «جشن زنانه» نام ببردید، ابتدا در باره این احتمال توضیح دهید.


شواهد مردم‌نگاری و منابع مکتوب در یکی- دو سده پیشین، جای تردید کمی در این باره می‌گذارد. ادوارد پولاک، پزشک اتریشی ناصرالدین‌شاه و معلم مدرسه دارالفنون در سفرنامه خود به سال ۱۲۴۳ خورشیدی (۱۸۶۵ میلادی) گزارش کرده است که زنان تهرانی در روز سیزده‌بدر به آیینی کهن به دشت و صحرا می‌روند و دولت وقت برای جلوگیری از اینکار، عوارضی وضع کرده و مبلغی از زنان دریافت می‌کند. ماری شیل، همسر وزیر مختار بریتانیا در ایران در سفرنامه خود به سال ۱۲۲۸ خورشیدی (۱۸۵۰ میلادی) نقل کرده است که زنان برای سیزده‌بدر به سنت قدیم به باغ سفارتخانه بریتانیا می‌آیند و بجز باغبان‌ها، هیچ مرد دیگری در آنجا نیست. همچنین قهرمان میرزا عین‌السلطنه در روزنامه خاطرات خود شرح می‌دهد که هنگام عزیمت به شمیران در سال ۱۲۸۷ خورشیدی (۱۳۲۶ قمری) دیده است که زنان به سیزده‌بدر آمده بودند و سبزی‌های صحرایی را می‌چیدند در حالیکه مردان به زراعت رفته بودند.


بجز اسناد مکتوب، توجه به باورهای مردم‌شناختی نیز از زنانه بودن سیزده‌بدر حکایت می‌کند. در افغانستان، روز سوم و یا سیزدهم فروردین را «نوروز زنان» می‌نامند. در آسیای میانه و نواحی ورارود، برخی از روزهای نوروزی به «هوروزا» ایزدبانوی سغدی آب‌ها وابسته است و زنان برای بزرگداشت او به دشت و طبیعت می‌روند. در بسیاری نواحی، مراسم فال‌گیری سیزده‌بدر، منحصراً بدست زنان انجام می‌شود. در سنگسرِ سمنان، زنان آش مخصوصی به مناسبت این روز می‌پزند. در میان ارامنه فریدن، تازه‌عروسان با جامه اَروسی (عروسی) خود در مراسم حاضر می‌شوند. در سنگسر و نیز در تبرستان و مازندران، پسران جوان به نامزدها و دلداده‌های خود هدیه‌هایی پیشکش می‌کنند. همه این شواهد که بطور خلاصه گفته آمد، بر زنانه بودن جشن سیزده‌بدر دلالت می‌کنند که بعدها مردان نیز خود را از آن بی‌بهره نکرده‌اند. (البته امیدوارم این سخنان موجب نشود که خانم‌های گرامی، پس از نوروز و اسفندگان، در انتظار هدیه دیگری باشند که دیگر از توان ما خارج است.)


چرا این مراسم در روز سیزدهم فروردین برگزار می‌شود؟


بسیاری از آیین‌های ملی در سرزمین‌های ایرانی، به شیوه‌های گوناگون و در زمان‌های مختلفی برگزار می‌شود. اما از آنجا که شیوه رایج در تهران، بیشتر در رسانه‌ها بازتاب می‌یابد، تصور می‌شود که همین شیوه در همه‌جا و در میان همه مردمان روایی دارد. برای نمونه، افزودن ماهی سرخ به سفره هفت‌سین، ابتکار ناهنجاری بود که سوداگران در تهران رواج دادند و به لطف تلویزیون، در شهرهای بزرگ هم فراگیر شد. در بسیاری از شهرها و روستاهای دورافتاده که به امواج مخرب تلویزیون دسترسی نداشته‌اند، چنین بدعتی کاملاً ناشناخته است و آیین‌های ایرانی که پیوندی عمیق با پاسداشت زیست‌بوم و گرامیداشت همه موجودات هستی دارد، هیچ ارتباطی با چنین قتل‌عام گسترده‌ای ندارند.


هر چند فراگیرترین شکل برگزاری این جشن در سیزدهمین فروردین‌ماه است اما گونه‌های دیگری از آن نیز شناخته شده است. در برخی نواحی استان سمنان، خوزستان و بختیاری، در چهاردهم فروردین و به نام «چارده‌بدر» برگزار می‌شود. در باختر افغانستان، در نخستین چارشنبه سال و در نواحی استان کرمان در نخستین شنبه سال نو انجام می‌شود. هم‌میهنان ارمنی در سیزدهمین روز ژانویه، و ارمنیان فریدن اصفهان در سیزدهم ماه فوریه چنین جشنی را با نام «دِرِنـدِز» یا «دریانداراج» برگزار می‌کنند. البته روحانیت مسیحی برای این آیین کهن، توجیهی دینی نیز پدید آورده و سیزدهم ژانویه را روز نامگذاری عیسی نامیده است. مراسم روز «کیپور» در نزد یهودیان نیز شباهت‌هایی با سیزده‌بدر دارد. برگزاری سیزده‌بدر در سیزدهمین روز ماه قمری صفر نیز در نواحی گوناگون و در منابع مکتوب سده‌های اخیر دیده شده است. همچنین از گفتارهای ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه چنین برمی‌آید که گویا در زمان او، آیینی شبیه به سیزده‌بدر در ششم فروردین ماه برگزار می‌شده است.


به گمان من، وظیفه پژوهشگران و رسانه‌ها است که در شرح و گزارش آیین‌های ملی، تنها به شیوه رایج در تهران، بسنده نکنند و آنرا گونه اصیل و باستانی هر آیینی ندانند. وظیفه بزرگ ما برای دوری جستن از تفرقه‌های قومی و ایجاد همبستگی ملی، توجه و احترام به تمامی شیوه‌های گوناگون برگزاری آیین‌های ایرانی در همه سرزمین‌ها و بازگو نمودن آنها است. شاید کوتاهی‌های رسانه‌های دولتی و تلویزیون داخلی ایران در این زمینه توجیه‌پذیر باشد، اما برای دوستداران و دلسوزان فرهنگ ایران، بخشودنی نیست.



يکشنبه 19/6/1391 - 10:10 - 0 تشکر 552743

قدمت سیزده‌بدر چقدر است؟


برای بررسی دیرینگی جشن سیزده‌بدر، ما با یک خلأ درازمدت در منابع و اسناد مکتوب روبرو هستیم. از همین روی، برخی پژوهشگران بر این گمانند که این جشن دیرینگی‌ای بیش از یک یا دو سده ندارد. تمامی منابع مکتوبی که به گزارش صریح سیزده‌بدر (در فروردین یا صفر) پرداخته‌اند، متعلق به عصر قاجاریه هستند. اما دو شاهد دیگر نشان‌دهنده دیرینگی بسیار زیاد این جشن است. یکی آیین‌های بسیار گسترش‌یافته و متنوع و گوناگون سیزده‌بدر است که بر پایه قواعد مردم‌شناسانه و فرهنگ عامه، هر چقدر دامنه گسترش باوری فراخ‌تر و شیوه‌های برگزاری آن متفاوت‌تر باشد، نشان‌دهنده دیرینگی بیشتر آن است. و دیگری، مراسم مشابه‌ای است که بموجب کتیبه‌های باستانی سومری و بابلی (اکدی) از آن آگاهی داریم. بموجب این گزارش‌های مکتوب، آیین‌های سال نو در سومر با نام «زَگموگ» و در بابل با نام «اَکیتو»، دوازده روز به درازا می‌کشیده و در روز سیزدهم جشنی در آغوش طبیعت می‌آراسته‌اند. بدین ترتیب تصور می‌شود که سیزده‌بدر دارای سابقه‌ای دستکم چهارهزار ساله است.

يکشنبه 19/6/1391 - 10:11 - 0 تشکر 552745

چه ارتباطی بین این جشن و عدد سیزده و نحسی آن وجود دارد؟


در باورهای ایرانی هر یک از روزهای ماه خورشیدی از آنِ یکی از ایزدان و مینویان است و تمامی روزهای سال خجسته و فرخنده هستند. نحس بودن عدد سیزده، ارتباطی با فرهنگ ایرانی ندارد و متعلق به جوامع غربی و اروپایی است و پس از آشنایی و گسترش روابط ایرانیان با اروپاییان از عصر صفوی به بعد، به ایران راه یافته است. می‌دانیم که باور به نحس بودن عدد سیزده، علیرغم پیشرفت‌های همه‌جانبه علمی و تکنولوژیکی هنوز هم عمیقاً در غرب متداول است و ایرانیان با اینکه سخنان فراوانی در باره نحس بودن عدد سیزده را شنیده‌اند، اما می‌دانیم که چنین باوری در نزد عموم مردم رواج گسترده ندارد و اگر دائماً در رسانه‌ها تبلیغ نشود، خواهیم دید که چنین اعتقادی کمتر از زبان مردم شنیده می‌شود.


اما از سوی دیگر، عدد سیزده در نزد ایرانیان و جوامع کهن، بخاطر خاصیت بخش‌ناپذیری آن، عددی «بد قلق» دانسته می‌شده است. در حالیکه عدد دوازده از قابلیت بخش‌پذیری بسیار بالایی برخوردار بوده و به پنج مقسوم کامل و چهار مقسوم با خارج قسمت غیر گنگ، قابل تقسیم است. البته سخن در باره ویژگی‌های خاص و جالب اعدادی همچون سه، پنج، هفت، دوازده، سی، چهل، هفتاد و دو، بسیار است که باید در فرصت دیگری به آنها پرداخت.


اما انتخاب سیزده برای این جشن ایرانیان، نه به دلیل نحس بودن آن، بلکه از آن روی است که روز سیزدهم هر ماه خورشیدی در گاهشماری‌های ایرانی از آن ایزد «تیشتَـر»، ایزد آورنده باران و سال خوب، است. (در گاهشماری سیستانی «تیرکیانوا»، در سغدی «تیشیج»، در خوارزمی «چیریج») ایرانیان این روز را برای خجستگی بسیار آن انتخاب کرده‌اند و اینکه در برخی نواحی نیز که سیزده‌بدر را در روز چارشنبه برگزار می‌کنند هم به همین سبب بوده است. چرا که روز چارشنبه‌ در ایران باستان با نام «تیشتَر شید» شناخته می‌شده و در نتیجه پیوندی میان چارشنبه و روز سیزدهم وجود دارد.



يکشنبه 19/6/1391 - 10:11 - 0 تشکر 552747

دلیل برگزاری سیزده‌بدر چیست؟


سیزده‌بدر، سه دلیل شناخته‌شده دارد. یکی اینکه آخرین روز جشن‌های نوروزی است و همانگونه که پیش از این گفته شد، سابقه‌ای دستکم چهار هزار ساله دارد. دلیل دوم در اینست که در این روز عملاً نیمسال دوم زراعی آغاز می‌شده است. سومین دلیل چنین است که سیزدهم فروردین، نخستین «تیشتر روز» سال است. در این روز، مردمان ایرانی برای نیایش و گرامیداشت تیشتر، ایزد باران‌آور و نوید‌بخش سال نیک، به کشتزارها و مزارع خود می‌رفته و در زمین تازه‌روییده و سرسبز و آکنده از انبوه گل‌ها و گیاهان صحرایی، به شادی و ترانه‌سرایی و پایکوبی می‌پرداخته‌اند و از گردآوری سبزه‌های صحرایی و پختن آش و خوراکی‌های ویژه (در افغانستان به نام «آش ابودُردا») غافل نمی‌شدند. به سخن دیگر، سیزده‌بدر از نسخه‌های جشن‌های تیرگان و آبریزگان است.



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.