در مورد مسایل بعد از شهادت ایشان توضیحاتی بفرمایید.
من همیشه یک مورد را می گویم و آن اینکه شهادت حق است، ولی بسیاری از مسایل بعد از شهادت ناحق است، به خاطر اینکه فلسفه شهادت در خیلی از زندگی ها جانیفتاده است. نحوه برخورد با شهید و با همسر و فرزندان شهید، متأسفانه حتی در بسیاری از خانواده های شهدا جانیفتاده است تا بتوانند بار رسالتی را که نسبت به شهادت دارند، در برخوردشان با فرزندان و همسر شهید ایفا کنند. اگر این مسؤولیت جا بیافتد، باعث می شود زندگی خیلی راحت تر و اصولی تر طی شود.
معمولاً بعد از شهادت مشکلات خیلی زیاد است. مشکلات مالی علی رغم فشار و سختی ها بخصوص در زندگی افرادی که معتقد باشند باید روی پای خود بایستند و از امکانات اماکن مختلف استفاده نکنند، قابل حل است، زیرا اگر انسان روی پای خود بایستد و متکی به الطاف الهی باشد، استوارتر با مشکلات برخورد می کند و ثمره شهادت بیشتر در زندگی جا می افتد.
باید همسر و فرزندان نسبت به شهادت شهید توقعی از جامعه نداشته باشند و سازندگی و خودسازی در زندگی داشته باشند، هرچند زندگی با مشکلات خاص توأم باشد. الحمدللّه این مسأله با عنایت خداوند در زندگی ما وجود داشته و هنوز به لطف خدا هست. فرزندان من شهادت پدر را به عنوان وسیله ای که با آن بتوانند به امکاناتی برسند نمی دانند، بلکه شهادت به عنوان وضعیت عینی در زندگی است و شهادت پدر به این معنا نیست که پدر از زندگی جدا شده است. ما خیلی مواقع هنوز پس از گذشت این همه مدت، دور هم می نشینیم و صحبت می کنیم به اینکه بابا این کار را کرد، این وظیفه را داشت، این نقش را داشت، اگر بود این برخورد را نشان می داد، نقطه نظرش نسبت به مسایل مختلف جامعه و عملکردهای دیگران، این بود و این طور برخورد می کرد. صحبت می شود، نه به عنوان فردی که مرده و دیگر وجود ندارد. همه اینها را عنایت خداوند و در درجه دوم عنایت جدشان می دانم که باعث شده نظارت شهادت در خانه ما عینی باشد، ولی متأسفانه وضعیت فعلی جامعه در کمرنگ کردن خط سرخ شهادت تا اندازه ای نقش داشته است.
انتظاراتی که ما در مورد به جا ماندن فرهنگ شهادت در جامعه داشتیم، متأسفانه نقش واقعی خود را ایفا نمی کند. شاید می خواستیم مثل زمان جنگ، مثل اوایل انقلاب، مثل زمانی که حضرت امام(ره) حضور داشتند و جوانها عاشقانه به دنبال اسلام بودند و پرچمشان دعای کمیل و ذکرشان یااللّه بود، الگویشان معصومان بودند و آزادگی امام حسین(ع) راهشان بود باشد، اما الان می بینیم به علت برخوردها و عملکردها، آن آمال و آرزوها برآورده نشد و در برآورده نشدن چنین اهدافی فقط خانواده نقش نداشت، بلکه جامعه نقش اساسی داشت.
مدرسه، دانشگاه، محیطهای اجتماعی در ساخته شدن این فرزندها نقش داشته اند و در قبال تربیت آنها مسؤول بوده اند. باید پرسید آیا افراد جامعه این مسؤولیتها را درست ایفا کرده اند؟ آنهایی که شهید شدند، بُردند. اگر باز زنده می شدند، این راه را طی می کردند و خانواده ها راضی به راه آنها بودند، اما آیا توانستیم راه و مسیر آنها را درست پیاده کنیم؟ لااقل وظیفه ای را که نسبت به آنها داشتیم، توانستیم درست ایفا کنیم؟ هر کس می تواند این سؤال را از خود بکند.
در این باره در درون و خلوت خود، نمی توانیم خود را گول بزنیم. نمی توانیم با خود یکرنگ نباشیم. در آن لحظه باید این سؤال را جواب بدهیم که تا چه اندازه توانستیم این نقش را ایفا کنیم. اگر توفیق نداشتیم با آنها شهید شویم، اگر توفیق نداشتیم راه را در آن زمان طی کنیم، آیا الان در این برهه از زمان همان راه را طی می کنیم؟ آیا همان راهی است که اسلام مطرح می کند؟ همان راهی است که ولایت علی مطرح می کند؟ ما در همان راه قدم گذاشته ایم؟ یعنی در راه ولایت که شهدای ما تابع ولایت اند و بر اساس آن راهشان را انتخاب کردند و شهید شدند، تابع ولایت حرکت می کنیم؟ این سؤالات باعث می شود بفهمیم هنوز شهادت در زندگی ما اثر دارد یا فقط اسما مطرح می کنیم.
انقلاب ما تحت ولایت امام زمان(ع) شکل گرفت، امدادهای غیبی در تمام ابعاد نقش داشت و انقلابی بود که خداوند پشتوانه آن بود. بنابراین انقلاب از بین نمی رود و در هر برهه ای پالاینده هایی در انقلاب است که عده ای در این صافی ها قرار گیرند. انقلاب اینها را از صافی رد می کند، همان طور که از اول انقلاب دیدیم چه کسانی داعیه داشتند و انقلاب آنها را تصفیه کرد و بعد از این هم در آینده خواهد کرد. چون وقتی خداوند روی چیزی دست بگذارد، آن را رها نمی کند. به خاطر پاکی و صداقتی که خیلی ها داشتند و خیلی ها الان دارند، انقلاب ضایع نمی شود. ان شاءاللّه در کنار انقلاب، فرزندان شهدا که یادگار عزیزان هستند و تحت هر شرایطی ریشه ولایت و انقلاب دارند، حتی اگر در بعضی مسایل وارد پستی و بلندی ها شوند، اما در نهایت اینها و خانواده های شهدا هستند که عزیزانشان را در این راه گذاشتند و اعتقاد عمیق و راسخ به انقلاب و رهبری دارند و امکان ندارد پشت به انقلاب کنند. اینها داعیه هستند، اگر هر کس دست بکشد، تحت هر شرایطی اینها هستند. خداوند پشت فرزندان باشد، تا بتوانند انقلاب را به دست صاحب اصلی آن برسانند و نقش اصلی را در این زمینه داشته باشند، زیرا الگوی آنها پدرانشان بود که هنوز ناظر اعمال و رفتار آنها است.