• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
زن ریحانه آفرینش (بازدید: 962)
چهارشنبه 15/6/1391 - 22:23 -0 تشکر 544755
زنان هم می توانند از جنگ بنویسند

گفتگو با فاطمه نیرومندان، نویسنده

پدید آورنده : طیبه مزینانی


وقتی با او تماس گرفتم مثل همیشه خوش رو بود و با مهربانی حرف می زد. گفتم می شناسم تان. توی جلسات نقد دیده ام تان. نقدهای زیبای تان را شنیده ام و تحسین کرده ام. هیچ وقت تصور نمی کردم برای مصاحبه از شما وقت بگیرم. می دانستم نویسنده هستید اما نه اینقدر که معرفی تان کنند.

هر چه تلاش کرد من را به یاد نیاورد اما قبول کرد همدیگر را ببینیم. قرارمان شد صبح سه شنبه تالار پژوهش بنیاد شهید و امور ایثارگران استان خراسان رضوی.

وارد ساختمان می شوم و از پله ها بالا می روم. طبقه سوم، تالار پژوهش. وارد می شوم. می بینمش مثل همیشه لبخند بر لب دارد.

می نشینیم به صحبت کردن و بالاخره حرف هایمان تمام می شود می گویم: تموم شد، همه رو جواب دادید.

باورش نمی شود، می گوید: واقعا.

این بار هر دویمان می زنیم زیر خنده.

چهارشنبه 15/6/1391 - 22:27 - 0 تشکر 544766


از نظر شما دولت چگونه می تواند در بالا بردن آمار مطالعه کمک کند؟


اکثر مردم اهل مطالعه نیستند و به عنوان تفریح و سرگرمی سراغ چیزی می روند که بخوانند و سرگرم شان کند نه به عنوان عاملی برای تغییر زندگی و تغییر ارزش ها. در اصل صرفا برای پر کردن


اوقات بیکاری مطالعه می کنند عده ای نیز که به دنبال پول هستند و این احتیاج به پر کردن اوقات فراغت و نیاز به تفریح را خوب می شناسند روی این مسئله کار می کنند که نتیجه به جود آمدن ادبیات زرد می شود اما اگر بخوبی فرهنگ سازی شود و دیدگاه مردم نسبت به مطالعه عوض شود و مطالعه خوب کردن عادت گردد نتیجه چیزی متفاوت خواهد بود.


به تازگی شنیدم در یکی از کشورهای اروپایی، دولت برای افزایش آمار مطالعه به افراد 12 الی 20 ساله به ازای هر ساعت مطالعه در کتابخانه، 2 دلار می دهد. فرد در ابتدا برای گرفتن پول، کتاب می خواند اما بعد نتیجه اش را می بیند و بعد کتاب خواندن بدون هیچ اجباری برای فرد عادت می شود.


در ایران علاوه بر مشکلات دیگر، افزایش قیمت کتاب ها مانعی مهم برای مطالعه بیشتر مردم گردیده است خوب است دولت یارانه بیشتری در این مورد صرف کند تا آمار مطالعه نیز بالا برود.



چهارشنبه 15/6/1391 - 22:27 - 0 تشکر 544768


در همه ادوار علاقمندی به نشریات و کتاب های زرد وجود داشته است آیا این گرایش به این دلیل است که این نشریات خوب حرف می زنند؟


به عقیده من استارت خواندن در کسانی که تازه می خواهند بخوانند با همین نشریات و کتاب های زرد زده می شود بخصوص در میان دانش آموزان دوره راهنمایی این سبک نوشتن یک هدف دارد که همان را نیز دنبال می کند آنها تأثیرپذیری مخاطب خود را خوب می شناسند و روی همان ها کار می کنند احساسات خواننده را برمی انگیزند، می خندانند و می گریانند و در نتیجه موفق هستند این مسئله در تمام دنیا وجود دارد نمی توان گفت اشتباه است آنها کار خودشان را انجام می دهند برای قشر خاص و مخاطبینی که سلیقه خاصی دارند


اما بعد از مدتی علاقمندی مخاطب شان کم می شود و اصل مطالعه کردن برایشان می ماند این اصل باعث می شود به سراغ کتاب های مفید و ارزشمند بروند.



چهارشنبه 15/6/1391 - 22:29 - 0 تشکر 544774


کسانی که می خواهند نوشتن را بیاموزند با چه مشکلاتی روبه رو می شوند؟


شروع هر کاری خیلی مهم است شروع نوشتن نیز همین طور و اینکه فرد قدم اول را به کمک چه کسی برمی دارد.


جلسات ابتدایی که در بیشتر انجمن ها برگزار می شود تأثیر بسیار زیادی بر روی افراد دارد چرا که فرد قصد دارد قلم خودش را در آینه انجمن و اعضای آن ببیند زیرا با قلم و نوشتن آشنا نیست در ابتدا فرد همه مطالب جلسات را می گیرد و اجرا می کند که دچار سردرگمی می شود مطالب با هم قاطی می شوند و در نهایت اثری پر از آشفتگی حاصل می گردد فرد باید یاد بگیرد ذهنش سیستماتیک عمل کند و قدم به قدم پیش برود. در غیر این صورت ضرر می کند اما بعدها که در جلسات مختلف شرکت می کند و با نوشته های متفاوت و سبک های مختلف آشنا می شود کمی به این حیطه ادبیات وارد می شود و یاد می گیرد چیزهایی را که لازم دارد انتخاب کند و بقیه را کنار بگذارد فردی که به تازگی وارد چنین محیطی شده است و هیچ پیش زمینه ذهنی ندارد هر چه استاد بگوید قبول می کند و در ابتدای راه خودش را با استاد می سنجد. بنابراین مسئله روی نوشتن او و نوع دیدگاهش تأثیر زیادی دارد من این شانس را داشتم که اولین بار با یک استاد خوب شروع کنم . متأسفانه بعضی افراد با اساتیدی شروع کردند که دیدگاه شخصی و سلایق شخصی دارند که شاگردان تا حدودی دچار گمراهی می شوند و گاهی نوشتن را هم کنار می گذارند استاد باید


تحمل و صبر زیادی داشته باشد اجازه خطا کردن را به شاگردش بدهد و آن وقت بهترین راه جبران خطا را به وی بیاموزد. در قدم اول هنرجو نمی داند چگونه و حتی در چه قالبی باید کار کند و یا در چه حوزه و مقطعی توانایی قلم فرسایی را دارد اما آرام آرام با شرکت در جلسات پی در پی نقد نوشته هایش پی می برد که کدام موارد را باید در نوشته هایش انتخاب و اعمال کند و بقیه را باید فقط بشنود.



چهارشنبه 15/6/1391 - 22:30 - 0 تشکر 544780


آیا قبول دارید بسیاری از آثار سفارشی ضعیف هستند؟ به نظر شما این آثار به ادبیات صدمه نمی زنند؟


این موضوع به اشراف و آگاهی نویسنده نسبت به موضوع بستگی دارد نویسنده باید به دنبال این نباشد که به هر قیمتی که هست یک اثر به نام خودش تولید کند تصور می کنم اگر این گونه بیندیشد که با اثر و نوشته اش یک شناسنامه برای خودش ایجاد کرده و ارزش و اعتباری برای خود به وجود آورده است بهتر می تواند انتخاب کند و با سوژه ها ارتباط برقرار کند گاهی اوقات است که فرد همه تلاشش را می کند اما نمی تواند نتیجه خوبی به دست آورد شاید دلیلش این باشد که نسبت به موضوع اشراف کافی نداشته است گاهی نیز نوع قالبی که نویسنده انتخاب می کند اشتباه است به عنوان مثال گاهی داستان کوتاه برای سوژه و اطلاعاتی که از آن داریم تولید مطلب خواندنی نمی کند گاهی هم وقتی به سراغ یک اسناد و مدارک یک سوژه می روی متوجه می شوی که به طور کلی درون مایه داستانی ندارد یا به زحمت می توان آن را داستانی کرد در این گونه موارد نویسنده باید فرد متبحر و حرفه ای باشد اصولاً کسی که کاری سفارش می دهد باید دست نویسنده را باز بگذارد و فقط بخواهد یک اثر خواندنی تولید کند. در ادبیات اروپا و آمریکا این گونه است اما اینجا ما سرسختانه بر سر چارچوب کاملاً مشخص یک قالب ایستاده ایم. به عنوان مثال در چارچوب داستان کوتاه اگر نوع روایت کمی تغییر کند، بحث پیش می آید در حالی که شاید این تغییر، اثر را خواندنی تر کرده باشد. اما در ادبیات آنها اگر احساس کنند اثر در قالب مستند یا داستان کوتاه خواندنی تر است همان را می نویسد . اصلاً خود را محصور قید و بند


نمی کنند، اما ما خود را اسیر قید و بندها کرده ایم. از نظر من نویسنده باید مخاطب خود را بشناسد و بداند او چه می خواهد بخواند. به عنوان مثال در ادبیات جنگ به اندازه کافی در مورد شخصیت های معروف جنگ و تأثیرات و کارهایی که انجام داده اند، اطلاع رسانی شده است، حال وقت آن است که به خود شخصی شهدا و به جنبه های انسانی آنها پرداخته شود. به این موضوع که آنها انسان بودند با تمایلات و خواسته ای یک انسان. مخاطب امروز این را می خواهد بداند و باید روی همین مسئله کارکرد.



چهارشنبه 15/6/1391 - 22:30 - 0 تشکر 544781


تعریف شما از خاطره و داستان چیست؟


داستان مجموعه ای از وقایع عادی و ساده زندگی است که در یک قالب، جلوی چشم مخاطب شکل می گیرد و زمانی که مخاطب قسمتی از آن را می خواند امکان دارد عواطف و احساساتش در مورد مورد نظری که تا آنجا داشته عوض شود این احساسات مقابل او قرار می گیرد اما خاطره، مسائلی است که طراحی و نگارش آنها سخت است. در ادبیات جهان یک فرد عادی نمی تواند خاطراتش را بنویسد چرا که چندان جالب نمی شود حتی در صورت چاپ احتمال اینکه خوانندگان زیادی را جلب کند کم است.


اما خاطرات افرادی که ویژگی های خاص، زندگی های متفاوت و پر فراز و نشیب دارند مانند هیتلر، چارلی چاپلین و ... در صورت چاپ خواندنی است چرا که نوع زندگی شان فعالیت ها و آثارشان به عنوان سندی تاریخی محسوب می شود. از نظر من خاطره، مال آدم هایی است که زندگی خاصی دارند که در صورت نوشتن آنها به دلیل جنبه تاریخی و واقعی بودن آن حتما باید اصل سند که همان خاطرات است نیز حفظ شود.



چهارشنبه 15/6/1391 - 22:31 - 0 تشکر 544782


از نظر شما خاطرات دفاع مقدس باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟


جنگ ما سرنوشت خیلی ها را تغییر داد اگر جنگ نبود امکان داشت خیلی از همین آدم ها مثل ما زندگی کنند، بزرگ شوند و بمیرند و چیزی هم از آنها باقی نمی ماند. در ادبیات امروز مخاطب به دنبال این است که بفهمد چه شد که این آدم ها اینقدر تغییر کردند تا به جایی رسیدند که توانستند چنین اثری از خود در تاریخ بجا بگذارند و آن زمان افراد آرمانی تر بودند. آرمان ها مهم تر از الان بودند. بخاطر همین آرمان ها می رفتند و جانفشانی می کردند و این موضوع در بحبوحه جنگ مسئله بسیار مهمی بود و در اکثر فیلم ها و یا کتاب هایی که نوشته می شد نمایان می گردید. البته ادبیات دفاع مقدس فقط آرمان گرایی و حرف زدن در مورد آدم هایی آسمانی و دست نیافتنی نیست بلکه تحلیل و بررسی هم دارد. اینگونه آثار می بایست کاملاً در چارچوب مستند باشند به عنوان مثال در کتاب «لحظه لحظه تا خدا» که از آثار خودم است هیچ چیز از قلم من در آن نیست.


اصلاً نخواستم از خودم حرفی بزنم یا چیزی بنویسم صرفا اصل خاطره را آوردم و اینکه چگونه زندگی و سرنوشت یک فرد تغییر کرده و به اینجا رسیده است. این خاطرات تأثیرگذارتر می توانند باشند.



چهارشنبه 15/6/1391 - 22:31 - 0 تشکر 544783


تفاوت جنگ ایران و ادبیات جنگ ایران با جنگ های دیگر ملل و ادبیات آنان را در چه می دانید؟


ادبیات جنگ جهانی، خیلی غنی تر از ادبیات جنگ ماست. آنها راحت تر می نویسند. در ادبیات منثور آنها خیلی قدرتمند هستند. مثلاً در کتاب های «در جبهه هیچ خبری نیست»، «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» به جنبه انسانی جنگ پرداخته اند.


البته جنگ آنها خیلی گسترده تر بوده است. جنگ آنها یک اتفاق بوده و داستان های زیادی را می توان از آن درآورد. قدرت قلم نویسنده و گستره پژوهش در این زمینه بسیار باز بوده است گاهی خود نویسنده وارد میدان جنگ می شده است و با کسانی که می جنگیدند صحبت می کرده است. در کل نویسندگان آنها فعال تر عمل می کردند. اما جنگ ما جنبه ارزشی و فرهنگ سازی دارد. یک دفاع مقدس بوده است اما ما نمی توانیم آزادانه عمل کنیم چون می خواهیم فرهنگ سازی کنیم. جنگ ما یک فرهنگ بود. آدم ها با دست خالی و نیاتی متفاوت برای یک دفاع مقدس رفتند. من احساس می کنم کار برای جنگ ما به دلیل فرهنگ ساز بودن، سخت تر است و از لحاظ پژوهشی دست ما بسته تر است و امکانات مان کمتر. به تعبیری امروز هم مجاهدت دیروز را می خواهد که ما با امکانات کم، حق مطلب را در مورد جنگ و شهدای جنگ ادا کنیم. البته ادبیات خارجی (نه تنها ادبیات جنگ) جذابیت بیشتری دارند مخصوصا در حیطه داستان کوتاه که خودشان بینانگذار آن بوده اند. جنگ های آنها اکثرا شناخته شده است. افرادی که به جبر و زور وارد میدان های جنگ شده اند و تأثیرات روحی و روانی شدیدی گرفته اند که برای همه قابل فهم است اما ما چیزی متفاوت داریم که همه نمی فهمند و برایشان قابل درک نیست.



چهارشنبه 15/6/1391 - 22:32 - 0 تشکر 544785


تفاوت نویسنده های نسل دوم و نسل سوم انقلاب اسلامی ایران را در حوزه ادبیات دفاع مقدس در چه می دانید؟


به نظر من نسل سومی ها، بیشتر نیاز امروز را می شناسند، می دانند چگونه حرف بزنند تا هم دوره ای هایشان درک کنند. به همین دلیل در ادبیات جنگ موفق تر عمل می کنند. در حقیقت نسل سومی ها اصل مطلب را درک کرده اند و آن را با زبان خودشان منتقل می کنند. اما افرادی که در دوره جنگ بوده اند ادبیات مستند قویی دارند زیرا جنگ را به چشم خود دیده اند.


چنانکه الان رویکردی وجود دارد به این شکل که خاطرات آنها به صورت مستند در کتاب هایی حفظ می شود و لزومی ندارد که خودشان (دسته ای از آنها که نویسندگانی حرفه ای نیستند) داستان بنویسند. در ضمن هر چه از جنگ بیشتر فاصله می گیریم درونمای بهتری از جنگ به دست می آوریم. ممکن است بتوان گفت آن زمان جبهه رفتن و شهید شدن یک پدیده فراگیر بوده است خیلی ها شهید شدند خیلی ها هم مجروح و اسیر. این یک جو عمومی بود و تحمل آن هم راحت تر بوده است. اما اکنون مشکلات بیشتر بروز می کنند. فرزندان شهدا بزرگتر شده اند و سؤالاتی برایشان شکل گرفته که علاقمندند جوابش را بدانند به عنوان مثال «چرا پدر من این فداکاری را کرده؟» یقینا هم نسل خودش بهتر می تواند با او ارتباط برقرار کند. این موارد سوژه های جدیدی هستند که وارد مقوله ادبیات جنگ شده اند و می توان روی آنها کار کرد.



چهارشنبه 15/6/1391 - 22:32 - 0 تشکر 544786


بعضی ها معتقدند یک زن نمی تواند از جنگ بنویسد شما این تفکر را با عمل تان رد کرده اید؟


درست است همان طور که ذکر کردید خود من کارهایی در مورد جنگ داشته ام گرچه آنجا نبوده ام و در آن فضا قرار نگرفته ام اما آدم هایش برایم خیلی جالب بودند. مخصوصا زنان که چه می کردند و چه حسی داشتند. در اثرهای من جنبه انسانی جنگ بر موارد دیگر غلبه دارد. من تازه ازدواج کرده بودم که اتفاقا آن زمان در مورد همسران شهدا کار می کردم برای من خیلی جالب بود که بدانم زنانی که تازه ازدواج کرده بودند چطور و با چه فکر و احساساتی از همسران شان دل کندند. آنها هم دوست داشتند شوهران شان کنارشان باشد. برای ادامه زندگی کلی برنامه داشته اما یک باره جنگ ... تمام برنامه های آنها را دگرگون می کند. جبهه آنها را از هم دور می کند. در پاسخ به این سؤالات، جواب هایی می شنیدم که تا مدت ها فکر و ذهنم را مشغول می کرد. اکثرشان می گفتند برای رضای خدا بوده و این فکر که اگر جلوی آنها را می گرفتند گناه کرده اند. این مسئله درد مشترک بین آنها بوده است. اجباری وجود ندارد که زن ها از میدان جنگ بنویسند. سوژه های دیگری هم وجود دارد که خیلی ها خوب نمی توانند روی آن کار کنند که تأثیرات شدیدی هم دارد. همسر شهید کاظم حدید می گفتند: به شوهرم خیلی وابسته بودم، خیلی دوستش داشتم اما هیچ وقت موقع رفتنش به جبهه گریه نمی کردم . به طور کلی جلوی او گریه نمی کردم. توی دلم غوغا بود اما نمی دانم چرا گریه نمی کردم. شاید چون می دانستم احتمال دارد بخاطر من برگردد.»


این حرف ها حس عجیبی در من ایجاد کرد. دوست داشتم روزی که خواستم گریه کنم دوباره به دیدنش بروم. من سعی کردم این حس را در اثرم نیز بنمایانم.



چهارشنبه 15/6/1391 - 22:33 - 0 تشکر 544787


شما خواهر شهید هستید. از ایشان و خاطرات تان بگویید. آیا شهادت ایشان تأثیری در آثارتان داشته است؟


زمانی که برادرم به شهادت رسیدند من فقط شش ماهه بودم. خودم چیزی از او به یاد ندارم ایشان دیپلم اقتصاد داشتند و فقط بیست و یک ساله بودند که به شهادت رسیدند. هر چه می دانم از زبان دیگران است هیچ کس فکر نمی کرده او شهید شود از نظر دیگران او برایم یک چیز یادگار گذاشته است می گویند من نوزاد بسیار بدخلقی بوده ام و اکثر اوقات کارم گریه کردن بوده است آرام گرفتن من برایشان آرزو بوده است چه برسد به اینکه لبخند بزنم تا اینکه برادرم برای مرخصی می آید و در حین بازی کردن با من به رویش لبخند می زنم برادرم آنقدر ذوق زده می شود که اهل خانه را خبردار می کند این آخرین مرخصی او بود دیگر برای بازی کردنم با من برنگشت. از آن به بعد به شکل معجزه آسایی خنده رو شده بودم که این ویژگی هنوز با من است دیگران می گویند خنده تو به برکت اولین لبخندت به روی برادرت است.


از تأثیر شهادت برادرم بر روی آثارم پرسیدید. مسلما این مسئله بی اثر نبوده است البته من خیلی اتفاقی در زمینه شهید و شهادت نوشتم. هیچ تصوری در این مورد نداشتم. به دلیل قلم زدن در حیطه جنگ این حس خودش آمد و به من این موارد را شناساند وقتی شناختم شان احساس دین در من ایجاد شد. سعی کردم به دیگران بگویم آدم هایی که رفتند مثل ما زندگی می کردند، خانواده داشتند، خیلی چیزها برایشان مهم بوده، برنامه داشتند، شاید خیلی وقت ها علاقمند بودند برگردند سر خانه و زندگی شان اما به دلیل داشتن هدفی متعالی تر بخاطر تحولی که در آنها ایجاد شده دنیا و متعلقاتش برایشان رنگ و رویی نداشته است در حقیقت آنها خواستند کار عالی تر انجام دهند و طرح نو در اندازند.



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.