شاخص در دگرگونیها:
ملاک برای تحلیل و تبیین رفتار پیامبر همچنان که گفته شد, دگرگونیها و تحولاتی است که پیامبر در صدد پدیدآوری آنها بوده است. گرچه در همین موارد هم باید توجه داشت که فقط عمل پیامبر در همان مورد خاص, نباید ملاک تحلیل قرار بگیرد. بلکه آن چه پیامبر برای پدیدآوری آن تلاش می کرد, تلاش پیامبر و عمل آن حضرت در آن مورد خاص, نقطه آغاز و شروع بوده است. و این عمل نسبت به وضعیت جامعه همچون زاویه ای, هر چه پیش تر برود شکاف نسبت به وضع موجود گسترده تر و فاصله بیش تر می شود و این نکته مهم و اساسی است که کم تر بدان توجه می شود و مبلغان دین و حوزویان لازم است بدان اهتمام تام داشته باشند. به چند نمونه دقت شود:
در عرب جاهلی رسم بر این بود که اگر به قبیله ای شبیخون زده می شد و چیزی به سرقت می رفت , یا کسی مورد ضرب و جرح قرار می گرفت, قبیله مقابل حق طبیعی خود می دانست قبیله مهاجم را با خاک یکسان کند و نسل آنها را از زمین بکند ویژگی عرب جاهلی قتل و خونریزی بود. اشعار فراوانی که در کتابها موجود است, یا حماسی ا ست و افراد را تحریص می کند که به پا خیزند و به جنگ بپردازند و یا اروتیک است و همگان را به عشرت و شهوت فرا می خواند. و اشارات آیاتی از قرآن که به تبیین فرهنگ عرب جاهلی می پردازد و از تعداد کشته های خود و یا کشته شدن به دست خود, با مباهات یاد می کنند, گویا ی فرهنگ خشن و زمختی است که بر عرب جاهلی سلطه دارد. به نظر می رسد توصیف ملائک از انسان ها در سوره بقره, کسانی که فساد می کنند و خون ریز هستند بیش تر بیان ویژگیهای عرب جاهلی است. ارزشهای حاکم بر زندگی انسان این دوره, چیز دیگری است. رنگها بیش تر تیره و خشن! اسمها بیش تر زمخت و وحشت آور! لازمه این زندگی چنین ارزشهایی است!
پیامبر با این فرهنگ خون ریز و فساد افکن برخورد بازدارندگی می کند و قانونی به اجرا می گذارد که یک نفر در برابر یک نفر, یک جرح در برابر یک جرح. عمل پیامبر در این جا نقش بازدارندگی این قوم را بر عهده دارد. نسبت به وصفی که در گذشته واجد آن بودند, در آیه شریفه خداوند می فرماید:
(و فی القصاص حیاة یا اولی الالباب لعلکم تتقون).
در برابر تجاوزها, حق مقابله به مثل ندارید, حق قصاص دارید. زیرا در قصاص زندگی است. در آن چه که بین عرب جاهلی مرسوم بود, زندگی نبود, بلکه ناامنی و مرگ را در پی داشت, ولی در قصاص زندگی است. در دنباله آیه دارد شاید شما پروا کنید; یعنی دگر باره اقدام به این تجاوزها و جنایتها نکنید.
این یک اصل اساسی و آموزنده مهم در فلسفه نبوت است که برای حیات بخشیدن به زندگی بشری آمده است. او خورشید تابناکی است که بر تن نحیف و یخ زده عرب جاهلی می تابد تا خون زندگی در رگهای آنها به حرکت درآید.
زنان, که هیچ جایگاه و حقی در این دوره نداشتند و به راحتی حق و حقوق ایشان نادیده انگاشته می شد و یا همچون کالا مورد داد و ستد قرار می گرفتند. و همچون دارایی پدر, بین فرزندان توزیع می شدند. پیامبر(ص) در برابر این ستم بزرگ و نادیده انگاری حق زنان ایستاد و بدین صورت در آن جامعه سیاه به احقاق حق آنان پرداخت:
1. از کشتن آنها بازشان داشت.
2. خود به زنان احترام گذاشت.
3. آنان را برگزیده خود دانست.
4. از همه مهم تر برای آنها حقوق خاصی از جمله سهم الارث قرار داد.
گفته نشود که مواردی در زندگی پیامبر وجود دارد که نسبت به زنان, برخوردهایی صورت گرفته که بیانگر نوعی پایمال کردن حقوق می تواند باشد.
اگر چنانچه موارد این چنین در زندگی پیامبر وجود داشته باشد, بیانگر نوع نگاه و باور پیامبر نبوده است. عمل پیامبر در این گونه موارد, تابعی از همان فرهنگ است. مهم این است که بدانیم پیامبر جایگاه و نقش خاصی برای خود داشته که آن پیامبر تحول آفرین در جامعه است. دگرگونیهای پدیدآمده به دست ایشان, ملاک تحلیل باید باشد, نه اعمال تابع فرهنگ و سنت پیشینیان. در جامعه ای که زنان هیچ حقی نداشتند, همین که حقوقی را پیامبر برای آنان ایجاد فرمود, خود بیانگر اعتقاد پیامبر به بایستگی ایجاد حق برای زنان است. و ما این دگرگونیها را باید ملاک تحلیل و تبیین خود قرار دهیم. اگر جامعه رو به پیشرفت گذاشت و زنان, علاوه بر حقوقی که در آن دوره پیامبر به آنان داد, خود حقوق دیگری به دست آورند, نمی توان آنان را از آن چه به دست آورده اند, بازشان داشت. واکنش پیامبر در این موارد, بیانگر آن است که هدف او بیش از آن چیزی بوده که بیان کرده است, ولی جامعه و فضای موجود مقتضی دگرگونیهای بیش از این نبوده است.
درباره برده داری, با آیات و روایاتی رو به رو هستیم که در نگاه نخست, بیانگر پذیرش وجود برده دار ی در نظام اسلامی است. شاید این نگرش در پژوهشگر ایجاد شود که پیامبر مدافع و خواستار وجود برده داری است; زیرا برای آن قانون وضع کرده است. جامعه را به دو دسته آزاد و برده تقسیم کرده و برای هر کدام احکام خاصی بیان فرموده است. نفس این دسته بندیها و فرق گذاریهای جدی در لحاظ کردن حقوق برای برده و غیر برده, بیان گر آن است که اسلام طرفدار برده داری است. دلیل بر آن هم چنانکه بیان گردید, فراوانی آیات و روایات و احکام فقهی در این باره است.
آیا وجود این گونه احکام در گفتار و رفتار پیامبر(ص) می تواند بیانگر باور پیامبر به ضرورت وجودی آن هم باشد؟ آیا آن چه در مجموعه های دینی به این مسأله پرداخته شده به عنوان یک پدیده و واقعیت اجتماعی است؟ یا به عنوان یک حقیقت و ضرورت اجتماعی که باید باشد؟ و فرق بین واقعیتهای اجتماعی هست ها غیر از ضرورتها بایستگیها ی آن است. پیامبر کوشید تا واقعیتهای موجود را به سود حقیقت رفته رفته دگرگون سازد.
دگرگونی که پیامبر در نظام برده داری پدید آورد, باید معیار تحلیل قرار بگیرد. همین که ایشان برای بردگان حقی قائل شد و قانونی خاص گذاشت که به عنوان بخشی از جامعه پذیرفته شوند, خود بالاترین ارزش و ایجاد یک فضای جدید اجتماعی است. ما باید برخوردی را که پیامبر با برده داری داشت, از باب نقطه آغاز حرکت, و پدیدآوری زمینه برای دگرگونیهای بنیادین در نظام برده داری مورد توجه قرار بدهیم و همچون زاویه در حال گسترش, آن را به پیش ببریم, نه آن که حتی تلاش کنیم به دوره پیش از اسلام برگردیم و برده داری را دوباره احیا کنیم.
مسائل قضایی و حقوقی هم این گونه است. عرب جاهلی چنان بود که کسی که پای حیوانی از قبیله اش را مجروح می کرد, تا تمامی آن قبیله را به آتش نمی سوزاند, دست بردار نبود. پیامبر, برای به وجود آوردن امنیت در جامعه , به آنان گفت به همان میزان که مورد تجاوز قرار گرفته اید, بسنده کنید.
ما باید این گونه از رفتار پیامبر را به میزان دگرگونی که پدید آورده, ملاک و معیار تحلیل خود قرار دهیم.
در جهان امروز, گرچه انسان در قله های بس بلند دانش و اندیشه قرار دارد و بیکرانه هستی را به نظاره نشسته و آن چه حتی نادیدنی است, می بیند; اما بی تردید با بحران بسیار جدی معنوی رو به روست که برون رفت از آنها ناممکن می نماید. معنویت و اخلاق از جمله بحرانهای جدی و کشنده انسان معاصر است. دست کاری شدن مفاهیم جدید و تخلیه آنها از معانی حقیقی, شور بختی بشر امروز را صد چندان کرده است. همه بارقه های امیدی که در مفاهیم جدیدی همچون حقوق بشر, دموکراسی, آزادی و … نمود یافته بود , آنها را به وادی ناامیدی و بی فرجامی کشاند. به گونه ای که به عنوان یک پروسه تاریخی به دنبال مفاهیمی ارزشی و قدسی می گردد که از آسمان تعالیها, تجلی یافته باشد.
پس از بیانیه رسمی نیچه که: خدا در غرب مرده و پیوند زمینیان موجودات مادی با آسمان جهان معنویت گسسته است, بسیاری در پی ایجاد راهی برای ترمیم این گسست و دستیابی به معنویّت بودند که در جزیره متروکِ ایمانِ بی خدا, کشتی آنها پهلو گرفت, بلکه به گل نشست.
با این گفتمان فراهم آمده, بی تردید می توان گفت یکی از بایسته های فرهنگی بشر امروز, گشودن رخنه ای به جهان معنی و بازخوانی متون راهگشای دینی است. بازخوانی, با بازتولید اشتباه نشود. لازم است متون دینی به صورت روش مند و به دور از گرفتار آمدن در دام تحلیلهای ظاهر گرایانه و تهی از معرفت اصیل واکاوی شود.
منابع دینی آکنده از بحثها و گزاره هاست اما:
1. با واشکافی آنها, نکته های جدید و در خور توجه فراوانی خواهیم یافت. مهم این است که.
2. همت و عزم راسخ باشد.
3. و روشهای جدید در پژوهشهای دینی به کار گرفته شود.
آیا به راستی قرآن را یک بار (نه به عنوان ثواب) به عنوان کتابی که سخنی دارد, و کتاب زندگی است, و مخاطب آن ما هستیم, مورد مطالعه قرار گرفته است؟به راستی از خود پرسیده ایم که قرآن چه کتابی است؟ شماری از آن به عنوان منبع تاریخی یاد می کنند, شماری آن را کتاب طبیعت می نامند. شماری آن را کتاب مبدء و معاد بر می شمارند و شماری آن را مونس جان و مایه آرامش روان می دانند.
ولی آیا شده که لحظه ای در قرآن بیندیشیم؟ چه بسا قرآن کتاب اخلاق باشد. قرآن برای تربیت ما از طرف خداوند فرود آمده باشد.قرآن همان تجلی الهی است که صورت این جهانی یافته است: (قد تجلی الله لخلقه فی کلامه).29 همه آن چه که در این کتاب الهی آمده, برای این است که رفتار انسانها دگرگون شود. رسول گرامی اسلام(ص) می فرماید: (انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق).30 راز بعثت خود را تبلیغ و ترویج و تحقق مکارم اخلاق بیان می کند و قرآن, در این مسیر, تنها ره توشه است.پس قرآن یک منبع بزرگ برای مطالعه و پاسخ به نیاز جدی امروز و راهی برای برون رفت از بحرانهاست:
(از قرآن بخواهید تا سخن بگوید و هرگز سخن نگوید. اما من شما را از آن خبر می دهم. در قرآن علم آینده و حدیث گذشته است. درد شما را درمان و راه سازمان دادن کارتان در آن است).
ممکن است شماری مدعی شوند که قرآن کتاب آرمانی است, و فاصله آرمان تا واقعیت, راه بس درازی است. انسانِ امروز, فارغ از آرمان, در پی واقعیتهای حس شدنی است. این که قرآن کتاب آرمانی است, نباید تردید کرد; ولی انسان امروز هم گسسته از آرمان نیست. آرمانهای انسان امروز ویژگیهای خود را دارد. به دیگر سخن, تفسیر از آرمان و آرمانگرایی دگرگون شده است. سازمانهای جهانی که هم اینک یکی پس از دیگری شکل می گیرند, در حقیقت پاسخی به آرمانهای بلند انسانی است; ولی پاسخ گو نیست. انسان امروز, سازمان ملل را تشکیل داد تا امنیت او را تأمین کند; ولی این سازمان نتوانست کارآمد افتد; چرا شورای امنیت نمی تواند امنیت مردمان را فراهم آورد؟ چرا سازمان های اقتصادی جهان نمی توانند فقر را ریشه کن کنند؟ چرا سازمان های بین المللی که هر یک برای به حقیقت پیوستن بخشی از نیازهای بشر امروز شکل گرفته اند, ناکارآمدند؟ این نکته, پاسخی در خور می خواهد.
بی گمان, انسان امروز هم, آرمانهایی دارد و برای دستیابی بدانها از هیچ کوششی دریغ نمی ورزد . جالب آن که قرآن با همه آرمانهای بلندی که برای انسان داشته و دارد, نمونه های آشکاری را نیز فرا روی ما می نهد. پیامبر, خود جلوه آشکار قرآن کریم است. اگر قرآن را کتاب اخلاق بدانیم, تجلی کامل آن, نبی گرامی و نیز پیشوایان پاک(ع) هستند. هر یک انسانهایی اند که آن آرمان بلند و ارزش مند را تحقق بخشیده وآن راه بایسته را به شایستگی پیموده اند. کردار و رفتار ایشان می تواند ساختار و نظام اخلاقی, به انسان معاصر عرضه کند.
با توجه به اهمیت اخلاق در زندگی انسا ن و نقش آن در سعادت و شقاوت او, وظیفه ما به عنوان یک مسلمان و پیرو دین اسلام, جز این نیست که به دستورهای اخلاقی و رهنمودهای قرآنی جامه عمل بپوشانیم. و پیامبر ر ا به عنوان الگو, سرلوحه رفتار و کردار خویش قرار دهیم.
علما و روحانیان, به جهاتی چند باید در این مهم پیشگام شوند:
1. از آن جهت که سکان دار در دانشهای دینی در جامعه اند.
2. از آن جهت که رساننده پیام آیین اسلام به جامعه اند.
3. در راستای رساندن پیام و گسترش دین اسلام به مردمان, دست یازیدن به زندگی نبوی از اهمیت بیش تری برخوردار است.
4. رویکرد مردم به عالمان دین و حوزویان, رویکردی ارزشمندانه است. مردم بیش تر دوست می دارند تا در نگاه شان به عالمان دین, یاد و نام و خاطره پیامبر بزرگ اسلام زنده شود.
5 از آن جهت که مردم از گروه حوزویان انتظار امری غیر عادی و روحانی دارند, نفس این نگاه و این انتظار خواهان آن است که عالمان دین بیش تر بکوشند تا به زندگی پیامبر نزدیک شوند.
با توجه به ویژگیهای پیامبر, پرسشهای اساسی که مطرح و بایسته است که بدان پاسخ جدی و علمی داده شود این است:
1. چه رفتارهایی پیامبر داشته است؟
2. رفتارهایی که پیامبر داشته در چه شرایطی بوده است؟
12. آیا رفتارهای پیامبر خاص پیامبر بوده است مختصات النبی مانند داشتن زنان متعدد یا وجوب نماز شب و شب زنده داری؟
2 2. یا رفتار پیامبر بسته به زمان و دوره خاص بوده است؟ مانند گزاردن نماز رو به بیت المقدس یا تحمل سختیهای شعب ابی طالب؟ قرار دادن حجرالاسود در جایگاه خود.
3 2. آیا رفتار پیامبر فرازمانی بوده است؟
3. رفتار پیامبر در پیش از بعثت آیا می تواند معیار و تراز عمل مسلمانان باشد؟ مانند رفتار او در دوره کودکی یا نوجوانی, مانند حلف الفضول یا حجرالاسود؟
4. پاره ای از رفتار پیامبر بسته به دوره پیری ایشان است; آیا این رفتارها خاص پیران است یا همگانی و فراگیر است؟
5 بسیاری از رفتارهای پیامبر تابع فرهنگ جامعه خود ایشان است آیا آن رفتارها می تواند به جامعه های دیگر سریان یابد؟ آیا راهی برای فهم و تفکیک رفتارهای ناشی از فرهنگ و رفتار ناشی از سروش الهی وحی وجود دارد؟
6. نکته آخر آن که چه مدل و الگویی می توان از زندگی پیامبر اکرم به جامعه معرفی کرد که هم فهم پذیر باشد و هم در خور عمل؟
آیا جز این است که در این راستا به معیار و شاخص انسان کامل و الگوی بشریت یعنی نبی اکرم اقتدا بجوییم. لزوم بهره گیری از الگو و سرمشق در زندگی بشری بر کسی پوشیده نیست. و همین نیاز به الگو و سرمشق بوده است که خداوند متعال در قرآن کریم, پیامبر اکرم را به عنوان بهترین الگو و سرمشق برای مسلمانان معرفی کرده ا ست:
(لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا)
بی گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه ای نیکوست. برای آن کس (از شما) که به خداوند و روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می کند.
این آیه, ضمن بیان و توجه دادن مسلمانان به اهمیت بهره گیری از الگو, مصداق بارز و کامل آن را نیز می نمایاند. البته تصریح دارد که پیامبر الگو برای کسانی است که امید به خدا می برند و نگران روز واپسین اند. در همین راستاست که خداوند از مسلمانان می خواهد که در رفتار و کردار خود به پیامبر اکرم(ص) اقتدا کنند. و در آیه ای دیگر به روشنی, دستور پیروی از پیامبر(ص) را در همه امور, به مسلمانان می دهد:
(ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا).
آن چه پیامبر به شما می دهد, بگیرید و از آن چه شما را باز می دارد دست بکشید.
برای دستیابی به الگوی عصری از زندگی پیامبر, بایسته است نخست به بررسی شخصیت آن حضرت بپردازیم و رفتار موفقیت آمیز ایشان را در کانون بررسی و مطالعه قرار دهیم و آن گاه با بازسازی رفتارهای پیامبر, خود و دیگران بدان سو حرکت کنیم.