حوزه: درباره کتاب سیوطی چه نظری دارید؟
استاد: کتاب سیوطی عبارتهایش سنگین است; زیرا در مقام شعر, عبارتهایی را گنجانده است که برای درست کردن مفادش زحمت لازم است. دیگر این که نقل اقوال مانند: کما قال فی الکافیه و کما قال فی… , اینها برای کسی که تازه وارد ادبیات شده است, معنی ندارد, بلکه باید بر مطالب و قواعد نحوی که مورد اتفاق است متمرکز شود. در این سطح طلبه اقوال مختلف را لازم ندارد مثلاً اختلاف ابن مالک با ابن هشام به چه درد طلبه ابتدایی می خورد. چرا طلبه وقتش را تلف کند تا این عبارتهای مغلق به خاطر ضرورتهای شعری را درست کند و اقوال را بفهمد. به جای آن بهتر است متنی که با عبارت ساده, اصل مطلب را آورده و بویژه همراه با تمرین باشد, بخواند. به نظر من این مفیدتر است. به همین جهت در مدرسه به جای سیوطی, کتاب قواعد الاساسیّه قرار داده شد. قواعد الاساسیّه کتابی است که قبلاً تدریس نشده است, کتابی که تدریس شده باشد طبعاً اساتید اشکالش را بیان می کنند, اغلاطش را اصلاح می کنند و… این کتاب ابتدایی است یک بنده خدایی نوشته و طبعاً اشتباهاتی دارد, ولی در اصل کتابی است که مطالب نحوی را با عبارتهای ساده در دسترس می گذارد و تمرین هم دارد که طلبه با انجام آنها ورزیده می شود.
حوزه: برای ادبیات چه کتاب دیگری تدریس می شود.
استاد: باب اول کتاب مغنی, از این مختصرها به نام مهذب مغنی, یا مغنی الأریب و سپس باب رابع, از متن مغنی ابن هشام تدریس می شود, تا طلبه هم با عبارتهای مشکل آشنا بشود و هم اگر با چنین عبارتهایی در بعضی کتابها روبه رو شد از عهده برآید.
حوزه: با خواندن این کتابها دوره ادبیات عربی تمام می شود؟
استاد: وقتی این کتابها تمام شد برای آن که طلبه بر ادبیات خوب مسلط شود, درس تجزیه و ترکیب می گذاریم; یعنی وقتی که کتاب مغنی رو به اتمام است, پیش از آن که بخواهد معانی و بیان را شروع کند, چند ماه درس تجزیه و ترکیب کار می کند.
البته تجزیه و ترکیب مقداری در درسهای پایین تر هم هست. مثلاً استاد از شاگرد می خواهد که یک جمله از صمدیه را تجزیه و ترکیب کند. یا در امتحان جمله ای برای تجزیه و ترکیب داده می شود.
اما در درس تجزیه و ترکیب متنی از قرآن, حدیث یا خطبه نهج البلاغه کار می شود. و با این درس, دوره ادبیات عربی کامل می شود.
حوزه: برای درس معانی و بیان چه کتابهایی را مناسب می دانید.
استاد: ما چند سالی کتاب جواهر البلاغه را, که مثل قواعد الاساسیّه, انگیزه ما را یک مقدار تأمین می کند, یعنی عبارتها آسان است و تمرین هم دارد, جایگزین مختصرالمعانی کردیم. اما چون تمرینهای این کتاب زیاد است و لغت هم زیاد دارد, استادی که مسلّط باشد و بتواند آن را درست تدریس کند کم داشتیم, لذا کنار گذاشته شد و همان کتاب مختصر تدریس شد. البته افراد در کنار آن جواهر البلاغه را هم می خوانند.
حوزه: برای درس اصول چه برنامه ای دارید؟
استاد: در گذشته طلبه ها ابتدا کتاب معالم بعد کتاب قوانین را می خواندند, البته یک بخش کمی از آن, یعنی دو سه باب از مباحث الفاظش را, تا اول عام و خاص, می خواندند. مباحث عقلیه, که در جلد دوم است, اصلاً خوانده نمی شد. معالم نیز مباحث عقلیه ندارد, عمدتاً مباحث الفاظ است و مختصری اجماع و خبر واحد را بحث می کند.
در دوران طلبگی اتفاقی برایم پیش آمد که متوجه شدم معالم کتاب کامل و کافی برای آشنا شدن طلبه با مباحث اصولی نیست:
من درسها را خوب می خواندم خوب هم می فهمیدم; لذا از همان ابتدا هر کتابی خوانده ام تدریس هم کرده ام. یادم هست ابتدا که می خواستم درس رسائل شرکت کنم, درسی رفتم که وسط بحث اشتغال بود, ولی دیدم چیزی نمی فهمم, با خودم گفتم ابتدای بحث که برسد شاید بفهمم, ولی باز هم دیدم نمی فهمم. علت این بود که دیدم این حرفها هیچ جا بگوش من نخورده است و فقط در کتاب رسائل دارم می شنوم. رسائل بحر موّاج شیخ انصاری, با ذهن ضعیف طلبه, قبل از رسائل, جور در نمی آید.
به هر حال, متوجه شدم کتاب اصولی قبل از رسائل باید کتابی باشد که ولو به طور اجمال و فشرده, متناسب با مطالب و مباحث کتابهای بعدی باشد.38 آن جا بود که دیدم کتاب (اصول استنباط) برای درس اصول قبل از رسائل مناسب است.
این کتاب اگرچه چند تا بحث سنگین هم دارد, که استاد باید زحمت بکشد, تا بتواند به شاگرد تفهیم کند, ولی کتابی تقریباً هم افق و موازی با کتابهای بعدی است. جلد اول آن تقریباً مباحث را به مانند کفایه جلو برده است و جلد دوم آن, مانند رسائل است; اما مختصر و موجز. لذا در مدرسه به جای کتاب معالم, کتاب اصول استنباط را متن قرار دادیم.
اگر چه که قبل از تأسیس مدرسه هم, من این کتاب را برای شاگردانم تدریس کرده بودم. همین طور کتاب اصول مظفر را کتاب درسی کردیم که تا مدتها ایراد و اشکال می کردند, ولی بعد دیگران هم پسندیدند و معمول شد.
کتاب حلقات مرحوم شهید صدر همان اول که چاپ شد, من گرفتم و بنا داشتم که مطالعه کنم و ببینم می توانم جایگزین کنم, ولی موفق به مطالعه کامل نشدم. البته در مجموع دیدم اطلاعات خوبی به شاگرد می دهد, ولی جای کتابهای اصولی را نمی تواند بگیرد.
حوزه: یکی از نیازهای جدّی در حوزه تدوین کتابهای درسی است در این موضوع چه پیشنهادی دارید.
استاد: پیشنهاد بنده آن است که یک گروهی بنشینند کتاب لمعه را به گونه عالمانه, تمام مباحثی که مربوط به إماء و عبید است, حذف کنند. این کار باید از اول طهارت تا آخر دیات صورت گیرد. چون وقت زیادی صرف خواندن همین مباحث می شود و الان هیچ موضوعیت ندارد. البته نمی گویم آنها را معدوم کنند, آن مباحث در کتابهای کتابخانه ای باشد, ولی در کتابهای درسی نباشد. اگر کسی این کار را بتواند انجام دهد خیلی کار بزرگی است.
من معتقدم کسی که می خواهد لمعه را تدریس کند, باید اطلاعاتی از کل فقه داشته باشد و تا اندازه ای از اجتهاد هم بهره ای داشته باشد والاّ نمی تواند خوب تدریس کند. بویژه مباحث وقت و قبله از کتاب صلاة و مبحث ارث.
حوزه: پیشنهاد دیگری در تدریس فقه دارید؟
استاد: متأسفانه الان معمول درسهای خارج بر آن است که استاد همان مباحث گذشته و پیشین را به صورت بیان مسأله, که از قبل معمول بوده است, بیان می کند. ولی کار استاد در درس خارج نباید این باشد که برای شاگرد مسأله واضح کند, بلکه باید شیوه و روش فقاهت و استنباط حکم را به شاگرد یاد بدهد. آن هم روی مسائلی بحث شود که جدید است. تا هم روش و سبک استنباط آموزش داده شود و هم مسائل جدید که نیاز به پاسخ گویی فقهی دارد, پاسخ گفته شود.
حوزه: درباره دیگر کتابهای درسی فقه, مانند کتاب مکاسب چه نظری دارید.
استاد: کتابهای دیگر نیز به بازنگری و تهذیب نیاز دارند. اما معتقدم تا متن درست و کامل و بهتری آماده نشده است و در اختیار قرار نگرفته و به تجربه درنیامده است, انتقاد کردن از کتابهای درسی موجود سودی ندارد, بلکه ضرر دارد.