• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 833)
يکشنبه 12/6/1391 - 9:42 -0 تشکر 540277
گفت وگو با حجة الاسلام والمسلمین استاد محمد حکیمی

روشنفکر مسلمان, آن به آن, از آفتاب همیشه تابانِ اسلام ناب پرتو می گیرد و همه گاه از چشمه همیشه جوشان معارف نبوی و علوی می نیوشد و جامِ جانِ خویش را لبالب می سازد.

از این روی, آن چه از فکر و ذهن و ضمیر او می تراود, شادابی آفرین, نوکننده و کهنه زداست و گشاینده راه های نو برای زندگی سعادت مندانه در سایه سار آموزه های روشن اسلام.

روشنفکر مسلمان و حوزوی, در این اندیشه است که تفسیر عصری از دین ارائه بدهد و در هر کوی و برزن, رایَتِ آن برافرازد و مشعل آن بیفروزد و با رَهنامه ای که در اختیار دارد, انسان امروز را از سرگردانی, گرفتاری در برهوت و گردابِ بی هویتی, بی اعتقادی و مادی اندیشی برهاند و به ساحل امن وَحی مأوایش دهد.

تفسیر عصری از دین, ریشه در یک باور ژرف, شکوفان, رخشان و زلال دارد که تا شعله های آن در وجود انسانِ باورمند زبانه نکشند, جان او را نیفروزند و نگدازند, به این درک دقیق و دقیقه شناسی ژرف نخواهد رسید که نیازهای انسان در حال دگرگونی است و اسلام چون دین زنده و همیشه جاری در زمان است و توانایی و جوهر آن را دارد که همه زمانها را به نافه خویش عطرآگین و همه سینه ها را به آبشار بلند خود, اِشراب کند و همه جانها را به آتشزنه خود بگیراند, برای سعادت دنیوی و اخروی انسان برنامه دارد.

روشنفکر مسلمان, بویژه حوزوی, که با استدلال, استنباط و اجتهاد راه ها را درنوردیده و راه های نو را کشف کرده, به تفسیر عصری اسلام می اندیشد, به تفسیر و برداشتی که راه بگشاید, راه های ناهموار را هموار سازد, گاهواره زندگی را در دست بگیرد و بجنباند, کاروان زندگی را از راه های بی سنگلاخ به پیش برد و انسان مسلمان را به کمال و اوجی از دانشِ دین و به باوری همه سویه از توانایی دین برای اداره جامعه برساند که هیچ گاه تن به دریوزگی در کوی و برزن مکتبهای مادی و ضدتوحیدی ندهد و از نیاز بردنِ به درگاه حقیرکننده آنها, بی نیازش سازد.

انسان مسلمان, وقتی با پرتوگیری از اندیشه های روشن دینی, به این باور رسید و آن را به جان نیوشید که اسلام, برای خوشبخت زیستن او در این دنیا, با همه فراز و نشیبها و نو به نو شدن و دگرگونیهای آن, برنامه دارد و مؤمنانه به آن گردن نهد و سعادت خود را از آن بخواهد و در آموزه های وَحیانی آن بجوید, و دَمادَم بَر بِرکه زلال و گوارای آن فرود آید, هیچ گاه گرفتار نظامهای سرمایه داری و مادی نخواهد شد; زیرا او, به چشمه خورشید دست یافته, وادی که در آن تاریکی راه ندارد, همیشه روشن است و روشنایی می افشاند.

سرمایه داری و مکتبهای مادی و انسانیت سوز و برده پرور, در تاریکی رشد می کنند, در جامعه های تاریک, در زمینه های تاریک, در ذهنها و مغزهای تاریک در دلهای تاریک و بی بهره از تابش و پرتوهای وَحی و آموزه های وَحیانی و در آوردگاه ها و عرصه های خالی از میان داری اندیشه های زلال وَحیانی, والا, زندگی ساز, اوج دهنده, بیدارگر, تحجرزدا, سعادت بخش, ریشه کن کننده فقر سیاه و برآورنده نیازهای آن به آن انسان.

سرمایه داری و نظامهای مادی و تباه کننده انسانیت انسان و تبدیل کننده او به موجودی خوار, بی مایه, خس سان, بی اختیار و بی اراده در چنگ بادهای از هر سوی تازنده و توفنده, در زمینه ها, زمانه ها, سینه ها و کانونهایی ریشه می دوانند, بارور می شوند, شاخ و برگ می گسترانند, عقیده و مرام می شوند, در اندیشه ها می تنند که وَحی, آن نغمه همنوای با فطرت, از میان داری, جلوداری, پیشاهنگی, عرصه داری, بازمانده باشد.

وقتی پیامهای روشن, زندگی ساز, شورانگیز و حماسی وَحی, از هر سوی بر روح و روان مردمانی, نور نیفشانند, نَوَزَند و حیات نَدَمَند, مادی گری, بر روح و روان چنگ می اندازد و همه روزَنهای به سوی روشنایی را می بندد و در بیغوله تاریک و بی روزَنِ خود, انسانهای مسخ شده ای می سازد و می پرورد که نه تشنه حقیقت اند و نه به جست و جوی آن برمی خیزند و فقط در این اندیشه اند که شکم خود را بینبارند و دنیای خود را با هزارها دسیسه و دستان بیارایند.

روشنفکر مسلمان دغدغه و درد دین دارد و برای سعادت مردم, جان می افشاند و با دردها و رنجهایی که انسان را در حصار خود گرفته اند, به مبارزه برمی خیزد و با اندیشه ها و دستهایی که دامنه درد و رنج را می گسترانند و بر عمق آن می افزایند, به رویارویی دقیق, عالمانه و روشنگرانه می پردازد.

استاد محمد حکیمی, از معمارانِ کاخ باشکوه, چشم نواز و روح انگیز و سر به آسمان سوده (الحیات), همچنان رو به سوی (فجر ساحل) دارد و منتظرانه (عصر زندگی) را ترسیم می کند و جهانی سازی مهدوی را و در این گفت وگو, روشنفکر مسلمان و حوزوی را کسی می داند که در راه (جهانی سازی مهدوی) تلاش می کند, به انسان و انسانیتها می اندیشد و در جست و جوی نجات انسان است و در این شب یلدای زندگی, سپیده روشن زندگی را می جوید.

يکشنبه 12/6/1391 - 9:47 - 0 تشکر 540292


حوزه: پس به نظر شما در حکومت بودن و با حکومت بودن منافاتی با روشنفکری ندارد.


استاد: تا حکومت و حاکمیت چگونه باشد. جامعه بدون حکومت نمی تواند باشد. نظریه بی دولتی و هرج و مرج سیاسی و نظریه ای که می گوید جامعه حکومت نمی خواهد, غلط و مردود است. حتی افلاطون که در مسأله حکومت, اول جمهوریت را می پذیرد و نظام شاه فیلسوف را ارائه می کرد, بعدها که دید شاه فیلسوف, چه بسا حالاتش دگرگون شود و گرایشهای نفسانی پیدا کند; چون انسان خطاکار است, تئوریش را عوض کرد و کتاب قوانین را نگاشت و در آن, جمله معروف اش را گفت که نگذاریم در سیسیل, شاهان حکومت کنند, بلکه بگذاریم قوانین حکومت کند. بنابراین, هرج و مرج غلط است, و دولت یک ضرورت است. تئوری خوارج نیز بسیار غلط است که می گفتند: حکومتی نمی خواهیم. حضرت امیر(ع) فرمود: (کلمة حقٍ یُراد بها الباطل) یعنی به ضرورت خدا اگر بخواهد در زمین حکومت کند, باید انسانی را به عنوان حاکم برگمارد. لیکن این انسان باید معصوم یا عادل باشد.


روشنفکر دینی باید این توان را داشته باشد که رابطه فرد و دولت را درست تفسیر کند. اگر در جامعه, حکومت عادل باشد و در برابر صاحبان زر و زور بایستد, با چنین حکومتی بودن, هیچ منافاتی با روشنفکری ندارد. به گونه کلی نمی توان گفت که هرکس در حکومت است, روشنفکر نیست, این سخن غلطی است.


حکومت حضرت علی(ع) در آن مدت چهارسال نمونه بود و بیش تر افرادی که در آن بودند, عادل بودند, به انسان می اندیشیدند, به حقوق انسانها فکر می کردند. یک انسان معمولی, یک زن به نام (سوده) می آید نزد حضرت علی(ع), از ظلم حاکم منطقه اش شکایت می کند و حکم عزل او را می گیرد و می رود او را عزل می کند. آیا روشنفکری از این بالاتر!


حضرت امیر(ع) در زمان حکومتش در کوفه دید که: (مرّ شیخ نصرانی یَسأل) پیرمرد نصرانی از تهیدستی سوال می کند.


امام فرمود: این مرد تا جوان بود از او کار کشیدید, حالا که پیر شده رهایش کردید؟ از بیت المال به او حقوق بدهید.


این اوج روشنفکری است که نمونه آن را در غرب نداریم. انسان گرایی جوهر اصلی روشنفکری است. بویژه طرفداری از توده های محروم انسانی. کدام انسان گرایی و جانبداری از طبقات محروم, به این عمق و اصالت می رسد که در تعالیم اسلامی آمده است, و درس آموز روشنفکر دینی می تواند باشد.


امام علی(ع) به مالک اشتر که در کادر حاکمیت قرار دارد و می خواهد کشور مصر را به او بسپارد, چنین سفارش می کند:


(… فانهّم صنفان إمّا اخُ لک فی الدین و إمّا نظیر لک فی الخلق)


… مردمان دو گروه اند: یا برادر دینی تو, و یا همانند تو انسانند.


ییا جانبداری بسیار استوار از کرامت و حقوق انسانی که در تعالیم رضوی(ع) آمده است:


(زکریا بن آدم می گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم که: مردی از اهل ذمّه[غیر مسلمانان مقیم در کشورهای اسلامی] که به فقر و گرسنگی گرفتار شده بود, فرزندش را آورد و گفت: فرزندم مال تو, او را خوراک بده و او برده تو باشد.[این جریان چه می شود؟])


امام فرمود:


(انسان آزاد آفریده شده و فروخته نمی شود. این کار شایسته تو نیست, در زمّیان نیز روا نمی باشد.)


امام بزرگ و مدافع راستین حقوق و کرامت انسانی, اجازه نمی دهد آزادی فرزند انسانی, اگرچه ذمّی و کافر باشد, پایمال شود, و با امور مادی معاوضه گردد, و آزادی انسان به جرم این که گرسنه است نادیده گرفته شود؟


در حدیث دیگری نیز چنین آمده است:


(یاسر خادم می گوید: نامه ای از نیشابور به مامون رسید[به این مضمون]: مردی مجوسی هنگام مرگ وصیت کرده است که مال زیادی را از اموال او میان بینوایان و تهیدستان تقسیم کنند. قاضی نیشابور آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است.


مامون به امام رضا(ع) گفت: ای سرور من در این موضوع چه می گویی؟ امام فرمود: مجوسیان به بینوایان مسلمان چیزی نمی دهند, نامه ای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار از مالیاتهای مسلمانان بردارد و به بینوایان مجوس بدهد.)


این دست تعالیم اسلام که نمونه اندکی در این جا یاد شد, اوج عظمت رعایت حقوق است, و بالاترین شیوه در پاسداشت حرمت و کرامت انسانی, که در سراسر غرب و مدعی حقوق بشر دیده نشده است.


باری, روشنفکر حوزوی و دینی باید چنین نگرشهایی داشته باشد, و با قلم و قدم از این اصالتها دفاع کند, مدعیان دروغزن غرب را, که نسل جوان و ناآگاه ما را می فریبند, رسوا سازد و به گفته ٌ فرانتس فانون جامعه شناس انقلابی الجزایر:


(جامعه سرمایه داری غرب… که همواره از انسان سخن می گوید, و همه جا در پیچ و خم کوچه های سرزمین خویش, در هر گوشه جهان هرکجا او را بیابد, بکشتارش می پردازد… و پیشرفت انسانهای دیگر را با خشونت و وقاحت و شدت متوقف ساخته است, و آنان را برای مقاصد و پیروزیهای خویش به خدمت گماشته است…)


غرب به این می اندیشد که برای رسیدن به سود بیش تر, کارگر را از شرق ببرد تا مزد کم تر به آنان بدهد, اما حضرت امیر(ع), در حاکمیت خودش, از حقوق یک مسیحی دفاع می کند.


در نگاه کلان, روشنفکری اسلامی آن است که جامعه و حکومت به گونه ای نظم یابد که انسانها بتوانند به حقوق شان برسند و روشنفکر مسلمان وظیفه دارد میان دولت و مردم, کارگر و کارفرما, مالک و کشاورز و دیگر قشرها و بخشهای اجتماع روابط انسانی و عادلانه برقرار کند. و با قلم و زبان, این رابطه درست انسانی را در سراسر جامعه گسترش دهد.



يکشنبه 12/6/1391 - 9:48 - 0 تشکر 540293


حوزه: نسبت میان روشنفکری دینی و عقلانیت را چگونه تفسیر می کنید.


استاد: عقل و عقلانیت, محور دین ماست. ما به لحاظ متون دینی, عقل محوریم. در قرآن واژه عقل و واژه های هم معنای آن به تکرار و با تاکید آمده است. واژه هایی چون لُب ّ, قلب, بصیرت, فکر و… محتوای اصلی آن اندیشمندی و خردگرایی است. و پسوند آیات در بسیاری از موارد چنین است:


(أفلا تعقلون, اولوالالباب و…)


امام رضا(ع) فرمود:


(صَدیق کل امرءٍ عقلُه و عدوه جهلُه.)


درباره خردورزی از دین و رهبران دینی سخن بسیار داریم. قرآن مؤمنان خردمند را کسانی معرفی می کند که: نظرها و سخنها را می شنوند و با خردورزی, بهترین آنها را برمی گزینند. امامان شیعه به برخورد افکار و خردها سفارش کرده اند:


(إضربوا الرأی بعضه ببعض یتولد منه الصواب, إمحضوا الرأی مخض السقاء.)


رأیها را, برخی بر برخی دیگر, عرضه کنید(و آنها را کنار هم نهید) که رای درست این گونه پدید می آید. رای و نظر را همچون شیری که برای بیرون آوردن کره آن در میان مشک می ریزند و می زنند بزنید.


بهترین تعبیر حدیثی در این باره روایتی است که در کتاب (مجمع البحرین) آمده است:


(العقل شرع مِن داخل, و الشّرعُ عقل مِن خارج.)


عقل و شرع, دو رکن تشکیل دهنده خرد ناب انسانی است و انسان خردمند, با عقل, شریعت را می پذیرد و داده های عقلانی خویش را, در موارد مشکوک, با آموزه های وحی می سنجد, و خود را از سرگردانی رهایی می بخشد.


روشنفکری دینی با این عقلانیت جلو می رود. امّا اگر مراد از عقلانیت و عقل گرایی استقلالِ عقل و بی نیازی از وحی باشد, غلط است; زیرا اگر مدعا این باشد که عقل خود بسنده است و همه چیز را برای بشر نشان می دهد می پرسیم: کدام عقل؟ عقل سرمایه داری یا عقل مارکسیسم؟ آنان مالکیت را اولین اصل از حقوق طبیعی می دانند و اینان مالکیت را نوعی دزدی می شمارند. در این تعارض عقلی, بشر به کدام سو برود؟ یا عقل فلان فیلسوف یا فلان متفکر, و هزاران نمونه ی دیگر که هر یک دیگری را باطل و مردود می شناسد. عقل رئالیستها, یا ایده آلیستها, یا اگزیستانسیالیستها و یا… در هر رشته از فلسفه و مکاتب یا دانشها و علوم به نظریات بسیار ناهمخوان و متناقضی می رسیم. حال کدام یک ملاک حقانیت است؟ و کدام را باید باور داشت. حتی یک متفکر در دوره ای از عمرش مثلاً اصالت ماهیت را باور داشته و سپس به اصالت وجود گراییده است, یا دوره ای از عمر ماتریالیست بوده و سپس به جهان بینی ماورای مادی گراییده است. حال کدام یک از این عقلها؟


الان در غرب بنگرید چه تضادها در همه راه و رفتارها و گرایشها و گزینشها و باورها و افکارها وجود دارد؟ آیا اینان عاقل به معنای اصطلاحی نیستند؟


از اینها و هزاران نمونه دیگر به اصل محدودیت شناخت و نابسندگی و عدم استقلال عقل در شناخت می رسیم.


از این روی, می نگریم که در میان متفکران قدیم و جدید و در فلسفه و علم, کسی را نداریم که به محدودیت شناخت و تنگناهای عقل آدمی اعتراف نکرده باشد, و شعر معروف ابن سینا:


دل گرچه در این بادیه بسیار شناخت


آخر به کمال ذره ای راه نیافت


زبان حال کل اندیشمندان بشری است.


در این جا به این فرموده خداوند در قرآن کریم می رسیم:


(… و ما أوتیتُم من العلم الّا قلیلاً.)


از دانش به شما جز اندکی داده نشده است.


و در این سخن امام علی(ع) نیک بیندیشیم:


(غایة العقل الاعتراف بالجهل.)


مناسب است اشاره کنیم به سخن برترانت راسل, فیلسوف و عالم قرن بیستم که می گوید:


(تعریف ما از ماده, از تعریف ماهی گیر ایرلندی از تور ماهی گیری اش ناقص تر است. )


این اعتراف را سالها پیش در کتاب (تاریخ فلسفه سیاسی) دکتر پازارگاد دیدم و براستی شگفت زده شدم که فیلسوفان و عالمان با این همه ادعاها, حتی به حقیقت نخستین پدیده ای که در دست آنان است و نزدیک ترین شی به آنهاست و خود آنان نیز در بعد جسمی و تنی از آن(یعنی ماده) ترکیب یافته اند, نتوانسته اند دست یابند.


دانشمندان دیگر قدیم و جدید نیز اعترافاتی بسیار دارند و من قدیمها این را در یادداشتهایی جمع کرده بودم. ما عقلانیت در شعاعِ وحی و هدایتِ انبیاء را باور داریم. برخی می گویند: مگر انسان به بلوغ عقلی نرسیده است؟


می گوییم: بشر در تمام دوره های تمدن خویش به هدایت انبیاء نیاز دارد; زیرا انسان با هدایت انبیاء راه اصلی و درست را می فهمد و تنها هدایت وحیانی است که در میان راه های گوناگون, راه دستیابی به حقیقت را به انسان نشان می دهد. و اگر هدایت اینها نباشد, انسانها همواره در میان این همه تضادها سرگردان و متحیر خواهند ماند, و ره به جایی نخواهند برد.


برای نمونه: مهم ترین موضوع برای انسان امروز محیط زیست است. حیات ما به هوا و به آب وابسته است. اما از سال 1980 به این طرف, روز به روز سرمایه های حیاتی در روی زمین رو به کاهش است و هر روز بر آلودگی هوا افزوده می گردد و بشر عاقلِ امروز, همواره آبهای زیر زمینی و رودخانه ای را نیز آلوده می کند, به گونه ای که پیش بینی می کنند قرن 21 قرن جنگ بر سر آبهای شیرین باشد. آلودگی هوا که برای همه روشن است, و انسانهای روی کره خاکی اکسیژن سالمی نمی یابند که درست تنفس کنند, و سلامت شان دچار مخاطره نگردد.


لایه اوزون نیز هر روز در حال تخریب است. سالانه در کنفرانس کیوتو دور هم می نشینند تا بلکه پنج درصد از آلاینده های محیط زیست را بکاهند, ولی آمریکا مخالفت می کند, چون سرمایه دارانش زیان می بینند. سرمایه داران هفتاد درصد ماهیهای دریا را به خاطر سودشان از بین برده اند. آلودگی صوتی نیز از دیگر آلودگیهای ویرانگر زیست محیطی است که زاده از تکنولوژی و صنعت و زندگی ماشینی است.


تمام این کارها به دست انسان امروز با آن همه ادعاهای فکر و عقل انجام می شود. و دست آورد عقل تجاری, عقل معرفتی, عقل سیاسی سلطه, عقل ابزاری و سودجویانه و در یک کلمه عقل خودکفا و مستقل از دین است. به واقع انسان امروز مصداق کامل این مثل است که: یکی بر شاخ بن می برید.


در هیچ دوره از تاریخ انسان, تا این اندازه انسان نادان نبوده و از فرمانهای عقل انسانی خویش سرپیچی نکرده است, که در این دوره می کند و داده های عقلانی خویش را زیرپا می نهد. از دوران آغازین تمدنها تاکنون, در هیچ دوره به این تکامل علمی(شاید) دست نیافته بوده و به این پایه از قانون شکنی و ویرانگری نیز نرسیده بوده است. در طول تاریخ, هیچ گاه ندیدیم که انسانها خانه خود را ویران کنند و کمر به تباهی کره زمین ببندند. لکن در همین دوره و با این همه پیشرفتهای علمی دارند خانه خود را خراب می کنند و فریاد تمام دانشمندان بلند است. این عقل سودجوی ابزاری بر عقل رحمانی و روحانی انسان غالب آمده و هدایت انبیاء را به دیگر سو نهاده است. بگذریم از هزاران هزار مشکل سیاسی, اقتصادی, خانوادگی, تربیتی و… که گریبانگیر انسان عاقل و متمدن امروز است. مشکل فقر را نتوانسته است حل کند, در سطح جهانی مشکل بیکاری رو به افزایش است, مشکل مسکن بیداد می کند, در اکثریت جامعه ها بهداشت درستی نیست. جنگ و روابط میان ملتها ستم بنیاد است و…


از همه اینها چشم می پوشیم و به این انسان عاقل امروز می گوییم: رفع تمام این مشکلها پیش کش, بیایید و خانه خود را ویران نکنید. نمی گوییم که روابط انسانی عادلانه داشته باشید و نظام خانواده و زندگی خانوادگی را متلاشی نکنید و جنگ افروزی نکنید و… , اگرچه هرکدام از اینها به نوبه خود فاجعه است, می گوییم: دست کم محیط زیست و عوامل حیات خود را از میان نبرید.


خوب اگر منظور از عقل این باشد فاجعه بار است; اما اگر عقلانیت با هدایت انبیاء در نظر باشد, به حتم یکی از عناصر روشنفکری است. روشنفکر چه دینی و چه غیر دینی, باید به انسان بیندیشد و راه نجات و چاره را ارائه کند, آینده نگر باشد و سرانجام این همه بی فرهنگی مدرن و ظلم و ویرانگری را از اکنون بشناسد. آژیر خطر را برای اجتماعات انسانی یا اسلامی یا حوزوی(اگر روشنفکری حوزوی است) به صدا درآورد. از قلمرو مسؤولیت خود کاملاً آگاه باشد و برای آن چاره جویی و راه درمان اصولی را درنظر بگیرد و ارائه کند. دقیقاً روشنفکری همین است و جز این نیست.



يکشنبه 12/6/1391 - 9:51 - 0 تشکر 540294


حوزه: درباره عقلانیت با هدایت انبیاء و در شعاع وحی چه ویژگیهای دیگری در نظر دارید.


استاد: هویت این عقلانیت همان است که در احادیث از آن به عنوان حجّت درونی در کنار حجّت بیرونی, یعنی انبیاء یاد شده است:


خداوند برای انسان دو حجّت دارد: حجّت ظاهری; انبیاء و حجت باطنی, عقل.


امام کاظم(ع) فرمود:


(یاهشام ان ّ للّه علی النّاس حجتین: حجهً ظاهره و حجّهً باطنه, فاّما الظاهره فالرُّسُل و الانبیاء و الائمه, علیهم السلام, و امّا الباطنة فالعقول.)


نمود این عقلانیت آن است که زمان و شرایط زمانی خود را خوب بشناسیم, آن گونه که امام رضا(ع) فرموده است:


(ینبغی للمسلم أن یکون…. عارفا باهل زمانه)


سزاوار است که انسان خداشناس… . مردمان زمانه خود را بشناسد.


ساز و کارهای دنیای جدید را بشناسیم, انسان را و دردهایش را بشناسیم. شناخت فرد انسانی و جامعه انسانی و دردهای انسانی, اگر همراه با نسخه درست و نجات دهنده و شفابخش باشد, این عقلانیت گسترده و وحی محور و دین محور است. هر فردی که این را داشته باشد, روشنفکر است وگرنه واپس گراست; و بی خبر از خود و خدا و جهان و انسانهای دیگر.


درباره انسان عقل محور, و محوریت عقل در حیات آرمانی انسان و جامعه انسانی, در قرآن و احادیث ویژگیهای بسیاری ذکر شده است که شمارش آنها به درازا می کشد, و به نظر من کتاب مستقلی باید در این زمینه تالیف شود, و اندیشمندان حوزه بدانند که عقل انسانی از نظر فرهنگ اسلام, باید در چه زمینه هایی به کار گرفته شود. نمونه وار در این گفتمان, فشرده به برخی اشاره می کنم:


1. خودشناسی: قرآن کریم:


(وفی انفسکم افلا تبصرون)


آیا در خود نیک نمی نگیرد و نمی اندیشید.


امام علی(ع) فرمود:


(غایة المعرفة ان یعرف المرء نفسه.)


هدف نهایی شناخت آن است که آدمی خود را بشناسد.


امام رضا(ع) فرمود:


(افضل العقل, معرفة الانسان نفسه.)


بالاترین مرتبه خردمندی این است که انسان خود را بشناسد.


فرصت نیست که برخی از آثار این خودشناسی بررسی گردد, و ضرورت آن برای انسانی که می خواهد در جامعه گام نهد ارزیابی شود.


2. شناخت حوزه کاری و کارآیی انسان:


امام علی(ع) فرمود:


(من جَهِل قدره, جهل کل قدر.)


هرکس قدر[و ارزش و کارآیی] خود را نداند, هیچ قدری را نخواهد دانست.


در عهدنامه به مالک اشتر فرمود:


(ولایجهل مبلغ قدر نفسه فی الامور; فان ّ الجاهل بقدر نفسه یکون بقدر غیره اجهل.)


و حد و اندازه[و قلمرو و توان و کار] خویش را بشناسد; زیرا که هر کس قدر خویش را نشناسد, نسبت به قدر دیگران نادان تر است.


اکثریت قاطع مشکلات ما در زیست اجتماعی از نشناختن خود انسانی و خود نوعی و فردی انسانهاست.


3. شناخت جهان و پدیده های آن, از راه تجربه و آزمایش و استقراء و با شناختهای کلی و عقلانی زاده شده از شناختهای جزئی. در عقلانیت اسلامی شناخت تجربه و علمی و عینی و استقرایی ضروری است و نباید به شناختهای ذهنی و کلی گراییهای برهانی و قیاسی که متدلوژی فلسفه یونان می باشد, بسنده کرد. به این آیه قرآن توجه کنید:


(و فی الارض قطع متجاورات, و جنّات من اعناب و زرع… یُسقی بماءٍ واحد و نفصّل بعضها علی بعض فی الاکل, ان ّ فی ذلک لایات لقوم یَعقلون.)


و در زمین, قطعه هایی است گوناگون(کوه, هامون, گلزار, شوره زار و انواع معادن و منابع و… ) در کنار یکدیگر و کشتزار, و خرما بُنهای چندساق و یک ساق, که همه با یک آب آبیاری می شود و ما لختی از آنها را در مزه و شیرینی بر لختی دیگر برتری می دهیم; در اینها نشانه هایی است برای کسانی که عقل خود را به کار اندازند و دریابند.


کار پیامبران نیز بارور کردن این عقل و کارآ ساختن آن است.


امام علی(ع) فرمود:


(فبعث فیهم رُسله و واتر الیهم انبیاءَهُ لیستادوهم میثاق فطرته… و یُثیروا لهم دفائن العقول….)


خداوند فرستادگان خود را در میان مردمان برانگیخت و پیامبران خویش را پیاپی روانه کرد تا از آنان رعایت میثاق فطری[الهی] را باز طلبند, و نیروهای پنهان خرد آدمی را آشکار سازند…


با توجه به معنای واژه (أثار) که در قرآن نیز به کار رفته است:


(أثار وا الارض و عمروها)


زمین را پراکند و زیر و رو کرد و شخم زد.


به معنای شخم زدن و زیر و رو کردن است. کار پیامبران به کاوش واداشتن عقل انسانی و فعال سازی آن است.


4. شناخت خدا: آیات و احادیث در این باره بسیار است.


5 شناخت پیامبر(ص).


6. شناخت تاریخ و زندگی انسانهای گذشته و قوانین حاکم بر تاریخ:


(أولم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة من قبلهم…)


آیا در زمین نگشتند تا از پایان کار کسانی که پیش از ایشان بودند آگاه شوند…


7. شناخت آینده و سرانجام کارها, و استراتژی برای آینده داشتن:


امام علی(ع) فرمود:


(المومنون هم الذین عرفوا ما أمامهم.)


مومنان آن کسانند که آن چه را در پیش دارند بشناسند.


8. شناخت دشمن و دوست.


9. شناخت و آگاهی و بررسی کامل پیش از هر عمل و حرکت:


امام علی(ع) فرمود:


(ما مِن حرکهٍ الاّ و أنت محتاج فیها الی معرفة.)


هیچ حرکتی[و اقدام و کار و برنامه ای] نیست جز این که در آن به شناختی نیاز داری.


10. شناخت نقطه شروع و موقعیت هر عمل:


امام علی(ع) فرمود:


(من جهل موضع قدمه زل ّ.)


آن که از جای گام نهادن خویش(و زمینه کار خود) بی خبر باشد, خواهد لغزید.


11. شناخت آراء و اندیشه های دیگران در هر راه و کاری و بررسی درست آنها:


امام علی(ع) فرمود:


(من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء.)


هرکه با آراء گوناگون روبه رو شود, نقاط اشتباه و خطای هر کار را خواهد شناخت.


و صدها ویژگی دیگر که برای عقل و عقل گرایی در تعالیم اسلامی آمده است و براستی کتاب ویژه می طلبد.



يکشنبه 12/6/1391 - 9:52 - 0 تشکر 540296


حوزه: این عقلانیت تا چه اندازه در حوزه ها حضور دارد و طلاب چگونه با آن آشنا می شوند و آیا آموزشها و درسهای حوزه چنین شناختهای عقلانی را دربردارد.


استاد: درسهای حوزه, مانند ادبیات و فقه و اصول و منطق و فلسفه و کلام تا درسهای خارج همه غیر تطبیقی است; یعنی در همان فضاهای گذشته سیر می کند. درسهایی که متضمّن افکار و مبانی جدید باشد, کم و بیش دیده می شود, ولی خیلی اندک است. نمی دانم دانشهایی مانند جامعه شناسی, روان شناسی, علوم سیاسی, تاریخ صحیح; شناخت استعمار قدیم و جدید, هست یا نیست.


بنابراین, درسهای حوزه برای به دست آوردن عقلانیت به روز دینی, کمک موثری به طلاب نمی کند, و عقل آنان را شکوفا و بارور نمی سازد.


طلبه ها اینها را از درسهای حوزه فرا نمی گیرند, مگر هر کسی خودش خودساختگی فکری را پیش بگیرد و خود به تلاشهایی گسترده در شناخت وری و کاوشگری دست یازد.


سوگمندانه باید اعتراف کنیم که در گذشته حوزویان روشنفکر و اثرگذار در جامعه, خودساخته بودند, اکنون نیز همین طور است. اگر حوزه ساخته بودند, باید ده ها مطهری و بهشتی و علامه جعفری می داشتیم.


آری, درسهای حوزه برای به دست آوردن توان علمی و قدرت یافتن بر فهم و درک درست از متون دین, کارآیی بالایی دارد. باید این درسها و سیر حوزوی طی شود; ادبیات عرب را بشناسد, تعادل و تراجیح, مطلق و مقید, عام و خاص, قواعد لفظی, و عقلی اصول و قاعده های فقهی را بشناسد, تفسیر و مباحث تفسیری را بداند.


به حدیث شناسی عام و خاص نیز نیک گام نهد. به ادعیه, که فرهنگ جامع اسلامی و تشیع است, بپردازد, و از آنها مسائل حیات انسان را استخراج کند, نهج البلاغه را بشناسد و… .


وقتی این دانشها را فراگرفت, می تواند از منابع دینی: قرآن و نهج البلاغه و حدیث, به درستی استفاده کند. حال اگر به دانشها و روشها و درکهای جدید نیز مجهز شود از آن منابع به روز استفاده می کند. باری تاکید کنم استفاده به روز زبان احادیث چون زبان قرآن است که از کلیت ویژه ای برخوردار است, و براستی مسائل بغرنج زندگی انسان امروز در احادیث تبیین شده است. البته شرط آن دو شناخت و دانش است:


1. حدیث شناسی و نهج البلاغه فهمی, و صحیفه سجادیه شناسی و…


2. درک درست از زندگی انسان امروز و مشکلات سر راه او و جامعه های انسانی.


کدام یک از این دو محور, در حوزه ها مطرح است؟ و ان شااللّه مطرح باشد و دو موضوع اساسی که هریک موضوع یک تحقیق جامع و گروهی است در حوزه جابیفتد و ریشه بگیرد, و به آن بها داده شود:


1. دانشهای لازم روز, بویژه در رشته های علوم انسانی.


2. درک مقارن و تطبیقی(بدون تأویل و تفسیر به رای) آیات و احادیث.


و این کاری کارستان است, و اساتید ویژه ای می خواهد, اگر وجود داشته باشد؟ لذا افرادی که این سیر علمی حوزوی را نگذرانده اند و در حوزه دین سخنان روشنفکری می زنند, لغزشهای بسیار دارند; یا تفسیر به رأی می کنند و یا سخنان شان تناقض و تعارض دارد. با استفاده از یک حدیث سخنی می گویند, اما در همان موضوع از ده ها حدیث دیگر, غفلت دارند. برای نمونه: درباره فقر احادیث گوناگون است: هم ستایش فقر را داریم و نعمت بودن آن و هم نکوهش فقر را و نقمت بودن آن. کدام فقر نعمت الهی است؟ کدام فقر نقمت و عذاب الهی است؟ انسان با دانش حوزوی باید بنشیند و تفسیر کند, آیا آن فقری که بر انسان تحمیل کنند و با سکوت به آن تن بدهد مورد نکوهش نیست؟


این بحث در کتاب (الحیات) به تفصیل بیان شده است.


ییا در مسائل حقوقی زن و خانواده, یا در مسائل سیاست و مدیریتهای اجتماعی, یا در مسائل تربیتی و روانی و یا در مسائل بسیار حساس و مهم آینده و آینده نگریهای لازم و مسائل زیست محیطی, الگوی مصرف و صنایع و… که اسلام چه حقایق جاودانی در این زمینه ها دارد, و باید با اطلاع از مسائل روز به آنها پرداخت تا ژرفایی و گستره بی نظیر آنها اندکی شناخته شود.



يکشنبه 12/6/1391 - 9:52 - 0 تشکر 540298


حوزه: برای فراگیر شدن روشنفکری دینی در میان حوزویان کدام راهکار اجرایی را پیشنهاد می کنید که در کوتاه مدت این ایده را به بار نشاند و به نتیجه بخش بودن آن اطمینان باشد.


استاد: به نظر می رسد زمینه های آموزشی و استعدادهای انسانی در حوزه بسیار است. اما سوگمندانه برنامه جامع و کاملی برای پرورش و شکوفایی دیده نمی شود. بی گمان راهکار اصلی برای این دو موضوع, نخست فکر و دانش داشتن و سپس فکر روشن و دانش به روز دست آوردن که دومی, یعنی روشنفکری, فرع بخش نخست است.


حال برای این دو موضوع مهم, باید شناخت حوزویان را گسترده ساخت و تنها به دانشهای معمولِ حوزه بسنده نکرد. براستی از وضعیت انسان امروز, و مشکلات سر راه او, و شناخت دانشها و علومی که مدیریت جامعه های امروز با آنها صورت می گیرد, آگاه باشند, یعنی بدانند معاش و زندگی اقتصادی انسان امروز با چه شیوه ها و راهکارهایی مدیریت می شود, زندگی اجتماعی و روابط میان ملتها, و جنگ و صلح ها و آشتی ها و ستیزها با چه علومی؟ و بدین سان دانشهایی که در برنامه ریزی و مدیریت اجتماعات امروزی موثر است از آنها اطلاع و آگاهی داشته باشند, تا نقطه ضعفها و نقطه های قوت آنها را تشخیص دهند, و راه حلهای اسلامی آنها را کشف کنند.


مثلاً الگوی مصرف اسلامی, تولید و توزیع در چهارچوب تعالیم اسلامی, حکومت و زمامداری اسلامی و… را بشناسند, و آنها را به جامعه های تشنه امروز عرضه کند. اینها روشنفکری دینی است. تنها دنیا دیدن و با چشم ظاهری انسانها را نگریستن, روشنفکری نمی آورد. شناخت انسان و مسائل حیات امروز, مبنای روشنفکری است, و حوزه باید برای تحقق این آرمان به روز و متعالی, گامهایی بلند و دشوار بردارد, و جریان شناسی تمدن امروز را حوزوی کند, نه این که فردی باشد, و افراد خاصی به این دانشها برسند(چون شهید مطهری) و حوزه از این دست مسائل بی خبر باشد و حتی به آنان که این شناختهای به روز را با هزار خونابه دل به دست می آورند, بهایی ندهند و حتی مدرس و استاد در این حوزه های فکری را مدرس رسمی حوزه نشناسند! چنانکه الان این طور است.


دیگر از راهکارها برای بیرون آمدن از قالبهای گذشته و باز شدن فضاها و ساحتهای جدید, تشویق و ترغیب طلاب به نویسندگی و فراهم کردن شرایط و زمینه های بایسته برای این منظور است. چون نویسندگی در اصل و پایه, اندیشمندی است, و آگاهی از زمان و حوادث زمانی, و انسان و اجتماعات انسانی که این باید تحقق یابد, و دیگر این که روشنفکر حوزوی باید بتواند افکار و ایده هایش را با یکی از ابزارهای جدید, مانند قلم بیان کند. روشنفکری که اهل قلم نباشد, سراغ نداریم, شما نشان بدهید. باری اگر کسی چنین باشد, برای شخص خودش و در زیست فردی روشن اندیش است, نه برای همگان, و رسالتی اجتماعی ندارد.


به کسی گفتم: می دانید چرا طلبه ها کم تر و به ندرت نویسنده می شوند؟ زیرا در نظام حوزه نویسندگی و اهل قلم بودن مورد توجه نیست و بها و ارزشی به آن داده نمی شود. حالا که ترقی کردند می گویند: بله نویسنده بودن خوب است. اما چگونه انسان طلبه نویسنده می شود, چه درسها و هزینه ها و کتابهایی می خواهد, و در چه کارگاه های نگارش باید شرکت کند؟ و چقدر باید عمر بگذارد؟ و هزینه های لازم آن را چه کسی تأمین کند؟ از اینها در حوزه خبری نیست, بلکه بی ارزش نیز هست؟ عینیت های حاکم بر اندیشه, حوزه و مدیران حوزه ها, بیانگر این حقیقت بسیار تلخ است. اگر بنده می خواستم در حوزه برنامه ریزی کنم, به حتم, در چهار سطح, از طلبه ها مقاله می خواستم:


1. نامه به پدر و مادر, و نامه به یک رئیس, و نوشته های کوتاه گزارش گونه و خاطره نویسی و…


2. مقاله پنج صفحه ای برای روزنامه ها و مجله های محلی


3. مقاله خوب برای مجله های تخصصی


4. نوشتن کتابهای خوب با اصالت معنی و محتوا و زیبایی نگارش


برای هرکدام از این چهار سطح, چهار درجه ارزشیابی می گذاشتم و آن را در تراز ارزشیابی علمی و درسی رایج در حوزه قرار می دادم, تا طلاب به شرکت و مشارکت جدی در کلاس و کارگاه نویسندگی وادار شوند. اگر کلاس نویسندگی گذاشته شود, ولی نویسندگی در نظام ارزشیابی نباشد, ممکن است یکی دو ترم جلو برود, ولی سرانجام به تعطیلی می انجامد. همچنان که بارها تجربه شده است. علت هم روشن است; زیرا طلبه می بیند برای درس مثلاً کفایه ارزش قائل هستند و باید در ارزشیابی موفقیتش آشکار شود, ولی برای نویسندگی و نویسنده شدن هیچ ملاک و معیار موفقیتی و ارزشیابی ای در کار نیست. و این کار در نظام حوزه هیچ است و هیچ… چنانکه در عینیت می نگریم.


هم اکنون عصر کتابت است. ارتباطهای سریع و فراگیر علمی و فرهنگی نیز از طریق سایتها و وبلاگها بر پایه نویسندگی و متنهای نوشتاری میسر می شود. این ابرازِ به روز و کارآمد را باید به خدمت گرفت. در این فضا, روشنفکری حوزوی بدون قلم و نویسندگی به ثمر نمی نشیند.



يکشنبه 12/6/1391 - 9:53 - 0 تشکر 540299


حوزه: در حوزه نزدیک به یک دهه است که برنامه رساله نویسی برای سطحهای چهارگانه اجرا می شود. آیا این طرح, زمینه را برای نویسندگی طلاب فراهم نمی آورد.


استاد: آری این گامی است در راه نویسندگی. اما فراموش نکنیم که برای نویسنده شدن باید گامهایی پیش از این مرحله و نیز بعد از آن برداشته شود. زیرا فردی که تاکنون در فرآیند یادگیری روش پژوهش و نویسندگی قرار نگرفته و در مقام عمل چیزی ننوشته است, به یکباره چگونه می خواهد رساله بنویسد. نهایت خوش نظری نتیجه اش این می شود که وقتی همین پایان نامه ها را برای داوری می آورند, بیش تر آنها از صدر تا ذیل باید درست شود و ویرایش گردد. زیرا نه انسجام معنوی دارد, و نه نگارش درست. البته همان گونه که پیش تر گفتم استعدادها و شالوده ها زیاد است, ولی در اثر بی توجهی مدیران و بزرگ ترها, این استعدادها به خزانی بی بهار گرفتار آمده است, و سرانجامی اندوهبار دارد؟



يکشنبه 12/6/1391 - 9:54 - 0 تشکر 540300


حوزه: موانع و بازدارنده هایی که جریان روشنفکری حوزه را, با وجود استعدادها و شالوده ها, به حرکتی کُند و نتیجه ای غیر قابل قبول کشانده است, چه چیزهایی می دانید.


استاد: از سه راه جلو رشد و شکوفایی روشنفکری حوزوی گرفته می شود:


1. موانع آموزشی: همان گونه که پیش تر گفته شد, در آموزشهای حوزه باید مواد آموزشی گنجانده شود که طلاب با انسان شناسی و جامعه شناسی و زمان شناسی آشنا شوند. برخی رشته های مهم و اساسی تخصصی شود و دانشهایی که به مدیریت انسان و جامعه پیوند دارد, در حدّ اطلاعات عمومی آموزش داده شود. برخی از آموزشها, مانند علم اصول را می توان از حجم آن کاست, علومی مانند کلام جدید را بدان افزود. کلامی که اکنون در حوزه ها تدریس می شود, در حقیقت تاریخ کلام و تاریخ فلسفه است. آموزش کلام و فلسفه روز نیز لازم است.


طلاب باید اقتصاد و مسائل مالی جدید را بشناسند, اگر نشناسند نمی توانند بازار و تجارت و معیشتی که اسلام برای مردم خواسته است, درست تفسیر و تبیین کنند. در دوران حیات آیت اللّه میلانی در مشهد, از ایشان رساله کوچکی درباره احکام سفته و سرقفلی پخش شد.


مرحوم آقای عالی نسب, اقتصاددان معروف و باتجربه کشور, که فردی اندیشمند بود, خدمت ایشان می آید و می گوید: این فتوای شما سبب می شود در زمان کوتاهی بتوان پول اندکی را به میلیون رساند. پس از این جریان, آقای میلانی دستور می دهند آن رساله کوچک را از میان مردم جمع کنند.


در این جا دو نکته مهم نهفته است:


1. یک مرجع اسلامی چون شناختی از پول, و اقتصاد جدید نداشته است, فتوایی می دهد که در ماهیت, ربوی و ظلم بنیاد و ضدحقوق مردمان است.


2. دیگر این که آن بزرگ رحمت خدا بر او باد این درک باز و روشنفکرانه را داشته است, که از یک غیر حوزوی حرف حسابی را بشنود و بدان ترتیب اثر دهد, تا بدان پایه که دستور بدهد آن رساله اش از دور خارج شود. چون همین اندازه روشنفکری در خیلی جاها دیده نمی شود. و براستی کم است که سخن یک غیر حوزوی مورد پذیرش قرار گیرد, و اشتباه یک فتوا از آن کشف گردد. پس حوزوی باید ماهیت پول و نقش سفته و چک را خوب بشناسد. نگوید چک پول نیست کاغذ است. این کاغذ را می توان به زیادتر یا کم تر فروخت.


اگر این طور است پس ربای قرآنی چه می شود؟ این خطاها نتیجه نشناختن مسائل اقتصادی جدید است.


و من در این جا اشاره کنم به سخن یکی از اساتید که عقیده داشت: انواع چک ها, کاغذ است یک میلیارد چک, کاغذ است و ارزش کاغذی دارد, نه ارزش پولی و لذا می شود آن را به دو برابر و بیش تر فروخت و ربایی تحقق نمی یابد! بنگرید! بی خبری از ماهیت پول, و تجسم های گوناگون و زمانی آن, کار را به کجا می کشاند که رباخواری طبق برخی فتاوی, به راحتی و بدون کم ترین دغدغه انجام می شود!


در آموزشهای حوزه به دانشهای جنبی مانند اقتصاد, آن اندازه بها بدهیم که اسلام بها داده است. امام صادق(ع) فرمود:


(إن ّ مِن بقاء المسلمین و بقاء الاسلام اَن تصیر الأموال عند من یعرف فیها الحق و یصنع فیها المعروف و إن ّ مِن فناء الاسلام و فناء المسلمین اَن تصیر الاموال فی أیدی مَن لایعرف فیها الحق و لایصنع فیها المعروف.)


از جمله عوامل بقای مسلمانان و اسلام آن است که اموال نزد کسانی قرار گیرد که حق مال[و مال داری] را بدانند و کار نیک کنند, و از جمله عوامل فنای اسلام و مسلمانان آن است که اموال به دست کسانی بیفتد که حق مال[و رشد و توزیع ثروت] را ندانند, و اموال را در راه کارهای نیک[و انسانی] به مصرف نرسانند.


حضرت می فرماید: اقتصاد در دست کسانی باشد که حق و حقیقت را می شناسند و راه استفاده درست و غیرظالمانه را می دانند. و سرمایه گذاری بهینه و بهره برداری بهینه و منطقی را در نظر می گیرند.


2. موانع مدیریتی: در مدیریت حوزه, جایگاهی برای روشنفکری و اندیشه های نو و تواناییهای روشنگرانه, تعریف نشده است و هیچ مشوقی نیز برای این دست گرایشها و افراد وجود ندارد. دیگر آن که برنامه های آموزشی به منظور آشنایی تدریجی طلاب با دانشهای جدید و مرتبط با آموزه های دین, سامان نیافته است.


3. موانع روشی: در حوزه روش مطالعاتی و پژوهشی به روز, که طلاب به کمک آنها بتوانند به برداشتهای متقن و نو دست یابند و مطالب روزآمد و پاسخ گو را از متون دینی استخراج کنند, به گونه ی کلاسی و کارگاهی ارائه نمی شود. حتی استادان سطح خارج نیز, جز اندکی, توجه درخوری به این مهم ندارند.



يکشنبه 12/6/1391 - 9:54 - 0 تشکر 540301


حوزه: در کشور ما از میان روشنفکران دینی یک گروه روشنفکران حوزوی هستند که با ژرفایی تمام, به دانشهای حوزه مجهزند و از دانشهای جدید, بویژه علوم انسانی آگاهیهایی دارند. اینان با دل مشغولی و تعلق خاطر به حوزه ایفای مسؤولیت می کنند. گروه دیگر روشنفکرانی هستند که برآمده از نظام دانشگاه اند و کم و بیش با پاره ای دانشهای حوزه آشنایی دارند. و چون در حوزه دین و معارف دینی سخن می گویند, روشنفکر دینی نیز شمرده می شوند. تمایز و تفاوت مبنایی این دو جریان را چه چیزی می دانید.


استاد: تفاوت مبنایی میان این دو به همان سخنی باز می گردد که پیش تر گفتم; روشنفکر حوزوی بر مبنای دین می اندیشد و با مبانی علمی درباره قرآن و حدیث و معارف دین سخن می گوید و برداشتهای دینی را ارائه می کند, و معیارهای کلی را از دین می گیرد و بر پایه آنها می خواهد انسان و جامعه را بسازد و تحول ایجاد کند و همواره پاسدار ارزشها و باورها و دستورهای دین است و می کوشد تا در اصطکاکها و تعارضهای ظاهری و عرضی, چهره و نمودهای اصیل دینی روشن و شفاف بماند.


اما روشنفکران دینی غیر حوزوی, چون چنین مهارت علمی و تخصصی در دین ندارند, نوعاً از جهت شناخت دین مشکل دارند و گرفتار خطا می شوند. خطاهایی که چه بسا به کنار گذاشتن دین منتهی می شود. اگر کسی سکولاریزم یا پلورالیزم یا فمینیزم را پذیرفت, دیگر دینی بر جای نمی ماند, تا او روشنفکر آن باشد. به هرحال باب تأویل و توجیه و تفسیر به رأی باز می شود, و اسلام را تابع اندیشه ها قرار دادن روش کار می گردد.


دیگر آن که روشنفکر غیر حوزوی, بیش تر با برداشت عقل و استحسانهای عقلی جلو می رود و این سبب می شود درصد خطا و اشتباه بالا برود و در حقیقت به آن چه که منظور اوست نرسد. با همین دغدغه مرحوم دکتر شریعتی به آقای اخوی[استاد محمد رضا حکیمی] وصیت می کند که نوشته های من را از نظر لفظی و معنوی تصحیح کنید. و وصیت خود را وصیتی شرعی نامیده است; یعنی از جهات مطابقت با دین و عدم مطابقت آن, دقت شود. یادم هست آن مرحوم به مشهد آمده بود, درباره اشتباهی, برخی از علما به ایشان تذکر دادند. در بازگشت به تهران آن اشتباه را تصحیح کرد. این روحیه نقد پذیری جای تقدیر دارد و ایشان این چنین بود و این الگو است برای برخی روشنفکران امروز که کم تر از این روحیه برخوردارند.



يکشنبه 12/6/1391 - 9:55 - 0 تشکر 540302


حوزه: حرکت روشنفکری حوزه را به پرهیز از چه اموری هشدار می دهید.


استاد: روشنفکری حوزه را از دو محور به جدّ پرهیز می دهم:


1. روشنفکر زدگی: یعنی به هر بهایی به روشنفکری بگراید و مبانی و اصل و فرع دین را به دنبال تخیلات خود یدک بکشد, و به تأویل و توجیه ناهنجار اصل و فرع دین بپردازد, و دین را از ساحَتِ این دنیا تبعید کند.


2. التقاط: یعنی آموزه های دین را با برخی اندیشه های روشنفکرانه نوظهور درآمیزد و برای همسان نشان دادن آنها بکوشد, و معجونی از دین بسازد که نه دین است, و نه مسائل روز.


اصالت دینی اگر شناخته شود, و هدفها و معیارهای اصلی دین روشن شود, پیشگام هر حرکت نو و سازنده و به روز است و نیاز به تفسیر و توجیه های ناسازگار ندارد.



يکشنبه 12/6/1391 - 9:55 - 0 تشکر 540304


حوزه: آینده روشنفکری حوزه را چگونه می بینید.


استاد: مراکز آموزشی و پژوهشی و سازمانهای آکادمیک در بستر حوزه و درسهای جانبی که افزوده شده است, افق بازتر و روشن تری را امید می دهد. طلاب بکوشند از فضاهای جدید در حوزه استفاده کنند و با مطالعه و بررسیهای روشنگرانه به خودسازی بپردازند, و روشنفکرانی اصولی و مبنایی شوند, نه شعاری و بی محتوا. بویژه پرسشهایی که از بیرون حوزه می شود, جدی بگیرند, با مطالعه و فکر درصدد پاسخ درست و قانع کننده برآیند. این کار اثر بسزایی در به دست آوردن فهم درست از متون دین و روشنفکری دینی دارد. حتی اگر در حوزه مرکزی برای جمع آوری پرسشهای نسل جدید از سراسر کشور و جهان اسلامی ایجاد می شد و به صورت گروهی کنار یکدیگر می نشستند, با هم اندیشی پاسخها را بررسی می کردند, بدون شک برای شکوفایی و رشد استعدادهای خفته و توسعه روشنفکری و نواندیشی در حوزه کارساز بود. و برای پاسخ یابی برخی پرسشها, حضور اساتید نیز ضرورت دارد, و گاهی برای یک پاسخ باید مشاوره انجام گیرد, و در نوع تعبیر سازیها دقت شود و میان چندین پاسخ بهترین ها گزینش شود و عرضه گردد.



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.