سیمای مدیر موفق » آیات 36 تا 40 سوره یوسف
- وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیَانِ قَالَ أَحَدُهُمـَآ إِنِّی أَرَانِی أَعْصِرُ خَمْراً وَ قَالَ الْأَخَرُ إِنِّی أَرَانِی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِی خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ «36»
«و با یوسف، دو جوان دیگر وارد زندان شدند. یكی از آن دو (نزد یوسف آمد و) گفت: من در خواب خود را دیدم كه (انگور را) برای شراب میفشارم و دیگری گفت: من خود را در خواب دیدم كه بر سرم نانی میبرم و پرندگان از آن میخورند، ما را از تعبیر خوابمان آگاه ساز! همانا ما تو را از نیكوكاران میبینیم.»
1- حفظ روحیه خدمتگزاری
در حدیث میخوانیم: دلیل آنكه زندانیان، یوسف را نیكوكار نامیدند، این بود كه به افراد مریض در زندان رسیدگی و به نیازمندان كمك و برای سایرین، جا باز میكرد.
2- جلب اعتماد مردم
اگر مردم به كسی اعتماد پیدا كنند، تمام رازهای خود را با او در میان میگذارند. «انّا نراك من المحسنین»
3- توجه به نیکوکاری در جذب و تبلیغ
نیكوكاری یوسف قدم اوّل او در جذب و تبلیغ بود. (احسان و خدمترسانی به زندانیان، سبب جذب قلوب و دریافت لقب محسن از زندانیان شد)
قَالَ لَا یَأْتِیْكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِیلِهِ قَبْلَ أَن یَأْتِیَكُمَا ذَ لِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِی رَبِّی إِنِّی تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَّا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُم بِالْأَخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ«37»
«(یوسف به آن دو نفر كه خواب دیده بودند) گفت: من قبل از آنكه جیره غذایی شما برسد، تأویل خوابتان را خواهم گفت. این از اموری است كه پرودگارم به من آموخته است. همانا من آئین قومی را كه به خدا ایمان ندارند و به قیامت كفر میورزند، رها كردهام.»
1- پاسخگویی
یوسف(ع) به پاسخگویی مقیّد بود که به او مراجعه میکردند.
2- استفاده از فرصتها
از فرصتها، بهترین استفاده را بكنیم. «نبّاتكما بتأویله... انّی تركتُ ملّة» (یوسف قبل از تعبیر خواب، كار فرهنگی و اعتقادی خود را شروع كرد.)
3- توسل به شیوههای تأثیرگذاری
گاهی برای تأثیرگذاری بیشتر، لازم است انسان قدرت علمی و كمالات خود را به دیگران عرضه كند. «قال... نبّأتكما بتأویله»
4- محور بودن تولی و تبری
اساس ایمان، تبرّی و تولّی است. در این آیه برائت از كفّار، «انّی تركت» و در آیه بعد پیروی از ولایت اولیای الهی مطرح است. «واتّبعت»
5- برخورد غیرمستقیم با خلافكار
باید از انتساب مستقیم افراد به انحراف پرهیز كرد و با روش غیر مستقیم تبلیغ كرد. (یوسف نفرمود: شما از كفر دست بكشید، بلكه فرمود: من راه كفر را رها كردم) «انّی تركتُ ملّة قوم لایؤمنون»
وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ ءَابَآءِی إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَآ أَن نُّشْرِكَ بِاللَّهِ مِن شَیءٍ ذَ لِكَ مِن فَضْلِ اللَّهِ عَلَیْنَا وَ عَلَی النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْكُرُونَ«38»
«و آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب را پیروی كردهام. برای ما سزاوار نیست كه چیزی را شریك خداوند قرار دهیم. این از فضل خدا بر ما وبر مردم است ولی بیشتر مردم سپاسگزاری نمیكنند.»
1- توجه به اصالت خانوادگی
اصالت خانوادگی، همچنان كه در ساختار شخصیّت افراد مؤثر است، در پذیرش مردم نیز اثر دارد. لذا حضرت یوسف برای معرفی خود، به پدران خود كه انبیای الهی هستند تكیه میكند، تا هم اصالت خانوادگیش را ارائه دهد و هم قداست دعوت خود را. این همان روشی است كه پیامبر نیز در معرّفی خود به كار میبرد و میفرمود: من همان پیامبر امّی هستم كه نام ونشانم در تورات و انجیل آمده است. حضرت سیدالشهدا حسین بن علی در كربلا و امام سجاد نیز در برابر مردم شام، خود را چنین معرّفی كردند: «اَنا ابن فاطمة الزّهرا»
2- توجه به اینکه همیشه اكثریت معیار صحت نیست
اكثریّت، معیار شناخت صحیح نیست. «اكثر النّاس لا یشكرون»
3- معرفی راههای مثبت و منفی
در كنار راههای منفی، راه مثبت را نیز نشان دهیم.
«تركتُ ملّة... واتّبعتُ ملّة...»
یَا صَاحِبَی السِـّجْنِ ءَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ«39»
«ای دو یار زندانی من! آیا خدایان متعدّد و گوناگون بهتر است یا خداوند یكتای مقتدر؟»
1- الگوشدن
انسانها سه دستهاند: گروهی قالب پذیرند، مثل آب و هوا كه از خود شكلیندارند و در هر ظرفی به شكل همان ظرف در میآیند. گروهی نفوذ ناپذیر و مقاوم هستند، همچون آهن و فولاد كه در برابر فشار بیرونی ایستادگی میكنند. اما گروهی امام و راهبرند كه دیگران را به رنگ حقّ درمیآورند. یوسف نمونهای از انسانهای دسته سوّم است كه در زندان نیز از مشرك، موحّد میسازد.
2- استفاده از روش مقایسه و پرسش و پاسخ
در قرآن در آیات مختلف، از روش مقایسه و پرسش استفاده شده است كه به نمونههایی از آن درباره خداوند اشاره میكنیم:
1- «قل هل من شركائكم من یبدأ الخلق ثمّ یعیده»
آیا از شركایی كه برای خدا گرفتهاید كسی هست كه بیافریند و سپس آنرا برگرداند؟
2- «قل هل من شركائكم من یهدی الی الحقّ»
آیا از شركایی كه برای خدا قرار دادهاید كسی هست كه به حقّ راهنمایی كند؟
3- «قل أغیر اللَّه اَبغی ربّاً و هو ربّ كلّ شیء»
آیا غیر خدای یكتا پروردگاری بپذیرم در حالی كه او پروردگار همه چیز است؟
4- «آللَّه خیرٌ امّا یشركون» خداوند بهتر است یا آنچه شریك او میگردانید؟
3- مردمداری
مردم را با محبّت و عاطفه، صدا بزنیم. «یا صاحبی»
برای بیدار ساختن فطرت افراد از چاشنی محبّت و احسان استفاده كنیم. «یا صاحبی...»
انسان در برابر هم نشینان خود نیز مسئول است. «یا صاحبی السجن»
4- استفاده از زمان و مکان
از مكانها وزمانهای حساس برای تبلیغ استفاده كنیم. «یا صاحبی السجن ءارباب متفرّقون...» (یوسف در زندان همین كه میبیند به تعبیر خواب او نیاز دارند، فرصت را غنیمت شمرده و تبلیغ میكند.)
5- توجه به نقش وحدت
وحدت و یگانگی، زمینهساز قدرت و غلبه است. «الواحد القهّار»
مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا أَسْمَآءً سَمَّیْتُموهَآ أَنتُمْ وَ ءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا إِیَّاهُ ذَ لِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ«40»
«شما غیر خدا چیزی را عبادت نمیكنید مگر اسمهایی (بیمسمّی) كه شما وپدرانتان نامگذاری كردهاید (و) خداوند هیچ دلیلی (بر حقانیّت) آن نفرستاده است. كسی جز خدا حقّ فرمانروایی ندارد، او دستور داده كه جز او را نپرستید. این دین پا بر جا و استوار است، ولی اكثر مردم نمیدانند.»
1- عناوین توخالی ما را گول نزند
بسیاری از قدرتها، سازمانها، مؤسسات، سمینارها، قطعنامهها، ملاقاتها و حمایتها و محكومیتها و عناوین و القاب دیگر، اسمهای بیمسمّی وبتهای مدرن روزگار ما هستند كه بشر به جای خدا، دنبالهرو آنان شده است.
«ما تعبدون ... اسماء سمّیتموها»
2- توجه به اینکه همه جا سابقه حقانیت ندارد
سابقه و قدمت دلیل حقانیّت نیست، گرچه شرك سابقه دارد ولی دلیل حقانیّت نیست و شما هیچ دلیلی ندارید.
«سمّیتموها انتم و آبائكم ما انزل اللّه بها من سلطان»
3- كرنش در مقابل فرمان خدا
در برابر هیچ فرمانِ غیر الهی، كرنش نكنیم. زیرا فرمان دادن تنها حقّ خداوند است. «ان الحكم الاّ للّه»
4- توجه به قوام قوانین الهی
هر قانونی جز قانون الهی متزلزل است. «ذلك الدّین القیّم»
5- توجه به اینکه همه جا اكثریت حق نیست
بیشتر مردم به استواری دین خدا جاهلند. «ذلك الدین القیّم و لكن اكثر النّاس لایعلمون» (یا جاهل بسیط كه به جهل خود آگاه است یا جاهل مركّب كه خیال میكند میداند ولی در واقع نمیداند)
6- اعتماد برعقیده محكم و استوار
جز بر عقیده محكم و استوار نباید اعتماد كرد. زیرا اعتماد به مكتب بی دلیل، محكوم است. «ذلك الدّین القیّم»