ملک جهان خزاعی
1-من به مدت 30 سال است که در عرصهء طراحی صحنه کار میکنم.به دعوت وزارت فرهنگ به ایران آمدن تا در این زمینه همکاری داشته باشم.از آن موقع تا به امروز هنوز طراحی صحنه نه در تئاتر و نه در سینما،جایگاه واقعی خود را نیافته است.اکنون وضعیت به گونهای است که اگر بودجه زیادی باشد و کار هم کار تاریخی باشد،شاید نیاز به طراحی صحنه و طراح صحنه باشد.هیچ قانونی وجود ندارد که تهیهکننده یا کارگردان برای طراحی صحنه باید مبلغی را کنار بگذارند یعنی به آن بها بدهند.اگر وقت تنگ باشد،خودشان یک چیزی درست میکند و قضیه را فیصله میدهند.
شما وقتی از گروتفسکی حرف میزنید،مگر میشود گفت وی به طراحی صحنه اشراف نداشته،یا به شکلی مندرآوری این عنصر را به خواست خودش تغییر داده.مگر دربارهء بروک میتواندی این نوع نگرش را داشته باشید؟من خودم با بروک 3 نمایش کار کردهام.او از من به اصرار میخواست که طراحی کنم، طراحی صحنه خاصی که مجزا از بدنهء نمایش نباشد.این کار را میکرد.پس باید به آندوستان مدعی گروتفسکی و تئاتر بیچیز گفت آیا دانش سبب چنین حرکتی در شما است یا مشکل از جایی دیگر است!
من راجع به وضعیت بودجه خیلی خبر ندارم.دستمزدها بستگی به رفاقت دارد نه سابقه.من که فکر نمیکنم طراح صحنه و طراحی صحنه هرگز در تئاتر جدی گرفته شود.دیدگاه غالب برخی افکار کارگردانها این است که طراحی صحنه یک چیز لوکس و اشرافی است و تناسب جالبی با فضای آثار نمایشی ندارد. نمیدانم چرا چنین دیدگاهی رایج است اما این اتفاق میافتد.
2-در یک نمایش کارگردان مثل رهبر ارکستر است و بقیه مانند موزیسینها هستند؛در واقع کارگردان،گروه را هدایت میکند و با این کار چرخهء تمرین و اجرا را ارتقا میبخشد.من به عنوان طراح صحنه به شخصه سر تمرینات میروم و سعی میکنم همپای رشد اثر،ذهنم را نسبت به موضوع آن و خود آن رشد دهم،یعنی با اثر رشد کنم.
بزرگی میگفت اگر روزی پردهء تالار کنار برود و تماشاگر به خاطر دکور شما دست بزند،شما بدترین کار را کردهاید؛چون صحنه را از اثر جدا کردهاید. من سعی کردهام در راستای افکار کارگردان به خلق صحنه و لباس بپردازم اما در این مسیر بحث خلاقیت را نیز درنظر داشته و دارم.
3-بین اصول طراحی صحنه متون ایرانی و متون غربی هیچ تفاویت وجود ندارد.بحث اصلی بر سر فضا است.البته این هم استثنابردار است.مثلا من با بیضایی کار کردهام.در نمایش شب هزار و یکم شما میدیدید با اینکه متن و نویسندهء آن ایرانی است،نحوهء اجرا بسیار آبستره است؛به تبع آن من هم باید در طراحی صحنه بههمین شیوه صحنه را بازآفرینی میکردم.شاید کارگردانی دیگر برداشت متفاوتی از این متن بکند و در طراحی صحنه آن را لحاظ کند.برداشت کارگردان بسیار مهم است.در نهایت بسیار اهمیت دارد که هیچیک از افراد گروه به شکل خودسرانه و فردی حرکت نکند.آدمهای گروه میتوانند طی توافقی ضمنی با کارگردان،قدرت خلاقهء خود را به کار اضافه کنند.باید کارگردان دراینباره متقاعد شود.هیچیک از عناصر صحنه هم از یکدیگر جدا نیستند؛اگر طراحی صحنه،نور یا موسیقی از یکدیگر جدا بشوند،شکست میخورند.اگر از راستای خود اثر خارج شوند،رنگ میبازند.
طراح صحنه میتواند حامل ایدههای مختلفی باشد.در واقع تمام عواملی که خلاق هستند،میتوانند به اجرا کمک کنند.متأسفانه هماکنون اکثر کارگردانها خود دست به طراحی صحنه میزنند و مجری دکور انتخاب میکنند که همان دکورساز نامیده میشود و بین دکورساز و طراح دکور فاصله از زمین تا آسمان است.ما باید این معضل را برطرف کنیم.
امیر اثباتی
1-من به دلیل فرصت کمی که در اختیار دارم خیلی موفق به دیدن آثار تئاتری نمیشوم مسألهای که شما مطرح میکنید نیاز به بحث آسیبشناسی دارد.باید دلایل بررسی شود و موقعیتها معلوم گردد.من خیلی بدبینانه به این قضیه نگاه نمیکنم.شاید برخی از اینگونه کارگردانها درپی تجربهای جدید باشند. به نظرم نمیشود این مسأله را به کل تعمیم داد؛مگر اینکه باور کنیم رویکرد این کارگردانها به مقولهء حذف طراحی صحنه از جایی خارج از تجربه اندوزی نشأت گرفته باشد.تمایل به چنین حرکتی در صورت شناختن اصول خطرناک است.
2-به نظر من هیچ نوع محدودیتی در این زمینه وجود ندارد.در کل تغییر فضای صحنه در برابر متن اگر طی توافق کارگردان و طراح صحنه صورت گیرد،مشکلی ندارد.باز هم باید به واژهء تجربه برگردم.تجربه با خود خیلی چیزها میآورد،توافقی که بین طراح صحنه و کارگردان در این زمینه صورت میگیرد،باید توافقی خلاقه باشد تا ثمربخش به نظر آید.
باید اشاره کنم که اصولا من اعتقادی به طراحی صحنهء رئالیستی ندارم.نفس صحنه غیررئالیستی و نمایشی است.طراحی صحنه میتواند مبتنی بر خواست کارگردان و یا هردو،کارگردان و طراح صحنه،باشد؛به شرط آنکه اصول تئاتر زیر پا گذاشته نشود.به شخصه در ارتباط با چنین تجربههایی سعی میکنم جنبهء احتیاط را حفظ کنم زیرا در نهایت این متن است که حرف آخر را میزند و همسو بودن با اثر در رأس همهء این تجربهاندوزیها است.
3-اقتضای هنر نمایش و نظرگاه اجراکنندگان مشخص میکند چه نوعی از صحنهآرایی باید مورد استفاده قرار گیرد.رسیدن به روح فضای ایرانی یک بحث است و بهره گرفتن از عناصر صحنهای ایرانی چیز دیگری.
تجربهء ساخت دکوری برای ارایهء فضای ایرانی ممکن است ما را به صحنهآرایی سطحی سوق دهد؛یا آنکه ما را به عمق برساند.ممکن است از پارچهء ترمه یا عناصری دیگر در جهتنمایش صریح فضای ایرانی بهره ببریم.شاید هم حالت آبستره را با آینه کاری،معماری و...نشان دهیم.باید از راههای ساده بگذریم و به یک اتمسفر واقعی در نمایش ایرانی برسیم که این تلاش بسیاری را میطلبد.چالش طراح صحنه با خود در این میان از اهیمت و الایی برخوردار است.