تبیان، دستیار زندگی

سلام
.
بچه ها بیاین اینجا وخودتون اعتراف کنید...
از بچه گی تون بگید

از کارای که کردین و نگذاشتین کسی متوجه بشه ،شما بودین...

یا فهمیدن و شما رو تنبیه کردن...

اگه پدر ویا مادر شدین  از زبون بچه هاتون هم اعتراف کنید...

یا...

کلا بیاین اعتراف کنید...

کسایی که خودشون بیان و اعتراف کنند مورد بخشش قرار می گیرن

قبلا از همکاریتون متشکرم!!!

خوب فقط یه اعتراف میتونم بکنم اونم اینکه
یه سری ترقه انداختم ، پدر بزرگم اومد همه را زد به غیر از من
آخه قیافه من طوریه که کسی بهم شک نمیکنه، یادش بخیر تو تموم سالهای دانشجویی تو خوابگاه هر روز و هر شب با صدای بلند آواز میخوندم ، حراست از همه تعهد گرفت جز من ، جالبیش اینه که میومد بالا میگفت جناب خطری شما نمیدونین کی آواز میخوند؟؟؟ منم میگفت من که ندیدمش ، دروغ هم نگفتم موقع اواز خوندن چشام بسته بود
عه دوتا شدند که
خوب طوری نیست برین خوش باشین

چه هم بازی هایی داشتید که کتک خوردن صداشون درنیومده :))

خوب اینطوری یه کتک میخوردند اگه صداشون در میومد دوتا کتک میخوردند ، به نظر من بچه های عاقل و منطقی بودند که