• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن نصف جهان > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
نصف جهان (بازدید: 3709)
شنبه 11/6/1391 - 1:3 -0 تشکر 537465
بیاین اینجا اعتراف کنید...

سلام
.
بچه ها بیاین اینجا وخودتون اعتراف کنید...
از بچه گی تون بگید

از کارای که کردین و نگذاشتین کسی متوجه بشه ،شما بودین...

یا فهمیدن و شما رو تنبیه کردن...

اگه پدر ویا مادر شدین  از زبون بچه هاتون هم اعتراف کنید...

یا...

کلا بیاین اعتراف کنید...

کسایی که خودشون بیان و اعتراف کنند مورد بخشش قرار می گیرن

قبلا از همکاریتون متشکرم!!!

دنبال تو گشتم گل نرگس همه جا را

 برداربردعشق تو آخر سر مارا

عمريست به دام سر زلف تو اسيرم

ديوانه شدم هيچ نصيحت نپذيرم

خواهم که سرراه تو اي ماه بميرم

یکبار تو را بينم و صد بار بميرم

دوشنبه 13/6/1391 - 7:26 - 0 تشکر 541710

hallajzade گفته است :
امیدوارم به یاد داشتن سال سوم زندگی تون به علت  خاطره  های خوب باشه
صاحبدل گفته است :

دلیل داشت

فقط یکم
من از دو سال و نیم ِ گی زندگیم رو یادمه
مخصوصا سال سوم زندگیم دقیقا روبروی چشمم هست 
.........
hallajzade گفته است :

آخ چرا؟

صاحبدل گفته است :
[quote=hallajzade;347367;541654][quote=صاحبدل;78644;540358][quote=hallajzade;347367;539141][quote=صاحبدل;78644;537891]سلام
اعتراف می کنم که بچگی نکردم

تمام ....

بزرگوارید اما الان که ازش دور شدم نمیدونم خاطره خوبیه یا نه فقط میدونم که همون سالها بود که شاید من رو ده سال بزرگتر کرد ....

تشکر از محبتتون

اللهم عجل لولیک الفرج
سه شنبه 14/6/1391 - 0:57 - 0 تشکر 542811

بسم الله

ای وای من یاد خاطراتی افتادم که در یه جایی از همین محیط نت مینوشتم
چقدر بچه های بدی بودیم بچه گی :(

نمونه اش اینکه داشتیم فوتبال میکردیم ؛ مادر بزرگ که حوصله اش سر رفته بود از ایوان اتاقش فقط ماها رو میدید ، یه کم داد زد گفت برید بالا خسته شدم
منم با توپ زدم تو شیشه اتاقش شکست :( ... چقدر جیغ زد :(
خدا رحمتش کنه

اینم بگم
یه موقعی دیگه که بنده خدا داشت غر و لند میکرد ؛ منم شلنگ آب رو باز کردم رو سر ایشون :(

الهی العفو :|

(دوران جاهلیت بود)

آقا جان اگر قرار باشد من هم مثل ژول ورن دور دنيا را درهشتاد روز بچرخم ،
ترجيح ميدهم دور تو بچرخم
چون تو هم دنياي مني هم عقبي مني
سه شنبه 14/6/1391 - 12:32 - 0 تشکر 543035

hayat_e_tayebe گفته است :
[quote=hayat_e_tayebe;336051;542811]بسم الله

ای وای من یاد خاطراتی افتادم که در یه جایی از همین محیط نت مینوشتم
چقدر بچه های بدی بودیم بچه گی :(

نمونه اش اینکه داشتیم فوتبال میکردیم ؛ مادر بزرگ که حوصله اش سر رفته بود از ایوان اتاقش فقط ماها رو میدید ، یه کم داد زد گفت برید بالا خسته شدم
منم با توپ زدم تو شیشه اتاقش شکست :( ... چقدر جیغ زد :(
خدا رحمتش کنه

اینم بگم
یه موقعی دیگه که بنده خدا داشت غر و لند میکرد ؛ منم شلنگ آب رو باز کردم رو سر ایشون :(

الهی العفو :|

(دوران جاهلیت بود)

مرسی
خوبه حالا پشیمونید....
خدارحمتشون کنه
حتما تو سن و شرایطی بودن که حال حوصله بازیگوشی های بچه ها رو نداشتن
عالمی داره بچه گی....

دنبال تو گشتم گل نرگس همه جا را

 برداربردعشق تو آخر سر مارا

عمريست به دام سر زلف تو اسيرم

ديوانه شدم هيچ نصيحت نپذيرم

خواهم که سرراه تو اي ماه بميرم

یکبار تو را بينم و صد بار بميرم

سه شنبه 14/6/1391 - 12:53 - 0 تشکر 543058

سلام
من اعتراف میكنم كه خواهرم كه تونستند در كمد شیرینی ها رو باز كنند(بخاطر بد آموزی از گفتن جزییات معذورم(:ازشون حق السكوت میگرفتم
اعتراف میكنم كه هر روز یه دسته آتاری میشكستم
اعترام میكنم كه بچه كه بودم عاشق شمع بودم یه روز كه كسی خونه نبود یه شمع بردم لبه تخت گذاشتم كه علاوه بر سیاه كردن دیوار اگه پدرم نیومده بودند احتمال آتش سوزی هم بود
اعتراف میكنم كه اول دبستان كه بودم به بهانه آبخوری از كلاس میومدم بیرون یه دوری توی حیاط مدرسه میزدم و كمی سرگرم میشدم و برمیگشتم خب خسته میشدم چند ساعت یه جا بشینم
و .......
و توصیه میكنم كه هروقت صدای بچه ایی نیومد از آروم بودنش خوشحال نشید بلكه مطمئن باشید درحال انجام عمل خرابكارانه ایی است!!!

گاهي به آسمان خيالم عبور کن

شعر مرا نيم نگاهي مرور کن

دل مرده ام،قبول . . .!

تو اما مسيحا باش،

يک جمعه هم زيارت اهل قبور کن.

سه شنبه 14/6/1391 - 13:33 - 0 تشکر 543088

hallajzade گفته است :
[quote=hallajzade;347367;539140]سلام
مرسی...
گفتم از بچه گی هاتون
اونم باعث انحراف من می شه؟؟؟؟؟؟/


نه وقتی شیطنت هات رو خوندم دیدم اونی که باعث انحراف من میشه توئی



یادمه روز اول دبستان هی به مامانم گفتیم نمیخواد شما بیاین. خودم و خاله ام رفتیم. اسم همه رو خوندن ولی من چون توجیه شده بودم اسم و فامیلم رو با هم و کامل باید بگن تا برم توی کلاس هر چی وایسادم کسی اسمم رو نخوند!

خوب تقصیر من چیه خووووب؟

منم برگشتم خونه. تازه مامانم خونه نبودن رفتم خونه مامان بزرگم! یعنی اول مهر یه خاطره خنده داره برای من.

کلاس چهارم دبستان حس کرده بودم لابد خیلی بزرگ شدم! و حتما باید با خودکار بنویسیم. موقع خرید مدرسه بابام رو مجبور!!! کردم فقط خودکار بخرن و یه دونه مداد نخریدیم.

میتونین فکر کنین نتیجه چی بود؟ اصلا نیازی به خودکار نبود. فقط با مداد باید می نوشتیم.

اینا کوچیکاش بود!!!

سه شنبه 14/6/1391 - 13:33 - 0 تشکر 543089

من هم یادم اومد فقط برا دانش آموزان بدآموزی داره، سر کلاس درس یدونه از اون تافی میوه ای ها (که کشی بود ) با همکلاسیم می گرفتیم دستمونو می کشیدیم تا دو قسمت بشه،حالا شانس هر کی بیشتر تکه بزرگتر، بعدم یواشکی می خوردیم.

 

.....................................................................................................

روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران 

تا از دلم بشویی غم های روزگاران

http://img.tebyan.net/Big/1388/11/36222359111523534249227329396975323285.jpg

سه شنبه 14/6/1391 - 13:37 - 0 تشکر 543090

منم میخوام شکلک بذارم آخــــه

اگه متن شوخی هام شکلک نداشته باشه جدی خونده میشه :(

سه شنبه 14/6/1391 - 22:29 - 0 تشکر 543630

سلام
وای این مسابقه انجمن فرصت به من نداده بود بیام چه مبحث باحالیه..
چند وقت پیشا داشتم به بابام از بچگیم یه اعترافی میکردم.
بچه بودیم با خواهرم عاشق آهن ربا بودیم بعد رفتیم یخچالمون و درش که اهن ربا داره را پلاستیک روییش و با چاقو پارش کردیم و یکم از آهن رباهاش و برداشتیم و به درهامون میزدیم از اون به بعد اینقدر کم کم رفتیم برداشتیم یواشکی که دیگه در یخچال بسته نمیشد
http://img.tebyan.net/TS/Persian/Forum/Emotics/banagoosh.gif

 

  به طواف كعبه رفتم ،به حرم رهم ندادند          كه برون درچه كردي، كه درون خانه‌آئي

 

                                    

سه شنبه 14/6/1391 - 23:51 - 0 تشکر 543782

mohassane گفته است :


نه وقتی شیطنت هات رو خوندم دیدم اونی که باعث انحراف من میشه توئی



یادمه روز اول دبستان هی به مامانم گفتیم نمیخواد شما بیاین. خودم و خاله ام رفتیم. اسم همه رو خوندن ولی من چون توجیه شده بودم اسم و فامیلم رو با هم و کامل باید بگن تا برم توی کلاس هر چی وایسادم کسی اسمم رو نخوند!

خوب تقصیر من چیه خووووب؟

منم برگشتم خونه. تازه مامانم خونه نبودن رفتم خونه مامان بزرگم! یعنی اول مهر یه خاطره خنده داره برای من.

کلاس چهارم دبستان حس کرده بودم لابد خیلی بزرگ شدم! و حتما باید با خودکار بنویسیم. موقع خرید مدرسه بابام رو مجبور!!! کردم فقط خودکار بخرن و یه دونه مداد نخریدیم.

میتونین فکر کنین نتیجه چی بود؟ اصلا نیازی به خودکار نبود. فقط با مداد باید می نوشتیم.

اینا کوچیکاش بود!!!
hallajzade گفته است :
[quote=mohassane;636435;543088][quote=hallajzade;347367;539140]سلام
مرسی...
گفتم از بچه گی هاتون
اونم باعث انحراف من می شه؟؟؟؟؟؟/


اینا کوچیکاش بود؟
پس چرا تاحال بهم نگفته بودین؟
پس چرا روز خواستگاری اعتراف نکردین. ای داد ، ای بیدار، منو اغفال کرده بیدن خودم خبر نداشتم ..

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

چهارشنبه 15/6/1391 - 1:10 - 0 تشکر 543853

سلام
یا خدا اینجا چخبره
جناب حیات! آذر!یاسی؟

جناب نیری شما خودتون یه ذره اعتراف کنید شاید ایشونم نظر شمارو داشته باشنداااا

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.