• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن کامپیوتر > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
کامپیوتر (بازدید: 1898)
پنج شنبه 9/6/1391 - 22:54 -0 تشکر 535605
معرفی و نقد بازی های کامپیوتری

در این بحث نقد و بررسی بازی های مختلف قرار خواهد گرفت.

پنج شنبه 9/6/1391 - 23:12 - 0 تشکر 535632

نقد بازی Silent Hill: Downpour


By
Jake muller

«رگبار» قسمت جدیدی از سری سایلنت هیل است که چند هفته ی قبل وارد بازار شده. این بازی تمام نکات مثبت بازی را حفظ کرده و سازندش Vatra Games نخواسته تغییر آشکاری در بازی ایجاد کند.
شخصیت این بازی مورفی پندلتون است که شخصیت بسیار گنگ و مبهمی دارد. در ابتدای بازی شما در زندان ryall state هستید و دلیل زندانی شدن شما مشخص نیست و با پیشروی در این بازی به این حقیقت پی می برید.
بنا به دلایلی زندانیان باید به یک مکان دیگر منتقل بشوند که مورفی پندلتون هم جزو همان زندانی هاست ولی در بین راه اتوبوس به یک دره ای سقوط می کند و تمام زندانیان و کسانی که در اون اتوبوس بودند کشته می شوند به جز مورفی پندلوتون و افسر پلیس زن… بعد از بهوش آمدن مورفی می فهمیم که او اصلاً قصد فرار کردن ندارد چون با صدای بلند دنبال افرادی هست که در اتوبوس بودند…
همان اوایل بازی متوجه می شوید که شما در بازی انتخاب هایی دارید که روی بازی تان کم و بیش تاثیر دارد… اولین تصمیمی که باید انتخاب کنید همان لحظه ایست که افسر پلیس به دره سقوط می کند و شما باید بین کمک کردن و نکردنش یکی را انتخاب کنید… داستان این بازی مثل سری های قبلی این بازی بسیار راز آلود است و شما با پیشروی در بازی باید به داستانش پی ببرید…
با ورود به شهر سایلنت هیل شما متوجه می شوید که ماموری تان در بازی مشخص شده و آن هم فرار از این شهر است…

اغلب مبارزات شما در رویارویی با گروهی از دشمنان در محیط باز روی می دهد این اتفاق باعث می شود که مورفی در مبارزه به سلاح های بیشتری دسترسی داشته باشد و همچنین بتواند در مقابله با حمله ی هیولاها به خوبی از خود دفاع کند. در رگبار مورفی تنها می تواند از یک سلاح در یک زمان استفاده کند، این قسمت بیشتر برای واقع گرایانه شدن بازی طراحی شده و شما مدام مجبور هستید که سلاح های خود را عوض کنید. کپسول های آتش نشانی، صندلی، لامپ و بسیاری از موادی دیگر سلاح هایی هستند که در مبارزات استفاده خواهند شد البته هر کدام از این سلاح ها در صورت استفاده زیاد شکسته و از هم جدا می شوند. مثلا اگر شما با یک چنگک باغبانی در حال مبارزه با یک دشمن باشید بعد از مدتی درگیری قسمت چنگک جدا خواهد شد و فقط چوب آن باقی خواهد ماند.

گزینه های اضافه ای هم مثل دفع حملات برای پیچیدگی مبارزات به بازی اضافه شده است اما تمرکز بسیار کم سازندگان باعث شده که تقریبا نتوانید از این موارد به خوبی استفاده کنید.

این که رگبار در بخش گیم پلی سعی کرده قسمت های جدیدی را هم فقط به جای تقلید از سری های قدیمی ارایه دهد اما کاملاً مشخص است که سازندگان خطر ریسک در تغییراتی بزرگ در گیم پلی را نپذیرفته اند. به عنوان یک مثال خوب می توان به مه اشاره کرد که در قسمت های قبلی اغلب ضخیم و غلیظ بود اما در این نسخه فقط کمتر برجسته شده است، اما با این حال گیم پلی بازی کماکان لذت بخش خواهد بود.
بحث در مورد گرافیک را می توان به چند قسمت تقسیم کرد. مثلاً در مورد طراحی شخصیت ها، جزییات صورت و بدن مورفی بسیار عالی کار شده، لباس ها و موهای او در هنگام حرکت کردن چروک و تکان خواهند شد و حتی در هنگام رفتن زیر آب و باریدن باران او به زیبایی خیس می شود دیگر شخصیت های اصلی هم با این که به هیچ وجه به خوبی مورفی طراحی نشده اند اما قابل قبول هستند. بافت‌های به کار رفته در بازی با دقت طراحی شده است به طوری که جزییات در و دیوار‌ها نمایان است و آثار خرابی در گوشه گوشه آن به چشم می‌خورد. همچنین طراحی آب هم عالی است و بازتاب انعکاس خود را در آب می توانید به زیبایی ببینید، نورپردازی در بازی کاملا به صورت پویا بوده و شما قادر خواهید بود به‌ وسیله ی چراغ قوه ی خود (که وسیله‌ای جدا نشدنی در این بازی‌هاست) نور را در هر کجای صحنه که دوست دارید بیندازید. نکته ی دیگر که باید به آن اشاره کرد تخریب پذیری محیط است که بسیار محدود و در حد صفر است و فقط محدود به شکستن چند عدد شیشه و یا بریدن اجسام به منظور عبور از آن هاست…

در بازی های قبلی Silent Hill موسیقی یکی از تاثیرگذارترین قسمت ها در برخورد های تهدید آمیز بود. این بخش همچنین با مخلوط شدن با سر و صدا های رادیویی، فریاد هیولا ها و صدا های مرموز لحظات بسیار وحشتناکی را به ارمغان می آورد. در مقابل، رگبار در نقاطی که مبارزات جریان دارد بیشتر سکوت حاکم است همچنین موسیقی بازی با این که بسیار زیبا و شنیدنی است اما در اغلب اوقات کاملا غایب است و در حالی که هنوز هم اثر صدا های رادیویی و فریاد هیولا ها در بازی وجود دارد اما می توان بیان کرد که این قسمت دیگر تاثیر خود را از دست داده است. گاهی اوقات موسیقی و صدا های محیط بازی به اثری بسیار بزرگ تبدیل می شود اما اغلب در مبارزه احساس عادی خواهید داشت…

سایلنت هیل: رگبار عنوانی است که توانسته در برخی از لحظات بسیار درخشان ظاهر شود با این که شاید نتوانید با برخی از گزینه هایی که Vatra در بازی گنجانده به خوبی کنار بیایید اما کار سازندگان در دوباره ساختن شهر قدیمی سایلنت هیل موفقیت آمیر بوده است و هنوز هم یکی از عناوینی است که می‌تواند در سبک Horror و بازی‌های ترسناک حرفی برای گفتن داشته باشد…

پنج شنبه 9/6/1391 - 23:15 - 0 تشکر 535636

رد خون بر دستان اژدها،نقد و بررسی Ninja Gaiden 3



By
Alcatraz


بسیاری از گیمر ها و منتقدان با شنیدن نام Ninja Gaiden ، یاد یک بازی H & S درجه یک و صحنه های خونین و گیم پلی بسیار دشوار می افتند. این سری یکی از بهترین ها در سبک خود بوده و طرفداران بسیاری نیز دارد. اما قبل از انتشار این نسخه از سری، طرفداران نگرانی های بسیاری در مورد کیفیت این عنوان داشتند. این نگرانی ها از وقتی شروع شد که Tomonobu Itagaki خالق افسانه ای سری Ninja Gaiden، استدیو Team Ninja را ترک کرد. به هر حال ۳Ninja Gaiden منتشر و وارد بازار شد. در ادامه میبینیم که آیا این نسخه بدون ایتاگاکی توانسته در حد و اندازه نامش ظاهر شود یا خیر.


داستان
داستان NG3 معجونی از شخصیت های نچسب، اتفاقات مسخره و روایت ضعیف است. کاملا مشخص است که سازندگان بازی تلاش زیادی برای پررنگ کردن داستان در این بازی داشته اند اما به جرات میتوان گفت در این زمینه شکست خورده اند. NG3 با صحنه ای از نبرد پایانی بازی آغاز میشود و تصویر بلافاصله به ریو هایابوسا در خانه اش کات میخورد جایی که ۲ نفر از سازمانی مرموز به دیدار شخصیت اصلی ما میروند و فیلمی از یک حمله ی تروریستی در لندن را به نمایش میگذارند. تروریست ها یک درخواست واضح دارند:



“ریو هایابوسا را به ما تحویل دهید”



داستان در این بازی نه شروع خوبی دارد نه ادامه ی خوبی پیدا میکند و این موضوع وقتی آزار دهنده تر جلوه میکند که سازندگان سراغ همان کلیشه معروف “نجات دنیا به دست شما” رفته اند و همچنین بیماری هایابوسا که در اثر قتل های های او روز به روز بدتر میشود کلا زائد به نظر میرسد و به مضحک ترین شکل ممکن هم بهبود می یابد. نویسندگان NG3 چیزی به اسم منطق روایی را به کلی از یاد برده اند و هیچ سیر مشخص و منطقی برای اتفاقات بازی وجود ندارد به همین دلیل هم رویداد های بازی باورپذیر نیستند. اما فاجعه ی اصلی در شخصیت پردازی است جایی که همه ی شخصیت های بازی غیر قابل باور می نمایند البته در این خصوص نباید از دیالوگ نویسی بسیار بد و شعاری بازی گذشت. بار دراماتیک بازی بر عهده ی دختر کوچولویی به نام “کانا” است که تا اواخر بازی دیالوگی ندارد و زمان ناچیزی در بازی کنار او خواهیم بود. این مسئله باعث میشود حس دراماتیک و همذات پنداری مورد نظر سازندگان به هیچ وجه در مخاطب ایجاد نشود. اما نکته ی آخر در خصوص شخصیت پردازی کسی است که تا اواخر بازی آنتاگونیست بازی به حساب می آید، طراحی تئودور برای کسی که قرار است فردی مخوف و بی رحم به نظر برسد چندان خوب صورت نگرفته است و از ان بد تر دیالوگ های اوست که به شدت شعاری و مصنوعی به نظر میرسند. گفتنی است برای اول بار در سری NG ریو هایابوسا نقاب از چهره برمیدارد که شاید برای طرفدارن این سری دیدن چهره ی قهرمانشان جالب باشد هرچند که این ماسک به عنوان بخشی از هویت ریو شناخته میشد و گرفتن این بخش از هویت او باعث شد تصویری که سال ها از او در ذهن داشتیم دگرگون شود. شاید اگر ایتاگاکی بود هرگز این اتفاق رخ نمیداد.


در پایان میتوان گفت داستان در NG3 به شدت از هم گسیخته است و هیچ چیز سر جای خودش قرار ندارد.


-

هدیه ناخوشایند تئودور به ریو


گیم پلی


این بخش نقطه قوت Ninja Gaiden3 به حساب می اید. گیم پلی بازی ریتم سریع و خوبی دارد و مملو از صحنه های دکمه زنی(QTE) در داخل گیم پلی و در کات سین هاست. در آن بخش از ان صحنه های دکمه زنی که داخل گیم پلی و مبارزه اتفاق میافتد، اکثرا مهم نیست که شما دکمه x را بزنید یا y ! در هر دو صورت نتیجه یکسان است که این قضیه حس بیهوده بودن صحنه های QTE را به شدت به بازیکن القا میکند. صحنه های مشابهی هم که در کات سین ها اتفاق میافتند ،”زمان پاسخ گویی” بسیار زیادی دارند و به همین دلیل هیجان بسیار کمی دارند،اما در کل بودن این QTE ها از نبودنشان بهتر است. سلاح های “ریو هایابوسا” شامل یک کاتانا به عنوان سلاح اصلی و چاقوهای قابل پرتاب و تیرکمان (که با پیش بردن بازی ارتقا پیدا میکند و تیر هایش با برخورد به هدف منفجر میشود) است.  یکی از پسرفت های احمقانه این عنوان نسبت به نسخه قبلی در اینجا نمایان میشود. در نسخه قبلی سه سلاح اصلی وجود داشت که در این نسخه به یک عدد کاهش یافته است، همچنین قابلیت ارتقا دادن کاراکتر و سلاح هایش و همینطور فروشگاه بازی به طور کامل از بازی حذف شده است که اصلا خوشایند نیست.


یکی از نکات مثبت گیم پلی تمام کننده هاست که با تغییر بجا و به موقع زاویه دوربین و یک برش خونین شمشیر “ریو هایابوسا” همراه است و به جذاب تر شدن گیم پلی کمک کرده است، البته به خاطر نداشتن تنوع کافی، بعد از مدتی اندکی تکراری میشود. اما ضعفی که اینجا خودنمایی میکند، عدم تکه تکه شدن دشمنان است و میبینید که انها فقط “خونی” میشوند. و این موضوع وقتی ناراحت کننده میشود که متوجه میشوید این ویژگی در نسخه قبلی وجود داشته.


از دیگر تغییرات این نسخه، درجه سختی ان است. بازی بسیار اسان شده است و اصلا ان سختی سابق را ندارد. Ninpo در این نسخه بسیار قدرتمند تر شده و استفاده از ان هم راحت تر شده است و در کل به ساده تر شدن بازی بسیار کمک کرده است. ۳ درجه سختی برای بازی در نظر گرفته شده است که شامل Hero,NormalوHard است. بازی در درجه سختی Hero (که همان اسان است) بسیار مسخره میشود، به طوریکه “ریو هایابوسا” کاملا نامیرا میشود! اشتباه نخواندید. در این درجه سختی، بعد از اینکه نوار سلامتی “ریو هایابوسا” به یک پنجم خود رسید و دور صفحه را رنگ قرمز ناشی از مجروح شدن گرفت، او به صورت کاملا خودکار “تمام” ضربات دشمنان را دفاع میکند و یا جاخالی میدهد. واقعا سازنده بازی چه فکری با خودش کرده معلوم نیست. اگر از طرفداران این سری هستید، بی هیچ شکی بازی را روی درجه سختی Hard شروع کنید. آن موقع بازی چالش برانگیز میشود اما متاسفانه باز هم اصلا در حد نسخه قبلی دشوار نیست.
اما دیگر مشکل بازی دوربین آن است که در مواقعی بسیار آزار دهنده میشود. از گیر کردن دوربین پشت دیوار ها گرفته تا ثابت ماندن و نشان ندادن بخشی از میدان نبرد. مشکلات دوربین در مبارزه با رئیس LOA به اوج خود میرسد و لذت درگیری را کمتر میکند. نکته ی دیگر در خصوص گیم پلی بازی، باس فایت هاست که خوب از آب در آمدند هرچند در مقایسه با شماره های قبل ضعیف تر هستند اما همچنان چالش برانگیزند و تنوع خوبی به گیم پلی بازی بخشیده اند. همچنین تنوع دشمنان در سطح خوبی قرار دارد و سازندگان به تناوب از آن ها در بازی استفاده کردند تا مخاطب احساس خستگی نکند.


-
-


گرافیک


گرافیک بازی تغییر بسیار کمی نسبت به نسخه قبل خود داشته، اما همچنان قابل قبول است .نورپردازی خوب است و بافت ها نیز کیفیت نسبتا خوبی دارند. اما قضیه در مورد سایه پردازی بسیار متفاوت است. سایه پردازی بازی در یک کلام افتضاح است. تقریبا سایه ای را پیدا نمیکنید که لبه لبه نباشد! از دیگر ضعف های آن افکت های تصویری مانند شن و آب و خون است. به طوریکه در یکی از مراحل بازی که در مناطق بیابانی اتفاق میافتد، شما هیچ گونه شنی را مشاهده نمیکنید و فقط زمین را رنگ کرده اند. وضعیت در مورد افکت خون هم چندان بهتر نیست. اما جدا از ضعف های آن، بازی روان است و افت فریم آزار دهنده ای را مشاهده نمیکنید. تنوع محیط ها راضی کننده است و انیمیشن های ریو هم خوب ساخته شده اند، در کل نکات مثبت گرافیک بازی بر نکات منفی آن برتری دارند.


-



به افکت خون و شن بسیار بد بازی دقت کنید. کیفیت بافت ها هم در این تصویر چندان جالب نیست و یک باگ گرافیکی هم دیده میشود.


موسیقی و صدا گذاری


موسیقی در NG3 تم شرقی دارد و به طور کلی این نوع موسیقی به دلیل ریتم آرام و روح نوازش در تضاد با دنیای NG3 است. بازی به دلیل کات سین های پرشمار و اکشن سریع نیاز به موسیقی ای از جنس موسیقی های بایونتا و شیطان هم میگرید داشت که متاسفانه کمترین توجه سازندگان به بخش موسیقی بوده و به نوعی حکم رفع تکلیف را برایشان داشته. در خصوص صداگذاری هم باید گفت یکی از اعصاب خرد کن ترین بخش های بازی است بخصوص اینکه وسط درگیری با ده دشمن باید بار ها و بارها جملات تکراری آنان را بشنوید و شاید شما هم مثل من بعضی وقتا صدای بازی را به کلی قطع کنید. صداپیشه های شخصیت های اصلی بد نیستند اما انتظار یک صداپیشگی فوق العاده ای از آن ها نداشته باشید. افکت های صدای شمشیر و صداهای محیط هم خیلی چنگی به دل نمیزنند و با وجود تجربه های فوق العاده ای مثل DS2 و BF3 در زمینه ی صداگذاری باید NG3 را ضعیف قلمداد کرد.



-


نتیجه گیری


در نهایت می توان گفت خروج ایتاگاکی از Team Ninja ضربه مهلکی بر پیکر این سری وارد کرده است. NG3 هرگز درخشش شماره های گذشته ی خود را ندارد و با میانگین امتیازات پایین و نقد های منفی طرفدارن این مجموعه را به شدت دلسرد کرده است. NG3 بازی خوبی نیست (مخصوصا اگر از طرفداران این سری باشید) اما با اکشن سریع خود می تواند شما را سرگرم کند و به تجربه کردنش میارزد.


امتیازات:


گیم پلی: ۷٫۷
گرافیک: ۶٫۵
داستان: ۳
صداگذاری و موسیقی: ۵
امتیاز: ۶

پنج شنبه 9/6/1391 - 23:16 - 0 تشکر 535637

رزیدنت اویل:عمیلات رسوایی کپکام؛نقد و بررسی Resident Evil:Operation Raccoon City



By
رضا زائری


این روز‌ها همه به پول فکر می‌کنند؛کپکام چه طور؟!


روزگار بدی است.باور کنید!وقتی هنوز کلّی مانده به عرضه ندای وظیفه و مدال افتخار جدید دوباره EA و اکتویژن شروع به کری خواندن کرده‌اند و وقتی کپکام به خاطر یک مشت دلار یک ندای وظیفه سوّم شخص عرضه می‌کند دیگر چه انتظار دارید؟انتظار دارید مانند قدیم سازندگان از جان و مال خود مایه بگذارند؟سخت در اشتباهید…


بعد از انتشار نسخه پنجم رزیدنت اویل سر و صدای خیلی‌ها درآمد؛تقریبا همه می‌گفتند که این رزیدنت اویل دیگر رزیدنت اویل بشو نیست و هیچ کس این بازی را به عنوان یه رزیدنت اویل ترس‌ناک و کلاسیک قبول نداشت.پس از این موج اعتراضات کپکام تنها می‌توانست قول بدهد که در نسخه‌های بعدی کم و کسری‌ها را جبران کند؛چون کار دیگری هم نمی‌توانست بکند.کمی بعد در طی خبری نا گوار برای طرفداران این سری اعلام شد که سازنده نسخه جدید رزیدنت اویل استودیو اروپایی Slant Six games می‌باشد!از آن جا بود که دوباره کپکام تحت فشار انتقادات شدید قرار گرفت و دوباره قول یک بازی خوب را داد…


.



.


داستان


طبق روال همیشگی که شرکت آمبرلا یا در حال انجام خراب‌کاری است و یا در حال جمع و جور کردن خراب‌کاری‌اش،در این نسخه نیز آمبرلا نقش مشابهی دارد.دکتر ویلیام برکین که در نسخه دوّم رزیدنت اویل  معرفّی شد می‌خواهد اسنادی از ویروس T را به گروهی از آمرکایی‌ها بدهد که این کار به شدّت به ضرر شرکت بزرگ آمبرلا است.به همین خاطر این شرکت دردسر ساز گروه دلتا را که در گیم‌پلی بازی شامل ۴ عضو هستند مامور می‌کند تا جلوی دکتر برکین را بگیرد.مشکل اصلی بازی از همین‌جا سرچشمه دارد،وقتی سه همراه همیشه کنار شما باشند و شما حسّ تنهایی را در بازی تجربه نکنید خوب معلوم است که بازی برایتان ترس‌ناک نمی‌شود.سرانجام اعضای گروه دلتا موفّق به پیدا کردن و مانع پیشروی دکتر برکین می‌شوند امّا در لحظات آخر دکتر برکین برای گرفتن انتقام از اعضای گروه دلتا ویروس خطرناک خود را به خودش تزریق می‌کند و خودش نیز تبدیل به موجودی لجز و عجیب می‌شود و اعضای دلتا چاره‌ای جز فرار به سطح شهر راکون که آن‌جا هم پر است از زامبی‌های گرسنه ندارند.داستان بازی وقایع بین رزیدنت اویل ۲ و ۳ را به صورت دقیق‌تر بررسی می‌کند.امّا این داستان تقریبا هیچ‌گونه پیچیدگی خاص و هیجان‌انگیزی ندارد،درست برعکس تمامی نسخه‌های رزیدنت اویل که دارای داستانی پر پیچ و خم و پویا بوده‌اند.داستان بازی زیاد جالب نیست و یکی از نقاط ضعف بزرگ این نسخه به شمار می‌آید،به خصوص در معدود صحنه‌هایی که حقّ انتخاب چگونگی ادامه بازی با شماست باز هم پایان بازی تقریبا یکی خواهد شد.برای مثال در پایان بازی که شما باید تصمیم بگیرید لئون کندی را نجات دهید و یا بکشیدش،در هر دو صورت پایان بازی تفاوت چندانی پیدا نمی‌کند و همان بهتر بود که داستان به صورت خطّی پیش می‌رفت!


.



.


بزن برو جلو


بدترین قسمت و در حقیقت فاجعه‌بار ترین بخش Resident Evil:Operation Raccoon City گیم‌پلی آن است.انصافا وقتی اسلحه‌هایی قوی همراه با نارنجک و دیگر امکانات جنگی و سه یار قلدر به همراه دارید دلیلی وجود ندارد که از چیزی ترسید.احتمالا سازندگان این بازی مفهوم ترس را وجود چند زامبی بی‌ریخت در بازی می‌دانند،در حالی که در نسخه‌های پیشین رزیدنت اویل وقتی تنها در راهرو‌های تنگ و تاریک راه می‌رفتید ترس تمام وجودتان را فرا می‌گرفت،دلیلش طرّاحی بی‌نظیر یک محیط ترس‌ناک بوده‌است که در Resident Evil:Operation Raccoon City اصلا از این چیز‌ها خبری نیست.یا باید با زامبی‌های تکراری که فوقش چهار نوع بیش‌تر نیستند(زامبی‌هایی که به شکل مردی خیکی هستنند،به شکر دختر جوان،پلیس و خیلی شانس بیاورید یکی دو نوع دیگر) بجنگید و یا با سربازان دیگر،برای این کار نیز تنها تیر‌اندازی و استفاده از سیستم فاجعه‌بار کاور‌گیری لازم است.کسی نداند فکر می‌کند دارد یک ندای وظیفه سوّم شخص را تجربه می‌کند!از هوش مصنوهی یاران هم اصلا بهتر است چیزی نگفت که خیلی خنده‌دار است،مانند بچه‌های پنج ساله‌ای هستند که یک تفنگ داده‌اید دستشان و دائما باید مراقب باشید که راه را اشتباه نروند.اصلا آن‌ها مزاحمند،اگر مرحله‌ای که باید چند سند را در انبار می‌سوزاندید را یادتان باشد کاملا با این چیزی که الآن من می‌گویم موافقید.در آن بخش تنها خود شما باید دنبال سوزن در انبار کاه باشید و آن یاران بی‌خاصیّت مانند کش شلوار به شما وصلند و وقتی هم به لیزر‌ها امنیتی بخورد می‌کنند صدای عربده‌شان تا دو ساعت باعث خنده می‌شود.کلّا اگر می‌شد باید به هوش مصنوعی بازی نمره منفی داد!


روند گیم‌پلی بازی پس از مدّتی هم تکراری می‌شود،گاهی ممکن است ویروس به شما و یا یاران بی‌عرضه‌تان ثرایت کند که در این صورت باید جلوی زامبی شدن خود و آن‌ها را هر چه سریع‌تر بگیرید.هیولا‌های بازی هم که ترسی ندارند و می‌شود با تفنگ دخلشالن را آورد.تنها قسمت قابل تحمّل و ستایش گیم‌پلی این بازی بخش آنلاین آن است.بخشی که استودیو سازنده بازی در گذشته نیز ثابت کرده بلد است چطور بسیار خوب از آب درش بیاورد.شما می‌توانید بخش داستانی را به صورت آنلاین دنبال کنید که البته‌ آن هم دردسر‌هایی دارد امّا برای تنوّع در میان بازی خوب است.


.



.


گرافیک


از معدود نکات قابل تحمّل بازی می‌توان به گرافیک آن نیز اشاره کرد.چیزی که شاید تنها دلیل برای ادامه بازی باشد.طرّاحی بعضی صحنه‌ها آن قدر خوب است که آدم در دلش می‌گوید چه می‌شد این منظره از آتش و دود غلیظ با گیم‌پلی و داستانی خوب همراه بود…؟نورپردازی هم وضعیّت خوبی دارد.البته این بخش هم بی‌نقص نیست و بعضی مواقع شلوغی بی‌مورد صحنه باعث افت فریم می‌شود.باگ‌ها هم جایشان را در بازی باز کرده‌اند و همه این‌ها مانع این می‌شوند که Resident Evil:Operation Raccoon City حتّی یک بخش عالی و خوب داشته باشد!


اگر قصد تعریف Resident Evil:Operation Raccoon City را در یک جمله داشته باشیم،باید گفت: Resident Evil:Operation Raccoon City یک خطر بزرگ برای ادامه سری رزیدنت اویل می‌باشد و تقریبا هیچ‌گونه جذّابیت خاص و جدیدی ندارد.


صداگزاری و صداپیشگی بازی هم از آن‌جایی که زیاد جای بحث ندارد درموردش زیاد صحبت نمی‌کنم امّا باید گفت که صدای بعضی شخصیّت‌ها بسیار مصنوعی است و صدا‌های اطراف به خوبی به بازی‌کننده منتقل نمی‌شود.


.



.


کلام پایانی…


Resident Evil:Operation Raccoon City یک فاجعه بزرگ در صنعت بازی‌سازی است و تنها عرضه شد که کپکام را زیر سوال ببرد و باعث رسوایی این شرکت معروف شود،غیر از این چیزی نمی‌شود گفت…


+:بخش آنلاین و گرافیک قابل تحمّل!


ــ:تقریبا همه چیز؛گیم‌پلی،صداپیشگی،داستان و …



داستان:۴


گیم‌پلی:۲


گرافیک:۷


صداگزاری و موسیقی:۴


امتیاز کلّی:۴

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.