• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن روانشناسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
روانشناسي (بازدید: 5993)
چهارشنبه 8/6/1391 - 17:55 -0 تشکر 534160
زندگی‌نامه روان‌شناسان برتر جهان

سلام دوستان  شناخت انسانهایی که توانسته اند  در شناخت و کمک به درمان دیگران باید جالب باشد

 

به همین دلیل این مبحث نوشته میشود

چهارشنبه 8/6/1391 - 21:58 - 0 تشکر 534342

برحاس فردریک اسکینر! متولد 20 مارچ 1904!


اولین واژه ای که با نام اسکینر به ذهن می اید «رفتار گرایی» است!


رفتار گرایی در ایران خوشبختانه یا متاسفانه(!) با علوم شناختی گره خورده. وضعیت شاهکارهای اسکینر در ایران چندان بهتر از سایر روانشناسان نیست، هنوز کتاب های شاخص این دانشمند بینظیر به فارسی ترجمه نشده.


تنها کتاب های ترجمه شده وی عبارتند از:
از سالخوردگی لذت ببریم/ آناهیتا آذری/ نشر قدیانی
آرم‍ان‍ت‍ش‍ه‍ر اس‍ک‍ی‍ن‍ر/ ج‍ع‍ف‍ر ن‍ج‍ف‍ی‌ زن‍د/ نشر ساوالان
ف‍راس‍وی‌ آزادی‌ و ش‍ان/ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر س‍ی‍ف‌/ نشر رش‍د


همه ی شما با اسکینر آشنا هستید:
- دانشمندی پوزتویست که تلاش کرد روانشناسی را به بالاترین دقت علمی برساند.
- مبدع تحلیل تجربی رفتار
- شرطی سازی عامل
- مبدع جعبه موش معروف اسکینر


وقتی اسم اسکینر می آید اکثر مردم تصور میکنند با دشمن فروید طرفند و بالعکس!


نه درست نیست!


اسکینر برای کارهای فروید بسیار ارزش قائل بود و در کتاب های خود به وی بسیار زیاد رفرنس میزند. اسکینر کارهای فروید را در زمینه ناخودآگاه و تحلیل رفتار میپسندید اما به نظر وی مفاهیمی مثل فرامن، نهاد و… زیادی دستاپاگیر است.


اسکینر و فروید هردو پیش فرض های یکسانی برای نگرش به انسان دارند : نگاه پوزتویستی و علت گرایانه. برای اولین بار فروید در جهان معتقد شد تمامی رفتار های انسان دارای «علت» است:
نشستن افراد، خوردن ، خوابیندن همه چیز انسان معلول حوادث دیگر است.هیج جیز تصادفی نیست.
اسکینر هم دقیقا به همین موضوع باور داشت. اتفاقا هردو روانشناس معتقد بودند ریشه آن در «گذشته» است ولی فروید ریشه را در» ناخودآگاه» و اسکینر در «شرطی سازی» دانست.
(گاهی به نظر میرسد واقعا این دو کلمه دو روی یک سکه اند!)
هر دو دانشمند آتئیست هستند و بسیار تحت تاثیر داروین. اگر یک روز نظریه داروین رد شود (که نمیشود!) کار هر دوی آنان تمام است: تمام آزمایشات اسکینر روی حیوانات انجام شد با این فرض که انسان از حیوانات تکامل یافته و میتوان اصل تعمیم را به کار برد. و تمام پژوهش های فروید با این پیش فرض است که هنوز حیوانیت در ذهن آدم زنده است. شاید باورتان نشود اما اسکینر به تحلیل رویا نیز علاقه مند بود! البته مسلما به شیوه خود! خواب هم حاصل محیط است. اسکینر از «مکانیسم های دفاعی» فروید دفاع میکرد و آنرا علمی میدانست.

به بهانه سالروز درگذشت پرفسور اسکینر: اسکینر و روانکاوی!



برحاس فردریک اسکینر! متولد 20 مارچ 1904!


اولین واژه ای که با نام اسکینر به ذهن می اید «رفتار گرایی» است!


رفتار گرایی در ایران خوشبختانه یا متاسفانه(!) با علوم شناختی گره خورده. وضعیت شاهکارهای اسکینر در ایران چندان بهتر از سایر روانشناسان نیست، هنوز کتاب های شاخص این دانشمند بینظیر به فارسی ترجمه نشده.


تنها کتاب های ترجمه شده وی عبارتند از:
از سالخوردگی لذت ببریم/ آناهیتا آذری/ نشر قدیانی
آرم‍ان‍ت‍ش‍ه‍ر اس‍ک‍ی‍ن‍ر/ ج‍ع‍ف‍ر ن‍ج‍ف‍ی‌ زن‍د/ نشر ساوالان
ف‍راس‍وی‌ آزادی‌ و ش‍ان/ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر س‍ی‍ف‌/ نشر رش‍د


همه ی شما با اسکینر آشنا هستید:
- دانشمندی پوزتویست که تلاش کرد روانشناسی را به بالاترین دقت علمی برساند.
- مبدع تحلیل تجربی رفتار
- شرطی سازی عامل
- مبدع جعبه موش معروف اسکینر


وقتی اسم اسکینر می آید اکثر مردم تصور میکنند با دشمن فروید طرفند و بالعکس!


نه درست نیست!


اسکینر برای کارهای فروید بسیار ارزش قائل بود و در کتاب های خود به وی بسیار زیاد رفرنس میزند. اسکینر کارهای فروید را در زمینه ناخودآگاه و تحلیل رفتار میپسندید اما به نظر وی مفاهیمی مثل فرامن، نهاد و… زیادی دستاپاگیر است.


اسکینر و فروید هردو پیش فرض های یکسانی برای نگرش به انسان دارند : نگاه پوزتویستی و علت گرایانه. برای اولین بار فروید در جهان معتقد شد تمامی رفتار های انسان دارای «علت» است:
نشستن افراد، خوردن ، خوابیندن همه چیز انسان معلول حوادث دیگر است.هیج جیز تصادفی نیست.
اسکینر هم دقیقا به همین موضوع باور داشت. اتفاقا هردو روانشناس معتقد بودند ریشه آن در «گذشته» است ولی فروید ریشه را در» ناخودآگاه» و اسکینر در «شرطی سازی» دانست.
(گاهی به نظر میرسد واقعا این دو کلمه دو روی یک سکه اند!)

هر دو دانشمند آتئیست هستند و بسیار تحت تاثیر داروین. اگر یک روز نظریه داروین رد شود (که نمیشود!) کار هر دوی آنان تمام است: تمام آزمایشات اسکینر روی حیوانات انجام شد با این فرض که انسان از حیوانات تکامل یافته و میتوان اصل تعمیم را به کار برد. و تمام پژوهش های فروید با این پیش فرض است که هنوز حیوانیت در ذهن آدم زنده است.


شاید باورتان نشود اما اسکینر به تحلیل رویا نیز علاقه مند بود! البته مسلما به شیوه خود! خواب هم حاصل محیط است. اسکینر از «مکانیسم های دفاعی» فروید دفاع میکرد و آنرا علمی میدانست.

اسکینر در زمینه تمدن شناسی با فروید هم عقیده است و به نظر وی تمدن انسانی با سرکوب خواهش های انسان بنا شد. به نظر میرسد روانشناسان مخصوصا در کشور خودمان تصویرسازی های عجیب غریبی از دانشمندان میسازند.


فروید = فقط میل جنسی
اسکینر = فقط شرطی سازی
مازلو = فقط هرم!


اما واقعا این چنین نیست، کارهای اسکینر و متدولوژی تحقیق وی بسیار زیاد برای روانکاوی کاربرد دارد و بالعکس. امروزه روانکاوی خود را با متدهای دیگر مخلوط کرده،دیگر زمان آن گذشته که بنشینیم و بگوییم آیا کدام یک مهمتر بوده است! و حق با چه کسی است! باید علم را گسترش داد.


یک کتاب بینظیر در رابطه تلفیق روانکاوی و رفتارگرایی در فارسی هست:


روان‌تحلیلگری، رفتار درمانی و جهان رابطه‌ای/ نویسنده : پل واكتل/مترجمان : فریبا خالیچی/ ناشر : ارجمند


اسکینر


فهرست جوایز و موفقیت ها


1926 AB، کالج همیلتون
1930 MA، دانشگاه هاروارد
1930-1931 عضو Thayer
1931 دکتری، دانشگاه هاروارد
1931-1932 عضو Walker
1931-1933 عضو شورای تحقیقات ملی
1933-1936 Junior Fellowship, Harvard Society of Fellows*1936-1937 Instructor, University of Minnesota
1937-1939 Assistant Professor, University of Minnesota
1939-1945 Associate Professor, University of Minnesota
1942 Guggenheim Fellowship (postponed until 1944-1945)
1942 Howard Crosby Warren Medal, Society of Experimental Psychologists
1945-1948 Professor and Chair, Indiana University
1947-1948 William James Lecturer, Harvard University
1948-1958 Professor, Harvard University
1949-1950 President of the Midwestern Psychological Association
1954-1955 President of the Eastern Psychological Association
1958 Distinguished Scientific Contribution Award, American Psychological Association
1958-1974 Edgar Pierce Professor of Psychology, Harvard University
1964-1974 Career Award, National Institute of Mental Health
1966 Edward Lee Thorndike Award, American Psychological Association
1966-1967 President of the Pavlovian Society of North America
1968 National Medal of Science, National Science Foundation
1969 Overseas Fellow in Churchill College, Cambridge
1971 Gold Medal Award, American Psychological Foundation
1971 Joseph P. Kennedy, Jr., Foundation for Mental Retardation International award
1972 Humanist of the Year Award, American Humanist Society
1972 Creative Leadership in Education Award, New York University
1972 Career Contribution Award, Massachusetts Psychological Association
1974-1990 Professor of Psychology and Social Relations Emeritus, Harvard University
1978 Distinguished Contributions to Educational Research Award and Development, American Educational Research Association
1978 National Association for Retarded Citizens Award
1985 Award for Excellence in Psychiatry, Albert Einstein School of Medicine
1985 President’s Award, New York Academy of Science
1990 William James Fellow Award, American Psychological Society
1990 Lifetime Achievement Award, American Psychology Association
1991 Outstanding Member and Distinguished Professional Achievement Award, Society for Performance Improvement
1997 Scholar Hall of Fame Award, Academy of Resource and Development


چهارشنبه 8/6/1391 - 22:2 - 0 تشکر 534347

«من باور دارم که آموزش و پرورش، در نتیجه، روند زندگی و نه آمادگی برای زندگی آینده است.» جان دیویی (1897)
بهترین راه برای شناخت وی: John Dewey
• اصلاحات آموزشی
• مصلحت گرایی
تولد و مرگ:
• جان دیویی در 20 اکتبر سال 1859 در برلینگتون، ورمونت به دنیا آمد.
• او در یک ژوئن ، 1952 فوت کرد.
خلاصه ای از زندگی:
جان دیویی فیلسوف و مربی بزرگ آمریکایی، در سال 1859 میلادی در برلینگتون آمریکا، چشم به جهان گشود. شغل پدرش کشاورزی بود که پس از مدتی آن را رها کرده و به خواربار فروشی روی آورد. دیویی که فوق العاده کمرو و کم حرف توصیف شده است، در آغاز جوانی و دوره دبیرستان و سال های نخست دانشگاه، هوشمندی و استعداد قوی از خود نشان نداد، به گونه ای که هنگام تحصیل در دبیرستان، چنان در حد متوسط می نمود، که احتمال داده نمی شد بتواند برای تحصیلات عالیرتبه وارد دانشگاه شود، به هر حال به دانشگاه راه یافت، سال های آخر تحصیل در دانشگاه، نقطه عطفی در افکار وی بود ونشانه های خلاقیت فکری و فعالیت فلسفی ازوی بروز کرد.
وی از شارحان و مفسران بزرگ پراگماتیسم (اصالت عمل) آمریکایی است و دامنه تالیفات وی، از نظر موضوعات گوناگونی که بدان ها اندیشیده و به نگارش پرداخته، گسترده و متنوع است.
جان دیویی، فارغ التحصیل از دانشگاه ورمونت و سه سال به عنوان یک معلم دبیرستان در اویل سیتی، پنسیلوانیا گذرانده است. او سپس یک سال را صرف مطالعه تحت هدایت استنلی هال در دانشگاه جان هاپکینز در اولین آزمایشگاه روانشناسی در امریکا نمود.پس از کسب دکترای خود را از دانشگاه جان هاپکینز، دیویی برای تدریس به دانشگاه میشیگان برای نزدیک به یک دهه رفت.
دیویی در سال 1894، به عنوان رئیس گروه فلسفه، روانشناسی و تعلیم و تربیت در دانشگاه شیکاگو پذیرفته شد. در دانشگاه شیکاگو بود که دیویی شروع کرد به شکل دهی نظریه خویش کرد.
مشاجره با رئیس دانشگاه شیکاگو، دیویی را در سال ۱۹۰۴ مجبور به ترک این دانشگاه کرد و پس از آن به تدریس در دانشگاه کلمبیا پرداخت و تا زمان بازنشستگی در این دانشگاه باقی ماند.دیویی در طی این سال‌ها بسیاری از آثار ارزشمند خود را به رشته تالیف درآورد.
. وی در سال 1905، به ریاست انجمن روانشناسی آمریکا دست یافت .
فعالیت های روانشناختی:
کار دیویی تا به حال تاثیر حیاتی در روانشناسی، آموزش و پرورش و فلسفه داشته است. او یکی از بزرگترین متفکران قرن بیستم می باشد. تاکید بر آموزش و پرورش مترقی تا حد زیادی به استفاده از آزمایش به جای رویکرد اقتدارگرا به دانش کمک کرده است. دیویی نیز نویسنده پرکاری بود، انتشار کتابها و مقالات متعدد در یک طیف گسترده ای از موضوعات از جمله آموزش و پرورش، هنر، طبیعت، فلسفه، اخلاق و دموکراسی شامل بیش از 65 سال کار نوشتن او می باشد.
آثار منتشر شده:
• مدرسه و جامعه (1900)
• کودک و برنامه درسی (1902)
• چگونه ما فکر می کنیم (1910)
• تجربه و طبیعت (1925)
• فلسفه و تمدن و فرهنگ (1931)

چهارشنبه 8/6/1391 - 22:13 - 0 تشکر 534351

كارل رانسوم راجرز پدر جنبش استعدادهای بالقوه بشر و یكی از سه روان – د رمانگر معتبر و برجسته زمان ، در هشتم ژانویه سال 1902 در اوك پارك از توابع شیكاگو متولد شد و در چهارم فوریه سال 1987 در سن 85 سالگی متعاقب یك عمل جراحی كه روی شكستگی لگن خاصره اش انجام شد ، در اثر حمله قلبی در لاجولای كالیفرنیا در گذشت . راجرز وصیت كرده بود جسد وی بدون هیچ گونه تشریفاتی سوزانده شود .

پدرش مهندس مقاطعه كار بود . والدینش تمایلات مذهبی داشتند ، ولی مادرش در اعتقادات خود راسخ تر بود . اعضاء خانواده بسیار به هم نزدیك بودند . راجرز خاطر نشان می كند كه والدینش « ایثارگر و مهربان ، اهل عمل ، واقع گرا ، و متواضع بودند» . تعداد فرزندان خانواده شش نفر بود كه از این تعداد پنج نفرشان پسر بودند .
وقتی راجرز 12 ساله بود ، والدینش مزرعه ای در 30 مایلی شیكاگو خریدند . در طول سال های دبیرستان مسئولیت مزرعه با او بود . نمراتش خیلی خوب بود . در سال 1919 به دانشگاه ویسكانسین راه یافت . در آن دانشگاه در فعالیتهای بسیاری شركت جست ، از جمله به عنوان نماینده در كنفرانس جهانی فدراسیون دانشجویان مسیحی به چین سفر كرد . زخم اثنی عشر او را برای مدتی از دانشگاه باز داشت . راجرز در 1924 در حالی كه فقط یك درس روان شناسی گذرانده بود ، به دریافت درجه لیسانس تاریخ نایل آمده و در همین سال نیز ازدواج كرد . همسر راجرز در 1979 وفات یافت . حاصل این ازدواج دو فرزند به نام های ناتالی و دیوید بود . دخترش گاهی اوقات او را در انجام طرح های پژوهشی یاری می كرد ، پسرش به حرفه پزشكی روی آورد .


مطالعات دانشگاهی راجرز در اتحادیه مدارس الهیات نیویورك شروع شد . با اینكه راجرز مطالعات خود را در این مؤسسه بسیار شوق انگیز یافت . باز به این نتیجه رسید كه مایل نیست به اصول عقیدتی مذهب خاصی وابسته باشد . راجرز در نهایت برای ادامه تحصیل در روان شناسی بالینی به كالج تربیت معلم دانشگاه كلمبیا نقل مكان كرد و در 1931 به دریافت ph.d از این مؤسسه نایل آمد . راجرز كارش را در 1928 و پیش از دریافت دكترای خود در راچستر نیویورك با كودكان بزهكار و محروم و تنگدست شروع كرد . این كودكان را دادگاه ها و نمایندگی ها به بخش مطالعات "انجمن پیشگیری از تعدی نسبت به كودكان" معرفی می كردند .


راجرز برای مدت كوتاهی مدیریت مركز مشاوره را به عهده گرفت . او در 1940 در سمت استادی به دانشگاه ایالتی اوهایو رفت و از 1945 تا 1957 با مركز مشاوره دانشگاه شیكاگو همكاری كرد . پس از این راجرز به دانشگاه ویسكانسین نقل مكان كرد و در 1964 به عنوان عضو دایم به مؤسسه علوم رفتاری وسترن پیوست . وی از 1968 تا زمان وفاتش عضو ثابت مرکز مطالعات انسانی در لاجولای كالیفرنیا بود .


کارل راجرز در سال 1946 به عنوان رئیس انجمن روانشناسی آمریکا ( APA ) برگزیده شد و در سال 1987، نامزد دریافت جایزه‌ی صلح نوبل گردید.
راجرز برای انستیتوی رفتاری غربی ، فیلمی از گروه درمانی تهیه كرد كه برنده جایزه آكادمیك در موضوعات كوتاه شد . وی اولین برنده جایزه كمك های حرفه ای برجسته از مجمع روان شناختی آمریكا شد .


 در طی این سالها بود که راجرز، روش درمانی ویژه‌ی خود را به وجود آورد. این روش در ابتدا "درمان غیرمستقیم" خوانده می‌شد. این رویکرد که در آن درمانگر در نقش یک آسان‌‌کننده پدیدار می‌شد تا یک هدایتگر، سرانجام، نام "درمان بیمار محور" را به خود گرفت. راجرز پس از ناسازواری‌های دیدگاهی که در دانشکده‌ی روا‌شناسی دانشگاه "ویسکانسین" پیش آمد، به مرکز پژوهش‌های رفتاری پیوست و سرانجام به همراه برخی همکارانش در آنجا، "مرکز پژوهش‌های فردی" (CPS) را بنا نهاد. کارل راجرز تا زمان مرگش در 1987 به کارهای خود در زمینه‌ی "درمان بیمار محور" ادامه داد.
تاکید بنیادی این روانشناس آمریکایی، بر كارآمدی شگفت توانایی‌های نهفته‌ی انسان بر روانشناسی و آموزش است. کارل راجرز یکی از مهمترین اندیشمندان انسانگرا بوده و روش درمان ابتکاری او که "درمان راجرین" نام گرفته، كارآیی بسیاری در روشهای درمانی داشته است.
افزون بر آن، بسیاری بر این باورند كه راجرز، كارآمدترین روانشناس قرن بیستم است. وی در چهارم فوریه‌ی سال 1987 در سن 85 سالگی، در پی یك عمل جراحی كه روی شكستگی لگن خاصره‌اش انجام شد، در اثر حمله ی قلبی در "لاجولای" كالیفرنیا در گذشت. بنابر وصیت [ =سپارش ] راجرز، جسد وی بدون هیچ گونه تشریفاتی سوزانده شد.

نام آوری او بیشتر به سبب کارهای زیر است:
1- رویکرد غیرمستقیم برای درمان با نام "درمان بیمار محور"
2- ارائه‌ی مفهوم "گرایش واقعی‌سازی"
3- ارائه‌ی مفهوم "فرد با کارکرد کامل


  تعدادی از كتاب های راجرز عبارتند از :
1- مشاوره و روان درمانی
2 - درمان مراجع – محور
3- درباره انسان شدن
4- كارل راجرز و گروه های رویارویی
5- شریك زندگی شدن : ازدواج و جایگزین های آن
6- كارل راجرز و قدرت شخصی
7- راهی برای بودن


8- آزادی و یادگیری برای دهه هشتاد


دو مجموعه از كارهای راجرز که توسط هاوارد گراشنبام و والری لندرسن ویراستاری گردیده بعد از وفاتش انتشار یافته است عبارتند از : نوشتارهای كارل راجرز و گفتمان های كارل راجرز


راجرز برای انستیتوی رفتاری غربی ، فیلمی از گروه درمانی تهیه كرد كه برنده جایزه آكادمیك در موضوعات كوتاه شد . وی اولین برنده جایزه كمك های حرفه ای برجسته از مجمع روان شناختی آمریكا شد .



ماهیت اضطراب در نظریه راجرز :
انسان ها وقتی مؤثر عمل نمی كنند كه به تجارب شان گوش ندهند و در نتیجه نتوانند به تفاوتهای موقعیتی كه در آن به سر می برند توجه كنند . تمامی آسیب های روانی از جمله اضطراب ریشه در این ناهمخوانی دارند یعنی ناهمخوانی بین آنچه فكر می كنند باید باشند با تجربه شان . یعنی خود واقعی و خود آرمانی ، بنابراین آسیب روانی محصول نپذیرفتن و گوش ندادن به یكی از منابع مهم اطلاعاتی موجود در مورد موقعیت خودمان در دنیا است كه تجربه شخصی نام دارد . مثال ژانت یكی از مصادیق این قضیه است.


ژانت آدمی سرد ، بی هیجان و نجوش بود و قصد داشت پزشك بشود . اما یك دفعه خیلی عوض شد و آدم گرم و مهربانی شد . خودش می گفت بالاخره قبول كرد كه واقعاً نمی خواهد پزشك شود و به هنر گرایش پیدا كرد . طبق دیدگاه راجرز ژانت ایده پزشك شدن را اقتباس كرده بود و برای رسیدن به این هدف دایم احساساتش و تجربه اش را انكار می كرد . وی در واقع آنچه را دوست داشت و برایش با معنا بود منكر می شد . همین قضیه نیز كل شخصیتش را تحت تأثیر قرار داده بود .


اما چرا مردم به تجارب شان گوش نمی دهند ؟ به نظر راجرز انسان ها در دوران كودكی خویش طوری بار می آیند كه مقبولیت و ارزش آنان به رعایت كردن شرایط و ضوابط دیگران بستگی دارد . كودكان از همان ابتدا با فرایند ارزش گذاری ارگانیسمی organismic valuing process البته در شكل ابتدایی و مبهم خودش زاده می شوند .


حتی مواقعی كه كودكان مجبورند از یك قانون و قاعده خاص بی هیچ چون و چرایی پیروی كنند ، حداقل كاری كه والدینشان می توانند انجام بدهند این است كه به فرزندشان توجه مثبت نمایند و تجربه فرزندشان را رد نكنند .


اضطراب در نظریه راجرز عبارت است از وجود تجارت و ادراكات ناهماهنگ با خود پنداره فرد . به عقیده راجرز فرد روان نژند (روان رنجور) مضطرب فردی است كه تجارت زندگی او با خویشتن پنداره او گاهی ناهماهنگ و گاهی حتی در تضاد است . به همین دلیل راجرز معتقد است برای جلوگیری و كاهش اضطراب ، فرد مضطرب از طریق استفاده از دو مكانیزم انكار و تحریف سعی می كند بین خود واقعی و زمینۀ تجربی خود تعادل ایجاد كند .



نظریه« پذیرش مثبت بدون قید و شرط» کارل راجرز
راجرز معتقد بود مردم در صورتی کارایی بیشتری خواهند داشت که در شرایط پذیرش مثبت بدون قید و شرط رشد کرده باشند که در نظر والدین و دیگران حتی وقتی احساسات ، نگرش ها و رفتارشان ایده آل نیست ارزشمند هستند. اگر والدین فقط به صورت مشروط پذیرش مثبت نشان دهند یعنی فقط به شرطی که کودک رفتار و افکار و احساسات صحیح ارائه دهد ، در آن صورت خودپنداره ی کودک خدشه دار می شود. برای مثال احساس رقابت و خصومت نسبت به برادر یا خواهر کوچکتر امری طبیعی است ولی اولیا معمولا از کتک خوردن فرزند کوچکتر خشمگین شده و غالبا کودک بزرگتر را تنبیه می کنند .کودکان ناگزیر این تجربه را به نحوی در خودپنداره شان جای می دهند. آنها ممکن است به این نتیجه برسند که بد هستند و احساس شرمندگی کنند ؛ یا این که فکر کنند والدین آنها را دوست ندارند و بنابراین گرفتار احساس طردشدگی شوند. یا این که احساسات خود را انکار کرده و فکر کنند که نمی خواهند برادر یا خواهرشان را بزنند . هر یک از این نگرش ها واقعیت را مخدوش می کند. مردم هرچه بیشتر مجبور به انکار عواطف خود شده و ارزش های دیگران را قبول کنند ، احساس ناراحتی بیشتری نسبت به خود خواهند کرد . پیشنهاد راجرز به والدین این است که احساسات کودک را بپذیرند و در عین حال برای او تشریح کنند که چرا کتک زدن امری ناپذیرفتنی است



» نظریه شخصیتی کارل راجرز



روانشناسی انسان گرایی و درمان مراجع محوری کارل راجرز :


در نخستین سال های دهه ی 1960 جنبشی در روانشناسی آمریکا به وجود آمد که به عنوان روانشناسی انسان گرایی یا " نیروی سوم " شناخته شده است . این جنبش قصد آن نداشت که مانند بعضی از دیدگاههای نو فرویدی ها یا نو رفتار گرایان ، شکل تجدید نظر شده یا انطباق یافته ای از مکتبهای فکری موجود باشد . برعکس چنانکه از اصطلاح نیروی سوم استنباط می شود ، روانشناسی انسان گرایی می خواست جای دو نیروی عمده روانشناسی ، یعنی روانکاوی و رفتارگرایی را بگیرد .


زمینه های اصلی روانشناسی انسان گرایی به شرح زیر است :


1. تاکید بر تجربه هشیار ،


2. اعتقاد بر تمامیت طبیعت آدمی ،


3. توجه به آزادی اراده ، خود انگیختگی ، و نیروی خلاق فرد ،


4. مطالعه همه عامل های مربوط به وضعیت انسان .



به نظر روانشناسان انسان گرا ، رفتار گرایی رویکردی کوته بینا نه ، ساختگی و عقیم نسبت به مطالعه ماهیت انسان است . به زعم آنان ، تاکید بر رفتار آشکار ضد انسانی است ، و نوع آدمی را تا حد حیوان یا ماشین کاهش می دهد . رفتارگرایی تنها آماج روانشناسان انسان گرا نبود . آنان با گرایش های جبر گرایی روانکاوی فرویدی و به حداقل رساندن نقش هشیاری نیز مخالف بودند . آنان همچنین طرفداران فروید را که فقط افراد روان رنجور ( نوروتیک ) و روان پریش ( پسیکوز ) را مطالعه می کردند مورد انتقاد قرار می دادند . هدف روانشناسی انسان گرایی این بود که جنبه هایی از طبیعت انسانی را که تا آن زمان مورد غفلت قرار گرفته بود به طور جدی مطالعه کند . این هدف در کارهای آبراهام مازلو و کارل راجرز بیان شده است .



نقش و وظیفه درمانگر در نظریه مراجع محوری راجرز


نقش درمانگر مراجع محوری ، سیری تحولی داشته است (هارت ، 1970) . در دهه 1940 درمانگر سعی می كرد نسبتاً ناشناس بماند و جوی توأم با گرمی و پذیرش ایجاد كند تا در این جو ، مراجع با آرامش هر چه تمامتر خودكاوی كند . در دهه 1950 بر همدلی تأكید می شد . در این دوران درمانگر نه تنها موظف بود گرم باشد ، بلكه سعی می كرد تجارب ذهنی مراجعانش را درك كند . در همین دوران فنی به نام «انعكاس احساسات» ابداع شد . در این فن ، درمانگر برداشت خودش را از تجارب ذهنی مراجعان مثل آینه به آنها منعکس می کرد . تصویر قالبی رایج در مورد درمانگر مراجع محور نیز در همین دوران ترسیم شد . در دهه 1950 تا 1960 تحولات و پیشرفت های بیشتری رخ داد . راجرز (1975) مقاله ای منتشر کرد که در آن مدعی شده بود این خود رابطه درمانی است که درمانبخش می باشد . برخی خصایص و ویژگی های شخص درمانگر مهمتر از آموزش حرفه ای درمانگر و دیدگاه نظری و فنون است . درمانگرانی كه این خصایص را دارند موفق و موثرتر خواهند بود .


راجرز در بین كسانی كه در سطح دكترای روان شناسی آموزش حرفه ای ندیده اند ، پیروان پر و پا قرصی دارد . این موضوع راجرز كه «متخصصان همیشه شایسته ترین فرد برای كمك به دیگران نیستند .» بر محبوبیت او افزوده است . او بر این باور بود كه شرایط لازم برای پذیرش غیر مشروط ، همدلی و اصالت را اغلب كسانی كه یا اصلاً آموزش ندیده یا آموزش اندكی دیده اند می توانند فراهم كنند .


 این خصایص چه هستند ؟


1- گرم بودن بدون پاسخدهی


توجه مثبت نامشروط ، بها دادن ، پذیرش ، احترام ، توجه یا حتی عشق بدون مالكیت (راجرز ، 1965) . توجه از این جهت می تواند درمانبخش باشد كه اعتماد ساز است و در مراجع ایجاد انگیزه می كند . مراجعان در برابر كسی كه به آنها توجه می كند بیشتر احتمال دارد خود افشایی كنند .


2- درك همدلانه معانی درك همدلانه :empathy 


الف : مشاركت هیجانی دو انسان


ب : گرم بودن ، توجه ، نگرانی ، نشان دادن توجه


ج : در درمان مراجع محور ، درك نقطه نظر دیگران


درك همدلانه ، نفوذ به دنیای مراجع و دیدن دنیا از زاویه دید او است . البته این كار خیلی سخت تر از آن است كه در نگاه اول به نظر می رسد . برای اینكه خوب همدلی كنیم باید به قول پیاژه ، از لاك خودمان بیرون بیاییم . از لاك خود بیرون آمدن یعنی كنار گذاشتن نقطه نظرات خودمان و تجسم و حدس زدن نقطه نظرات و احساس دیگران از زاویه دید آنها . درك همدلانه نفوذ به دنیای مراجع و دیدن دنیا از زاویه دید او است . مشاوران باید مراقب باشند كه همدلی در گرو كنار نهادن تجارب خودشان است .



چگونگی شروع رویكرد مراجع محوری راجرز


روی مادر بسیار باهوشی كار می كردم كه پسر آتشپاره ای داشت . مشكلش ، طرد كردن صریح پسرش بود اما با گذشت چند جلسه گفتگو نتوانستم وی را متوجه این قضیه كنم . من گفته های او را جمع بندی كردم و سعی كردم به وی كمك كنم قضیه را از این بعد نگاه كند . اما به جایی نرسیدم . بالاخره تسلیم شدم . به او گفتم مثل اینكه هر دو خسته شده ایم و به جایی نمی رسیم و گفتم شاید بهتر باشد تماس مان را قطع كنیم . او هم قبول كرد . مصاحبه را تمام كردیم و دست دادیم . به طرف درب دفترم حركت كرد . ولی هنوز به درب دفترم نرسیده بود كه برگشت و پرسید «شما همین جا با بزرگسالان مشاوره انجام می دهید .» وقتی جواب مثبت مرا شنید گفت «خوب من كمك می خواهم».


دوباره سرجایش نشست و شروع كرد به فاش كردن ناامیدی خودش از ازدواج و مشكلاتش با شوهرش از شكست ها و آشفتگی های ذهنش حرف زد‏‏ ، حرفهایی كه با «شرح حال ، سترونی كه قبلاً داده بود كاملاً فرق می كرد» . از همان جا بود كه درمان واقعی شروع شد و با موفقیت زیادی خاتمه یافت .


این ماجرا یكی از آن ماجراهایی بود كه مرا به این حقیقت رهنمون ساخت كه خود مراجعان بهتر از هر كس دیگری عامل و مسبب ناراحتی هایشان و سمت و سوی آن را می شناسند . آنها بهتر از هر كسی می دانند كه كدام مشكلاتشان بسیار مهم و حیاتی اند و چه تجربه هایی در اعماق وجودشان دفن شده است . براساس همین نوع ماجراها بود كه دریافتم جز در مواقع ضروری كه باید از ذكاوت و دانشم استفاده كنم . بهتر است تعیین مسیر درمان را به عهده مراجعان بگذارم.(راجرز1961صص12-11)



طبیعت و ماهیت بشر در نظریه مراجع محوری راجرز


به نظر راجرز انسان های كارآمد Fully functioning  فرایند گرا Process orientation  هستند .


فرآیندگرایی دو معنا دارد : نخست اینكه آنها زندگی را فرایند شدن می دانند و بر انجام دادن تمركز دارند . انسان ها ماهیتاً تغییر پذیرند به همین دلیل انسان های كارآمد آماده اند در ارزش ها ، اهداف و نگرش های خود تجدید نظر كنند . در نتیجه چنین افرادی دارای «خود» ثابتی نیستند . همگام با رشد و تغییر این افراد ، سازمان دهی «خود» آنان نیز پیچیده تر و متمایز تر می شود .


فرایند گرایی معنای دیگری نیز دارد و آن عبارت است از تمركز بر انجام دادن تا تمركز بر نتایج ، راجرز (1961 ص 171) . انسان هایی كه خیلی به نتیجه عملكردشان فكر می كنند مدام به این قضیه فكر می كنند كه خوب بوده اند یا بد .


به نظر راجرز هیچكس حق ندارد برای دیگران طرز زندگی تجویز كند . این قضیه شامل والدین ، نظام آموزشی و مراجع قدرت است . آیا از مراجع قدرت نباید تبعیت كرد ؟ خیر ، ولی آنها نباید حرف مراجع قدرت را بی هیچ چون و چرایی به صرف اینكه قدرتمندند ، بپذیرند . قبول افكار مراجع قدرت به صرف اینكه معلم ، پدر و مادر و . . . هستند ، بین ارزش های اقتباس شده و احساس واقعی شخص ، تعارض ایجاد می كند .


تأكید خوشبینانه راجرز بر جنبه های مثبت طبیعت انسان لااقل بین كسانی كه در دیدگاه امیدبخش وی شریك هستند بر معروفیت وی افزوده است . رویكرد وی به نسیم تازه ای تشبیه شده است كه نشاط آور و فرح افزاست . در پاسخ به پرسشی در مورد خوشبین بودن پاسخ راجرز این بود كه ممكن است فطری و ذاتی باشد . در ادامه خاطرنشان كرد كه همواره به رشد ، خواه رشد گیاهان و خواه حیوانات علاقه مند بوده است . باغبانی از جمله فعالیت های مورد علاقه او بود . او بین رشد گیاهانی كه در شرایط مطلوب قرار داشتند و افرادی كه شرایط مناسب موجب رشد و بالندگی آنها می شود ، مشابهت هایی می دید .


«آیا آب ، كود و نور كافی ، برای گیاهان می تواند شباهتی به توجه مثبت غیر مشروط ، همدلی و هماهنگی با افراد داشته باشد ؟» .



مراجع در نظریه مراجع محوری راجرز


مفهوم اصلی در درمان مراجع محوری ، احترام قایل شدن برای رشد و كمالی است كه خود فرد بانی و مولدش باشد .


درمانگر مراجع محور توصیه خاصی به مراجعانش جهت حل مشكلاتشان نمی كند . 1- مثلاً از آنها نمی پرسد «چرا سعی نمی كنی با او صادق باشی ؟» 2- راهبرد خاصی را برای زندگی به مراجعانش توصیه نمی كند . مثلاً به آنها نمی گوید : «باید این مكانی و این زمانی زندگی كنی .» 3- از قضاوت یا سرزنش كردن پرهیز می كند : «حق داری از مادرت عصبانی شوی» 4- به مراجعانش بر چسب نمی زند : «تو روان پریش هستی.» 5- برای مراجع طرح درمان نمی ریزد «ابتدا روی جسور نبودن كار می كنیم بعد می پردازیم به اضطرابت.» 6- درمانگر به تفسیر معنای تجارب مراجعانش نمی پردازد . مثلاً به آنها نمی گوید «تو واقعاً از من عصبانی نیستی ، تو در واقع از پدرت عصبانی هستی» .


این مفهوم كه درمانگر باید به رشد كمالی كه خود فرد بانی و مولدش است احترام بگذارد بر دو فرض استوار است :


1- واقعیت ها برای افراد مختلف متفاوتند ، یعنی هیچ كس نمی تواند در مقام قضاوت بر آید كه واقعیت فلان انسان در مقایسه با واقعیت دیگر نادرست ، تحریف شده یا غیر رضایت بخش است (راجرز 1980) .


2- دومین فرض این است كه اگر به واقعیت های دیگران احترام بگذاریم و اعتماد اساسی خود را به آنان نشان بدهیم ، رشد و كمال خود خواسته مورد نظر در مسیر مثبت زندگی بخش خواهد افتاد .


بطور كلی در درمان مراجع محور اولویت با پذیرش و احترام گذاشتن به تجارب مراجع است ، یعنی اینكه درمانگر باید قبول داشته باشد برای نگاه كردن به واقعیت ، راه های مختلفی وجود دارد . پذیرش به معنای تأیید نقطه نظر مراجع یا اعمال وی و موافقت با او نیست .



هدف های مشاوره و روان درمانی مراجع محوری راجرز


به نظر راجرز هدف از روان درمانی ، باز گرداندن این توانایی در فرد است كه با تمام وجودش با مشكلات زندگی مقابله ای خلاقانه و هوشمندانه انجام دهد . این نیز اصولاً از طریق خود پذیری حاصل می شود . اگر مراجعان نگرش غیر قضاوتی در مورد خودشان داشته باشند و خودشان را بپذیرند آنگاه می توانند دوباره با تجارب خویش ارتباط برقرار كنند . به دنبال این جریان ، محتاطانه با سازه های خویش برخورد می كنند و سازه های انعطاف پذیری با ساختار بیشتر برای خویش تدارك می بیند . افراد خود شكوفا برای حل مشكلات جدید زندگی و ادامه دادن آن به استقبال اضطراب و بی نظمی و آشفتگی می روند . البته بجای استفاده از تعبیر «خود شكوفا» بهتر است اصطلاح «در حال خود شكوفایی» را در مورد آنان به كار ببریم .


راجرز می گفت «به نظر من اگر بگوییم آدم های سازگاری adjusted  هستند در واقع به آنها اهانت كرده ایم . اگر هم بگوییم آدم های شاد قانع یا حتی خود شكوفایی می باشند ، خودشان این نظریات را رد می كنند .» به نظر راجرز ، اختلافات هیجانی معلول نوعی فرزند پروری است كه در آن اثری از توجه مثبت به كودكان دیده نمی شود . والدین با شرایط قایل شدن در مورد ارزشمندی فرزندشان ، وی را مجبور می کنند ارزش گذاری ارگانیسمی خود را نادیده بگیرد و در او ناهمخوانی ایجاد می کنند .


به نظر راجرز یکی از ابعاد مهم درمان عبارت است از فرایند خلاقانه ترکیب شیوه های جدید پیچیده تر و منسجم تر ادراک و تجربه کردن خود و دنیا در یکدیگر .


هدف از این نوع درمان ، آزاد كردن و ممكن ساختن خلاقیت مراجعان است . مراجعان در این نوع درمان راه حل های جدیدی برای مسایل زندگی خود می یابند ، راه حل هایی كه پیش از آن نه درمانگر به آن فكر كرده است نه خود مراجع .


به طور كلی فرایند روان درمانی از دو جزء تشكیل می شود . ابتدا مراجع راه و رسم گوش دادن به تجربه و پذیرش آن را می آموزد . با این كار انعطاف پذیری و خود گردانی او بیشتر می شود و در مورد سازه های خویش جانب احتیاط را رعایت می كند . سپس پذیرش كامل تجربه درونی ، ظرفیت خلاقیت ، متكامل تر شدن و ترمیم را در مراجعان بسیج می كند و مراجع را به سوی راه حل های جدید خلاقانه هدایت می كند و به او اجازه می دهد برخورد جدید و منسجم تری با زندگی داشته باشد .


در مشاوره مراجع محوری ، مشاوران سعی می كنند «مونس» مراجعان خویش باشند نه «تعمیر كار» آنان . 



تكنیك ها و ابزار مشاوره مراجع محوری راجرز


پذیرش : راجرز معتقد است وقتی شخصیت افراد را بر مبنای پاداش پرورش می دهیم ، ارزش های برگزیده آنها دیگر با امكانات و توانائی های بالقوه شان هماهنگ نخواهد شد . ولی فكر نمی كنم اگر افراد را در جوی آزاد بار بیاوریم به كلاهبرداری ، قتل و دزدی كشیده شوند .


به نظر راجرز پذیرش یا اعتماد به واقعیت دیگری به معنای موافقت با آن یا تأییدش نیست . بلكه به معنای تصدیق مشروط ادراك های اوست . پذیرش یعنی گوش دادن نامشروط .


درمانگر می تواند ابراز نظر كند به شرطی كه آن نظر را فقط نظر خودش جلوه دهد ، درمانگر نباید بگوید «تو اشتباه می كنی» باید بگوید : «من نظرت را قبول ندارم ، به نظر من پلیس قصد دستگیر كردن تو را ندارد .» این پاسخ به طور تلویحی دیدگاه مراجع را محترم می شمارد و آن را درك می كند .


همدلی : همدلی یعنی دیدن اشیاء از زاویه دید فردی دیگر یا دیدن جهان از چشم دیگران یا به قول سرخپوستان آمریكا «با كفش دیگران راه رفتن» .


به تعبیر راجرز (1980) همدلی یعنی درك احساسات دیگران آن چنان كه گویی احساسات خود ماست ، با تأكید در معنای واژه «گویی» .


همدلی با همدردی تفاوت دارد . همدردی به معنای «احساس برای كسی» و همدلی به معنای «احساس با كسی» است . بالتون (1979) در توضیح خود ، همدلی را به عنوان داشتن درك دقیق احساسات و افكار شخصی دیگر ضمن حفظ جدایی از او ذكر كرده است . او همدلی را مهمترین ویژگی در غنی سازی ارتباط میان فردی و افزایش رشد شخصی می داند .


انعكاس احساس : فنی است كه در دهه 1950 برای نشان دادن درك همدلانه درمانگر ابداع شد . انعكاس ها معمولاً اینگونه می شوند «بنظر می رسد ، احساس می كنید ، یا می خواهید بگویید . . .»


همدلی و انعكاس احساس به دلایل زیر درمانبخش هستند : 1- همدلی توأم با گرمی ، اعتماد ساز است . 2- معمولاً احساس درك شدن به خودی خود درمانبخش است . 3- همدلی و انعكاس ، باعث متمركز شدن حواس مراجعان بر تجارب درونی شان می شود .


خلوص : خلوص عبارت است از خود بودن درمانگر در ارتباط با مراجع ، بدین معنی كه درمانگر در جریان روان درمانی ، بدانگونه كه خود هست عمل می كند ، در گفتار و رفتارش ثبات وجود دارد و نقش شخص دیگری را ایفا نمی كند و در موارد ضروری تجربیات خود را آگاهانه و صادقانه با مراجع مطرح می سازد . همخوانی ، اصالت ، سعه صدر ، خود افشایی ، خصایص مرتبط با خلوص هستند .



مراحل شكل گیری مشاوره و روان درمانی مراجع محوری


سه دوره متمایز را در شكل گیری و گسترش مراجع محوری می توان مشاهده كرد . دوره اول ، در فاصله سال های 1940 تا 1950 ، كه درمان بطور غیر مستقیم انجام می شد . در این دهه ، نقش اصلی درمانگر ایجاد رابطه پذیرا و فضایی آزاد و عاری از تهدید بود كه بدان وسیله مراجع می توانست نسبت به خود و موقعیت خویش بینش كسب كند . در دوره دوم ، كه سالهای 1950 تا 1957 را شامل می شود ، درمانگر بر اساس پژوهش های انجام شده در نحوه كار خود تغییراتی به وجود آورد و به انعكاس احساسات و عواطف مراجع و ارائه پاسخ های مناسب به او در جریان روان درمانی پرداخت .


نهایتاً در دوره سوم ، درمان تجربی و احساسیExpenential therapy  در خلال سال های 1957 تا 1970 دیدگاه های جدیدی را در روان درمان مراجع – محوری ایجاد كرد . راجرز با ادامه كار در بیمارستان ها و نیز با افراد سالم ، دریافت كه نحوه برخورد درمانگر و درك توأم با همفهمیEmpathic understanding  با مراجع به مراتب مهمتر از كاربرد فنونی است كه قبلاً توصیه كرده است . بدین لحاظ در این دوره بر جهان پدیداری phenomenal World  و تجربیات درونی مراجع و نیز شرایط حاكم بر جریان روان درمانی تأكید بیشتری مبذول شد .



پدیدار شناسی انسانی در مشاوره و روان درمانی مراجع – محوری راجرز


پدیدار شناسیPhenomenology  اساس مشاوره و روان درمانی مراجع – محوری را تشكیل می دهد . پدیدار شناسی عبارت است از اینکه هر پدیده ای اعم از اینكه شی باشد یا شخص باشد یا ماده ای باشد یا جنبه ای از شی یا ماده باشد ، یك واقعیت عینی و قابل مشاهده دارد كه از طریق حواس انسان قابل احساس و قابل درك است . زمانی كه چنین شی یا چنین پدیده ای توسط یكی از حواس ما احساس می شود ، با تفكر خود ، با افكار خود و با نگرش خود آن احساس را درك می كنیم . بعد از درك ، آن شی را تعبیر و تفسیر كرده و به آن معنی می دهیم . بنابراین ادراك ما از یك پدیده فی الواقع حاصل تجارب گذشته ما و ذهنیت ما از شی یا ماده است ، این ویژگی یعنی درك (شناخت) شخصی فرد از اشیاء و پدیده ها و افراد ، مركز اصلی رویكردهای پدیدار شناسی است .www.migna.ir


پدیدار شناسی چگونه با دیدگاه مراجع – محوری راجرز جور در می آید ؟ پدیدار شناسی بر اهمیت تجارب هوشیار و بلافصل شخص در تعیین و تشخیص واقعیت ها تأكید دارد . راجرز نیز معتقد بود كه آگاهی از نحوه ادراك و تلقی افراد از واقعیت ها ، برای درك و فهم رفتار آنان ضروری است . او بر این باور بود كه هر یك از ما بر اساس ذهنیتی كه از خود و جهان خود داریم ، رفتار می كنیم . مفهوم ضمنی این گفته این است كه واقعیت های عینی _ هر چه باشد _ شاخص مهم تعیین رفتار نیست . مهم نگرش و طرز تلقی انسان به آن واقعیت هاست .


استناد به تئوری شخصیت راجرز به عنوان «پدیدار شناسی انسانی» ایجاب می كند متوجه احترامی كه وی برای انسان ها قایل است باشیم . انسان هایی كه تمایل به رشد و خود شكوفایی در ذات و طبیعت آنهاست و باید آنها را از چگونگی تلقی و تصورشان از واقعیت ها شناخت . راجرز اساساً نسبت به توانش های بالقوه انسان خوشبین بود . به نظر وی چنانچه آدم ها از قید عوامل اجتماعی محدود و تباه كننده رها شوند ، می توانند در روابط شخصی و درون فردی به مدارج عالی برسند و از تحریف واقعیت ها كه مانع دستیابی به رشد و تكامل (خود شكوفایی) فزاینده می شود ، اجتناب كنند .



تقابل جبر و اختیار در نظریه راجرز


تقابل جبر (یعنی این نظر كه رفتار شخص با عوامل گوناگونی كه خارج از كنترل وارده اوست تعیین می شود) و اختیار (یعنی این نظر كه رفتار ، تابع انتخاب و اراده آزاد فرد است) در اندیشه و نگرش راجرز موضوع نسبتاً پیچیده ای است . موضع او طوری است كه هر دو را تأئید می كند . به اعتقاد او جبرگرایی سنگ بنای دانش در عصر حاضر است (راجرز ص 295 ، سال 1983) . او به عنوان یك دانشمند این حقیقت را كه «در مجموع هر رفتار علتی دارد» پذیرفته بود . وی معتقد بود كه می توان با مطالعه آن دسته از عوامل عینی كه رفتار انسان را تحت تأثیر قرار می دهند ، به اطلاعات ارزشمندی دست یافت . راجرز خود نیز پذیرفته بود كه از تناقض موجود بین جبر و اختیار گیج و مبهوت مانده است . مهمترین نظری كه می توان در این باره اظهار داشت این است كه هر دوی این فرضیه ها مهم اند . جبرگرایی در تحلیل های علمی رفتار ، نقش مهمی ایفا می كند و مفهوم اختیار نیز در عملكرد های شخصی و میان فردی (برای مثال در روابط درمانی) حیاتی است .



گرایش به خود شكوفایی در نظریه راجرز


به نظر راجرز ، گرایش به خود شكوفایی تنها انگیزه اساسی آدمی است . او بر این باور بود كه انسان ، ذاتاً مایل به حفظ و نگهداری خویش و در تقلای پیشرفت و تعالی است و منظور او از «خود شكوفایی» نیز همین بود . خود شكوفایی در عین حال به معنای حفظ بقای ارگانیزم نیز هست . به نظر راجرز ، انسان از همان آغاز تولد طوری برنامه ریزی شده است كه با موفقیت به خود شكوفایی دست یابد . ما انسان ها ذاتاً فعال و پیشرو هستیم و در صورت مناسب بودن شرایط برای به حداكثر رساندن توانایی های بالقوه خویش تلاش خواهیم كرد .www.migna.ir


ویژگی های رشد از فردی به فردی دیگر تفاوت می كند . به عبارت دیگر وقتی شرایط برای شكوفایی فراهم است ، هیچ فردی عیناً به كاری كه دیگری انجام می دهد نمی پردازد . گر چه خود شكوفایی با در نظر گرفتن ویژگی های افراد از شخصی به شخص دیگر متفاوت است ولی مواردی كلی نیز وجود دارد . برخی ویژگی های مشترك ناشی از فرایند خود شكوفایی عبارتند از انعطاف پذیری در برابر تحجر ، باز و پذیرا بودن در برابر دفاعی بودن و خود پیروی در برابر دیگر پیروی .



مبانی و مفاهیم نظریه مراجع – محوری


اساس روان درمانی مراجع – محوری بر «اینجا و اكنون» قرار دارد و در آن حوزه است كه «اگر – آنگاه» به گونه ای كه خواهیم گفت طرح می شود . بدین معنی كه اگر در جلسه روان درمانی ، احترام و توجه و درك توأم با هم فهمی بین مراجع و درمانگر بوجود آید ، آنگاه تغییرات مطلوب و مقبول در مراجع به وقوع خواهد پیوست . راجرز نسبت به انسان نگرش مثبت دارد و معتقد است كه انسان تمایل ذاتی به خود شكوفایی ، تحقیق اهداف ارگانیسم و حفظ تمامیت خود دارد . این تمایل ذاتی موجب تلاش و فعالیت انسانی و سبب خود رهبری ، خود نظمی ، تسلط بر نفس ، استقلال ، مسئولیت و اجتماعی شدن انسان می شود . اگر شرایط محیطی سرشار از صفا و صمیمیت و پذیرش باشد ، احساس ارزشمندی و دوستی و محبت در فرد به وجود خواهد آمد و به خویشتن نگری مثبت خواهد انجامید . در مقابل ، اگر شرایط محیطی مملو از خصومت و تنفر و طرد باشد ، بدبینی و نفرت در فرد بوجود می آید و به خویشتن نگری منفی منتهی می گردد .


به نظر راجرز ، انسان اصولاً موجودی اجتماعی ، واقع بین ، پیشرونده به سوی رشد و تكامل ، هدفدار و اعتماد پذیر است و در صورتی كه شرایط مناسب باشد توانایی خود شكوفایی دارد . انسان به توجه و احساس ارزشمندی ، به شدت نیازمند است و در صورت برآورده شدن این نیازها ، خشنودی و رضایت او حاصل خواهد آمد . انسان همچنین موجودی آزاد و در عین حال مسئول است . زیرا آزادی بدون مسئولیت به هرج و مرج می انجامد . هر تجربه ای كه با سازمان خود در تضاد باشد نوعی تهدید برای ارگانیسم محسوب می شود و به تحجر رفتار و تنش و بیقراری می انجامد . آدمی این تجربیات را كه با خود شكوفایی تباین دارند به نحوی تحریف یا آگاهانه انکار می کند ، در نتیجه دامنۀ فعالیت سازندۀ فرد تقلیل می یابد ، مانع انتخاب آزاد می گردد و تصمیم گیری مطلوب و معقول را غیر ممکن می سازد .


روان درمانی مراجع - محوری که بر «اینجا و اکنون» تأکید بسیار دارد با روانکاوی و رفتارگرایی متفاوت است . روانکاو از طریق بررسی تجربیات گذشته و افکار و رویاهای مراجع ، می کوشد رفتار او را تغییر دهد (یعنی بر گذشته ناظر است) . در حالی كه درمانگر پیرو مراجع – محوری با تأكید بر «اینجا و اكنون» ، مراجع را از احساس و رفتارش آگاه می سازد و به او یاری می دهد تا خود برای تغییر احساس و رفتار خویش در جهت مطلوب و مقبول اقدام كند . همچنین در روانكاوی ، درمانگر بسیار فعال است ، در حالی كه در مراجع – محوری سهم عمده تلاش و فعالیت بر عهده مراجع است و درمانگر ، با ایجاد رابطه صمیمی و آمیختگی عاطفی ، مراجع را در خودشناسی و اتخاذ تصمیمات مطلوب و مقبول یاری می دهد .


مراجع – محوری با رفتار گرایی از آن جهت متفاوت است كه رفتار گرا با تأسی بر عوامل بیرونی نظیر تنبیه یا پاداش به تغییر رفتار و محو علائم ظاهری نگرانی اقدام می كند ، در حالی كه درمانگر پیرو مراجع – محوری ، به استفاده از عوامل بیرونی به منظور تغییر علایم نگرانی معتقد نیست ، و در عوض بر عوامل درونی و تغییر احساسات و تصورات مراجع تأكید می كند . همچنین رابطه بین مراجع و درمانگر در روان درمانی مراجع  – محوری اهمیت فراوانی دارد و اساس درمان محسوب می شود ، در حالی كه در رفتار گرایی رابطه به آن حد مورد تأكید نیست .


بر اساس شیوه های تشخیص بیماری ، كه در علم پزشكی مورد استفاده قرار می گیرد امراض متعدد مشخص و طبقه بندی می شوند و شاخه های دیگر این علم ، شیوه های درمانی معینی را در اختیار درمانگر قرار می دهند . راجرز به تشخیص بیماری از طرف درمانگر معتقد نیست . زیرا ماهیت و علت بیماری جسمانی با نگرانی روانی تفاوت دارد . به عنوان مثال ، گر چه در بیماری جسمانی نیز نگرانی وجود دارد اما این نگرانی بر اثر عوامل مشخصی نظیر میكروب و یا ضایعات و صدمات عضوی پدید می آید و درمان آن نیز معین است كه از سوی پزشك معالج تجویز می شود ، در حالی كه در نگرانی روانی ، اولاً علت نگرانی مانند مثال بالا مشخص نیست ، ثانیاً درمانگر به تنهایی نمی تواند درمان مناسبی را ارائه دهد چرا كه شناخت كافی فرد در محدوده جریان پدیداری ، برای شخص دیگر آنچنان امكان ندارد كه برای خود مراجع . مراجع تنها كسی است كه می تواند خویشتن را در ارتباط با جریان پدیداری خویش بشناسد .



شیوۀ درمان مراجع – محوری


در روان درمانی مراجع – محوری ، درمانگر و مراجع در محیطی مملو از صفا و صمیمیت و آگاهانه و صادقانه با یكدیگر تعامل كلامی ، غیر كلامی ، عاطفی و عقلی دارند . برای آنكه روان درمانی موثر باشد ، رابطه پذیرا و عاطفی بین درمانگر و مراجع ضرورت تام دارد و از دانش و مهارت عملی درمانگر بسیار مهمتر تلقی می شود . به بیانی دیگر ، آنچه كه تغییر مراجع را امكان پذیر و تسریع می كند حسن نیت و خلوص درمانگر و درك توأم با همفهمی مراجع در جریان روان درمانی است .


روان درمانی مراجع – محوری سه نوع هدف آنی ، میانی و نهایی دارد . اهداف آنی موجب تحریك و انگیزش مراجع در جلسه روان درمانی و تداوم آن می شود و به اهداف میانی و سپس نهایی می انجامد . ایجاد رابطه پذیرا ، اعتقاد به روان درمانی و اعتماد به درمانگر از جمله اهداف آنی محسوب می شود . اهداف میانی ، فرد را در نیل به اهداف نهایی یاری می دهد . بعنوان مثال ، كاهش اضطراب و نگرانی و خصومت را می توان از جمله اهداف میانی به حساب آورد . اهداف نهائی وسعت و كلیت دارد و عواقب دراز مدت روان درمانی را شامل می شود و بر كل شخصیت فرد تاثیر می گذارد . بعنوان نمونه ، نظر مراجع بر اینكه دوست دارد در آینده چه نوع فردی باشد و چگونه زندگیش را ادامه دهد در زمره اهداف نهایی قرار می گیرد .


ایجاد تعادل روانی و شناخت توانائی ها به منظور تشخیص و قبول واقعیت (یعنی همان چیزی كه خود ادراك و تجربه می كند) از اهداف نهائی روان درمانی مراجع – محوری بشمار می آید . هدف اصلی روان درمانی مراجع – محوری ، كمك به فرد برای كاهش اضطراب و افزایش خودآگاهی و خودشناسی و نهایتاً نیل به خود شكوفائی است كه چنین ویژگی هایی را به همراه دارد : احساس آرامش در زندگی ، قبول خود و دیگران ، وجود انگیزه درونی برای تلاش و فعالیت سازنده ، ستایش و تمجید زیبایی ها و اقدام به كارهای مفید ، برقراری روابط عاطفی با دیگران ، داشتن اهداف سازنده در زندگی و قبول مسئولیت نسبت به رفتار خویش .


برای تغییر ادراكات و رفتار مراجع در جهت مطلوب و مقبول ، در جریان روان درمانی مراجع – محوری باید اولاً بین مراجع و درمانگر رابطه عمیقی برقرار شود . مراجع با نوعی ناراحتی روانی نظیر اضطراب و نگرانی مواجه است و درمانگر در جریان روان درمانی ، تعادل روانی دارد و هماهنگ با احساس خویش رفتار می كند و هیچگونه تظاهر و وانمود سازی در اعمالش وجود ندارد . ثانیاً درمانگر برای مراجع احترام خاصی قائل است و هیچگونه شرطی را برای پذیرش او مطرح نمی سازد . ثانیاً درمانگر ، مراجع و مشكل او را درك می كند و به همفهمی او می پردازد و می كوشد تا مشكلات را حتی الامكان از دریچه چشم مراجع بنگرد و خود را به جای مراجع قرار دهد .


بطور كلی شرایط لازم برای روان درمانی  مراجع – محوری عبارتند از :


1- درك توأم با همفهمی : درمانگر باید گفتار و احساسات مراجع را بدان گونه كه مطرح می گردد دریابد و بتواند خود را در جهان پدیداری مراجع قرار دهد و موقعیت او را احساس كند . درمانگر باید جهان درون مراجع را از دریچه چشم مراجع نظاره كند . درك توأم با همفهمی ، زمانی به وجود می آید كه اولاً درمانگر به مراجع فعالانه گوش فرا دهد و موقعیتی فراهم آورد كه مراجع احساسات و افكارش را به راحتی در جلسه روان درمانی مطرح سازد . ثانیاً درمانگر مراجع را به عنوان موجودی منحصر به فرد كه احساسات و افكار و خصوصیات ویژه و جهانی متفاوت با دیگران دارد ، بپذیرد . ثالثاً درمانگر رابطه ای عمیق و دوستانه و عاری از تهدید با مراجع برقرار سازد .www.migna.ir


2- توجه مثبت بی قید و شرط : احترام بدون قید و شرط به مراجع و توجه به افكار و احساسات او ، موجب مشاركت فعال مراجع و طرح مشكل در جلسه روان درمانی می گردد . در عین حال كه درمانگر ، مراجع را به عنوان یك انسان و با ارزش های یك انسان می پذیرد ، اما در رفتارها و افكار احتمالی نامطلوب وی جای بحث می گذارد و در خلال روان درمانی در موقعیت های مناسب ، مراجع را به تغییر افكار و رفتارهای نامطلوب خود تشویق می كند .


3- خلوص : خلوص عبارت است از خود بودن درمانگر در ارتباط با مراجع . بدین معنی كه درمانگر در جریان روان درمانی ، بدان گونه كه خود هست عمل می كند ، در گفتار و رفتارش ثبات وجود دارد ، نقش شخص دیگری را ایفا نمی كند و در موارد ضروری تجربیات خود را آگاهانه و صادقانه با مراجع مطرح می سازد . برای انجام این كار ، درمانگر باید بیاموزد چگونه می تواند به دیگران احترام گذارد ، به چه طریقی دیگران را به سخن گویی بیشتر تشویق كند ، به چه شیوه ای به جریان درون دیگران وارد شود ، به چه نحوی ترس دیگران را بكاهد و چگونه از قضاوت درباره دیگران بپرهیزد .


روان درمانی مراجع – محوری ، مراحلی دارد . در مرحله اول كه مراجع و درمانگر بطور سطحی درباره مسائل متعدد زندگی روزمره به گفتگو می پردازند ، مراجع مسائل و مشكلات خود را مطرح نمی سازد . از آنجا كه رابطه صمیمی بین مراجع و درمانگر هنوز بوجود نیامده است ، بحث بیشتر جنبه عقلی دارد . درمانگر از طریق گوش دادن فعال به مراجع و استفاده از كلماتی نظیر بلی ، می فهمم و . . . او را به سخن گویی بیشتر تشویق می كند .


در مرحله دوم ، پس از ایجاد رابطه دوستانه نسبی بین مراجع و درمانگر ، مراجع درباره احساسات خود كم و بیش گفتگو می كند اما مسئولیت رفتار و احساسات خویش را نمی پذیرد و عوامل بیرونی و دیگران را موجد پریشانی و نابسامانی خود می داند . در گفتار و عقاید مراجع می توان مطالب ضد و نقیض دید و موضوعاتی ممكن است مطرح گردد كه به مراجع و مشكل او ارتباط چندانی نداشته باشد . مراجع بحث را حتی الامكان عقلی می كند و از جنبه های عاطفی بحث طفره می رود ، در عین حال بطور ضمنی خود را با مشكلی مواجه می داند . در این مرحله نیز از طریق بازگو كردن و دوباره گویی كلمات ، مراجع باید به سخن گویی بیشتر تشویق شود .


در مرحله سوم ، پس از ایجاد رابطه عمیق تری بین مراجع و درمانگر ، بحث درباره احساسات و عواطف آغاز می گردد و گفتگو كم كم جنبه عاطفی به خود می گیرد و از جنبه عقلی آن بتدریج كاسته می شود . هنوز هم مراجع مشكل را گاه گاهی به عوامل بیرونی مربوط می داند و خود را مسئول آنها نمی شناسد . درمانگر در این مرحله نیز باید به مراجع گوش فرا دهد و با تحكیم و تقویت رابطه ، مراجع را به ادامۀ بحث تشویق كند .


در مرحله چهارم ، پس از برقراری رابطه صمیمانه تر و عمیق تر بین مراجع و درمانگر ، مراجع برخی از مشكلات خود را صادقانه با درمانگر مطرح می سازد و احساس واقعی خود را در ارتباط با مشكلات بروز می دهد و مسئولیت اعمال و رفتارش را می پذیرد . در این مرحله نیز موضوع پذیرش و انعكاس احساسات ، مراجع را در خودشناسی و قبول مسئولیت یاری بیشتری می دهد .


در مرحله پنجم مراجع با صداقت فراوان تری درباره احساسات و رفتار خود با درمانگر صحبت می كند و مسئولیت كامل آنها را می پذیرد . مراجع برخی از افكار و عقاید خود را مورد سئوال قرار می دهد و می پذیرد كه خود برای تغییر آنها اقدام كند . بر اثر درك توأم با همفهمی ، احترام بی قید و شرط و خلوصی كه بر جلسه روان درمانی حاكم است مراجع به تلاش و فعالیت تشویق می شود و گام های مثبتی در جهت تغییر عوامل نامطلوب بر می دارد و بتدریج با تغییر نگرش های خویش ، مشكل را پشت سر می نهد و زندگی شادی را تجربه می كند .


روان درمانی مراجع – محوری به صورت انفرادی و گروهی ، در مكانی آرام و ساكت اجرا می شود . درمانگر به استفاده از آزمون های روانی اعتقاد چندانی ندارد و حتی الامكان از كاربرد آنها خودداری می كند . به نظر راجرز ، هر نوع مشكلی از طریق روان درمانی مراجع – محوری درمان پذیر است (به طوری كه وی در سال 1957 بیماران اسكیزوفرن را با توفیق درمان كرد) . ابتكار عمل و اداره جلسه با مراجع است و درمانگر از قضاوت و تحمیل ارزش هایش به مراجع امتناع می ورزد . مراجع به شناسایی و تشخیص تجارب درونی خویش موفق می شود و آنها را در جهت سازگاری تغییر می دهد . در جریان درمان از فنون انعكاس ، تصریح ، گوش دادن فعال ، تكرار گفتار مراجع و تشویق مراجع به سخن گویی بیشتر استفاده می شود .



انتقاد از نظریه مشاوره و روان درمانی مراجع – محوری راجرز


انتقاد اول : راجرز متهم است كه با پذیرش ارزش صوری گفته های مراجعانش از پدیدار شناسی ضعیفی استفاده كرده است . شواهد روان شناختی بسیاری نشانگر این است كه درك و بیان كامل احساسات یا افكار (واقعی) افراد ، بی نهایت مشكل است . با اینكه راجرز برای آگاهی از تجارب درونی مراجعان خود به گفته های آنان با دقت گوش فرا می داد ، با این وجود ممكن است اصلی ترین شاخص های رفتار آنها را كشف نكرده باشد .


انتقاد دوم : انتقاد دیگری كه راجرز به آن متهم است مربوط به دیدگاه او در مورد سرشت بنیادی انسان است . اگر انسان ها ذاتاً خوب هستند ، چرا همه چیز را این طور به هم ریخته اند ؟ شاید نظریه راجرز بیش از حد به «جنبه بهتر» انسان ها بها می دهد .


انتقاد سوم : ایراد روانكاوان بر راجرز است . آنها معتقدند كه راجرز بسیار كم به فرآیندهای ناهوشیار توجه كرده است . البته او به تجاربی كه به صورت ناقص نمادین شده است (یعنی به تجاربی كه شخص كاملاً به آنها وقوف ندارد) اشاره می كند ، ولی بر این اعتقاد است كه در صورت وجود توجه مثبت غیر مشروط ، همدلی و خلوص ، شخص می تواند نسبت به همه این تجارب آگاهی پیدا كند . روانكاوان این موضوع را رد می كنند و معتقدند برای درك و فهم ناهوشیار ، تحلیل ، تفسیر و بررسی كامل پدیده انتقال ضروری است . علاوه بر این روانكاوان بر این باورند كه بخش های معینی از شخصیت انسان همیشه در حیطه ناخودآگاه باقی می ماند .


انتقاد چهارم : رفتار گرایان افراطی تئوری راجرز را مبتنی بر مشاهداتی می دانند كه در موقعیت های كنترل نشده ای صورت گرفته است . به عبارت دیگر به عقیده آنان ، اكثر مواردی را كه راجرز به توجه و پذیرش مثبت غیر مشروط نسبت می دهد ، عملاً چیزی جز پیوستگی های تقویتی مشخص نیست .


انتقاد پنجم : برخی از مفاهیم و اصطلاحات راجرز بسیار گسترده و مبهم است . برای مثال ( تجربه ارگانیسمی ) به قدری كلی است كه به شدت به معما بودن پهلو می زند . اصطلاحات ( خود پنداره ) و ( تمام عیار ) به قدری گسترده و فراگیرند كه تقریباً مانع درك و فهم درست می شوند .


انتقاد ششم : راجرز بیشتر عمر حرفه ای خود را در دانشگاه و در حلقه بسیاری از دانشجویان با هوش و صمیمی دوره كارشناسی و نیز گروهی از همكاران بسیار پر انگیزه و همكاران مبتكر و دانشجویان دوره های عالی دانشگاه گذراند . آیا این احتمال وجود ندارد كه دیدگاه های بسیار مثبت او در مورد قابلیت های انسان شدیداً تحت تأثیر مواجهه وی با این موقعیت قرار گرفته و حفظ شده باشد ؟ www.migna.ir


 با همه انتقادات انجام شده از نظریه مراجع محوری راجرز ، هنوز هم راجرز یكی از با نفوذ ترین روان درمانگران تاریخ مشاوره و روان درمانی می باشد . نظر خواهی از 800 روان شناس بالینی و مشاوره نشان داد كه راجرز در جمع با نفوذ ترین روان درمانگران در مرتبه اول قرار دارد . الیس دوم و فروید سوم بود (اسمیت 1982) .


 * انجمن روان شناسی و مشاورۀ آمریكا توانست با جلب رضایت خانواده راجرز مانع از عملی شدن وصیت ایشان شود . آخرین لباسی كه راجرز پوشیده بود طی مراسمی سوزانده شد . قبر راجرز در آمریكا زیارتگاه دوستداران مشاوره و روان شناسی می باشد (عطاری 1382) .


پاسخ به: کارل راجرز و روان درمانی
شاخص‌های عمده این روش عبارتند از:
1- مراجع را در مرکز درمان قرار می‌دهد و او را عامل اصلی تصمیم‌گیری می‌داند.
2- کیفیت رابطه مشاوره‌ای را مهم‌ترین عامل در ایجاد شخصیت می‌انگارد.
3- توجه زیادی به تکنیک ندارد، بلکه بر نگرش‌های مراجع و مشاور در جریان درمان تاکید دارد.
4- در جریان مشاوره به جای تاکید بر اطلاعات، سوابق، تشخیص و تجویز بر محتوای احساسی و عاطفی اعمال و گفتار مراجع تکیه می‌کند.[6]
در این روش اعتقاد بر آن است که، اگر مراجع در محیط مشاوره‌ای گرم و پذیرا قرار گیرد، خودش می‌تواند به حل مشکلاتش اقدام کند. از مشخصات عمده این روش آن است که، اولا مراجع، رهبری بخشی از فعالیت‌های جلسه مشاوره را بر عهده می‌گیرد و ثانیا، از آزمون‌های روانی استفاده چندانی به عمل نمی‌آید و در عوض بر ایجاد رابطه نیکوی مشاوره‌ای تاکید می‌شود.[7]
راجرز، اعتقاد چندانی به کاربرد آزمون در مشاوره نداشته و آن را مانعی در رشد عاطفی مراجع به شمار می‌آورد. به عقیده او آزمون، مقاومت مراجع را می‌افزاید، قبول مسئولیت او را به حداقل کاهش می‌دهد و در او نوعی وابستگی به مشاور به وجود می‌آورد.[8]
هدف اصلی درمان مراجع محور، رها کردن نیروهای تحقق بخشنده به مراجع است. اهداف جزئی‌تر آن، ایجاد یکنواختی و اتحاد بیشتر در اجزای شخص، کاهش اضطراب، افزایش میزان پذیرش خود و عواطف شخصی و افزایش درجه عینیت در مواجهه با واقعیات است.[9]
راجرز در جریان درمان، همواره از تحمیل هدف‌ها بر مراجع پرهیز می‌کند. زیرا معتقد است که قضاوت اشخاص بالغ و سازگار بر پایه آن چیزی است که ذاتا برای وی ارضا کننده و شکوفاساز است. به نظر او، مراجع است که ابتکار عمل را به دست می‌گیرد و روند گفت‌وگو و جلسه درمان را هدایت می‌کند. وظیفه درمان‌گر، ایجاد شرایطی است که در آن مراجع بتواند دوباره به ماهیت اساسی خویش باز گردد و درباره این که کدام یک از راه‌های زندگی بیشتر ارضا کننده است تصمیم بگیرد. از آن‌جا که همه انسان‌ها در نظر راجرز افرادی مثبت و نیک‌سیرت هستند، بنابراین تصمیم‌های آنان نه تنها موجب خشنودی از خویشتن خواهد شد بلکه از آنان افرادی سالم و خودشکوفا خواهد ساخت.
ویژگی اساسی دیدگاه راجرز عبارت از تشریح روشن تعدادی از فنون درمانی، تاکید بر نگرش و سبک هیجانی درمان‌گر و بی‌اهمیت قلمداد کردن برخی از روش‌های خاص است.


در روان‌درمانی مراجع – محور، درمان‌گر باید دارای سه ویژگی اساسی باشد. آن سه عبارتند از:
صداقت( (genuineness
توجه مثبت غیرمشروط((unconditional positive regard
درک همدلانه(empathic).


صداقت: که گاهی "همخوانی" نیز خوانده می‌شود، شامل خودانگیخته بودن((spontaneity، پذیرا بودن((openness و روراستی((authenticity است. درمان‌گر، جلوه ساختگی و حرفه‌ای ندارد. یعنی احساسات و اندیشه‌هایش را به سادگی و بدون ریا با مراجع در میان می‌گذارد. درمان‌گر، تا اندازه‌ای با خودافشاگری صادقانه، الگویی را برای مراجع فراهم می‌آورد تا او نیز بتواند احساساتش را لمس و ابراز کند و مسئولیت آن‌ها را بپذیرد.


توجه مثبت نامشروط: این همان چیزی است که راجرز آن را "شرط‌های ارزشمندی" می‌نامد. درمان‌گر مراجع محوری، مراجعان را آن طور که هستند می‌پزیرد، برای آنان ارزش قایل می‌شود و صمیمیت خالصانه‌ای ابراز می‌کند. حتی اگر رفتار آنان مورد تایید وی نباشد، تنها دلیل ارزشمند بودن مردم را، به سبب انسان بودن آن‌ها می داند.


درک همدلانه: عبارت است از توانایی مشاهده لحظه به لحظه جهان از دریچه چشمان مراجع و درک احساسات آن.[10]


به نظر راجرز، برداشت از خویشتن، مرکز ثقل شخصیت مراجع است. اگر مراجع برداشت منفی از خویشتن داشته باشد و احساس کند که ارزشی ندارد، ادراک او محدود شده و تنها بر جنبه‌هایی که او را تهدید می‌کند پاسخ می‌دهد. وقتی تهدید وجود داشته باشد، مراجع به دفاع از خود می‌پردازد. در مشاوره شخص‌مدار به مراجع کمک می‌شود تا برخورد توام با همدلی و احترام را تجربه کند. برخوردی که در آن بتواند برای وجود خود معنایی بیابد و از توانمندی‌های خود آگاه شده و مسئولیت انتخاب راه خویش را بپذیرد.[11]



کارل رانسوم راجرز( (C. R- Rogersروان‌شناس آمریکایی، با داشتن سال‌ها تجربه بالینی گسترده، یکی از صاحب‌نظران مشهور در زمینه روان‌درمانی است.[1] وی یکی از پرکارترین و بانفوذترین روان‌شناسان می‌باشد. روش او پدیدارشناسی و دیدگاهش انسان‌گرایی است.[2]
راجرز، چند پیش‌فرض درباره ماهیت انسان مطرح کرد و روش‌های گوناگونی را برای شناخت و درک بهتر آدمی به کار بست.



پیش فرض‌های راجرز
1- درک دیگران، تنها از زاویه احساس و ادراک خودشان یعنی در دنیای پدیدار شناختی(phenomenological world) خود آن‌ها امکان‌پذیر است. پس برای درک دیگران باید در جستجوی راهی بود که آن‌ها توسط آن، رویدادها را تجربه می‌کنند. زیرا دنیای پدیدارشناختی هر کس اساسی‌ترین تعیین کننده رفتار و عامل بی‌همتایی اوست.
2- افراد سالم از رفتار خود آگاهند. از این‌رو، نظام راجرز به رویکرد روان‌کاوی و تحلیل خود شباهت دارد، زیرا بر اهمیت آگاهی از انگیزه‌ها تاکید می‌کند.
3- افراد سالم ذاتا خوب و مفید هستند. آنان فقط هنگامی آشفته و ناتوان می‌شوند که یادگیری‌های نادرست داشته باشند.
4- افراد سالم، هدفمند و هدف‌گرا هستند. واکنش آن‌ها به اثرات محیطی یا سائق‌های درونی، از روی انفعال نیست. آنان افرادی خودراهبرند.
5- درمان‌گران نباید به جای مراجع خود را درگیر دست‌کاری رخدادها نمایند. بلکه باید شرایطی را فراهم بسازند تا مراجع بتواند به طور مستقل تصمیم‌گیری کند. وقتی افراد، نگران ارزیابی‌ها، خواسته‌ها و ترجیهات دیگران نباشند، زندگی‌شان توسط یک گرایش ذاتی به سوی خودشکوفایی((self-Actulization هدایت می‌شود.[3]
راجرز را مبتکر رویکرد معروف به روان‌درمانی دانسته‌اند که در آغاز به درمان بی‌رهنمودNondivective therapy)) یا درمان متمرکز بر درمان‌جو معروف بود و اخیرا به درمان متمرکز بر شخص شهرت یافته است. این شیوه روان‌درمانی پژوهش‌های زیادی را سبب شده و کاربرد وسیعی را در درمان اختلالات روانی پیدا کرده است.
راجرز معتقد بود که، تنها راه کشف و ارزیابی شخصیت بر اساس تجربه‌های ذهنی فرد است. یعنی، از طریق مطالعه میدان تجربه او. اگر چه راجرز این ارزیابی حوزه میدان تجربی شخص را تنها رویکرد ارزشمند می‌داند، اما بلافاصله اشاره می‌کند که این روش مصون از خطا نیست.

چهارشنبه 8/6/1391 - 22:15 - 0 تشکر 534354

زندگی و نظریات آرنولد گزل


گزل در آلمان در ایالت ویسکانسین که شهری کوچک در ساحل شمالی رودخانه می سی سی پی است بزرگ شد او در گزارشی شرح حال گونه دوران کودکی اش را چنین توصیف کرد : تپه ها و آب و هوا در شهر زاد گاهم فصل ها را از یکدیگر متمایز و مشخص می کردند هر فصلی چالش ها و لذت های خویش را داشت و رودخانه با بردباری تماشاگر این تغییرات بود گزل برای توصیف زیبایی هایی که در فرایند رشد با فصل ها و توالی هایش می دید زبان مشابه ای به کار می برد با وجود این گزل تنها یک تخیل گرای خوش سخن نبود او با مشاهده های طاقت فرسا .




فرایند رشد کودک را مطالعه کرد برای آنکه اطلاعاتش را درباره فرایندهای زیستی اساسی افزایش دهد در سی سالگی با وجود اینکه قبلا دکترای خویش را گرفته بود به عنوان روانشناسی موفق کار می کرد به دانشکده پزشکی رفت او و همکارانش طی پنجاه سال کار در کلنیک رشد کودک در دانشگاه ییل مطالعاتی بسیار گسترده و مفصل درباره رشد عصبی – حرکتی نوزادان و کودکان انجام داند گزل م همکارانش هنجار هایی رفتاری بنا نهادند که آنقدر کامل بود که هنوز هم منبع اصلی اطلاعات برای روانشناسان و پزشکان متخصص کودک محسوب می شود گزل همچنین یکی از نخستین آزمون های همشی نوزادان را تدوین کرد و یکی از نخستین پژوهشگرانی بود که از مشاهدات فیلم برداری شده در سطح وسیع استفاده کرد گزل همچنین با طرفداری از رویکرد کودک محوری درباره پرورش کودک مطالبی نوشت در اوایل دهه ???? تا پیش از آنکه اسپاک کتاب معروفش را در ???? منتشر کند او مشهود ترین پزشک کودک بود همچنین اسپاک نیز تا حدی تحت تاثیر گزل قرار گرفت .




? اصول گزل :




? ) اصل سوگیری نمو :




بنابر این اصل دستگاه عصبی – حرکتی از یکسو دارای تحولی از سر به پا یا اصطلاحا سری – دمی است و از سوی دیگر این تحول از نزدیک به دور یعنی از مرکز به پیرامون است ولی بین این تمایل تحول سری – دمی و از نزدیم به دور در هم آمیختگی وجود دارد .




? ) اصل رد هوطنیدگی متقابل :




بر اساس این اصل اسقرار الگو های حرکتی و هماهنگی بین آنها شکل گیری های حرکتی پدیدار می شوند و باید فرصتی به دستگاه عصبی – حرکتی داده شود تا این الگو ها با هم هماهنگ شوند و ساختار های حرکتی را بوجود آورند .




? ) اصل ناقرنگی کنشی :




بناباین اصل انسان که در آغاز زندگی دو سو توان است یعنی فرقی بین سمت راست و چپ بدن خود حس نمی کند بزودی این تمایل در او قوت می گیرد که یک طرفی و یک جانبه عمل کند پس دو سو توانی حالتی موقتی است و خیلی زود در فرد تمایلی بوجود می آید که به اعضای سمت راست یا چپ بدن اعمالی را نجام می دهد و بر این اساس فرد چب برتر یا راست برتر می شود.




? ) اصل تفرد یا نمو یافتگی متفرد کننده :




بر پایه این اصل فرد به نمو یافتگی نوعی خود دست می یابد و در عین حال به یک ردیف سازشهای اختصاصی نایل می گرددو عمل خارجی یا محیط ممکن است رفتار فرد را متمایز کند ولی زمان این تغییر با رفتار ها توجیه می یابد که عامل تفرد به نمو یافتگی لازم رسیده باشد.




?) اصل نوسانهای خود نظم جو :




این اصل عبارت است از اینکه فرایند های تحول روانی مسیر ثابتی را طی نمی کنند این تحول به صورت خطی نیست و نوسانهایی دارد و یک نوع بازگشت هایی در آن صودت می گیرد گزل این خصیصه را نمو حلزونی می نامد علت این نوسانها را گزل چنین تبیین می کند یک خصیصه خود نظم جویی در زمینه عصبی وجود دارد و این خصیصه برای این است که آدمی به سازشها و تبیینهای بهتری نایل آید .




? مراحل رشد گزل :




گزل در اثر خود تحول روانی را از تولد تا شانزده سالگی به بیستو جهار مرحله تقسیم کرده است تصنعی بودن این تقسیم بندی . تعدد مراحل و مشکلات علمی و کاربردی آنها موجب شده است که مراحل تحول گزل را در مجامع بین المللی با سعی دو بیان ساختاری آنها در شکل ادغام شده در تعداد کمتری مراحل ارائه دهند این مراحل به هفت مرحله تقیسین می شود که عبارتند از :




ـ مرحله ?- از تولد تا یک ماهگی :




مرحله ای است که نوزاد زندگی برون رحمی را شروع می کند و فرصتی است تا طفل رفتار های عصبی و حرکتی مقدماتی خود را با محیط سازش می دهد




ـ مرحله ?- از یک تا هفت ماهگی :




مرحله ای است که بتدریج فعالیتهای حرکتی در کودک شروع می شود و اهمیت می یابد طفل سعی می کند که محیط اطراف خود را درک و لمس کند .




ـ مرحله?- از هفت تا هجده ماهگی :




مرحلهای است که که به عنوان یک مرحله فعال تحول حرکتی محسوب می شود.




ـ مرحله ?- از هجده ماهگی تا سه سالگی :




مر حله ای است که راه رفتن استوار تر می گردد و حرف زدن استقرار پیدا می کند گزل در این مرحله کودک را که از ظرفیت تجسمی برخوردار است حیوان متفکر می خواند کودک به سرعت از الفاظ استفاده می کند و جنبه لفظی فعالیتهای خود را توسعه می دهد .




ـ مرحله ?- از سه تا پنج سالگی :




مرحله پیش دبستانی است و زمانی که کودک بر سر دو راهیها قرار می گیرد از یک طرف علاقه مند است دیگران را درک کند و از طرفی نمی داند چه واکنشهایی از خود نشان دهد .




ـ مرحله?- پنج تا ده سالگی :




مرحله ای است که کودک در سن دبستانی است در ذهن او مسائل جاندار پنداری موج می زند با این همه مرحله ای است که کودک سعی می کند خود را با محیط خارج تطبیق دهد .




ـ مرحله ?- ده سالگی تا شانزده سالگی :




این مرحله با گسترش نوجوانی اختصاص دارد ای مرحله نشان دهنده منظومه ای از دگرگونیها و فرازو نشیبها است.

چهارشنبه 8/6/1391 - 22:17 - 0 تشکر 534355

ابراهام مزلو و خودشکوفایى




نویسنده: هربرت ال. پترى
مترجم: جمشید مطهّرى طشى




مقدّمه




فلسفه انسان‏گرایى، شالوده‏اى براى کار ابراهام مزلو (1970ـ 1908 Abraham Maslow) به وجود آورد. مزلو اهل «بروکلین» نیویورک بود و در آن‏جا دانشنامه دکترى (Ph.D) در روان‏شناسى را اخذ کرد و در دانشگاه‏هاى «بروکلین» و «براندیز» به تدریس روان‏شناسى مشغول شد. مزلو در شمار مهم‏ترین نظریه‏پردازان «نهضت توانایى‏هاى انسان» است. او کسى است که این دیدگاه را به عنوان «نیروى سوم» در روان‏شناسى امریکا معرفى کرد. او سایر نیروها (نیروى اول، یعنى روان‏کاوى و نیروى دوم، یعنى رفتارگرایى) را به دلیل دید بدبینانه، منفى و محدودى که در مورد انسان داشتند، مورد انتقاد قرار داد و به جاى آن معتقد بود که انسان‏ها اصولاً خوب یا خنثى هستند، ولى بد نیستند؛ یعنى در هر انسانى کششى به جانب رشد یا به کمال رساندن توانایى‏هاى نهفته وجود دارد و آسیب‏شناسى روانى حاصل انحراف یا نومیدى از این ماهیت اساسى انسان است.




علاوه بر این دید کلى، نظرات مزلو به دو دلیل اهمیت دارند:




اولاً، او در زمینه انگیزش انسان، نظرى ارائه مى‏کند که در آن بین نیازهاى زیستى، مانند گرسنگى، خواب، تشنگى و نیازهاى روان‏شناختى، همچون عزّت نفس، عواطف و تعلّق‏خاطر تفاوت قایل مى‏شود. ما نمى‏توانیم به عنوان یک اندامواره زیستى بدون غذا و آب زندگى کنیم و نیز نمى‏توانیم به عنوان یک اندامواره روان‏شناختى بدون ارضاى نیازهاى دیگر به طور کامل رشد کنیم. مزلو بر این عقیده بود که روان‏شناسان بیش‏تر به نیازهاى زیستى پرداخته‏اند و نظریه‏هایى ارائه کرده‏اند که بر اساس آن‏ها انسان فقط به کمبودها پاسخ مى‏دهد و در جست‏وجوى کاهش تنش است.




ثانیا، دومین سهم مزلو مطالعه وسیع او در مورد افراد سالم، کامل و خودشکوفا بود. این افراد را در میان شخصیت‏هاى گذشته و حاضر مى‏توان یافت. مزلو 38 چهره تاریخى و مشهور را، که از میان افراد معاصر شناخته شده‏تر و معروف‏تر بودند، انتخاب کرد. بعضى از این چهره‏هاى شاخص عبارتند از: ابراهام لینکلن، والت ویتمن، لودویک وان بتهوون، آلبرت انیشتن، الینور روزولت و توماس جفرسون. او معتقد بود که همگى این افراد به خود شکوفایى رسیده‏اند.




طبق دیدگاه مزلو، مقصّر اصلى در این‏که افراد معدودى قادر به شکوفا کردن استعدادهاى بالقوّه خود مى‏شوند، «جامعه» است که نمى‏تواند امکانات لازم را در این زمینه در اختیار افراد بگذارد. بنابراین، نتیجه مى‏گیریم براى این‏که بیش‏تر بتوانیم استعدادهاى بالقوّه خود را شکوفا سازیم، باید در تدارک ایجاد جامعه‏اى باشیم که در آن نیازهاى هر فرد از لحاظ غذا، پوشاک، مسکن و امنیت به نحو مطلوب برطرف شوند. در چنین جامعه‏اى افراد به راحتى مى‏توانند به احساس تعلّق خاطر، عشق و احترام نایل آیند و به لذت‏هاى زیبایى شناختى، آگاهى و دانستن برسند. چنین جامعه‏اى همان جامعه خوب انسان‏گرایانه موردنظر مزلو است.  






چهارشنبه 8/6/1391 - 22:19 - 0 تشکر 534358

زندگی نامه پاولف

ایوان پتروویچ پاولف (Ivan Petrovitch Pavlov) فیزیولوژیست روسی ، یکی از کسانی است که در روانشناسی یادگیری بسیار مشهور است و این مشهور بودن خود را در روان شناسی مدیون آزمایشهای علمی خود در مورد یکی از روشهای یادگیری یعنی بازتابهای شرطی (Conditioned Reflex) است که اساس چندین نظریه یادگیری شد و هنوز هم بخش مهمی از دانش روان شناسی معاصر است. اگرچه او در حوزه فیزیولوژی نیز تحقیقات بسیاری بویژه در مورد فرایندهای گوارشی انجام داده است که همگی مربوط به سالهای قبل از تحقیقات او در مورد بازتابهای شرطی است و برای او جایزه نوبل پزشکی را به ارمغان آورد.

تحقیقات پاولف در مورد بازتابهای شرطی منجر به تحقیق و کشف فرایند تداعی اندیشهها (که ارسطو آن را با سه مجاورت ، مشابهت و تضاد بیان کرده بود) شد. او در آزمایشهای خود از اصل مجاورت بهره میگرفت و اصطلاح بازتاب یا کلاسیک را برای توصیف یک واحد رفتاری بکار میبرد.

اصطلاح شناسی نظریه پاولف

محرک
هر موقعیت یا رویداد (نظیر نشان دادن غذا و ...) قابل توصیف به شیوه عینی (قابل مشاهده) که به صورت یک علامت جاندار برای پاسخ دادن تحریک کند، محرک (Stimulus) نامیده میشود که با حرف اختصاری (S) بیان میگردد.

پاسخ
هر نوع رفتاری که در اثر یک محرک به صورت یک تراوش در غده ، پاسخ سیستم عصبی و یا فعالیت جاندار (نظیر خوردن ، خواندن) ظاهر میشود، پاسخ (Response) نامیده میشود که با حرف اختصاری (R) بیان می گردد.

محرک غیر شرطی
در نظریه شرطی شدن کلاسیک (بازتاب) به محرکی که بطور خودکار و بدون یادگیری قبلی پاسخی را موجب میشود، محرم غیر شرطی (Unconditioned Stimulus) میگویند که با حرف اختصاری (US) بیان میگردد. نظیر غذا ، درد و ...

پاسخ غیر شرطی
در شرطی سازی کلاسیک به پاسخی که در برابر یک معرف غیر شرطی ظاهر میشود پاسخ غیر شرطی (Unconditioned Response) میگویند که با حرف اختصاری (UR) بیان میگردد. نظیر ترشح بزاق (پاسخ) به علت دیدن یا بوکردن غذا (محرک غیر شرطی) بوجود می آید.

محرک شرطی
در شرطی شدن کلاسیک محرکی که بر اثر همابندی (همراه شدن) با یک محرک غیر شرطی قدرت فراخوانی پاسخ را کسب میکند محرک شرطی (Conditioned Stimulus) میگویند که با حرف اختصاری (CS) بیان میگردد. نظیر صدای زنگ که ابتدا خنثی است و پس از همراه شدن با غذا قدرت فراخوانی پاسخ (ترشح بزاق) را کسب میکند.

پاسخ شرطی
در شرطی سازی کلاسیک پاسخی که در برابر یک محرک خنثی وجود نداشت و بعدا بوجود آمد (یاد گرفته شد) پاسخ شرطی (Conditioned Response) میگویند که با حرف اختصاری (CR) بیان میگردد. نظیر پاسخ ترشح بزاق که ابتدا برای محرک شرطی صدای زنگ وجود نداشت و بعدا بوجود آمد (یاد گرفته شد).

تعریف یادگیری از نظر پاولف
از نظر پاولف یادگیری عبارت است از ایجاد ارتباط بین محرک و پاسخ (S→R) که بر اثر اصل مجاورت بوجود میآید.

شروع آزمایشهای شرطی سازی
پاولف به مدت چندین سال مشغول آزمایش و تحقیقات فیزیولوژیکی در مورد نقش مایعات گوناگون در گوارش بود و یکی از این مایعات بزاق دهان است. او به شیوه ابداعی خود میتوانست میزان ترشح بزاق در دهان را به صورت علمی در حیوانات آزمایشگاهی خود (پاولف از سگها استفاده می کرد) تشخیص و اندازه گیری کند. او یک بار به صورت تصادفی مشاهده کرد که برخی از سگها در آزمایشگاه او قبل از اینکه تغذیه شوند، شروع به ترشح بزاق می کنند، و این حالت فقط در سگهایی روی میداد که مدتی در آزمایشگاه بودهاند و نه دیگر سگها. پاولف این موضوع را جالب و قابل تحقق دانست و اولین تحقیق خود را در سال 1902 میلادی در این مورد انجام داد و این موضوع حدود 30 سال از وقت او را به خود اختصاص داد، که منجر به کشف ابعاد مختلف فرایندهای بازتابی و شرطی سازی کلاسیک (Classial Conditioning) شد.

طرح آزمایشهای پاولف
پاولف در اولین مرحله از آزمایش خود سگی را داخل قفسی قرار داد که فقط توسط یک روزنه با محیط بیرون ارتباط داشت. او از طریق این روزنه تکه گوشتی (US) را به سگ نشان داد که باعث ترشح بزاق (UR) شد. سپس صدای یک زنگ (US) را به صدا درآورد که منجر به پاسخ طبیعی تیزکردن گوشها (UR) شد. در مرحله دوم پاولف میخواست با همراه کردن صدای زنگ و تکه گوشت ، سگ را شرطی کند بگونهای که با شنیدن صدای زنگ بزاق ترشح کند. به همین منظور چندین بار صدای زنگ را چند ثانیه قبل از نشان دادن غذا به سگ به صدا درآورد و این عمل باعث شد که سگ با شنیدن صدای زنگ (CS) بدون نشان دادن غذا نیز بزاق ترشح (CR) کند و در واقع صدای زنگ جای گوشت را گرفت. پاولف این پدیده را که یک محرک جای محرک دیگر را میگرفت و پاسخ آن را به خود اختصاص میداد، شرطی سازی نامید. طرح آزمایشهای پاولف را میتوان به صورت زیر نمایش داد.


(UR) پاسخ غیر شرطی ترشح بزاق <------------------------ محرک غیر شرطی غذا (US)


(UR) پاسخ غیر شرطی تیزکردن گوش<------------------------ حرک غیرشرطی صدای زنگ (US)


ترشح بزاق <------------ چندین بار -------------- ارائه صدای زنگ + ارائه غذا


(CR) پاسخ شرطی ترشح بزاق<-------------------------- ارائه صدای زنگ به تنهایی (CS)



اهمیت کارهای پاولف
پاولف با طرح این آزمایش ساده به مدت سه دهه مشغول تحقیق در مورد اصول شرطی سازی بود و توانست جنبههای مختلف شرطی سازی کلاسیک و در واقع یکی از شیوههای یادگیری را به صورت عینی آشکار سازد. از طریق این آزمایشها پاولف توانست انواع مختلف شرطی سازی و پدیدههای حاصل از شرطی سازی را آشکار کند و این موضوع قابل توجه است که همین آزمایشها و نتایج آن بعد از یک قرن هنوز بخش مهمی از روان شناسی را تشکیل داده و کاربردهای فراوانی در روان شناسی بالینی (رفتار درمانی) ، آموزش و پرورش ، صنعت و حوزههای دیگر دارد.

چهارشنبه 8/6/1391 - 22:24 - 0 تشکر 534360

دکتر سعید شاملو بنیانگذار روانشناسی بالینی ایران







دکتر سعید شاملو که اینجانب افتخار شاگردی ایشانرا در  درسهای روانشناسی بالینی و بهداشت روانی (مقطع دکتری -سالهای ۷۵-۷۶) در دانشگاه علوم بهزیستی تهران را دارم ،بنیان گذار روانشناسی بالینی ایران است. او در سال 1308 در ملایر چشم به جهان گشود. پس از طی دوران دبستان و دبیرستان برای ادامه ی تحصیل به کشور آمریکا رفت. در آنجا در دانشگاه جورج واشنگتن ، دانشگاه ایالتی واشنگتن و دانشگاه ایلی نویز به دریافت درجات کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکتری در روانشناسی بالینی و فوق دکتری در روان درمانی نایل آمد. سپس در آمریکا دو سال با سمت استادیاری به تدریس پرداخت و نیز در بخش روانپزشکی  بیمارستان ایلی نویز به عنوان روانشناس بالینی بخش، به  فعالیت پرداخت.


    پس از بازگشت به ایران،از سال 1340 تا 1342  در دانشکده پزشکی شهید بهشتی (دانشگاه ملی ایران) به تدریس و تحقیق و فعالیت بالینی پرداخت. از سال 1342 تا 1373  در دانشگاه تهران، سپس دانشگاه علوم پزشکی تهران با سمت های استادیاری ، دانشیاری و استادی به تدریس و تحقیق و ارایه خدمات بالینی اشتغال داشت. در سال 1373 ، گروه روانشناسی دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی را تاسیس کرد و از آن سال استادی و مدیریت همان گروه را بر عهده داشت.


     پروفسور سعید شاملو بانی تجدید حیات انجمن روانشناسی ایران بوده و در دوره های اول، دوم و پنجم ریاست هیات مدیره انجمن را نیز بر عهده داشتند. ایشان همچنین از پیشگامان طراحی سازمان نظام روانشناسی بود.


     پروفسور سعید شاملو از سوی «مرکز بین المللی شرح حال نویسی» (IBC) در کمبریج انگلستان به عنوان نامزد مرد سال 2004 انتخاب شدند.  این عنوان تنها به معدودی از برگزیدگان اعطا می گردد که دستاوردها و پیشگامی آنها در جامعه بین المللی برجسته باشد و انتخاب پروفسور شاملو از میان دهها هزار فرد لایق دیگر ، به درستی نشاندهنده قدر و ارزش اقدامات علمی ایشان است.


برگزاری دومین کنگره بین‌المللی روان درمانی در شرق و كفتگوی بین تمدنها كه بیش از 60 مهمان از تمام قاره های جهان در آن شركت داشته اند ، برجسته ترین فعالیت علمی پروفسور شاملو در آخرین پاییز زندگانی وی بود. پروفسور  شاملو ریاست و سمت دبیر کمیته علمی این کنگره  را بر عهده داشتند.


     پس از برگزاری دومین کنگره بین المللی روان درمانی در شرق ، تعهد علمی و حساسیت پروفسور شاملو  به مسایل  حرفه ای،  وی را، که سالها از بیماری قلبی رنج می برد و لازم بود از هر فعالیت همراه با استرس دوری جوید، برای چندمین بار روانه بیمارستان کرد. اما تن خسته و رنجور بنیان گذار روانشناسی بالینی ایران، که هفته ها بی خوابی و فشار روانی را تحمل کرده بود، اینبار توان مقابله با بیماری را نداشت. دکترشاملو یك هفته پس از برگزاری این كنگره بین‌المللی دچار حمله قلبی شد.


    پروفسور شاملو بلافاصله پس از ترخیص از بیمارستان و با وجود توصیه پزشك معالج مبنی براستراحت، به دانشگاه مراجعه كرد تا به امور جاری گروه، دانشجویان و انجمن روانشناسی ایران رسیدگی كند. چند روز پس از مراجعت به دانشگاه بار دیگر دچار حمله قلبی شد و از آن پس در بیمارستان بستری بود تا سرانجام در صبحگاه روز دهم دی ماه 1383 قلبی که به دلها آرامش می بخشید به آرامش ابدی پیوست. روز یازدهم دی ماه، دانشجویان پروفسور شاملو که بسیاری از آنها خود به کسوت استادی درآمده اند با پدر روانشناسی بالینی وداع گفتند و ایشان را تا قطعه هنرمندان بهشت زهرا بدرقه نمودند.


-چندخاطره با دکتر شاملو:


دکتر شاملو در عین حالی که در کارش بسیار جدی و سخت کوش بودند ، روحیه طنزی نیز داشته اند و حتی گاهی در کلاس با سن و سال بالایی که آنزمان داشته اند، در حین تدریس برای دانشجویان جوک هم تعریف می کردند که یکی از جوکهای او از یادم نمی رود(متاسفانه نمیتوانم اینجا تعریف کنم).خاطره دیگر که به جدیت او مربوط است اینکه ،یک بار دانشجویان از او خواستیم که یک عکس یادگاری بگیریم.خرداد سال ۷۶ بود(یادش به خیر).فضای دانشگاه علوم بهزیستی هم بسیار سرسبز بود .به پیشنهاد دانشجویان خواستیم در خارج از اطاق استاد و در حیاط دانشگاه عکس بگیریم.درست در لحظه ای که آماده گرفتن عکس بودیم یکی از همراهان بیمار که مریضش بستری بود نامه ای از بیمارستان برای دکتر شاملو آوردند که ایشان باید آنرا امضا میکرد و بعد معرفینامه ای برای او مینوشت.دکتر شاملو به او نگفت که منتظر باش من عکس بگیرم بعد میام،به ما گفت شما منتظر باشید من کار این خانم را انجاد بدهم بعد می آییم با هم عکس میگیریم.در حالیکه کار عکس گرفتن ما دو دقیقه هم وقت نیاز نداشت.این موضوع برای من بسیار جالب و آموزنده بود زیرا عکس گرفتن جنبه کاری نداشت ولی کار آن مراجع جزو وظیفه کاری استاد بود.


خاطره دیگرم از استاد به سال ۸۳مربوط میشود .در تابستان این سال همایشی بین المللی در زمینه روانشناسی بالینی در دانشگاه علوم پزشکی تهران(جنب بیمارستان میلاد)برگزار بود و استاد شاملو هم رئیس این همایش بود.من استاد را سالها زیارت نکرده بودم(از سال۷۶).در بیرون از همایش و در سالن دانشگاه استاد را دیدم.با توجه به بیماری و کهولت سن استاد شاملو،با خودم گفتم استاد که مارا به یاد ندارد و الان باید خودم را معرفی کنم که کی هستم و چه سالی با استاد درس داشتم و...به استاد سلام کردم و او را بوسیدم و برخلاف انتظار استاد خوب مرا شناخت و این جمله را گفت:خیلی بی معرفتی،نباید یه سری به من بزنی.دوباره او را بغل کردم و بوسیدم و از او به این خاطر عذرخواهی کردم.از نظر من استاد سعید شاملو نمونه یک انسان کامل و به قول مازلو خودشکوفا بود.

چهارشنبه 8/6/1391 - 22:28 - 0 تشکر 534363

زندگی نامه دکتر رضا زمانی


رضا زمانی متولد سال 1317 شهر تهران است. وی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در سال 1336 در رشته حقوق با تمركز بر ‏رشته قضایی به تحصیلات پرداخت و سپس با علاقه ای كه از ابتدا به رشته روانشناسی در او بود با شركت در دوره های كارشناسی ارشد ‏دانشگاه تهران به آمریكا عزیمت نمود و دكترای روانشناسی بالینی را در سال 1354 از دانشگاه مینه سوتای آمریكا اخذ كرد. بعد از بازگشت به ‏ایران وی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران دانشكده ادبیات و علوم انسانی گردید.‏گروه : علوم انسانی رشته : روان شناسی گرایش : روانشناسی بالینی


خاطرات کودکی : رضا زمانی همچون پدرش ذوق ادبی خوبی دارد و از این رو در دوره كودكی و نوجوانی كتاب های ادبیات و تاریخ و شعر بسیار می خواند. به ‏سعدی، حافظ و فردوسی علاقه داشت و رمان های زیادی را مطالعه می كرد. از جمله «بینوایان» اثر ویكتور هوگو كه او در سنین نوجوانی، ‏تابستانی را با آن به سر كرده بود: «یادم می آید دبستان كه می رفتم در خیابان ژاله زندگی می كردیم. آنجا پیرمرد كتابفروشی بود كه همیشه ‏مرا به یاد پیرمرد خنزر پنزری صادق هدایت می انداخت با شالی دور گردن و همان تصویرها. او كتاب كرایه می داد و من از او خیلی كتاب كرایه ‏می كردم و می خواندم. متأسفانه این رسم دیگر برچیده شده است.»


اوضاع اجتماعی و شرایط زندگی : رضا زمانی از شرایط خانوادگی خود، میگوید: «درس خواندن و دانشگاه رفتن در خانواده من، مسأله ای كاملاً طبیعی و معمولی بود، یعنی چیزی ‏نبود كه من سنتی بر آن گذاشته باشم. عمویم طبیب و استاد دانشگاه بود، دایی هایم همه تحصیلات دانشگاهی داشتند. پدربزرگ مادرم، ‏اگرچه روحانی نبود، اما تحصیلاتی در نجف داشت، خواهر و برادرانم همه تحصیلات رده بالای آكادمیك دارند. بنابراین تحصیل كردن در محیط ‏زندگی من امری كاملاً مستعد و مساعد بود. البته پدرم هم خیلی تشویقم می كرد.»


تحصیلات رسمی و حرفه ای : دیپلم متوسطه از دبیرستان علمیه تهران سال 1336‏ ـ لیسانس حقوق از دانشكده حقوق، علوم سیاسی و اقتصاد دانشگاه تهران با تمركز بر رشته قضایی (۱۳۴۰) ـ فوق لیسانس روانشناسی از دانشگاه تهران (۱۳۴۵) ـ دكترای روانشناسی بالینی از دانشگاه مینه سوتا (آمریكا) در سال ۱۳۵۳ و اخذ مدرك فوق دكتری از همان دانشگاه ـ گذراندن دوره كارورزی (انترنی) به مدت یك سال، تمام وقت در بیمارستان دانشگاه كانزاس (آمریكا)‏


خاطرات و وقایع تحصیل : رضا زمانی عزیمت به آمریكا و تحصیل در آنجا را از وقایع آن دوران خود میداند :«دانشگاه مینه سوتا یكی از دانشگاه های نخبه رشته ‏روانشناسی در دنیاست و به قول خودشان از دانشگاه های ‏TOP TEN‏ یعنی ده تای اول از میان حدود ۲۰۰۰ مؤسسه معتبر است ومن ‏نمی دانم چطور مرا از این سر دنیا پذیرفتند! استادان خیلی برجسته و نخبه ای هم داشت كه من خیلی از كلاس های درسشان استفاده كردم. ‏حتی بیش از آنچه لازم بود واحدهای درسی برمی داشتم كه آنها می گفتند به اندازه كافی واحد گرفته ای و دیگر بس است. ولی می دانستم ‏كه این فرصت ها دوباره به دست نمی آیند. بنابراین با استادان آنجا خیلی درس می گرفتم و پای صحبتشان نمی نشستم. همان جا هم مرا ‏برای دوره فوق دكتری پذیرفتند اما دانشگاه تهران عضویت در هیأت علمی را به من پیشنهاد كرد و من فكر كردم موقعیت خوبی است و بهتر ‏است از دست نرود.»


استادان و مربیان : رضا زمانی می گوید: «در طی مسیر علمی و كسب موفقیت هایش بیش از همه از دكتر ذبیح الله صفا - كه پسر دایی پدرش بوده - تأثیر می ‏پذیرفته و باتأكید بر شخصیت ارزنده او، از دكتر صفا به نیكی یاد می كند: «ذبیح الله صفا آدم بسیار سلیم النفس، خوب، مؤدب و انسانی والا بود. ‏زمانی كه ایشان استاد دانشگاه بودند در همه مملكت ۱۵۰ تا ۲۰۰ استاد وجود داشت. دانشگاه ها تازه داشتند شكل می گرفتند و كم بودند و ‏استاد دانشگاه در آن زمان وجهه خاصی داشت. به یاد می آورم در سن ۱۲ - ۱۰ سالگی وقتی گاهی از این استاد بزرگوار سؤالی می پرسیدم، ‏می نشست كنارم و گویی دوست چندین و چند ساله من است، با حوصله و آرامش به سؤالاتم پاسخ می داد. اگر چه از دوران ابتدایی رسیدن ‏به چنین جایگاهی را برای خودم به عنوان یك هدف تعیین كرده بودم ولی شاید حضور دكتر صفا هم این پشتكار و علاقه به ادامه مسیر را در من ‏تشدید می كرد.»‏


مشاغل و سمتهای مورد تصدی : ـ روانشناس بالینی در بیمارستان عمومی شهر «مینیا پولیس» و بیمارستان ایالتی «هیستینگز» در ایالت مینه سوتا در سال های اقامت در ‏آمریكا ـ رئیس هیأت مدیره انجمن روانشناسی ایران از پائیز ۸۵ ـ عضو هیأت مدیره انجمن روانشناسی ایران از ۱۳۵۵ تا ۵۷ و نایب رئیس این انجمن از سال ۷۳ تا ۷۷ ـ عضو هیأت مؤسس انجمن روانشناسی ایران (۱۳۷۴) ـ عضو گروه واژه گزینی تخصصی روانشناسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی (۸۱)‏ ـ رئیس مؤسسه روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران از سال ۵۸ تا ۶۳ ـ رئیس دانشكده روانشناسی و علوم تربیتی از ۱۳۸۲ تا تابستان ۸۵ ـ نماینده دانشكده روانشناسی و علوم تربیتی در هیأت ممیزه دانشگاه تهران (۲ دوره) از ۸۰ تا ۸۴ ـ دوبار معاون پژوهشی دانشكده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران ۷۶ و ۸۱ ـ بنیانگذار، صاحب امتیاز، مدیر مسئول و سردبیر نشریه «پژوهش های روانشناختی» از ۱۳۷۰ تاكنون ـ عضو هیأت تحریریه دو فصلنامه روانشناسی معاصر، علوم شناختی، نشریات انجمن روانشناسی ایران و دانشكده روانشناسی و علوم تربیتی ‏دانشگاه تهران، پژوهش در سلامت روانی و ... ـ عضو سابق هیأت علمی دانشگاه تهران ـ عضو كمیته علوم انسانی قطب های علمی وزارت علوم


فعالیتهای آموزشی : در زمینه تدریس رضا زمانی سعی می كرد خیلی پراكنده و متفرقه تدریس نكند و عمده فعالیت هایش در این بخش در دانشگاه تهران بود و به ‏صورت استثنا گاهی در دانشگاه روانپزشكی و دانشگاه بهزیستی و توانبخشی به آموزش می پرداخت. دروسی كه عمدتاً تدریس می كرد ‏شامل تاریخچه و مكاتب روانشناسی، روانشناسی یادگیری، آسیب شناسی روانی، روانشناسی بالینی، نظریه های روان درمانی و مواردی از ‏این دست در سطوح كارشناسی، كارشناسی ارشد و دكتری می شد.‏


مراکزی که فرد از بانیان آن به شمار می آید : رضا زمانی بنیانگذار، صاحب امتیاز، مدیر مسئول و سردبیر نشریه «پژوهش های روانشناختی» از ۱۳۷۰ تاكنون است‏ سایر فعالیتها و برنامه های روزمره : از دیگر فعالیتهای رضا زمانی پروژه های تحقیقاتی بسیاری را به سرانجام رسانده كه برای نمونه می توان از بررسی پدیده همنوایی با گروه در ‏فرهنگ ایرانی، تفاوت ادراك بینایی میان زن و مرد، بررسی پژوهشی برنامه تغذیه رایگان در مدارس، بررسی شیوع اختلالات روانی در كارگران ‏صنایع، آماده سازی و تطبیق فرم فارسی مقیاس اضطراب تعامل اجتماعی و مقیاس هراس اجتماعی و هنجاریابی مقیاس درجه بندی اختلال ‏كمبود توجه (بیش فعالی) و ترجمه و تطبیق فرم فارسی ‏MMPI-2‎‏ را نام برد.‏آرا و گرایشهای خاص : اما درباره جایگاه علم روانشناسی در ایران و مقایسه با سایر كشورهای جهان و نواقص و كاستی های این علم در كشور ما،


رضا زمانی دل ‏پری از وضع عمومی این علم دارد: «امروز روانشناسی كم و بیش مانند علوم دیگر است. تمام علوم جدیدی كه وارد مملكت ما شده اند هنوز ‏نوپا هستند. در ذهن عامه مردم و حتی دانشجویان ما، روانشناسی یك فرم خاصی دارد كه از یك روزنه كوچك به آن نگاه می كنند. یعنی به ‏روانشناسی بیشتر به عنوان یك رشته خدماتی مثل مشاوره و روان درمانی اشاره می شود. در حالی كه روانشناسی رشته های بسیار ‏متعددی دارد و حوزه ای بسیار بسیار وسیع است. متأسفانه فقط بخش هایی از آن وارد مملكت ما شده و دانشجویانمان نسبت به آنها علاقه ‏نشان می دهند. شاید تا حدودی به این علت است كه امكانات آن رشته ها و شاخه های دیگر در دسترس نیست و آنچه ساده تر است و ابزار و ‏وسایل چندانی نمی خواهد، همین رشته هایی است كه عمدتاً در كشور وارد شده اند. از جمله بخش های عمده ای كه نیاز به ابزار و هزینه ‏بالا دارد. مثلاً روانشناسی فیزیولوژیك كه برای تحقیق و كار، نیازمند ابزارهای بسیار گرانقیمت است، آزمایشگاه های مفصل می خواهد و كاری ‏نیست كه با دو كتاب و وسیله ساده و تست راه بیفتد.‏ این موارد عملاً هنوز وارد مملكت مان نشده. یا روانشناسی مهندسی رفتار یا روانشناسی اجتماعی كه بعضی از كشورهای جهان سوم به آن ‏پرداخته اند و به ابزارآلات آنچنانی هم نیازی ندارد، هنوز آنگونه كه باید با اقبال و توجه و همتی كه شایسته است مواجه نشده.»


 دكتر زمانی ‏درباره چگونگی دسترسی به علوم جدید معتقد است: «نخستین ، ساده ترین و ضروری ترین وسیله دستیابی به علم، كتاب و منبع است. اگر ‏من ندانم آخرین تحقیقات صورت گرفته در دنیا چیست، ممكن است كاری كه ارائه می كنم قدیمی یا تكراری باشد یا چیزی به علم روز اضافه ‏نكند. با وجود كوشش هایی كه شده و دسترسی نسبت به سال های اولیه انقلاب بیشتر است، هنوز مشكلات اساسی و كمبودهایی داریم. ‏مثلاً نمایشگاه سالانه بین المللی كتاب برپا می شود ولی نمایشگاه در سطحی است كه آنجا كتاب های خیلی معمولی و ساده در حد ‏لیسانس ارائه می كنند و خبری از كتاب های روز و فوق العاده تخصصی نیست. ما هنوز برای تهیه و خرید آن كتاب ها دردسر داریم؛ كتاب هایی ‏كه مثلاً صد هزار تومان قیمت دارند یا اینترنت و سایت های قابل استفاده هست ولی آنها نیز به شكل مناسب و دلخواه ما نیست. یعنی بیشتر ‏ظاهری است تا واقعی. من همیشه می گویم هیچ ابن سینایی، بی مقدمه ابن سینا بروز نمی كند. یك زمینه كافی و وافی می خواهد و این ‏زمینه تاكنون موجود نبوده. اگرچه كم كم می رود كه ایجاد شود ولی كماكان مشكلات عمده وجوددارند.»


و پیشنهاد دكتر رضا زمانی به عنوان فردی كه بیش از ۳۰سال در رشته روانشناسی مشغول تحقیق و پژوهش بوده برای رفع نواقص و كاستی ‏ها چنین است: «احساس می كنم تحصیلات تكمیلی اصولاً باید به زبان علمی جلو بروند. چون نمی شود از منابع دست دوم و سوم استفاده ‏كرد. هنوز كتاب های استادان خودم كه سال ها پیش ترجمه شده اند گاه گداری تجدید چاپ می شوند. در صورتی كه علم امروز نمی تواند ‏اینگونه باشد. كتاب های مرجع و درسی رشته های مختلف را كه می بینم، هر پنج - شش سال یا حداكثر ده سال مرور می شوند و بخش ‏عمده ای از آن تغییر می كند و مطالب تازه جایش را می گیرد. هر چه جلوتر می رویم این علم سریع تر پیش می رود. ۵۰ سال پیش به این ‏شدت نبود، هم اكنون اینطور است و شاید در ۵۰ سال آینده، مطالب دو سال پیش نیز كهنه باشد. بنابراین در فرهنگی كه هنوز كتاب ترجمه ‏شده ۲۰ سال پیش - كه آن خود متعلق به ۱۰ سال پیشتر بوده - تدریس می شود، نمی توان پیشرو و پیشگام بود. پیشرو بودن مقدمات می ‏خواهد و اگرچه تحولات عظیمی حاصل شده اما این مقدمات هنوز حاصل نشده است. من شاهدم دانشجویان دوره فوق لیسانس و حتی ‏دكترای ما از زبان استفاده می كنند ولی احساس می كنم برداشتی كه از متن دارند به آن وقتی كه لازم است داشته باشند، نیست و این به ‏دلیل ضعف موجود در زبان است.»‏


چگونگی عرضه آثار : رضا زمانی تا امروز سخنرانی های بسیاری در عرصه های داخلی و بین المللی داشته كه از آن جمله می توان به سخنرانی اش در دانشكده ‏روانشناسی دانشگاه كارلتن كانادا درباره تاریخچه روانشنانسی در ایران اشاره كرد.‏ علاوه بر مقالات متعددی كه برای مجلات علمی مختلف نگاشته است در حوزه نشر كتاب دو اثر به زبان انگلیسی تحریر كرده است كه از آن دو ‏می توان به كتاب ‏The Persian MMPI in international adaptations of MMPI‏ اشاره كرد. آخرین مقاله او كه به تازگی در مجله پژوهش های ‏روانشناختی به چاپ رسیده، «رابطه سبك های مقابله و اسناد با افسردگی» نام دارد.‏


 و نگارش و ارائه مقالات علمی ـ پژوهشی بسیاری همچون: اثر آرامش عضلانی وفشار روانی بر فشار خون طبیعی، رابطه ناسازگاری اجتماعی ‏فرزندان با غیبت مادر از خانه به علت اشتغال، بررسی پژوهشی تغذیه رایگان، جنبه های روان شناختی ناباروری، مطالعه مقایسه ای پایه های ‏فردی ـ شناختی و انگیزشی پیش داوری نسبت به مهاجران افغان و ....‏


 آثار : اصول شرطی سازی و یادگیری ویژگی اثر : ترجمه2 پرسش و پاسخ در باب آزادی، دموكراسی و جامعه مدنی ویژگی اثر : ترجمه3 زمینه روانشناسی هیلگارد ویژگی اثر : ترجمه4 واژه نامه تطبیقی روانشناسی، روانپزشكی، علوم تربیتی ویژگی اثر : ترجمه
دکتر رضا زمانی
zamani@iricss.org
تحصیلات دانشگاهی و دوره های تخصصی:
• لیسانس (کارشناسی) از دانشکده حقوق، علوم سیاسی و اقتصاد دانشگاه تهران (با تمرکز بر رشته قضایی) در سال ١٣٤٠
• فوق لیسانس (کارشناسی ارشد) در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران در سال ١٣٤٥
• دکترای روانشناسی بالینی از دانشگاه مینهسوتای آمریکا در سال ١٣٥٣ و طی دوره فرادکتری در همان دانشگاه . شروع به کار به عنوان استادیار در گروه روانشناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در. سال ١٣٥٣
• دوره کارورزی (انترنی) به مدت یک سال بهطور تمام وقت در بیمارستان دانشگاه کانزاس آمریکا.
• روانشناس بالینی در بیمارستان عمومی شهر مینیاپلیس و نیز بیمارستان ایالتی هیستینگز در ایالت مینهسوتا طی سالهای اقامت در آمریکا.
تجربه های شغلی (خارج از پژوهشکده):
مسؤولیتهای دانشگاهی:
• رئیس مؤسسه روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران از سال ١٣٥٨ تا ١٣٦٣ به انتخاب همکاران مؤسسه
• نماینده مؤسسات تحقیقاتی وابسته به دانشکده ادبیات و علوم انسانی در شورای پژوهشی دانشگاه تهران
• نماینده دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی در هیأت ممیزه دانشگاه تهران در دو دوره (از سال ١٣٨٠ تا (١٣٨٤
• دوبار معاون پژوهشی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران ( دو باردر سال های ١٣٧٦ و (١٣٨١
.( • ریاست دانشکده روان شناسی با انتخاب توسط همکاران عضو هیأت علمی دانشکده (از ١٣٨٢ تا ١٣٨٥
فعالیتهای آموزشی:
تدریس دروس تاریخچه و مکاتب روانشناسی، روانشناسی یادگیری، آسیب شناسی روانی، روانشناسی بالینی، روانشناسی سلامت، و نیز درس نظریههای رواندرمانی در سطوح کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری.
کتاب ها و مقاله های منتشر شده:
نشریات ادواری:بنیانگذار و صاحب امتیاز نشریه پژوهشهای روانشناختی، و نیز مدیر مسؤول و سردبیر این نشریه از سال ١٣٧٠ تا کنون. این نشریه از ابتدای انتشار تا کنون از طرف کمیته نشریات علمی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری شناخته شده است « علمی پژوهشی » حائز رتبة عضویت در هیأت تحریریه نشریه روانپزشکی که بنیانگذار آن مرحوم دکتر میرسپاسی بودند. •
عضویت در هیأت تحریریة دو فصلنامه روانشناسی معاصر (نشریه انجمن روانشناسی ایران)؛ نشریه •
دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، نشریه علوم شناختی، و چند نشریه دیگر.
از جمله کتابها و مقالات زیر به صورت انفرادی یا مشترک:
١- کتابها:
• پرسش و پاسخ در باب آزادی، دمکراسی، و جامعه مدنی ١٣٧٧
( • زمینه روانشناسی هیلگارد ( ١٣٧٤ ) و متن کامل زمینه روانشناسی هیلگارد با تجدید نظر( ١٣٨٤
• اصول شرطیسازی و یادگیری (آماده چاپ)
• واژهنامه تطبیقی روانشناسی، روانپزشکی، علوم تربیتی (آماده چاپ)
و نیز:
Treatment of Migraine Headache through Biofeedback or Muscular Relaxation, (1975), University of
Minnesota.
Adaptations of MMPT-2, edited by James N.Butcher, (1996) MMPI–2 in International The Persian
.
Press University of Minnesota
٢- مقالات:
• اثر آرامش عضلانی و فشار روانی بر فشار خون طبیعی، مجله روانشناسی ١٣٥٥
• رابطة ناسازگاری اجتماعی فرزندان با غیبت مادر از خانه به علت اشتغال، امور فرهنگی دانشگاه تهران
١٣٥٤
• بررسی پژوهشی تغذیه رایگان، نشریه دانشکده ١٣٥٦
• پژوهشی در مورد تأثیر اکثریت متفق بر اقلیت واحد، بازسازی آزمایش اصلی همنواییاش با آزمودنیهای
ایرانی، پژوهشهای روانشناختی ١٣٧٠
• تفاوت ادراک بینایی زن و مرد، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ١٣٧٤
• جنبههای روانشناختی ناباروری، پژوهشهای روانشناختی، ١٣٧٦
• بررسی تأثیر فشار روانی بر برخی از متغیرهای سیستم ایمنی با توجه به نقش سرسختی روان- شناختی، مجله روانشناسی وعلوم تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز، ١٣٨٠
• تأثیر حالات خلقی بر سرعت پردازش ذهنی، مجله دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، ١٣٨٢
• مطالعة مقایسهایِ پایههای فردی، شناختی، و انگیزشی پیشداوری نسبت به مهاجران افغان، ١٣٨٤
• رابطة سبكهای مقابله و اسناد با افسردگی، نشریه پژوهشهای روانشناختی ١٣٨٥
• رابطه سبكهای اسناد با رخدادهای استرسزای زندگی و سلامت عمومی، نشریه پژوهشهای روان- شناختی ١٣٨٥
• چند مقاله دیگر آماده چاپ یا در حال آماده سازی برای نشر
پژوهش ها (پایان یافته، در حال انجام، مورد علاقه):
اجرای تحقیقات زیر در قالب پروژههای پژوهشی علاوه بر تحقیقاتی است که در قالب پایاننامه انجام شدهاند:
• بررسی پدیده همنوایی با گروه در فرهنگ ایرانی
• تفاوت ادراک بینایی بین زن و مرد
• بررسی پژوهشی برنامه تغذیه رایگان در مدارس
MMPI- • ترجمه و تطبیق فرم فارسی 2
• بررسی شیوع اختلالات روانی در کارگران صنایع
• بررسی تأثیر استرس بر سیستم ایمنی و نقش سرسختی روانشناسی به عنوان عاملی تعدیلکنندگی
• آماده سازی و تطبیق فرم فارسی مقیاس اضطراب تعامل اجتماعی و مقیاس هراس اجتماعی
• راهنمایی و مشاوره کارهای پژوهشی بسیار متعدد در قالب پژوهشهای عملی دوره کارشناسی، پایان -نامه های کارشناسی ارشد، و رساله های دکتری.


 نام و نام خانوادگی : رضا زمانی


كارشناسی: اقتصاد، علوم سیاسی و حقوق، دانشگاه تهران، 1340


كارشناسی ارشد: روان‌شناسی، دانشگاه تهران، 1344


دكتری: روان‌شناسی بالینی، رشته فرعی یادگیری، دانشگاه مینه سوتای آمریكا، 1974


رتبه علمی: دانشیار


محل خدمت: دانشگاه تهران، 1/12/1353 (بازنشسته از تاریخ 1/6/1385)



٭ مسؤولیت‌های دانشگاهی:


1- سرپرست مؤسسه روان‌شناسی، دانشگاه تهران، 7/1/1358 تا 2/10/1363


2- نماینده مؤسسات تحقیقاتی وابسته به دانشكده ادبیات و علوم انسانی در شورای پژوهش دانشگاه، از 1/4/63 تا ..


3- نماینده گروه روان‌شناسی در شورای تحصیلات تكمیلی دانشكده، از ابتدای 1375 تا 1381


4- معاون پژوهشی دانشكده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، از 14/2/1376 تا 19/8/1376


5- عضو كمیته ارتقاء دانشكده، 10/3/78 تا كنون


6- عضویت در هیأت ممیزه دانشگاه تهران (نماینده هیأت علمی دانشكده روان‌شناسی و علوم تربیتی)، دو دوره از 1380 تا 1384


7- معاون پژوهشی دانشكده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، از 2/9/1381 تا 25/7/1382


8- رئیس دانشكده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، از 26/7/1382 تا 1/6/1385


9- عضو گروه واژه‌گزینی تخصصی روان‌شناسی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، از 2/11/81 تا کنون


10- عضو كمیته ملی آموزش عالی وابسته به كمیسیون ملی یونسكو، از 5/7/1385 تا کنون


11- مدیر برنامه­های آموزشی و پژوهشی روان­شناسی در پژوهشكده علوم شناختی، از 1/9/1385 الی 30/8/1386


12- سرپرست پژوهشكده علوم شناختی از 1/9/1386 تا 31/6/1389



٭ تألیفات (انفرادی و مشترك)


مقالات


1- بایوفیدبك و فشار خون، نشریه روان‌شناسی، 1355


2-  بررسی پژوهشی تغذیه رایگان، نشریه دانشكده، 1356


3- پژوهشی در مورد تأثیر اكثریت متفق بر اقلیت واحد؛ بازسازی آزمایش اصلی همنوایی‌اش با آزمودنی‌های ایرانی،


    پژوهش‌های روان‌شناختی، 1370


4- پیگردی در حافظه كوتاه‌مدت؛ اثر تكرار و جایگاه در فهرست بر زمان واكنش، در شرایط حذف مرور ذهنی،     پژوهش‌های روان‌شناختی، 1371، دوره 1، شماره 3 و 4


5- تفاوت ادراك بینایی در زن و مرد، مجله دانشكده ادبیات، 1374


6- جنبه‌های روان‌شناختی ناباروری، پژوهش‌های روان‌شناختی، شماره 8، 1376 


7- بررسی تأثیر فشار روانی بر برخی از متغیرهای سیستم ایمنی با توجه به نقش سرسختی روان‌شناختی، مجله روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه شهید چمران، 1380


8- تأثیر حالات خلقی بر سرعت پردازش ذهنی، مجله دانشكده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، 1382 


9- مطالعة مقایسه­ای پایه­های فردی، شناختی، و انگیزشی پیشداوری نسبت به مهاجران افغان، مجله پژوهش­های روان­شناختی، 1384 


10- بررسی رابطة سبک­های مقابله و اسناد با افسردگی، شماره 17 مجله پژوهش­های روان­شناختی 1385            


11- رابطه سبك­های اسناد با رخدادهای استرس­زای زندگی و سلامت عمومی، شماره 18 مجله پژوهش­های   روان­شناختی 1385


12- بررسی رابطة رضایت شغلی با سلامت روانی كاركنان (مطالعة موردی اداره كل امور مالیاتی غرب تهران)، فصلنامه مالیات و توسعه، پیش شماره سوم، بهار و تابستان 1386


13- تعیین مشخصات روان­سنجی مقیاس درجه­بندی SNSP-IV اجرای والدین، فصلنامه علمی پژوهشی توانبخشی، دوره 1، شماره 31، پاییز 1386


14- رابطة افكار مثبت و منفی اتوماتیك با افسردگی، مجله روان­شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، شماره 3، پاییز 1386


15- اعتباریابی نسخة فارسی پرسشنامة بازنگری شده وسواسی ـ اجباری در جمعیت دانشجویی، مجله پژوهشهای روان­شناختی شماره 21 مجله پژوهش­های روان­شناختی 1387


16- تأثیر مصاحبة انگیزشی بر بهبود شاخص‌های سلامت جسمی (كاهش وزن و كنترل قند خون) در افراد مبتلا به دیابت نوع دو، مجله روان­شناسی معاصر، پاییز 1387


17- رابطه استرس ادراک شده و سلامت عمومی، با توجه به سبک­های تبیین، مجله دانشكده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، زمستان 1387



18-Nezami, E., Zamani, R., & DeFrank, G. (2008). Linguistic translation of  psychological assessment tools. Evaluation & the Health Professions, 31, 313-317.  


19- اثربخشی مدل اطلاعات ـ انگیزش ـ مهارت­های رفتاری بر میزان پیروی بیماران قلبی ـ عروقی تحت عمل  بای­پس، مجله پژوهشهای روان­شناختی شماره 24، 1388



كتاب‌ها


1-  Treatment of migraine headache through biofeedback or muscular relaxation, 975,   University of Minnesota.


2-   Nezami, E., & Zamani, R. The Persian MMPT-2: In International Adaptations of MMP-2, James N. Butcher (editor), 1996, University of Minnesota Press.



3 - پرسش و پاسخ در باب آزادی، دموكراسی و جامعه مدنی، نشر ثالث، 1377


4- زمینه روان‌شناسی هیلگارد جلد اول (دو فصل)، انتشارات رشد، 1378


5- زمینه روان‌‌شناسی هیلگارد متن كامل (دو فصل با تجدیدنظر كامل)، انتشارات رشد، 1382     


6- اصول شرطی‌سازی و یادگیری، انتشارات رشد، 1387


7- واژه‌نامه تطبیقی روان‌شناسی، روان‌پزشكی و علوم تربیتی، انتشارات قو، زیرچاپ



٭ طرح‌های تحقیقاتی (انفرادی و مشترك)


1- بررسی پدیده همنوایی با گروه در فرهنگ ایرانی، 1371


2- تفاوت ادراك بینایی بین زن و مرد، 1371


3- ترجمه و تطبیق فرم فارسی MMPI-2، 1374


4- بررسی شیوع اختلالات روانی در كارگران صنایع، 1377


5- بررسی تأثیر استرس بر سیستم ایمنی و نقش سرسختی روان­شناسی به عنوان عاملی تعدیل­كننده، 1380  


6- آماده سازی و تطبیق فرم فارسی مقیاس اضطراب تعامل اجتماعی و مقیاس هراس اجتماعی


7- هنجاریابی مقیاس درجه­بندی اختلال كمبود توجه/ بیش فعالی 1385


8- راهنمایی و مشاورة كارهای پژوهشی متعدد در قالب پژوهش­های عملی دوره كارشناسی، پایان­نامه­های كارشناسی ارشد، و رساله­های دكتری


٭ مقالات ارائه‌شده در مجامع علمی حدود دوازده مورد



٭ فعالیت در نشریات علمی


1- نشریه پژوهش‌های روا‌ن‌شناختی، بنیانگذار، سردبیر و مدیر مسؤول، از 1370 تا كنون


2- مجله روان‌پزشكی، عضو هیئت تحریریه، 1355 تا 1357


3- مجله روان‌شناسی انجمن روان‌شناسی ایران، عضو هیئت تحریریه، 1355 تا 1357


4- مجله دانشكده روان‌‌شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تهران، عضو هیئت تحریریه، از 12/10/1374 تاكنون


5- نشریه علوم شناختی، مؤسسه علوم شناختی، عضو هیأت تحریریه


6- نشریه پژوهش‌های روانی ـ تربیتی، دانشگاه تربیت معلم، عضو هیأت تحریریه، 5/3/1382


7- نشریه روان­شناسی معاصر، انجمن روان­شناسی ایران، عضو هیأت تحریریه، 1384


8- نشریه بین­المللی روان­شناسی (International Journal of Psychology) انجمن روان­شناسی ایران، سردبیر (یك شماره) و مدیر مسؤول و عضو هیأت تحریریه، از 1385


9- نشریه سلامت روان­شناختی، قطب علمی روان­شناسی، دانشگاه تربیت معلم، عضو هیأت تحریریه


٭ عضویت در كمیته‌های علمی مجامع علمی نزدیك به ده مورد



٭ راهنمایی و مشاوره پایان‌نامه


- دوره كارشناسی، بسیار متعدد


- دوره كارشناسی ارشد، بیش از 30 مورد


- دكتری، 5 مورد



٭ مسؤولیت‌ در انجمن‌های علمی


- عضو هیأت مدیره انجمن روان‌شناسی ایران، 1355 تا 1357


- عضو هیأت مؤسس انجمن روان‌شناسی ایران، 1373


- عضو هیأت مدیره و نایب رئیس انجمن روان‌شناسی ایران، 1373 تا 1377


- ریاست هیأت مدیره انجمن روان­شناسی ایران از پاییز 1385 تا کنون



٭ مجامع علمی


- سخنرانی­های بسیار در عرصه­های داخلی و بین­المللی از جمله: سخنرانی در دانشكده روان­شناسی دانشگاه كارلتن كانادا دربارة تاریخچه روان­شناسی در ایران


- رابطه رضایت شغلی با سلامت روانی كارمندان، همایش ملی روان­شناسی و جامعه، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن/ 16 اسفند 1385.    



٭ چندین لوح تقدیر


زندگی نامه دکتر رضا زمانی


رضا زمانی متولد سال 1317 شهر تهران است. وی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در سال 1336 در رشته حقوق با تمركز بر ‏رشته قضایی به تحصیلات پرداخت و سپس با علاقه ای كه از ابتدا به رشته روانشناسی در او بود با شركت در دوره های كارشناسی ارشد ‏دانشگاه تهران به آمریكا عزیمت نمود و دكترای روانشناسی بالینی را در سال 1354 از دانشگاه مینه سوتای آمریكا اخذ كرد. بعد از بازگشت به ‏ایران وی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران دانشكده ادبیات و علوم انسانی گردید.‏گروه : علوم انسانی رشته : روان شناسی گرایش : روانشناسی بالینی


خاطرات کودکی : رضا زمانی همچون پدرش ذوق ادبی خوبی دارد و از این رو در دوره كودكی و نوجوانی كتاب های ادبیات و تاریخ و شعر بسیار می خواند. به ‏سعدی، حافظ و فردوسی علاقه داشت و رمان های زیادی را مطالعه می كرد. از جمله «بینوایان» اثر ویكتور هوگو كه او در سنین نوجوانی، ‏تابستانی را با آن به سر كرده بود: «یادم می آید دبستان كه می رفتم در خیابان ژاله زندگی می كردیم. آنجا پیرمرد كتابفروشی بود كه همیشه ‏مرا به یاد پیرمرد خنزر پنزری صادق هدایت می انداخت با شالی دور گردن و همان تصویرها. او كتاب كرایه می داد و من از او خیلی كتاب كرایه ‏می كردم و می خواندم. متأسفانه این رسم دیگر برچیده شده است.»


اوضاع اجتماعی و شرایط زندگی : رضا زمانی از شرایط خانوادگی خود، میگوید: «درس خواندن و دانشگاه رفتن در خانواده من، مسأله ای كاملاً طبیعی و معمولی بود، یعنی چیزی ‏نبود كه من سنتی بر آن گذاشته باشم. عمویم طبیب و استاد دانشگاه بود، دایی هایم همه تحصیلات دانشگاهی داشتند. پدربزرگ مادرم، ‏اگرچه روحانی نبود، اما تحصیلاتی در نجف داشت، خواهر و برادرانم همه تحصیلات رده بالای آكادمیك دارند. بنابراین تحصیل كردن در محیط ‏زندگی من امری كاملاً مستعد و مساعد بود. البته پدرم هم خیلی تشویقم می كرد.»


تحصیلات رسمی و حرفه ای : دیپلم متوسطه از دبیرستان علمیه تهران سال 1336‏ ـ لیسانس حقوق از دانشكده حقوق، علوم سیاسی و اقتصاد دانشگاه تهران با تمركز بر رشته قضایی (۱۳۴۰) ـ فوق لیسانس روانشناسی از دانشگاه تهران (۱۳۴۵) ـ دكترای روانشناسی بالینی از دانشگاه مینه سوتا (آمریكا) در سال ۱۳۵۳ و اخذ مدرك فوق دكتری از همان دانشگاه ـ گذراندن دوره كارورزی (انترنی) به مدت یك سال، تمام وقت در بیمارستان دانشگاه كانزاس (آمریكا)‏


خاطرات و وقایع تحصیل : رضا زمانی عزیمت به آمریكا و تحصیل در آنجا را از وقایع آن دوران خود میداند :«دانشگاه مینه سوتا یكی از دانشگاه های نخبه رشته ‏روانشناسی در دنیاست و به قول خودشان از دانشگاه های ‏TOP TEN‏ یعنی ده تای اول از میان حدود ۲۰۰۰ مؤسسه معتبر است ومن ‏نمی دانم چطور مرا از این سر دنیا پذیرفتند! استادان خیلی برجسته و نخبه ای هم داشت كه من خیلی از كلاس های درسشان استفاده كردم. ‏حتی بیش از آنچه لازم بود واحدهای درسی برمی داشتم كه آنها می گفتند به اندازه كافی واحد گرفته ای و دیگر بس است. ولی می دانستم ‏كه این فرصت ها دوباره به دست نمی آیند. بنابراین با استادان آنجا خیلی درس می گرفتم و پای صحبتشان نمی نشستم. همان جا هم مرا ‏برای دوره فوق دكتری پذیرفتند اما دانشگاه تهران عضویت در هیأت علمی را به من پیشنهاد كرد و من فكر كردم موقعیت خوبی است و بهتر ‏است از دست نرود.»


استادان و مربیان : رضا زمانی می گوید: «در طی مسیر علمی و كسب موفقیت هایش بیش از همه از دكتر ذبیح الله صفا - كه پسر دایی پدرش بوده - تأثیر می ‏پذیرفته و باتأكید بر شخصیت ارزنده او، از دكتر صفا به نیكی یاد می كند: «ذبیح الله صفا آدم بسیار سلیم النفس، خوب، مؤدب و انسانی والا بود. ‏زمانی كه ایشان استاد دانشگاه بودند در همه مملكت ۱۵۰ تا ۲۰۰ استاد وجود داشت. دانشگاه ها تازه داشتند شكل می گرفتند و كم بودند و ‏استاد دانشگاه در آن زمان وجهه خاصی داشت. به یاد می آورم در سن ۱۲ - ۱۰ سالگی وقتی گاهی از این استاد بزرگوار سؤالی می پرسیدم، ‏می نشست كنارم و گویی دوست چندین و چند ساله من است، با حوصله و آرامش به سؤالاتم پاسخ می داد. اگر چه از دوران ابتدایی رسیدن ‏به چنین جایگاهی را برای خودم به عنوان یك هدف تعیین كرده بودم ولی شاید حضور دكتر صفا هم این پشتكار و علاقه به ادامه مسیر را در من ‏تشدید می كرد.»‏


مشاغل و سمتهای مورد تصدی : ـ روانشناس بالینی در بیمارستان عمومی شهر «مینیا پولیس» و بیمارستان ایالتی «هیستینگز» در ایالت مینه سوتا در سال های اقامت در ‏آمریكا ـ رئیس هیأت مدیره انجمن روانشناسی ایران از پائیز ۸۵ ـ عضو هیأت مدیره انجمن روانشناسی ایران از ۱۳۵۵ تا ۵۷ و نایب رئیس این انجمن از سال ۷۳ تا ۷۷ ـ عضو هیأت مؤسس انجمن روانشناسی ایران (۱۳۷۴) ـ عضو گروه واژه گزینی تخصصی روانشناسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی (۸۱)‏ ـ رئیس مؤسسه روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران از سال ۵۸ تا ۶۳ ـ رئیس دانشكده روانشناسی و علوم تربیتی از ۱۳۸۲ تا تابستان ۸۵ ـ نماینده دانشكده روانشناسی و علوم تربیتی در هیأت ممیزه دانشگاه تهران (۲ دوره) از ۸۰ تا ۸۴ ـ دوبار معاون پژوهشی دانشكده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران ۷۶ و ۸۱ ـ بنیانگذار، صاحب امتیاز، مدیر مسئول و سردبیر نشریه «پژوهش های روانشناختی» از ۱۳۷۰ تاكنون ـ عضو هیأت تحریریه دو فصلنامه روانشناسی معاصر، علوم شناختی، نشریات انجمن روانشناسی ایران و دانشكده روانشناسی و علوم تربیتی ‏دانشگاه تهران، پژوهش در سلامت روانی و ... ـ عضو سابق هیأت علمی دانشگاه تهران ـ عضو كمیته علوم انسانی قطب های علمی وزارت علوم


فعالیتهای آموزشی : در زمینه تدریس رضا زمانی سعی می كرد خیلی پراكنده و متفرقه تدریس نكند و عمده فعالیت هایش در این بخش در دانشگاه تهران بود و به ‏صورت استثنا گاهی در دانشگاه روانپزشكی و دانشگاه بهزیستی و توانبخشی به آموزش می پرداخت. دروسی كه عمدتاً تدریس می كرد ‏شامل تاریخچه و مكاتب روانشناسی، روانشناسی یادگیری، آسیب شناسی روانی، روانشناسی بالینی، نظریه های روان درمانی و مواردی از ‏این دست در سطوح كارشناسی، كارشناسی ارشد و دكتری می شد.‏


مراکزی که فرد از بانیان آن به شمار می آید : رضا زمانی بنیانگذار، صاحب امتیاز، مدیر مسئول و سردبیر نشریه «پژوهش های روانشناختی» از ۱۳۷۰ تاكنون است‏ سایر فعالیتها و برنامه های روزمره : از دیگر فعالیتهای رضا زمانی پروژه های تحقیقاتی بسیاری را به سرانجام رسانده كه برای نمونه می توان از بررسی پدیده همنوایی با گروه در ‏فرهنگ ایرانی، تفاوت ادراك بینایی میان زن و مرد، بررسی پژوهشی برنامه تغذیه رایگان در مدارس، بررسی شیوع اختلالات روانی در كارگران ‏صنایع، آماده سازی و تطبیق فرم فارسی مقیاس اضطراب تعامل اجتماعی و مقیاس هراس اجتماعی و هنجاریابی مقیاس درجه بندی اختلال ‏كمبود توجه (بیش فعالی) و ترجمه و تطبیق فرم فارسی ‏MMPI-2‎‏ را نام برد.‏آرا و گرایشهای خاص : اما درباره جایگاه علم روانشناسی در ایران و مقایسه با سایر كشورهای جهان و نواقص و كاستی های این علم در كشور ما،


رضا زمانی دل ‏پری از وضع عمومی این علم دارد: «امروز روانشناسی كم و بیش مانند علوم دیگر است. تمام علوم جدیدی كه وارد مملكت ما شده اند هنوز ‏نوپا هستند. در ذهن عامه مردم و حتی دانشجویان ما، روانشناسی یك فرم خاصی دارد كه از یك روزنه كوچك به آن نگاه می كنند. یعنی به ‏روانشناسی بیشتر به عنوان یك رشته خدماتی مثل مشاوره و روان درمانی اشاره می شود. در حالی كه روانشناسی رشته های بسیار ‏متعددی دارد و حوزه ای بسیار بسیار وسیع است. متأسفانه فقط بخش هایی از آن وارد مملكت ما شده و دانشجویانمان نسبت به آنها علاقه ‏نشان می دهند. شاید تا حدودی به این علت است كه امكانات آن رشته ها و شاخه های دیگر در دسترس نیست و آنچه ساده تر است و ابزار و ‏وسایل چندانی نمی خواهد، همین رشته هایی است كه عمدتاً در كشور وارد شده اند. از جمله بخش های عمده ای كه نیاز به ابزار و هزینه ‏بالا دارد. مثلاً روانشناسی فیزیولوژیك كه برای تحقیق و كار، نیازمند ابزارهای بسیار گرانقیمت است، آزمایشگاه های مفصل می خواهد و كاری ‏نیست كه با دو كتاب و وسیله ساده و تست راه بیفتد.‏ این موارد عملاً هنوز وارد مملكت مان نشده. یا روانشناسی مهندسی رفتار یا روانشناسی اجتماعی كه بعضی از كشورهای جهان سوم به آن ‏پرداخته اند و به ابزارآلات آنچنانی هم نیازی ندارد، هنوز آنگونه كه باید با اقبال و توجه و همتی كه شایسته است مواجه نشده.»


 دكتر زمانی ‏درباره چگونگی دسترسی به علوم جدید معتقد است: «نخستین ، ساده ترین و ضروری ترین وسیله دستیابی به علم، كتاب و منبع است. اگر ‏من ندانم آخرین تحقیقات صورت گرفته در دنیا چیست، ممكن است كاری كه ارائه می كنم قدیمی یا تكراری باشد یا چیزی به علم روز اضافه ‏نكند. با وجود كوشش هایی كه شده و دسترسی نسبت به سال های اولیه انقلاب بیشتر است، هنوز مشكلات اساسی و كمبودهایی داریم. ‏مثلاً نمایشگاه سالانه بین المللی كتاب برپا می شود ولی نمایشگاه در سطحی است كه آنجا كتاب های خیلی معمولی و ساده در حد ‏لیسانس ارائه می كنند و خبری از كتاب های روز و فوق العاده تخصصی نیست. ما هنوز برای تهیه و خرید آن كتاب ها دردسر داریم؛ كتاب هایی ‏كه مثلاً صد هزار تومان قیمت دارند یا اینترنت و سایت های قابل استفاده هست ولی آنها نیز به شكل مناسب و دلخواه ما نیست. یعنی بیشتر ‏ظاهری است تا واقعی. من همیشه می گویم هیچ ابن سینایی، بی مقدمه ابن سینا بروز نمی كند. یك زمینه كافی و وافی می خواهد و این ‏زمینه تاكنون موجود نبوده. اگرچه كم كم می رود كه ایجاد شود ولی كماكان مشكلات عمده وجوددارند.»


و پیشنهاد دكتر رضا زمانی به عنوان فردی كه بیش از ۳۰سال در رشته روانشناسی مشغول تحقیق و پژوهش بوده برای رفع نواقص و كاستی ‏ها چنین است: «احساس می كنم تحصیلات تكمیلی اصولاً باید به زبان علمی جلو بروند. چون نمی شود از منابع دست دوم و سوم استفاده ‏كرد. هنوز كتاب های استادان خودم كه سال ها پیش ترجمه شده اند گاه گداری تجدید چاپ می شوند. در صورتی كه علم امروز نمی تواند ‏اینگونه باشد. كتاب های مرجع و درسی رشته های مختلف را كه می بینم، هر پنج - شش سال یا حداكثر ده سال مرور می شوند و بخش ‏عمده ای از آن تغییر می كند و مطالب تازه جایش را می گیرد. هر چه جلوتر می رویم این علم سریع تر پیش می رود. ۵۰ سال پیش به این ‏شدت نبود، هم اكنون اینطور است و شاید در ۵۰ سال آینده، مطالب دو سال پیش نیز كهنه باشد. بنابراین در فرهنگی كه هنوز كتاب ترجمه ‏شده ۲۰ سال پیش - كه آن خود متعلق به ۱۰ سال پیشتر بوده - تدریس می شود، نمی توان پیشرو و پیشگام بود. پیشرو بودن مقدمات می ‏خواهد و اگرچه تحولات عظیمی حاصل شده اما این مقدمات هنوز حاصل نشده است. من شاهدم دانشجویان دوره فوق لیسانس و حتی ‏دكترای ما از زبان استفاده می كنند ولی احساس می كنم برداشتی كه از متن دارند به آن وقتی كه لازم است داشته باشند، نیست و این به ‏دلیل ضعف موجود در زبان است.»‏


چگونگی عرضه آثار : رضا زمانی تا امروز سخنرانی های بسیاری در عرصه های داخلی و بین المللی داشته كه از آن جمله می توان به سخنرانی اش در دانشكده ‏روانشناسی دانشگاه كارلتن كانادا درباره تاریخچه روانشنانسی در ایران اشاره كرد.‏ علاوه بر مقالات متعددی كه برای مجلات علمی مختلف نگاشته است در حوزه نشر كتاب دو اثر به زبان انگلیسی تحریر كرده است كه از آن دو ‏می توان به كتاب ‏The Persian MMPI in international adaptations of MMPI‏ اشاره كرد. آخرین مقاله او كه به تازگی در مجله پژوهش های ‏روانشناختی به چاپ رسیده، «رابطه سبك های مقابله و اسناد با افسردگی» نام دارد.‏


 و نگارش و ارائه مقالات علمی ـ پژوهشی بسیاری همچون: اثر آرامش عضلانی وفشار روانی بر فشار خون طبیعی، رابطه ناسازگاری اجتماعی ‏فرزندان با غیبت مادر از خانه به علت اشتغال، بررسی پژوهشی تغذیه رایگان، جنبه های روان شناختی ناباروری، مطالعه مقایسه ای پایه های ‏فردی ـ شناختی و انگیزشی پیش داوری نسبت به مهاجران افغان و ....‏


 آثار : اصول شرطی سازی و یادگیری ویژگی اثر : ترجمه2 پرسش و پاسخ در باب آزادی، دموكراسی و جامعه مدنی ویژگی اثر : ترجمه3 زمینه روانشناسی هیلگارد ویژگی اثر : ترجمه4 واژه نامه تطبیقی روانشناسی، روانپزشكی، علوم تربیتی ویژگی اثر : ترجمه
دکتر رضا زمانی
zamani@iricss.org
تحصیلات دانشگاهی و دوره های تخصصی:
• لیسانس (کارشناسی) از دانشکده حقوق، علوم سیاسی و اقتصاد دانشگاه تهران (با تمرکز بر رشته قضایی) در سال ١٣٤٠
• فوق لیسانس (کارشناسی ارشد) در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران در سال ١٣٤٥
• دکترای روانشناسی بالینی از دانشگاه مینهسوتای آمریکا در سال ١٣٥٣ و طی دوره فرادکتری در همان دانشگاه . شروع به کار به عنوان استادیار در گروه روانشناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در. سال ١٣٥٣
• دوره کارورزی (انترنی) به مدت یک سال بهطور تمام وقت در بیمارستان دانشگاه کانزاس آمریکا.
• روانشناس بالینی در بیمارستان عمومی شهر مینیاپلیس و نیز بیمارستان ایالتی هیستینگز در ایالت مینهسوتا طی سالهای اقامت در آمریکا.
تجربه های شغلی (خارج از پژوهشکده):
مسؤولیتهای دانشگاهی:
• رئیس مؤسسه روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران از سال ١٣٥٨ تا ١٣٦٣ به انتخاب همکاران مؤسسه
• نماینده مؤسسات تحقیقاتی وابسته به دانشکده ادبیات و علوم انسانی در شورای پژوهشی دانشگاه تهران
• نماینده دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی در هیأت ممیزه دانشگاه تهران در دو دوره (از سال ١٣٨٠ تا (١٣٨٤
• دوبار معاون پژوهشی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران ( دو باردر سال های ١٣٧٦ و (١٣٨١
.( • ریاست دانشکده روان شناسی با انتخاب توسط همکاران عضو هیأت علمی دانشکده (از ١٣٨٢ تا ١٣٨٥
فعالیتهای آموزشی:
تدریس دروس تاریخچه و مکاتب روانشناسی، روانشناسی یادگیری، آسیب شناسی روانی، روانشناسی بالینی، روانشناسی سلامت، و نیز درس نظریههای رواندرمانی در سطوح کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری.
کتاب ها و مقاله های منتشر شده:
نشریات ادواری:بنیانگذار و صاحب امتیاز نشریه پژوهشهای روانشناختی، و نیز مدیر مسؤول و سردبیر این نشریه از سال ١٣٧٠ تا کنون. این نشریه از ابتدای انتشار تا کنون از طرف کمیته نشریات علمی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری شناخته شده است « علمی پژوهشی » حائز رتبة عضویت در هیأت تحریریه نشریه روانپزشکی که بنیانگذار آن مرحوم دکتر میرسپاسی بودند. •
عضویت در هیأت تحریریة دو فصلنامه روانشناسی معاصر (نشریه انجمن روانشناسی ایران)؛ نشریه •
دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، نشریه علوم شناختی، و چند نشریه دیگر.
از جمله کتابها و مقالات زیر به صورت انفرادی یا مشترک:
١- کتابها:
• پرسش و پاسخ در باب آزادی، دمکراسی، و جامعه مدنی ١٣٧٧
( • زمینه روانشناسی هیلگارد ( ١٣٧٤ ) و متن کامل زمینه روانشناسی هیلگارد با تجدید نظر( ١٣٨٤
• اصول شرطیسازی و یادگیری (آماده چاپ)
• واژهنامه تطبیقی روانشناسی، روانپزشکی، علوم تربیتی (آماده چاپ)
و نیز:
Treatment of Migraine Headache through Biofeedback or Muscular Relaxation, (1975), University of
Minnesota.
Adaptations of MMPT-2, edited by James N.Butcher, (1996) MMPI–2 in International The Persian
.
Press University of Minnesota
٢- مقالات:
• اثر آرامش عضلانی و فشار روانی بر فشار خون طبیعی، مجله روانشناسی ١٣٥٥
• رابطة ناسازگاری اجتماعی فرزندان با غیبت مادر از خانه به علت اشتغال، امور فرهنگی دانشگاه تهران
١٣٥٤
• بررسی پژوهشی تغذیه رایگان، نشریه دانشکده ١٣٥٦
• پژوهشی در مورد تأثیر اکثریت متفق بر اقلیت واحد، بازسازی آزمایش اصلی همنواییاش با آزمودنیهای
ایرانی، پژوهشهای روانشناختی ١٣٧٠
• تفاوت ادراک بینایی زن و مرد، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ١٣٧٤
• جنبههای روانشناختی ناباروری، پژوهشهای روانشناختی، ١٣٧٦
• بررسی تأثیر فشار روانی بر برخی از متغیرهای سیستم ایمنی با توجه به نقش سرسختی روان- شناختی، مجله روانشناسی وعلوم تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز، ١٣٨٠
• تأثیر حالات خلقی بر سرعت پردازش ذهنی، مجله دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، ١٣٨٢
• مطالعة مقایسهایِ پایههای فردی، شناختی، و انگیزشی پیشداوری نسبت به مهاجران افغان، ١٣٨٤
• رابطة سبكهای مقابله و اسناد با افسردگی، نشریه پژوهشهای روانشناختی ١٣٨٥
• رابطه سبكهای اسناد با رخدادهای استرسزای زندگی و سلامت عمومی، نشریه پژوهشهای روان- شناختی ١٣٨٥
• چند مقاله دیگر آماده چاپ یا در حال آماده سازی برای نشر
پژوهش ها (پایان یافته، در حال انجام، مورد علاقه):
اجرای تحقیقات زیر در قالب پروژههای پژوهشی علاوه بر تحقیقاتی است که در قالب پایاننامه انجام شدهاند:
• بررسی پدیده همنوایی با گروه در فرهنگ ایرانی
• تفاوت ادراک بینایی بین زن و مرد
• بررسی پژوهشی برنامه تغذیه رایگان در مدارس
MMPI- • ترجمه و تطبیق فرم فارسی 2
• بررسی شیوع اختلالات روانی در کارگران صنایع
• بررسی تأثیر استرس بر سیستم ایمنی و نقش سرسختی روانشناسی به عنوان عاملی تعدیلکنندگی
• آماده سازی و تطبیق فرم فارسی مقیاس اضطراب تعامل اجتماعی و مقیاس هراس اجتماعی
• راهنمایی و مشاوره کارهای پژوهشی بسیار متعدد در قالب پژوهشهای عملی دوره کارشناسی، پایان -نامه های کارشناسی ارشد، و رساله های دکتری.


 نام و نام خانوادگی : رضا زمانی


كارشناسی: اقتصاد، علوم سیاسی و حقوق، دانشگاه تهران، 1340


كارشناسی ارشد: روان‌شناسی، دانشگاه تهران، 1344


دكتری: روان‌شناسی بالینی، رشته فرعی یادگیری، دانشگاه مینه سوتای آمریكا، 1974


رتبه علمی: دانشیار


محل خدمت: دانشگاه تهران، 1/12/1353 (بازنشسته از تاریخ 1/6/1385)



٭ مسؤولیت‌های دانشگاهی:


1- سرپرست مؤسسه روان‌شناسی، دانشگاه تهران، 7/1/1358 تا 2/10/1363


2- نماینده مؤسسات تحقیقاتی وابسته به دانشكده ادبیات و علوم انسانی در شورای پژوهش دانشگاه، از 1/4/63 تا ..


3- نماینده گروه روان‌شناسی در شورای تحصیلات تكمیلی دانشكده، از ابتدای 1375 تا 1381


4- معاون پژوهشی دانشكده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، از 14/2/1376 تا 19/8/1376


5- عضو كمیته ارتقاء دانشكده، 10/3/78 تا كنون


6- عضویت در هیأت ممیزه دانشگاه تهران (نماینده هیأت علمی دانشكده روان‌شناسی و علوم تربیتی)، دو دوره از 1380 تا 1384


7- معاون پژوهشی دانشكده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، از 2/9/1381 تا 25/7/1382


8- رئیس دانشكده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، از 26/7/1382 تا 1/6/1385


9- عضو گروه واژه‌گزینی تخصصی روان‌شناسی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، از 2/11/81 تا کنون


10- عضو كمیته ملی آموزش عالی وابسته به كمیسیون ملی یونسكو، از 5/7/1385 تا کنون


11- مدیر برنامه­های آموزشی و پژوهشی روان­شناسی در پژوهشكده علوم شناختی، از 1/9/1385 الی 30/8/1386


12- سرپرست پژوهشكده علوم شناختی از 1/9/1386 تا 31/6/1389



٭ تألیفات (انفرادی و مشترك)


مقالات


1- بایوفیدبك و فشار خون، نشریه روان‌شناسی، 1355


2-  بررسی پژوهشی تغذیه رایگان، نشریه دانشكده، 1356


3- پژوهشی در مورد تأثیر اكثریت متفق بر اقلیت واحد؛ بازسازی آزمایش اصلی همنوایی‌اش با آزمودنی‌های ایرانی،


    پژوهش‌های روان‌شناختی، 1370


4- پیگردی در حافظه كوتاه‌مدت؛ اثر تكرار و جایگاه در فهرست بر زمان واكنش، در شرایط حذف مرور ذهنی،     پژوهش‌های روان‌شناختی، 1371، دوره 1، شماره 3 و 4


5- تفاوت ادراك بینایی در زن و مرد، مجله دانشكده ادبیات، 1374


6- جنبه‌های روان‌شناختی ناباروری، پژوهش‌های روان‌شناختی، شماره 8، 1376 


7- بررسی تأثیر فشار روانی بر برخی از متغیرهای سیستم ایمنی با توجه به نقش سرسختی روان‌شناختی، مجله روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه شهید چمران، 1380


8- تأثیر حالات خلقی بر سرعت پردازش ذهنی، مجله دانشكده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، 1382 


9- مطالعة مقایسه­ای پایه­های فردی، شناختی، و انگیزشی پیشداوری نسبت به مهاجران افغان، مجله پژوهش­های روان­شناختی، 1384 


10- بررسی رابطة سبک­های مقابله و اسناد با افسردگی، شماره 17 مجله پژوهش­های روان­شناختی 1385            


11- رابطه سبك­های اسناد با رخدادهای استرس­زای زندگی و سلامت عمومی، شماره 18 مجله پژوهش­های   روان­شناختی 1385


12- بررسی رابطة رضایت شغلی با سلامت روانی كاركنان (مطالعة موردی اداره كل امور مالیاتی غرب تهران)، فصلنامه مالیات و توسعه، پیش شماره سوم، بهار و تابستان 1386


13- تعیین مشخصات روان­سنجی مقیاس درجه­بندی SNSP-IV اجرای والدین، فصلنامه علمی پژوهشی توانبخشی، دوره 1، شماره 31، پاییز 1386


14- رابطة افكار مثبت و منفی اتوماتیك با افسردگی، مجله روان­شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، شماره 3، پاییز 1386


15- اعتباریابی نسخة فارسی پرسشنامة بازنگری شده وسواسی ـ اجباری در جمعیت دانشجویی، مجله پژوهشهای روان­شناختی شماره 21 مجله پژوهش­های روان­شناختی 1387


16- تأثیر مصاحبة انگیزشی بر بهبود شاخص‌های سلامت جسمی (كاهش وزن و كنترل قند خون) در افراد مبتلا به دیابت نوع دو، مجله روان­شناسی معاصر، پاییز 1387


17- رابطه استرس ادراک شده و سلامت عمومی، با توجه به سبک­های تبیین، مجله دانشكده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، زمستان 1387



18-Nezami, E., Zamani, R., & DeFrank, G. (2008). Linguistic translation of  psychological assessment tools. Evaluation & the Health Professions, 31, 313-317.  


19- اثربخشی مدل اطلاعات ـ انگیزش ـ مهارت­های رفتاری بر میزان پیروی بیماران قلبی ـ عروقی تحت عمل  بای­پس، مجله پژوهشهای روان­شناختی شماره 24، 1388



كتاب‌ها


1-  Treatment of migraine headache through biofeedback or muscular relaxation, 975,   University of Minnesota.


2-   Nezami, E., & Zamani, R. The Persian MMPT-2: In International Adaptations of MMP-2, James N. Butcher (editor), 1996, University of Minnesota Press.



3 - پرسش و پاسخ در باب آزادی، دموكراسی و جامعه مدنی، نشر ثالث، 1377


4- زمینه روان‌شناسی هیلگارد جلد اول (دو فصل)، انتشارات رشد، 1378


5- زمینه روان‌‌شناسی هیلگارد متن كامل (دو فصل با تجدیدنظر كامل)، انتشارات رشد، 1382     


6- اصول شرطی‌سازی و یادگیری، انتشارات رشد، 1387


7- واژه‌نامه تطبیقی روان‌شناسی، روان‌پزشكی و علوم تربیتی، انتشارات قو، زیرچاپ



٭ طرح‌های تحقیقاتی (انفرادی و مشترك)


1- بررسی پدیده همنوایی با گروه در فرهنگ ایرانی، 1371


2- تفاوت ادراك بینایی بین زن و مرد، 1371


3- ترجمه و تطبیق فرم فارسی MMPI-2، 1374


4- بررسی شیوع اختلالات روانی در كارگران صنایع، 1377


5- بررسی تأثیر استرس بر سیستم ایمنی و نقش سرسختی روان­شناسی به عنوان عاملی تعدیل­كننده، 1380  


6- آماده سازی و تطبیق فرم فارسی مقیاس اضطراب تعامل اجتماعی و مقیاس هراس اجتماعی


7- هنجاریابی مقیاس درجه­بندی اختلال كمبود توجه/ بیش فعالی 1385


8- راهنمایی و مشاورة كارهای پژوهشی متعدد در قالب پژوهش­های عملی دوره كارشناسی، پایان­نامه­های كارشناسی ارشد، و رساله­های دكتری


٭ مقالات ارائه‌شده در مجامع علمی حدود دوازده مورد



٭ فعالیت در نشریات علمی


1- نشریه پژوهش‌های روا‌ن‌شناختی، بنیانگذار، سردبیر و مدیر مسؤول، از 1370 تا كنون


2- مجله روان‌پزشكی، عضو هیئت تحریریه، 1355 تا 1357


3- مجله روان‌شناسی انجمن روان‌شناسی ایران، عضو هیئت تحریریه، 1355 تا 1357


4- مجله دانشكده روان‌‌شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تهران، عضو هیئت تحریریه، از 12/10/1374 تاكنون


5- نشریه علوم شناختی، مؤسسه علوم شناختی، عضو هیأت تحریریه


6- نشریه پژوهش‌های روانی ـ تربیتی، دانشگاه تربیت معلم، عضو هیأت تحریریه، 5/3/1382


7- نشریه روان­شناسی معاصر، انجمن روان­شناسی ایران، عضو هیأت تحریریه، 1384


8- نشریه بین­المللی روان­شناسی (International Journal of Psychology) انجمن روان­شناسی ایران، سردبیر (یك شماره) و مدیر مسؤول و عضو هیأت تحریریه، از 1385


9- نشریه سلامت روان­شناختی، قطب علمی روان­شناسی، دانشگاه تربیت معلم، عضو هیأت تحریریه


٭ عضویت در كمیته‌های علمی مجامع علمی نزدیك به ده مورد



٭ راهنمایی و مشاوره پایان‌نامه


- دوره كارشناسی، بسیار متعدد


- دوره كارشناسی ارشد، بیش از 30 مورد


- دكتری، 5 مورد



٭ مسؤولیت‌ در انجمن‌های علمی


- عضو هیأت مدیره انجمن روان‌شناسی ایران، 1355 تا 1357


- عضو هیأت مؤسس انجمن روان‌شناسی ایران، 1373


- عضو هیأت مدیره و نایب رئیس انجمن روان‌شناسی ایران، 1373 تا 1377


- ریاست هیأت مدیره انجمن روان­شناسی ایران از پاییز 1385 تا کنون



٭ مجامع علمی


- سخنرانی­های بسیار در عرصه­های داخلی و بین­المللی از جمله: سخنرانی در دانشكده روان­شناسی دانشگاه كارلتن كانادا دربارة تاریخچه روان­شناسی در ایران


- رابطه رضایت شغلی با سلامت روانی كارمندان، همایش ملی روان­شناسی و جامعه، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن/ 16 اسفند 1385.    



٭ چندین لوح تقدیر

پنج شنبه 16/6/1391 - 18:30 - 0 تشکر 546001



آنا فروید در سوم دسامبر 1895 در وین (اتریش) به دنیا آمد و در نهم اکتبر 1982 در لندن (انگلستان) درگذشت. معروفیت او بیشتر به خاطر کارهای زیر است:




  • بنیان‌گذار روانکاوی کودکان

  • سازوکارهای دفاعی

  • مشارکت در روان‌شناسی «خود» ( ego psychology )



آنا فروید کوچکترین فرزند در بین 6 فرزند زیگموند فروید معروف است. او به پدرش فوق‌العاده نزدیک بود ولی نزدیکی چندانی به مادرش نداشت و با پنج خواهر و برادرش نیز روابط پرتنشی داشت. او به یک مدرسه خصوصی گذاشته شد ولی بعداً گفت که از مدرسه چیز زیادی نیاموخته است. بخش عمده آموزش آنا از طریق درس‌های پدرش و دوستان و وابستگان او صورت گرفته است.

او پس از دوره دبیرستان به عنوان معلم مدرسه ابتدایی مشغول به کار شد و همزمان شروع به ترجمه برخی از کارهای پدرش به آلمانی کرد. این کار، علاقه او به روان‌شناسی و روانکاوی کودکان را بیشتر کرد. با وجودی که او به شدت تحت تأثیر کارهای پدرش بود امّا هرگز در سایه او زندگی نکرد. کارهای خود او، ایده‌های پدرش را گسترش داد و به ایجاد رشته روانکاوی کودکان انجامید.

او با وجودی که تحصیلات کلاسیک را ادامه نداد امّا کارهایش در زمینه روانکاوی و روان‌شناسی کودکان، او را در رشته روان‌شناسی پرآوازه ساخت. او تجربیات خود در زمینه روانکاوی کودکان را در سال 1923 در وین آغاز کرد و بعدها رئیس انجمن روانکاوی وین شد. در طول مدتی که آنا فروید در وین بود، تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر اریک اریکسون گذاشت و این به نوبه خود باعث توسعه رشته روانکاوی و روان‌شناسی «خود» شد.

آنادر سال 1938 تحت بازجویی گشتاپو قرار گرفت و سپس به همراه پدرش به لندن کوچ کرد. در سال 1941، او با همراهی دوروتی برلینگتون یک مؤسسه پرستاری ایجاد کرد. این مؤسسه هم به کودکان بی‌خانمان سرپناه می‌داد و هم برنامه‌های روانکاوی برای آنان داشت. تجربیات آنا فروید در این مؤسسه پرستاری، الهام‌بخش او در نوشتن سه کتاب شد: «کودکان در زمان جنگ (1942)»، «کودکان بی‌سرپرست (1943)» و «جنگ و کودکان (1943)». آنا فروید پس از تعطیل شدن مؤسسه پرستاری در سال 1945، کلینیک ویژه‌ای را برای روان درمانی کودکان ایجاد کرد و از سال 1952 تا زمان مرگش در سال 1982 مدیر آن بود.

آنا فروید رشته روانکاوی کودکان را به وجود آورد و کارهایش به درک امروزی ما از روان‌شناسی کودکان کمک شایانی کرده است. او همچنین روش‌های مختلفی برای برخورد با کودکان و درمان آنان به وجود آورد. آنا فروید عقیده داشت که عوارض کودکان با بزرگسالان متفاوت است و غالباً به مراحل رشد آنان بستگی دارد. او همچنین توضیحات روشنگری درباره سازوکارهای دفاعی در کتاب معروف خود به نام «خود و سازوکارهای دفاع» ارائه نموده است.

پنج شنبه 16/6/1391 - 18:31 - 0 تشکر 546002



مری‌ویتون کالکینز (1863-1930)





مری ویتون کالکینز در 30 مارچ 1863 در آمریکا به دنیا آمد و در 26 فوریه 1930 به خاطر ابتلاء به بیماری سرطان درگذشت. او در سال 1882 به عنوان دانشجوی سال دوم وارد کالج اسمیت شد. مرگ خواهرش در سال 1883 باعث ترک تحصیل او به مدّت یکسال شد. البته او در این مدّت به مطالعات شخصی‌اش ادامه می‌داد. کالکینز در سال 1884 به کالج بازگشت و در رشته فلسفه فارغ‌التحصیل شد.

پس از فارغ‌التحصیلی سه سال به تدریس زبان یونانی در کالج ولسلی پرداخت و سپس یک موقعیت شغلی برای تدریس در رشته جدید روان‌شناسی به او پیشنهاد شد. او برای آن که بتواند به تدریس روان‌شناسی بپردازد باید حداقل یک سال به مطالعه این رشته می‌پرداخت. مشکلی که وجود داشت این بود که در آن زمان دوره‌های اندکی در این زمینه وجود داشت و تعدادی از آن‌ها هم دانشجوی زن نمی‌پذیرفتند. بُعد مسافت و فقدان آزمایشگاه روان‌شناسی باعث شد که او از پیوستن به دانشگاه‌های ییل و میشیگان منصرف شود.

مری‌ویتون کالکینز پس از آن که چند جلسه به صورت مستمع آزاد در کلاس‌های ویلیام جیمز در هاروارد شرکت کرد به طور رسمی درخواست کرد که به او اجازه شرکت در کلاس داده شود. مقامات اداری دانشگاه‌ هاروارد ابتدا موافقت نکردند ولی هم پدرش و هم رئیس کالج ولسلی نامه‌هایی به حمایت از او به هاروارد ارسال کردند. سرانجام تقاضای کالکینز در سال 1890 مورد پذیرش قرار گرفت. او در هاروارد در کلاس‌های درس ویلیام جیمز و جوسیا رویس شرکت کرد و زیر نظر دکتر ادموند سنفورد از دانشگاه کلارک به مطالعه روان‌شناسی تجربی پرداخت.

مری ویتون کالکینز در دانشگاه هاروارد آزمایش جفت‌های متداعی را ابداع کرد. به کسانی که در این آزمایش شرکت می‌کردند جفت‌های متعدد رنگ و عدد نشان داده می‌شد و سپس از آن‌ها پرسیده می‌شد که کدام رنگ به کدام عدد مربوط است. از این تکنیک برای مطالعه حافظه استفاده می‌شد. او در سال 1895 تز دکتری خود را با عنوان «یک پژوهش تجربی در تداعی ایده‌ها» ارائه کرد که مورد تأئید کمیته‌ای متشکل از ویلیام جیمز، جوسیا رویس و هوگو مانستربرگ قرار گرفت امّا علیرغم این تأیید، دانشگاه هاروارد به دلیل آن که کالکینز را دانشجوی خود محسوب نمی‌کرد مدرکی برای او صادر نکرد.

کالکینز همان سال به کالج ولسلی بازگشت و تا زمان بازنشستگی‌اش در سال 1927 به تدریس در آنجا پرداخت.

مری ویتون کالکینز در طول دوران حرفه‌ایش بیش از 100 مقاله تخصصی در موضوعات مختلف روان‌شناسی و فلسفه نوشت. به علاوه، او نخستین زنی بود که به ریاست انجمن روان‌شناسی آمریکا رسید. او در سال 1918 به ریاست انجمن فلسفه آمریکا نیز برگزیده شد.

از جمله کارهای تأثیر گذار او در روان‌شناسی می‌توان به ابداع تکنیک جفت‌های متداعی و کارهایش در زمینه خود-روا‌ن‌شناسی اشاره کرد. کالکینز عقیده داشت که خودآگاهی، تمرکز اولیه رشته روان‌‌شناسی است.




برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.