در این مجموعه سعی شده است برای توضیح هر كلید واژه با رجوع به منابع معتبر و متعدد موجود در رشته روانشناسی ، مطالبی كه مفید و مناسب می باشد استخراج و بیان گردند
گرد آورندگان : رویا عباس نژاد / سعیده آقارفیع / كبری بیات / فاطمه بحری / رضا باقری
احساس sensation
- از دیدگاه نظری ، ساده ترین تجربه حسی (آگاهی آنی ) كه در اثر تحریك یكی از در یافت كنندگان به وجود می آید .
- فرآیند یك دریافت كننده كه به مرحله كسب معنی ، نرسیده است .
- واكنش دستگاه های حسی یا حواس نسبت به محركی كه از راه اعصاب حسی به مغز انتقال می یابد
(ساعتچی ، 1377)
احساسات feelings sentiments/
هر چند ارائه یك معنی دقیق برای این اصطلاح مشكل است ، اما می توان گفت معنی آن در كلی ترین حالت تجربه كردن حس كردن ، یا داشتن نوعی فرآیند هشیار می باشد. معانی خاص تر آن عبارتند از
1) اثر حسی ، یا احساساتی نظیر گرما یا درد
2)حالتهای عاطفی مثل احساس خوب بودن ، احساس افسردگی و . . .
3) یكی از ابعاد هیجان . . .
4) اعتقاد مثل احساس مبهم درباره چیزی كه با هیچ دلیل و شاهد واقعی حمایت نمی شود .
هر چند مطابق علم صرف و نحو اصطلاح (sentiment) از كلمه حس كردن گرفته شده اما به معنی وسیعتری به كار می رود حس كردن یك حالت پیچیده است كه بر پایه احساس یك فرد نسبت به بعضی موقعیتها، اشخاص، عقاید و افكار و نظایر آن ، وجود می آید . یك احساس ،كلی تر و پیچیده تر از یك نگرش یا قضاوت است ، یعنی یك احساس خاص بیش از یك حالت عاطفی است و در آن معنی ضمن عمل نیز وجود دارد برای مثال فردی كه دارای احساسات قوی وطن دوستی است ، احتمال دارد با شدت از وطن خود در مقابل دشمن مهاجم ، دفاع كند.(ساعتچی ، 1377)
احساس حقارت Inferiority feeling
نگرش منفی و انتقاد آمیز نسبت به خود. در واقع این اصطلاح برای كاربرد روزمره مردم عامی در اشاره به هر نوع احساس بی كفایی و حقارت است . و آدلر به وجود چنین احساسهایی در كودك اشاره دارد . (شولتز ، 1987)
احساس گناه (بی ارزشی ) sin feelings
احساس بی ارزشی اغلب با احساس گناه عمیق همراه است فرد احساس شكستهای گذشته و حال خود را بزرگ می نماید و به نظر می رسد كه محیط اطراف را برای شاهد ادعای خود غور و بررسی می كند و هر گونه نقص و نارسائی را به خود نسبت می دهد.