• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
سينما و تلویزیون (بازدید: 7413)
دوشنبه 21/5/1387 - 14:57 -0 تشکر 51736
تئاتر استیلیزه

هوالباقی...

اینجا می خوایم درموردتئاتر استیلیزه صحبت كنیم!.....بعله دیگه!بفرمایین از پایین شروع میشه!نگران نباشین سعی كردم عامیانه تر بنویسم!

پس بااجازه مدیر انجمن فییییلم وسییییینما

درپناه یزدان پاك...

و او تنها پناه  همه ي ماست...
شنبه 16/6/1387 - 8:29 - 0 تشکر 55762

‌هوالباقی...

مهم‌ترین بحث اجراییِ مه‌یرهولد، كه امروزه هم طرفدارای خیلی زیادی داره، بیومكانیكه. این جا به بررسیِ اجمالی اون می‌پردازیم؛ اما اول باید نگاهی به نظریه‌های دو نفراز دانشمندای هم زمان با اون بپردازیم كه تأثیرهای زیادی هم روی اون گذاشتن. (این مقالرو دست نمیزنم!)


بیومكانیك

بیو مكانیك عبارت از روشی است برای پرورش بازیگر بر اساس حركت و كنترل آكروباتیك بدن.
‌در ژوئن سال 1922م. نخستین تمرین‌های دانشجویی با نام( Etudes) به تماشا گذاشته شد. از نگاه مه‌یرهولد، زندگی در جامعه صنعتی- كارگری نوع جدیدی از بازیگری را نیز طلب می‌كرد. او می‌گفت كه ما عادت كرده‌ایم تا بین زمان كار و استراحت یك جداسازی جدی و خط كشی شده، انجام دهیم. این كار در جامعه كاپیتالیستی قابل قبول است اما در یك جامعه سوسیالیتی غیر قابل قبول است. در آمریكا بیشتر تحقیقات به این اختصاص یافته كه روشی كشف شود تا بدون این كه میان كار و استراحت فاصله‌ای ایجاد گردد، كار و استراحت با هم تركیب شوند. كار بازیگر در یك جامعه صنعتی نوعی تولید حیاتی به حساب می‌آید كه ضروری است تا با نیاز‌های شهروندان در هر سطحی سازگاری داشته باشد.

اگر به یك كارگر ماهر توجه كنیم درمی‌یابیم كه او همچون یك رقصنده عمل می‌كند؛ زیرا:

1- حركت، ایجاز دارد و حركت‌های اضافی و زائد نداریم.

2- حركت دارای ریتم است.

3- بدن در حالت مناسبی در برابر نیروی جاذبه زمین قرار گرفته است.

4- ثبات در بدن، در رابطه با حركت به چشم می‌آید.

‌این نظر‌ها تحت تأثیر روان‌شناسانی مثل ایوان پاولُف و ویلیام جیمز(40) طرح شده‌اند.

ادامه دارد...

درپناه یزدان پاك...


و او تنها پناه  همه ي ماست...
چهارشنبه 27/6/1387 - 17:44 - 0 تشکر 58500

‌هوالباقی...

ادامه ی پست قبلی...

هنر بازیگری زمانی معنا پیدا می‌كند كه بازیگر بتواند تناسبی ارگانیك میان عنصر‌های موجود در خود و اجزای بدنش ایجاد نماید تا به این طریق قادر به انتقال مفهوم‌ها گردد. بازیگر باید بدن خود را آماده سازد تا بتواند دستور‌های كارگردان و یا وظیفه‌ای را كه به او محول می‌كند، انجام دهد.
‌بازیگر قادر است تا پدیده‌ای را در خود خلق كند و بعد آن را سامان بخشد. بازیگر آینده بدون گریم خواهد بود؛ لباس یكسره (Overall) خواهد پوشید تا بتواند بیان‌گر هر شخصیتی باشد

.
مه‌یرهولد معتقد بود كه موفقیتِ بازی دراماتیك بیشتر بسته به سلطه‌ای است كه بازیگر روی عضله‌ها و اندامِ خود دارد و نه به نمایشنامه و دكور. می‌گفت كه بازیگر باید بسیار اقتصادی عمل كند تا بتواند ایده‌اش را دركم‌ترین زمان و با دریافتِ درستِ حركتی ارایه دهد. (تحت تأثیر تِیلور)

« آن‌گاه كه بازیگر جسم خود را می‌شناسد، به نقطه‌ای می‌رسد كه قادر خواهد بود تا هیجان‌ها و احسا‌های خود را در خود به وجود آورد. او می‌تواند با تماشاگر ارتباط برقرار كند و او را ترغیب نماید تا در اجرای او سهیم شود. ما این اتفاق را چنگ زدن به تماشاگر می‌نامیم.»

(The Moscow Conservatoire, 1922 Jan 12, pp: 10-11)


ادوارد گوردُن كرِیگ می‌نویسه:

« در سال 1935م. وقتی از مسكو دیدار كردم، به دیدن كار‌های مه‌یرهولد رفتم. در واقع برای دیدن كار‌های او به روسیه رفته بودم. حاضر بودم برای هفته‌ها در كنار صحنه بنشینم و شاهد تمرین یا اجرا‌های او باشم. حاضر بودم بدون هیچ انقطاعی كار‌هایش را دنبال كنم و از او یاد بگیرم تا هم‌چون او بتوانم به دریافتی والا از تئاتر دست یابم.»

« در سال 1935م. وقتی از مسكو دیدار كردم، به دیدن كار‌های مه‌یرهولد رفتم. در واقع برای دیدن كار‌های او به روسیه رفته بودم. حاضر بودم برای هفته‌ها در كنار صحنه بنشینم و شاهد تمرین یا اجرا‌های او باشم. حاضر بودم بدون هیچ انقطاعی كار‌هایش را دنبال كنم و از او یاد بگیرم تا هم‌چون او بتوانم به دریافتی والا از تئاتر دست یابم.»

درپناه یزدان پاك...



و او تنها پناه  همه ي ماست...
جمعه 19/7/1387 - 11:40 - 0 تشکر 64251

‌هوالباقی...

پی‌نوشت:5- در نوشته دیگری درباره دانچنکو و نظرهایش گفته‌‌ام . در این جا به همین بسنده می‌کنم که دانچنکو مدت‌ها در این مدرسه و نیز درمدرسه بازیگری تئاتر هنر مسکو درس می‌داده و شاگردان بسیاری را تربیت کرده است. 28- رئالیسم سوسیالیستی تنها سبک هنری بود که به وسیله حزب کمونیست شوروی حمایت می‌شد. آن‌ها این سبک را ابداع کرده بودند تا الگویی برای هنر انقلاب ارائه دهند و هر هنرمندی که می‌خواست پا را فراتر بگذارد، بلافاصله کنترل و تنبیه می‌شد.مهم‌ترین مرجعی که در این نوشته از آن استفاده شده است:Braun, Edward; Meyerhold on Theatre; Methuen and co, LTD. NY, 1969.

تا اینجا برگرفته از سایت دبیرخانه ی تئاتر دانشجویی بود!و نوشته ی:

مسعود نجفی

درپناه بزدان پاك...

و او تنها پناه  همه ي ماست...
يکشنبه 26/8/1387 - 15:32 - 0 تشکر 71155

هوالباقی...

توضیحات بقیه ی مطالب:

برگردان به فارسی: علیرضا امیرحاجبی

بر گرفته از سایت ایران تئاتر www.theatre.ir

این مقاله دست نخورده است!

*8*8*8*8*8*8*8*8*
نخستین تلاش برای تأسیس تئاتر استیلیزه

‌وسولد میرهولد:

نخستین كوشش‌ها جهت اثبات و ارائه تئاتر استلیزه به عنوان یك ایده توسط"موریس مترلینگ" و"بریوزوف" در استودیوی تئاتری‌شان آغاز شد. به نظر من"مرگ تین تاژیل‌ها"‌ نخستین تئاتر تجربیِ من بود كه به درام استیلیزه نزدیك و بدان نائل شد‌.‌ بدین جهت فكر می‌كنم كه مناسب است تا به طرح و ترسیم عملكرد كارگردان‌، بازیگران و طراحان این نمایش پرداخته و به آموزه‌هایی كه در حین تولید كسب شده است، توجه نمائیم.
تئاتر به شكلی دائمی"فقدان هماهنگی" را در حین پیوند دادن آثار نمایشی با مردم(عامه) آشكار كرده است. هیچ كس تركیبی ایده‌آل را بین نویسنده، كارگردان،‌ طراح، آهنگساز و مدیر تداركات مشاهده نكرده است. هنرمندان تئاتر و آهنگسازان در حوزه كاری خود باقی مانده‌اند. هنرمند دكوراتیو تئاتر صرفاً توانسته بوم‌های نقاشی را به نمایش گذارد، ولی او بیش از تدارك یك گالری تصنعی به چندین طراز هم سطح نیاز دارد و نه به دكوری در دو بُعد
آهنگساز نیز به تمایلات خود می‌پردازد. آن‌ جا كه موسیقی صرفاً نقشی یادآوری كننده را بر عهده می‌گیرد، هیچ چیز برای ارائه و ابراز ندارد. این نظر بعد از تجربیات اخیرم در"تین‌ تاژیل‌ها" و دومین بخش از"پله‌آس و ملیزاند" به ذهنم خطور كرد. اما حتی آن زمان كه كار را با این نمایشنامه آغاز كردیم باز هم مسئله‌ای مرا آزده خاطر می‌كرد: "عدم هماهنگی عناصر متنوع و خلاق". به طور كلی هر كدام از عناصر تئاتر سعی بر این می‌كردند كه به شكلی غیر ارادی و غریزی به طراحی‌های كاربردی خود بپردازند.

ادامه دارد...

درپناه یزدان پاك...

و او تنها پناه  همه ي ماست...
جمعه 15/9/1387 - 14:25 - 0 تشکر 75473

هوالباقی...

ادامه...

من حداقل این امید را داشتم كه با تلاش‌ بتوان نویسنده، كارگردان و بازیگران را متحد سازم. در حین كار این مسئله روشن شد كه سه عنصر فوق، عناصر بنیادین تئاتر هستند كه می‌توانند به مثابه عنصری واحد به فعالیت بپردازند، اما صرفاً در مسیر و مدخلی معین كه ما آن را در تمرینات كشف كرده بودیم.در مباحثات رایج نمایش، كارگردان و بازیگران اشعار مترلینك را می‌خواندند و سپس به خلاصه كردن و اقتباس می‌پرداختند، اما قبلاً كارگردان به وسیله خواندن متن با اثر آشنا ‌‌شده بود. اقتباس‌ها برآیندهایی بودند از محتویات نمایش و صحنه‌ها. تصاویری كه با حال و هوای نمایشنامه مطابقت داشت. نمایشنامه تا زمانی كه گروه‌ به دركی از چگونه رفتار كردن پیدا نمی‌كرد به همان شكل اولیه باقی می‌ماند. ـ مبادا كه نمایشنامه تنها تبدیل به یك وسیله تمرین شود ـ . اشعار و اقتباس‌ها به وسیله‌ هر بازیگر به شكلی نوبتی خوانده می‌شد.

برا‌ی آنان این كار مانند پیش طرح‌های یك نقاش یا تمرین‌های یك نوازنده بود. هنرمند باید تكنیك‌هایش را قبل از مبادرت به كار تكمیل كند. در طی زمان خواندن، بازیگر به دنبال مفهوم جدیدی از احساسات تأثیرگذار می‌گردد و مخاطبانش(خواه كارگردان یا دیگران) با تفسیرهای خود، به او جهت گسترش مفاهیم جدید، یاری می‌رسانند. كلیه حركات خلاقانه به شكلی مستقیم از ‌‌ طی كاوش در انحرافات و استحاله‌ها و كشف زنگ حقیقی صدای نویسنده، پدید می‌آمد. زمانی نیت و مفهوم نویسنده آشكار می‌گردد، زمانی یك شعر یا یك اقتباس مخاطب را ناگهان به تجزیه و تحلیل مفاهیم و احساسات وامی‌دارد كه استیل و رنگ‌مایه‌های نویسنده آشكار شده باشد.
پیش از معین ساختن تنوع و وجوه مختلف تكنیك و گسترش آن در طی این روش كه مبتنی بر درك مستقیم و حسی است و پیش از آن كه تصویری شفاف از تمرین‌های كارگردان و بازیگران ارائه دهم، مایل هستم به دو گونه ‌متفاوت از پیوندِ كارگردان و بازیگر اشاره‌ای داشته باشم.

ادامه دارد...

در پناه یزدان پاك...

و او تنها پناه  همه ي ماست...
جمعه 22/9/1387 - 17:28 - 0 تشکر 76990

هوالباقی...

ادامه...

اولین شكل از پیوند و اتصال، نه تنها بازیگر بلكه تماشاگر را نیز از آزادی خلاق محروم می‌كند. اما گونه دوم اجازه می‌دهد كه آن‌ها آزاد باشند و مخاطب را به جای صرفاً تماشا كردن چیزها به سمت خلاقیت سوق می‌دهد و تخیلاتش را تحریك می‌كند. این دو روش را می‌توان با استفاده از چهار عنصر اصلی تئاتر بدین شكل ترسیم نمود:

الف) شكل سه گوش(Tri Angel): به طوری كه رأس مثلث كارگردان است و دو عنصر دیگر در گوشه‌ها قرار می‌گیرند، یعنی نویسنده و بازیگر. در این شكل مخاطب، خلاقیت این دو نفر را در طی مشاهده خلاقیت كارگردان و یا بعد از آن درك می‌كند.

ب) شكل تك راستا(straight line): یك راستای افقی با چهار عنصر تئاریكال(نویسنده، كارگردان، بازیگر و مخاطب). در این روش بازیگر روح خود را به شكلی آزادانه به مخاطب ابراز و آن را نمایان می‌كند. بازیگر در این روش واجد یكسان شدگی یا تشابهاتی با قوه خلاقه كارگردان است. به همین شكل و در نوبتی دیگر كارگردان نیز واجد تشابهاتی با نویسنده می‌گردد

ادامه دارد...

درپناه یزدان پاك...

و او تنها پناه  همه ي ماست...
دوشنبه 3/1/1388 - 18:8 - 0 تشکر 101042

هوالباقی...

ادامه...

در تئاتر سه گوش كارگردان به تشریح و تفسیر خود از میزانسن در جزئیات می‌پردازد و شخصیت‌ها را به همان شكل كه مشاهده و درك كرده، ترسیم می‌كند. اوست كه تمامی وقفه‌ها را اعمال می‌كند و سپس تا آن زمان كه مفهوم و استنباط شخصی‌اش به شكلی دقیق در اجرا بازتولید نشود به تمرین ادامه می‌دهد. عملكرد تئاتر سه گوش مشابه عملكرد اركستر سمفونیك است و كارگردان نیز به مانند یك رهبر اركستر. ولی هم اكنون ساختار و معماری تئاتر بسیاری از قیود و شرایط را جهت ایجاد"تریبون خطابه" برای یك رهبر هنری از دست داده است. این همان نكته‌ای است كه تفاوت این دو شكل از آشكار می‌سازد.
اجازه دهید مثالی بزنم. نیكیش(Nikisch) (4) اركستر سمفونیك خود را به شكلی ترتیب كرده بود كه ندرتاً شخصی در آن تعویض می‌شد. او‌ قطعات و آثار را بارها و بارها اجرا می‌كرد. اگر روزی نیكش در سمت خود حاضر نمی‌شد، آیا اركستر توانایی ‌این را داشت كه یك سمفونی را به همان شكلی كه او می‌خواست اجرا كند؟ پاسخ مثبت است، اما با كیفیتی نازل‌تر. بنابراین غیرممكن خواهد بود كه بتوان پیوند و تشابهی بین اركستر و تئاتر در نظر گرفت. تئاتر آن جایی است كه بازیگران به شكلی دائمی حركات خود را بدون كارگردان روی صحنه اجرا می‌كنند و كارگردان در زمان اجرا هیچ دخالتی بر عملكرد آنان ندارد. اركستر سمفونیك بدون رهبر اركستر، شدنی اما نامطلوب است. چگونگی تمرین این اركستر اهمیتی ندارد، زیرا تمرینات مردم را تحریك نمی‌كنند، بلكه صرفاً شنونده را با تفسیر این یا آن رهبر اركستر آشنا می‌سازد و در نهایت به گسترش قدرت تفسیر مخاطب می‌پردازد.
اما توانایی‌های یك بازیگر، بازآفرینیِ مفهومی است كه از آنِ بازیگر نیست. هنر یك بازیگر بسیار بیشتر از آشنا كردن مخاطب با اهداف و مفاهیم مورد نظر كارگردان است. بازیگر به این شرط مخاطب را درگیر تئاتر خواهد كرد كه كارگردان و نویسنده جهت ارائه در صحنه به وحدت برسند. برعكس، نوازنده در اركستر به وسیله توانایی‌هایش متمایز و برجسته می‌شود. توانایی‌هایی جهت انجام دقیق دستورات رهبر و همچنین به وسیله قابلیت‌های تكنیكی‌اش و شخصیت‌زدایی كردن از خود.

ادامه دارد...

درپناه یزدان پاك...

و او تنها پناه  همه ي ماست...
جمعه 12/4/1388 - 15:3 - 0 تشکر 128807

 سلام

بابت تاخیرات عذر می خوام

ادامه...

تئاتر سه گوش در شباهت با اركستر سمفونیك بازیگران را همراه با مهارت‌های تكنیكی‌شان به كار می‌گیرد، اما به بهای از دست دادن و فقدان هویت. و با چنین هزینه‌ایست كه آنان قادر خواهند بود مفاهیم و نیت كارگردان را انتقال دهند.


در تئاتر تك راستا، كارگردان با جذب مفاهیم نویسنده، قوه خلاقانه خود را به بازیگر انتقال می‌دهد. خلاقیت در این جا تركیبی است از اید‌ه‌ها و مفاهیم نویسنده و كارگردان. در مرحله بعد بازیگر خود را با این مفاهیم همسان می‌كند. بازیگر است كه چهره به چهره مخاطب می‌ایستد و آزادانه روح و جانش را به مخاطب ارائه می‌دهد. اوست كه می‌تواند روابط بنیادین اجراگر و مخاطب را بسط و گسترش دهد. كارگردان و نویسنده همواره پشت سر او ایستاده‌اند.‌ "تئاتر، هنر بازیگر است"
جهت به وجود آوردن تئاتر تك راستا كه باعث اختلاطی بیهوده نشود، كارگردان باید در حیطه تولید همواره به عنوان یك قاضی باقی بماند.
كارگردان طرح كلی خود را طی بحث با بازیگران ترسیم می‌نماید. یك تولید كامل براساس دیدگاه‌هایی شكل می‌گیرد كه كارگردان به رنگ‌آمیزی آن‌ها دست زده باشد. اوست كه با صمیمیت و دلبستگی به بازیگران الهام بخشیده و روح نویسنده را به بازیگران می‌دمد و آنان را به تفاسیر خود آغشته می‌سازد.

ادامه دارد...

و او تنها پناه  همه ي ماست...
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.