• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 4817)
شنبه 28/5/1391 - 3:19 -0 تشکر 517083
معارف نهج البلاغه

نکته ای در باب رزق و روزی  

 


امیر بیان علی (علیه السّلام) می فرماید: «ای فرزند آدم! روزی دو گونه است، روزیی که تو آن را می جویی، و روزیی که آن تو را می جوید که اگر به سراغش نروی، به سوی تو آید.»

 


روزی
«یابن آدم، الرزق رزقان: رزقٌ تَطلُبُهُ، و رزقٌ یَطلُبُکَ، فإن لَم تأته أَتاکَ. فلا تَحمِل هَمَّ سَنَتِکَ علی هَمِّ یَومِکَ! کفاکَ کُلُّ یَومٍ علی ما فیه؛ فإن تَکُنِ السَّنَةُ مِن عُمُرِکَ فإنّ الله تعالی سَیُۆتیک فی کُلِّ غَدٍ جدیدٍ ما قَسَمَ لک؛ وَ اِن لَم تَکُنِ السَّنَةُ مِن عُمُرِکَ فما تَصنَعُ بِالهَمَّ فیما لیسَ لک؛ وَ لَن یَسبِقَکَ إلی رِزقِکَ طالِبٌ، و لَن یَغلِبَکَ علیه غالبٌ. وَ لَن یُبطِیءَ عَنکَ ما قد قُدِّرَ لک»1

 

شرح گفتار

امیر بیان علی (علیه السّلام) در این فراز از سخن حکیمانه ی خویش از «رزق و روزی» سخن به میان آورده و در این باره به زیبایی می فرماید: «ای فرزند آدم! روزی دو گونه است، روزیی که تو آن را می جویی، و روزیی که آن تو را می جوید که اگر به سراغش نروی، به سوی تو آید.»

پس اندوه سال خود را بر اندوه امروزت اضافه نکن، که [اندوه] آن روز با آنچه در آن است برای تو کافی است. پس اگر از عمر تو یکسال باقی باشد، خداوند متعال در هر صبحگاه آنچه را که قسمت تو کرده است خواهد داد. و اگر آن سال از عمر تو نیست، پس تو را با اندوه آن چه کار است؟ که هرگز جوینده ای در گرفتن سهم روزی تو، بر تو پیشی نخواهد گرفت، و هیچ غلبه کننده ای بر تو غلبه نخواهد نمود، و آنچه برای تو مقدر گشته، بی کم و کاست به تو خواهد رسید»

سخن گهربار امیر بیان علی (علیه السلام) بیانگر آن است که انسان در زندگی هرگز نباید به خاطر «رزق و روزی» دنیا غبار غم و غصّه را در خانه ی قلب خویش نشانده و از اینکه آیا وضعیّت مالی او به اندازه ای هست که بتواند از عهده ی اداره ی زندگی خود برآید یا خیر؟! دچار اندوه و نگرانی شود، چرا که مسئله ی «روزی» امری است گریز ناپذیر که خالق متعال هیچ جنبنده ای را از آن محروم نخواهد ساخت.

اهتمام خداوند بی همتا در مورد «رزق و روزی» به اندازه ای است که اگر در این زمینه مخلوقات، سهم خود را به طور کامل دریافت نکرده باشند خداوند مهربان چراغ عمرشان را همچنان روشن خواهد گذاشت تا به روزی مقدر خود دست یابند.

در روایتی ابی حمزه ثمالی از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که ایشان فرمود: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حَجَّهُ الوداع فرمود: آگاه باشید که روح الامین به قلبم انداخت که هیچ انسانی نمی میرد مگر وقتی که رزقش را تا حدّ کمال خورده و دیگر در نزد خدا رزقی نداشته باشد....»2

هرکسی از خدا پروا داشته باشد، خداوند برای او راه خروجی [از گناه و مشکلات] پدید می آورد. و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد. این آیه وعده ی امید بخشی است از سوی پروردگار هستی به همه ی پرهیزکاران که سرانجام لطف الهی آنها را دربر می گیرد و از پیچ و خم مشکلات عبور می دهد و به افق تابناک سعادت و خوشبختی ابدی رهنمون می سازد

 

آری خداوند برای هر کس روزی مشخّص و معلومی قرار داده است که احدی در این عالم نمی تواند مانع رسیدنش به بنده باشد.

در روایتی امام صادق(علیه السلام) از امیرالمومنین(علیه السلام) چنین نقل می کند که ایشان می فرمود: نه بنده ای مزه ایمان را می چشد مگر اینکه بداند که آنچه به او رسیده نمی توانست به او نرسد و خطا رود، و آنچه که به خطا رفته و به او نرسیده نمی شد که به او برسد و بداند که زیان رساننده و سود دهنده فقط خدای عزّوجل است»3

بنابراین غصّه ی روزی خوردن از ضعف ایمان  ناشی می شود، گویی ما فراموش کرده ایم که خداوند رازق است و همه ی مخلوقاتش را بر سفره ی کرم خویش میهمان ساخته است، چرا که اگر کسی از عمق جان به این مطلب ایمان داشته، به یقین چشم بر هم زدنی از این جهت به دل خود شک و تردید راه نخواهد داد و همواره با دلی سرشار از امید و یقین به حیات ادامه می دهد.

روزی

نکته ی مهمی که در مورد «رزق و روزی» وجود دارد آن است که نگرانی و دلهره در این زمینه می تواند آثار بسیار مخرّبی از خود به جای گذارد، به گونه ای که در اثر آن فضای گرم و صمیمی خانواده سرد و بی روح گشته و اثرات منفی بر روی جان و روح آدمی می گذارد. طعم شیرین زندگی را تلخ و ناگوار ساخته و از آن آتشی می سازد که همواره در پی سوزاندن ریشه ی مهر و محبّت در زندگی است.

آینده ای که شاید هرگز نیاید و بر فرض آمدنش در اختیار خدای توانا و قدرتمند است نباید سیستم عصبی ما را بر هم زده و پرده های امید و ایمان را در وجودمان پاره نماید.

 

مومن زیر چتر حمایت خداست!

در موضوع «روزی» آنچه دانستنش حائز اهمّیّت است آن است که: اگر کسی خود را به سلاح ایمان و تقوا مجهز نماید، به یقین در مورد عنایت ویژه حق تعالی قرار خواهد گرفت، و آن یگانه خالق هستی در مورد مسئله ی «رزق و روزی» حساب دیگری روی او باز خواهد نمود. پروردگار متعال در کلام نورانی خویش از این حقیقت پرده برداشته است و در این باره به زیبایی فرموده است: «و مَن یتّق الله یجعل لَهُ مخرجاً و یَرزُقهُ مِن حیث لا یحسَب»4

امام صادق (علیه السلام) از امیرالمومنین (علیه السلام) چنین نقل می کند که ایشان می فرمود: نه بنده ای مزه ایمان را می چشد مگر اینکه بداند که آنچه به او رسیده نمی توانست به او نرسد و خطا رود، و آنچه که به خطا رفته و به او نرسیده نمی شد که به او برسد و بداند که زیان رساننده و سود دهنده فقط خدای عزّوجل است

 

ترجمه: هر کسی از خدا پروا داشته باشد، خداوند برای او راه خروجی [از گناه و مشکلات] پدید می آورد. و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد. این آیه وعده ی امید بخشی است از سوی پروردگار هستی به همه ی پرهیزکاران که سرانجام لطف الهی آنها را دربر می گیرد و از پیچ و خم مشکلات عبور می دهد و به افق تابناک سعادت و خوشبختی ابدی رهنمون می سازد، سختی های زندگی را برطرف می سازد و ابرهای تیره و تار مشکلات را از آسمان زندگی کنار می زند.

بنابراین مسائل مربوط به معیشت و زندگی از قبیل گرانی، مخارج زندگی، هزینه ی ازدواج و ... هرگز نباید ما را به ترس و وحشت واداشته و از راه حق و بندگی خدا منحرف سازد و در مسیر گمراهی و ضلالت قرار دهد، بلکه انسان به هنگام برخورد با سختی ها باید به درگاه الهی رو نموده و گشایش کارهای بسته را از آن یگانه خالق هستی خواستار باشد، چرا که کلید حل مشکلات در دست قدرت الهی است و آن یگانه خالق هستی به راحتی می تواند طوفان سختی ها را آرام کند و به مشکلات زندگی پایان بخشد.

 

رساندن روزی در قعر چاه!

یکی از پیامبران بزرگ الهی حضرت دانیال (علیه السلام) است. او در زمان پادشاهی جبّار و ستمگر به نام «بُختُ نَّصر» زندگی می کرد. نقل می کند که: به دستور بخت نصر او را دستگیر کردند و در چاه انداختند و حیوانات درنده را بر سر او ریختند. خداوند متعال به یکی از پیغمران خود وحی نمود که برای دانیال خوراکی ببرد. عرض کرد: پروردگارا دانیال کجاست؟! خطاب رسید: از قریه بیرون شود و آنگاه کفتاری به سراغ تو می آید، دنبال آن کفتار برو تا تو را به مکان دانیال راهنمایی کند. آن پیامبر راه افتاد تا اینکه به آن چاه رسیدند. و طبق دستور خدا خوراک را برای او در چاه سرازیر کرد.5

 

پی نوشت ها :

1-کلمات قصار نهج البلاغه؛ حکمت 379

2- کافی، ج9، ص546

3- وسائل الشیعه، کتاب جهاد النفس؛ حدیث 69، ص61، ترجمه ی افراسیابی

4-سوره طلاق، آیه 2 و 3

5- کافی، ج6، ص636، ترجمه کمره ای

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 18:21 - 0 تشکر 516669

۴٫ اطاعت اوامر خدا


ماه رمضان ماه تمرین برای اطاعت امر خداوند است. این یک ماه تمرین باید باعث اطاعت همیشگی از امر خدای متعال گردد؛ از این رو می‌فرماید:
«وَ اَطِیْعُوا اللهَ فِیْما فَرَضَ عَلَیْکُمْ وَ اَمَرَکُمْ بِهِ ؛ خدا را در آنچه بر شما واجب کرده و امر فرموده اطاعت کنید.» سپس حضرت نمونه‌هایی از اوامر الهی را مثال می‌زند، مانند برپاداشتن نماز « مِنْ اِقامِ الْصَّلوةِ»؛ پرداخت زکات «وَ اِیتاءِ الْزَّکوةِ»؛ حج خانه خدا «وَ حِجَّ البَیْتِ» ؛ [ گرفتن ] روزه رمضان «وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضانَ»؛ امر به معروف نمودن و نهی نمودن از منکر «وَالاَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ الْنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ»؛ و نیکی کردن به زنان و کنیزان و بردگان خود « وَالاِحْسانِ اِلی نِسائِکُمْ وَ…

جمعه 27/5/1391 - 18:22 - 0 تشکر 516670

پذیرش نواهی خدا

اطاعت، دو بُعدی و دوشاخه‌ای است؛ هم باید دستورات و اوامر الهی اطاعت شود و هم نواهی او. به این معنا که از ارتکاب آنچه خدا نهی فرموده خودداری شود.
« وَ اَطِیْعُوا اللهَ فِیْما نَهاکُمْ عَنْهُ ؛ خدا را در آنچه شما را از آن نهی کرده است، اطاعت کنید.»
و از میان اموری که نهی شده است، به برخی از آنها که جنبه حیاتی دارد اشاره می‌کند.
۱٫ تهمت خلاف عفت زدن [و آبروی مردم را بردن] « مِنْ قَذْفِ المُحْصَنَةِ ؛ از تهمت زنا زدن به انسان پاک.»
۲٫ انجام فاحشه و تن به هرزگی دادن « وَ اِتْیانِ الْفاحِشَةِ »
۳٫ شراب‌خواری که امّ‌الفساد و کلید بازشدن بسیاری از گناهان شمرده می‌شود. « وَ شُرْبِ الْخَمْرِ »
و امّا در مسائل اقتصادی، حضرت به کم‌فروشی اشاره می‌کند که باید ترک شود. « وَ بَخْسِ الْمِکْیالِ وَ نَقْصِ الْمِیْزانِ؛ [ از اموری که نهی شده است] کم‌فروشی در پیمانه و نقص [ و خیانت در ] ترازو است.»
و در مسائل قضائی و دادگاهی از شهادت ناحق نامبرده است. « وَ شَهادَةِ الزُّورِ ؛ و از شهادت دروغ [ بپرهیزید].»
و در مسائل جنگ و جهاد، از فرار سخن به میان آورده است. « وَ الْفَرار مِنَ الزَّحْفِ ؛ فرار کردن از جبهه. »
راستی اگر توحید در درون جان انسان جا گرفت، و انسان باور کرد که ریز و درشت تفکرات و رفتارهای او از دید الهی و علم او مخفی نیست، و باور کرد که تمام ستایشها مخصوص خداوند است و مالک همه هستی اوست، و بر آن شد که تقوا را پیشه خود سازد و نسبت به دنیا بی‌توجه و زاهدانه برخورد کند، و اوامر خدا را از خواندن نماز، انجام حج و روزه، و امر نمودن به معروف و نهی نمودن از منکر و… اطاعت نموده و نواهی او را عمل کرد، و دور تهمت و اعتیاد و فاحشه و کم‌فروشی و گران‌فروشی خط کشید، و در مسائل قضائی صادقانه برخورد کرد و از دروغ ونیرنگ و خلاف پرهیز کرد و از جهاد که عزت جامعه است هیچگاه عقب‌نشینی و فرار نکرد، برای همیشه عید خواهد داشت و دائماً شاداب و بانشاط خواهد بود. عید فطر به همین جهت به عنوان عید اعلام شده که جامعه تلاش کند با عمل به دستورات الهی همیشة سال را عید داشته باشد.

شنبه 28/5/1391 - 0:13 - 0 تشکر 516919

سلام دوستان  کاش میدانستیم که سخنان مولای متقیان را و اینقدر علم داشتیم و یا قدرت تحقیق و توانایی دانستن را

خدایا به من که نمیدانم این توان را و به کسان دیگری که نمیدانند هم این توان را اعطا نما

الهی آمین


شنبه 28/5/1391 - 0:14 - 0 تشکر 516920

توحید ریشه تمام مسائل دینی است؛ هم اصول دین بر پایه توحید استوار است و هم فروع آن، و همین‌طور اخلاق و خودسازی در پرتو توحید معنی می‌یابد

شنبه 28/5/1391 - 2:19 - 0 تشکر 517010

mani_pit گفته است :
[quote=mani_pit;428582;516920]توحید ریشه تمام مسائل دینی است؛ هم اصول دین بر پایه توحید استوار است و هم فروع آن، و همین‌طور اخلاق و خودسازی در پرتو توحید معنی می‌یابد


در ابتدای سخنرانی های ائمه معصومین وعلما و بزرگان دین اقرا به توحید، از لوازم است. درواقع ابتدا هدف مشخص می شو که از همان ابتدا حواسمان باشد که موضوع در هرباره ای باشد نتیجه باید در راه این هدف باشد.... براه منحرف نشود....

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

شنبه 28/5/1391 - 3:24 - 0 تشکر 517091

از این ثروت ها بهره ببریم






ستایش خدایی را سزاست که نبخشیدن بر مال او نمی افزاید، و بخشش او را فقیر نمی سازد، زیرا هر بخشنده ای جز او، اموالش کاهش یابد، و جز او هرکس از بخشش دست کشد. مورد نکوهش قرار گیرد.


خوشبختی

«الحمدالله الّذی لا یَفِرُهُ المنع و الجمود، و لا یُکدِیهِ الإِعطاءُ و الجُودُ؛ إذ کُلُّ مُعطٍ مُنتَقِصٌ سِواهُ، و کُلُّ مانع مذمومٌ ما خَلاهُ؛ و هو المنّان بفوائد النِّعَمِ، و عوائد المزید، و القِسَمِ عیالُهُ الخلائق، ضمن أرزاقَهُم، و قَدَّرَ أقواتَهم»1


شرح گفتار


امیر متقیان علی (علیه السلام) در این فراز از خطبه ی نورانی 91 نهج البلاغ، ضمن حمد و ثنایی الهی وسعت و گستردگی ثروت بی پایان خداوند بی همتا سخن به میان آورده و در این باره می فرماید: «ستایش خدایی را سزاست که نبخشیدن بر مال او نمی افزاید، و بخشش او را فقیر نمی سازد، زیرا هر بخشنده ای جز او، اموالش کاهش یابد، و جز او هرکس از بخشش دست کشد. مورد نکوهش قرار گیرد. اوست بخشنده ی انواع نعمت ها و بهره های فزاینده و تقسیم کننده ی روزی پدیده ها، مخلوقات همه جیره خوار سفره ی اویند، که روزی همه را تضمین، و اندازه اش را تعیین فرمود»


سخن حکیمانه ی امیر بیان علی (علیه السلام) از یک سوی بیانگر عظمت ثروت نامحدود الهی است، به گونه ای که خزینه ی ثروت بی کرانش همچون چشمه ای جوشان، موجودات عالم هستی را از آب وجود خود سیراب می سازد، بی آنکه قطره ای از آن کم شود، و از سوی دیگر حکایت از لطف و احسان بی نظیر خالق متعال دارد که همه ی موجودات را به طرز شگفت آوری بر سر سفره ی جود و کرم خویش میهمان ساخته و آن ها را از انواع نعمت های مادّی و معنوی بهره مند ساخته است.


پروردگار هستی در بخشی از کلام دلنشین خود این حقیقت را به زیبایی بازگو نموده و در این باره فرموده است: «و ما مِن دابّهٍ فی الأرض الّا علی الله رِزقُها و یعلم مستقرها و مستودعها کلٌ فی کتابٍ مبینٍ»2 : و هیچ جنبنده ای در زمین نیست، جز آنکه روزی آن بر خداست و قرارگاه اصلی و جایگاه موقت [و محل انتقال] آن را می دادند. همه در کتابی روشن موجود است.


با دقّت در کلام نورانی حضرت حق به این نتیجه می رسیم که در مسئله «روزی رسانی» از ناحیه ی خداوند بی همتا به اندازه ای حساب شده و دقیق است که کاملاً منطبق بر خواسته ها و نیازهای موجودات می باشد، که در هر وضع و شرایطی که قرار داشته باشند، سهم خود را از رزق و روزی خدا دریافت خواهند نمود، و در این باره هیچ جنبنده ای از قلم نخواهد افتاد. چرا که همگی زیر ذرّه بین خطا ناپذیر الهی قرار دارند و آن یگانه خالق هستی؛ با ظرافتی خاص، تمام آنها را از سفره ی نعمت های بیکران خویش بهره خواهد ساخت، از حیوانات غول پیکر دریایی گرفته تا حشرات بسیار کوچکی که به زحمت دیده می شود، همه و همه به تناسب حال خود به آنچه لازم دارند خواهند رسید.



هرگز نباید در زندگی به خود اجازه دهیم که خصلت بسیار زشت و ناشایست یأس و ناامیدی، همچون میکروب در خانه ی قلب و جان ما لانه کرده، و فضای مملکت باطن را با سمِّ مهلک خود آلوده سازد



بنابراین هیچ کس نباید در زمینه ی «روزی» و اداره ی امور زندگی کمترین اضطراب و دلهره ای به خود راه دهد.

حال که چنین خدای مهربانی داریم، پس هیچ گاه نباید در مقابل مشکلات دنیا کمر خم کرده و از مقابله با آنها اظهار عجز و ناتوانی نماید، و یا در مواردی در اثر شدّت غم و اندوه، رشته امید خود را از درگاه رحمت الهی بریده و از اینکه به دنیا آمده و زندگی می کند به درگاه ایزدِ منّان زبان به شکوه و گلایه باز نماید. خدای دلسوز و عزیزی که از همان آغاز آفرینشِ مخلوقات، به یاد آنها بوده و اداره ی امور زندگیِ آنها را عهده دار شده است.


بنابراین هرگز نباید در زندگی به خود اجازه دهیم که خصلت بسیار زشت و ناشایست یأس و ناامیدی، همچون میکروب در خانه ی قلب و جان ما لانه کرده، و فضای مملکت باطن را با سمِّ مهلک خود آلوده سازد.



خدا

دوستی با خدا بهترین دوستی ها!


در طول حیات آدمی، آنچه می تواند انسان را از بند تعلّقات مادّی رهایی بخشیده، و طوفان غم و اندوه دنیوی را فرونشاند، دل بریدن از دنیا و دلبستگی به آفریدگار متعال است.


اگر انسان آتش عشق و محبّت خدا را در خانه ی قلب خویش روشن نماید، بی تردید لحظه ای از عمر ارزشمند خود را برای غیر او هزینه نخواهد نمود. آری بالاترین و بهترین نوع دوستی، دوستی با خداست، به گونه ای که هیچ کس و هیچ چیز ارزش آن را ندارد که جای آن را پر نماید، خداوندی که در کارخانه ی نظام هستی، اگر چشم بر هم زدنی نظر رحمت خویش را از اهل دنیا بردارد، گرد نیستی و نابودی بر فرق آنها نشسته و لباس وجود از اندامشان کنار خواهد رفت.


مطابق روایات گهربار معصومین(صلوات الله علیهم اجمعین) اگر انسان بتواند خود را به وادی محبّت الهی برساند و در این مسیر ملکوتی، قدم گذارد بی تردید، مورد لطف و عنایت ویژه ی حضرت حق قرار گرفته، و آن یگانه معبود واقعی با انوار قدسی و ملکوتی خویش، چراغ ایمان را در خانه ی وجودشان روشن خواهد ساخت.


در روایتی چنین آمده که: حضرت عیسی (علیه السلام) از کنار سه نفر گذشت که رنگ های ایشان متغیّر و بدن های آنها نحیف و لاغر شده بود.


از آنها پرسید: چه چیز شما را به این حال انداخته؟! گفتند: ترس از آتش جهنّم. حضرت عیسی گفت: بر خدا لازم است که هر خائف و ترسناکی را ایمن گرداند. از کنار سه نفر دیگر عبور کرد که ضعف و تغیّر آنها بیشتر بود. گفت: چه چیز شما را چنین کرده؟! عرض کردند: شوق بهشت.



و هیچ جنبنده ای در زمین نیست، جز آنکه روزی آن بر خداست و قرارگاه اصلی و جایگاه موقت [و محل انتقال] آن را می دادند. همه در کتابی روشن موجود است



فرمود: خدا را لازم است که شما را به آنچه شوق دارید برساند.

سپس گذر او به سه نفر دیگر افتاد که ضعف و لاغری بر آنها چیره شده و نور از روی آنها می درخشید، پرسید: چه چیزی شما را به این حال درآورده؟! گفتند: دوستی خدا، حضرت فرمود: «انتم المقربون» یعنی، شمایید مقربان درگاه احدیت.3


آری عشق به خدا اِکسیر عظیمی است که می تواند با شراب جانانه ی خویش چنان ما را از خود بیخود نماید که در دنیا تنها به او اندیشیده و از غیر او غافل شویم.


گریه به عشق خدا!


یکی از پیغمبران بزرگ الهی که همواره نام او در صفحات تاریخ می درخشد حضرت شعیب (علیه السلام) است.


در روایتی رسول گرام اسلام (صلی الله علیه و آله) درباره ی حضرت شعیب فرموده است: «شعیب از دوستی خدا آنقدر گریست که دو چشم او نابینا شد. خداوند بینایی دو چشم را به او بازگرداند. اما او باز هم گریست [و در اثر گریه ی فراوان] دوباره کور شد خداوند [برای بار دوم] چشمانش را بینا نمود. بار سوم نیز در اثر گریه نابینا شد و خداوند چشمان او را بینا ساخت.


در مرتبه ی چهارم وحی الهی رسید که: ای شعیب! تا کی می گریی و تا چه زمانی این چنین خواهی بود؟! اگر گریه ی تو از خوف آتش جهنم است، من تو را از آن ایمن گردانیدم. و اگر از شوق بهشت است آن را به تو عطا نمودم. عرض کرد: الهی و سیّدی! تو آگاهی که گریه ی من نه از ترس جهنّم است و نه از شوق بهشت، ولیکن دل من به محبّت تو بسته است، و بی ملاقات تو نمی توانم صبر کنم، و گریه ی دوستی و محبّت است که چشم مرا نابینا کرد...» 4



پی نوشت ها :


1-فرازی از خطبه ی 91 نهج البلاغه، ص154، ترجمه محمد دشتی


2- سوره هود، آیه 6


3- المحجّة البیضاء، ج8، ص6


4-  بحارالانوار، ج12، ص380

what`s life?life is love.
شنبه 28/5/1391 - 3:25 - 0 تشکر 517092

عرفان نظری و عملی در نهج البلاغه





نهج البلاغه دریای بی کران عرفان است. عرفان نظری در باره مبدأ و معاد، آفرینش، وحی، فرشتگان، جهان مجرد، عالم ملکوت و…، عرفان عملی در باره اخلاق، فضایل نفسانی، عدالت، تقوا، زهد، سیر وسلوک، جهاد، نیایش و… .




نهج  البلاغه

در تعریف عرفان چنان که گفته اند راه و روشی است که طالبان حق برای نیل به مطلوب و شناسایی حق بر می گزینند. عرفان خود بر دو نوع است؛ عرفان عملی یعنی سیر و سلوک، وصول و فنا، و عرفان نظری یعنی بیان ضوابط و روش های کشف و شهود.[1] به بیانی دیگر؛ عرفان نظری به تفسیر هستی می پردازد؛ یعنی به تفسیر خدا، جهان و انسان، و عرفان عملی عهده دار پرورش کامل انسان است.

قبل از هر سخنی بیان این نکته ضروری است که اولاً: عرفان در نزد ائمه به نظری و عملی تقسیم نمی شود و در سیره و لسان آنان، عرفان عملی از نظری جدا نیست؛ چرا که آنان با عرفان عملی به شناخت حقایق دست یافته اند و آن گاه حقایق و دریافت های خود را در قالب سخن برای مردم تبیین کرده اند. ثانیاً: تقسیم عرفان به عملی و نظری پیشینه ای هزار ساله ندارد، بلکه این تقسیم بندی از زمان ابن عربی شروع شده و بعد به تدریج وارد فلسفه نیز شد، که نمونه بارز آن حکمت متعالیه است.


اما در عین حال نهج البلاغه دریای بی کرانی از عرفان است. نهج البلاغه گوشه هایی از سخنان انسان کاملی است که هم در عرفان نظری و هم در عرفان عملی، عارف کامل است، اگر چه تمام آموزه های عرفانی امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه گرد آوری نشده است.


امام عارفان علی (علیه السلام) خود در این باره می فرماید: ”‌‌ نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ -  وَ مَحَطُّ الرِّسَالَةِ -  وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَةِ-  وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ وَ ینَابِیعُ الْحُکْمِ- ….”‌‌؛ این ماییم که نبوت را درخت، رسالت را فرودگاه، فرشتگان را جایگاه آمد و شد، دانش را کانون و حکمت را چشمه های جوشانیم.[2] بنابراین، اگر علم و دانشی هست و اگر عرفانی وجود دارد، در خاندان وحی و رسالت یعنی علی و فرزندانش یافت می شود.


نهج البلاغه دریای بی کران عرفان است. عرفان نظری در باره مبدأ و معاد، آفرینش، وحی، فرشتگان، جهان مجرد، عالم ملکوت و…، عرفان عملی در باره اخلاق، فضایل نفسانی، عدالت، تقوا، زهد، سیر وسلوک، جهاد، نیایش و… .



پروردگار را تو را عبادت می کنم، نه به دلیل ترس از عذابت و نه برای رسیدن به بهشتت، بلکه از آن جهت بندگی ات می کنم که تو را شایسته بندگی یافتم



در این مقال به اختصار چند نمونه از عرفان نظری و عملی را در سخنان آن حضرت پی می گیریم:


الف. عرفان نظری


اولین خطبه نهج البلاغه دریایی از معارف است. آن جا که در عظمت خدای متعال می فرماید:


1 “سپاس خدای را که نه با همت های فکری اندیشمندان، نه با فطانت عارفانه عارفان قابل شناخت است، و نه هیچ هوش ژرف بینی به ژرفایش راه یابد … عقل و اندیشه را به آن حد صفت خدا که حدش نامحدود است، رهی نباشد…”‌‌.


2 “آغاز و بنیاد دین شناخت خدا است، و کمال این شناخت باورداشتن او، و اوج این باور توحید، و نقطه اوج توحید اخلاص به حضرت او، و زدودن صفت ها از او است…”‌‌.


3 “هستی او را پیشینه پیدایشی نیست چنان که وجودش را سابقه عدمی. او بی آن که در کنار چیزی باشد، با هر چیزی هست، و در عین دیگر بودن، از هیچ چیزی جدا نیست”‌‌.[3]


4 نمونه ای دیگر، آن جا که به توصیف آفریده های آفریدگار جهانیان می پردازد: “سپاس خداوندی را سزد که … بی هیچ الگوی پیش ساخته، و بی پیروی از آفریدگاری پیش از خویش، خلق را آفرید …، تمامی آفریدگانش را – به گونه ای خلل ناپذیر


خدا

– به رشته محکم تقدیر کشید و با لطفی تمام به نظمشان در آورد و به سوی کمالی سزاوار، سمتشان داد…”‌‌.[4]


این سخنان جرعه ای از دریای بی کران عرفان نظری در نهج البلاغه است. چگونه با انگشتانه ای از کلمات می توان اقیانوسی را پیمانه کرد؟!


ب. عرفان عملی


1 امام علی (علیه السلام) گام نخست در سیر و سلوک را چنین بیان می دارد: “عارف راستین کسی است که عقل خویش را احیا کرده و نفس خود را میرانده است، تا آن جا که درشتی هایش خرد و خشونت هایش نرم شده است و نوری پرفروغ برایش درخشیدن گرفته است که شاه راه توحید را روشن سازد و در پرتوش راه پیموده شود…”‌‌.[5]


2 ای بندگان خدا، بی گمان در پیشگاه پروردگار، محبوب ترین بنده کسی است که خداوند او را  در نبرد با نفس خویش یاری کرده است. آن که  غم الله را جامه زیرین و ترس خدا را جامه زبرین کرده است، پس در شبستان قلبش، چراغ هدایت فروزان گردیده است، و زاد و بود پذیرایی را برای روز ویژه ای که در آن فرود خواهد آمد، فراهم آورد “.



“سپاس خدای را که نه با همت های فکری اندیشمندان، نه با فطانت عارفانه عارفان قابل شناخت است، و نه هیچ هوش ژرف بینی به ژرفایش راه یابد … عقل و اندیشه را به آن حد صفت خدا که حدش نامحدود است، رهی نباشد…”‌‌‌. “آغاز و بنیاد دین شناخت خدا است، و کمال این شناخت باورداشتن او، و اوج این باور توحید، و نقطه اوج توحید اخلاص به حضرت او، و زدودن صفت ها از او است…”‌‌‌



3 اوصاف پارسایان در نگاه حضرتش چنین تبلوری دارد: “عظم الخالق فی انفسهم… فهم و الجنة کمن  قد رءاها…”‌‌؛ ژرفای روحشان را عظمت آفریدگار لبریز کرده است، پس هرچه جز او، در نگاهشان خرد است…، با بهشت چنان اند که گویی بدان راه جسته اند و غرق ناز و نعمت اند، و با دوزخ به گونه ای که پنداری در آن می زیند و در زیر شکنجه اند…”‌‌.[6]

4 در جای دیگر چنین می فرماید: “خدای را سپاس می گذارم تا نعمتش فزونی یابد، نشانی از سر سپردگی در برابر عزتش باشد و از نافرمانیش مصونم دارد، از سر نیاز و ایمان به کفایتش، از او یاری می جویم؛ زیرا هر آن که از فروغ هدایت او بهره گیرد، گمراه نشود…”‌‌.[7]


5 “… ما عبدتک خوفاً من نارک و لاطمعاً فی جنّتک و لکن وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک”‌‌[8]؛ پروردگار را تو را عبادت می کنم، نه به دلیل ترس از عذابت و نه برای رسیدن به بهشتت، بلکه از آن جهت بندگی ات می کنم که تو را شایسته بندگی یافتم.


6 در استقبال عارفانه و عاشقانه از مرگ چنین می فرماید: “و الله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امّه”‌‌؛ به خدا سوگند که انس پسر ابی طالب به مرگ بیش از انسی است که نوزاد به پستان مادرش دارد”‌‌.[9]


7 در سفارش به پرهیزکاران، درباره شب زنده داری و کم خوابی و کم خوراکی و لاغری فرمود: “اسهروا عیونکم، و اضمروا بطونکم”‌‌؛در دل شب ها با شب زنده داری و پرهیز از شکم بارگی به اطاعت برخیزید،… از جسم خود بگیرید و بر جان خود بیفزایید”‌‌.[10]


8 در ترسیم جهاد برای مبارزان در راه حق و عدالت چنین می فرماید: “فان الجهاد باب من ابواب الجنة، فتحه الله لخاصة اولیائه”‌‌؛ بی گمان، جهاد دری از درهای بهشت است که خدا تنها به روی اولیای خاص خویش گشوده است.[11]



پی نوشت ها :


[1]  سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، واژه عرفان، کتابخانه طهوری، تهران، چاپ چهارم، 1378


[2]  نهج البلاغة، خ 108


[3]  نهج البلاغة، خ 1


[4]  همان، خ 90


[5]   همان، خ 210


[6]  همان، خ 184 این خطبه معروف به خطبه متقین است که هر فرازش مقامی از مقامات عرفان عملی است.


[7]  همان، خ 2


[8]  احسائی، ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج 1، ص 44، انتشارات سید الشهداء، قم، 1405ق.


[9]  نهج البلاغة، خ 5


[10]  همان، خ 183


[11]همان  خ 27

what`s life?life is love.
شنبه 28/5/1391 - 3:25 - 0 تشکر 517093

 وجود آدم قبل از آدم ابوالبشر





در قرآن ، احادیث و روایت داستان آفرینش با آدم ابوالبشر آغاز شده است . انسانهای امروز را از نسل او دانسته و او را پدر بشریت معرفی کرده اند. در نگاه اول حضرت آدم اولین آدمی است که پا بر روی کره خاکی گذاشته است امّا آیا او را می توان اولین آدم دانست و آیا پیش از او انسان دیگری وجود نداشته است ؟



حضرت آدم علیه السلام

دیدگاه های مربوط به خلقت آدم :


1. پیش از حضرت آدم، هیچ موجودی از آدم یا شبیه آدم وجود نداشته و حضرت آدم یک دفعه و به طور مستقل خلق شده است.


2. پیش از حضرت آدم موجوداتی شبیه آدم و جن بوده اند و سپس یا از بین رفته اند و یا هنوز هم وجود دارند.


3. پیش از حضرت آدم، آدم وجود داشته ولی تکامل نایافته بود و به هر دلیل از میان رفته و منقرض شده اند و آنگاه حضرت آدم بدون ارتباط با آدم های گذشته به طور کامل مستقل آفریده شده اند.


برخی از دانشمندان مرکز اصلی پیدایش انسان را افریقا می دانند که 20 میلیون سال پیش بوجود آمده اند و چون از لحاظ گلبول های خون شبیه به میمون هستند عده ای انسان را از نسل میمون می دانند. انسان پکن : در حدود 400 تا 500 هزار سال پیش در ناحیه پکن زندگی می کرده اند . تا حد زیادی به حیوان شباهت داشته است . دارای زانوی خمیده و سری کوچک بوده است .نخستین اثر این نوع در سال 1899 در چین یک دندان بود و در سال 1920 اندسن استخوان هایی از آن را پیدا کرد . انسان نئاندرتال :در حدود 140 هزار سال پیش بوجود آمده و در حدود 70 هزار سال می زیسته است . انسان های کرمانیون : این نوع انسان از ابزار های پیشرفته مانند ابزار های سنگی استفاده می کرده است. دانشمندان به واسطه تحقیقات علمی خود به این نتایج رسیده اند. علاوه بر روش تجربی که به نتایجی در این باره دست پیدا کرده است، ما روایاتی داریم که به خلقت آدم پیش از آدم ابوالبشر اشاره می کند .


آیات و روایات در باب آدم  پیش از آدم ابوالبشر:


حضرت علی ( علیه السلام ) در نهج البلاغه باب آفرنش می فرمایند: خلقت را آغاز کرد، موجودات را بیافرید، بدون نیاز به فکر و اندیشه ای ... برای پدید آمدن موجودات وقت مناسبی را قرار داد و موجودات گوناگون را هماهنگ کرد و در هر کدام غریزه خاصّ خودش را قرار داد و غرایز را همراه آنان گردانید. (نهج البلاغه دشتی/ خطبه 1) در ادامه حضرت به خلقت حضرت آدم نیز اشاره می فرمایند و چگونگی خلقت و فریب خوردن او از شیطان را نیز بازگو می کنند امّا در اینکه آدم علیه السلام اولین موجود ، آدم ، بشر و یا انسان بر روی زمین باشد سخنی به میان نمی آورند . از این سخنان حضرت امیر ( علیه السلام ) نباید تصور شود که قبل از حضرت آدم انسان دیگری نبوده است بلکه در اینجا سخن از آدم ابوالبشر است که نسل فعلی از آن است . در كتاب «ناسخ التواریخ» نقل شده كه شخصی به خدمت حضرت علی علیه‏السلام رسید و سؤال كرد كه سه هزار سال پیش از حضرت آدم چه كسی بود؟ حضرت فرمودند: بشر؛ عرض كرد قبل از آن بشر كی بود؟ فرمود: بشر؛ سه بار این سخن تكرار شد، سائل سر به زیر انداخت. آنگاه حضرت علی علیه‏السلام فرمودند: اگر سی هزار بار هم سؤال می‏كردی، همین جواب را می‏شنیدی.



خداوند متعال دائم الفیض است و هیچ وقت منع فیض نکرده است و فیض خدا همیشه جاری بوده است زیرا خداوند اول ندارد بلکه او همیشه بوده است و در نتیجه فیض خدا هم همیشه بوده است منتها هر زمانی فیض خدا به ایجاد یک نسلی بوده است و این نسلی که ما داریم مطابق فرمایش حضرت علی ( علیه السلام ) منتهی می شود به آدمی که از خاک و آب خلق شده است



در روایات داریم که خداوند زیاد آدم خلق کرده است. در تفسیر صافی در سوره ق در ذیل آیه شریفه ( بل هم فی لبس من خلق جدید ؛ یعنی مردم در اشتباهند از خلق جدید ) از توحید صدوق روایتی را از امام باقر ( علیه السلام ) نقل می کند که می فرمایند: گویا تو گمان می کنی که خداوند فقط این عالم را آفرید و بس و همچنین گمان می کنی که خداوند بشری غیر از شما نیافریده است؟ آری به خدا قسم خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفرید و تو در آخر این عالم ها و آدم ها هستی . نمی گوید شما آدم آخر هستید بلکه می فرماید جزء آدم های آخر هستید. برخی از اندیشمندان اسلامی بر اساس این روایات معتقدند که «آدم(علیه السلام)» نخستین انسانی نبوده که گام بر روی کره خاکی نهاده است، بلکه قبل از او انسان های دیگری بوده اند که به دلایل نامعلومی نسلشان منقرض گشته است.

قبل از خلقت انسان، موجوداتی با شعور كه خدا را می‏پرستیده ‏اند، خلق نموده و پس از قیامت نیز موجوداتی را خواهد آفرید و خلقت خداوند منحصر به خلق انسان نیست. بنابر برخی از روایات دیگر، خداوند موجوداتی شبیه به انسان به نام « نسناس» را خلق كرده بود كه قبل از خلقت انسان از بین رفتند.


هر چند آیات و روایات تأكید دارند كه انسان امروزی بدون شک از نسل حضرت آدم (علیه السلام) هستند، امّا بنابر برخی از روایات، خداوند قبل از خلقت انسان، موجوداتی با شعور كه خدا را می‏پرستیده ‏اند، خلق نموده و پس از قیامت نیز موجوداتی را خواهد آفرید و خلقت خداوند منحصر به خلق انسان نیست. بنابر برخی از روایات دیگر، خداوند موجوداتی شبیه به انسان به نام « نسناس» را خلق كرده بود كه قبل از خلقت انسان از بین رفتند. بر اساس آیات قرآن و روایات بی‏شمار، خلقت آدم و حوا(اولیّن انسان‏ها) به طور مستقل بوده و تكامل یافته «نسناس» نبوده است و نسناس به طور مسلّم قبل از حضور آدم و حوّا، بر روی زمین از بین رفته بوده ‏اند. در كتاب‌ شریف‌ بحار الانوار احادیثی‌ وجود دارد مبنی‌ بر این‌ كه‌ قبل‌ از حضرت‌ آدم‌ عوالم دیگری‌ وجود داشته‌ است‌ كه‌ در آن‌، آدم‌های‌ بسیاری‌ زندگی‌ می‌كردند و خدای‌ سبحان‌ را تسبیح‌ می‌گفتند.



نقل شده كه شخصی به خدمت حضرت علی علیه‏السلام رسید و سؤال كرد كه سه هزار سال پیش از حضرت آدم چه كسی بود؟ حضرت فرمودند: بشر؛ عرض كرد قبل از آن بشر كی بود؟ فرمود: بشر؛ سه بار این سخن تكرار شد، سائل سر به زیر انداخت. آنگاه حضرت علی علیه‏السلام فرمودند: اگر سی هزار بار هم سؤال می‏كردی، همین جواب را می‏شنیدی



مرحوم صدوق (در كتاب خصال، ج 2، ص 652، ح 54 ) از امام باقر(علیه السلام) روایت كرده كه فرمود: خدای عزوجل از روزی كه زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض كرده است) كه هیچ یک از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده‏اند و خدای تعالی همه آنها را از پوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد كرد و برای هر یک، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه‏اش را از او منشعب ساخت. 


دلیل فلسفی بر تصدیق این موضوع:


خداوند متعال دائم الفیض است و هیچ وقت منع فیض نکرده است و فیض خدا همیشه جاری بوده است زیرا خداوند اول ندارد بلکه او همیشه بوده است و در نتیجه فیض خدا هم همیشه بوده است منتها هر زمانی فیض خدا به ایجاد یک نسلی بوده است و این نسلی که ما داریم مطابق فرمایش حضرت علی ( علیه السلام ) منتهی می شود به آدمی که از خاک و آب خلق شده است. 

what`s life?life is love.
شنبه 28/5/1391 - 3:25 - 0 تشکر 517094

فرشته ها هم اختیار دارند؟





فرشتگان نیز از نوعی اختیار بهره مند می باشند گرچه جنبه نورانیت آنها غلبه دارد . فرشتگان نور و عقل محض هستند و این منافاتی با داشتن مسئولیت و تکلیف ندارد. اگر فرشتگان مانند جمادات محض باشند که هیچ گونه آگاهی یا اختیاری ندارند نمی توانند شایسته این امتیازات باشند .





فرشته

موجودی به نام فرشته


در روایات و آیات قرآن کریم اشاره به موجودی به نام فرشته شده است که هر یک از ما بنا به درجه ای از شناخت و معرفتمان نسبت به آن، تصوری از آنان در ذهنمان داریم امّا گاهی نسبت به وجود واقعی او دچار شک و تردید شده و آن را افسانه و  داستان پنداشته و یا وجود فرشته را به عنوان نماد قبول می کنیم. اما واقعیت چیز دیگری است و فرشتگان وجود حقیقی دارند.



آیات قرآنی که اشاره به فرشته دارند:


خداوند از فرشتگان و مردم رسولانی را برگزید( حج 75) فرشتگان را به همراه روح که از امر است بر کسانی از بندگانش که می خواهد نازل می کند.(نحل 2) موقعی که پروردگار تو به فرشتگان گفت من خلیفه ای را در روی زمین قرار می دهم ( بقره 30) فرشتگان خدا را تسبیح می کنند؛ ما با ستایشت تسبیح می گوییم و ترا تقدیس می نماییم ( بقره 30) و بر خدا سجده می کنند هر چه که در آسمان ها و زمین است و فرشتگان(نحل 49) تمامی این آیات بیانگر این است که فرشتگان به عنوان موجوداتی از خلایق پروردگار وجود دارند.



نهج البلاغه و فرشته:


حضرت علی(علیه السلام) نیز در کلام خویش اشاراتی به این موضوع داشته و درخطبه اول نهج البلاغه پس از آنکه خلقت آسمان ها را شرح می دهد می فرمایند: آنگاه خداوند میان آسمان های بلند را شکافت و آن را از انواع مختلف فرشتگان خود پر کرد بعضی از ایشان در سجودند و رکوع نمی کنند و برخی در رکوع اند و بر پا نمی ایستند و گروهی در صف ایستاده و حرکت نمی کنند و دسته ای تسبیح می گویند و خسته نمی شوند. ایشان را خواب در دیدگان و اشتباه در عقل ها و سستی در بدن ها و بی خردی فرا نمی گیرد. طایفه ای امین وحی خدا و ترجمان به سوی پیغمبرانش می باشند و برای رساندن حکم و فرمانش آمد و رفت می کنند.



خسته نمی شوند، نمی خوابند، عقول آنها دچار خطا نمی شود، فراموشی راهی به آنها ندارد، درباره خداوند توهم تصویر ندارند، صفات مخلوقات را به خداوند نسبت نمی دهند، خداوند را محدود به مکان ها نمی کنند، با مثال و نظیر به او اشاره نمی نمایند



همچنین حضرت در خطبه 90 می فرماید: «سپس برای ساکن کردن در آسمان هایش و آبادانی قسمت اعلایش فرشتگان را در راه های وسیع میان آسمانها و گشادگی های فضای آن جای داد و بین آن راه های گشاده ، آواز تسبیح کنندگان از ایشان در مکان های پاک و پشت پرده های عظمت بلند است.»


توصیف فرشتگان:


در جملات این خطبه ها چندین مسئله درباره فرشتگان مطرح شده است:


1. چگونگی فعالیت و عبادت فرشتگان: سجده، رکوع، صف کشیدن، امین وحی بودن، زبان هایی برای پیامبران، تسبیح، فعالیت در اجرای قضا و اوامر الهی، نگهبانی بندگان، نگهبانی درهای بهشت


2. مشخصات وجودی فرشتگان: در این باره باید گفت فرشتگان موجودات مجرد هستند یعنی مثل موجودات خاکی و زمینی از ماده، بهره ای نداشته و منزه از ماده و خواص آن هستند. انسان ها به دلیل همین مادی بودن دارای محدودیت های مکانی هستند چرا که ماده برای موجودات حدّی را متعین می سازد اما فرشته که از ماده بهره ای ندارد و مجرد است تزاحمی نیز در وجودش نیست و ممکن است این فرشتگان عامل جریان موجودات و رویدادهای زمینی و آسمانی باشند چرا که فرشته را به عنوان مرتبط با عرش الهی در روایات دانسته اند.


3. وضع درونی فرشتگان: خسته نمی شوند، نمی خوابند، عقول آنها دچار خطا نمی شود، فراموشی راهی به آنها ندارد، درباره خداوند توهم تصویر ندارند، صفات مخلوقات را به خداوند نسبت نمی دهند، خداوند را محدود به مکان ها نمی کنند، با مثال و نظیر به او اشاره نمی نمایند.



حضرت در خطبه 90 می فرماید: سپس برای ساکن کردن در آسمان هایش و آبادانی قسمت اعلایش فرشتگان را در راه های وسیع میان آسمانها و گشادگی های فضای آن جای داد و بین آن راه های گشاده ، آواز تسبیح کنندگان از ایشان در مکان ها ی پاک و پشت پرده های عظمت بلند است


آیا فرشته اختیار دارد؟


فرشتگان نیز از نوعی اختیار بهره مند می باشند گرچه جنبه نورانیت آنها غلبه دارد. فرشتگان نور و عقل محض هستند و این منافاتی با داشتن مسئولیت و تکلیف ندارد. اگر فرشتگان مانند جمادات محض باشند که هیچ گونه آگاهی یا اختیاری ندارند نمی توانند شایسته این امتیازات باشند. البته به جهت تقرّبی که به خدا دارند استفاده آنها از اختیارشان همیشه در راه خیر و کمال بوده. دستور خداوند به فرشتگان برای سجده به حضرت آدم نیز بیانگر این مسئله است که آنان از درجه ای از اختیار بهره مند هستند که مکلف به سجده شده اند چرا که تکلیف در جایی معنا پیدا می کند که اختیار وجود داشته باشد.



فرشتگان برترند یا انسان ها؟


حضرت امیر در خطبه 109 می فرمایند: آن فرشتگان داناترند به خداوند سبحان از انسان ها و خائف ترند از انسان ها به خدا و مقرب تر از انسان ها به خدا می باشند. از یک سو با نظر به بعضی منابع اسلامی برتری و فضیلت به برخی از انسان ها نسبت داده شده است و از طرف دیگر از این کلام امام بر می آید که فرشتگان از انسان برترند. در این باره باید گفت: اگر انسان ها با تهذیب نفس سیر کمال را در نوردند، به دلیل اینکه از غرایز حیوانی خود عبور کرده و دراین راه مشقت ها و رنج های بی شماری را تحمل کرده اند لذا می توان گفت بر فرشتگان برتری دارند و اینکه حضرت امیر می فرمایند فرشتگان معتبرترین و داناترین  مخلوقات به خداوند هستند به این دلیل است که علم و صفات فرشتگان هیچگونه آلودگی ندارد و در ارتباط مستقیم تری با خدا هستند. احتمال دیگر این است که منظور از داناتر و مقرب تر بودن از دیگر مخلوقات، انسان های معمولی باشد نه انسان های رشد یافته ای که با تحمل رنج ها خود را به بارگاه حضور الهی رسانیده اند.

what`s life?life is love.
شنبه 28/5/1391 - 3:25 - 0 تشکر 517095

روزى، وسیله بزرگ آزمایش انسان


روزی

امام علی (علیه السلام) در خطبه ای از نهج البلاغه به دو وسیله آزمون الهى نسبت به بندگان در مراحل مختلف تکلیف اشاره مى کند.


نخست مى فرماید: «خداوند روزى ها را مقدّر کرد و اندازه گیرى فرمود; گاه آن را زیاد و گاه کم نمود; گاه با تنگى و گاه با وسعت، روزىِ (بندگان) را تقیسم کرد». (وَ قَدَّرَ الأرْزَاقَ فَکَثَّرَهَا وَ قَلَّلَها، وَ قَسَّمَهَا عَلَى الضِّیقِ والسَّعَة).


و از آنجا که ممکن است این چنین توّهم شود که تفاوت گذاشتن میان بندگان، با عدالت سازگار نیست در جمله بعد مى افزاید: «خداوند ارزاق را به طور عادلانه تقسیم کرد». (فَعَدَلَ فِیهَا).


اشاره به این که عدالت به معناى مساوات و برابرى نیست; بلکه عدالت آن است که به هر کس آنچه مصلحت او است بدهند چنان که در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)آمده است که فرمود: خداوند مى فرماید: «إِنَّ مِنْ عِبَادِىَ الْمُۆْمِنینَ مَنْ لاَیُصْلِحُهُ إِلاَّ الْفَاقَةَ وَ لَوْ أَغْنَیْتُهُ لأَفْسَدَهُ ذلِکَ، وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِی مَنْ لاَیُصْلِحُهُ إِلاَّ الصِّحَّةَ وَ لَوْ أَمْرضْتُهُ لأَفْسَدَهُ ذلِکَ...; بعضى از بندگان با ایمان من هستند که جز تنگدستى آنها را اصلاح نمى کند و اگر آنها را غنى سازم موجب فسادشان مى شود و بعضى از بندگان من هستند که جز سلامت (و غنا) آنها را اصلاح نمى کند و اگر آنها را بیمار (و فقیر) کنم موجب فسادشان مى شود; (بنابراین به هر یک آنچه سبب صلاح حالشان مى شود مى دهم)».(1)


سپس در این زمینه شرح بیشترى مى دهد; مى فرماید: «هدف از آن تقسیم این بوده است که هر که را بخواهد به وسعت روزى، یا تنگى آن بیازماید (و به تعبیر دیگر:) به وسیله آن، شکر و صبر غنى و فقیر را امتحان کند». (لِیَبْتَلِیَ مَنْ أَرَادَ بِمَیْسُورِهَا وَ مَعْسُورِهَا، وَ لِیَخْتَبِرَ بِذلِکَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیِّهَا وَ فَقِیرِهَا).


ممکن است این تفاوت در اشخاص مختلف باشد; گروهى از نعمت فراوان بهره گیرند تا در میدان آزمایش نشان دهند که آیا شکر این همه نعمت را به جا مى آورند و بخشى از ثروت خداداد را در اختیار محرومان قرار مى دهند و آنچه را دارند در جاى خود مصرف مى کنند، یا به عکس، فزونى ثروت آنها را از خدا و خلق بیگانه مى کند و در غرور و غفلت فرو مى برد; یا این که تنگى روزى، صبر و استقامت آنها را درهم مى شکند و آنان را به حرام و ناشکرى و اعتراض بر پروردگار وادار مى سازد.


حتّى در یک انسان ممکن است هر دو حالت واقع شود: گاه غنى و بى نیاز، و گاه فقیر و تنگدست; و هر کدام از این دو، میدان آزمون الهى است، میدان آزمون شکر و صبر و عدم استقامت و بى تابى.



بعضى به طور طبیعى عمر طولانى دارند و بعضى عمر کوتاه و در عین حال، گاهى همان عمر طولانى بر اثر اعمال بى رویه، یا انواع گناهان کوتاه مى شود و گاه آن عمر کوتاه به خاطر رعایت مسایل مربوط به تندرستى و یا بر اثر اعمال و کارهاى نیک طولانى مى شود



در ادامه این سخن، به این نکته اشاره مى کند که فقر و غنا و سلامتى و بیمارى، چنان از هم جدا نیستند که انسان بتواند بر یکى تکیه کند; بلکه چنان به هم نزدیک یا آمیخته اند که بر هیچ یک نمى توان اعتماد کرد; مى فرماید: «سپس روزىِ وسیع را با باقى مانده فقر و بیچارگى درآمیخت، و تندرستى را با حوادث دردناک توأم ساخت، و شادى و سرور را با غصّه و اندوه قرین کرد». (ثُمَّ قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَا، وَ بِسَلاَمَتِهَا طَوَارِقَ آفَاتِهَا، وَ بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا).(2)

تا هیچ کس در حال غنا و سلامت و شادى و سرور مغرور نگردد و همگان بدانند این امور همیشه و همه جا و در مورد هر کس در معرض زوال و نابودى و تبدیل به ضدّ است و به گفته شاعر:


بر مال و جمال خویشتن غرّه مشو کان را به شبى برند و این را به تبى! با توجّه به اینکه «عقابیل» جمع «عقبوله» (بر وزن جرثومه) به معناى بقایاى بیمارى و مشکلات و آثارى که از «تب» به صورت «تبخال» بر لبها باقى مى ماند، مى باشد; تعبیر بالا نشان مى دهد که مشکلات و گرفتارى ها و آثار و بقایاى آن، همواره در کنار خوشى ها و راحتى ها قرار دارد و هرگز از آن جدا نمى شود و جمله «بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا» تأکید دیگرى بر این معنا است; چرا که «أَتْرَاح» جمع «ترح» (بر وزن فرح) به معناى غم و اندوه است; در نتیجه امام(علیه السلام) مى فرماید: «شادى ها با اندوه ها آمیخته و غصّه ها در کنار شادمانى نشسته است».


دومین نکته اى که از امام(علیه السلام) در ادامه این سخن بیان مى فرماید، زمان دار بودن زندگى است، که بالأخره پایانى دارد و دیر یا زود به پایان مى رسد و چیزى که براى هیچ کس از آن گریزى نیست، مرگ است. مى فرماید: «سرآمد زندگى و پایان عمر را آفرید، آن را گاه طولانى و گاه کوتاه قرار داد، و گاه مقدّم و گاه مۆخّر داشت». (وَ خَلَقَ الآجَالَ فَأَطَالَهَا وَ قَصَّرَهَا، وَ قَدَّمَهَا وَ أَخَّرَهَا).



بعضى از بندگان با ایمان من هستند که جز تنگدستى آنها را اصلاح نمى کند و اگر آنها را غنى سازم موجب فسادشان مى شود و بعضى از بندگان من هستند که جز سلامت (و غنا) آنها را اصلاح نمى کند و اگر آنها را بیمار (و فقیر) کنم موجب فسادشان مى شود; (بنابراین به هر یک آنچه سبب صلاح حالشان مى شود مى دهم



«سرانجام مرگ را با عوامل پایان عمر، پیوند داد; (و بیمارى ها را بهانه هایى براى سرآمدِ زندگى مقرّر داشت.) و با آن رشته هاى طولانى حیات را درهم پیچید، و پیوندهاى محکم زندگى (توانمندان و اقویا) را با آن قطع کرد!» (وَ وَصَلَ بِالْمَوْتِ أَسْبَابَهَا، وَ جَعَلَهُ خَالِجاً(3) لأَشْطَانِهَا(4)، وَ قَاطِعاً لَمَرائِرِ(5) أَقْرَانِهَا).

امام(علیه السلام) در این عبارت کوتاه به نکته هاى فراوانى اشاره فرموده، از جمله این که بعضى به طور طبیعى عمر طولانى دارند و بعضى عمر کوتاه و در عین حال، گاهى همان عمر طولانى بر اثر اعمال بى رویه، یا انواع گناهان کوتاه مى شود و گاه آن عمر کوتاه به خاطر رعایت مسایل مربوط به تندرستى و یا بر اثر اعمال و کارهاى نیک طولانى مى شود. همچنین به این نکته اشاره فرموده که براى مرگ اسباب فراوانى است; اگر انسان بتواند از بعضى بگریزد، در چنگال دیگرى گرفتار خواهد شد و حتّى نیرومندترین نیرومندان از مرگ در امان نیست! بنابراین، هیچکس نباید به سلامتى و تندرستى و جوانى و نیرومندى مغرور گردد و هر کس در هر سن و سال و در هر شرایطى باید با اعمال صالحه آماده سفر آخرت باشد.(6)


بعضى از «شارحان نهج البلاغه» این احتمال را نیز داده اند که مراد از تقدیم و تأخیر، این است که خداوند طبق مصالحى بعضى را در زمان هاى گذشته آفریده و زمان آنها را مقدّم داشته و بعضى را در زمان هاى بعد آفریده است، ولى معناى اوّل مناسبتر و آموزنده تر است. 



پی نوشت ها :


1. بحارالانوار، جلد 68، صفحه 140. شبیه همین معنا مخصوصاً در مورد غنا و فقر و همچنین سلامت و بیمارى و توفیق عبادت و عدم توفیق، در جلد 5 بحارالانوار، صفحه 284 از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از خداوند متعال نقل شده است.


2. «أتراح» جمع «ترح» (بر وزن فرح) به معناى غم و غصه است و غالباً آن را به معناى ضدّ فرح تفسیر کرده اند; ولى گاه به معناى هلاکت و قطع خیر و خوبى نیز اطلاق شده است.


3. «خالج» از مادّه «خلج» (بر وزن خرج) به معناى جذب کردن است و خلجان چیزى در ذهن انسان به معناى مجذوب شدن ذهن در برابر چیزى است; و «خلیج» را از آن جهت «خلیج» گفته اند که بخش عظیمى از آب دریا را به خود جذب مى کند.


4. «أشطان» جمع «شطن» (بر وزن وطن) به معناى طناب یا طناب طویل است. این واژه گاهى به معناى دورى نیز آمده است و «شیطان» را به این مناسبت شیطان مى گویند که دور از هدایت و رحمت خداست.


5. «مَرائر» جمع «مریر» به معناى طناب محکم است. 6. درباره مسأله «أجل و سرآمد عمر» بحث مشروحى در جلد سوم ذیل خطبه 62 بیان شد.

what`s life?life is love.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.