• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن خانواده > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
خانواده (بازدید: 4968)
جمعه 27/5/1391 - 3:1 -0 تشکر 515835
مهارت‌های زندگی

حل اختلافات زناشویی چه زمانی و کجا؟

سروصدایشان، در همه ساختمان شنیده می شد؛ البته بار اول شان نبود و همسایه ها هم به دعواها و دادوبیدادهای هرازگاه شان عادت کرده بودند و برای آشتی دادن زن و شوهر جوان، پیش قدم نمی شدند. فقط دل شان برای پسر کوچولویشان می سوخت و هر بار که او را در راهرو یا حیاط می دیدند، با تاسف، سر تکان می دادند و زیر لب می گفتند: «طفلکی چی می کشه وسط این همه جروبحث.»

 

این بار هم، تفاوت زیادی با دفعه های قبل نداشت، ولی همین که خواستم پنجره را ببندم، فریادهای مادر جوان را شنیدم که از پسرش می خواست از او دفاع کند و بگوید که پدرش اشتباه کرده است. دخالت دادن یک پسر کوچک پنج ساله، در دعوای دوتا آدم بزرگ که دست کم، شش برابر او سن دارند، واقعا کار عاقلانه ای است؟

وقتی والدین، فرزندشان را در اختلاف میان خود دخالت می دهند، کودک فکر می کند که «بابا و مامان که دوتا آدم بزرگ هستن، نمی تونن مشکل خودشون رو حل کنن. پس، چه طوری می خوان مراقب من باشن؟» به نظر می رسد تنها نتیجه وارد کردن کودک در جروبحث های زن و شوهری، بی اعتبار شدن والدین باشد.

● شهادت می دهد، اما…

بروز اختلاف میان والدین، امری طبیعی و اجتناب ناپذیر است، اما مشکل از جایی شروع می شود که این اختلاف نظر، در حضور کودکان، مطرح و حتی گاهی از آن ها، به عنوان ابزاری برای قضاوت میان شان، دفاع یا طرد یکی از والدین مورد استفاده قرار گیرد. وقتی کودک، تحت فشاری که والدین به او وارد می کنند، مجبور می شود علیه پدر یا مادرش حرف بزند، نتیجه اش آزردگی شدید و به وجود آمدن این ذهنیت در اوست که «من، بابا یا مامان رو ناراحت کردم و دیگه نمی تونم روی حمایت اون حساب کنم.»

● ترفندهای کودکانه

وقتی بچه ها، ناظر جروبحث والدین هستند، به خصوص وقتی می شنوند که پدر یا مادر می خواهد خانه را ترک کند یا درباره طلاق حرف می زند، احساس خطر کرده و بدون این که از او خواسته شده باشد، خودش را قاطی دعوای بزرگ ترها می کند. مثلا تصمیم می گیرد میانداری کند، خودش را به مریضی می زند، صدای تلویزیون را بیش از حد بلند می کند یا هرکار دیگری که توجه پدر و مادر را جلب کرده و دعوا را خاتمه می دهد؛ ولی چرا او، دست به دامن این راه حل ها و ترفندها می شود؟ چون از اختلاف نظر شما وحشت کرده و احساس ناامنی می کند؛ بنابراین به هر روشی متوسل می شود تا شما را دوباره آرام و مهربان ببیند.

● حل اختلاف؛ چه زمانی و کجا؟

همان طور که پیش از این اشاره شد، بحث و اختلاف نظر، در همه خانواده ها به وجود می آید، اما مهم این است که این اختلاف ها، چگونه و کجا مطرح شود. شما می توانید زمانی که فرزندتان در منزل نیست، مشکلات تان را با همسرتان درمیان بگذارید یا حتی از کودک بخواهید که برای مدتی کوتاه، شما را تنها بگذارد تا بتوانید با هم حرف بزنید. در هر صورت، فرزند شما باید مطمئن باشد که هنوز دوستش دارید و قرار نیست تنهایش بگذارید؛ بلکه مثل همه بزرگ ترها احتیاج دارید که کمی با هم تنها باشید.

● آیا کودک، مقصر است؟

پیش از وارد کردن کودک به مشاجرات یا بحث های خانوادگی، به این موضوع فکر کنید که آیا این اختلاف نظر، به طور مستقیم، به کودک مربوط است؟ متاسفانه، در بسیاری از موارد، کودک، هیچ نقشی در مشاجرات والدین ندارد و به خاطر باورهای والدین در مورد این که «بچه ما، از همین الان، باید بدونه در خانواده اش چی می گذره»، وارد بحث می شوند.

تعبیر اشتباه والدین هم این است که «وقتی در جریان مشکلات ما قرار بگیره، بیش تر قدرمون رو می دونه یا راحت تر با مشکلات کنار میاد»، اما آیا این والدین، هیچ وقت از خودشان پرسیده اند که آیا حضور کودک، کمکی به حل این مشکلات می کند یا نه. خیلی وقت ها، سهیم کردن کودک در مشکلات و اختلاف نظرهای بزرگ ترها، نه تنها باری از دوش پدر و مادر برنمی دارد، بلکه باعث وارد شدن آسیب روانی به کودک نیز می شود؛ به ویژه وقتی این اختلافات، به شکلی غیراصولی، همراه با گفتن حرف ها و القاب زشت، داد و بیداد یا زد و خورد باشد.

● وقتی اختلاف نظر، کلاس درس می شود

درست است که نمی توانیم همیشه و همه جا، شرایط را کنترل کنید و گاهی فرزندتان، شاهد اختلاف نظر شما می شود یا به کدورت میان تان پی می برد، اما اگر نظرتان را به شیوه ای محترمانه و بدون داد و فریاد و بی احترامی مطرح کنید، در واقع، به شیوه ای غیرمستقیم، به کودک می آموزید که ابراز عقیده، حق طبیعی هر انسان است که در هیچ شرایطی، از او سلب نمی شود.

● وقتی هوای خانه، آفتابی است

اختلاف، مثل تگرگی است که تند و غیرمنتظره، در آسمان خانه شما ظاهر می شود، ولی این جروبحث ها، همیشگی نیستند. پس، وقتی مشکلات حل می شود، اجازه دهید فرزندتان، علاقه و احترام شما و همسرتان را نسبت به یکدیگر ببیند. همدیگر را با عناوین محبت آمیز خطاب کنید و به کودک بفهمانید که چه قدر همدیگر را دوست دارید. این کار باعث از بین رفتن نگرانی های احتمالی کودک می شود و به او، احساس آرامش خاطر و امنیت می بخشد.

● یک تجربه پدرانه

پسرمان، سپر بلای مان

هنوز کیف دستی ام را زمین نگذاشته بودم. پسرم، هنوز جلو نیامده بود تا کیف را از دستم بگیرد که همسرم جلو آمد. سلام و خسته نباشیدش، بیش از هر روز، طول کشید و این، بوی خطر می داد، اما سرانجام فهمیدم که میهمان داریم؛ دوست مشترک مان که دل خوشی هم از او ندارم. جمله های همسرم، در ذهنم، این طور معنی می شد: «امشب، مهمون داریم. مهم نیست که تو، از اون، خوشت بیاد یا نه، ولی باید مودب و خونگرم باشی تا به همه خوش بگذره.»

حرفی نزدم، اما رنگ رخسارم، همه چیز را نشان می داد. توی چشم هایم زل زد: «دوباره من مهمون دعوت کردم، تو رنگت پرید.»به آشپزخانه رفت و شروع کرد به صحبت کردن؛ نه با من، با پسر پنج، شش ساله مان: «ببین بابا، از مهمون خوشش نمیاد، اما تو بگو؛ عمو اینا، وقتی میان این جا، بهت خوش می گذره؟ تو ببین که من دوست دارم با دوستای قدیمی مون ارتباط داشته باشیم، اما…»

هنوز داشت از واکنش های بچه کمک می گرفت. گفتم: «بس کن. می رم میوه می خرم، ولی لطفا بدون هماهنگی با من، مهمون دعوت نکن.» اصلا انگار نشنیده باشد، حرف هایش را ادامه داد: «از همین الان که خیلی بزرگ نشدی، تمرین کن که به خانواده ات احترام بگذاری. بگذاری اونا…» صدای بسته شدن در را پشت سر خودم شنیدم. امیدوارم که او هم شنیده باشد و دست از سر پسرکم برداشته باشد. دوست ندارم هیچ وقت او، میانجی گر دعواهایی باشد که برایش خیلی زود است.
        
    
    
مجله شهرزاد

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:6 - 0 تشکر 515852

زن و شوهرها از چه ترفندهایی برای اذیت کردن همدیگر استفاده می کنند؟!!


زن و شوهرها از چه ترفندهایی برای اذیت کردن همدیگر استفاده می کنند؟ چطور می شود این روش ها را تمام کرد؟




۱ «تو فکر می کنی من برای چی این وام رو گرفتم و خودم را انداختم تو دام پرداخت قسط؟ خب معلومه برای تو، برای اینکه وقتی با هم می ریم بیرون، از سوار شدن به ماشین حس خوبی داشته باشی، وگرنه فکر کردی برای من اهمیتی داره که با چه ماشینی برم سر کار؟»


۲ «از صبح تا شب توی خونه دارم جون می کنم. درسم رو که تموم کردم سریع بچه دار شدیم و از اون موقع دیگه شدم کلفت بی جیره و مواجب آقا. من خودم و آینده ام رو قربانی اون کردم. الان با وجود این دوتا بچه اصلا نمی تونم به فکر سر کار رفتن باشم.»


۳ «می دونی اصلا تقصیر تو بود. من که نمی خواستم از این سکه های پیش فروشی بگیرم. تو گفتی سرمایه گذاری خوبیه. من از اول موافق بودم که ماشین پیش خرید کنیم. تو پیشنهاد این کار رو دادی. حالا هم که قیمت سکه اومده پایین، خودت باید مسئولیت ضررش رو قبول کنی.»


۴ «عمرا پاشم با تو بیام خونه مادرت. اصلا می دونی چیه، من حوصله تو رو ندارم. حاضرم بدون تو به مامانت سر بزنم ها، اما با تو اصلا. وقتی می خوای دائم به من گیر بدی که آشپزی ات خوب نیست و امشب خونه مامانم یه غذای درست و حسابی می خورم، معلومه که حاضر نیستم با تو جایی بیام.»


شاید جملات بالا به نوعی برای شما آشنا باشد. این جمله ها چهار ترفند روانی بین زن و شوهرها را نشان می دهد. شاید هم خود شما آنقدر با خودتان صادق هستید که متوجه باشید تا امروز از این ترفندها بسیار استفاده کرده اید. اما چرا همسران از این ترفندها یا به قول «برن»، از این بازی ها استفاده می کنند و چطور می شود روش های بهتری را به کار برد؟


اول بیایید این ترفندها را یک بار دیگر مرور کنیم. در چهار جمله مقدماتی چهار اتفاق کلی افتاده است:


۱ زمانی که همسر ما حتی وقتی مسئولیت های خود را انجام می دهد و یا علایق خود را دنبال می کند، منت آنها را سر ما می گذارد.


۲ زمانی که همسر ما دائم احساس قربانی شدن می کند، حتی اگر این را به روی ما نیاورد، همه اطرافیان از آن باخبر شده اند.


۳ زمانی که همسر ما تصمیم اشتباهی می گیرد، مسئولیت آن را سریع متوجه ما می کند.


۴ و یا زمانی که همسر ما با کوچک ترین شوخی و یا حرفی از جانب ما قهر می کند و از اتفاقی ساده چنان ماجرای پیچیده ای درست می کند که بیا و ببین.


● وقتی سه پادشاه در یک اقلیم می گنجند!


برای اینکه بدانید بازی چیست قبل از هر چیز باید با اصطلاح های مشهور «کودک»، «بالغ» و «والد» درون آشنا شوید.


اریک برن معتقد است شخصیت هر کدام از ما از سه بخش تشکیل شده است: والد، کودک و بالغ.


۱ والد: والد بخشی از وجود ماست که درست مانند پدر و مادرها در پی نشان دادن درست و غلط در زندگی است اما با روش خودش. از روش های محبوب او می توان به سرزنش، نصیحت و ایجاد احساس گناه اشاره کرد. البته در صورتی که این والد مهربان باشد، در زمان ناراحتی می تواند تسلی بخش و یاری رسان باشد.


۲ کودک: کودک بخش بازیگوش وجود ماست که نشاط و سرزندگی با خودش دارد اما از طرفی اهل فکر و حساب و کتاب نیست و در نتیجه، می تواند حسابی ما را به دردسر بیندازد.


۳ بالغ: بخش بالغ اهل فکر و پردازش اطلاعات است. کار او ارزیابی واقعیت است و در نتیجه، با عواطف کاری ندارد.


اگر قرار باشد تنها یکی از این بخش ها در زندگی ما اثرگذار باشند، قطعا ما را دچار مشکل می سازند. ما برای برقراری ارتباط متناسب با موقعیت ها لازم است توانایی استفاده از هر سه بخش را داشته باشیم.


زمانی که هر بخش از شخصیت ما با بخش مشابه شخصیت فرد مقابل ما ارتباط برقرار کند، به نظر می رسد ارتباطی روشن برقرار شده است که هدف مشخصی داشته و می تواند به آن برسد. اما بسیاری اوقات روابط ما اینقدرها هم سرراست نیست.


گاهی اوقات رابطه ما با دیگران بین دو بخش مختلف شخصیت مثل والد و کودک ایجاد می شود. این گروه در صورت مشخص بودن هدف می تواند ادامه پیدا کند و به اهداف خود برسد،هر چند گاهی اوقات احتمال قطع شدن رابطه آنها پیش از موعد وجود دارد اما نوع سومی از روابط وجود دارد که ویژگی بارز آنها مبهم بودن آنهاست.


اهداف در این روابط به روشنی مشخص نشده و در نتیجه، ممکن است هر فرد اهداف خودش را دنبال کند. این رابطه زمانی ادامه پیدا می کند که اهداف در نظر گرفته شده دو نفر با هم تناسب داشته باشد. بازی ها جزو این گروه سوم قرار دارند که درباره آنها بیشتر صحبت خواهیم کرد.


● این بازی های خطرناک


تخصص اریک برن ارتباطات میان فردی است. اولین بار او بود که متوجه شد آدم بزرگ ها به رغم تمام ادعاهایشان، دست به بازی هایی می زنند که البته یک تفاوت مهم با بازی بچه ها دارد: بازی آنها در عوض ایجاد صمیمیت، در غالب اوقات قاتل صمیمیت است.


طبق تعریف برن، بازی یک رشته تبادل نهفته بین دو نفر است که علاوه بر معنای آشکار، معنایی پنهان نیز دارد و می تواند پیامدهای روانی مانند احساس گناه، افسردگی و یا خشم به دنبال داشته باشد. پیچیده شد؟ اصلا بگذارید در مورد یکی از مثال های ابتدای مطلب صحبت کنیم.


«عمرا پاشم با تو بیام خونه مادرت. اصلا می دونی چیه؟ من حوصله تو رو ندارم. حاضرم بدون تو به مامانت سر بزنم ها اما با تو اصلا. وقتی می خوای دائم به من گیر بدی که آشپزی ات خوب نیست و امشب خونه مامانم یه غذای درست و حسابی می خورم، معلومه که حاضر نیستم با تو جایی بیام.»


می توان حدس زد که قبل از این حرف خانم، چه گفت و گویی بین زن و مرد رد و بدل شده. مرد پیشنهاد داده که شب به خانه مادرش بروند و خانم هم قبول کرده است. اما در زمان آماده شدن، مرد به شوخی اشاره ای به دست پخت مادرش کرده و اینکه امشب فرصت دارد غذای خوبی بخورد و حالا به خانم برخورده، قهر کرده و می گوید که حاضر نیست شوهرش را همراهی کند.


در ابتدای این رابطه و زمانی که آقا پیشنهاد داد و خانم قبول کرد، به نظر می رسد که هر دو از طریق بالغ هایشان با همدیگر ارتباط برقرار کرده اند اما وقتی آقا شوخی می کند کودک خانم را مورد خطاب قرار می دهد و انتظار دارد آن بخش که منشا شادی و نشاط است پاسخ دهد و قضیه با خنده و همراهی خانم ختم به خیر شود اما خانم طور دیگری پاسخ می دهد. کودک او درگیر می شود، اما این بار به صورت کودکی که ناراحت می شود و قهر می کند. برن اسم این الگوی رفتاری را بازی «قهر» می گذارد و معتقد است که بسیاری از همسران وارد این بازی ها می شوند و در نتیجه، بخش زیادی از روابط آنها را همین بازی ها تشکیل می دهد.


او از بازی های دیگری نیز نام می برد که بین همسران به وفور دیده می شود. بازی هایی مثل «اگر به خاطر تو نبود» در مثال اول؛ «قربانی یا مظلوم» در مثال دوم و «ببین مجبورم کردی چه کار کنم» که در مثال سوم البته بازی های دیگری هم وجود دارد که از اسمشان می توان پی به ماهیتشان برد. مثلا بازی های «زن سردمزاج»، «دادگاه» و «عزیزم». اما چرا این رفتارها ادامه پیدا می کند؟


● بازی بی پایان


برن توضیح می دهد که دلیل ادامه پیدا کردن بازی ها در زندگی روزانه این است که یکی از بازیکنان اصطلاحا کلک می زند. درست مثل خانم که ناگهان با قهر کردن رفتاری متفاوت از خود نشان می دهد و با این کار تلاش می کند برنده این بازی باشد و منظور از برنده شدن دریافت نوازش است؛ البته بیشتر نوازش های روانی و عاطفی تا نوازش های جسمانی.


برای مثال، زمانی که آقا مجبور می شود خانم را با عذرخواهی راضی به آمدن کند، به نظر می رسد که خانم به هدف خود رسیده است؛ همینطور، و زمانی که مردی با منت گذاشتن دائم به خاطر کارهایی که انجام می دهد همسر و یا بچه های خود را مجبور می کند تا قدردان او باشند و در عوض، سرویس های خاصی در خانه دریافت می کند.


البته گاهی اوقات هدف نه دریافت نوازش به این روشنی، که تلاش برای تایید یک سری تفکرات شخصی است. برای مثال، زمانی که فردی دائم تلاش می کند تا خود را قربانی نشان دهد و واقعا نیز بی دلیل از خواسته های خود می گذرد، لزوما در پی دریافت حمایت و توجه نیست، بلکه می خواهد باور خودش در مورد خوب نبودن و مستحق تنبیه بودن را تایید کند. اگر می خواهید در این مورد اطلاعات بیشتری به دست آورید، به ستون «شازده خانمی که قورباغه شد» مراجعه کنید.


● سوت پایان بازی


اما آیا ادامه بازی ها می تواند مضر باشد؟ این سوالی است که بسیاری از افراد به محض آشنایی با مفهوم بازی ها و پیدا کردن رد پای آنها در زندگی شان از خود می پرسند. یکی از نکات مهم در نظریه برن، مخالفت او با محدود شدن به یک یا چند قالب رفتاری است. بازی ها می توانند گاهی اوقات برای ساختار روانی ما مفید باشند، اما یادتان باشد گاهی اوقات و نه همیشه، چرا که استفاده دائمی از آنها فقط باعث می شود تا ما از تجربه مهمی در زندگی محروم شویم: تجربه صمیمیت.


بازی ها می توانند مانع مهمی بر سر راه صمیمیت باشند و در نتیجه، ادامه دادن آنها در طولانی مدت یکی از عوامل مخرب در رابطه همسران با همدیگر است و البته می تواند منشا سوء تفاهم های بسیاری باشد. پس اگر به دنبال تجربه صمیمیت هستید و می خواهید رابطه بهتری با همسرتان داشته باشید، لازم است در این مورد تجدید نظر کنید. اما چطور می توان این کار را انجام داد؟


۱ بازی های خودمان را بشناسیم


قدم اول برای کنار گذاشتن این بازی ها، تشخیص آنها در روابط خودمان است. البته تصور نکنید که این کار به این آسانی هاست، چرا که نیروهای ناخودآگاه در ما آنقدر قوی هستند که گاهی اوقات مانع دیدن حقایق می شوند. پس چه باید بکنیم؟ بهتر است کتاب «بازی ها» نوشته اریک برن را تهیه و آن را با دقت مطالعه کنید. در این کتاب در مورد انواع بازی ها صحبت شده است. اگر هر کدام از این الگوهای رفتاری برای شما آشنا بودند، می توانید به این نتیجه برسید که احتمالا شما از آنها استفاده کرده اید.


نکته: منتظر نباشید که با قطعیت بتوانید همه موارد را در رفتارتان شناسایی کنید، چرا که ما می توانیم به راحتی فریب بخوریم و در نتیجه، بسیاری از موارد را به صورت قطعی شناسایی نکنیم.


۲ خودمان را بشناسیم


همانطور که اشاره شد، تصور ما در مورد خودمان نقش مهمی در ادامه دادن بازی ها و البته روش بازی ما دارد. پس لازم است در زمینه چهار وضعیت زندگی اطلاعات کسب کنید. برن در کتاب «تحلیل رفتار متقابل» و یا «بعد از سلام چه می گویید؟» به این چهار وضعیت پرداخته است. کتاب «وضعیت آخر» و «ماندن در وضعیت آخر» تامس هریس نیز می تواند در این زمینه کمک خوبی برای شما باشد که خوشبختانه، همه این کتاب ها به فارسی ترجمه شده اند. یادتان باشد تا زمانی که شما تصور خوبی از خود و اطرافیانتان نداشته باشید، احتمال کمی وجود دارد که بتوانید دست از بازی کردن بردارید.


۳ بالغ خود را تقویت کنید


توجه داشته باشید که در بازی ها غالبا این کودک نیازمند حمایت و یا والد سرزنشگر است که وارد می شود. برای کنترل این دو بخش نیز لازم است بخش بالغ شخصیت شما تقویت شود. برای اینکه بتوانید بالغ را تقویت کنید و جلوی دخالت های بیش از حد کودک نیازمند حمایت و والد سرزنشگر را بگیرید لازم است به سه نکته توجه ویژه داشته باشید: ۱ بازی ها و امتیازاتی را که از طریق آنها دریافت می کنید به دقت شناسایی کنید. ۲ موقعیت هایی را که بازی ها بیشتر طی آنها رخ می دهد بشناسید. ۳ آگاهانه تصمیم بگیرید زمام کار را در این موقعیت ها به دست بالغ خود بسپارید و البته، برای این کار به او فرصت دهید.


۴ با هم بازی را تمام کنید


اگر می خواهید این کار را با موفقیت بیشتر و البته در زمان کمتری پیش ببرید، دو راه برای آن وجود دارد. اولین و مهمترین آنها این است که همسرتان نیز همراه شما در این قضیه باشد و با همدیگر به دنبال کسب اطلاع در مورد بازی ها و کنار گذاشتن آنها باشید و راه دوم این که به سراغ روانشناسی بروید که در زمینه تحلیل رفتار متقابل مهارت دارد و از او کمک بخواهید.


● چکیده مطلب


«بازی» یک اصطلاح روانشناختی است که توسط اریک برن وارد دنیای روانشناسی شد. بازی های همسران می تواند رابطه صمیمانه آنها را تخریب کند. شناختن این بازی ها، شناختن خودمان، تقویت کردن بالغ درون و همکاری با همسران به ما کمک می کند به این بازی های خطرناک خاتمه دهیم.


● شازده خانمی که قورباغه شد


اریک برن از چهار وضعیت نام می برد و معتقد است هر کدام از ما معتقد به یکی از آنها هستیم. این چهار وضعیت عبارتند از: «من خوبم، تو خوبی»؛ «من خوبم، تو بدی»؛ «من بدم، تو بدی»؛ «من بدم، تو خوبی».


برن معتقد است همه ما در ابتدای تولد باور داریم که خوب هستیم اما ممکن است بر اثر تربیت نادرست به این نتیجه برسیم که خوب نیستیم. برن در این مورد جمله معروفی دارد و می گوید کودکان به صورت شازده و شازده خانم به دنیا می آیند تا اینکه والدینشان آنها را به صورت قورباغه درمی آورند.


در مورد دیگران نیز ما در همان سال های ابتدایی زندگی و در تعامل با دیگران، به ویژه والدین و دیگر افراد نزدیک، به نتیجه می رسیم.


نکته مهم در ارتباط بین این تصورات و بازی ها این است که افرادی که تصور بد بودن در مورد خودشان دارند، بسیار بیشتر از سایرین وارد بازی هایی می شوند که شکست های پی در پی به دنبال دارد. این افراد در واقع نه به دنبال برنده شدن، که به دنبال تایید این تصور ذهنی خود هستند؛ که خوب نیستند.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:8 - 0 تشکر 515855

۵ نکته که جلوی ازدواج شما را میگیرد!


نمی توانیم یک حکم کلی صادر کنیم و بگوییم که ازدواج آرزوی هر کسی است. اما در میان تعداد زیادی از مرد و زن مجردی که در اطراف مان هستند، تنها گروه کوچکی را می بینیم که با دلایل منطقی و محکمشان از عالم مجردی لذت می برند و باقی این افراد، به خاطر دلایلی تنهایی را به جان می خرند که یا موقتا شاد شان می کند یا تنها یک سد دروغین را در برابرشان ایجاد کرده است.



بسیاری از دلایل این افراد برای «نه» گفتن به فرصت هایشان، تنها از عادت ها یا ترس هایی ایجاد می شود که از وجود شان بیرون نمی رود. اگر شما هم به دلیل های مشابه به ازدواج فکر نمی کنید، بهتر است یک بار دیگر به زندگی تان و انتظاری که از آینده تان دارید نگاه کنید و با دلایل منطقی تر در این مورد تصمیم بگیرید.


● زیاد از حد عشق کارید؟


شاید شما آنقدر غرق مناسبات شغلی تان شده اید که نمی توانید فکری اساسی برای زندگی عاطفی تان کنید. ممکن است فکر کنید هیچ چیز در دنیا شما را به اندازه پیشرفت کاری راضی نمی کند و البته احتمالا آنقدر غرق این تفکر شده اید، که حتی فکر تغییر هم در سرتان چرخ نمی زند. نگاهی به محیط کارتان بیندازید. افرادی که مثل شما عشق کارند کم نیستند. کسانی که حتی در چهارمین و پنجمین دهه زندگی شان، تنها با پرونده های روی میز شان زندگی می کنند. حالا کمی دقیق تر به آنها نگاه کنید. آیا واقعا این افراد خوشبخت و راضی هستند؟


▪ راه حل


شمایی که کارتان همه زندگی تان بوده، قرار نیست یک شبه خانه دار شوید. پس باید مردی را انتخاب کنید که توان پذیرش محدودیت های شما را داشته باشد. او باید با نوع کار شما و شرایطی که دارید آشنایی داشته باشد تا بتواند تصویر دقیقی نسبت به مشکلات احتمالی که در این مسیر پیش می آید را در ذهنش شکل دهد. اگر شما هم نمی خواهید که در میانه راه هم خودتان و هم او را ناامید کنید پس سعی کنید تصویری دقیق از اهداف و شرایط تان را برای خواستگارتان شکل دهید و قبل از هر تصمیمی، ببینید که چقدر اهداف تان در یک راستا هستند و تا چه حد می توانید با محدودیت های یکدیگر کنار بیایید. البته این تمام ماجرا نیست. شما نمی توانید بدون هیچ تغییری پیش بروید و تنها انتظار داشته باشید که همسر آینده تان شما را درک کند. شما باید بپذیرید که بعد از ازدواج، شرایط کاری تان هم شکل دیگری به خود می گیرد و شما دیگر نمی توانید تمام لحظه های زندگی تان را با پرونده های کاری تان بگذرانید.


● استانداردهای غیر قابل عبوری دارید؟


شاید معیار های سفت و سخت شما در مورد همسر آینده تان دلیل این تنهایی باشد؛ حق هم دارید. پای یک عمر زندگی در میان است و نمی خواهید که بی گدار به آب بزنید. احتمالا شما با دیدن مردهای اطرافتان و همسر دوستان تان فورا ایرادهایشان را می بینید و در دلتان می گویید اگر من بودم، با مردی که این ویژگی را داشته باشد ازدواج نمی کردم و از آنجا که خواستگارهایتان هم یکی از مردهای همین کره خاکی هستند و از همین دسته عیب و نقص ها را در خود دارند،پس شما نمی توانید دلتان را راضی کنید و به مردی که چنین عیب هایی داشته باشد «بله» بگویید. از آنجایی که خودتان سال ها در مورد ازدواج های دیگران قضاوت کرده اید، احتمالا در دلتان می گویید، مردم در مورد انتخاب من چه می گویند… .


▪ راه حل


وقتی پای یک عمر زندگی در میان است، قطعا نمی توانید به مردی که هیچ کدام از معیارهایتان را ندارد «بله» بگویید. اما قبل از اینکه با این قضاوت تنهایی را به جان بخرید، نگاهی به خودتان و معیارهایتان بیندازید.


در درجه اول بهتر است نقاط ضعف و ایراد های خودتان را ببینید. آیا شما یک فرد بی عیب و نقصید که به دنبال یک مرد بی عیب و نقص هستید؟ در درجه دوم، باید فهرستی از این معیارها که عمری شما را تنها نگه داشته است بنویسید. آنها را به ترتیب اهمیت فهرست کنید.


حالا دوباره مرورشان کنید، از کدام ویژگی هایی که نوشته اید می توانید بگذرید و کدامشان غیرقابل چشم پوشی هستند.


حالا که این فهرست را پاکسازی کردید، نگاهی به گزینه هایی که برای ازدواج دارید بیندازید. شاید یکی از این افراد، چند نمونه از این ویژگی های منفی را داشته باشد اما این ویژگی ها ممکن است جزء اصلی شخصیت او نباشد. اگر این خصوصیات در او کمرنگ هستند و در مقابل خصوصیات بسیار مطلوب دیگری دارد که می توانید به آنها تکیه کنید، بهتر است کمی بیشتر در مورد این گزینه فکر کنید.


● بودن با دوستان تان برای شما کافی است؟


ازدواج به چشم افرادی که یک لحظه هم بدون دوستان شان زندگی نمی کنند، یعنی محدودیت. این افراد گروه های متفاوتی از دوستان را در کنار خود دارند و برایشان تنهایی معنایی ندارد. آنها نمی توانند بپذیرند که بعد از ازدواج، باید دور خیلی از این لحظه ها را خط بکشند.


دوستان نزدیک و صمیمی، نمی گذارند که این افراد هیچ خلأ عاطفی ای را در زندگی شان احساس کنند و به همین دلیل خود را وارد زندگی ای بکنند که باعث می شود در ظاهر تنها تر از قبل شوند.


▪ راه حل


اگر شما در گروه این افراد هستید، ازدواج برایتان تصمیم سختی است. اما بهتر است به جای این سختگیری، چند قدم جلوتر را هم ببینید و به آینده نگاه کنید. این دوستان صمیمی تا کجا با شما پیش می آیند؟ تجربه دیگران می گوید، احتمالا آنها هم یکی یکی ازدواج می کنند و این گروه های سرشار از صمیمیت هم روز به روز کوچک تر می شوند. اگر مراقب نباشید، این ماجرا خیلی زود از شما یک فرد همیشه تنها می سازد. فردی که در گروه متاهل ها احساس خوشبختی نمی کند و البته دیگر دوستانی ندارد که هر لحظه برای بودن در کنار او حاضر باشند. گذشته از این، ازدواج قرار نیست به معنای از دست دادن دوستان و تنها شدنتان باشد. شما می توانید با کسی ازدواج کنید که از بودن در کنار گروه دوستان تان هم لذت ببرد و بعد از شکل دادن زندگی تان، با پذیرش محدودیت هایی که یک زندگی متاهلی دارد، تلاش کنید تا از این دوستان هم فاصله نگیرید.


● به دنبال موقعیت های بهترید؟


فکر می کنید که «بله» گفتن به یک گزینه، یعنی «نه» گفتن به باقی گزینه ها و به همین دلیل نمی توانید خودتان را برای تصمیم گرفتن راضی کنید؟ شاید گمان می کنید همیشه فرصت های بهتری در مقابل تان قرار خواهند داشت و لیاقت شما بیشتر از مواردی است که تا امروز به شما پیشنهاد شده. اگر شما گرفتار چنین تفکراتی هستید، احتمالا نمی توانید به گزینه هایی که تا چند وقت پیش به نظر تان ایده آل می آمدند هم «بله» بگویید و به همین دلیل فرصت هایی که روزی برایتان آرزو بوده اند را هم رد می کنید.


▪ راه حل


در مورد گزینه های بهتر، نمی توان حکم قطعی صادر کرد. شاید حق با شما باشد و کسانی شایسته تر از خواستگاران فعلی تان هم روزی به شما پیشنهاد ازدواج دهند. اما نگاهی به خودتان بیندازید؛ احتمالا در آن زمان هم شما برای رسیدن یک پیشنهاد بهتر به آنها «نه» می گویید. فکر بهترین بودن را از سرتان بیرون کنید. سری به همان فهرست اولویت ها بزنید و خواستگارتان را با آن اولویت های اساسی بسنجید. اگر فکر می کنید مهم ترین ویژگی هایی که برایتان مطرح بوده را در خود دارد، مته به خشخاش نگذارید. بپذیرید که بهترینی وجود ندارد و همه افراد ضعف های خاص خودشان را دارند. ضعف هایی که در همه وجود دارد اما نوعشان از فردی به فرد دیگر فرق می کند. پس به جای این آرمان گرایی، تلاش کنید سراغ کسی که ویژگی هایش با خط قرمز های شما هماهنگی ندارد، نروید.


● از اینکه کسی واقعیت را بفهمد می ترسید؟


ممکن است شما و خانواده تان، تفاوت های زیادی داشته باشید. از عقاید شخصی تان گرفته تا سبک زندگی اجتماعی شما که می تواند متفاوت یا حتی متضاد با خانواده تان باشد. شمایی که به سن ازدواج رسیده اید و نسبت به این اتفاق بی میل هم نیستید، به خاطر این تفاوت ها به خواستگارهایتان «نه» می گویید. از طرفی کسانی که خانواده به شما پیشنهاد می کنند، مرد رؤیاهای شما نیستند و از طرف دیگر نمی توانید مردی که در مقابلش خود را به شکل دیگری معرفی کرده اید را، با خانواده تان آشنا کنید. شما گمان می کنید که «بله» گفتن به انتخاب خانواده تان؛ یعنی یک عمر زندگی سرد و «بله» گفتن به خواستگاری که هنوز خانواده تان را ندیده، یعنی یک زندگی شکست خورده یا جدایی از همه عزیزان تان.


▪ راه حل


اشتباه نکنید. ازدواج یک جعبه کامل است که نمی توانید هیچ کدام از محتویاتش را گل چین کنید. خانواده و دوستان شما، خانواده و دوستان او و تمام محدودیت ها و شرایط تان در این جعبه قرار می گیرند و اگر بخواهید زندگی موفقی داشته باشید باید با همه آن شرایط روبه رو شوید. برای شمایی که در مورد ازدواج بی میل نیستید، چنین دلیلی نباید مانع بزرگی تلقی شود. کافی است خودتان باشید؛ همانطور که هستید نه آنطور که خانواده تان می خواهد. از طرف دیگر، باید پنهان کاری را کنار بگذارید. با خواستگارتان در مورد شرایط خانوادگی تان صحبت کنید و تفاوت ها را روشن کنید. به او بگویید که حفظ خانواده و ارتباط تان برای شما یک اولویت اساسی است و اگر می خواهد که در کنار شما خوشبخت باشد، باید این موضوع را بپذیرد و در کمال احترام با این تفاوت ها کنار بیاید. فکر نکنید با این خط و نشان کشیدن ها خودتان را بی ارزش کرده اید. اهمیتی که شما به عزیزان تان و شرایطی که دارید می دهید، می تواند ارزش شما را در نظر او چند برابر کند. شاید روبه رو کردن این ۲ گروه با هم آسان نباشد اما اگر منطقی پیش بروید و از مسیری مناسب با خانواده تان وارد مذاکره شوید که برایشان قابل پذیرش باشد، می توانید خیلی زود و با کمترین تنش، به نتیجه برسید.



            مجله سیب سبز


what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:8 - 0 تشکر 515856

مشکلات دوران نوجوانی ..


نوجوانی دوران حساسی است و می تواند بسیار مشکل آفرین باشد و بنابراین والدین باید به شدت مراقب نوجوانان خود باشند. به موارد زیر توجه کنید:



۱ مشکلات وزن


کودکان چاق معمولا در نوجوانی از مشکل اضافه وزن رنج می برند. آنها فعالیت بدنی کمی دارند و از انواع فست فودها و تنقلات ناسالم استفاده می کنند. چاقی یکی از رایج ترین مشکلات سلامتی در نوجوانان محسوب می شود. صحبت کردن با نوجوانان در مورد رژیم غذایی سالم کار آسانی نیست. به جای این کار بهتر است یخچال را پر از مواد غذایی سالم و میوه ها و سبزیجات کنید!


۲ بی نظمی در تغذیه


نوجوانان به شدت تحت تاثیر همسالان و رسانه ها قرار دارند. در این سالها بی نظمی در تغذیه بسیار رایج است و بی اشتهایی، گرسنگی مفرط و سایر مشکلات، سلامتی نوجوانان را تهدید می کند. اگر نوجوان شما دچار بی نظمی در تغذیه شده بهتر است با متخصص مشورت کنید.


۳ اهمیت دادن به ظاهر


بسیاری از نوجوانان به ظاهر خود اهمیت زیادی می دهند در حالی که بسیاری از آنها نیز ظاهر خود را دوست ندارند.


در این دوران مشورت با یک متخصص و فعالیت بدنی بیشتر می تواند بسیار مفید باشد.


۴ مشکلات پوستی


پوست نوجوانان به شدت تحت تاثیر تغییرات هورمونی قرار دارد و افزایش تعریق و استفاده از مواد آرایشی باعث بروز آکنه یا کورک در آنها می شود. این مساله اعتماد به نفس نوجوانان را کاهش می دهد. فرزند خود را تشویق کنید که صورت خود را هر روز بشوید و بهداشت را رعایت کند.


۵ توجه به جنس مخالف


توجه نوجوانان به جنس مخالف یکی از نگرانی های والدین محسوب می شود. اگر شما نمی توانید در این باره با فرزند خود حرف بزنید این کار را به یک مشاور محول کنید. یادتان باشد نوجوانان باید نحوه برخورد با جنس مخالف را بدانند.


۶ افسردگی و استرس


افسردگی و استرس یکی از رایج ترین مشکلات نوجوانان است و امکان دارد عواقب آن تا بزرگسالی نیز ادامه داشته باشد. علت اصلی خودکشی در نوجوانان افسردگی و احساس انزوای آنهاست.


اگر فرزند شما دچار افسردگی شده حتما از یک مشاور کمک بگیرید.


۷ اعتیاد


اعتیاد سلامتی و زندگی نوجوانان به شدت تهدید می کند. نوجوانان غالبا به علت کنجاوی یا فشار همسالان از سیگار شروع می کنند و سپس به مواد مخدر روی می آورند. اگر نوجوان بتواند در مورد اعتیاد با والدین خود حرف بزند و از خطرات آن آگاه شود احتمال کمتری وجود دارد که معتاد شود. در صورت مشکوک شدن به رفتار فرزندتان با یک متخصص مشورت کنید.


● طریقه رفتار با نوجوانان


آیا می دانید که با نوجوان خود چگونه رفتار کنید؟ توصیه های زیر می تواند بسیار مفید باشد:


۱ سعی کنید به شیوه ای مناسب و بدون اینکه عصبانی شوید در مورد مسائل مختلف با نوجوان خود حرف بزنید. بهتر است نوجوان خود را یک بزرگسال فرض کنید و با مطالعه با او به راه حل مناسب دست یابید.


۲ به فرزند خود نشان دهید که حرفهایش را می فهمید و برای کمک کردن به او آماده اید.


۳ انتظار نداشته باشید که در تمام مسائل شما و فرزندتان همانند یکدیگر بیندیشید. برای درک نظرات فرزندتان تلاش کنید و اجازه دهید در صورت امکان انتخاب های خودش را داشته باشد.


۴ زمان مناسبی را برای صحبت کردن انتخاب کنید و صراحتا به بیان نظرات خود بپردازید. امکان دارد در برخی از مسائل مجبور به مصالحه شوید. یادتان نرود که شنونده خوبی باشید.


۵ هرگز به استهزای نظرات فرزند خود نپردازید.


۶ هیچ وقت احساسات فرزندتان را دستکم نگیرید. به جای اینکه بگویید: «این کار تو باعث می شود احساس کنم…» این جمله را به کار ببرید که: «احساس می کنم…» دربیان احساسات خود دقیق باشید تا فرزندتان دچار اشتباه نشود.


۷ کاری کنید که فرزندتان متوجه شود که به نظرات وی اهمیت می دهید. یادتان باشد او هنوز به شنیدن جهات محبت آمیز نیاز دارد.


۸ اگر به فرزند خود احترام بگذارید، او نیز به شما احترام خواهدگذاشت. او را آماج انتقادات قرار ندهید. نوجوانان برای تقویت اعتماد به نفس خود به شدت نیاز به دلگرمی و تشویق دیگران دارند.


۹ مهارت های زندگی را به فرزندتان بیاموزید، مثل طریقه گرفتن گواهینامه رانندگی، پرکردن فرم استخدام، حضور در مصاحبه ها، برنامه ریزی در خرج کردن پول، بازکردن حساب بانکی و…


خانم «الف» می گوید: اخیرا در برقراری ارتباط با دختر ۱۴ ساله ام مشکلات زیادی داشته ام. او به ندرت با من حرف می زند و اوقات زیادی را صرف تلفن زدن به دوستانش می کند. من چگونه می توانم با او ارتباط برقرار کنم؟ قبلا من و دخترم در مورد تمام مسائل با یکدیگر حرف می زدیم.


معمولا نوجوانان از والدین خود فاصله می گیرند و به دوستانشان نزدیک تر می شوند. دراین زمان است که والدین نمی دانند در ذهن فرزندشان چه می گذرد. توصیه ما به خانم «الف» و سایر والدین این است که:


۱ نوجوانان غالبا از این مسئله گله و شکایت دارند که والدین شان بارها و بارها یک موضوع را تکرار می کنند. به فرزند خود اجازه دهید به بیان نظراتش بپردازد و درمورد یافتن راه حل مشکلات فکر کند. هرگز به یک موضوع پیله نکنید!


۲ از بحث هایی که نوجوانان را در موضع تدافعی قرار می دهد خودداری کنید.


بحث های توأم با تهدید و خصومت ثمری نخواهد داشت. اگر فکر می کنید پیش کشیدن برخی از بحث ها فرزندتان را عصبانی می کند بهتر است آنها را بر روی کاغذ بیاورید.


۳ فرزند خود را نصیحت کنید ولی او را زیر ذره بین قرار ندهید! اجازه دهید فرزندتان خودش راه حل مناسب را پیدا کند. در این صورت او به اشتباهاتش پی می برد و درصدد جبران آنها برمی آید.


۴ از فرزند خود بخواهید حین صرف شام در مورد مسائل مهم حرف بزند. هنگام صرف شام فرصت خوبی برای بیان نظرات اعضای خانواده است و تمایل شما را برای حرف زدن در مورد مسائل مهم نشان می دهد.


۵ زمانی را به نوجوان خود اختصاص دهید و در آن هنگام با او به طور خصوصی حرف بزنید و به نظراتش گوش دهید.


۶ این حقیقت را بپذیرید که شاید نوجوان دوست نداشته باشد در مورد برخی مسائل حرف بزند. در این مواقع همواره پشتیبان او باشید. به حریم خصوصی فرزندتان احترام بگذارید ولی برای کمک به او اعلام آمادگی کنید.


خانم «ب» می گوید: «از کجا می توانم بفهمم که پسر ۱۷ ساله ام دچار افسردگی شده است یا خیر؟»


افسردگی یک شکل رایج در میان نوجوانان است که معمولا تشخیص داده نمی شود و درجات مختلفی دارد.


از عوامل افسردگی در نوجوانان می توان به اعتماد به نفس پایین، از دست دادن یکی از نزدیکان، مشاجرات خانوادگی و اختلاف نظر با دوستان اشاره کرد.


نوجوانانی که دچار استرس مزمن هستند و یا در خانواده آنها افسردگی به چشم می خورد بیشتر در معرض ابتلا به این مشکل قرار دارند.


● علائم هشداردهنده


۱ تغییرات شدید در الگوی تغذیه یا خواب نوجوانان مثل افزایش یا کاهش اشتها یا بی خوابی در شب.


۲ تغییرات شدید درشخصیت و رفتار مثل پرخاشگری یا بی ثباتی


۳ مصرف دخانیات و مواد مخدر


۴ افت تحصیلی


۵ بی علاقگی نسبت به آینده


۶ کناره گرفتن از دوستان، اعضای خانواده و کنار گذاشتن فعالیت های روزمره


۷ ناامیدی، احساس گناه و اندوه



            آذر شایان     
            روزنامه کیهان


what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:8 - 0 تشکر 515857

ضریب هوشی زنان بیشتر از مردان


در ۱۰۰ سال گذشته نمرات IQ مردان و زنان افزایش یافته اما سرعت این رشد در زنان بیشتر بوده و این نتیجه مدرنتیه است.


روانشناسان دریافته اند، برای نخستین بار طی قرن جاری ، نمرات ضریب هوشی یا بهره هوشی (IQ) زنان از مردان پیشی گرفته است.


به گزارش خبرگزاری مهر،‌ در بررسی انجام شده در قرن گذشته زنان در ضریب هوشی پنج امتیاز از مردان عقب تر بودند اما این شکاف اخیرا کاهش یافته است اما امسال زنان به صدر آمده اند و به اعتقاد روانشناسان دلیل این افزایش ضریب هوشی در زنان توانایی آنها در انجام چند کار است.


جیمز فلین دانشمند سرشناس جهان در زمینه آزمایش های IQ  از این پیشرفت زنان خبر داد.


وی گفت: در ۱۰۰ سال گذشته نمرات IQ  مردان و زنان افزایش یافته اما سرعت این رشد در زنان بیشتر بوده و این نتیجه مدرنتیه است.


به گفته وی، پیچیدگی دنیای مدرن موجب سازگاری مغزهای ما و افزایش ضریب هوشی ما شده است و در این بین تاثیر کامل مدرنیته بر روی زنان در حال بروز و ظهور است.


یک نظریه در مورد افزایش ضریب هوش زنان، توانایی آنها برای انجام چند کار است مانند انجام امور منزل و کار در خارج از خانه، درحالی که توضیح دیگر نیز می تواند این باشد که آنها در نهایت فهمیده اند که هوش بالقوه بیشتری از مردان دارند.


فلین نتایج یافته های خود را در کتاب جدیدی منتشر خواهد کرد اما گفت: داده های بیشتری برای توضیح این روند نیاز است چرا که آزمایش ها تفاوت ها بین جنسیت و نژاد را نشان داده اند.


این استاد بازنشسته مطالعات سیاسی در دانشگاه اوتاگو در دوندین نیوزیلند آزمایش های ضریب هوشی جدید را از کشورهایی در اروپای غربی، آمریکا، کانادا، نیوزیلند، آرژانتین و استونی جمع آوری کرده است.


این آزمایش ها نشان داد شکاف و فاصله بین زنان و مردان در کشورهای غربی شده ، کاهش یافته است.


دراسترالیا، IQ زنان و مردان تقریبا یکسان شده است در حالی که در نیوزیلند، استونی و آرژانتین زنان نمرات بیشتری نسبت به مردان کسب کردند.


این آزمایش همچنین نشان داد IQ ژنتیکی نیست و می تواند بهبود یابد.


به گفته فلین همانطور که جهان پیچیده تر می شود و زندگی در آن نیازمند تفکر انتزاعی است مردم نیز در حال سازگاری خود با آن هستند. این بهبود در مورد زنان بیشتر از مردان دیده می شود چرا که در گذشته محروم تر بوده اند.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:9 - 0 تشکر 515858

عقدنامه ازدواج را بدقت بخوانید


از صفحات سند چند برگی ازدواجتان کدام یکی را بدقت خوانده‌اید؟

فقط صفحه مربوط به مهریه را یا صفحه شروط ضمن عقد را؟


یا صفحه‌ای که نام و مشخصات شما و همسرتان را کنار تاریخ عقد ثبت کرده؟



شما در عقدنامه‌تان بیشتر دنبال خاطره‌ها می‌گردید یا واقعا می‌دانید روزی که پشت سرهم
زیر صفحاتی را که سردفتر تند و تند آنها را ورق می‌زند، امضا می‌کردید چه بار مسوولیتی را به دوش گرفته‌اید‌؟


حال و هوای حاکم بر دفترخانه‌های ازدواج وقتی زوج‌ها به همراه خانواده‌هایشان برای هرچه زودتر جاری شدن صیغه عقد هیجان‌زده شده‌اند، واقعا دیدنی است مخصوصا اگر سردفتر به چند خانواده به صورت همزمان وقت داده باشد و ازدحام جمعیت باعث کمبود وقت و سریع انجام‌شدن کارها شود. درست در چنین مواقعی است که زوج‌ها وقتی با سند ازدواج روبه‌رو می‌شوند و می‌فهمند باید زیر تمام صفحات آن را امضا کنند تمایل دارند هرچه زودتر کار تمام شود بدون آن‌که حتی کنجکاو شوند با این امضا‌ها زیر بار چه تعهداتی می‌روند.


بیشتر سردفترها فقط صفحات عقدنامه را ورق می‌زنند و بدون هیچ توضیحی درباره مندرجات سند با انگشت نشان می‌دهند که زوج‌ها کجاها را باید امضا کنند در حالی که سند ازدواج به خاطر مسئولیت ‌آور بودنش سندی مهم است که زوج‌ها بخصوص خانم‌ها باید از بندبند آن مطلع باشند چون اگر غیر از این باشد وقتی پیچ و خم‌های زندگی شروع شود تمام امضاها دست و پاگیر می‌شوند.


یکی از بندهای عقدنامه می‌گوید: زوج ضمن عقد شرط کرد که هر گاه طلاق بنا به خواسته زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه، تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوءاخلاق و رفتار وی نباشد زوج موظف است نصف دارایی خود را که در زمان زناشویی با او به دست آورده یا معادل آن را با نظر دادگاه به صورت بلاعوض به زوجه منتقل کند پس اگر مردی این شرط را امضا کند مشمول موضوع تصنیف در دارایی‌های مشترک می‌شود و زن مطلقه می‌تواند با ارائه دادخواست این مبالغ را مطالبه کند.


شروط دوازده‌گانه


در یکی دیگر از بندهای عقدنامه آمده است زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر داد که با رجوع به دادگاه و دریافت مجوز پس از انتخاب نوع طلاق خود را مطلقه کند. پیداست اگر مردی با این شرط موافقت کند زن می‌تواند در دادگاه اقامه دعوا کرده و تخلف زوج از شروط مندرج در عقدنامه را اثبات کند و با حکم دادگاه به دفترخانه رسمی طلاق مراجعه کند چون در این صورت از سوی زوج وکیل است که اصالتا (شخص خودش) یا وکالتا (با انتخاب وکیل و تفویض وکالت به وی) خود را مطلقه کند.


نکته: تقریبا بیشتر حقوقدان‌ها و مشاوران خانواده بر این نکته اتفاق نظر دارند که داشتن شروط ضمن عقد از داشتن مهریه‌های سنگین بهتر است چون شروط ضمن عقد تلاشی است برای برابر شدن حقوق زن و مرد.


پس لازم است مردها بدانند اگر پای چنین شرطی در عقدنامه را امضا می‌کنند حق طلاق را در صورت تحقق این دوازده شرط به همسرشان داده‌اند:


- خودداری شوهر از دادن نفقه زن به مدت ۶ ماه به هر عنوان حتی با توسل به اجبار،


- سوءرفتار یا سوءمعاشرت زوج به حدی که ادامه زندگی را برای زوجه غیرقابل تحمل کند،


- ابتلای زوج به بیماری‌های خطرناک و درمان‌نشدنی به نحوی که دوام زندگی زناشویی را برای زوجه به خطر بیندازد،


- جنون زوج در مواردی که فسخ نکاح شرعا ممکن نباشد،


- بی‌توجهی به رای دادگاه در مورد منع اشتغال زوج به شغلی که طبق نظر دادگاه منافی با مصالح خانوادگی و حیثیت زوجه باشد،


- محکومیت شوهر به حکم قطعی به مجازات ۵ سال حبس یا بیشتر یا به جزای نقدی که بر اثر ناتوانی در پرداخت منجر به ۵ سال بازداشت شود یا به حبس و جزای نقدی منتهی به ۵ سال بازداشت یا بیشتر شود و حکم مجازات در حال اجرا باشد،


- ابتلای زوج به هر گونه اعتیاد مضر که به تشخیص دادگاه به زندگی خانوادگی خلل وارد کند،


- زوج زندگی خانوادگی را بدون عذر موجه ترک کند یا ۶ ماه متوالی بدون عذر موجه از نظر دادگاه غیبت کند،


- محکومیت قطعی زوج در ارتکاب به جرم و اجرای هرگونه مجازات اعم از حد و تعزیر که آبروی زوجه را به خطر بیندازد،


- باردار نشدن زوجه از زوج بعد از ۵ سال به علت عقیم بودن یا عوارض جسمی دیگر،


- مفقودالاثر شدن زوج و مراجعه نکردن به دادگاه ۶ ماه بعد از مراجعه زوجه به دادگاه و ازدواج مجدد زوج بدون رضایت زوجه یا اجرا نکردن عدالت بین همسران به تشخیص دادگاه.


پس با تحقق هر یک از این شروط و اثبات آن در دادگاه، زن می‌تواند با استفاده از وکالت ضمن عقد با مراجعه به دادگاه خانواده و پس از قطعیت حکم نسبت به اجرا و ثبت صیغه طلاق در دفتر رسمی ثبت طلاق اقدام کرده و خودش را مطلقه کند.


شروط ضمن عقد


تقریبا بیشتر حقوقدان‌ها و مشاوران خانواده بر این نکته اتفاق نظر دارند که داشتن شروط ضمن عقد از داشتن مهریه‌های سنگین بهتر است چون شروط ضمن عقد تلاشی است برای برابر شدن حقوق زن و مرد اما مهریه پولی است که زیاد هم نسبت به وصول آن نمی‌توان امیدوار بود. برای همین زوج‌ها قبل از جاری شدن صیغه عقد می‌توانند توافق کنند تا حقوقی چون حق تحصیل، اشتغال، حق انتخاب محل سکونت یا شرط تضمین پرداخت مهریه از سوی یک یا ۲ نفر از اعضای خانواده یا آشنایان زوج را در عقدنامه درج کنند.


در واقع شرط وکالت در طلاق یا همان چیزی که مردم به عنوان حق طلاق می‌شناسند هم از جمله این شروط است. این شرط به زن حق می‌دهد تا خود را وکالتا طلاق دهد یعنی زن وکیل مطلق از طرف شوهر خود باشد که هر زمان بخواهد یا پس از تحقق امری معین و اثبات آن در دادگاه خود را مطلقه کند.


البته درج این شرط در عقدنامه به این معنی نیست که دیگر مرد نمی‌تواند همسرش را طلاق دهد. در واقع مرد در شروط ضمن عقد فقط به صورت وکالتی این حق را به همسرش می‌دهد و زن هم به عنوان وکیل در طلاق این را می‌داند که این حق یا شرط ضمن عقد به معنای انتقال کامل و مطلق حق از سوی شوهرش نیست و مرد هم می‌تواند بنا بر شرایطی از این حق استفاده کند.


بد نیست بدانید که شروط ضمن عقد با محتوایی چون ممنوعیت ازدواج دوم برای مرد، عدم نزدیکی یا طلاق در مدت معین مثلا ۵ سال قابلیت اجرا ندارد اما می‌تواند زن در شروط ضمن عقدش این نکته را بگنجاند که مثلا مهریه او به دخترش تعلق بگیرد (شرط صلح مهریه به فرزند)‌.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:10 - 0 تشکر 515859

نشانه های یک رابطه موفق زناشویی





آیا احساس می کنید طرف مقابلتان به صحبت های شما گوش می دهد، آنرا درک می کند و شما را همانگونه که هستید می پذیرد؟ آیا رازهایتان را بدون ترس از داوری برای شریک زندگیتان مطرح می کنید؟ آیا دوست دارید با تمام وجود حرفهای او را بشنوید و با او احساس همدردی می کنید یا می خواهید مدام او را زیر سوال ببرید و در مقابل او جبهه بگیرید؟



با یکدیگر مهربان بودن


آیا نسبت به یکدیگر مهربان هستید و یا سعی می کنید یکدیگر را کنترل کنید و راه خودتان را بروید؟ آیا با مهربانی کردن نسبت به همسرتان احساس خوشحالی و رضایت می کنید؟ یکی از نشانه های ضروری یک رابطه ی سالم محبت کردن به یکدیگر است نه اینکه با تحکم طرف مقابلتان را کنترل کنید.


به یکدیگر عشق ورزیدن


آیا وجودتان سرشار از گرمای عشق است و آنرا بی اختیار نثار یکدیگر می کنید؟ آیا همواره زیبایی ها و خوبی های طرف مقابلتان را می بینید و یا تنها بر روی اشتباهات و نقاط ضعف او متمرکز هستید؟ آیا احساسات درونی او را درک می کنید؟ آیا از عشق ورزیدن به یکدیگر لذت می برید؟ گرما و عشق داشتن نسبت به یکدیگر یکی از نشانه های رابطه ی سالم با شریک زندگانی تان است.


با یکدیگر شوخی کردن


آیا دوست دارید با یکدیگر بازی و شوخی کنید؟ از شوخی و بامزگی های طرف مقابلتان لذت می برید؟ سعی می کنید در بحرانها و مشکلات او را شاد کنید و بخندانید؟ آیا مانند بچه ها با یکدیگر راحت و بی غل و غش برخورد می کنید و مدام در حال شوخی کردن با هم هستید؟ یکی از بزرگترین ارکان رابطه ی سالم همین خنده و شوخی است.


از کنار هم بودن لذت بردن


آیا اگر بخواهید با کسی وقت بگذارید ترجیح می دهید با همسرتان باشد یا با شخص دیگری؟ آیا برای اینکه در کنار همسرتان باشید لحظه شماری می کنید؟ آیا هر دوی شما دوست و یا سرگرمی خاصی دارید که از انجام آن لذت ببرید؟ در مواقعی که در کنار یکدیگر نیستید چه احساسی دارید؟ اغلب زوجها اوقات زیادی را باهم سپری می کنند زیرا با تمام وجود از اینکه در کنار هم هستند لذت می برند و احساس آرامش می کنند در صورتی که دیگر زوجها از ترس تنهایی و بی کسی با همسرشان می مانند و یا به عبارتی دیگر از روی ناچاری باهم زندگی می کنند. یکی از نشانه های رابطه ی موفق این است که طرفین به یکدیگر وابسته نباشند و برای خود دوست و سرگرمی های مخصوص بخود داشته باشند. بنابراین اگر خواهان یک رابطه ی موفق هستید به همسرتان وابسته نباشید بویژه از لحاظ عاطفی.


بطور مسالمت آمیز اختلافات را حل کردن


همه ی زوجها با یکدیگر اختلاف دارند موضوع اصلی، اختلاف نظر نیست، آنچه اهمیت دارد چگونگی کنار آمدن با این اختلافات است. آیا شما برای حل اختلافاتتان روش خاصی دارید یا اینکه برای جلوگیری از بحث و جدل مجبور به کنار گذاشتن مسائل و مشکلاتتان هستید؟ آیا در صورت بروز اختلاف نظر با یکدیگر دعوا و مجادله کرده و قهر می کنید؟


کنترل خشم و عصبانیت


آیا هنگامیکه یکی از شما دچار خشم و عصبانیت می شوید موضوع را کش می دهید، غر می زنید و همسرتان را تنبیه می کنید یا اینکه سعی می کنید موضوع را فراموش کنید؟ در یک رابطه سالم زن و شوهر بعد از بروز اختلاف و مشکل خیلی سریع موضوع را تمام می کنند و از آن می گذرند و به عشق و صمیمیت قبلی خود باز می گردند.


به عشق یکدیگر پایبند بودن


آیا فکر می کنید در دشوارترین شرایط باز هم عاشق یکدیگر هستید؟ آیا می توانید در صورت اشتباه و خطای طرف مقابل باز هم عاشق او باشید؟ آیا می دانید عشق درمورد خود شخص است نه درمورد کارهایی که او انجام می دهد؟ برای داشتن یک رابطه ی سالم باید به این سطح از عاشقی رسید.


گوش دادن، درک کردن و پذیرفتن طرف مقابل


آیا احساس می کنید طرف مقابلتان به صحبت های شما گوش می دهد، آنرا درک می کند و شما را همانگونه که هستید می پذیرد؟ آیا رازهایتان را بدون ترس از داوری برای شریک زندگیتان مطرح می کنید؟ آیا دوست دارید با تمام وجود حرفهای او را بشنوید و با او احساس همدردی می کنید یا می خواهید مدام او را زیر سوال ببرید و در مقابل او جبهه بگیرید؟


احساس آزادی کردن


آیا از اینکه خودتان باشید نمی ترسید و احساس آزادی می کنید؟ آیا با کمال آرامش می توانید دنبال کارهای مورد علاقتان بروید؟ آیا شریک زندگیتان از شادی شما خوشحال می شود؟ همانطور که می دانید بعضی از افراد بطور ناخودآگاه دارای شخصیتی سالم، مهربان، متعهد، عاشق، مسئول و شوخ طبع هستندولی بعضی دیگر به دلیل شرایط زندگی، فاقد چنین شخصیتی هستند و به مرور زمان باید روی خود کار کنند تا نقاط ضعف شخصیتشان را ترمیم کنند. رابطه ی خوب و موفق رابطه ای است که طرفین، خود را دوست داشته باشند و همانطور که هستند خود را بپذیرند در عین حال عاشق همسرشان باشند و هیچ چیزی نتواند رابطه ی بین آنها را خدشه دار کند.


عصرایران

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:10 - 0 تشکر 515860

۱۴ دلیل خیانت در زندگی مشترک



با پرانتزهای بازشده در زندگی چه کنیم؟ بی مهری و بی وفایی که به آن «خیانت» هم گفته می شود، موضوعی است که جامعه امروز ما با آن روبروست…
دکتر منصور بهرامی، عضو ارشد انجمن تحلیل رفتار در گفت وگو با هفته نامه «سلامت» به بررسی عواملی پرداخته که زندگی مشترک را به خطر می اندازد و باعث خیانت می شود. برخی معتقدند داشتن یک رابطه کوتاه و پنهانی می تواند به زندگی زناشویی ای که دچار یکنواختی و روزمرگی شده است، کمک چشمگیری کند اما دکتر منصور بهرامی این نوع نگرش را مخصوص انسان های تنوع طلب می داند. او اعتقاد دارد بی مهری می تواند هم از سوی مرد باشد و هم از سوی زن اما در جامعه ایرانی مردان بیشتر خیانت می کنند. با او به بررسی علل و راهکارهای منطقی هنگام بروز خیانت می پردازیم. خیانت، زنگ خطری است که می تواند برای هر کسی به صدا درآید.


▪ آقای دکتر!خیانت به چه معناست و چه ابعادی دارد؟
خیانت می تواند شغلی، مالی و خانوادگی باشد و درواقع وقتی شخصی به تعهدات خود عمل نمی کند، به نوعی خیانت کرده است. در زندگی زناشویی، زن یا مرد زمانی که ببینند مورد بی وفایی و بی مهری قرار گرفته اند، احساس می کنند قربانی یک رابطه شده اند و به نوعی به آنها ظلم شده، اما میزان خیانت که من ترجیح می دهم نامش را «بی مهری» بگذارم هم بسیار مهم است. گاهی شخص ارسال یک پیام کوتاه را خیانت می داند و گاهی خوردن شام در رستوران نیز برای همسری یک خیانت بزرگ محسوب می شود و زمانی هم ممکن است ارتباط فراتر از این باشد. درواقع عمق بی مهری شمردن عمل طرف مقابل، به نگاه و طرز تفکر فرد بستگی دارد.


▪ یعنی این جامعه است که میزان بی مهری را مشخص می کند؟
بله، اگر یک مرد با زنی غیر از همسر خود در ارتباط باشد، از نگاه عموم خیانت محسوب می شود اما اگر همین مرد مدارکی را دال بر مشروع بودن رابطه اش به قانون گذار ارائه دهد، ازدواج دوم است و از نگاه قانون دیگر خیانت نیست در حالی که خانواده این رفتار را یک نوع خیانت می دانند. پس می توان گفت این جامعه و قانون یک جامعه است که میزان خیانت و بی مهری را مشخص می کند.


▪ چه عواملی دست به دست هم می دهند که این بی مهری اتفاق بیفتد؟
از نگاه من ۱۴ عامل می توانند در فروپاشی زندگی مشترک نقش داشته باشند و نخستین و مهم ترین علت خیانت، حس تنوع طلبی است که در آقایان بیشتر از خانم ها دیده می شود. از بین رفتن عشق و محبت بین زوج، خودبخود باعث گرایش آنها به دیگری می شود. داشتن انتظارات و رفتارهای غیرمعقول که می توانند در مسایل زناشویی و مادی باشند، بی تفاوتی در هیجان های جنسی از سوی یکی از طرفین و بی تفاوتی هنگام برقراری رابطه زناشویی و عقده های جنسی و رضایت نداشتن از رابطه هم می توانند در بروز خیانت نقش عمده ای داشته باشند. انتقام جویی و رفتاری متقابل داشتن از دلایل دیگری هستند که باعث از هم پاشیده شدن کانون زندگی می شوند. از طرفی وقتی کسی فقط به دلیل مسایل مادی با شخصی ازدواج کند، اما قلب او با شریک زندگی اش نباشد احتمال خیانت وجود دارد. احساس ناامنی در رابطه یکی دیگر از دلایل ایجاد بی مهری است. مثلا زمانی که یکی از طرفین به دفعات به همسرش بگوید تو را ترک می کنم، حس ناامنی در او به وجود خواهد آمد. نبود نقاط مشترک در رفتار و ظاهر همسران نیز در بروز این امر موثر است. در بعضی موارد وجود یک بیماری جسمی در همسر انگیزه شروع یک رابطه جدید را به وجود می آورد و گاهی جلب توجه دیگران و خودی نشان دادن از دلایل بروز بی مهری در میان همسران است.
می توان گفت آقایان تنوع طلب ترند. ممکن است مردی فقط از روی هوس با زنی رابطه داشته باشد اما قلب و احساسش درگیر آن زن نشود به همین دلیل در صورت جدایی هم آسیب کمتری می بیند و به راحتی هم می تواند رابطه پنهانی را خاتمه بدهد.


▪ هنگام خیانت یا به قول شما «بی مهری» باید چشم ها را بست و به روی همسر خود نیاورد؟
چشم بستن بر خطای همسر، به میزان خیانت یا بی مهری بستگی دارد. مثلا شاید بتوان ارسال یک پیام کوتاه را نادیده گرفت اما چشم پوشی از هم بسترشدن همسر با شخص دیگر تقریبا ناممکن است. در بسیاری مواقع مرد دمدمی مزاجی نیست اما یک رابطه پنهانی را آغاز کرده است و باید علت را جستجو کرد تا مشکل حل شود.


▪ من پاسخ سوال قبلی را نگرفتم. هنگام روبرو شدن با خیانت باید چه کرد؟
میزان خیانت و شرایط زندگی شخص مهم است. گاهی جامعه و مکان زندگی و شرایط زندگی طوری است که زن نمی تواند همسر خیانتکار خود را رها کند و به اجبار تن به ادامه زندگی مشترکی می دهد که جز زجر و عذاب چیز دیگری ندارد اما گاهی شخص حمایت خانواده، شغل و شرایط مالی مناسبی دارد که در این موارد تحمل را پیشنهاد نمی کنم و معتقدم که زندگی با همسر دمدمی مزاج را باید رها کرد. البته روی یک نکته بسیار پافشاری می کنم؛ به هر رفتاری صفت خیانت ندهیم. باید در زندگی زناشویی بلند فکر کرد. در کنار هم بود و به هم عشق ورزید. هرگاه که فاصله قلب ها از هم زیاد شود، بی مهری این فاصله را پر خواهد کرد.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:11 - 0 تشکر 515861

برای خوشبخت بودن هزار و یک راه وجود دارد


راه های خوشبخت شدن :  راه هایی که شاید یکی شان را تاکنون رفته باشید اما قطعا هزارتای شان را هنوز امتحان نکرده اید. بعضی از این راه ها آسان نیستند اما خیلی های شان را می توانید در یک چشم به هم زدن به عادات روزانه تان تبدیل کرده و خوشبختی تان را تضمین کنید.




▪ تغییرات تدریجی اتفاق می افتند
هیچ کسی نیست که تغییر نکند و مطمئنا بعد از چند سال، شما و همسرتان هم تغییرهای زیادی خواهید کرد. یک سری از آرزوهای تان را فراموش می کنید و عادات جدیدی به دست خواهید آورد. این که از خودتان یا او توقع تغییر نکردن داشته باشید، راه خوشبخت ماندن نیست اما شما باید این تغییرات را در یک محدوده مشترک هدایت کنید. شما حق ندارید همسرتان را جا بگذارید و ظرف چند سال زیر و رو شوید اما اگر با هم وقت زیادی بگذارید، به مرور در جهت شبیه تر شدن به یکدیگر تغییر خواهید کرد و این همان چیزی است که بعد از چند سال زندگی مشترک از شما و او انتظار می رود.


▪ برای تغییر صبر می خواهید
قطعا نامزد شما هم مثل همه آدم ها اشتباهاتی می کند؛ اشتباهات کوچکی که شاید به نظر او بی اهمیت باشند اما برای شما بدترین اتفاق ممکن تلقی می شوند و هرچه هم غر می زنید، نمی توانید او را عوض کنید و جلوی این اتفاقات را بگیرید. به جای داستان پردازی و پرونده سازی ، خواسته های تان را در ۳ جمله بیان کنید.
مثلا اگر قرار بوده روز تولد مادر شما به خانه تان بیاید اما این روز را فراموش کرده است، به جای گفتن این که تو هیچ وقت به قول هایت عمل نمی کنی تنها بگویید: « گفته بودی می آیی اما فراموش کردی، فردا بیا اما سعی کن از دل مادرم درآوری. » مشکل تان را بدون ایجاد تنش های اضافه حل کنید تا نامزدتان با دیدن محبت همیشگی و صبوری شما، در رویه اش تغییر ایجاد کند.


▪ وقت دو نفره داشته باشید
حداقل هر هفته یک بار با هم بیرون بروید و سعی کنید فرصتی برای گفتگو با هم داشته باشید. درست است که بعد از عقد بیشتر دیدارها در خانه پدر و مادر عروس یا داماد انجام می شود یا به مهمانی های زیادی دعوت خواهید شد اما سعی کنید زمانی را برای با هم تنها بودن اختصاص دهید و در این زمان بیشتر یکدیگر را بشناسید یا درباره خط مشی زندگی آینده تان با هم صحبت کنید. به درد و دل همدیگر گوش کنید و ارتباط عاطفی بهتری پیدا کنید.


▪ بخشش عشق می آورد
زمانی که نامزدتان انتظار دارد با او برخورد کنید و سرزنشش کنید، ببخشیدش و از کنار خطایش بگذرید. فرض کنید که ناخواسته اشتباهی که می دانسته آزار تان می دهد را انجام داده و حالا به دلیل واکنشی که از شما انتظار دارد مضطرب است. می توانید در این لحظه او را غافلگیر کنید و هم متانت و بزرگواری تان را به رخش بکشید و هم با یک بخشش غیر منتظره او را هزار برابر عاشق تر کنید.


▪ منم منم نکنید
خیلی از ما برای صحبت کردن از احساسات مان مرتب از واژه من استفاده می کنیم. از آنجایی که در اغلب اوقات قصد بدی پشت حرف های مان نیست و فقط از سر عادت این واژه را به زبان می آوریم، خودمان متوجه فاجعه ای که این واژه به بار می آورد نمی شویم. گفتن جملاتی مثل « من امروز حوصله بیرون آمدن ندارم »، « من از رفت و آمد با فلانی راضی نیستم »، « این شرایط من را خسته کرده » و … از نظر همسرتان به هیچ وجه بیان ساده احساسات نیست بلکه او گمان می کند در تمامی این موارد، شما او را مقصر می دانید و بی کفایتی اوست که اوضاع را برای شما سخت کرده است.


▪ حرف هایش را بشنوید
شنیدن، بزرگ ترین انتظاری است که همسر آینده تان از شما دارد. برای صحبت درباره زندگی آینده، برنامه ریزی های کاری و تحصیلی، تعیین خط مشی روابط، مسائل روزمره و خاطرات او وقت بگذارید و او را از همه توجه تان بهره مند کنید.


▪ غلط گیری ممنوع
فکر نکنید بیشتر می دانید و می توانید اشتباهات دیگران را اصلاح کنید. این که مدام غلط های گفتاری نامزدتان را بگیرید، از لباس پوشیدن و جویدن غذای او ایراد بگیرید و احساس دانای کل بودن کنید، می تواند رابطه شما را به وضعیت خطرناکی وارد کند. این رفتار باعث خواهد شد همسرتان در مقابل شما احساس ناامنی کرده و اعتماد به نفسش پایین بیاید و زمانی که در جمع حضور دارد، برای هر کاری که می کند منتظر واکنش شما بماند یا به خاطر استرسی که در او به وجود آورده اید، بیشتر از قبل اشتباه کند. اگر می خواهید اشتباهاتش را اصلاح کنید، سعی کنید با رفتار های تان شیوه درست رفتار کردن را به او یاد بدهید، نه این که مدام در صحبت های تان غلط های او را بگیرید.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:11 - 0 تشکر 515862

راه های تشخیص همسران خیانتکار




تحقیقات نشان می دهند که بعضی از مردان بیشتر از دیگران به خیانت تمایل دارند، و معمولاً فرد خیانتکار قبل از اینکه دیر بشود دست خود را رو می کند. در این جا چیزهایی را به شما معرفی می کنیم که ممکن است نشانه خیانت یک مرد باشند.


به گزارش ایران ویج ، همه چیز خوب و کامل به نظر می رسد، شوهرتان از نگاه همه یک مرد کامل است، اما خودتان احساس می کنید که یک جای کار می لنگد. احساس می کنید اشکالی وجود دارد، و ناگهان خود را در حال بررسی موبایل و جیب های او می یابید. تلخی واقعیت شما را غافلگیر می کند: او به شما خیانت می کند. بسیاری از ما این تجربه دردناک را داشته ایم. در این مواقع از خود می پرسیم: آیا اشتباهی از من سر زده است؟ آیا به اندازه کافی خوب نبوده ام؟ آیا نشانه هایی وجود داشت که آنها را نادیده رفتم؟ به گزارش برترین ها تحقیقات نشان می دهند که بعضی از مردان بیشتر از دیگران به خیانت تمایل دارند، و معمولاً فرد خیانتکار قبل از اینکه دیر بشود دست خود را رو می کند. در این جا چیزهایی را به شما معرفی می کنیم که ممکن است نشانه خیانت یک مرد باشند. البته یادتان باشد استثنائاتی هم وجود دارند و دیدن این نشانه ها هیچ چیزی را به طور ۱۰۰ درصد نشان نمی دهد .


۱. بهترین دوست او خیانت می کند


می خواهید بدانید او خیانتکار هست یا نه؟ به دوستانش نگاه کنید. ۷۷ درصد مردان خیانتکار دوستی صمیمی دارند که او هم به همسر خود خیانت می کند. همچنین تحقیقات حاکی از آن است که مردانی که پدران خیانتکار دارند بیشتر از سایرین به بی وفایی روی می آورند. این مردان در دنیایی زندگی کرده اند که خیانت در آن عادی است.


روش پیشگیری: قبل از اینکه با کسی وارد رابطه عاطفی شوید، سعی کنید از دیدگاه های او راجع به وفاداری مطلع شوید. آیا وفاداری و احترام به احساس طرف مقابل برای او مهم هست؟ اگر طرف مقابل شما وفاداری را یکی از شرایط اصلی یک رابطه نمی داند شاید بهتر باشد راجع به او تجدیدنظر کنید.


۲. دروغ گفتن برایش آسان است


خیانتکارها دروغ می گویند، و این رفتار معمولاً به صورت یک عادت در می آید. اگر مردی در مقابل چشم شما به رئیسش، به همکارانش، به مادرش و … دروغ می گوید، احتمالا دروغ گفتن به شما هم برای او سخت نخواهد بود. اگر احساس می کنید که او راجع به چیزهای ساده ای که افراد عادی در موردشان دروغ نمی گویند دروغ می گوید، مثلا برای دیر آمدن، زنگ نزدن و غیره بهانه می آورد، ممکن است در آینده با مشکل روبرو شوید.


روش پیشگیری: نباید به مردی که به راحتی دروغ می گوید زود اعتماد کرد. بسته به بزرگ یا کوچک بودن دروغ، لازم است بی درنگ او را فراموش کنید یا به او بفهمانید که باید با شما روراست باشد. اگر همچنان به دروغگویی ادامه می دهد، آن وقت واقعا باید فکری به حال خودتان بکنید!


۳. نگران مشکلات اقتصادی است


محققان دانشگاه کانزاس به یافته های جدیدی دست یافته اند مبنی بر اینکه مردان با روی آوردن به روابط کوتاه مدت به خطر، و از جمله به خطرات اقتصادی، واکنش نشان می دهند. این واکنش کاملاً ناخودآگاه است و درواقع راهی است برای نجان نسل انسان. این خطر در گذشته های دور می توانست حمله یک گله شیر باشد، و در حال حاضر به صورت مشکلات اقتصادی بر سر راه انسان قرار می گیرد.


روش پیشگیری: اگر همسرتان کارش را از دست داده یا با مشکلات مالی روبرو است، عشق و حمایت خود را از او دریغ نکنید و به او ثابت کنید که کنارش هستید.


۴. درآمدش از شما کمتر است


مردانی که از نظر مالی به همسران خود وابسته هستند دو برابر بیشتر از مردانی که درآمدی برابر با درآمد همسرشان دارند مرتکب خیانت می شوند. محققان می گویند مردانی که احساس می کنند از نظر اقتصادی ضعیف و ناکارآمد هستند سعی می کنند از طریق داشتن روابط متعدد مردانگی و قدرت خود را ثابت یا بیشتر کنند.


روش پیشگیری: اگر شوهرتان شغلی ندارد یا درآمدش از شما کمتر است، سعی کنید به او بفهمانید که نقش او در رابطه تان همچنان مهم است و کمک های غیرمالی او از چشم شما ارزشمند و محترم هستند. مردان میل شدیدی به تحسین شدن و قدردانی دارند، و از اینکه ضعیف و بی کفایت به نظر برسند متنفرند.


۵. با شما نزدیک و صمیمی نیست


گاهی آنقدر سرمان شلوغ است، و آنقدر غرق کارها و وظایف روزمره می شویم که بیشتر به نظر می رسد که همکار هستیم تا زن و شوهر. نارضایتی احساسی، و نه جنسی، اولین دلیلی است که مردان خیانت خود را به آن نسبت می دهند. تنها چیزی که مردان به آن نیاز دارند احساس دوست داشته شدن و ارزشمندی است. اگر شما این نیاز او را تامین نکنید، برای تامین آن به دیگران پناه خواهد برد.


روش پیشگیری: سعی کنید زمان بیشتری را به همسرتان اختصاص دهید. محققان می گویند زوج هایی که روزانه دست کم ۳۰ دقیقه را در کنار هم سپری می کنند، کمتر در معرض خطر جدایی و اختلاف قرار دارند.


۶. ترجیح می دهد به تنهایی مشکلش را حل کند


صحبت کردن در مورد مشکلات و ناراحتی ها برای بسیاری از مردان دشوار است. وقتی مردی در محل کار خود با شکست روبرو می شود، یا در معامله ای ضرر می کند و … حس مردانگی او به او اجازه نمی دهد که گوشه ای بنشیند و گریه یا دعا کند. بلکه سعی می کند با برقراری روابط مختلف ( و شاید بتوان گفت با فتح قلب زنان دیگر) قدرت خود را ثابت کند.


روش پیشگیری: اگر تغییری در حالات شوهرتان مشاهده می کنید، مثلا احساس می کنید که بیش از حد ساکت، منزوی و یا عصبی است، به آرامی و مهربانی سر صحبت را با او باز کنید. شاید او با چالشی مواجه است که نمی داند چگونه باید راجع به آن صحبت کند. مراقب باشید احساس نکند که می خواهید او را سوال پیچ، سرزنش یا نصیحت کنید.


۷. از خودراضی و خودشیفته است


آیا شوهرتان خودش را خیلی قبول دارد؟ ایا فکر می کند آنقدر فوق العاده است که همه دنیا باید به او احترام بگذارند؟ آیا به احساسات شما بی تفاوت است و دوست دارد همیشه خودش در مرکز توجه باشد؟ مردانی که به خودشیفتگی مبتلا هستند دوست دارند مورد توجه سایر زنان باشند و از سوی آنها مورد تشویق و تحسین قرار بگیرند. به همین دلیل ۹۹ درصد آنها مرتکب خیانت می شوند.


روش پیشگیری: اگر احساس می کنید همسرتان به خودشیفتگی مفرط مبتلا است، حتما با یک مشاور یا روانشناس مشورت کنید.


۸. با وجود داشتن سن بالا هرگز درگیر یک رابطه جدی نبوده است


اگر به تازگی با آقایی آشنا شده اید که در دهه چهارم زندگی خود است ولی همسر و بچه ای ندارد، زیاد خوش بین نباشید چون این می تواند یک نشانه هشداردهنده باشد. اگر مردی تا سن ۴۰ سالگی خود را به کسی متعهد نکرده و مسئولیتی را نپذیرفته است، هیچ تضمینی وجود ندارد که به شما پایبند شود، به خصوص که بعضی کارها در طول زمان به صورت عادتی درمی آیند که ترکشان آسان نیست.


روش پیشگیری: اگر احساس می کنید مردی از تعهد و مسئولیت گریزان است هیچ اشکالی ندارد که با او بیشتر آشنا شوید. اما چشم هایتان را باز کنید چون ممکن است هرگز به همسر ایده آلی که به دنبالش هستید تبدیل نشود.


مجله : زندگی ایده آل

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:11 - 0 تشکر 515863

شش کار زنانه برای دیوانه کردن مردها!


چرا خانمها هر اتفاق کوچکی در زندگی را به بهانه ای برای گرفتن هدیه تبدیل میکنند. ما آقایان بعد از یک روز کاری عادی و کاملا خسته با تصور فقط یک شام ساده به منزل می آییم. اما صحنه ای را که با آن مواجه میشویم ما را شوکه میکند.


۱. ساگرد گرفتن برای هر چیز کوچکی


به گزارش ایران ویج ، چرا خانمها هر اتفاق کوچکی در زندگی را به بهانه ای برای گرفتن هدیه تبدیل میکنند. ما آقایان بعد از یک روز کاری عادی و کاملا خسته با تصور فقط یک شام ساده به منزل می آییم. اما صحنه ای را که با آن مواجه میشویم ما را شوکه میکند. چه کار غلطی انجام دادهیم؟ آیا تولدش است؟ آیا تولد خودم است؟ نخیر، امروز سالگرد روزی است که برای اولین بار به یکدیگر نگاه کردیم. خانمهای عزیز لطفا دست بردارید. ما همینکه توانستیم روزهای قرارمان را به یاد داشته باشیم کلی هنر کرده ایم.


۲. پر کردن تخت از کوسن


اگر فکر میکنید که تخت برای خوابیدن است اشتباه میکنید. ما به امید یک خواب راحت به سمت تخت میرویم اما با کوهی از کوسنها که به صورت کاملا استراتژیک جایسازی شده اند مواجه میشویم، به نحوی که هیچ جایی برای خود ما وجود ندارد. ما به هیچکدام از کوسنهای قلبی شکل یا پرزداری که فقط باعث عدسه کردنمان میشود احتیاجی نداریم. فقط یک بالش ساده برای خوابیدن می خواهیم. لطفا این بیماری “اختلال کوسن وسواسی ” را کنار بگذارید.


۳. پرسیدن مداوم جمله: به چی فکر میکنی؟


این یک روش کاملا کلاسیک زنانه است تا ما مردان را وادار به اعتراف کنند که در آن لحظه خاص به آنها فکر نمی کردیم. این سوال دقییقا در زمانی که از کنار هم بودن لذت میبریم و درست لحظه ای که اصلا انتظارش را نداریم مطرح می شود. این اتفاق آنقدر سریع می افتد که هیج زمانی برای فکر کردن نداریم و قبل از آنکه متوجه شویم متهم به فکر کردن به نامزد قبلیمان می شویم! این سوال روشی بسیار ظریف است تا به ما این پیام را برساند که ما حق داشتن افکار خصوصی را نداریم.


۴. گفتن جمله “خوبم” وقتی که ناراحت هستید.


همسرم در حالیکه من در حال تماشای فوتبال بودم جلوی تلوزیون ایستاده بود و به همین دلیل کمی بحثمان شد. از آن پس هرگونه مشکلی را که فکرش را بکنید به یادش آمده است. پرسیدم: خوبی؟ اما او همان جمله منفعل تهاجمی که معمولا با یک سکوت همراه می شود را گفت: خوبم!


اگر از چیزی ناراحت هستید آن را مستقیم بیان کنید تا ما هم بتوانیم آن را حل کنیم. البته راه بهتری هم وجود دارد: لطفا مشکلات را یکی یکی بازگو نکرده و بگذارید ما فوتبالمان را تماشا کنیم!


۵. بیش از حد احساساتی بودن


شما در مراسم ختم، مراسم عروسی، به خاطر فیلمهای شاد و غمگین گریه می کنید. ما مردها نمیدانیم در زمانیکه شما تمام پیراهن زیبا و اطو شده ما را با اشکهای خود خیس می کنید، چه کاری می توانیم انجام دهیم. اصلا این همه اشک را از کجا می آورید؟ به عقیده ما مردها، خانم ها می توانند در سال یک روز مخصوص گریه کردن داشته باشند. آنها میتوانند در این روز دور هم جمع شده و تمام ۲۴ ساعت را گریه کنند تا برای ۳۶۴ روز باقیمانده نرمال رفتار کنند.


۶. مداوم صحبت کردن


ما مردها شنیده ایم که خانمها روزانه حدود ۲۰.۰۰۰ کلمه صحبت می کنند. خوب برای ما قابل درک است که این وظیفه روزانه باید حتما انجام شود. اما چرا همیشه در بدترین زمان ممکن این کار را میکنید؟ مثلا همسر من، درتمام طول آن مهمانی خانوادگی که واقعا باید صحبت می کرد و آن سکوت اذیت کننده را می شکست ساکت بود و درست زمانیکه من و دوستانم در میانه یک بازی بسیار هیجان انگیز بودیم شروع به تعریف کردن از نحوه نشستن گربه همسایه کنار بوته گل رز کرد! عذاب آورترین قسمت ماجرا اینجا بود که او داشت به طور مفصل راجع به صاحب گربه که در سو پرمارکت سر خیابان مشغول به کار بود صحبت می کرد. خانمهای عزیز، لطفا زمان مناسب برای صحبت کردن را تشخیص دهید و لطفا فقط اصل کلام را بیان کنید.


منبع : افتاب نیوز

what`s life?life is love.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.