• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 17359)
شنبه 19/5/1387 - 18:34 -0 تشکر 51426
-:-تناسخ، اسلام، فلورانس اسكاول شین -:-

 

 

 

 

 

-:- به نام حضرت دوست -:-

 

 

سلام دوستای عزیزم! این تاپیكو ایجاد كردم تا به سوالای خودم و شما در مورد تناسخ پاسخ داده بشه! من دلیل میخوام! برای رد و یا قبول كردن این مساله! اونم نه تو حرفای روانكاوا و روانشناسا یا هر فرد دیگه ای.... از دین مبین اسلام! مسلما در اسلام به این قضیه اشاره شده! اما كجا و چه جوری رو نمیدونم! ممنون میشم كمك كنین!

 

حتما میپرسید این فلورانس اسكاول شین چی كارس این وسط!...راستش اعتقادات این نویسنده... بیشتر از هر چیزی منو به طرف تحقیق در این رابطه كشوند! در ادامه ازش صحبت میكنم!...

 

منتظر نظراتتون هستما.... هم نظر... هم دلیل! ممنون... یا علی..

 

 

 

مواظب خودتون ودلای پاكتون باشید.

 

 

يکشنبه 24/6/1387 - 21:17 - 0 تشکر 57785

با سلام مجددازحسن توجه شما خیلی خرسند شدمقبل از ورود به بحث چند نکته باید در اول بحث روشن شوداول اینکه جسم انسان مرکب است از ماده و صورت و باز باید تأکید کنم که این ترکیب حقیقی است نه اعتباری و باید دانست که ماده هر گونه صورتی را نمی پذیرد بلکه تنها صورت هایی را می پذیرد که که استعداد آنها را از قبل داشته باشد و ماده در اصل حامل آن استعداد می باشد مثلاً ماده انسانی فقط صورت انسانی را می پذیرد و با آن متحد می شود و از قبول صورت های دیگر إبا دارد پس اگر فرضاً ماده جسم انسان صورت میمون را بپذیرد یعنی از اول این ماده ماده انسان نبوده و ماده همان میمون بوده است چون اگر ماده انسان بود فقط صورت انسانی را می پذیرفت و حال که صورت میمون را قبول کرده است بیانگر این مطلب است که از ابتدا حامل قوه صورت میمون بوده است پس فرض ما که گفتیم آن ماده انسان بوده باطل می شود و خلاف فرض لازم می آید.نکته دوم اینکه خود حقیقت انسان هم مرکب است از نفس مجرد از ماده و جسم آنهم به صورت ترکیب اتحادی و از آن جهت که ترکیب این دو اتحادی می باشد باید بین آنها رابطه قابل و مقبول باشد یا همان رابطه پذیرش زیرا و در غیر این صورت اگر این رابطه بین روح و جسم نبود نفس از ابتدا می توانست در جسم حیوانی دیگر ظهور پیدا کند یا برعکس حیوانات دیگر هم می توانستند در ابتدا روح انسانی داشته باشند در حال که این امر بالضروره محال است .از دو مطلب فوق این نتیجه حاصل می شود که جسم انسان در هر صورت باید صورت و شکل انسانی داشته باشد و نفس هم که می خواهد با این جسم متحد شود فقط با صورت انسانی آن متحد می شود در غیر این صورت دیگر آن موجود انسان نیست بلکه موجودی دیگر است که این خلاف فرض است چون فرض شد که او انسان است.نکته دیگری که باید به آن دقت شود این است که اتحاد نفس با جسم مادی فقط در این دنیاست و در جهان دیگر که ماده ای یافت نمی شود پس دیگر قوه و استعدادی هم نیست و جسم انسان در آن موقیعیت می تواند صورت های دیگر را بپذیرد و همینگونه هم می شود و انسان در آن روز به صورت و شکل نیات و اعمال خود محشور می شوند ، نیکان با چهره هایی نورانی ، زیبا و جوان و بدکاران با صورت هایی مانند حیوانات مثلاً انسان های متکبر در آن جهان به صورت مورچه و انسان غیبت کننده به صورت سگ و... محشور می شوند.اما اینکه گفته اند مسخ در این دنیا برای عذاب انسانها می باشد درست نیست زیرا این دنیا دار حساب نیست و همه می دانند که روز جزا همان روز قیامت می باشد. نتیجه :1- صورت انسانی فقط با ماده خود متحد می شود و بلعکس 2- در این دنیا روح همرام جسم است 3 - جسم در این دنیا مادی میباشد و مرکب از ماده و صورت است 4- فرض جسم انسانی بدون صورت انسانی محال است 5- در برزخ چون ماده حضور ندارد پذیرش صورت های مختلف ایرادی ندارد بلکه ضرورت هم دارد 6- مسخ انسانها در جهان دیگر صورت میگیرد 7- آنچه هم که در قرآن آمده اشاره به تجسم اعمال در روز محشر می باشد 8 - این دنیا مکان عمل است و آخرت زمان جزا و پاداش و کیفر.

دوشنبه 25/6/1387 - 19:4 - 0 تشکر 58053

عجب !!
من که خیلی برام جالب بود جناب صدرا !!
 اما باز به عقیده من نمی خونه مطالبتون !!با این که کاملا واضحه از سبک بیانتون که علمی صحبت میکنید اما .....

خیلی از مطالبتون از جنبه علمی و دیدگاه منطقی کاملا درست هستند ... اینکه مثلا 2 در 2 میشه چهار !! پس روح انسانی هم جسم انسانی لازم داره ...اما نکته ای که هست اینه که این کار رو "خدا" ؛ خالقی که به هر عملی تواناست ، انجام میده

برگردیم به صحبت قبلیتون در پست های قبل: اونجایی که فرمودید "مسخ درعالم ماده امکان ندارد"

 جریاناتی که از مسخ شدن افرادی میبینیم دلیل بر قبول آن نیست ؟؟؟ اگر مسخ نیست جرا دیده شده است که انسانی به شکل حیوان در امده است ؟ یا در روایتهایی که بعضا شنیدیم به دستور یا حکم ائمه اطهار ، چهره برخی افراد تغییر کرده و به دستور خود ایشان نیز برگردانده شده است ؟ (متاسفانه مطلب دقیق این موضوع فراموشم شده وگرنه کامل بیانش میکردم) . حرف من این هست که با توجه به فرمایشات شما اگر چنین باشد و چنان و روح تنها در حالت و شکل انسانی جسم قرار بگیرد ، ایا نمیشه خداوند این جریان را با قدرت خودش که خالق محض هست قرار بده ؟ در ثانی اینکه میگید انسانها در آخرت معذب خواهند شد درست ! اما این موارد به خاطر این بوده که نشان دهنده ی قدرت خاص الهی به بندگان باشه و در اصل تنبهی باشه برای دیگران تا کارهای ناشایست آنچنینی رو انجام ندند و خیلی از عذابهای دنیایی به این خاطر بوده که شکل انذار داشته باشه . پس قرار نیست مثلا "مسخ " به طور متداول در بین مردم باشه و همیشگی باشه!!


مطلب دیگه من اینکه ، کلیه دوستان توجه کنند:

مبحثی رو خانم نوای آسمانی ایجاد کردند با عنوان "آیا تنها جواب تناسخه؟"
و یک سری امور و رفتارهایی رو در اون مثال زدند که اگر تناسخ باطل هست با توجه به آیات و روایاتی که همه دوستان فرمودند ، دلیل اون امور و رفتارها چی میتونه باشه ؟
اگه حکم به بطلان تناسخ بدیم ، اون رفتارها و مثالها چه دلیلی برای وجود داشتنشون هست ؟
من اون بحث رو با این بحث ادغام کردم تا دوستانی که در ادامه بحث وارد میشند و توانایی پاسخ گویی به این مسئله رو دارند در همین جا مطلبشون رو بفرمایند

(اگر احیانا اون تاپیک رو ندیدید به صفحه 2 همین تاپیک برگردید تا موضوع کاملا براتون شفاف بشه . منتظر پاسخ های دوستان هستیم )

آقا جان اگر قرار باشد من هم مثل ژول ورن دور دنيا را درهشتاد روز بچرخم ،
ترجيح ميدهم دور تو بچرخم
چون تو هم دنياي مني هم عقبي مني
سه شنبه 26/6/1387 - 13:43 - 0 تشکر 58190

                                        با سلام

اول تقاضا دارم بحث های پیرامون تناسخ و مسخ را فقط از طرق همین تاپیک دنبال کنیم و بحث را پراکنده نکنیم.

درمورد قدروت خداوند و شمول قدرت خداوند باید به عرض برسونم آیات فراوانی داریم که شمول قدرت حق تعالی را اثبات می کنند مانند :«تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شیءٍ قدیر »[ملک/1] « ربنا اتتم لنل نورنا و اغفر لنا إنک علی کل شیءٍ قدیر » [تحریم/8] «لتعلموا أن الله علی کل شیء قدیر »[طلاق/12] «له الملک و له الحمد و هو علی کل شیء قدیر »[التغابن/1] «و کان الله علی کل شیء قدیرا»[الاحزاب/27] که همه آیات اشاره شده بر قدرت خداوند و فراگیر بودن قدرت او تاکید دارند. اما باید بدانیم که خداوند بر محالات ذاتی و امور ممتنع قدرت ندارد ، یعنی خداوند اینگونه نیست که بتواند امور محال و ممتنع را انجام دهد و این امر موجب نمی شود که از قدرت او کاسته شود زیرا اصولاً قدرت به امر محال تعلق نمی گیرد . برای روشن مطلب نیاز به بیان چند نکته ضروری است .

نکته اول در تعریف قدرت برای قدرت تعاریف متعددی شده است که بهترین آنها این دو تعریف می باشند « قدرت یعنی آنکه شیء به گونه ای باشد که اگر بخواهد انجام بدهد و اگر نخواهد انجام ندهد » و دیگری «قدرت عبارتست از آنکه شیء از روی آگاهی به خیر بودن فعل و داشتن اختیار در برگزیدن آن ، مبدأ فاعلی برای آن باشد»( به قیود تعریف توجه شود!!)

نکته دوم در اثبات قدرت حق تعالی . براهین عقلی متعددی بر اثبات قدرت در حق تعالی اقامه شده است که از مختصر ترین آنها همین برهان است که « قدرت یک کمال وجودی است و حق تعالی در مرتبه ذات خود واجد همه کمالات وجودی است ، پس حق تعالی قدرت دارد. »

نکته سوم، همانطور که در تعریف قدرت بیان شد ، یکی از قیود تعریف قدرت (تعریف دوم) « آگاهی به خیر بودن فعل» آمده است و در تعریف اول هم قید« اگر بخواهد » آمده است که این دو قید در تعریف بیانگر این موضوع هستند که قدرت به شیء ممکن تعلق می گیرد نه ممتنع ، زیرا خواست متعلق امکان است و علم و آگاهی هم متعلق شی است نه لا شیء .

از این سه نکته که اولاً تعریف قدرت را بیان کرد و سپس قدرت در حق تعالی را به اثبات رساند و آنگاه قیود قدرت را شرح داد می توان این نتیجه را گرفت که قدرت به لاشیء یا همان ممتنع یا همان محال ذاتی تعلق نمی گیرد و فقط مجرای قدرت امور ممکن هستند . مثلاً خیلی از مثالها ذکر شده است که احیاناً شما هم دیده یا شنیده اید ، اینکه اگر خداوند قدرت دراد آیا می تواند همانند خود را بیافریند ؟، یا اینکه آیا خداوند می تواند سنگی بیافریند که خود او نتواند آنرا بلند سازد ؟، یا مثلاً آیا خداوند قدرت دارد که در برخی از مکانها حضور نداشته باشد؟ . در همه این مثالها قدرت به امور محال و ممتنع تعلق گرفته است که محال بودن آن را گفتیم زیرا امور ممتنع ذات و شیئیتی ندارند که قدرت به آن ها تعلق بگیرد.

پس اموری که محال شدند دیگر قدرت به آها تعلق نمی گیرد و تخصصاً از بحث قدرت خارج می شوند و یکی از این محالات هم مسخ بود که برهانی بر استحاله آن اقامه کردیم . پس دیگر جای این بحت باقی نمی ماند که بگوییم درست است که مسخ محال عقلی است ولی خداوندآز آن جهت که بر همه چیز قادر است ،قادر به اجرای آن هم است!!! .چون بطلان این قول هم روشن شد.

اما در مورد اینکه گفته شده جریانات زیادی از مسخ دیده شده آیا دلیل بر قبول آن نیست ؟؟ باید بگویم که من هم اموری را شنیده ام اما آیا هر شنیده ای دلیل بر وقوع آن مسموع است ؟؟؟ و اینکه گفته شده روایت داریم ، در فرض وجود چنین روایتی آیا آن روایت صحیح است یا صحیح نیست؟ مطلق است یا مقید؟ مرسل است یا مرفوع؟ از روایات اعتقادی است یا تشریعی و یا اخلاقی؟ آیا ظهور در نص دارد یا باید به تأویل رود؟ و ده ها سئوال دیگر که در فرض صحت حدیث پیش می آید.

اما در مورد سخنی که قبلاً گفته بودم که انسانها در آخرت معذب خواهند بود ، این سخن قابل قبض و بسط می باشد و مجال وسیعی برای بحث می خواهد . اجمالاً باید بگویم که فهوای کلام شما دوست گرامی مبنی بر اینکه عذاب احتصاص به آن دنیا ندارد و شامل این دنیا هم می شود درست است و سخن قبلی من هم باید با یکسری قیود مطرح می شد زیرا نمی توان نمونه هایی از عذاب الهی در این دنیا را انکار کرد نظیر غرق شدن قوم نوح(ع) یا نابود شدن قارون و یا از بین رفتن قوم عاد و ثمود و ... که همه اینها مورد عذاب الهی قرار گرفته اند پس عذاب تنها متعلق به آخرت نیست. البته این بحث طولانیست و نیاز به فرصت بیشتری برای توضیح می خواهد.

اما بحت پیرامون تناسخ

بحثی که در مورد تناسخ می خواستم شروع کنم متأسفانه ناتمام ماند.اما حالا در ابتدا به ذکر برهانی در ابطال انواع تناسخ می پردازیم تا بعد سئوالات – نوای آسمانی- را هم پاسخ دهیم .

« تناسخ یعنی نفس آدم بعد از آنکه به نوعی از کمال و استکمال رسید و از بدن جدا شد به بدن دیگری منتقل شود

حال ما می گوییم این امر ممتنع و محال است زیرا بدنی که نفس می خواهد به آن منتقل شود یا خودش نفس دارد ، و یا ندارد. اگر نفس داشته باشد مستلزم آن است که یک بدن دارای دو نفس بشود که این وحدت کثیر و کثرت واحد است که محال بودن ان واضح است ، و اگر آن بدن نفس ندارد، مستلزم آن است که چیزی که به فعلیت رسیده است دوباره برگردد و بالقوه شود مثلاً یک پیرمرد بزرگ برگردد و کودک شود که این هم واضح البطلان است و اگر نفس تکامل یافته انسان بعد از جدایی از بدن ، به بدن گیاه یا حیوان منتقل شود این هم مستلزم بالقوه شدن بالفعل میشود (بر گرفته از برهان ابطال تناسخ علامه طباطبایی) پاسخ به بحث چیزهایی که ما را به یاد تناسخ می اندازدسئوالات زیادی مطرح شده که به طور خلاصه جواب های آن را می توان اینگونه داد که ، همه می دانیم که تسلسل امر محال و ناشدنی است و براهین زیادی در برخی از کتب بر استحاله آن اقامه شده است. پس ما در یک مجموعه از علت ها و معلول ها نمی توانیم بی نهایت علت و معلول داشته باشیمو باید در یک جایی از علت ها به یک علتی برسیم که دیگر معلول نیست و فقط علت مادون خود می باشد زیرا در غیر این صورت هیچ چیزی بوجود نمی تواند بیاید. حال که این را پذیرفتیم این سئوال مطرح می شود که آن انسان اولیه که ما او را حضرت آدم (ع) می نامیم یا هر کس دیگر که اولین انسان بوده و قبل از او هیچ انسانی نبود آیا دارای این خصوصیاتی که شما ذکر کردید هست یا خیر؟ یعنی آیا به اموری علاقه دارد یا ندارد؟ آیا ارتباط احساس با اطرافیان خود دارد یا ندارد ؟ آیا اشتیاق یا انزجار از خود بروز می دهد یا خیر؟ آیا برده بوده یا نبوده؟ مسلماً هر کدام از سئولات جوابی دارد . حال باید پرسید که او اینها را از کجا آورده است او که اولین است و دارای اولین روح است و روحش قبل از او متعلق به هیچ کس دیگری نبوده این ویژگی ها و آثار را از کجا آورده؟؟؟ . هرپاسخی که به این سئوال داده شود جواب سوالات مطرح شده هم هست. برخی از این ویژگی ها به نحوه ژنتیکی فرد بستگی دارد و برخی به جنبه روحی او مثلاً در علم زیست شناسی با کرومزوم ها سروکار داریم که ترکیب کرومزوم ها نر و ماده با هزاران نقشه ژنتیکی آن ترکیبات متفاوت و جدیدی با ویژگی های منحصر به فرد به وجود می آوید که همه در شکل گیری فرد حاصل نقش بسزایی دارند هم در مزاج هم در خلقیات و رفتاریات او.پس ملاحضه کردید که که تناسخ همانطور که گفته شد اصولاً باطل است و در فرض وقوع آن این امور هیچ ربطی به آن ندارند. تذکر!! نکنه بیان شده در مورد مسخ در بین دانشمندان و عالمان مسلمان طرفدارن و مخالفان زیادی دارد و تعداد مخالفان آن به مراتب بیشتر است از طرفدارن این نظریه . بهتر آن است که نظریات ایشان هم خوانده شود که بتوان در مورد آنها هم بحش شود (ولله اعلم)

سه شنبه 26/6/1387 - 22:19 - 0 تشکر 58345

مسخ در این عالم هم امکان داردبا سلامدر چند تاپیک قبلی گفته شد که مسخ امری محال است و فقط امکان آن در برزخ و محشر را اثبات کردیم .اما حقیقت آن است که مسخ در عالم طبیعت و جهان مادی هم یک امر ممکن است و همانگونه که در قرآن کریم اشاراتی آمده گروهی از انسانها دچار مسخ گردیده اند همانطور که در آیه 65 سوره بقره به آن اشاره شده است که گروهی از بین اسرائیل مسخ گردیده و به شکل ممیمون در آمده اند. اما برای توجیح چگونگی مسخ آنگونه و وقوعش در عالم ماده باید به عرض برسانم که ، وجود انسان در ابتدا حیوان بالفعل است و انسان بالقوه ، یعنی آثار حیوانیت در انسان به فعلیت و ظهورد رسیده است مانند رشد ، نمو،حس و خیال، اما همین انسان در بدو وجود فاقد فعلیت انسانی است و باید در طول زندگی خود این فعلیت را کسب کند از این رو قوه انسانی را درنفس خویش حمل می کند زیرا در صورتی که قوه انسانی را نداشته باشد دیگر فعلیت آن معنا نخواهد داشت برخلاف حیوان که در حیوانیت به فعلیت رسیده اند اما فاقد قوه انسانی هستند.در بحث قبل روشن شد که نفس انسانی در برزخ ملازم با صوری است که این صور حاصل عملکرد خود نفس در این دنیاست برخی نیکو و برخی کریه هستند . پس انسان همیشه ملازم با صورتی برزخی است. اما گاهی اتفاق می افتد که این صور برزخی بر اثر شدت و رسوخی که در نفس پیدا کرده اند بر هیئت مادی او در همین نشئه طبیعی عارض می شود و شکل و صورت انسانی آن نفوس هم مبدل به غیر صور انسانی می شود.برای ظهور مسخ در عالم طبیعت چهار شرط الزامی می باشد که در صورت فقدان هر کدام مسخ هم منتفی خواهد بود.شرط اول: اولین شرط آن است که انسان در نهایت شقاوت نفس قرار گیرد و بُعد حیوانی او در شدت ظهور قرار گیرد و صوری متناسب با ملکات نفسانی پیدا می کند.شرط دوم: دومین شرط این است که آن قوه انسانی که در نوع انسان موجود بود بر اثر ممارست بر گناه و اصرار بر آن بالکل زائل شود که در این صورت فقط حیوانیت او باقی می ماند.شرط سوم: سومین شرط ،استعداد شخصی فرد عاصی است که چقدر نفسش مستعد برای پذیرش صور مختلف باشد.شرط چهارم: شرط چهارم که آخرین شرط در تحقق مسخ است وجود نفوس مقدسه نبوی و یا انسان های کامل می باشد که بر حسب مرحله مکانی و زمانی آن افراد گناه کار موجود بوده و تأثیر نهایی را در پذیرش صورت و هیئت حیوانی را می گذارد . انسان کامل در هر عصری مجرای فیض حق تعالی به مادون او می باشد و به اذن و اجازه و دعای اوست که که گروهی مسخ می شوند . مثلاً حضرت موسی در عصر خویش ولی و مجرای تحقق فیض بوده است به همین دلیل در دوران ایشان گروهی از بین اسرائیل دچار مسخ شدند و این امر تنها منحصر در امت موسی (ع) نبوده و در سایر امت ها من ممکن می باشد . در امت پیامبر آخر زمان هم همین شرایط است ولی با تفاوتی و آن این است که از آن جهت که پیامبر اسلام (ص) « رحمة للعالمین » می باشد بنابر این شرط چهارم تحقق نمی یابد و امتش دچار مسخ نمی شوند یعنی ممکن است که افرادی خیلی شقی تر و بدتر از امت های پیشین در این امت موجود باشند اما به این دلیل که ذکر شد دچار مسخ نشوند زیرا شخص پیامبر و جانشینان او که در حکم اویند چنین امری را نمی خواهند همانگونه که در قرآن کریم آمده است « و ما کان لیذبهم و أنت فیهم» [ الانفال/33] که تا هنگامی که در بین آنها هستی آنها را عذاب نمی کنم ، پس این امت در این دنیا دچار مسخ نمی شوند و همانگونه که می دانید جانشینان پیامبر که بنابر قول قرآن « فقل تعالو ندع ابناءنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم» [آل عمران/61] حکم خود ایشان را دارند و هم اکنون نیز که حضرت بقیةالله –ارواحنا فداه- در بین این امت هستند همان حکم قبل یپابرجا می بادشد. با آرزوی پیروزی و سربلندی

دوشنبه 10/8/1389 - 0:27 - 0 تشکر 247057

با سلام

تناسخ در قران تایید شده ایه 28 بقره

و چند ایه دیگه هم هست

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.