اصلاح گرى در سطح حوزه
و آن چه مربوط به حوزه علمیّه مى شود، اصلاحاتى است که به اتّفاق دوستان و همراهانش از همان دوران جوانى در سطح حوزه علمیّه، آغاز کردند که خود، قصّه را - پس از بیان قوّت هاى حوزه - این گونه تعریف مى کند:
«با وجود همه این امتیازات که در حوزه علمیّه است، متأسّفانه کاستى هایى را از همان ابتدا مى دیدیم، از جمله امتحانات، مطلقاً وجود نداشت، ما آرزو مى کردیم امتحاناتى وجود داشته باشد، افرادى که تلاش بیشترى مى کنند شناخته شوند، انگیزه ها قویتر بشود، میدان رقابت مثبت آشکار بشود، همچنین انتظار داشتیم براى لباس روحانیّت، حساب و کتابى باشد، از این لباس مقدّس بدون شرایط، استفاده نشود، خداى نکرده اگر تخلّفى مى شود از طرف روحانیّت و مراجع، مسأله پیگیرى شود.
انتظار داشتیم در کتاب درسى اصلاحاتى صورت بگیرد و بعضى از دروس مهمّ اسلامى که در حوزه ها کمرنگ است مانند عقاید، تفسیر قرآن مجید و بحث هاى مربوط به حدیث، پررنگ تر بشود.
انتظار داشتیم در مورد مبلّغین افرادى ورزیده و تمرین دیده و عدّه اى آشنا به زبان هاى خارجى، امر تبلیغ اسلام را در داخل و خارج بر عهده بگیرند.
انتظار داشتیم مشکلات طلاّب تا آن جا که مى شود از نظر مسکن و جهات دیگر حل بشود و در مجموع انتظار داشتیم برنامه ریزى هاى کاملى در جهات مختلف در حوزه هاى علمیّه صورت بگیرد.
از همان موقعى که طلبه جوانى بودم با دوستان دیگر این مطلب را در میان مى گذاشتیم. فراموش نمى کنم جریان نامطلوبى در حوزه پیش آمد و همان سبب شد که افکار، براى بعضى از اقدامات اصلاحى آماده شود. زمان حضرت آیة اللّه العظمى بروجردى بود. با دوستان دور هم نشستیم. دوستانى که بعضى از آنها شهید شدند مثل مرحوم آیة اللّه بهشتى و دوستانى که اکنون در مقامات مختلفى هستند، حوزوى و غیر حوزوى، با آنها نشستیم و صحبت کردیم بالاخره بر سر سه مسأله توافق کردیم که از آیة اللّه العظمى بروجردى بخواهیم:
1- مسأله تشکیل پرونده براى هر یک از طلاّب، شامل سوابق و لواحق و برنامه هاى درسى که از جهات مختلف شناسایى کامل شوند و سوابق آنها در دفتر حوزه جمع باشد.
2- بحث هاى اخلاقى به طور قوى تر در حوزه شکل بگیرد، و خداى نکرده افرادى از این لباس مقدّس براى ضربه زدن به روحانیّت استفاده نکنند، و حساب و کتاب ها روشن باشد.
3- یک هیئت به اصطلاح تهذیب و تزکیه تشکیل بشود که اگر خداى نکرده کسى آگاهانه یا ناآگاهانه قدمى بر خلاف شئون روحانیّت بر مى دارد، احضارش کنند و ارشادش نمایند و اگر واقعاً ارشاد نشد از حوزه و جامعه روحانیّت طرد بشود.
این مسائل را ما با مقدّمه جالبى نوشتیم و امضاء کردیم، بعد گفتیم بهتر این است که قبلاً بزرگان درجه دوّم حوزه آن زمان را ببینیم و نظرات آنها را به این مسائل جلب کنیم که اگر آیة اللّه العظمى بروجردى با آنها مشورت کرد سابقه ذهنى آماده در این مسائل داشته باشند. این کار انجام شد، به صورت دسته جمعى نزد عدّه اى از بزرگان آن زمان مثل مرحوم امام (رحمه الله (و مرحوم آیة اللّه العظمى گلپایگانى (رحمه الله) رفتیم و مطالب را در میان گذاشتیم و از آنها تأیید این مسائل را در حضور آیة اللّه العظمى بروجردى درخواست نمودیم، بعداً هم نامه اصلى را خدمت آقاى بروجردى فرستادیم، ولى در این وسط نمى دانم چه شد که بعضى رفتند و ذهن ایشان را مشوّش کردند و در مجموع این حرکت را که واقعاً یک حرکت بسیار خالصانه و مخلصانه از سوى جوانان دردمند و فاضل آن زمان بود، در نظر ایشان یک حرکت مشکوک جلوه دادند و از میان افراد هم بنده را به عنوان یکى از - به اصطلاح - طرفداران اصلى این برنامه معرّفى کردند. چیزى نگذشت که آیة اللّه العظمى بروجردى سراغ من فرستادند، خدمتشان رفتم، فرمودند: «به عقیده ما وضع حوزه علمیّه خوب است و مشکلى وجود ندارد، طلبه ها درس مى خوانند و علاقه به تحصیل دارند» و محتواى گفتارشان این بود که اگر دست به ترکیب حوزه و برنامه ها بزنیم فساد کار بیشتر از اصلاح آن است. و به این ترتیب این جرقّه بر اثر سعایت بعضى افراد خاموش شد. ولى ما دائماً روى این مسائل مطالعه مى کردیم و مى گفتیم بالاخره یک روز حوزه هاى علمیّه، حرکت توأم با برکت تازه اى پیدا مى کند و یقین داشتیم که گذشت زمان و شرایط اجتماعى به ما یارى خواهد کرد و بالاخره روزى فرا مى رسد که بسیارى از این مسائل جزو بدیهیّات مى شود و آن وقت باید دست به کار شد و به برنامه ریزى ها کمک کرد«.