به نام اولین عاشق
به نام اولین تنها
به نام خدا
سلام
جناب حجه الاسلام
آقای حاج شیخ فضل الله شفیعی قمی حامی و مروج مكتب ا
هل بیت علیهم السلام:
حقیر در سال
1355 تهران منبر رفتم. یكی از گویندگان برایم نقل كرد :
در محلی ده شب
منبر میرفتم. یكی از شبها بعد از منبر نوجوانی مرا به خانهای
دعوت كرد و گفت پدرم
با شما كار دارد. پس از ورود به خانة مزبور،
شخصی را در روی تخت مشاهده كردم كه
بیمار بود. وی مرا كنار خود طلبید و گفت:
آقای محترم من شخصی مسیحی هستم و مسلمان
نیستم
ولی به ابوالفضل شما اعتقاد دارم. دكتر مرا جواب كرده و این مرضی كه دارم خوب
شدنی نیست. پدرم با این مرض مرد برادرم هم با این مرض مرد من هم با همین
مرض ساعت
آخر عمر را سپری میكنم اگر شما شفای مرا از حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
بگیرید قول میدهم مسلمان شوم
من بدنم لرزید! با
این بیمار رو به موت چه كنم؟! بالاخره برای شفای او متوسل
به حضرت ابوالفضل العباس
علیه السلام شدم یكی دو شب از مجلس مانده بود،
نوجوان پیدا شد و بعد از منبر مرا به
خانه دعوت كرد.
پیش خود گفتم حتما آن مرد مرده است و ما رسوا شدهایم! متزلزل و
نگران،
همراه او رفتم. داخل خانه كه شدم دیدم آن مرد از روی تخت پایین آمد تا چشمش
به من افتاد بنا كرد به گریه كردن و گفتن:
دیدی گفتم
ابوالفضل شما باب الحوائج است، به من عنایت كرد و من خوب شدم. الان شهادتین را بگو
تا من مسلمان شوم. آری از بركت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام من شفا یافته
اسلام اختیار كردهام و شیعه شدهام!