• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 4932)
دوشنبه 23/5/1391 - 23:37 -0 تشکر 510846
خواص دسته بندی شده سوره های قرآن

خواندن هر کدام از سوره های قرآن دارای اعجاز و خاصیتی بشرح ذیل است :

1- فاتحه :

مال وثروت - زنده شدن مرده- آرام بخش درد ها- كلید بهبودی-برآورده شدن حاجات- درمان بیماری ها – رهایی از 
عزاب فرشتگان نوزده گانه- بخشش گناهان – راه رسیدن به بهشت جهت عبور از پل صراط – بخشایش گناهان پدر ومادر 

 

سوره مبارکه آل عمران

 

درود فرشتگان – رفع آتش دوزخ – پر بار شدن درخت – سهولت زایمان رفع دیون آسان شدن مشكلات – ازدیاد روزی

 

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:42 - 0 تشکر 504240

نام‌های دیگرسوره‌ها  




هریك ازسوره‌های قرآن نام خاصی دارد كه به آن اسم شناخته می‌شوند. اما بعضی از این سوره‌ها نام‌های دیگری هم دارند به آن‌ها اشاره می‌شود:
نام سوره‌ها : نام‌های دیگر سوره‌ها
1. العلق : اقراء
2. القلم : ن(نون)
3. الحمد : الفاتحه، سبع المثانی، ام القرآن، فاتحة الكتاب، الشفاء، ام الكتاب، الشافیه، الوافیه، الكافیه، الاساس، الصلاة، الكنز.
4. لهب : ابی لهب، مسد، تبت.
5. التكویر : كوّرت.
6. الانشراح : الم نشرح، شرح.
7. الماعون : أ رأیت، الدین.
8. الكافرون : جحد، العبادة، المقشقشه.
9. الفیل : الم ترك كیف.
10. الاخلاص : التوحید، الصمد، نسبة الرب، قل هو الله احد.
11. عبس : السفرة، اعمی.
12. القدر : انا انزلناه
13. الشمس : الناقه، صالح.
14. قریش : ایلاف.
15. الهمزه : لمزه.
16. المرسلات : العرف.
17. ق : الباسقات.
18. القمر : اقتربت الساعة.
19. الاعراف : المص
20. الفاطر : الملائكه
21. اسراء : بنی اسرائیل، سبحان
22. یوسف : احسن القصص
23. الزمر : الغرف
24. المؤمن : الغافر، الطَوْل
25. فصلت : حم السجده، المصابیح
26. الشوری : حمعسق
27. الجاثید : الشریعه، الدهر
28. النحل : النعم
29.السجده : المضاجع، سجدة لقمان،‌ جزر، الم، تنزیل
30. الملك : المنحیة، الواقعیة، تبارك،‌ المانعة
31. المعارج : سأل سائل، واقع
32. النباء : عم، التساؤل، المعصرات
33. الانفطار : انفطرت
34. المطففین : التطفیف
35. البقره : فطاط القرآن، سنام القرآن
36. الممتحنه : الامتحان، المودة
37. الزلزال : الزلزلة
38. محمد(ص) : القتال
39. الدهر : الانسان، هل اتی، الابرابر
40. الطلاق : النساء القصری، النساء الصغری
41. البینه : البریة، لم یكن،‌ القیامه، اهل الكتاب
42. المجادله : الظهار
43. التحریم : یا ایها النبی، المتحرم، لِمَ تحرم
44. الصف : الحواریین، عیسی
45. المائدة : العقور، المنقذة
46. التوبه : الفاضحه، المنقره، البحوث، برائة، الحاضرة، المثیرة
47. النصر : التودیع
48. آل عمران : دبابیج، الطیبه
49. انفال : بدر
50. طه : الكلیم، الحكیم
51. شعراء : الجامعه
52. نمل : سلیمان
53. الكهف : الحائله
54. الحشر : بنی النضیر
55. یس : قلب القرآن،‌ ریحانة القرآن
56. غافر : مؤمن، طَوْل
57. بروج : سورة پیامبران
58. فجر : سوره امام حسین(ع).

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:42 - 0 تشکر 504241

نزول قرآن




قـرآن مجموعه آیات و سوره هاى نازل شده بر پیامبر اسلام - صلی‌الله‌علیه ‌وآله- است كه پیش ازهجرت و پس از آن در مـناسبت هاى مختلف و پیش آمدهاى گوناگون به طور پراكنده نازل شده است سپس گردآورى شـده و بـه صورت مجموعه كتاب درآمده است نزول قرآن تدریجى , آیه آیه و سوره سوره , بوده و تا آخـریـن سال حیات پیامبر - صلی‌الله‌علیه ‌وآله- ادامه داشته است در دوران حیات پیامبر - صلی‌الله‌علیه ‌وآله- هرگاه پیش آمدى رخ مى داد یا مسلمانان بامشكلى روبرو مى شدند, در ارتباط با آن پیش آمد یا براى رفع آن مشكل یا احـیانا پاسخ به سؤال هاى مطرح شده , مجموعه اى از آیات یا سوره اى نازل مى شد این مناسبت ها و پـیـش آمـدهـا را اصـطـلاحا اسباب نزول یا شان نزول مى نامند, كه دانستن آن ها براى فهم دقیق بـسـیارى از آیات ضرورى است این نزول پراكنده , قرآن را ازدیگر كتب آسمانى جدا مى سازد زیرا صـحف ابراهیم و الواح موسى یك جا نازل شد و همین امر موجب عیب جویى مشركان گردید: و قـال الـذین كفروا لولا نزل علیه القرآن جملة واحدة , كسانى كه كفر ورزیده اند گفتند: چرا قرآن یك جا بر او نازل نگردیده ؟ .
در جواب آنان آمده : كذلك لنثبت به فؤادك و رتلناه ترتیلا[1]؛ ایـن بـه خـاطـر آن است كه قلب تو را به وسیله آن استوار گردانیم و (ازاین رو) آن را به تدریج بر تو خـواندیم.
در جـاى دیـگـر مـى گـویـد: و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مكث ونزلناه تنزیلا[2]؛ قرآنى كه آیاتش را از هم جدا كردیم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى و آن را به تدریج نازل كردیم. بـه طـورى كـه از قـرآن اسـتـنـباط مى شود, حكمت تدریجى بودن نزول قرآن آن است كه پیامبر اكـرم - صلی‌الله‌علیه ‌وآله- و مـسـلمانان احساس كنند هم واره مورد عنایت خاص پروردگارقرار دارند و پیوسته رابطه آنان با حق تعالى استوار است و این تداوم نزول باعث دل گرمى و تثبیت آنان را فراهم سازد : واصبر لحكم ربك فانك باعیننا[3] ؛ و دربرابر دستور پروردگارت شكیبا باش چرا كه مورد عـنایت كامل ما قرار دارى . این قبیل دل گرمى هاى مداوم براى پیامبر اسلام فراوان بوده است و در قرآن در مواردبسیارى بدان اشاره شده است.




[1]. فرقان 25: 32.
[2]. اسرا 17: 106.
[3]. طور 52: 48.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:42 - 0 تشکر 504242

اسباب نزول (1)




در اهمیت شناخت اسباب نزول یا شان نزول باید گفت : همان گونه كه می دانیم قرآن , تدریجی و در مـنـاسـبت های مختلف نازل شده است بر حسب اقتضا اگرحادثه ای پیش می آمد یا مسلمانان دچار مشكلی می شدند, یك یا چند آیه و احیانایك سوره برای رفع مشكل نازل می گردید پر واضح اسـت كـه آیـات نـازل شده در هرمناسبتی , به همان حادثه و مناسبت نظر دارد پس اگر ابهام یا اشـكـالـی در لـفـظ یـامعنای آیه پدید آید, با شناخت آن حادثه یا پیش آمد, رفع اشكال می كرد در نـتـیـجـه برای دانستن معنا و تفسیر كامل هر آیه , باید به شان نزول آن رجوع كرد تا كاملاموضوع روشن شود پس شان نزول می تواند قرینه ای باشد تا دلالت آیه را تكمیل كند و بدون آن , دلالت آیه نـاقص می ماند مثلا در مورد آیه «ان الصفا و المروة من شعائراللّه فمن حج البیت اواعتمر فلا جناح عـلیه ان یطوف بهما»[1] اشكال شده است كه سعی میان دو كوه صفا و مروه در حج و عمره از اركان است , چرا به لفظ «لاجناح »[2] تعبیر شده است ؟
معنای ظاهری آیه چنین است : گناهی نیست كه میان آن دو كوه سعی نمایید این عبارت جواز را می رساند نه وجوب را ولی با مراجعه به شان نزول آیه روشن می شود كه این عبارت برای رفع توهم گـنـاه آمـده است , زیرا پس از صلح حدیبیه درسال ششم هجری مقرر شد كه پیامبر اكرم (ص ) و صحابه سال بعد برای انجام مراسم عمره به مكه مشرف شوند و در این قرار داد چنین آمده بود كه به مدت سه روز مشركان بت های خود را از اطراف بیت و هم چنین از روی كوه صفا و مروه بردارند تـا مسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعی را انجام دهند پس از گذشت سه روز بت ها برگردانده شـد بـرخـی از مـسـلمانان به عللی هنوز مراسم سعی را انجام نداده بودند و با بازگرداندن بت ها, چـنـیـن گمان بردند كه با وجود بت ها, سعی میان صفا و مروه گناه است آیه مذكور نازل شد تا مـسلمانان از سعی خودداری نكنند, زیرااساسا سعی از شعائر الهی است و وجود بت ها امر عارضی اسـت و بـه آن زیـان نـمـی رساند[3]لذا مفهوم این آیه با مراجعه به شان نزول كاملا واضح و روشن می شود و مساله جواز یا وجوب سعی در كار نیست , بلكه صرفا «دفع توهم منع» است یعنی با وجود بت ها منعی از انجام سعی نیست پس شناخت اسباب نزول نقش اساسی در فهم و پی بردن به معانی بسیاری از آیات ایفا می كند.[4] راه شـناخت و پی بردن به اسباب نزول بسی دشوار است , زیرا پیشینیان در این زمینه مطلب قابل تـوجـهـی ثبت و ضبط نكرده اند, جز اندكی كه كاملا چاره سازنیست شاید یكی از علل عدم ضبط دقیق این بود كه خود به وضع آشنا بودند ودیگر نیازی نمی دیدند كه معلومات و مشاهدات خود را بـه عنوان سند برای آینده ثبت كنند بعدها روایاتی در این زمینه فراهم شد كه بیش تر دارای ضعف سند و غیرقابل اعتماد بوده و احیانا اعمال غرض در كار وجود داشته است به ویژه در دوران تاریك حكومت بنی امیه كه از روی غرض ورزی , آیات بی شماری با تنظیم شان نزول های ساختگی , طبق دل خـواه تفسیر و تاویل شده است از امام احمدبن حنبل دراین باره نقل شده : «سه چیز اصل و پایه درسـتـی نـدارد: روایـاتی كه درباره جنگ های صدر اسلام ثبت شده , روایاتی كه درباره فتنه های آخرالزمان گفته شده و روایاتی كه درباره تفسیر و تاویل قرآن آورده اند» امام بدرالدین زركشی از بـرخی محققین نقل می كند: «مقصود بیش ترین روایات در این باره قابل اعتماد نیست , نه این كه هـمـه آن هـا قـابـل اعتماد نباشند»[5] معروف ترین كسی كه در این باره روایاتی جمع آوری كرده است , ابوالحسن علی بن احمد واحدی نیشابوری (متوفای468 )است كه جلال الدین سیوطی (مـتـوفای911 ) بر او خرده گرفته و می گوید كه درفراهم كردن روایات ضعیف همت گماشته , صـحیح و سقیم را به هم آمیخته وبیش تر روایات خود را از طریق كلبی از ابی صالح از ابن عباس آورده اسـت كـه جـداواهـی و ضـعـیف است [6] سپس خود سیوطی در این زمینه رساله ای نـگـاشـتـه بـه نام لباب النقول (برگزیده های منقول ) كه خود نیز در انتخاب روایات ازروایت های ضعیف , مصون نمانده است مثلا درباره آیه «و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ماعوقبتم به و لئن صبرتم لـهو خیر للصابرین , و اصبر و ما صبرك الا باللّه و لا تحزن علیهم و لاتك فی ضیق مما یمكرون , ان اللّه مـع الـذیـن اتقوا و الذین هم محسنون »[7] نوشته است كه پیامبر(ص ) آن گاه كه بر سر نـعـش حمزه ایستاد و او را بدان حالت زار یافت ,فرمود: «لامثلن بسبعین منهم مكانك , هرآینه با هـفـتـاد نفر از آنان (قریش ) همان كنم كه با تو كردند ـ بریدن گوش و بینی و پاره كردن شكم » آن گاه جبرئیل این آیات رانازل نمود و او را از این كار منع كرد[8] در حالی كه سوره نحل از سـوره هـای مـكـی است سال ها پیش از جنگ احد كه در مدینه در سال چهارم هجرت اتفاق افتاد, نازل شده است به علاوه از مقام پیامبر(ص ) كه تربیت شده آیین اسلام است و هم واره عدل و انصاف را در زنـدگـی خـود پیش گرفته , كاملا به دور است كه چنین اندیشه ناعادلانه ای را به خود راه دهـد آری آیـات فـوق در مـكه موقعی كه مسلمانان موردشكنجه كفار بودند نازل شد كه هرگز تجاوز نكنید و بهتر است شكیبا باشید.[9] سبب نزول یا شان نزول . چـه فـرقی میان این دو عبارت وجود دارد؟
بیش تر مفسرین فرقی میان این دوقایل نشده اند و هر مـنـاسـبـتـی را كـه ایجاب كرده است آیه یا آیه هایی نازل شود, گاه سبب نزول و گاه شان نزول گفته اند در صورتی كه میان این دو عبارت فرق است , ازاین جهت كه شان نزول اعم از سبب نزول اسـت هرگاه به مناسبت جریانی درباره شخص و یا حادثه ای , خواه در گذشته یا حال یا آینده و یا دربـاره فـرض احـكـام , آیه یاآیاتی نازل شود همه این موارد را شان نزول آن آیات می گویند, مثلا مـی گـویـنـد كـه فـلان آیـه درباره عصمت انبیا یا عصمت ملائكه یا حضرت ابراهیم یا نوح یا آدم نازل شده است كه تمامی این ها را شان نزول آیه می گویند اما سبب نزول , حادثه یاپیش آمدی است كـه مـتـعـاقـب آن , آیـه یا آیاتی نازل شده باشد و به عبارت دیگر آن پیش آمد باعث و موجب نزول گردیده باشد لذا سبب , اخص است و شان اعم .
تنزیل و تاویل
در اصـطلاح سلف , تنزیل بر مورد نزول گفته می شود این مورد می تواند یك واقعه خاص باشد كه آن واقـعـه سبب نزول آیه شده است ولی تاویل مفهوم عامی است كه از آیه برداشت می شود و قابل انـطـباق بر جریانات مشابه است در برخی تعابیر به این دو اصطلاح ظهر و بطن نیز گفته می شود كـه ظـهـر همان تنزیل و بطن همان تاویل است , زیرا ظاهر آیه همان مورد نزول را می رساند و در بـطن آیه مفهوم گسترده تری نهفته است فضیل بن یسار درباره حدیث معروف «مافی القرآن آیة الا ولها ظهر و بطن » كه از پیامبر اكرم (ص ) نقل شده است , از امام صادق (ع ) سؤال كردحضرت در جـواب فـرمـود: «ظهره تنزیله و بطنه تاویله , منه ما قد مضی و منه مالم یكن , یجری كما تجری الـشمس و القمر,[10] ظهر همان مورد نزول آیه است و بطن تاویل آن (كه موارد قابل انطباق را شـامل می شود) برخی در گذشته اتفاق افتاده و برخی هنوز نیامده است قرآن (پیوسته زنده و جـاویـد و قابل بهره گیری است و) مانند آفتاب و ماه در جریان است » در حدیث دیگر می فرماید: «ظـهـر القرآن الذین نزل فیهم و بطنه الذین عملوا بمثل اعمالهم ,[11] ظهر, كسانی را در بر مـی گـیـرد كـه آیه درباره آنان نازل شده است و بطن كسانی را شامل می شود كه كرداری مانند كردارآنان داشته باشند».
استفاده فقهی از شان نزول و تنزیل و تاویل .
فـقها و دانش مندان اسلامی با توجه به سبب و شان نزول و ظهر و بطن آیات ,قاعده ای را به دست آورده انـد و بـا تـمـسك به آن قاعده , احكام را استنباط می كنندآن قاعده عبارت است از: «العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص المورد, اعتبار به گستردگی لفظ است , نه خصوصیت مورد» یعنی یك فـقـیه دانا و توانا باید خصوصیات مورد راكنار بگذارد و از جنبه های عمومی لفظ بهره بگیرد البته جـنبه های خصوصی برای فهم دلالت كلام مفید است , ولی انحصار را نمی رساند, زیرا احكام الهی پـیـوسـتـه هـمگانی بوده و در همه زمان ها جریان دارند اینك دو نمونه از آیات را می آوریم كه در روایات , جنبه كلی آن بررسی شده و مورد استفاده قرار گرفته است :. نمونه اول : در سوره بقره چنین آمده است : «و للّه المشرق و المغرب فاینما تولوافثم وجه اللّه ان اللّه واسـع عـلـیـم »[12] ایـن آیـه از آیاتی است كه دارای ظهر و بطن (تنزیل و تاویل ) است كه با راه نـمایی امام معصوم جنبه عمومی آن روشن شده است این آیه در ظاهر با آیاتی كه ایجاب می كند حـتـمـا رو بـه كـعـبه نماز بخوانیدمنافات دارد, ولی با مراجعه به شان نزول , این تنافی بر طرف می شود. شان نزول آیه چنین است : یهودیان به مسلمانان اعتراض می كردند كه اگر نمازگزاردن به سوی بیت المقدس حق است , آن گونه كه تا كنون عمل می شد پس تحویل آن به سوی كعبه باطل است و اگـر رو به سوی كعبه نماز خواندن حق است ,پس بطلان آن چه تا كنون خوانده شده است ثابت مـی شـود خـداونـد در ایـن آیـه جواب می دهد كه هر دو كار حق بوده و هست زیرا اصل نماز, یك حـقـیـقـت ثابت است ولی رو به سوی كعبه یا بیت المقدس , یك امر اعتباری محض است كه برای ایجادوحدت در صفوف نمازگزاران به آن دستور داده شده است به هر كجا كه رو كنی خداهست و رو بـه خـدا ایـستاده ای پس رو به مشرق نمازگزاردن به جهت قرار داشتن كعبه (مكه ) در شرق مـدیـنـه و رو به مغرب نماز خواندن به دلیل قرار داشتن بیت المقدس در غرب مدینه همگی از آن خداست و روبه خداست خداوند درتنگنای جهت خاص قرار نگرفته است : «ان اللّه واسع علیم ».




[1] . بقره 2: 158.
[2] . جناح معرب گناه است .
[3] . ر ك : تفسیر عیاشی , ج1 , ص 70.
[4] . ر ك : التمهید, ج1 , ص 243 به بعد.
[5] . البرهان , ج2 , ص 156.
[6] . ر ك : لباب النقول در حاشیه جلالین , ج1 , ص 11.
[7] . نحل 16: 128 ـ 126.
[8] . ر ك : لباب النقول در حاشیه جلالین , ج1 , ص 213.
[9] . ر ك : التمهید, ج1 , ص 253 ـ 247.
[10] . الصفار, بصائر الدرجات , ص 196, حدیث 7.
[11] . تفسیر عیاشی , ج1 , ص 11, حدیث 4.
[12] . بقره 2: 115.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:42 - 0 تشکر 504243

اسباب نزول (2)



در روایـات , از ایـن آیـه استفاده دیگری نیز شده است و آن این كه می توان نمازهای مستحبی را در حـالـت سـواره بـه هر سویی كه در حركت است به جای آورد[1] این بطن آیه است كه با فهم معصومین (ع ) بدان رهنمون شده ایم . نمونه دوم : در سوره جن می خوانیم : «و ان المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احدا»[2] مساجد, یا جـمـع مـسجد به معنای معبد و جای گاه عبادت است كه معنای آیه بر این فرض چنین می شود: مـسـاجـد از آن خـداسـت و كسی را با خدانخوانید یا جمع مسجد (مصدر میمی ) یعنی عبادت و پـرسـتش است , یعنی پرستش جز خدا را نشاید و در مقام عبادت كسی را با خدا نام نبرید بر هر دو فـرض , ظـاهـر آیه از شریك قرار دادن در مقام عبادت منع می كند ولی طبق روایت صحیحی كه دردسـت داریـم مـعـنـای دیـگری نیز از آیه استنباط می شود كه مسجد را شامل «ما یسجدبه » (مـواضـع سـجـود) گرفته است گروهی از مفسرین , مانند سعیدبن جبیر و زجاج وفرا گفته اند: مـسـاجـد شـامـل مـواضع سجود (اعضای سبعه در حال سجود) نیزمی شود كه این مواضع از آن خداست و خداوند آن ها را به انسان ارزانی داشته است و نباید برای دیگری به كار گرفت[3] از امـام مـحمد تقی (ع ) نیز همین تاویل به این صورت آمده كه در مورد موضع قطع دست دزدی در حـضـور خلیفه عباسی ,معتصم باللّه , سؤالی مطرح شد هر كس به فراخور حال خود سخنی گفت آن گاه امام (ع ) فرمود: «از بن انگشتان » از مدرك این فتوی از امام سؤال شد فرمود: «كف دست یـكـی از مـواضع هفت گانه در حال سجود است و از آن خداست و نباید قطع شود»[4] زیرا عقوبت سارق باید بر چیزی واقع شود كه از آن خود اوست . راه یافتن به اسباب نزول . چـون اسـباب نزول از راه نقل روایت به دست می آید و متاسفانه وقایع و حوادث در گذشته ضبط نـمـی شد, بنابراین غالب روایات منقول چندان منابع قابل اعتمادی نیستند, جز اندكی كه بیش تر آن ها ضعیف السند یا متعارض و متهافت است واحدی در اسباب النزول می گوید: «جایز نباشد در اسـباب نزول آیات چیزی گفته شود, مگرآن كه روایت صحیح و قابل اعتمادی در دست باشد و از كـسـانی روایت شده باشدكه خود شاهد حوادث اتفاق افتاده آن زمان بوده باشند نه آن كه از روی حـدس وگـفـتـه هـای بـی اساس , سخنی گفته باشند» سپس از ابن عباس روایت می كند كه پـیـامبراكرم (ص ) فرمود: «از نقل حدیث بپرهیزید مگر بدان علم و شناخت صحیح داشته باشید, زیـرا هر كس بر من و قرآن دروغی ببندد, جای گاه خود را در آتش فراهم ساخته است » لذا سلف صـالـح از هرگونه سخن درباره قرآن خودداری می كردندمحمدبن سیرین می گوید: «از عبیده , یـكـی از سـرشناسان تابعین , درباره تفسیر آیه ای از قرآن پرسشی نمودم گفت : رفتند كسانی كه مـی دانـسـتـنـد در چه جهت قرآن نازل شده است » یعنی علم به اسباب النزول داشته اند واحدی مـی گـویـد: «در این زمان بسیارند كسانی كه در این زمینه دروغ پردازی های فراوانی دارند, لذا بـرای رسـیـدن بـه حـقـایـق قـرآن باید راه احتیاط را پیمود»[5] سخن امام احمدبن حنبل درایـن باره گذشت : «ثلاثة لا اصل لها: المغازی و الفتن و التفسیر» جلال الدین سیوطی ,با تمام تـوانـی كـه در این زمینه ها دارد, نتوانسته است بیش از 250 حدیث مسند,اعم از صحیح و سقیم جـمع آوری كند,[6] ولی خوشبختانه در مكتب اهل بیت (ع ) روایات فراوانی است كه به گونه صـحـیح از طرق ایشان به دست مارسیده است و تا به حال بیش از چهار هزار روایت در این زمینه جمع آوری شده است.[7] منابعی كه امروزه در دست داریم و برای دستیابی به اسباب نزول مورد استفاده قرار می گیرند تا حـدودی قـابـل اطمینانند مانند جامع البیان طبری , الدرالمنثورسیوطی , مجمع البیان طبرسی , تـبـیـان شـیـخ طـوسـی و علاوه برآن ها كتاب هایی نیزبه طور خاص درباره اسباب نزول نگاشته شده است , مانند اسباب النزول واحدی ولباب النقول سیوطی البته در این نوشته ها صحیح و سقیم در هم آمیخته و بایستی باكمال دقت در آن ها نگریست تشخیص درست از نادرست , مخصوصا در مواردتعارض , به یكی از راه های زیر امكان دارد:. 1 باید سند روایت , به ویژه آخرین كسی كه روایت به او منتهی می شود مورداطمینان باشد یعنی یا معصوم باشد یا صحابی مورد اطمینان , مانندعبداللّه بن مسعود و ابی بن كعب و ابن عباس كه در كار قـرآن سـررشـتـه داشـتـه و مـوردقـبول امت بوده اند و یا از تابعین عالی قدر باشد, مانند مجاهد, سـعـیـدبـن جـبـیـر وسـعـیـدبـن مـسـیـب كـه هـرگـز از خـود چـیزی نمی ساختند و انگیزه دروغ پردازی نداشته اند. 2 بـایـد تواتر یا استفاضه (كثرت نقل ) روایات ثابت شده باشد, گرچه با الفاظمختلف ولی مضمونا مـتـحـد باشند و در صورت اختلاف در مضمون , قابل جمع باشند در این صورت اطمینان حاصل مـی شـود كـه خـبـر مذكور صحیح است , مانندروایاتی كه درباره تحویل قبله و اسباب نزول آیات مربوط وارد شده است . 3 باید روایاتی كه درباره سبب نزول آیات وارد شده است , به طور قطعی اشكال را حل و ابهام را رفع كـند كه این خود شاهد صدق آن حدیث خواهد بود, گرچه ازلحاظ سند به اصطلاح علم الحدیث روایـت صـحیح یا حسن نباشد بیش تر وقایع تاریخی از همین قبیل هستند كه با ارتباط دادن چند واقعه تاریخی به صحت یك جریانی پی می بریم و آن را می پذیریم وگرنه از راه صحت اسناد امكان پذیرش نیست در مورد آیه «نسئ » مطلب از همین قرار است . در سـوره تـوبه آمده است : «انما النسی زیادة فی الكفر یضل به الذین كفروا یحلونه عاما و یحرمونه عـامـا لـیـواطـؤا عـدة مـا حـرم اللّه فـیحلوا ما حرم اللّه , زین لهم سؤ اعمالهم واللّه لا یهدی القوم الكافرین ,[8] نسئ (جابه جا كردن و تاخیر ماه های حرام) فزونی در كفر (مشركان) است كه با آن , كـافـران گـم راه مـی شـونـد یك سال آن را حلال وسال دیگر آن را حرام می كنند تا به مقدار ماه هایی كه خداوند حرام كرده موافق سازند (و عدد چهار ماه به پندارشان تكمیل گردد) و به این ترتیب آن چه را خداحرام كرده , حلال گردانند اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده و خداوندگروه كافران را هدایت نمی كند». جنگ در ماه های حرام ممنوع بود و دلیل آن , برای به وجود آمدن امنیت درمسیر رفت و آمد عرب كـه از دورتـرین نقاط جزیره برای حج در سه ماه ذوالقعده ,ذوالحجه و محرم و در ماه رجب برای ادای عمره به مكه سفر می كردند,بوده است ولی زورگویان قبایل عرب هرگاه در آستانه پیروزی بـر قـبـیـله دیگر قرارمی گرفتند و احیانا یكی از ماه های حرام پیش می آمد, جای آن ماه را با ماه دیگرعوض می كردند مثلا می گفتند فعلا ماه رجب را از جای خود برمی داریم و ماه شعبان را جلو مـی آوریـم و بـا ایـن تـوجـیـه به جنگ خود ادامه می دادند و در احكام الهی و سنت جاری تصرف می كردند این شیوه ناپسند در سال نهم هجری به كلی ممنوع شد[9] بنابراین آن چه در سبب نـزول آیـه آمده است با جملات آیه تطبیق می كند و قرائن و شواهد هم مطلب را تایید می كند و از معنای آیه هم رفع ابهام می كند, گرچه از نظر سند قوی نباشد موارد دیگر را می توان بر اساس این قاعده تبیین نمود. حضور ناقل سبب . آیـا شرط است ناقل سبب نزول خود شاهد حادثه باشد؟
بیش تر علما حضورناقل اول سبب نزول را شرط كرده اند تا سند روایت از خود واقعه منقطع نباشد, وسند تا وی نیز متصل بوده باشد واحدی می گوید: «لا یحل القول فی اسباب النزول الا بالروایة و السماع ممن شاهدوا التنزیل و وقفوا علی الاسباب و بحثوا عن علمها»[10] ولی دیگران علم قطعی ناقل را به سبب نزول كافی می دانند و حـضـوراو را در حـادثـه شـرط نـمـی دانـنـد حـاكـم نـیـشابوری در علم الحدیث گفته است : «اگـرصحابی ای كه زمان وحی و نزول قرآن را درك كرده است بگوید: آیه كذا در حادثه كذا نازل شـد, ایـن كـلام بـه مـنـزلـه حـدیـث مـسـنـد اسـت یـعـنی حدیث, منقول از پیامبر (ص) تلقی مـی شود»[11] این قول صحیح تر به نظر می رسد, زیرا حضور ناقل با فرض قاطع بودن, عادل بودن و صادق بودن او در گفتار خود, شرط نیست وصرفا وثاقت و درستی و مورد اعتماد بودن او مورد نظر است به همین دلیل روایات منقول از ائمه اطهار(ع ) درباره قرآن برای ما اطمینان بخش است و مورد پذیرش قرار می گیرد.




[1] . ر ك : وسایل الشیعة , ج3 , ابواب قبله , باب 8 و 15.
[2] . جن 72: 18.
[3] . ر ك : تفسیر طبرسی , ج10 , ص 372.
[4] . وسایل الشیعه , ج18 , ابواب حد السرقة , باب 4
[5] . اسباب النزول , ص 4.
[6] . ر ك : الاتقان , ج4 , ص 257 ـ 214
[7] . این روایات به وسیله جناب آقای برهان جمع آوری شده است و در ده مجلد آماده چاپ است .
[8] . توبه 9: 37.
[9] . ر ك : تفسیر طبرسی , ج5 , ص 29
[10] . اسباب النزول , ص 4.
[11] . المستدرك , ج2 , ص 258 و 263 معرفة علوم الحدیث , ص 20 ـ 19.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:43 - 0 تشکر 504244

برخی از آیات معروف قرآن




برخى ازآیات معروف و مشهور قرآن عبارتند از:
1. آیه وحدت: « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا » (ال عمران / 103) و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراكنده نشوید.
2. اطاعت از اولی‌الامر: « أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ » (نساء59) خدا را اطاعت كنید و پیامبر و اولیای امر خود را (نیز) اطاعت كنید.
3. آیه تطهیر: « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً » (احزاب / 33) خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور كند و كاملا‎‎‏‎‎ٌ شما را پاك سازد.
4. حكومت مستضعفین: « وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ » (قصص / 5) ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.
5. جاءالحق: « وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً » (اسراء / 81) و بگو:حق آمد، و باطل نابود شد، یقیناٌ باطل نابود شدنی است.
6. و ان یكاد: « وَ إِنْ یَكادُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لََمجْنُونٌ » (قلم / 51) نزدیك است كافران هنگامی كه آیات قران را می‌شنوند با چشم زخم خود تو را از بین ببرند، و می‌گویند او دیوانه است.
7. آیه بسمله: « بسم الله الرحمن الرحیم».
8. نفس مطمئنه: « یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی » (فجر / 27تا30) تو ای روح آرام یافته، به سوی پروردگار بازگرد در حالیكه هم تو از خوشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلك بندگانم در‌آی، و در بهشتم وارد شو.
9. آیه‌الكرسی : در روایات آمده كه آیه‌الكرسی عظیم‌ترین آیه در كتاب خداست. مردی عرض كرد: یا رسول‌الله! كدام آیه در كتاب خدا عظیم‌تر است فرمود: آیه‌الكرسی. نامیدن این آیه به آیه‌الكرسی از همان صدر اسلام مشهور بوده، حتی در زمان حیات رسول خدا صلی‌الله و حتی در زبان خود آن جناب به این نام بیان می‌شد.
«اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ كُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ لا إِكْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ » (بقره / 255تا257)
هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانه زنده، كه قائم به ذات خویش است ، و موجودات دیگر، قائم به او هستند، هیچگاه خواب سبك و سنگینی او را فرا نمی‌گیرد.او لحظه‌ای از تدبیر جهان هستی، غافل نمی‌ماند.آنچه درآسمانها وآنچه درزمین است، ازآن اوست كیست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند؟ (بنابراین، شفاعت كنندگان، برای انها كه شایسته شفاعتند، ازمالكیت مطلقه او نمی‌كاهد) .آنچه را در پیش روی آنها (بندگان) و پشت سرشان می‌داند، (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یكسال است.) و كسی از علم او آگاه نمی‌گردد، جز به مقداری كه او بخواهد. (اوست كه به همه چیز آگاه است، و علم و دانش محدود دیگران، پرتوی از علم بی‌پایان و نامحدود اوست.) تخت (حكومت) او، آسمانها وزمین را در بر گرفته است، و نگاهداری آن دو (آسمان و زمین) او را خسته نمی‌كند. بلندی مقام و عظمت، مخصوص اوست. (255)
در قبول دین، اكراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است.بنابراین، كسی كه به طاغوت (بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر) كافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیر محكمی چنگ زده است، كه گسستن برای آن نیست.و خداوند، شنوا و داناست. (256)
خداوند، ولی و سرپرست كسانی است كه ایمان آوره‌اند، آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون می‌برد. (اما) كسانی كه كافرشدند، اولیای آنها طاغوتها هستند، كه آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‌برند، آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند. (257)
10. آیة الوصیة: « كُتِبَ عَلَیْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ » (بقره / 180) دستور داده شده كه چون یكی از شما را مرگ فرارسد.
11. آیة وام: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ » (بقره / 282) ای اهل ایمان چون به قرض و نسیه معامله كنید
12. آیة التوجه: « وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ » (بقره / 115) مشرق و مغرب جود و ملك خداست.
13. آیه روزه: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَیْكُمُ الصِّیامُ » (بقره / 183) ای اهل ایمان به شما هم روزه داشتن فرض كردید.
14. آیه كتمان: « إِنَّ الَّذِینَ یَكْتُمُونَ ما انزلناهُ ...» (بقره / 159) آن گروه اهل كتاب، کتمان مى نمایند آیاتی را كه ما فرستادیم... 15. آیه نفی سبیل: « وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً » (نساء / 141) و خداوند هیچگاه برای كافران نسب رت به اهل ایمان راه تسلط باز نخواهد نمود.
16. آیه ولایت: « إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ » (مائده / 55) ولی امر و یاور شما تنها خدا و رسول خدا است.
17. آیه تصدیق: « وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ » (توبه / 61) و بعضی (از منافقان) آنان هستند كه دائم پیغمبر را می‌آزارند.
18. آیه نفر: « ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا كَافَّةً » (توبه / 122) نباید مؤمنان همگی بیرون رفته.
19. آیه سؤال: « فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ » (نحل / 43) بروید از اهل ذكر اگر نمی‌دانید سؤال كنید.
20. آیه عزت: « وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً » (اسراء / 111) او بگو ستایش مخصوص اوست كه هرگز فرزندی ندارد.
21. آیه نور: « اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ » (نور / 35) خدا نور زمین‌ها و آسمانها است.
22. آیه مودت: « قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى » (شوری / 23) بگو من از شما اجرت رسالت جزء این نخواهم كه مودت و محبت مرا در حق خویشاوندان منظور دارید.
23. آیه نبأ: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ » (حجرات / 6) ای مؤمنان هر گاه فاسقی خبری برای شما آورد.
24. آیه نحوی: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ ...» (مجادله / 12) ای اهل ایمان هر گاه بخواهید با رسول سخن سری بگوئید.
25. حساب در قیامت: « فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ » (زلزله / 7و8) پس هر كس هموزن ذره‌ای كار خیر انجام دهد آن را می‌بیند و هر كس هموزن ذره‌ای كار بد كرده آن را می‌بیند.
26. آیه قصاص: « وَ لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ » (بقره / 179) عاقبت حكم قصاص برای حفظ حیات شماست.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:43 - 0 تشکر 504245

الفاظ مكرّر در قرآن و فواید آن (1)



اشاره:
یكی از مسایلی كه از قدیم ذهن قرآن پژوهان را به خود مشغول ساخته، تكرار برخی عبارت‌ها و آیه‌های قرآن كریم است. این موضوع در سوره‌های «رحمن» و «مرسلات» جلوة خاصی پیدا كرده است. به طوری كه در سورة نخست با 76 آیه، جملة «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» 31 بار و در سورة دوّم، آیة «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِینَ» ده بار تكرار شده است. هم‌چنین آیات «فَكَیْفَ كانَ عَذابِی وَ نُذُرِ» و «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» در سوره‌های قمر، چهار بار مكرّر گشته است.
موضوع تكرار آیات و الفاظ قرآن از این جهت حایز اهمیت است كه در علوم بلاغی، تكرار را از جملة عوامل اطناب برشمرده و نیز مُخِلّ به فصاحت دانسته‌اند. از این رو محققان درصدد بیان فواید تكرار در قرآن برآمده‌اند.
در این نوشته با نگاهی جامع به موضوع تكرار در قرآن، فواید الفاظ مكرر قرآن را یادآور شده و این مقاله در دو بخش فراهم آورده شده؛ در بخش نخست به طبقه‌بندی الفاظ مكرر در قرآن پرداخته و در بخش دوّم فواید تكرار آن‌ها را برشمرده است.
1. مقدمه
مقصود از الفاظ مكرر، الفاظی است كه در یك متن بیش از یك بار به كار رفته باشد. در علوم بلاغی، در مباحثی هم‌چون «اطناب» و «فصاحت كلام» از «تكرار» سخن به میان آمده است؛ اطناب، یعنی زیادتِ الفاظ بر معانی ـ كه در عین حال مفید نیز باشد ـ یا ادای معانی با عبارتی بیش از حد متعارف به جهت تقویت و تأكید آن. اطناب، انواع بسیاری دارد؛ یكی از آن‌ها تكراری است كه به انگیزه‌های خاصّی صورت می‌گیرد.[1] هم‌چنین، یكی ازمواردی كه به فصیح بودن كلمه آسیب می‌رساند، كثرت تكرار بی‌فایده است. بنابراین می‌توان گفت كه تكرار بر دو قسم است: 1) تكرار بلیغ و مفید؛ 2) تكرار غیر بلیغ و بی‌فایده.
با این توضیح، باید دید اوّل این‌كه تكرار در قرآن چه جایگاهی دارد، دوّم آن‌كه چه فوایدی بر این تكرار مترتب است. از این رو، متن اصلی مقاله را در دو بخش قرار داده‌ایم؛ در بخش نخست، الفاظ مكرر در قرآن را طبقه‌بندی كرده‌ایم، در بخش دوّم به بیان فواید تكرار در قرآن پرداخته‌ایم.
2. طبقه‌بندی الفاظ مكرر در قرآن
الفاظ مكرر در قرآن را می‌توان از لحاظ «شمار تكرار در كل قرآن» و نیز از «لحاظ تعداد الفاظ مكرر در مواضع خاص» طبقه‌بندی كرد.
2 ـ 1 ـ الفاظ مكرر از لحاظ شمار تكرار دركل قرآن
این الفاظ را می‌توان در سه دسته جای داد: 1) الفاظ حایز كم‌ترین شمار تكرار؛ 2) الفاظ حایز بیش‌ترین شمار تكرار؛ 3) سایر الفاظ مكرر.
الفاظی كه در سراسر قرآن تنها دو بار به كار رفته‌اند از دستة نخست‌اند، مانند: «الابل» (انعام (6)، 144؛ غاشیه (88)، 17»، «اثاثاً» (نحل (16)، 80؛ مریم (19)، 74) و «باخع» (كهف (18)، 6؛ شعراء (26)، 3).
الفاظی كه حایز بیش‌ترین شمار تكرارند، از بیش‌ترین تا ده مورد عبارت‌اند از:
1) لفظ جلاله «الله»، 2702 بار ـ با احتساب واژة اللهم كه پنج بار آمده است؛ 2) «قال»، 1725 بار؛ 3) «كان»، 1388 بار؛ 4) «ربّ»، 973 بار؛ 5) «ایمان»، 879 بار؛ 6) «علم» 780 بار؛ 7) «اتی»، 549 بار؛ 8) «كفر»، 525 بار؛ 9) «رسول»، 513 بار؛ 10) «یوم»، 475 بار.
2 ـ 2 ـ الفاظ مكرر از لحاظ تعداد واژه‌های تكرار شده در مواضع خاصّ
در این جا، سخن از آن نیست كه یك واژه در سراسر قرآن، چند بار به كار رفته است، بلكه سخن از تكرار یك واژه یا واژه‌های یك آیه در مواضع خاصی از قرآن است. برای مثال گفته می‌شود چرا واژة «النّاس» در آخرین سورة قرآن چندبار تكرار شده است؛ و یا چرا بخشی از آیة 48 سورة بقره در آیة 123 همین سوره مكرر گشته است؛ و یا چرا آیة «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» عیناً و با شمار زیادی در سورة «رحمن» تكرار شده است.
این الفاظ، ابتدا به دو دستة كلی تقسیم می‌شوند: الف) یك لفظ مكرر؛ ب) بیش از یك لفظ مكرر.
قسم نخست، خود با توجّه به محل تكرار به دو گونه قابل تقسیم است: 1) در یك آیه یا در چند آیة متوالی؛ 2) در مواضع مختلف از قرآن.
قسم دوّم نیز ـ با توجّه به كل الفاظ آیات ـ به دو نوع قابل تقسیم است: الف) در حد تمام الفاظ آیات؛ ب) در حد برخی از الفاظ آیات.
2 ـ 2 ـ 1 ـ یك لفظ مكرر
در نوع اوّل از این قسم، یعنی «در یك آیه یا چند آیة متوالی»، تمام الفاظ، در نوع دوّم، یعنی «در مواضع مختلف» تنها الفاظی مدّنظر قرار گرفته‌اند كه معانی مستقل دارند؛ نه الفاظی مانند «مِنْ»، «ذلك» و «الذین» كه به تنهایی معنای كاملی ندارند و از میان الفاظ دارای معانی مستقل نیز فقط مواردی لحاظ شده‌اند كه آیات مشتمل بر آن‌ها از نظر این كلمة مكرر، وحدت موضوعی دارند؛ نه كلماتی هم‌چون «اَبِی» كه در آیة «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً وَ أْتُونِی بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِینَ» (یوسف (12)، 93 اشاره به پدر یوسف ـ علیه السّلام ـ و در آیة «وَ اغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّینَ» (شعراء (26)، 86) اشاره به پدر ابراهیم ـ علیه السّلام ـ دارد، زیرا چنین تكراری تنها تكرار «شكل» است.
2 ـ 2 ـ 2ـ بیش از یك لفظ مكرر
نوع دوّم از این قسم یعنی «تكرار در حدّ برخی از الفاظ آیات» چنانچه شامل تعداد كمی از كلمات آیات شود، این گونه آیات همدیگر را تفسیر می‌كنند. امّا در صورتی كه شامل تعداد زیادی از كلمات آیات شود، به نوع اوّل یعنی حدّ تمام الفاظ آیات» نزدیك می‌شود. محور بررسی‌های ما در این قسم، نوع اوّل است كه شامل 72 آیه[2] از قرآن كریم می‌شود. این آیات كه عیناً و بدون هیچ اختلافی تكرار شده‌اند؛ از لحاظ محلّ تكرار به دو دسته: «در یك سوره» و «در دو یا چند سوره» و دستة اوّل نیز الز لحاظ میزان تكرار به دو گونه: «به تعداد زیاد» و به «تعداد كم» دسته‌بندی می‌شوند.
3. فواید كاربرد الفاظ مكرر در قرآن
با توجّه به این‌كه از نظر متخصصان علوم بلاغی، استفاده از الفاظ مكرر، بدون فایده، مخلّ بلاغت است. تبیین و تفسیر وقوع چنین پدیده‌ای در قرآن در موارد بسیاری ـ حتی در حدّ تكرار تمام الفاظ آیه ـ چیست؟
برای این پرسش، دو پاسخ داریم: پاسخ اوّل آن است كه: اگر فرض بگیریم هرگونه تكراری مخالف با بلاغت است، باز هم دلیلی بر وجود عیب و نقص در قرآن كریم نیست؛ زیرا می‌توان گفت كه از نظر قرآن، اصل، دنبال كردن هدفی است كه قرآن برای آن نازل شده است و تاجایی كه بلاغت مانع پیاده كردن هدفش نباشد، از آن سود می‌جوید. اگر به فرض، در برخی موارد اجرای قواعد بلاغی با هدف اصلی‌اش سازگاری نداشته باشد، بدیهی است كه دنبال كردن هدف اصلی بر رعایت موازین بلاغی مقدم خواهد بود.
باید به این نكته توجّه داشت كه وجه اعجاز قرآن كریم منحصر در «بلاغت» نیست، بلكه قرآن از جهات گوناگون معجزه است، چنانچه در موارد خاصی، رعایت وجوه دیگر اعجاز قرآن، مقتضیِ عدم رعایت قواعد بلاغی بوده است، این امر خللی به اعجاز قرآن وارد نمی‌كند.
و امّا پاسخ دوّم: با دقت و تدبّر در آیات قرآن می‌توان اسرار و حكمت‌های وجود این الفاظ را در قرآن یافت. برای نیل به این هدف، با توجّه به تقسیم‌بندی ارائه شده، به بررسی آیات دربردارندة الفاظ مكرر می‌پردازیم.
بررسی این آیات با توجّه به دسته‌بندی نوع اوّل یعنی «از لحاظ تعداد تكرار در كلّ قرآن» به بحث اعجاز عددی منجر می‌شود كه در زمینة آن پژوهش‌هایی از سوی بعضی از دانش‌مندان انجام گرفته است و نیازی به طرح دوبارة آن در این مقاله نیست. بنابراین محور بحث، بیان فواید تكرار الفاظ، مطابق دسته‌بندی نوع دوّم (از لحاظ تعداد الفاظ تكرار شده در برخی مواضع) است.
3 ـ 1 ـ فایدة مكرر بودن یك لفظ در دو یا چند آیة متوالی
پژوهش‌گران دربارة فایدة وجود این نوع، شش دلیل ذكر نموده‌اند:
1. مقبولیت كلام؛[3] 2. ترس از فراموشی مخاطب در صورت طولانی شدن كلام؛[4] 3. تعظیم و تهدید؛[5] 4. مدح؛[6] 5. استبعاد؛[7] 6. شیوع و اهمیت داشتن در جامعه؛[8] برخی نیز معتقدند این نوع. اساساً تكرار محسوب نمی‌شود تا از فایدة آن سخن بگوییم.[9]
3 ـ 2 ـ فایدة مكرّر بودن یك لفظ در مواضع مختلف
بررسی این گونه الفاظ همان روش تفسیر موضوعی است كه برخی از دانش‌مندان با استفاده از این روش به تفسیر قرآن پرداخته‌اند. مفسّر پس از جمع‌آوری آیات مربوط به یك لفظ یا موضوع خاص، همة آن‌ها را هم‌چون مواردی كه در هم می‌آمیزند؛ پیش روی خود قرار داده، در معانی آن‌ها تفقّه نموده، نسبت آن‌ها را با یكدیگر كشف و از میان آن‌ها نتیجه‌گیری و هدف را آشكار می‌كند.[10]
3 ـ 3 ـ فواید مكرّر بودن تمام الفاظ یك یا چند آیه
از میان 72 آیة مكرّر قرآن كریم، تنها سه آیة مكررِ سوره‌های «رحمن»، «مرسلات» و «قمر» كه به سبب تكرار زیاد در یك سوره به خودی خود توجّه انسان را جلب می‌كنند، مورد عنایت پژوهش‌گران قرار گرفته است. سایر موارد به خاطر فاصلة زیاد محل تكرار، نظری را به خود جلب ننموده، تاكنون هیچ گونه تحقیقی دربارة آن‌ها انجام نشده است.
فایدة ذكر شده از طرف بیش‌تر دانش‌مندان دربارة آیات مكرّر در این سه سوره، «تأكید» است كه تعمیم آن نیز به تمام آیات مكرّر صحیح نیست، زیرا آیه‌ای كه در سراسر قرآن فقط دو بار ذكر شده است، چگونه می‌تواند موجب تأكید شود؟! برای خوانندة قرآن كه آیه‌ای را یك بار در جایی و سپس با فاصله‌ای نسبتاً زیاد در جایی دیگر می‌بیند و یا اصلاً سوره‌ای را در یك زمان و سورة دیگری را در زمان دیگر می‌خواند، چگونه می‌تواند تأكید احساس شود؟ این عدم كارآییِ توجیه عرضه شده، ما را وامی‌دارد تا علل و فواید دیگری را جست‌وجو كنیم.




[1] . احمد هاشمی: جواهر البلاغة، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‎تا، ص 228 ـ 230.
[2] . در این شمارش، تنها آیاتی كه از حروف مقطّعه‎اند، لحاظ نشده‎اند.
[3] . ر. ك: عبدالقادر حسین: من علوم القرآن و تحلیل نصوصه، قطر، دار قطری بن الفجاءة للنشر والتوزیع، 1978 م، ص 118.
[4] . همان، ص 118.
[5] . همان، ص 119.
[6] . عبدالعظیم بن عبدالواحد بن ابی الصبع: بدیع القرآن، مصر، مكتبة نهضة، 1337 ق، ص 235.
[7] . همان، ص 236.
[8] . عبدالحلیم حفنی: اسلوب المجاورة فی القرآن الكریم، بیروت، بی‎نا، بی‎تا، ص 90 ـ 89.
[9] . احمد بن ابراهیم غرناطی: ملاك التأویل، بیروت دارالغرب الاسلامی، 1403 ق، ج 2، ص 1148.
[10] . ر. ك: محمود شلتوت: من هدی القرآن، قاهره، دارالكاتب للطباعة والنشر، بی‎تا، ص 323 ـ 322.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:43 - 0 تشکر 504246

الفاظ مكرّر در قرآن و فواید آن(2)




برای نیل به این مقصود، نگارنده در رسالة دكتری، این تحقیق را در چند مرحله به انجام رساندم؛ در مرحلة اوّل، تمام آیات مكرّر استخراج و طبقه‌بندی شد؛ و در مرحلة دوّم، هر یك از سوره‌های حاوی آیات مكرّر با توجّه به معنای آیة مكرّر، مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه حاصل از این دو مرحله این است كه آیة مكرّر در حكم هدف و مقصود اصلی سوره است. به تعبیر دیگر، آیة مكرّر به منزلة گلِ سرسبد آن سوره بود، ساید آیات در حال تبیین و توضیح و ارائة نمونه‌هایی برای درك بهتر و كامل‌تر همان آیه می‌باشند.
در مرحلة سوم، بررسی هر یك از این آیات با توجّه به دستة مربوط به خود انجام گرفت و نتیجة مربوط به هر دسته در جای خود بیان گردید. آنچه در پی می‌آید گزیده‌ای از مطالب این تحقیق است.
3 ـ 3 ـ 1 ـ فواید تكرار آیات در یك سوره به تعداد زیاد
محدودة این بحث، سه سورة «رحمن»، «قمر» و «مرسلات» است كه به بررسی آن‌ها می‌پردازیم:
3 ـ 3 ـ 1 ـ 1 ـ فواید تكرار آیة «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»
آیة یاد شده، 31 بار در سورة «رحمن» آمده است.[1] پژوهش‌گرانی كه دربارة تكرار این آیه اظهارنظر كرده‌اند، فوایدی برای آن برشمرده‌اند كه خلاصة نظریه‌های آن‌ها در پی می‌آید.
1. تقریر نعمت‌های عطا شده نیكوست، پس حُسن تكرار به جهت اختلاف نعمتی است كه تقریر می‌كند.[2]
2. اشاره به این كه هر نعمتی از آن نعمت‌ها و هر بیّنه‌ای از آن بیّنات به تنهایی مستلزم شكر و اقرار به وحدانیت خداوند است.[3]
3. این آیه اگر چه متعدد آمده، ولی هر یك از آن‌ها متعلق به ما قبل خود است.[4]
4. تكرار این آیه، آن هم در مقطع‌های كوتاه، آهنگ جالب و زیبایی به سوره داده و چون با محتوای زیبایش آمیخته می‌شود، جاذبة خیره كننده‌ای بپا می‌كند، لذا جای تعجب نیست كه در حدیثی از پیغمبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است كه فرمود: «هر چیزی عروسی دارد و عروس قرآن سورة الرّحمن است.»[5]
5. از میان 31 بار تكرار آن، هشت مورد پس از شمردن عجایب خلقت و مبدأ آفرینش؛ هفت مورد ـ به شمارِ درهای جهنّم ـ پس از یاد جهنّم و سختی‌های آن؛ هشت مورد ـ به شمارِ درهای بهشت ـ در وصف دو بهشت و اهل آن، و هشت مورد آخر دربارة دو بهشتِ دیگر آمده است. پس برای كسی كه به هشت مورد اوّل معتقد باشد و به موجبات آن عمل نماید، درهای بهشت گشوده و درهای جهنّم بسته می‌شود.[6]
6. این آیه در طی زمان فریاد می‌زند و به صراحت اعلام می‌دارد كه كفر جنّ و انس و انكارشان نسبت به نعمت‌های الاهی، خشم تمام موجودات را برمی‌انگیزد و به حقوق همة مخلوقات تجاوز می‌كند. لذا اگر در خطاب به آن‌ها هزاران مرتبه هم تكرار شود، باز هم ضرورت دارد و نیاز به آن همیشه باقی است.[7]
7. استبعاد.[8]
3 ـ 3 ـ 1 ـ 2 ـ فواید تكرار دو آیة «فَكَیْفَ كانَ عَذابِی وَ نُذُرِ» و «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»
هر یك از این دو آیه، چهار بار در سورة قمر تكرار شده‌اند.[9] مفسران و قرآن پژوهان نكاتی به عنوان فواید تكرار این دو آیه برشمرده‌اند كه خلاصة آن به این شرح است:
1. از آنجایی كه در این سوره انواع انذار و عذاب ذكر گردیده، یادآوری نیز كاملاً به یكایك آن‌ها پیوند خورده است.[10]
2. علّت تكرار آیة «فَكَیْفَ كانَ عَذابِی وَ نُذُرِ» در داستان قوم عاد این است كه اولی مربوط به دنیاست و دومی مربوط به آخرت.[11]
3. سبب تكرار آیة «فَكَیْفَ كانَ عَذابِی وَ نُذُرِ» در داستان قوم عاد شاید از این جهت است كه عذاب این گروه از دیگران شدیدتر بود. هر چند همة عذاب‌های الاهی شدید می‌باشد.[12]
4. تكرار آیة «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» در هر یك از داستان‌های این سوره به خوانندگان می‌فهماند كه تكذیب هر رسول مقتضی نزول نزلو عذاب و شنیدن هر داستان مستلزم یادآوری و عبرت‌گیری است تا دچار غفلت نشوند.[13]
3 ـ 3 ـ 1 ـ 3 ـ فواید تكرار آیة «فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِینَ»
این آیه، نُه بار در سورة «مرسلات» آمده است.[14] صاحب‌نظران در مورد تكرار این آیه، حكمت‌های زیر را بیان كرده‌ند:
1. این سوره، روز فصل یعنی قیامت را ذكر كرده، اخبار مربوط به آن را تأكید و با تهدید شدید نسبت به تكذیب‌گران آن و بشارت نسبت به سایران قرین نموده و به جهت افزودن جانب تهدید بر جانب دیگر، این آیه را تكرار كرده است.[15]
2. آیة فوق هربار پس از یكی از نعمت‌های شمرده شده در این سوره قرار دارد، پس تكرار محسوب نمی‌شود.[16]
3. چون هربار به دنبال یكی از داستان‌های این سوره آمده است، پس در هر مرتبه مربوط می‌شود به تكذیب‌گران همان داستان.[17]
3 ـ 3 ـ 1 ـ 4 ـ فواید دیگر
به نظر نگارنده، فایدة تكرار زیاد این آیات، تأكید بر اهمیت هدفی است كه در این آیات دنبال می‌شود؛ تا بدین وسیله خوانندة آیات الاهی به سادگی از آن ردّ نشده، نهایت توجّه خود را بدان معطوف دارد. البتّه آیة مكرّر هر بار معنای جدیدی را هم در ارتباط با آیات نزدیكش می‌رساند.
اینك برای نمونه به تحلیل فواید تكرار آیة «فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِینَ» می‌پردازیم:
ده بار تكرار این آیه در سورة «مرسلات»، بیانگر هدف این سوره و تأكید بر شدّت سختی‌های و عذاب‌های روز قیامت است. سایر آیات این سوره نیز هر یك به نوعی نشان‌دهندة علّت و چگونگی این سختی‌هاست. این تأكید می‌تواند سبب پیش‌گیری از گرفتار شدن انسان‌ها به آن عذاب‌ها گردد.
از این ده بار، مورد اوّل پس از چند سوگند و جواب آن یعنی «إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ»(مرسلات (77)، 7) و نیز برخی از حوادث مربوط به روز قیامت آمده است. یعنی حال كه آن روز برخلاف تصور آنان به حتم فرا می‌رسد و چنان وقایع هولناكی هم در آن هنگام رخ می‌دهد، پس وای بر تكذیب‌گران آن روز و آن وقایع.
مورد دوّم پس از اشاره به هلاكت گذشتگان و اعلام گرفتار شدن آیندگان ـ و به طور كلی تمام بدكاران ـ به همان عقوبت دیده می‌شود. پس وای در آن روز بر تكذیب‌گران كه باور نمی‌كردند عاقبتی هم‌چون گذشتگان داشته باشند.
آیات پیش از مورد سوم به آفرینش انسان از آبی پست و قرار گرفتن آن در جایگاهی استوار تا زمانی معیّن اشاره دارند. یعنی خدایی كه قدرت داشت شما را از آبی پست بیافریند و تا زمانی مشخص در چنین جایگاهی قرار دهد، قادر خواهد بود روز قیامت نیز شما را كه نا مدتی معیّن در دنیا زندگی كرده‌اید و سپس از دنیا رفته‌اید، دوباره زنده كند. پس وای بر تكذیب‌گران در آن روز كه تصور می‌كردند خداوند قادر نیست آن‌ها را دوباره زنده كند و به حساب اعمالشان رسیدگی و عذابشان نماید؛ ولی همة این‌ها واقع می‌شود.
مورد چهارم پس از اشاره به قبض و بسط زمین و وجود كوه‌ها و آب برای انسان آمده است. پس وای بر تكذیب‌گران در آن روز كه می‌تواننستند در صورت استفادة نیكو از آن امكانات و نعمت‌ها و جلب رضای خدا وضعیت خوبی در روز قیامت داشته باشند، ولی به سبب استفادة نادرست باید عذاب ببیندند
موارد پنجم و ششم در پی ذكر برخی از اوصاف جهنم و عذاب‌های تكذیب‌گران واقع شده‌اند. پس وای بر تكذیب‌گران در آن روز كه باید گرفتار چنین عذاب‌های سختی شوند.
مورد هفتم به دنبال توصیف آن روز به عنوان روز فصل و جدایی و جمع گذشتگان و آیندگان و نیز خطاب به آنها برای به كار گرفتن هرگونه مكر و حیله برای رهایی از عذاب‎های آنجا دیده می‌شود. پس وای بر تكذیب‎گران كه در آن روز از تصدیق‎كنندگان جدا می‌شوند و چون هیچ گونه مكر و حیله‎ای نمی‎توانند بزنند، هیچ راهی برای خلاصی از آن همه عذاب ندارند.
مورد هشتم پس از بیان وضعیت اهل تقوا در بهشت قرار دارد، پس وای بر تكذیب‎گران كه نه تنها از چنین نعمت‎هایی محروم خواهند بود، بلكه عذاب هم خواهند شد.
پیش از مورد نهم آیه‎ای از اندك بودن زمان برخورداری آنان از لذّات و خوشی‎ها سخن می‎گوید، پس وای بر تكذیب‎گران كه زمان راحتی و آسایش آنان بسیار كوتاه است و پس از این عمر كوتاه برای همیشه باید عذاب ببینند.
مورد دهم پس از سرپیچی آنان از اطاعت خداوند، به عنوان یكی از ویژگی‎های آن‌ها در دنیا آمده است. پس وای بر تكذیب‎گران كه چون به وظیفة خود یعنی اطاعت خداوند عمل نكرده‎اند، سزاوار عذاب جهنم هستند.
از دو مورد اخیر نتیجه‎گیری می‌شود: همین اعمال ناشایست آنان كه با كلمة «مجرم» از آن تعبیر شده و نیز سرپیچی از اطاعت خدا، زمینة تكذیب آیات الاهی توسط آنان را فراهم آورده است.
از توضیحات بالا معلوم می‎گردد كه تمام آیات این سوره در حال تبیین و توضیح و تأكید هدف این سوره ـ یعنی سخت بودن روز قیامت بر تكذیب‎گران كه مضمون آیة مكرّر است ـ می‎باشند.
3 ـ 3 ـ 2 ـ فایدة مكرّر بودن تمام الفاظ یك یا چند آیة واقع در یك سوره به تعداد كم
بررسی این گونه موارد نشان می‎دهد كه پس از ذكر بار اوّل آیه، یك سری آیات مربوط به موضوع همان آیه قرار دارد و چون سخن طولانی شده، برای یادآوری خوانندگان نسبت به هدف آن آیات، دوباره همان آیه آمده است.
در نتیجه می‎توان گفت: آیة مكرّر با قرار گرفتن در ابتدا و انتهای یك سری آیات، هم محدودة موضوعی خاصّ و هم هدف آن‌ها را مشخص می‎نماید.




[1] . ر. ك: سورة رحمن، آیات 13، 16، 18، 21، 23، 25، 28، 30، 32، 34، 36، 38، 40، 42، 45، 47، 49، 51، 53، 55، 57، 59، 61، 63، 65، 67، 69، 71، 73، 75، 77.
[2] . ر. ك: شریف مرتضی: امالی، مصر، مطبعة السعادة، 1325 ق، ج 1، ص 120؛ شیخ طوسی: التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‎تا، ج 19، ص 468؛ طبرسی: مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفة، 1408 ق، ج 9، ص 97.
[3] . محمد ابوزهره: المعجزة الكبری، القرآن قاهره، دارالفكر العربی، بی‎تا، ص 162.
[4] . عبدالقادر حسین: پیشین، ص 120 ـ 119.
[5] . ناصر مكارم شیرازی: تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیة، 1365 ش، ج 23، ص 92.
[6] . سعید حوّی: الاساس فی التفسیر، دارالسلام، 1409 ق، ج 10، ص 567؛ محمود بن حمزه كرمانی: البرهان فی متشابه القرآن، دارالفاء، ص 340 ـ 339.
[7] . سعید نورسی: المعجزات القرآنیة، بغداد، مطبعة الرشید، 1990 م، ص 187.
[8] . ابن ابی الاصبع: پیشین، ص 236.
[9] . آیة نخست در آیات 16، 18، 21 و 30 و آیة دوّم در آیات 17، 22، 32 و 40 آمده است.
[10] . طبرسی: پیشین، ج 9، ص 286.
[11] . فیض كاشانی: الصافی فی تفسیر القرآن، چاپ اسلامیه، 1356 ش، ج 2، ص 634؛ شیخ محمد بن محمد رضا قمی مشهدی: تفسیر كنزالدقائق و بحرالغرائب، مؤسسة الطبع والنشر، وزارة الثقافة والارشاد الاسلامی، 1366 ش، ج 12، ص 542؛ كرمانی: پیشین، ص 339.
[12] . ناصر مكارم شیرازی: پیشین، ج 23، ص 5.
[13] . قمی مشهدی: پیشین، ج 12، ص 548.
[14] . مرسلات: آیات 15، 19، 24، 23، 37، 40، 45، 47 و 49.
[15] . محمد حسین طباطبایی: المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی، 1394 ق، ج 19، ص 144.
[16] . طبرسی: پیشین، ج 10، ص 632.
[17] . عبدالقادر حسین: پیشین، ص 20.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:45 - 0 تشکر 504247

الفاظ مكرّر در قرآن و فواید آن (3)




برای مثال، آیات 47 و 48 سورة بقره در آیات 122 و 123 همین سوره تكرار شده‎اند؛ یك آیه (47) عیناً و یك آیة دیگر (48) با اختلافی مختصر دوبار در سورة بقره ذكر شده است. در فاصلة دو موردِ تكرار، 73 آیه وجود دارند كه سه گونه‎اند:
1. آیاتی كه در مقام عرضة نمونه‎ها و مصادیقی از نعمت‎ها و عفو و رحمت خداوند نسبت به بنی‎اسراییل یا زمینه‎سازی برای بیان چنین مطالبی می‎باشند. این آیات كاملاً با آیة اوّل مكرّر مرتبط هستند، زیرا در آن آیه به بنی‎اسراییل امر شده كه نعمت‎های خداوند و نیز برتری خود را در آن برهة زمانی بر تمام جهانیان به یاد آورند و در این آیات نمونه‎هایی از همان نعمت‎های عطا شده به آنان دیده می‌شود.
2. آیاتی كه بیان‎گر برخی از اعمال و گفتار بنی‎اسراییل یا توبیخ و مجازات خداوند نسبت به آن‌ها و یا زمینه‎سازی برای چنین مواردی می‎باشند.[1] این سری آیات كاملاً با آیة دوّم مكرّر ارتباط دارند، زیرا در آن آیه به بنی‎اسراییل خطاب شده كه از گرفتار شدن به سختی‎های روز قیامت با خصوصیات نامبرده بپرهیزند و در این آیات نمونه‎هایی از اعمال و گفتار ناپسند آنان كه عذاب الاهی را در پی خواهد داشت، آمده تا آن‌ها متنبّه شده، از این گونه اعمال و سخنان دست بردارند و خود را اصلاح نمایند.
3. آیاتی كه مربوط به مؤضع‎گیری اهل كتاب و دیگر مخالفان اسلام نسبت به پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ یا وظیفة آن حضرت نسبت به آن‌ها می‎باشند.[2] در این دسته از آیات نیز علاوه بر این‌كه یهود به خودی خود جزو این گروه هستند، با توجّه به قراین موجود، مقصود اصلی آیات هستند.
مسئلة‎ی توجّه به نعمت‎ها و ترس از سختی‎های روز قیامت و یادآوری اعمال و گفتار ناپسند كه از سویی خود به خود توجّه به خداوند و به جا آوردن شكر او و انجام اعمال صالح را به دنبال دارد و از سوی دیگر، معمولاً توسط بندگان به فراموشی سپرده می‌شود، آن قدر اهمیت دارد كه خداوند با این كه یك بار در ابتدای این آیات این مسأله را گوشزد نموده، یك بار دیگر در پایان آن نیز، همان را تذكر داده است تا هم عنایت آن‌ها را هر چه بیش‌تر بدان جلب نماید و هم پس از اتمام مطالب مربوط به آن ـ كه نسبتاً طولانی نیز شده است و ممكن است خوانندة آیات الاهی، هدف از ذكر آن‌ها را فراموش كرده باشد ـ یك بار دیگر یادآوری كند و بدین ترتیب حصاری هم به دور آیات مربوط به این موضوعِ خاص كشیده و محدودة آن را مشخص نموده است.
3 ـ 3 ـ 3 ـ فایدة مكرّر بودن تمام الفاظ یك یا چند آیة واقع در دو یا چند سوره
مقایسة سوره‎های در بردارندة آیات مكرّر، نشان می‎دهد كه آیات این سوره‎ها آنچنان با هم ارتباط دارند كه مطالب یكدیگر را تكمیل و حتی گاهی تفسیر و تبیین می‎كنند. به عبارت دیگر، آیات مكرّر نشانه‎هایی هستند كه ما را به یافتن توضیحات بیش‌تر پیرامون مطالب برخی از سوره‎ها رهنمون می‎شوند.
3 ـ 3 ـ 3 ـ 1 ـ بررسی آیات مكرّر در سوره‎های «مؤمنون» و «معارج»
در دو سورة «مؤمنون» و «معارج» چهار آیه[3] عیناً و یك آیه[4] با اختلافی مختصر تكرار گردیده‎اند. همین امر موجب مقایسة آیات این دو سوره و در نتیجه یافتن شباهت‎ها و اشتراكات بسیاری میان آن‌ها شده است. می‎توان گفت: این دو سوره ـ یكی به تفصیل و دیگری به اختصار ـ معانی یكدیگر را تكمیل كرده، در مواردی نتایج جدیدی به دست می‎دهند.
مطالب هر دو سوره به دو دستة كلی: «آیات مربوط به مؤمنان» و «آیات مربوط به كفار» تقسیم می‎شوند. با این تفاوت كه در سورة «مؤمنون» ابتدا مطالبی دربارة مؤمنان و سپس كفار، ولی در سورة «معارج» اوّل كفار و بعد مؤمنان آمده است.
مواردی از اشتراكات و شباهت‎های دو سوره به ترتیب مذكور در سورة «مؤمنون» به شرح زیر است.
الف ـ مؤمنون، 2 و معارج، 23
هر دو سوره شامل خصوصیتی در ارتباط با نماز می‎باشند. با این اختلاف كه در سورة «مؤمنون»، «خشوع» و در سورة «معارج»، «دوام» آن به تناسب هر یك از دو سوره مطرح است. زیرا آیات پیشین سورة «معارج» به صفاتی چون بی‎تابی و بی‎فراری هنگام برخورد با ناملایمات زندگی و بخل ورزیدن و محروم نمودن دیگران در وقت روبه‎رو شدن با خیر و خوشی اشاره دارند كه با دوام نماز از بین می‎روند؛ چون كسی كه در صدد است از هر فرصتی برای به جا آوردن نماز استفاده كند، به طور طبیعی میل و رغبتی به دنیا ندارد تا هنگام از دست دادن آن بی‎تاب شود و با برخورداری از آن، دیگران را محروم نماید. ولی سورة «مؤمنون» دربارة شرایط رستگاری كه لازمة آن مبرّا بودن فرد از هرگونه غرور و تكبّر در مقابل پروردگار می‎باشد.
ب ـ مؤمنون، 11 ـ 10 و معارج، 35.
هر دو سوره پس از ذكر برخی از اوصاف مؤمنان و نمازگزاران، به عاقبت آنان یعنی ورود به بهشت اشاره دارند.
ج ـ مؤمنون، 14 ـ 12 و معارج، 39.
سورة «معارج» تنها به آفرینش انسان‎ها ـ بدون ذكر جزئیات ـ اشاره دارد و سورة «مؤمنون» تمام مراحل خلقت را به ترتیب بیان می‌كند. پس سورة «مؤمنون» در بردارندة شرح و تفصیل سورة «معارج» در این موضوع می‎باشد.
د ـ مؤمنون، 50 ـ 17 و معارج 41 ـ 40.
در سورة «معارج» طی دو آیه، قدرت خداوند بر جای‎گزینی انسان‎هایی بهتر از انسان‎های عصر پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ و به طور كلی همة زمان‎ها مطرح شده و در سورة «مؤمنون» طی 34 آیه پس از اشاره به فرستادن آب از آسمان و قدرت خداوند بر بردن آن از زمین و نیز نمونه‎هایی از توانایی خداوند در طبیعت، برای مسئلة جای‎گزینی یك قوم، مثال‎ها و نمونه‎هایی از اقوام گذشته آمده است، زیرا این آیات دربارة خلت اقوام و ارسال پیامبران ـ علیهم السّلام ـ به سوی آنان و سپس نافرمانی و در نتیجه هلاكت و جای‎گزینی اقوامی دیگر به جای آن‌ها می‎باشد.
بنابراین، همان گونه كه خداوند در مورد آبی كه فرستاده، قادر است آن را از زمین و دست‎رس مردم دور كند و نیز همان طور كه در گذشته اقوامی را هلاك و گروهی دیگر را به جای آن‌ها آورده است، در مورد این امّت نیز قادر است آن‌ها را بِبَرد و گروهی دیگر جای‎گزین نماید.
هـ ـ مؤمنون، 54 و معارج، 42.
پس از ذكر مطالبی دربارة كفار در هر دو سورة، به پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ امر شده است كه آنها را در همان حال سرگرمی و غفلت رها كند، زیرا دعوت آنان نیز همچون امّت‎های گذشته به جایی نرسیده، دست از اعمال ناروای خود برنمی‎دارند و هدایت نمی‎شوند.
سورة «مؤمنون» از غایت این امر با زمان مبهم «حتی حین» تعبیر نموده، ولی سورة «معارج» با تعبیر «حَتَّى یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ»، این ابهام را برطرف كرده، زمانش را مشخص می‎نماید.
و ـ مؤمنون، 61 ـ 55 و معارج، 21
سورة «معارج» نوع انسان را در مواجهه با خیر، بخیل معرفی می‎كند و سورة «مؤمنون» خیر بودن چیزهایی مانند مال و فرزند را نفی كرده، خیر حقیقی را منحصر می‌كند به خیری كه انسان‎هایی با ویژگی‎های نامبرده در همان‎جا، به سوی آن می‎شتابند. از این رو، به كار رفتن كلمة «خیر» در سورة «معارج» در ارتباط با انسان‎های بخیل از جهت تصور آنهاست؛ وگرنه خیر از نظر خدا همان است كه در سورة «مؤمنون» آمده است. چیزهایی از قبیل مال و فرزند، تنها وسیلة امتحان هستند. بنابراین، انسان‎های بخیل هم در شناختن «خیر» در اشتباه هستند و هم با بخل ورزیدنشان در آزمون‎های الاهی موفق نمی‎شوند.
ز ـ مؤمنون، 57 و معارج، 27
سورة «معارج» روشن می‌كند كه مقصود از ترس و خشیت از پروردگار در سورة «مؤمنون» در حقیقت ترس از عذاب پروردگار است.
ح ـ مؤمنون، 76 ـ 75 و معارج، 20
در سورة «معارج» چگونگی برخورد انسان با مشكلات زندگی و در سورة «مؤمنون» اوّلاً چگونگی برخورد او با رحمت الاهی و برطرف شدن سختی‎ها و ثانیاً فلسفة رسیدن این مشكلات مطرح است. بنابر سورة «معارج»، انسان در رویارویی با سختی‎ها بی‎تاب و بی‎قرار است و بنابر سورة «معارج»، هنگام برخورداری از رحمت الهی و رفع مشكلات، به طغیان خود می‎افزاید و زمان روبه‎رو شدن با آن خاضع و متضرع نمی‌شود. از همین جا معلوم می‌شود كه علّت روبه‎رو شدن با گرفتاری‎های زندگی این است كه او به خود آید و از گردن‎كشی و تكبر دست كشیده، خضوع و تضرع نماید.
ط . مؤمنون، 27 ـ 25 و 83 ـ 82 و معارج، 44 ـ 43
در سورة «مؤمنون» كافِران اقوام گذشته و نیز كافران زمان پیامبر اسلامـ صلّی الله علیه و آله ـ زندگی پس از مرگ و نیز روز موعود را انكار كرده‎اند و در سورة «معارج» به زنده شدن آن‌ها با كیفیت نامبرده در آن و فرا رسیدن روز موعود تصریح شده است. بنابراین می‎توان گفت: در این آیات، سورة «معارج» در مقام پاسخ‎گویی به سخن كافران مذكور در سورة مؤمنون است.
ی ـ مؤمنون 89 ـ 84 و معارج، 33
در سورة «معارج» قیام و عمل به شهادات به عنوان یكی از خصوصیات مؤمنان مطرح است. در سورة «مؤمنون» با توجّه به این‌كه پرسش‎های مذكور از كافران می‌باشد كه عملاً خداوند را كنار گذارده، از هوا و هوس‎های خود تبعیت می‎نمایند، معلوم می‌شود كه پرسش‎ها از فطرت انسان‎هاست؛ نه به صورت رودررو و ظاهر، زیرا اگر از كافران در ظاهر چنین پرسش‎هایی شود، خدا را انكار می‎كنند ولی فطرت آن‌ها كه بر اساس خداپرستی است، چنین شهاداتی می‎دهد.




[1] . آیات مربوط به این قسم عبارت‎اند از: 51، 55، 57، 59، 61، 64، 65، 67 ـ 72، 74ـ80، 83 ـ 96، 102 و 103.
[2] . آیات مربوط به این نوع عبارت‎اند از: 62، 66، 81، 82، 97، 98، 99 ـ 101، 104 ـ 121.
[3] . مؤمنون، 8 ـ5؛ معارج: 32 ـ 29.
[4] . مؤمنون: 9، معارج: 34.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:45 - 0 تشکر 504249














الفاظ مكرّر در قرآن و فواید آن(4)




بنابراین، مقصود از شهادت مؤمنان نیز همان شهادات فطری آنهاست كه برخلاف كافران، آن‌ها كاملاً در همان جهت و بر مبنای آن عمل می‎كنند.
ك ـ مؤمنون، 101 و معارج، 14 ـ 10
در هر دو سوره نپرسیدن خویشاوندان از حال یكدیگر در روز قیامت مطرح است. بنابر سورة «مؤمنون»، در آن روز نَسَب و رابطة خویشاوندی وجود ندارد و خویشاوندان نسبت به یكدیگر احساس بیگانگی می‎كنند و بر اساس سورة «معارج»، سختی‎های آن روز به حدی شدید است كه انسان‎های مجرم با هر وسیلة ممكن، درصدد نجات خود هستند. بنابراین، هیچ پروایی ندارند كه حتی اگر بتوانند، همان كسانی را كه از طرفی در آن وقت احساس بیگانگی نسبت به آن‌ها دارند و از طرف دیگر به دلیل وابستگی به همین‎ها كه در دنیا وسیلة امتحان‎شان بودند، برای نجات خویش فدا كنند و آن‌ها عبارت‎اند از: فرزندان، همسر، برادر و خویشانِ حامی.
ل ـ مؤمنون، 111 ـ 109 و معارج، 5
در سورة «مؤمنون» نمونه‎ای از «صبر جمیل» عرضه شده كه در سورة معارج، پیامبر اسلام بدان مأمور شده است. در سورة «معارج» به رستگاری و پاداش بندگان مؤمنی اشاره دارد كه در مقابل تمسخر كافران صبر كردند. پیامبر گرامی اسلامی ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز از جانب مشركان قریش رنج و آزار و تمسخر بسیار می‎دید. از این رو، یكی از مواردی كه آن حضرت باید صبر می‎كردند، در مقابل آنان بود.
م ـ مؤمنون، 114 ـ 113 و معارج، 4
بنابر سورة «مؤمنون» در روز قیامت، كافران در پاسخ به این پرسش كه چه مدت در دنیا اقامت داشته‎اند، می‎گویند یك روز یا قسمتی از یك روز و به آن‌ها می‎گویند شما تنها مدت اندكی در زمین زندگی كرده‎اید و بنابر سورة «معارج»، مدت زمان روز قیامت برابر با پنجاه هزار سال دنیاست كه در مقایسه با مدت عمر انسان در دنیا، واقعاً هم تمام عمر او در مقابل آن بسیار اندك است.
4 ـ نتیجه
1. عمل‎كردهای محققان در زمینة «فواید كاربرد الفاظ مكرّر در قرآن كریم» غالباً «یك لفظ مكرّر» را در برمی‎گیرد.
2. تحقیقات پژوهش‎گران دربارة «فواید مكرّر بودن تمام الفاظ دو یا چند آیه» از میان 72 مورد، تنها سه مورد آن را تحت پوشش قرار می‎دهد.
3. فایدة مكرّر بودن تمام الفاظ یك یا چند آیة واقع در یك سوره به تعداد زیاد، نشان دادن هدف سوره و تأكید بر اهمیت موضوع آن است.
4. فایدة مكرّر بودن تمام الفاظ یك یا چند آیة واقع در یك سوره به تعداد كم، تعیین هدف و یادآوری آن و مشخص نمودن محدودة یك سری آیات مربوط به موضوعی خاص است.
5. فایدة مكرّر بودن تمام الفاظ یك یا چند آیة واقع در دو یا چند سوره، راه‎نمایی برای یافتن توضیحات بیش‌تر دربارة مطالب آن سوره‎هاست.
6. كاربرد الفاظ مكرّر در قرآن نه تنها مفید، بلكه در حدّ اعجاز است.




قرآن در آینة پژوهش2 ـ پ ساروی

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:45 - 0 تشکر 504250

تناسب آیات و سوره‌های قرآن(1)



 اشاره
قرآن كریم از نظر بعد زیبایی شناختی در میان همه‌ی كتاب‌ها بی‌نظیر است. نحوه‌ی چینش حروف، تك‌واژه‌ها، عبارت‎ها و آیه‌ها با وزن و آهنگشان، بیش‌ترین نقش را در آفرینش این پدیدة بی‌بدیل هنری ایفا كرده است.
در میان انواع تناسبی كه بین الفاظ و معانی قرآن برقرار است. تناسب بین سوره‌ها و تناسب بین برخی از مجموعه آیات یك سوره ـ كه در مواقع مختلف نازل شده‌اند ـ مورد اختلاف دانش‌مندان قرآن شناس است. برخی به این قسم از تناسب قایل بوده و سخت از آن دفاع كرده‌اند تا جایی كه یكی از مفسران، تفسیر خود را «نظم الدُّرَر فی تناسب الآیات و السور» نامیده است. در مقابل، عده‌ای نیز چنین تناسبی را ـ به ویژه بین سور قرآن ـ نپذیرفته‌اند. هر دو اندیشه بر مبانی چندی مبتنی است. در این مقاله ضمن بحث از مبانی طرفین و گزارش دلایل موافقان و مخالفان. از اندیشه‌ی تناسب بین همه‌ی اجزای قرآن جانب‌داری شده و به بیان تناسب بین آیاتی پرداخته شده است كه به ظاهر نامتناسب می‌نمایند.
1. مقدمه
موضوعی كه در این مقاله مورد بررسی قرار می‌گیرد، به صورت پراكنده در بسیاری از تفاسیر مورد بحث قرار گرفته و با عناوین مختلفی چون تناسب و مناسبت،[1] اتصال (پیوستگی)،[2] نظم[3] و تعلّق[4] معرفی شده است.
نخستین كسی كه در مورد وجه تناسب آیات به ظاهر غیر مرتبط و نیز مناسبت میان سوره‌های قرآن به بررسی جدی پرداخته است، ابوبكر نیشابوری (م 324ق) است كه در بغداد به این بحث می‌پرداخته و عالمان بغداد را به خاطر ناآگاهی از این علم سرزنش می‌كرده است. پس از وی بسیاری از مفسّران به اختصار یا تفصیل در این موضوع سخن رانده‌اند كه می‌توان از اینان به ترتیب تاریخ یاد كرد:
1. ثعلبی (م 427ق) در الكشف و البیان عن تفسیر القرآن.
2. طبرسی (م 548م) در مجمع البیان.
3. فخر رازی (م 606ق) در مفاتیح الغیب.
4. احمد بن زبیر (م 708ق)در البرهان فی مناسبة ترتیب سور القرآن.
5. ابوحیان (م 745ق)در البحر المحیط.
6. بقاعی (م 885ق) در نظم الدُرر فی تناسب الآیات و السور.
7. عمادی (م 982ق) در ارشاد العقل السلیم الی مزایا الكتاب الكریم.
در سده‌های اخیر نیز شماری از مفسران به این بحث همت گماشته و حتّی برخی از آنها محور كار خود را همبستگی آیات و سور قرار داده‌اند كه در این میان می‌توان به آلوسی، سید قطب، علّامه طباطبایی، حجازی، شلتوت، مراغی، زحیلی، و حوّی اشاره نمود.[5]
در مقابل این گروه بسیاری از مفسران، به نحو شایسته، بدین مبحث نپرداخته و حتی اعتنایی به آن نداشته‌اند. برخی نیز این بحث را بیهوده و نادرست پنداشته‌اند. این عدم اعتنا را می‌توان ناشی از عوامل زیر دانست:
1. اعتقاد به اجتهادی بودن ترتیب همه یا بعضی از آیات؛
2. پیچیدگی و تا حد زیادی ذوقی بودن موضوع بحث.
در این مقاله ضمن اشاره به انواع ارتباط بین اجزای قرآن و نظریه‌های موافقان و مخالفان، به بیان ارتباط بین آیاتی می‌پردازیم كه به ظاهر غیرمرتبط هستند. اگرچه نمی‌توان به یقین گفت كه آنچه به ذهن ما خطور می‌كند تنها وجه یا وجوه ارتباط این آیات است، ولی دست‌كم می‌تواند پاسخ‌گوی انتقادهای عده‌ای باشد كه آشكار نبودن ارتباط میان بعضی از آیات مجاور را دلیل بر تحریف قرآن و یا حتی عدم نزول آن از سوی خداوند دانسته‌اند: «أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ» «سجده (23)، 2»
2. نظریه‌های مختلف در باب ارتباط اجزای قرآن
مسأله‌ی لزوم ارتباط و یا عدم لزوم ارتباط از دیرباز مورد اختلاف بوده است؛ عدّه‌ای همچون شوكانی منكر وجود این ارتباط‌اند؛[6] آلوسی ارتباط هر آیه را با ماقبل در جایی لازم می‌داند كه بر ماقبل عطف شده باشد؛[7] علّامه‌ی طباطبایی نیز موجب ارتباط را تنها در سوره‌هایی می‌داند كه یكباره نازل شده‌اند و یا در آیاتی كه پیوستگی آنها روشن است.[8]
به عنوان نمونه، شوكانی چنین می‌گوید:
«نزول قرآن برحسب حوادث مختلف می‌باشد كه این وقایع با هم متفاوت و گاهی منتاقض است، پس آیات نیز به سبب آنها با هم اختلاف دارند و سخن گفتن در مورد تناسب آیات سبب می‌شود كه افراد نادان و یا مغرض تصور كنند كه بلاغت و اعجاز قرآن به ظهور این تناسب بستگی دارد، چنانچه او این ظهور را نباید به عیب‌جویی می‌پردازد... .»[9]
در جواب باید گفت: هم‌نشینی مطالب متضاد از نظر موضوع با فرضیه‌ی تناسب آیات مغایرتی ندارد، برای مثال، مدح و سرزنش با هم تضاد دارند ولی بیان آن دو در كنار هم نه تنها پسندیده است، بلكه هریك مورد تأكید قرار می‌گیرد، به همین دلیل گفته‌اند «تُعْرَفُ الْاَشْیَاءُ بِأَضْدَادِهَا». هم‌چنین تعداد نسبتاً كمی از آیات هستند كه وجه یا وجوه ارتباطشان آشكار نیست كه با اندكی تأمّل می‌توان حداقل، عدم امكان ارتباط این آیات را نفی كرد و اگر شرط بیان مطالب، عدم برداشت ناصحیح فرد مغرض یا نادان باشد پس باید تمامی آیات متشابه از قرآن حذف شود. در ضمن، یافتنن وجه مناسبت میان آیات به ظاهر غیرمرتبط، انگیزه‌ای برای تعمّق و تدبّر انسان در آیات الاهی می‌باشد. نیز از مزایای كلام بلیغ، استفاده‌ی بیش از یك معناست.
بی‌گمان خداوند حكیم و خبیر پیش از وقوع حوادث مختلف بر آنها آگاهی داشته و در بیان مطالب برترین روش‌های بلاغت را می‌پیماید.
به طور كلی، سخنان منكران وجود ارتباط بین اجزای قرآن با دو اشكال روبه‌رو است كه باید به آن پاسخ گویند. این دو اشكال عبارتند از:
1. قرآن مجموعه‌ای به هم پیوسته و واحد بوده است كه نزول تدریجی آن بر اساس حكمت‌هایی صورت گرفته است: « وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلاً» «اسراء (17)، 106» بنابراین نباید تدریجی بودن نزول قرآن موجب آن شود كه این پیوستگی مورد غفلت قرار گیرد.
2. میان وجود ارتباط با آگاهی از ارتباط، تفاوتی قایل نشده‌اند. چه بسا بین برخی از آیات، ارتباط وجود داشته باشد، ولی ما موفق به فهم آن نشده باشیم.
3. انواع ارتباط بین اجزای قرآن
ارتباط میان اجزای قرآن را می‌توان به چندین صورت فرض كرد. در این جا ضمن شمارش آنها، برای هریك نمونه‌ای ذكر می‌كنیم.
3 ـ 1. ارتباط میان اجزای یك آیه: طبیعی است كه میان اجزای یك آیه ارتباطی باشد و در مواردی چون آیه‌ی 26 سوره‌ی رعد كه ظاهراً بین «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ» با آیه‌ی قبل و دیگر بخش‌های آیه به ظاهر ارتباطی وجود ندارد، وجوه ارتباطی را می‌توان در نظر گرفت.
3 ـ 2. ارتباط میان آیات یك سوره با ابتدای آن: ارتباط آیات 127 سوره‌ی نساء: «وَ یَسْتَفْتُونَكَ فِی النِّساءِ...» و آیه 176: « یَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ...» را با آیات 1 تا 13 این سوره، می‌توان به عنوان نمونه‌ی این نوع ارتباط ذكر كرد.
3 ـ 3. ارتباط میان آیات مجاور در یك سوره: همانند آیات سوره‌ی حمد و یا سوره‌ی ناس.
3 ـ 4. ارتباط بین آیات غیرمجاور در یك سوره: مانند آیات 48 و 123 در سوره‌ی بقره.
3 ـ 5. ارتباط میان ابتدای یك سوره با انتهای سوره‌ی قبل: مانند ابتدای سوره‌ی حدید (57) و انتهای سوره‌ی واقعه(56).
3 ـ 6. ارتباط بین بخشی از یك سوره با ابتدای سوره‌ی بعد: مانند آیات 7 و 8 سوره‌ی محمّد (47) و آیات ابتدای سوره‌ی فتح (48).
3 ـ 7. ارتباط میان بخشی از یك سوره با بخشی از سوره‌ی بعد: نمونه‌ی این ارتباط در سوره‌ی 27 (آیات 7 تا 14) و سوره‌ی قصص (28) ـ آیات ابتدای سوره تا آیه‌ی 48 و آیات 76 تا 82 ـ مشاهده می‌شود.
3 ـ 8. ارتباط بین بخشی از یك سوره با سوره‌ی بعدی: مانند آیه‌ی 2 سوره‌ی عصر (103) و سوره‌ی همزه (104).
3 ـ 9. ارتباط میان بخشی از یك سوره با سوره‌ی دیگر: مانند سوره‌ی هود (11) ـ آیات 25 تا 48 ـ و سوره‌ی نوح(71).
3 ـ 10. ارتباط بین بخشی از یك سوره با بخشی از سوره‌ی دیگر: این نوع ارتباط برای نمونه میان آیات 10 تا 11 سوره‌ی حدید (57) با آیات 16 و 17 سوره‌ی تغابن (64) مشاهده می‌شود.
3 ـ 11. ارتباط میان یك سوره با سوره‌ی دیگر: برای نمونه میان سوره‌ی ضحی (93) با انشراح (94) به حدی كه برخی گفته‌اند: ممكن است این دو سوره جمعاً یك سوره باشد.
4. برخی از وجوه ارتباط آیات
وجوه گوناگونی از ارتباط بین آیات و اجزای قرآن كریم وجود دارد كه در این جا برخی از مهم‌ترین آنها را برمی‌شمریم.[10]
4 ـ 1. تأكید ماسبق: برای نمونه در آیات 5 و 6 سوره‌ی انشراح (94) ملاحظه می‌شود: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِیُسْرا».
4 ـ 2. تفصیل و تشریح مطالب گذشته: مانند آیات 17 تا 19 سوره‌ی ذاریات (51) كه ویژگی‌های محسنین را كه در آیه‌ی 16 از آنها یاد شده، تشریح می‌نماید.
4 ـ 3. بیان مصداق ماسبق: آیات 7 و 8 سوره‌ی عنكبوت (29) نمونه‌ای از این نوع ارتباط است.
4 ـ 4. تعلیل مطلب در گذشته: در آیات 41 و 48 سوره‌ی واقعه این ارتباط را می‌توان مشاهده كرد.
4 ـ 5. تبیین مجمل: برای مثال آیه‌ی 74 سوره‌ی حجر (15) مبیّن آیه‌ی 173 سوره‌ی شعراء (26) است.
4 ـ 6. تقیید مطلق: برای مثال آیه‌ی 127 سوره‌ی بقره (2) كه مقیّد آیه‌ی 5 سوره‌ی مائده (5) می‌باشد.




[1] . از تعابیری است كه فخر رازی در این مورد به كار برده است. ر.ك: مفاتیح الغیب، ج 3، ص 222 و... . ابوحیان نیز در البحر المحیط این تعبیر را به كار گرفته است.
[2] . تعبیری است كه طبرسی در مجمع البیان آن را به كار برده است. فخر رازی نیز در برخی موارد از آن استفاده نموده است. ر.ك: مفاتیح الغیب، ج 12، ص 104.
[3] . عنوان این مبحث در مجمع البیان بوده و فخر رازی هم در مفاتیح الغیب از این تعبیر استفاده نموده است.
[4] . فخر رازی در پاره‌ای موارد از این تعبیر استفاده نموده است. ر.ك: مفاتیح الغیب، ج 22، ص 121 و 123 و... .
[5] . آلوسی: روح المعانی؛ سید قطب: «فی ضلال القرآن» و «التصویر الفنی فی القرآن»؛ علّامه طباطبایی: المیزان فی تفسیر القرآن؛ حجازی: التفسیر الواضح و الوحدة الموضوعیة؛ شلتوت: «تفسیر القرآن الكریم» و «الی القرآن الكریم»؛ مراغی: تفسیر المراغی؛ زحیلی: التفسیر المنیر؛ سعید حرّی: الاساس فی التفسیر.
[6] . شوكانی: فتح القدیر: ج 1، ص 72 و 73.
[7] . آلوسی: روح المعانی، ج 1، ص 206 و ج 18، ص 218.
[8] . محمد حسین طباطبایی: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 150.
[9] . شوكانی: پیشین، ص 73.
[10] . ر.ك: عباس همامی: چهره‌ی زیبای قرآن، اصفهان، انتشارات بصائر، 1375ش، ص 43 ـ 47.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.