ویژگیهاى امالقرى
در قرآن كریم شهر مكه موصوف به صفت امالقرى گشته و به پیامبر اكرم از جانب خداوند فرمان داده شده است تا مردم امالقرى و اطراف آن را انذار كند (از خدا بترساند) :
«و كذلك اوحینا الیك قرآنا عربیا لتنذر امالقرى و من حولها»
در این كه بیتالله الحرام و بلدالحرام یعنى سرزمین مكه برترین مكانهاى روى كره زمین است، جاى هیچ تردیدى نیست و اساسا اگر سرزمین مكه از مكانهاى دیگر برتر نبود خداوند خانه خود را در آنجا بنا نمىكرد و جهت قبله دین خاتم خود را به آن سو قرار نمىداد. اما برخى با استناد به همین آیه كریمه، هم اكنون امالقرى - در مفهوم خاص سیاسىاش - را به دولت و جغرافیاى سیاسى فعلى آن سرزمین تسرى مىدهند و بعضى از هموطنان نیز «اخبارىگونه» نسبتبه این كه ایران را امالقراى جهان اسلام بدانیم، حساس هستند. غافل از اینكه اولا مقصود از امالقرى در چنین مباحث، مسئول بودن و مسئولیت داشتن یك كشور در مقابل كل امت اسلام است. ثانیا این معنى از امالقرى كه در واقع نوعى پیشقراولى امت اسلام است، ویژگیها و خصوصیاتى دارد و به صرف ادعا نمىتوان یك كشور را امالقرى نامید. از میان این خصوصیات و ویژگیها به مهمترین آنها اشاره مىكنیم.
1- رهبرى و نظام حكومتى
همچنان كه قبلا گفتیم از وظایف بزرگ حكومت اسلامى هدایت مردم به سوى سعادت حقیقى و اجراى احكام و حدود الهى مىباشد. بنابراین بدیهى است كه راهبر و حاكم این حكومت - كه رهبر جهان اسلام نیز خواهد بود - مىبایست اطلاع دقیقى از مبانى دینى و احكام شریعت داشته باشد. به همین جهت رهبرى واقعى حكومت اسلامى شایسته كسى است كه هم اطلاعات عمیق دینى داشته و هم بالاترین تدبیر و قوه مدیریت را دارا باشد. نظریههاى صائب و تصمیمگیریهاى دقیق در شرایط حساس و بحرانى جهان اسلام، مىتواند بسیار راهگشا باشد. همچنین داشتن روحیهاى «وحدتگرا» كه نتیجه آن مىتواند به «همگرایى اسلامى» و «وحدت امت» بینجامد و دورى جستن از اندیشههاى آن مىتواند به «همگرایى اسلامى» و «وحدت امت» بینجامد و دورى جستن از اندیشههاى افراطى فرقهاى - مذهبى كه ضد وحدت است، از خصوصیات و ویژگیهاى برجسته یك رهبر نمونه كشورى است كه مىخواهد (یا مىتواند) امالقرى جهان اسلام قلمداد شود.
حال تصور كنید در كشورهایى كه ملاك حكمرانى حاكمان، لیاقت و شایستگى اسلامى نبوده و ملاكهایى چون خون و ژن و نظام موروثى براى حكومت مطرح مىباشد و از دیگر سو حاكم و حكمرانان آن كشور كمترین اطاعتى از اصل دین و شریعت (فارغ از نوع مذهب) ندارند; آیا به راستى چنین حكومتهایى مىتوانند حكومت اسلامى واقعى تلقى شوند; چه رسد به اینكه امالقرى باشند.
یا اگر نظام حكومتى براساس ملاكهاى كشورهاى غربى (مثل زور و كودتا توسط نظامیان) باشد و یا رؤساى آن حكومتها مشروعیتخود را - به تمامى - از طریق دموكراسیهاى لیبرال هدایتشونده! غربى به دست آورده و در عین حال كمترین اطلاعى از دین و مسایل دینى نداشته و حتى تمامى تحصیلات خود را در كشورهاى غیراسلامى و در رشتههاى غیردینى غرب گذرانده باشند; آیا چنین اشخاصى مىتوانند مصالح واقعى جامعه خود و مصالح امت اسلام را شناسایى كرده و مفاسد آن را دفع نمایند؟ آیا به راستى چنین افرادى مىتوانند راهبرد وحدت اسلامى را ترسیم و همگرایى مذاهب مختلف و متنوع اسلام را موجب شده و جبهه مستحكمى در مقابل جبهه كفر به وجود آورند؟ قطعا در نزد هر صاحب خردى پاسخ به این پرسش منفى خواهد بود. بنابراین در نظر گرفتن نظام حكومتى و ساز و كار به قدرت رسیدن حاكم، یكى از معیارهاى راهگشا در تشخیص حكومت مقتدر و شایسته اسلامى است و باید دید كه حاكم آن كشور لیاقت، شایستگى و شانیت ریاست امالقرى را دارد یا خیر؟
2-رعایت حدود و حفظ شعائر اسلامى در جامعه
بدون شك جوامعى كه در حفظ شعائر اسلامى به حداقل بسنده مىكنند و بعضا حتى در سطح جامعه و رسانههاى عمومى آن كشور فساد علنى و رفتارهاى آشكار دیده مىشود، شایستگى سیادت جهان اسلام كه مىبایستبه سوى فضیلت و معنویتحركت كند را ندارند و قطعا چنین كشورهایى نمىتوانند الگوى امتبراى رسیدن به فضایل اخلاقى و اجتماعى گردند. بنابراین معیار، كشورى بیشترین لیاقت و شایستگى امالقرى بودن را دارد كه بیشترین پایبندى به اصول دینى را داشته و این اصول را در سطح جامعه خود پیاده كرده باشد.
3- شجاعت و شهامت كفرستیزى
امالقراى جهان اسلام به واسطه مسئولیتسنگینى كه در نجات مظلومان و محرومان و ستمدیدگان مسلمان دارد، مىبایستشهامت و جسارت برخورد با مستكبران و زورگویان را داشته باشد. كشورهایى كه در عمل نشان دادهاند كه زیر یوغ بندگى مستكبران هستند، چگونه مىتوانند داعیه نجات امت اسلامى را داشته باشند، بدون تردید كشورهایى كه بیشترین ملاطفت را با دشمنان درجه یك اسلام دارند، نمىتوانند و نخواهند توانستحتى براى مسلمانان دلسوزى كرده و از محرومین دردى را دوا كنند.
4- دفاع از حدود و ثغور اسلام در مجامع بینالمللى
یكى از وظایف مهم امالقرى اسلامى صیانت از حیثیت و هویت اسلام در جهان است. امالقرى بایستى نسبتبه مسائل و اعتبار و خدشه وارد شدن به اصول و مقدسات اسلام حساس بوده و در مقاطعى كه دشمنان اسلام قصد ضربهزدن به اصول و مقدسات آن را دارند ساكت ننشیند و به هر وسیله ممكن از آن دفاع كند و فرصت هر نیت پلیدى را در نطفه خفه نماید و یا در صورت بروز آن به بهترین نحو آن را در مجامع بینالمللى مطرح كرده و ریشه آن را بخشكاند. همان طورى كه مشاهده كردیم در قضایاى مختلفى كه براى اسلام و مسلمین و قرآن كریم پیشآمد بسیارى از كشورها و رهبران آنها كه داعیه رهبرى امت اسلام را دارند یا سكوت كامل كرده و یا تحرك اندكى از خود نشان داده و یا به طریقى با عاملان اهانت از در سازش برآمدند نظیر قضیه فلسطین، كتاب توطئه آیات شیطانى و قتل عام مردم مسلمان بوسنى و. . . در حالى كه در تمام عمر امام فلسطین یكى از دغدغههاى اصلى ایشان بوده و هنوز هم جمهورى اسلامى ایران بزرگترین مدافع حقوق فلسطینیان در جهان است و در قضیه توطئه كتاب آیات شیطانى نیز امام با شهامت و صلابت كامل این توطئه را خنثى كرد (كه جاى بحث مفصلى دارد) و حكم ارتداد و اعدام سلمان رشدى را صادر كردند و در سایر موارد نیز جمهورى اسلامى ایران همواره مدافع اسلام و مسلمانان به هر طریق ممكن بوده و هست.
5- تلاش در جهت اشاعه احكام و فرهنگ غنى اسلام
یكى دیگر از ویژگیهاى امالقرى تلاش براى معرفى و اشاعه احكام، قوانین، فرامین، و فرهنگ دین مبین اسلام در جهان به شیوههاى مختلف و در مناسبتهاى مختلف مىباشد كه بایستى تلاش شود تا از طریق گفتگو، مفاهمه، تبلیغات، تاءلیف قلوب و. . . كامل بودن و سعادت بخش بودن آن را به جهانیان شناساند و مهمترین ابزار در این راه فرهنگ اسلامى مىباشد كه متاسفانه تا كنون كشورهاى اسلامى عملكرد چندان رضایتبخشى در این زمینه نداشتهاند و تبلیغات غریبان بر آنها اثر گذاشته به جاى صدور فرهنگ اسلامى، یا آن را به كلى فراموش كرده و یا به صورت خیلى كمرنگ به آن عمل كردهاند و به جاى آن فرهنگ غرب را با آغوش باز پذیرا شدند فقط در بعد از انقلاب اسلامى و رهنمودهاى امام مبنى بر صدور انقلاب بوسیله فرهنگ و تبلیغات فرهنگى یكبار دیگر نام اسلام در جهان زنده شد و تمام هم ایشان همین مساله بود. در سالهاى اخیر هم ریاست جمهورى اسلامى ایران در پاسخ به نظریه هانتینگتون مبنى بر برخورد تمدنها كه نه تنها مورد استقبال جهانیان قرار نگرفتبلكه باعث ناخرسندى بسیارى از دانشمندان و جامعه شناسان جهانى قرار گرفت، نظریه گفتگوى تمدنها را ارائه كردند كه علاوه بر اینكه فطرتهاى سالم و پاك دنیا آن را پذیرفتند سازمان ملل متحد از آن استقبال كرده و سال 2000 را سال گفتگوى تمدنها نامیدند و كنفرانس سران كشورها را به این مناسبت تشكیل دادند كه باز هم افتخارى براى مسلمانان و ایرانیان شد كه اساس و مبناى این نظریه رهنمودهاى نجاتبخش قرآن كریم و اسلام عزیز و امام راحل بود.
6- دارا بودن توانمندیهاى ژئوپولتیك و راهبردى
این معیار اگر چه به عنوان یك شرط مجرد چندان قابل توجه نیست اما به عنوان یك امتیاز بسیار حائز اهمیت است. كشورهایى كه داراى جمعیت و نیروى انسانى اندك و مساحت ناچیزى هستند یا از اهمیت ژئوپولتیك ضعیفى برخوردارند، خواهناخواه قابلیت و استعداد لازم را براى سازماندهى امت اسلامى و جهان اسلام نداشته و یا حداقل مىتوان گفت كه با مشكل مواجه خواهند شد و در مواجهه با دشمنان بسیار آسیبپذیر خواهند بود.
آنچه كه گفته شد مهمترین خصوصیات و ویژگیهایى است كه به واسطه آنها یك كشور، استعداد و توانایى و قابلیت امالقرى بودن را پیدا مىكند. بنابراین مىتوانیم این نتیجه را بگیریم كه امالقرى بودن یك كشور، بستگى به تحقق این شرایط و ویژگیها دارد و لذا مىتواند ثابت و همیشگى نباشد: با این توضیح كه یك كشور ممكن است در یك زمان امالقرى باشد و در زمانى دیگر لایق این منصب نباشد. نتیجه این كه امالقرى در یك نسل به نسل دیگر به ارث نمىرسد، مگر این كه صفات و شرایط نیز به نسل بعدى منتقل شده و به ارث رسیده باشد و آن كشور همچنان به لحاظ معیارهایى كه گفته شد برجستگى و شایستگى امالقرى بودن را داشته باشد.
با عنایتبه توضیحاتى كه در رابطه با امالقرى بودن كشورى ارائه شد مىتوان این نتیجه را گرفت كه از زمان پیدایش انقلاب اسلامى به رهبرى امام تا كنون كه چند سال از رحلت ایشان مىگذرد مشخصههاى امالقرى به طور كامل فقط در كشور ایران وجود داشته و بس. امیدواریم كه براى همیشه مدافع مظلومین و موطن امید مسلمانان باقى بماند زیرا هر فكر و ایده و مكتبى نیاز به محافظانى دارد كه آن را حفظ كرده، توسعه داده تثبیت نمایند و براى این امر حتما بایستى یك پایگاه فیزیكى نیز وجود داشته باشد تا به وسیله آن برنامه توسعه و اشاعه و یارى مسلمانان و محرومین صورت گیرد كه از آن پایگاه به امالقرى تعبیر مىشود لذا در نظر گرفتن مصالح و منافع آن پایگاه براى بقاى آن الزامى است و حفظ و صیانت از امالقرى عین مصلحت اسلام استبا این توصیف هیچگونه تضادى بین منافع و مصالح مردم (كشور ایران) به عنوان امالقرى و مصالح و منافع اسلام وجود ندارد.
براى هر چه بیشتر روشن شدن موضوع باز هم از كلام امام بهره مىگیریم:
«روابط خارجى ما براساس حفظ آزادى، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمین است» .
امام با قاطعیت تمام حفظ مصالح و منافع مردم را از وظایف غیر قابل انكار خویش تلقى مىكنند:
«سیاست ما همیشه بر مبناى حفظ آزادى و استقلال و حفظ منافع مردم است كه این اصل را هرگز فداى چیزى نمىكنیم» .
امام هدف از تشكیل حكومت را فقط براى تامین منافع و مصالح مردم مىدانند و قبل از پیروزى انقلاب در پاسخ به سؤالى، هدف از تشكیل حكومت را اینگونه بیان مىفرمایند:
«حكومت آینده هیچ تعهدى جز در برابر ملت و حفظ منافع و مصالح آنها ندارد» .
بنابراین مىتوان این نتیجه كلى را گرفت كه مصلحت در سیاستخارجى اول مصلحت اسلام استبعد مصلحت مردم یا منافع ملى البته در مورد مصلحت اهم اسلام همانطورى كه در مقدمه فصل بیان شد كسانى مىتوانند این مساله را درك و هضم نمایند كه دیدگاه امام را براساس اسلامى و مفاهیم و اهداف اسلامى درك كنند در خارج از این چارچوب هیچگاه نمىتوانند این اولویت را بپذیرند. مورد دیگرى كه به نظر مىرسد توضیح داده شود این است كه مصلحت اسلام خود در واقع مصلحت مردم مىباشد یعنى اسلام به خودى خود نیازى به مصلحت ندارد و مكتب اسلام براى سعادت و خوشبختى انسانها برنامه تعریف كرده است در نهایت صلاح اسلام مصالح و منافع براى سعادت بشر است و امام به این وجه مستتر در مكتب اسلام توجه كرده و در تشخیص مصلحت اهداف بلندمدت را مدنظر دارند و خود را مامور سعادت همه انسانها مىدانند نه فقط سعادت مردم كشورى خاص مثل ایران.