[quote=modir_e_movafagh;]خب خب خب ( شکلک مخصوص لطفا تصور شود ! )
بهههله تصور شد!!!:)
مثل اینکه باید بار صندلی رو ببندیم ( ولی جهت نگرفتن دل دوستان امیدوارم هرچه زودتر یه صندلی داشته باشم )
و حالا اولین و آخرین سوالمو میدم بهت ثمره ی عزیزم
ای خدااااا بارو بندیلمونو بسته بودیمااااا ولی ایــــــــــــول ترولر عزیز!!حسن ختام خوبیه آخر صندلیییی!!!:)) این ترول که بدون شرح و برداشت آزاد هست رو برامون توصف کن D;
چششششششششششششببب!!!
فقط اینو توضیح بدم که اونجا منظور از کلور گرل کسی نیست جز ثمره ی باهوش که صندلی رو به نحو احسن شروع کرد و تموم میکنه :)
جدی!!! منظورت منممممرسییی اگه همراهی شماها نبود که سردخونه میشد!!!!
سلطان سنجر ببخشید سلطان صندل (!) صندلی داغ، که اوایل صندلی احساس میکرد سوپر منه (!)(هر هر هر!:))
با ورود ثمره به صندلی و با همراهی یاران پولادین و اژدها کوچولوهای آتشین(!) رعب و وحشت بر دل های خفته ی خودو ضـــــالین و گم کردگان طریق حق ایجاد کرد !!! در کل صندلی صدای شی ایز کلور گرل و شی هز استرانگ فرند به گوش جان می رسید صدایی خفه شده در اعماق وجودشان که تنها با چشم دل یارای رویت آن میتوان بود(!) آری! این بود ثمره و فرجام روزها عناد و سرکشی! این بود فرجام بستن چشم به روی حقیقت! حال که این واقعیت دردناک را درک کردند بی صبرانه درصدد تخته کردن درب صندلی برآمده! حااال سلطان سنجر ببخشید سلطان صندل! با سیبیلای غضبناک!!!و با سینه ای مالامال خشششم و سرفکندگی فریاد برآورد:
کلوز دِ هات چیر!!!اوووف تاحالا این طوری ولف نزدم:))))