• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 4505)
سه شنبه 15/5/1387 - 14:12 -0 تشکر 50682
زین العابدین، امام عارفین

بسم الله الرحمن الرحیم

میلاد زین العابدین، امام عارفین

ستاره چهارمین بر همگان جهان مبارک باد.

 

 

زهرى گوید: از على بن الحسین علیه السلام شنیدم كه فرمود: آیات قرآن ، گنجینه هستند و سزاوار است هر گنجینه اى كه گشوده مى شود، در آن بنگرى (اصول كافى ، كتاب فضل القرآن ، معرب ، ج 2، ص 446 - لقاء الله ، ص 62)

ماه شعبان، ماه پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) را به همه ی عزیزان تبریک می گویم.

همان طور که همه شما دوستان می دانید هددف از ایجاد این تایپیک آشنایی با زندگانی امام بزرگوارمان امام زین العابدین می باشد انشاءالله با کمک دوستان تایپیک فعال و موثری داشته باشیم.

 

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

چهارشنبه 30/5/1387 - 0:6 - 0 تشکر 53027

نقش اساسی امام سجاد در انتقال پیام واقعه عاشورا

امام علی ‌بن ‌الحسین(ع)، مشهور به زین ‌العابدین و سجاد بنا به نقل مشهور در سال 38 هجری در مدینه به دنیا آمد. در هنگام حادثه کربلا 22 یا 23 سال سن داشته و بنا به نظریه بیشتر دانشمندان اسلامی از برادر شهیدش حضرت علی ‌اکبر، کوچک‌تر بوده است.

قیام بزرگ عاشورا به رهبری امام حسین(ع) از نیمه ماه رجب سال 60 هجری آغاز و در دهم محرم سال 61 هجری به فرجام رسید. مرحله دوم، دوره پیام رسانی و تثبیت ارزشهای نهضت و عرصه جهاد فرهنگی و تبیین آرمان‌های آن قیام مقدس بود که به رهبری امام علی ‌بن‌ الحسین(ع) تداوم یافت.

امامت شیعه و رهبری نهضت کربلا در عصری به امام سجاد(ع) منتهی گشت که او به همراه نزدیک‌ترین افراد خاندان آل علی(ع) به اسارت می ‌رفتند. آل علی(ع) آماج تیرهای ستم و تهمت و افترائات سیاستمداران بنی ‌امیه قرار داشتند، ارزشهای دینی دستخوش تحریف و تغییر امویان قرار گرفته، روحیه شجاعت و حمیت اسلامی و باورهای دینی مردم سست، احکام دینی بازیچه نالایقان اموی شده، خرافه گری رواج یافته، روحیه شهامت و شهادت طلبی در زیر شلاق و شکنجه و ارعاب امویان محو گشته بود. 

امام زین‌ العابدین(ع) در صورتی که تنها سه تن پیرو واقعی داشت، حرکت جهاد فرهنگی و پرورش شخصیت‌ها را در دستور کار خود قرار داد که زمینه ساز انقلاب فرهنگی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) گشت. از این رو برخی از نویسندگان، آن حضرت را «باعث الاسلام من جدید» نامیدند.

شاهد واقعه
اولین صحنه گزارش شده حیات اجتماعی و سیاسی امام زین ‌العابدین(ع) در قیام حسینی، مربوط به شب عاشورا است. او خود می ‌گوید:
شامگاه شب عاشورا پدرم یاران خود را به نزد خویش فراخواند. من در حالی که بیمار بودم نیز خدمت پدر رفتم تا گفتار او را بشنوم. پدرم فرمود: خدا را ستایش می ‌کنم و در تمام خوشی و ناخوشی او را سپاس می ‌گویم.... من یارانی بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بیتی فرمانبردارتر و به صله ‌رحم پای ‌بندتر از اهل ‌بیتم نمی ‌شناسم. خداوند شما را جزای نیک عنایت کند.

من می ‌دانم که فردا کار ما با اینان به جنگ خواهد انجامید. من به شما اجازه می ‌دهم و بیعت خود را از شما بر می ‌دارم تا از سیاهی شب برای پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده کنید و هر یک از شما دست یک تن از اهل ‌بیت مرا بگیرید و در شهرها پراکنده شوید تا خداوند فرج خویش را برایتان مقرر دارد. این مردم تنها مرا می ‌خواهند و چون بر من دست یابند با شما کاری ندارند.
در صحنه دیگر از آن شب می ‌خوانیم که امام سجاد(ع) می ‌فرماید:
«شبی که بامداد آن پدرم کشته شد من بیمار بودم و عمه ‌ام زینب پرستار من بود. پدرم در حالی که این بیت‌ها را زمزمه می ‌کرد نزد من آمد:

یا دهر افٍّ لک من خلیل کَمْ لَکَ فی الاشراق و الأَصیل
من طالبٍ و صاحبٍ قتیل و الدّهر لایقَنُع بالبدیل
و انّما الأمر الی الجلیل و کلُّ حیٍّ سالکُ سبیل

من مقصود پدرم را از خواندن این بیت‌ها دریافتم و گریه گلویم را گرفت امّا گریه خود را باز داشتم و دانستم که مصیبت فرود آمده است». 

امام سجاد(ع) در صحنه کربلا بیمار بود و این بیماری نیز حکمت و مصلحت الهی برای امت اسلام بوده تا در سایه آن وجود حجت خداوند در زمین حفظ شود و امر خلافت و وصایت رسول(ص) تداوم یابد.
پس از واقعه
او خود شاهد واقعه کربلا بود و همت گمارد؛ تا یاد و خاطره حماسه‌سازان عاشورا را در نهاد جامعه اسلامی بارور سازد. دشمن نیز همچون تمامی عصرها این نکته را دریافته بود که مرکز اصلی انقلاب‌ها و مبارزات عدالت‌خواهانه مردم، ولایت و امامت است. هدف قطعنامه عبیداللَّه ‌بن ‌زیاد که نوشته بود: «مردی از خاندان حسین(ع) را زنده مگذارید». حتی نوشته ‌اند عبیدالله برای دستگیری و تحویل امام زین‌ العابدین و تحویل او به مأموران پسر زیاد، جایزه قرار داد.

حمید بن‌ مسلم، گزارش نویس حادثه کربلا می ‌گوید: لشکریان به سراغ علی ‌بن ‌الحسین ‌رفتند، او بیمار افتاده بود. شمر خواست او را بکشد، چون ابن ‌زیاد دستورداده بود تا تمامی مردان خاندان حسین(ع) کشته شوند. من مانع شدم و گفتم سبحان اللَّه! شما کودک و بیمار را می ‌کشید؟ در این هنگام عمر بن ‌سعد رسید و گفت این بیمار را آسیب نرسانید.

یُریدونَ لِیُطفؤا نور اللَّهِ بأفواهِهِم و اللَّه متُّم نوره و لوکره الکافرون؛
می ‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا - گرچه کافران را ناخوش آید- نور خود را کامل خواهد گردانید.

الهی و ربی من لی غیرک... 

چهارشنبه 30/5/1387 - 0:8 - 0 تشکر 53028

نقش سیاسی امام سجاد(ع) در عصر اسارت

الف. انتقاد شدید از موضع فریبکاران کوفی


علی‌ بن‌ الحسین(ع) در سرزنش مردم شهر کوفه چنین فرمود:
مردم، آنکه مرا می‌ شناسد، می ‌شناسد. آنکه مرا نمی ‌شناسد خود را به او می ‌شناسانم. من علی، فرزند حسین، فرزند علی‌ بن ‌ابیطالبم. من پسر آنم که حرمتش را در هم شکستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وی را اسیر کردند. من پسر آنم که در کنار نهر فرات سر بریدند، در حالی که نه به کسی ستم کرده و نه با کسی مکری به کاربرده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بریدند و این مرا فخری بزرگ است.

مردم آیا شما به پدرم نامه ننوشتید؟ و با او بیعت نکردید؟ و پیمان نبستید؟ و فریبش ندادید؟ و به پیکار او برنخاستید؟ چه زشت‌کارانید و چه بداندیشه و کردارید. اگر رسول خدا به شما بگوید: فرزندان من را کشتید! و حرمت مرا در هم شکستید! شما از امت من نیستید، به چه رویی به او خواهید نگریست؟

مردم کوفه که مجذوب سخنان حماسی و مخلصانه سید ساجدان قرار گرفته بودند، فریاد برآوردند که ما فرمانبردار توایم و از تو نمی ‌بریم و با هر کس که گویی پیکار می ‌کنیم و با آنکه خواهی در آشتی به سر می ‌بریم! یزید را می ‌گیریم و از ستمکاران بر تو بیزاریم.

امام علی ‌بن ‌الحسین(ع) از موضع سست کوفیان آشنا بود فرمود:
هیهات! ای فریبکاران دغل باز، ای اسیران شهوت و آز. می ‌خواهید با من هم کاری کنید که با پدرانم کردید؟ نه به خدا. هنوز زخمی که زده‌اید خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخی این غمها گلوگیر و اندوه من تسکین‌ ناپذیر است. از شما می‌ خواهم نه با ما باشید نه بر ما.

ب. مبارزه با حاکمان اموی

اولین رویارویی و برخورد زین ‌العابدین(ع) با حاکمان اموی پس از واقعه کربلا، برخورد و گفتگوی امام با پسر زیاد حاکم خیره سر کوفه بود. وقتی اسیران آل محمد(ص) را وارد کاخ ابن ‌زیاد نمودند، عبیدالله بن ‌زیاد از نام او پرسید. فرمود من علی فرزند حسینم. ابن ‌زیاد گفت: مگر خداوند علی ‌بن‌ الحسین را نکشت؟ امام علی(ع) فرمود: برادری داشتم که مردم او را کشتند. پس زیاد گفت: خداوند او کشت، امام(ع) فرمود: «اللَّه یتوفی الانفس حین موتها». استدلال امام(ع) اشاره به این بوده که آنها برادرش را کشتند و خداوند او را قبض روح کرد.

ابن ‌زیاد که مست غرور و کینه بود دستور داد تا او را بکشند. او با قاطعیت و شجاعت تمام در پاسخ ابن زیاد فرمود:

آیا من را از مرگ می ‌ترسانی؟ مگر نمی ‌دانی شهادت میراث کرامت و افتخار ماست.

نکته مهمی که در این گفتگو به چشم می ‌خورد اولاً قاطعیت و شجاعت و روحیه شهادت‌ طلبی امام سجاد(ع) است و دیگر آگاهی کامل امام سجاد(ع) به نوع پشتوانه فکری حکومت امویان


ج. هدایت خلق به رهبران راستین اسلام
شام از هنگامی که به قلمرو مسلمانان در آمد، تا عصر امام سجاد(ع) تنها حاکمان و فرمانروایان طائفه بنی ‌امیه را در خود دیده بود. مردم این سرزمین نه محضر پیامبر(ص) را درک کرده بودند و نه روش اصحاب صالح آن حضرت را. شامیان اسلام را در چهره امویان دیده بودند و تنها آنان را بازماندگان و خاندان پیامبر می ‌دانستند. در عصر حکومت و فرمانروایی چهل ساله معاویه بر دیار شام، بر این نکته همت شده بود که مردم شام را در جهل و بی ‌خبری نگاهدارند.

از این رو آنان بر خلاف کوفیان تنها همین را می‌ دانستند که فردی خارجی به نام «حسین» بر امیرالمؤمنین یزید!!! شوریده و توسط سپاه خلیفه به قتل رسید و خاندان وی به اسارت گرفته شدند. از این رو شهر را آراسته و جشن گرفته بودند.

علی ‌بن‌ الحسین(ع) در حالی که غل جامعه برگردن وی آویخته و دست او را با زنجیر بسته بودند وارد آن شهر کردند. امام محمد باقر(ع) از پدرش علی ‌بن‌ الحسین(ع) روایت می ‌کند که حضرت فرمود: «من را بر شتری که عریان بود و جهازی نداشت سوار کردند و سر مقدس پدرم حسین را بر نیزه‌ ای نصب نموده بودند... با این وضع وارد دمشق شدیم».

وظیفه خطیری که بر دوش امام سجاد(ع) بود آن بود که در این شهر با چنین وضعی که به خود گرفته بود، خاندان وحی و اهل بیت عصمت که عدل قرآن بودند را به شامیان بی‌ خبر بشناساند تا مردم رهبران حقیقی اسلام را دریابند. شناساندن این امر کاری بود که باید انجام می ‌شد، به ویژه که رخدادهای بعد از پیامبر(ص) سبب خاموش شدن خاندان رسول خدا(ص) در صحنه سیاست شده بود. امام زین ‌العابدین(ع) در شام به این امر همت گمارد هم در برخوردهای شخصی که در بین راه و در شام پیش آمد و هم در خطبه معروفش در مسجد اموی شام به معرفی اهل بیت(ع) پرداخت.

الهی و ربی من لی غیرک... 

سه شنبه 5/6/1387 - 10:8 - 0 تشکر 54066

روش امام سجاد علیه السلام

برای احیای سنت پیامبر


جوّ سیاسی دوران امامت امام سجاد علیه السلام به گونه‌ای بود که نمى‏توانستند به تأسیس مكتب و تربیت علنى بپردازند. ایشان برای احیای سنت از دست رفته پیغمبر صلی الله علیه و آله به تربیت بردگان ‌پرداخت. که این راه را بهترین روش مى‏شمرد. امام بردگان خود را فرزند مى‏نامید و آنان را با تعبیر «یا بُنَى» صدا مى‏زد. امام ‏علیه السلام با این برخورد مى‏فهماند كه نزد وى، مسلمانِ آزاد و برده برابر است. وى هیچ گاه بردگان خود را تنبیه نمى‏كرد، بلكه خطاهاى آنها را مى‏نوشت و در آخر ماه مبارك رمضان همه را در یك جا گرد مى‏آورد و خطاهاى هر یك را برایش مى‏خواند و از وى بر ترك آن اقرار مى‏گرفت. از آنان درخواست مى‏كرد همان گونه كه او آنها را بخشیده است، آنان نیز برای امام علیه السلام از پروردگار طلب بخشش نمایند. سپس حضرت به آنان جایزه مى‏داد و همه را در راه خدا آزاد مى‏كرد. وى با این روش به آنها «اخلاق اسلامى» مى‏آموخت. امام علاوه بر اینها، وسایل لازم را براى یك زندگى مستقل و آبرومندانه به ایشان مى‏بخشید.(1) حضرت این عمل را سنت رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏شمرد و با این روش آنان را دانش مى‏آموخت، رفتار و فرهنگ اسلامى تعلیم مى‏داد و از ارزش و شخصیت انسانى بهره‏مند مى‏نمود.(2) سیره امام سجاد علیه السلام چنین بود كه در اعیاد، به ویژه عید فطر، بیست برده و كنیزِ تربیت شده در راه خدا، آزاد مى‏كرد.

این عمل امام علیه السلام یك مكتب انسان ساز بود و پایه مهمى براى گسترش اسلام ناب به شمار مى‏رفت. امام سجاد علیه السلام این رفتار را در تمام ایام، در طول سال تكرار مى‏نمود، چنان كه بردگان نیز از آن آگاه بودند و بدین جهت، هنگام خرید مشتریان، خود را در معرض دید آن حضرت قرار مى‏دادند و تا ایشان را نمى‏دیدند خویشتن را از نگاه دیگران پنهان مى‏داشتند.

با توجه به این كه بردگان از سرزمین‏هاى دور آورده مى‏شدند، معلوم مى‏شود كه روش امام سجاد علیه‌السلام و برخورد ایشان با زیردستان، به ویژه بردگان، در نواحى دیگر نیز معروف بوده است.

برخى نوشته‏اند: امام زین‏العابدین‏ علیه السلام در هر سال، ماه و روز، برای هر خطا و اشتباهى بردگان را آزاد مى‏کرد، تا این كه سپاهى از مردان و زنانِ آزاد شده فراهم شدند كه همه در ولاى امام سجاد علیه‌السلام بودند و تعدادشان به پنجاه هزار یا بیشتر مى‏رسید.(3) برخى نیز رقم بردگان آزاد شده به دست مبارك امام سجاد علیه السلام را تا یكصد هزار یاد كرده‏اند.(4) بعضى از همین آزاد شدگان كه در مكتب پرورشى امام سجاد علیه السلام تربیت شده بودند، به محدثانى برجسته و پرتلاش تبدیل شدند، كه از آن جمله مى‏توان از شخصیت‏های بزرگى چون: حسن بن سعید اهوازى، حسین بن سعید اهوازى، احمد بن حسین بن سعید و شعیب نامى یاد نمود كه همه از موالى و آزاد شدگان امام سجاد علیه السلام هستند.(5) شیخ طوسى نیز راوى معروف، على بن یحیى بن الحسن را از همین افراد شمرده است.(6)

بردگان نزد امام علیه السلام همانند آزادگان بودند. آنان رفت و آمدهاى معمولى داشتند و مانند سایر مردم مى‏زیستند. آنان از محضر امام ‏علیه السلام كسب فیض مى‏كردند و به افرادى پاك و مهذّب تبدیل مى‏شدند. «سعید بن مسیّب» مى‏گوید:

یك سال قحطى شد، چنان كه همه چشم انتظار نزول باران بودند؛ اما دعاى هیچ كس اجابت نمى‏شد. به ناگاه دیدیم غلام سیاهى از مردم كناره گرفت. آرام آرام رفت تا بر بالاى تپه‏اى رسید و دست به دعا برداشت. هنوز دعاى او تمام نشده بود كه ابرى در گوشه آسمان پیدا شد. ابر آهسته پیش آمد تا تمام آسمان را فراگرفت. به ناگاه آسمان غرّشى كرد و بارش باران آغاز شد. غلام، خدا را شكر كرد و از تپه پایین آمد. من كه آن كرامت را دیدم، به همراه مردم دنبالش رفتم تا به خانه امام سجاد علیه السلام رسیدم. غلام، داخل خانه شد. من خدمت امام‏ علیه السلام رسیدم و از ایشان خواستم تا او را به من ببخشد. حضرت چون مرا مى‏شناخت و مى‏دانست اهل اذیت و آزار نیستم، پذیرفت... چون غلام آگاه شد، از من پرسید: چه چیز تو را به این خواسته واداشت؟ پاسخ دادم: به خاطر آنچه از تو دیدم. غلام دست به دعا برداشت و گفت: «پروردگارا! این رازى بود نهفته بین من و تو؛ حال كه فاش گردید، مرا بمیران و نزد خود ببر.» هنوز در حال گریه و دعا بود كه مُرد.(7)

 

 

خدایا ریشه ی شادی های مرا در غم دیگران قرار مده... 

 

يکشنبه 4/5/1388 - 15:18 - 0 تشکر 135706

سلام

خجسته میلاد با سعادت

سلطان عشق و ساقی عشق و راوی عشق

بر همه تشنگان عشق مبارک باد.

یا علی

پروردگارا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

سه شنبه 6/5/1388 - 10:31 - 0 تشکر 136298

بسم‌الله الرحمن‌الرحیم

یا ارحم الراحمین

سلام 

سلام اى چارمین نور الهى

كلیم وادى طور الهى

تو آن شاهى كه در بزم مناجات

خدا مى‏ كرد با نامت مباهات

تو را سجاده داران مى‏شناسند

تو را سجده گزاران مى‏شناسند





جشن میلاد امام چارمین آمد پدید

روز وجد مؤمنات و مؤمنین آمد پدید

درّة التّاج فضیلت جوهر علم لدن

حضرت سجّاد زین العابدین آمد پدید

میلاد زینت عبادت كنندگان علی‌ابن‌الحسین علیه‌السلام مبارك 

اللهم عجل لولیك‌الفرج

 

الهی به حق فاطمه ،عجل لفرج مولانا صاحب الزمان

سه شنبه 6/5/1388 - 19:59 - 0 تشکر 136566

سلام

عیدتون مبارک

امام سجاد (ع) :

 هر آیه اى از قرآن، خزینه اى از علوم خداوند متعال است،

 پس هر آیه را كه مشغول خواندن مى شوى، در آن دقّت كن كه چه مى یابى.

مستدرك الوسائل: ج 4، ص 238، ح 3

هركس داراى چهار خصلت باشد، ایمانش كامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتى خداوند را ملاقات مى كند كه از او راضى و خوشنود است:


1 ـ خصلت خودنگهدارى و تقواى الهى به طورى كه بتواند بدون توقّع و چشم داشتى، نسبت به مردم خدمت نماید.

2 ـ راست گوئى و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگى.
3 ـ حیا و پاكدامنى نسبت به تمام زشتى هاى شرعى و عرفى.
4 ـ خوش اخلاقى و خوش برخوردى با اهل و عیال خود.

مشكاه الأنوار: ص 172، بحارالأنوار: ج 66، ص 385، ح 48

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
سه شنبه 6/5/1388 - 21:59 - 0 تشکر 136617

هو الرحمن الرحیم

سلام

امام سجّاد(ع) در عین آن كه زینت عبادت كنندگان، بزرگمرد عبادت، عرفان و سجده بود، مجاهد بزرگ فی سبیل اللّه بود، كانون علم و اندیشه و معرفت بود، تواضع ویژه ای داشت، و در عین آن كه شكوه و جلال و ابهت خاصی داشت، دارای حلم و بردباری و سعه صدر مخصوصی بود، و در یك كلمه كانون همه كمالات انسانی و ارزشهای والای معنوی، و زیبنده این شعر معروف بود كه:

آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری

رخ زیبا ید بیضا دم عیسی داری

از شیوه های زندگی امام سجّاد(ع) این كه: بسیار متواضع بود، نه تنها از همنشینی با تهیدستان و مستضعفان عار نداشت، بلكه مشتاقانه در كنار آنها مینشست و همچون دوست صمیمی با آنها هم صحبت می شد، بعضی این روش را از آن حضرت نپسندیدند، و از نشست و برخاست آن حضرت با طبقه پایین دست، انتقاد كردند، امام سجّاد(ع) در پاسخ آنها فرمود: «اِنّی اُجالِسُ مَن أَنْتَفِعُ بِمُجالِسَتِهِ فی دِینی؛11 من با كسی همنشین میشوم كه از مجالست او به نفع دینم بهره مند گردم

یك روز امام سجّاد(ع) سوار بر مركب از راهی میگذشت چشمش به جمعی از بیماران جذامی كه در كنار هم نشسته بودند و غذا می خوردند افتاد، آنها وقتی كه امام را دیدند او را دعوت به خوردن غذا كردند. امام(ع) آن روز را روزه بود، به آنها فرمود: «اگر روزه نبودم، در كنار سفره شما مینشستم.» امام سجّاد(ع) آن روز به خانه خود بازگشت، دستور داد غذای مطبوعی آماده كردند، آنگاه همه آن جذامیان را به خانه خود دعوت كرد، آنها به خانه آن حضرت آمدند، امام(ع) در كنار آنها نشست و با هم از غذا خوردند.

محمدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج 2، ص 123

ياد خدا آرامبخش قلبهاست...

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.