سلام
نمیدونم اصلا نمیتونم درباره ی این فیلم بنویسم
میام بنویسم خشكم میزنه
چهر هی پاك اون دخترك راضیه چقدر وقتی بغض میكرد قیافش دیدنی بود به نظرم خیلی قشنگ بازی كرده بود
قشنگ بازی كده بود ینی چی؟ ینی منو جذب كرد همه ی حركاتش دعواهاش با اون سرباز و همه وهمه منو جذب كرد
چه قدر زحمت كشید تا تونست بالاخره پولشو جور كنه و اونو از مادرش گرفت توی راه اتفاقات زیادی واسش افتاد كه اونو نا امید نمكیرد
و برای رسیدن به اون ماهی كه به بیان خودش مث عروس میمونه چقدر تلاش كرد
خیلی جالب بود كه با وجود اون همه ماهی كه توی حوض بود بازم راضیه ازاون ماهی های توی مغازه میخواست چرا چون به نظرش اونا بزگتر بودن
ینی وقتی ها ماهی توی تنگ میره بزرگ دیده میشه به خاطر دیواره یتنگو وقتی بزرگتر خب خیلی قشنگ تره
شاید بخواد سطحی نگری بعضی از ادمارو نشون بده
من نمیدونم كیارستمی چیو میخواست بگه ولی میدونم این فیلم به این سادگیا نبود
هر سكانس شاید پشتش یه رازی بود
من زیاد این كارگردانو نمیشناختم فقط اسمشو شنیده بودم با مشق شب ازش خوشم اومد از كاراش از فیلماش نمیدونم چرا فیلماش با همه فرق میكنه
راستی چرا كیارستمی همیشه عینك دودی میزنه؟
واون پسر همسایشون كه ماهی هارو از حوض خونه ی راضیه اینا برمیداشت وبه بهونه ای كه میخواد اونارو سر سفره ی خودشون بذاره اونارو میفروخت
اگه فقط تو حیاط چند تا همسایه كه حوض داشتن اینكارو میكرد حسابی كاسبی میكرد
اون بچه كلاهبرداری كردنو از كی یاد گرفته بود كلك زدنو از كی یاد گرفته بود؟ بچه ها كه فطرتشون پاكه مث منو شما نیتسن؟
برادر راضیه خیلی بچه ی نازی بود چقدر جالب میخواست به خواهر كوچكترش حاكمیتت كنه
چقدر جالب یه وقتایی همچی یه ذره غیرتی میشد ؟
اون پسرك بادكنك فروش صحنه یاخر فیلم جالب بود همه رفتن پی كار خودشون واون پسرك تنها موند با یه بادكنك سفید سال نو رو اغاز كرد
این صحنه یه چیزایی رو به ادم میده كه قابل بیان نیست شایدم منتواناییشو ندارم
دركل من از فیلم خوشم اومد
ممنون
یا حق