فیلم در جهان با یک حرکت لوکوموتیو با یک تصویر از ضبح گاو زبون بسته و چند تا تصویر ساده ی دیگر شروع شد ،
برادران لومییر آگوست و لویی در سال 1895 عدهای را برای تماشای اولین نمایش خود به زیرزمین کافهای در پاریس دعوت کردند. به هنگام نمایش از یک پیانیست هم دعوت شده بود-این نوازنده کارش اجرای موسیقی پس زمینه برای فیلم بود. اما در واقع وظیفهی دیگری نیز بر عهده داشت و آن، پوشاندن سروصدای دستگاه نمایش بود .
در سالنهای نمایش آن دوران که دستگاه سینماتوگراف در بین مردم قرار می گرفت و سر و صدای خاص خودش رو داشت تماشاگران قبل از فیلم و در هنگام پخش فیلم در مورد این دستگاه جادویی با یکدیگر صحبت می کردند و شاید عده ای هم برای از بین بردن این موجود شیطانی از قدرت های الهی کمک می خواستند . این حواس پرتی تماشاگران در حین پخش فیلم با شروع موسیقی که از پیانو پخش می شد تا حدودی از بین می رفت و این یکی از اصلی ترین فواید موسیقی متن است . و دلیلش هم این بود که مردم به سالنهای کنسرت و موسیقی عادت داشتند و در آن مکانها با شنیدن صدای موسیقی حواسها همه جمع میشد حالا تو سینما اگه موسیقی نباشه مطمئنا حواسها پرت میشود .
پس از استفادهی لومییرها از یک نوازنده در سالن نمایش این مساله بصورت یک قانون درآمد، اگر چه آنها نمیدانستند حضور موسیقی برای تکامل این پدیدهی جدید چقدر ارزشمند خواهد بود. با هجوم مشتاقان دیدار سینماتوگراف، دستاندرکاران سینما اقدام به نمایش فیلم در سالنهای بزرگتر کردند، تعداد نوازندگان بین سه نفر تا یک ارکستر متغییر بود. در بعضی سالنها نیز از دستگاه گرامافون استفاده میشد و پخش موسیقی ضیط شده کار نوازندگان را انجام میداد. اما تکنولوژی هنوز ضعیفتر از آن بود که بتواند مشکل حضور موسیقی و صدا را با یک دستگاه گرامافون حل کند.
ژوزف گرشنسون مدیر واحد موسیقی استودیوهای یونیورسال که شخصیت کاری خود را به عنوان یک نوازنده ویولون و همراهی کنندهی پیانو در سالن سینما آغاز کرد، در کتاب موسیقی فیلم از خاطرات خود چنین میگوید:
"یکی از اولین فیلمهایی که من با آن کار کردم بالها نام داشت. این فیلم بخشی از حاشیه صدا را که شامل افکت، شلیک گلوله و صدای هواپیما میشد روی یک صفحه گرامافون به همراه داشت، بندرت این صحفه همزمان با فیلم پخش میشد و این غیر عادی نبود اگر صدای شلیک گلوله به جای نبرد در صحنهی عاشقانه شنیده میشد. موسییقی هم همیشه کلاسیک با شخصیتی سمفونیک بود."
کار همراهی موسیقی با تصاویر روی پرده به اشکال مختلف با توجه به میزان تخصصی افراد تقاوت میکرد. هر چه نوازندگان مهارت بیشتری داشتند کارایی آنها در هماهنگی با تصاویر روی پرده بیشتر میشد. در همان کتاب موسیقی فیلم ، در بخش مربوط به سینمای صامت چنین آورده شده است:
"دیوید راکسین که در اواسط دههی چهل به یکی از آهنگسازان برجستهی دوران خود تبدیل شد، اولین بار با تماشای پدرش در حال رهبری ارکستر در سالن سینما، به این کار علاقمند شد. چوبدست رهبری او(پدرش) یک چراغ کوچک داشت و باطریش را همراه با یک باطری اضافی در جیبش میگذاشت. نوازندگان در آن سالن تاریک با تعقیب نور چوبدستی فرامین او را اجرا میکردند. آنها بایستی با توجه به اتفاقات روی پرده سینما، این آمادگی را برای رفتن از قطعهای به قطعه دیگر میداشتند."
در آن زمان بحث مهارتهای فردی نوازندگان نیز مطرح بود، چرا که این مهارت به آن ها کمک میکرد تا بصورت ناگهانی و برحسب نیاز صحنههای فیلم نوع موسیقی یا ریتم و تمپو قطعه را تغییر دهند. در کتاب موسیقی فیلم در این مورد اشارات جالبی شده است:
"ارگانیستهای سالنهای نمایش بسیار ماهر بودند، انواع ملودیهای پاپ و کلاسیک را از حافظه اجرا میکردند. ویلیام.جی.بلانکارد ، پروفسور بازنشسته رشتهی موسیقی کالج پومونا ، شخصیت کاری خود را در کماپانی میدوست به عنوان یک نوازندهی ارک همراهی کننده در فیلمهای صامت آغاز کرد. او آن دوران را یک تلاش موفق میداند، چرا که تمام رنگآمیزی ارکستر و صداسازی ادوات مختلف میتوانست در کنترل یک نفر باشد."
ادامه دارد...