این هم چند نمونه از بیتهای زیبای وی
آنچنان زی که بمیری به رهی
نه چنان زی که بمیری به رهند
ای بیخبر از سوخته و سوختنی
عشق آمدنی بود نه آموختنی
با بدان کم نشین که در مانی
خو پذیر است نفس انسانی
در جستن نان، آب رخ خویش مریزید
در نار مسوزید روان از پی نان را
هر کجا ظلم رخت افکنده است
مملکت را ز بیخ بر کنده است
ای سنایی کفر و دین در عاشقی یکسان شمر
جان ده اندر عشق و آنگه جان ستان را جان شمر
هست خوش باشد کسی را کو ز خود باشد بری
خوش بود مستی و هستی خاصه بر روی نگار
من به حق باقی شدم اکنون که از خود فانیم
هان ز خود فانی مطلق شو به حق شو استوار