تکلیف بزرگترها در زدوخورد کوچکترها
با گله و شكایت و گریه در حالی كه جیغ میزد وارد اتاق شد. درست متوجه حرفهایش نمیشدم. سعی كردم اول آرامش كنم اما مساله حادتر از آن بود كه به این راحتیها آرام شود...
بالاخره ساكت شد. پرسیدم چه شده و در جواب گفت: «با پسر همسایه دعوایم شد و كتكم زد. من نمیدانستم باید چه كار كنم.» علت دعوا را پرسیدم. حق با پسرم بود اما من هرگز به او یاد نداده بودم برای گرفتن حقش، از خشونت استفاده كند. باید دعوا کردن را یادش میدادم؟ مثلا میگفتم اگر دوستت به تو سیلی زد، تو هم سیلی بزن؟ به نظرم عقلانی نبود اما مگر جز این است كه من به عنوان یك مادر باید سلاحی در اختیارش قرار دهم تا به كمك آن بتواند از سختیهای زندگی بگذرد؟ آنچه میخوانید، پاسخ روانپزشکان کودک به پرسشهای رایج والدین در این زمینه است.
آیا باید كتكزدن و دعوا را به فرزندم بیاموزم؟
نه، خشونت روش خوبی برای حل مشكلات نیست و لازم است این مساله را كاملا به كودك فهماند. به او یاد دهید كتكزدن دوستان نه تنها كار درستی نیست، بلكه میتواند خطرناك هم باشد. نباید سیلی را با سیلی جواب داد. حتی اگر فرزند شما خشن است و عادت به زدن دوستانش دارد، بهتر است او را تهدید كنید که در صورت تکرار این عمل تنبیه خواهدشد.
اگر به فرزندم بگویم كتك نزن یا دعوا نكن، پس چگونه از خود دفاع كردن را به او بیاموزم؟
به او بگویید اگر دیگران به او حمله كردند، فورا یكی از بزرگترها را باخبر كند. متاسفانه گاهی والدین به این موضوع بیتوجهاند و حتی وقتی كودك از یکی از دوستان به آنها گله میكند، اهمیتی به اصل ماجرا نمیدهند و میگویند اشكالی ندارد! روش صحیح این است كه دلیل دعوا را جویا شوید و به فرزندتان یاد دهید چگونه با كودكی كه او را زده، برخورد كند. منظور آموزش سیلی در مقابل سیلی نیست. رفتار درست را بیاموزید. مثلا به كودك بگویید به كسی كه تو را زد محكم بگو: «تو دیگر دوست من نیستی و من دیگر با تو بازی نخواهم كرد.»
اگر كودكم به تنهایی نتوانست از خودش دفاع كند، لازم است من دخالت كنم؟
اگر كودك به تنهایی موفق به اتمام دعوا نشد، شما میتوانید با كودكی كه او را كتكزده مستقیم صحبت كنید. بهترین روش، بیان این جمله است: «اگر دست از كار زشتت برنداری، با من طرف خواهی بود» كودك تا 8-7 سالگی معمولا به حمایت والدین نیاز دارد و باید بفهمد كه میتواند روی كمك آنها حساب كند. به این ترتیب اعتمادبهنفس او بالاتر میرود و در دعواهای بعدی مقاومتر خواهد بود.
آیا نباید با والدین كودك دعواگیر خشن صحبت كنم؟
این كار معمولا بیفایده است زیرا والدین كودك خشن معمولا از كودك خود دفاع میكنند و سعی نمیكنند متوجه اصل ماجرا باشند. بهتر است مسایل كودكانه را خیلی به دنیای بزرگترها نكشانیم. البته اگر در محل دعوا حضور داریم و والدین كودك دیگر هم هستند، میتوان ماجرا را با آنها درمیان گذاشت.
آیا برخی كودكان آسیبپذیرتر از دیگران هستند؟
بله، معمولا بچههایی كه رابطه عاطفی قوی با والدین دارند وقتی مادر و پدر از آنها دور میشوند، احساس امنیت نمیكنند. بهتر است والدین چنین كودكانی همیشه نزدیكشان باشند و به آنها بفهمانند حقوقی دارند و باید هنگام سلب شدن این حق، حتی اگر حضور نداشتند، از خود دفاع كنند.
اگركودكم همیشه مورد تهاجم یك كودك بهخصوص قرار میگیرد چه كنم؟
باید دلیل ماجرا را بفهمید و با آن كودك صحبت كنید. گاهی دلیل این امر میتواند اعتمادبهنفس كاذب كودك یا تمایل به نشان دادن قدرتش باشد. بعد از صحبت با كودك مهاجم، باید به فرزندتان بگویید از او دور بماند و در صورت لزوم و تکرار ماجرا بزرگترها یا معلم خود در مدرسه را خبر كند.
چگونه دفاع از خود را به كودك یاد بدهم؟
آموزش ورزش (مخصوصا ورزشهای رزمی) میتواند تا حد زیادی آمادگی جسمانی كودك را بالا ببرد. باید بپذیریم كه در برخی شرایط ایستادن در مقابل فرد مهاجم ضروری است. اعتمادبهنفس كودكی كه میداند چه موقع و به چه شكل باید از خود دفاع كند، بالا میرود.
هنگام دعوای خواهر و برادرها چه رفتاری باید داشته باشم؟
ابتدا باید از كودكی كه مورد تهاجم قرار گرفته دفاع و او را از طرف مقابل دور كنیم. تاكید روی این مساله كه كتكزدن درست نیست وگرنه تنبیه خواهیدشد، لازم است. اگر دعواها همیشگی است، باید ریشه مساله را جستجو كرد. احترام گذاشتن به هر کودک در خانواده تا حد زیادی میتواند جلوی دعواهای خواهر و برادرها را بگیرد.
خواهر و برادرها ممکن است به خاطر ظاهریترین مسائل با هم دعوا کنند: مثل اینکه کجا بنشینند، کی به کی دست میزنه، پدر کدامیک را بیشتر دوست داره… به نظرتان آشنا میرسد؟ بله چون دعوای بچهها رفتاری است که بخضی از بزرگ شدن آنهاست. اما کارهایی هست که والدین میتوانند برای به حداقل رساندن دعوای بچهها انجام دهند.
1. دعوای بچهها را نادیده بگیرید. البته این توصیه باید با این احتیاط همراه باشد که در دعوای آنها با هیچ آسیبی (جسمی، احساسی یا فکری) همراه نباشد. در این موارد حتماً باید مداخله کنید. اما بیشتر دعواهای بچهها فقط کلکل و مشاجره عادی است و مداخله والدین فقط حل کردن مشکل توسط خود بچهها و آشتی کردنشان را کندتر میکند. خیلی وقتها دعوا کردن راهی برای بچهها برای جلب توجه است و برای بعضی از آنها، توجه منفی از توجه نکردن بهتر است. اگر والدین دعوای آنها را نادیده بگیرند و اجازه ندهند آن به مرکز خانه تبدیل شود، آنها دیگر دلیلی برای دعوا کردن نخواهند داشت. مادری بود که یکی از اتاقهای خانه را اتاق دعوا نامیده بود و هروقت بچهها میخواستند دعوا کنند او از آنها میخواست که به آن اتاق بروند و تازمانیکه مشکلشان را حل نکردهاند از اتاق بیرون نیایند. تنها دلیلش هم این بود که دوست نداشت سروصدا و مشاجره بشنود.
2. در برخورد با رفتارها و دعوای بچهها، حفظ برابری دو طرف ضروری است. یکی از دامهایی که ممکن است والدین در آن گرفتار شوند این است که تلاش کنند بفهمند چه کسی دعوا را شروع کرده است، و کی چه گفته است و بعد چه چیز باعث بدتر شدن دعوا شده است. جانبگیری کردن یا تعیین مجازاتهای متفاوت زمینه را برای برچسب قربانی و قلدر زدن فراهم میکند. در اکثر موارد، مجازات بچهها باید یکسان باشد: بدون هیچ استثنا. هدف باید این باشد که میل به برد و باخت را در دعواهای بچهها از بین ببرید.
3. به بچهها راههایی آموزش دهید که با آرامش و همکاری برای مشکلاتشان راهحل پیدا کنند. حتی بچههای خیلی کوچک مسائل ابتدایی عدالت و جنگ نکردن را درک میکنند. درمورد دعوا کردن و راههای دیگر برای حل مشکلات با فرزندانتان صحبت کنید. همیشه قوانینی برای کارهایی که برای حل مشکلاتشان میتوانند بکنند و نمیتوانند بکنند تعیین کنید )مثلاً داد کشیدن، گریه کردن، زد و خورد). از آنها بخواهید ایدههای خود را مطرح کنند و بعد امتحانشان کنند. ممکن است از راهکارهایی که پیشنهاد میکنند متعجب شوید ولی آنها خودشان خوب میدانند که چه چیزی برایشان موثرتر است. بچههای یک خانواده همیشه سر اینکه شب چه فیلمی تماشا کنند دعوا داشتند. والدین گفتند که دخالتی در این قضیه نمیکنند اما هر فیلمی که هر دو بچهها تمایلی به دیدن آن نداشتند را در لیست "ندیدنیها” قرار میدادند. اگر بچهها همه فیلمهایی که پیشنهاد میشد را رد میکردند، آنوقت آن شب بدون دیدن فیلم باید میخوابیدند. بعد از اینکه این اتفاق یکبار افتاد، خواهر و برادر تمایل بیشتری برای توافق کردن سر یک فیلم پیدا کردند.
4. وقتی بچهها با هم کنار میآیند، آنها را تشویق کنید. تحسین و تمجید کمک بسیار زیادی به ایجاد رفتارهای مثبت در بچهها دارد. رمز کار این است که دعوای آنها را نادیده گرفته و وقتی درست رفتار میکنند به آنها توجه کنید. بچهها خیلی زود متوجه این موضوع میشوند.
5. الگوی خوبی باشید. وقتی خودتان مدام با هم دعوا کنید، نمیتوانید انتظار داشته باشید که بچههایتان اصلاً با هم دعوا نکرده و خوشرفتاری کنند. والدین باید الگوی بچهها در طریقه برخورد و رفتار با هم باشند.
6. در زمانهای فشار هم آرامش خود را حفظ کنید. بچهها با دقت میبینند که والدینشان چطور در زمان عصبانیت، مخالفت با چیزی یا بررسی مشکلات رفتار میکنند. در زمانهایی که تحت فشار هستید هم خوددار باشید و خونسردیتان را حفظ کنید تا الگوی خوبی برای فرزندانتان باشید. اگر بچهها اینقدری بزرگ هستند که درک کنند، میتوانید با آنها درمورد احساسی که در زمان عصبانیت در بعضی موقعیتها دارند با آنها حرف بزنید. از بچهها بخواهید که نمایشی بازی کنند که مثلاً عصبانی هستند و از آنها بخواهید ببینند به جز دعوا کردن و داد کشیدن چه رفتارهای دیگری میتوانند از خود نشان دهند.
7. بچهها به دلایل مختلفی با هم دعوا میکنند و واکنش والدین به آنها در زمانیکه باید مداخله کنند به شکل دادن وضعیت دعوا کردن آنها در آینده کمک میکند. اگر والدین داد بزنند، دستپاچه شوند یا عصبانی شوند و از الفاظ زشت استفاده کنند، نتیجه این خواهد شد که آن رفتار آزاردهنده در دعواهای بچهها دوباره تکرار خواهد شد.
8. سعی کنید موقعیتهای دعوا کردن را از بین برده یا به حداقل برسانید. همه دلایل دعوا کردن بچهها را پیدا کنید و تلاش کنید آن دلایل را از میان بردارید. اگر هر شب سر اینکه چه کسی روی چه صندلی بنشیند دعوا میکنند، سعی کنید برای آنها سر میز جا مشخص کنید و بعد اگر لازم بود به صورت چرخشی جایشان را عوض کنید. آیا سر رنگ چیزهای مختلف دعوا میکنند؟ برای آنها رنگ های مشابه بخرید. اگر سر اندازه تکه پیتزا یا دسری که به آنها دادهاید این دعوا دارند، قانون بگذارید که کسی که به تکه کردن غذا کمک میکند میتواند خودش تکه موردعلاقه خودش را انتخاب کند. باید بدانید که چه زمان فرزندانتان در بدترین حالت خود هستند، مثلاً کی خسته یا گرسنه هستند یا روز بدی را پشت سر گذاشتهاند، و تا جایی که ممکن است موقعیت دعوای آنها را از بین ببرید. بچهها باید بدانند که آنها را به یک اندازه دوست دارید و صرفنظر از رفتارشان، به یک اندازه خاص هستند. گاهیاوقات یک آغوش و یک بوسه تنها چیزی است که فرزندتان به آن نیاز دارد.
منبع: Femmeactuelle.fr
ترجمه: سمیه مقصودعلی
میگنا / سیمرغ/ هفته نامه سلامت