نتیجه گیرى
خود دنیاى درونى شخص است و شامل تمام ادراكات، عواطف، ارزش ها و طرز تفكر او مى باشد. اگر تصور فرد از خود مثبت و نسبتاً متعادل باشد، شخص داراى سلامت روانى است و به عكس اگر خودپندارى شخص منفى و نامتعادل باشد او از لحاظ روانى ناسالم شناخته مى شود. این پندار و تصورى كه فرد از خود دارد، مسلماً برایش امرى حیاتى مى باشد; چرا كه بر اساس آن زندگى خود را سامان داد، و اهدافى را دنبال مى كند و به عبارتى این خودپنداره تعیین كننده سرنوشت فردى، اجتماعى و به طور كلى زندگى اوست. خودپنداره آموختنى و قابل تغییر است; زیرا علاوه بر آنكه انسان در سراچه طبیعت به ارگانیسم خود وابسته است، در محیط اجتماعى پیچیده هم زندگى مى كند و اما این تغییرات در دوران كودكى بیشتر از دوران بزرگسالى است.
سال هاى اولیه كودكى عامل بسیار مهمى در تكوین شخصیت كودك محسوب مى شود. خانواده نیز خطیرترین، حساس ترین و مهم ترین نقش را در رشد و شكل گیرى و پایدارى خود عهده دارد و محیط خانواده اولین نقش و نگار خود را بر شخصیت كودك مى زند.
در خانواده اى كه صمیمیت، آزادى و احترام حاكم باشد و اصل تعادل در كلیه روش هاى داد و ستد با فرزندانشان رعایت شود، كودك مى تواند هم ثبات خودپندارى را حفظ كند و هم باعث تغییرات مطلوب در شخصیت فرد شود. از یك سو او مى تواند با اطمینان به شخصیت خود با مشكلات روبرو شود و از سوى دیگر بدون داشتن اضطراب و تشویش، رفتارهاى نامناسب خود را مورد تردید قرار داده سعى مى كند آن ها را به نحو مطلوبى تغییر دهد.
نگرش مثبت نسبت به خود و محیط اطراف با انگیزه اى قوى براى تلاش همراه است كه همین باعث مى شود تا افراد بتوانند از حداكثر ظرفیت ذهنى و توانمندى هاى بالقوه خود بهره مند شوند.
مسئله خودپنداره در دین مبین اسلام جایگاه ویژه اى دارد و نقش اساسى در سعادت آدمى ایفا مى كند كه در روایات از آن به معرفة النفس (خودشناسى) تعبیر شده است. زمانى كه انسان به باطن ذات خود رجوع مى كند و خودش را مى بیند (شرافت و كرامت خویش را احساس مى كند) از همین جا احساس مى كند كه پستى و دنائت با این جوهر عالى سازگار نیست، از این روست كه امام هادى(علیه السلام) مى فرماید: «من هانت علیه نفسه فلا تأمن شرَّه» آن كسى كه در خود احساس كرامت نفس نمى كند از شرش ایمن
مباش و در نقطه مقابل آن حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: «من كرمت علیه نفسه هانت علیه شهوته» ; كسى كه بزرگى و كرامت نفس خود را باور دارد، هرگز با گناه خود را نمى آلاید، یا در جاى دیگر اینكه دنیا در نظرش حقیر مى شود.
همین شناخت صحیح از خود و معرفت نسبت به رابطه انسان با خالق است كه او را به اوج قله انسانیت مى رساند و از آن به بهترین معرفت ها تعبیر شده كه در سایه این شناخت و با حركت صحیح در سیر عبودیت و بندگى به لقاى پروردگار نایل و به مقام فناى در او كه قرة العین اولیاء است راه خواهد یافت