اینها خاطرات دکتر فاینمن هست از مدتی که در برزیل درس میداده؛ هم خیلی
جالبه و هم خیلی شبیه ایران؛ داره میگه چرا توی دانشگاهها به معنی واقعی
چیزی که درس داده میشه اسمش علم نیست.
پ ن: آقای فاینمن نوبل فیزیک داشته و کلا خیلی آدم عملیای هم هست. مثلا
موقع تست اولین بمب اتمی آزمایشی حضور داشته و با این که موقع انفجار همهی
دانشمندای دیگه عینک مخصوص زده بودند؛ عینک نمیزنه چون میگه شیشهی این
ماشینی که توش هستند کار همون عینک رو میکنه!
> آن یك ترم تدریس در برزیل و مشاهدة وضعیت آموزش در این كشور برایم تجربة
> خیلی جالبی بود. دانشجویانی كه بهشان درس میدادم بیشترشان عاقبت معلم
> میشدند چون كه در آن سالها در برزیل چندان امكانی برای مشاغل دیگر در اختیار
> فارغالتحصیلان رشتههای علمی نبود. این دانشجویان قبلاً خیلی از درسهای
> فیزیك را گذرانده بودند و درس من قرار بود پیشرفتهترین درسشان در
> الكترومغناطیس باشد ـ معادلات ماكسول و این قبیل چیزها. دانشگاه در چندین
> ساختمان اداری در سراسر شهر پخش بود و كلاس من در ساختمانی رو به خلیج برگزار
> میشد.
> در این كلاس پدیدة خیلی عجیبی كشف كردم: گاهی سؤالی میكردم كه دانشجوها
> فیالفور به آن جواب می دادند اما دفعة بعد كه به نحوی همان سؤال را مطرح
> میكردم اصلاً نمیتوانستند جواب بدهند ! مثلاً، یكبار كه داشتم دربارة نور
> قطبیده صحبت میكردم به همهشان یك ورقه پولاروید دادم. پولاروید فقط نوری را
> عبور میدهد كه بردار الكتریكیاش در جهت معینی باشد، بنابراین توضیح دادم كه
> چطور از تاریك یا روشن بودن صفحة پولاروید میشود فهمید كه نور در كدام جهت
> قطبیده است.
> اول دو ورقة پولاروید را آن قدر روی هم چرخاندیم كه بیشترین نور ممكن از
> مجموعة آنها عبور كند. از این مشاهده نتیجه گرفتیم كه در این حالت راستای
> قطبشِ دو ورقه یكی است، یعنی نوری كه از اولی عبور كرده از دومی هم عبور
> میكند. ولی وقتی از آنها پرسیدم كه چطور میتوانیم جهت مطلق قطبش یك ورقة
> پولاروید را فقط با استفاده از همان ورقه تعیین كنیم، هیچ كس نظری نداشت.
> میدانستم كه برای پاسخ به این سؤال باید قدری ابتكار به خرج داد، پس برای
> اینكه راهنماییشان كرده باشم گفتم: «به نوری كه آن بیرون از دریا منعكس
> میشود نگاه كنید.» باز هم هیچ كس چیزی نگفت.
> بعدش پرسیدم: «هیچوقت چیزی از زاویة بروستر به گوشتان خورده؟» «بله استاد،
> زاویه بروستر زاویهای است كه در آن نورِ بازتابیده از یك محیطِ شفاف كاملاً
> قطبیده است.»
> خُوب، حالا این نور بازتابیده در چه راستایی قطبیده است؟
> در راستای عمود بر صفحة بازتابش، استاد.
> هنوز هم برایم عجیب است، آنها مثل تیر جواب این سؤالها را میدادند. حتی
> این را هم میدانستند كه تانژانت زاویة بروستر برابر با ضریب شكست محیط است.
> گفتم: خُوب، حالا چه میگویید؟
> اما باز هم سكوت. هنوز هم هیچ حرفی برای گفتن نداشتند. همین چند لحظة پیش،
> خودشان به من گفته بودند كه نور بازتابیده از یك محیط شفاف ـ مثل همین دریایی
> كه جلوی چشمشان بود ـ قطبیده است؛ حتی گفته بودند كه در چه راستایی قطبیده
> است.
> بالاخره بیطاقت شدم و گفتم: از پشت پولاروید به دریا نگاه كنید و حالا
> پولاروید را كمكم بچرخانید.
> صداشان بلند شد كه: اِ، چه جالب، قطبیده است! بعد از كلی كلنجار رفتن،
> بالاخره به این نتیجه رسیدم كه اینها همه چیز را حفظ كردهاند ولی معنی هیچ
> كدام از حفظیاتشان را نمیدانند. مثلاً، وقتی میگویند: نوری كه از یك محیط
> شفاف بازتابیده است، نمیدانند كه منظور از محیط یك محیطِ مادی مثل آب است.
> نمیدانند كه «جهت نور» در واقع همان جهتی است كه نگاه میكنید تا چیزی را
> ببینید، و الی آخر. همه چیز را تمام و كمال «از بر» كرده بودند، ولی هیچ چیز
> معنیداری از این «معلومات»شان بیرون نمیآمد. پس همین بود كه وقتی
> میپرسیدم: زاویة بروستر چیست؟ فیالفور، مثل كامپیوتری كه این كلمات قبلاً به
> خوردش داده شده باشد، جواب میدادند؛ ولی اگر میگفتم «حالا به آب نگا كنید»
> هیچ اتفاقی نمیافتاد ـ چیزی با عنوان «به آب نگاه كنید» برای این كامپیوتر
> تعریف نشده بود!