منقبت خوانی تنها در قالب نظم نبوده و بسیاری از مبلغان شیعه، اخبار و فضائل اهل بیت علیهم السلام را در قالب نثرهای دلنشین و حتی به سبکهای داستانی در مراکز عمومی و اجتماعات برای مردم نقل می کرده اند. مؤلف فضائح الروافض یک سنی متعصب که از این محافل برآشفته بوده است، در این باره می نویسد:
«... و در بازارهای مناقب خوانان گَنده دهن، فرا داشته اند که ما منقبت امیرالمؤمنین می خوانیم و همه قصیده های پسر بنانِ رافضی و امثال او می خوانند و جمهور روافض جمع می شوند؛ همه وقیعت صحابه پاک و خلفای اسلام و غازیان دین است و صفات تنزیه که خدای راست جلّ جلاله و صفت عصمت که رسولان خدای راست علیهم السلام و قصّه معجزات که الاّ پیغمبران خدای را نباشد، شعر کرده می خوانند و به علی ابوطالب می بندند».
وی همچنین می نویسد:
«... و مغازیها می خوانند که علی را به فرمان خدای تعالی در منجنیق نهاده و به ذات السّلاسل انداختند تا به تنهایی، آن قلعه را که پنج هزار مرد درو بود، تیغ زدن بِسِتَد و علی درِ خیبر، به یک دست برکند، دری که به صد مرد از جای خود بجنبانیدندی و به دستی می داشت تا لشکر، بدان گذر می کرد و دیگر صحابه از حَسَد بر علی بر آن در، آمد و شد می کردند تا علی خسته گردد و عجزش ظاهر گردد».
مؤلّف فضائح باز می نویسد:
«رافضیان، این همه مناقبها بدان خوانند تا عوام الناس و کودکان دگر طوایف را از راه ببرند و فرانمایند که آنچه علی کرد، مقدور آدمی نبوده و صحابه همه، دشمن علی بودند».
عبدالجلیل می نویسد: «...دروغی ظاهر و بهتانی عظیم است و دلیل بر این آن است که اگر غرض این بودی از خواندن مناقب، بایستی که به قم و کاشان و آبه و بلاد مازندران و سبزوار و دیگر بقاع که الاّ شیعه نباشند، نخواندندی و معلوم است که آنجا بیشتر خوانند».
این سخن نشانه ای بر آن است که این رسم در تمام مناطق شیعی نشین ایران رواج کامل داشته است. این یک حقیقت است که گسترش فضائل اهل بیت در مجموع، تمایل مردم را به سمت تشیّع گسترش می داد و بر نفوذ سادات و علویان که شیعیانی اصیل بودند، می افزود. زمانی که معتضد عبّاسی خواست تا صحیفه ای در فضائل اهل بیت خوانده شود از شورش سنّیها، هراسی به دل راه نداد؛ امّا وقتی به او گفته شد که علویان از آن بهره خواهند برد، وحشت کرد و نخواند.
سنیان در برابر مبلغان شیعه دست به کار مشابهی زدند. درست همان طور که سنیان بغداد در برابر مراسم شیعیان برای عاشورا، دسته عزاداری برای جمل و عایشه و مصعب بن زبیر به راه انداختند،(28) در ری هم «فضائل خوانانی» را به راه انداختند تا به مقابله با شیعیان پرداخته فضائل مخالفان اهل بیت را منتشر کنند. عبدالجلیل در پاسخ نویسنده فضائح الروافض می نویسد:
«عجب است که این خواجه بر بازارها، مناقب خوانان را می بیند که مناقب می خوانند و فضایل خوانان را نمی بیند که بیکار و خاموش نباشند و هر کجا قمّاری خمّاری باشد که در جهانش بهره ای نباشد و به حقیقت نه فضل بوبکر داند، نه درجه علیّ شناسد، برای دام نان، بیتی چند در دشنام رافضیان از بر بکرده و در سرمایه گرفته و مسلمانان را دشنام می دهد و لعنت نا وجه، می کند و آنچه می ستاند، به خرابات می برد و به غنا و زنا می دهد و بر سبلت قدریان و مجبّران می خندد و این قاعده نو نیست که فضایلی و مناقبی در بازارها فضایل و مناقب خوانند؛ امّا ایشان همه، توحید و عدل و نبوّت و امامت و شریعت خوانند و اینان همه جبر و تشبیه و لعنت».
او همچنین در جای دیگری در باره محتوای فضائل خوانی اهل سنّت می نویسد:
«... و چنان است که متعصّبان بنی امیّه و مروانیان، بعد از قتل حسین با فضیلت و منقبت علیّ طاقت نمی داشتند. جماعتی خارجیان از بقیّت سیف علی و گروهی بددینان را به هم جمع کردند تا مغازیهای دروغ و حکایات بی اصل، وضع کردند در حق رستم و سرخاب [سهراب] و اسفندیار و کاووس و زال و غیر ایشان و خوانندگان را بر مربّعات اسواق [ چهارسوها [مُمَکَّن کردند تا می خوانند تا ردّ باشد بر شجاعت و فضل امیرالمؤمنین و هنوز این بدعت باقی مانده است که به اتفاقِ امّتِ مصطفی، مدح گبرکان خواندن بدعت و ضلالت است. خواجه اگر منقبت علیّ از مناقب خوانان نمی تواند شنید، باید بدان هنگامه ها می رود به زیر طاق باجگر و صحرای درِ غایش».
نویسنده فضائح الروافض گویا از منقبت خوانان، دل پری داشته است. وی در ادامه باز هم می نویسد:
«در بَیرانه ها جمع شوند و مناقب خوانند.» رازی به دفاع آورده که: «پنداری ندیده و نشنیده است که مناقب خوانان در قطب روده و به رشته نرصه و سر بلیسان و مسجد عتیق، همان خوانند که به درِ زاد مهران و مصلحگاه».