• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 2103)
سه شنبه 17/5/1391 - 9:24 -0 تشکر 495838
در رثاء شاه مردان علی(ع)

     
 

ایام شهادت مولی الموحدین/امیرمومنان/

حضرت علی (ع)بر شما تسلیت باد.

 طاعات و عبادات شما مقبول درگاه الهی .

 
((مظهرداد و عدالت)) 

  اسوه تقوی علی و مظهر ایمان علی

عـزت آل پیمـــبر عـاشـق جانان علی

 

منشا جود و سخاوت ،موج دریای وفا


لعل رخشان ولایت ، گوهر تابان علی

 

یـاور غمـدیـدگان و حـامی بیـچارگان

یار زهـرای بتــول و منبع احسان علی

 

رهنورد کوی عشق و سالک بیدار حق

واله و شیدای الله از دل و از جان علی

 

 

مظهر داد و عدالت، در قضاوت بی­نظیر

لاله محراب خون و عدل بی پایان علی

 

 واصـل عـرش الهی ، اوج ایثــار و صـفا

یکه تاز عـرصـه حق ، ناطـق قرآن علی

 

منبع مهر و محبت ،صاحب لطف و کرم

افتــخار شیــعیان و آیت الرحمــان علی

 

 نور چشـمان رسول و سـرور مـولای ما

لولو مرجان عشق و اختر رخشان علی

 

 اعظم است ­وعالم وباحسن وتدبیروعطا

لفظ قرآن وحدیث وقسط والمیزان علی

 

نغمـه پـردازد «رها» بـا نـام حیـدر دائما

همدم ­هرشیعه باشد در همه دوران ­علی

 

____________بهروز ((رها))

 

چهارشنبه 18/5/1391 - 13:6 - 0 تشکر 497455

شعر «غم می ‏بارد امشب»
بر قلب زینب ابر غم می‏بارد امشب
سوز دلش بوی مدینه دارد امشب
زینب ز ابر دیده می‏بارد ستاره
دارد به پیشانی بابایش نظاره
آرام بهرش سفره افطار چیند
در چشم او رخساره مادر بیند
این عالمه غیر معلم بی قرار است
آگه شده بابای او چشم انتظار است
آرامش او کرده زینب را پریشان
گوید پدر اینگونه قلبم را ملرزان
ای کاش من در کوچه سیلی خورده بودم
اینجا نبودم در مدینه مرده بودم
ای کوچه‏ های کوفه از غربت بمیرید
بوسه ز پای رهبری مظلوم گیرید
ای خاک نخلستان ز رویش توشه بردار
خود را به زیر پای او آرام بگذار
مرغان عاشق راه مولا را بگیرید
او بی کس است امشب شما بهرش بمیرید
امشب علی مات جمالی لاله گون است
ذکر لبش »انا الیه راجعون« است
خانه نشین داغ زهرای نجیب است
دلخسته از نامردی شهری غریب است
محراب را چون پشت در گلگون نماید
بر شهر خونین او سر غربت بساید
بهر علی هنگامه پرواز گردید
تا که ز پا افتاد دستش باز گردید
-----------------------
محمد حیاتی

چهارشنبه 18/5/1391 - 13:8 - 0 تشکر 497457

دانــی زچـــه رو دیـــده مــا مــیـگــریــد
در مـاتــم شــــاه اولــیـــا مـیــگـرید
تـنـهـا ز غمش اهل زمین گریان نیست
عـیـسـی بـفـلک از این عزا میگرید
شـد کــشــتـــه بـمـحـراب عـبـادت حـیـدر
هـر دیـده بـحـال مـرتـضـی مـیـگـردد
بـشــکـافـت زتـیـغ کـین عـدو فرق علی
زین درد و الم ارض وسما میگردد
بــا گــفـتـن قــد قـتـل زجـبـریــل امــیـــن
درخــلـد بـریـن خـیـر نـساء میگردد
چـ‌ـون تـارک او شکـافـت بـا تـیـغ سـتم
از مــاتــم او عــرش عــلا مـیـگردد
از قـــتــل عــلـی یـاور خــیــل ضـعــفـــا
هــر گــوشــه یــتـیـم بـیـنـوا میگردد
از تــارک مـجــروح عـلـی مـیـر عــرب
چـشــمــان طـبـیـب بـر مـلا میگردد
چون دید که بر زخم سرش نیست علاج
زیــن فـاجعـه چشم او چرا میگردد
مـیـگـفـت «حـیـاتـی »از غـم داغ عـلی
هــر دیــده کـــند گـریـه بجا میگردد
-----------------------
محمد حیاتی

چهارشنبه 18/5/1391 - 13:9 - 0 تشکر 497460

زمین و آسمان امشب غم و دردى دگر دارد
به پشت تیره ابرى، ماه چشمى پرگهر دارد
نواى مرغکانِ نغمه خوان در سینه بشکسته
به هر سو بنگرى مرغى سر از غم زیر پر دارد
به نخلستان گذر کردم که جویم حال مولا را
بدیدم از دل غمگین من غم بیشتر دارد
هزاران بوسه بر پاى على اى خاک نخلستان
بزن امشب که آن مولا سحر عزم سفر دارد
به گوش جان شنو امشب مناجات على اى دل
که این باشد کلام آخر و سوزى دگر دارد
به مسجد مى رود مولا پى انجام امرِ حق
دل و جانى همه تسلیم امر دادگر دارد
دمى دیگر چو بگذارد به محراب عبادت رخ
ز تیغ کین سرى پُرخون رخى هم رنگ زر دارد
على مهمان کلثومش بود افطار آخر را
که از نان و نمک قوت غذایى مختصر دارد
به خون غلتیده در محراب، شیر بیشه تقوا
در آن حالت نواى دیگر و شور دگر دارد
به ناگه نغمه «فُزتُ و رب الکعبه» زد مولا
بلى هر گفته کز دل سرکشد بر دل اثر دارد
-----------------------
سید تقى قریشى

چهارشنبه 18/5/1391 - 13:9 - 0 تشکر 497462

دلى دارم پر از خون از جفاى روزگار امشب
که روزم تیره گردیده است از شام تار امشب
هزاران زخم در دل دارم از یک زخم اى مردم
چه گویم من ز زهر و جور تیغ آبدار امشب
به محراب عبادت گشت مُنشق تارک حیدر
به سوى جنّت المأوا على شد رهسپار امشب
حسین و مجتبى نالند از داغ پدر امّا
چو ابر نوبهارى با دو چشم اشکبار امشب
حسن را این وصیّت مرتضى فرمود قبل از مرگ
که چون دُر، پند من در گوش جان کن گوشوار امشب
حسن جان از حسین جان، مبادا دست بردارى
که مى گرید حسینم بى کس و بى غمگسار امشب
ابوالفضلم، تو هم در کربلا یار حسینم باش
بماند با تو از من این وصیّت یادگار امشب
یتیمان جهان بار دگر داغ پدر دیدند
نشست از این مصیبت بر رخ آنان غبار امشب
مبادا ابن ملجم را فزون از حد بیازارى
که شاید باشد او از کرده خود شرمسار امشب
به شرح ماتمش «حدّاد» عالم را خبر کردى
ببار از دیده خونین، چو ابر نوبهار امشب
-----------------------
حاج عباس حدّاد

چهارشنبه 18/5/1391 - 13:10 - 0 تشکر 497463

نیست جز بر اثر کوکبه طاعت حق
که به محراب شب تیره شود مه منشق
اختر از دیده مهتاب چکد وقت سحر
شب سیه پوش کند هیمنه خون شفق
حق کشى، دامن شب را چو بیالود، نشست
مرغ حق، شب همه شب نوحه گر از ماتم حق
صبحدم مهر سرآسیمه برآید ز افق
زان که شد مهر ولا کشته به هنگام فلق
شد شهید ره ایمان و وفا رهبر عدل
آن که زو ملک شریعت به نظام است و نسق
مشهدش خانه حق مولد او کعبه دوست
نام آن پاک هم از حضرت اعلا مشتق
بر سپهر دل عاشق غم او همچو «شهاب»
اهرمن سوز شد از پرتو ذات مطلق
-----------------------
شهاب تشکّرى

چهارشنبه 18/5/1391 - 13:13 - 0 تشکر 497466

بــه شهــر کوفه در محراب طاعت
عـلی شـد کـشـتــه در حـال عـبادت
ز پــــور مـلـجــم مـــردود کـــافـــر
بـخـون شـد غوطه ور ساقی کوثر
نــدای «قـد قـتـل» برشد به کیوان
قـتـیـل اشـقـیـا شــد شـاه مـــردان
خـلایــق جـانــب مـسـجـد دویــدنــد
عـلـی را غوطه ور در خون بدیدند
ز یـکــســو اهـل بـیـت او شـتابان
روانـــه سـوی مسجد دیــده گریان
عـزیـزان دل غـمیـن بـالـیـن حیدر
هـــمــه از غــصـه بــابــا مــکــدر
بـدان حـالـش بـسوی خـانـه بـردند
بـــسـ‍وی خــانـه مـظـلومانه بردند
طـبـیـب حــاذقــی بــد نـام نـعــمـان
بــیــاوردنـــد بـهـر شـاه مـــــردان
بـچـشــم تــر حـسـن فـرمود او را
عــلاج زخــم بــابــایــم بـــفــــرمـا
طـبـیـبـا زخــم او آهــسـتــه واکـن
مــداوایــش تـو از بـهـر خــدا کـن
بگو احوال او با ما که چون است
ز درمان مانده و در غـم فـرو شد
بـرنـگ کـهـربـایش چون نظر کرد
خـدنــگ غـم بـجـانـش نـیـشتر زد
چـو درمان بـهـر او سودی ببخش
طبیب از کار خود شـرمنده گـردیـد
طبـیـبـا از چـه رو خاموش گشتی
چه دیدی کاینچنین مدهوش گشتی
چـرا لـب از سـخـن یکباره بـستی
دل آل عــلــی از غــصــه خـستی
بـگـفـتـا بـا حـسـن نـعـمان دلخون
کــه زخـم او بود از چاره بیرون
نـمـوده تـیـغ کـیـن مـشـتـق سر او
شــده مـسـمـوم از کـیـن پیکر او
دگــر بــر درد او درمـــان نـبـاشــد
شـبــی را بـر شمـا مهمان نباشد
« حـیـاتـی »دم مـزن از داغ حیدر
کـه افـکـنـدی ز نـظمت بر دل آذر
-----------------------
محمد حیاتی

چهارشنبه 18/5/1391 - 13:14 - 0 تشکر 497467

چون تیغ ستم فرق على را بشکافت
خورشیدسراسیمه زمشرق بشتافت
خوناب شفق ز چشم خون پالا ریخت
چون کاسه چشمِ چشم حق پرخون یافت
دروازه شهر علم بستند امشب
نظم دو جهان ز هم گسستند امشب
بر سر نزنى چرا که با تیغ ستم
فرق سر مرتضى شکستند امشب
در مسجد کوفه شیر مست افتاده
در پیش خدا، خداپرست افتاد
غلطیده به خون خود على در محراب
ارکان وجود را شکست افتاده
از چیست بُوَد مسجد کوفه خاموش
آواز على دگر نیاید بر گو
از ضربت تیغ زهرآگین مولا
افتاده به محراب عبادت مدهوش
امامى گشت شهره عالم عبادتش
دلجویى از ستمزدگان بود عادتش
در کعبه شد تولد و در سجده شد شهید
نازم به آن ولادت و بر آن شهادتش
* * *
وصف على(علیه السلام)
باید ز قلب ظلمت شب کسب نور کرد
وز کسب نور دیده خفاش کور کرد
از بهر درک قدرت پروردگار خویش
باید کتاب وصف على را مرور کرد
* * *
نور جلى
در ظلمت شب نور جلى را کشتند
سرچشمه فیض ازلى را کشتند
جبریل امین گفت به آواز جلى
از فرط عدالتش على را کشتند
-----------------------
سید مصطفى آرنگ

چهارشنبه 18/5/1391 - 13:14 - 0 تشکر 497469

فضاى کوفه غمبار است امشب
غم از هرسو پدیدار است امشب
سحاب غم گرفته روى مه را
زمین و آسمان تار است امشب
همه ذرّات عالم بى قرارند
هراسان چرخ دوّار است امشب
همه افلاک در سوز و گدازند
شب افشاى اسرار است امشب
سرشگ از دیده جبریل جارى
بسان درّ شهوار است امشب
ملایک در سما سر در گریبان
نبى را دیده خونبار است امشب
نداى قَدقُتل مى آید از عرش
جهان مبهوت و افگار است امشب
چه در سر دارد آیا ابن ملجم
که لرزان عرش دادار است امشب
به محراب عبادت شاه مردان
قتیل تیغ اشرار است امشب
میان خاک و خون چون مرغ بسمل
على سلطان احرار است امشب
عدالت را به خاک و خون کشیدند
ز خون محراب گلزار است امشب
براى بهترین فرزند آدم
همه عالم عزادار است امشب
ستون خیمه اشراق بشکست
رسول حق عزادار است امشب
رخ مهتابى فرزند کعبه
ز شوق وصل گلنار است امشب
بگفتا «فزت ربّ الکعبه» زیرا
شب دیدار با یار است امشب
به گردون آه فرزندان زهرا
جگرسوز و شرربار است امشب
ز چشم آسمان گر خون ببارد
در این ماتم سزاوار است امشب
ترا «فولادى» ار داغ على نیست
چرا غم یار و غمخوار است امشب
-----------------------
حسین فولادى

چهارشنبه 18/5/1391 - 13:15 - 0 تشکر 497471

ترتیل بیا به گریه خوانیم
سیل از رخ هر دو دیده رانیم
امشب شب گریه است و ناله
داغ است به دل بسان لاله
اى واى شکسته کاسه جم
از ضربتِ تیغ ابن ملجم
گویا که چو فرق فجر بشکفت
آن ضارب تیغ یا على گفت
با نیل رقابتى مگر داشت
فرقى که شکاف تیغ برداشت
آن روز على نبود در خاک
افلاک فتاده بود بر خاک
آهنگ حزین فُزْتُ یا رب
پیچید در آسمان در آن شب
خندید به تیغ فرق دریا
بشکفت دریغ فرق دریا
هستى همه هستى اش ز کف داد
روزى که على به خاک افتاد
ترتیل بیا به گریه خوانیم
خون از دل هر دو دیده رانیم
خون گریه ماست زاد توشه
از گوشه چشم خوشه خوشه
هر ذره من على على گوست
هر قطره اشک من على جوست
ما را به زبان زبانه از تُست
این شعله عاشقانه از تُست
تا کینه و جهل با هم آمیخت
خونش دل و دیده را به هم ریخت
اى شیر همیشه بیشه حق
قائم به تو مانده ریشه حق
لب هاى تو نور بخش مى کرد
دستان تو عشق پخش مى کرد
اى تیغ زبان بى قرارت
همدوش زبان ذوالفقارت
یک دست تو در جهاد با تیغ
یک دست دگر عقیده، تبلیغ
یک دست به عرصه تیغ مى زد
یک دست قلم بلیغ مى زد
با تیغ قلم جهاد بشکوه
با تیغ دودم جهاد نستوه
معناى حیات تو دو چیز است
تیغ و قلم تو هر دو تیز است
یعنى که حیات در ممات است
یعنى که ممات ما حیات است
اى صاحب ذوالفقار عرفان
بر جسم جهان وجود تو جان
در هر دو جهت جهاد کردى
در راه عقیده، رادمردى
خصمى که به راه هرزه افتاد
از هیمنه ات به لرزه افتاد
افسانه اى از حقیقتى جو
گنجینه اى از فضیلتى تو
آدم اگر او ز خاک و آب است
نام تو ولى ابوتراب است
-----------------------
امیر على مصدّق

چهارشنبه 18/5/1391 - 13:16 - 0 تشکر 497472

به محراب شفق، منشق سر مهتاب مى بینم
الهى هاله اى از غم، در این محراب مى بینم
على و مسجد و عدل و شجاعت جملگى در خون
تمام انبیا را این چنین بى تاب مى بینم
نداى «فُزتُ ربّ الکعبه» را مولا چه سان گفت؟
که عرش و فرش را لرزان و در ارعاب مى بینم
نماز عشق او با اشک یاران کرده همراهى
لهیب غصّه ها را در دل احباب مى بینم
هلا روح الامین! بشتاب، میقات وصال است این
دعاى شیر حق را مستجاب الباب مى بینم
فراق لاله گون او، چنان سخت و غم افزا شد
که چشمان یتیمان را چنین پر آب مى بینم
هلال صورت او در مُحاق خون چون پنهان شد
پیمبر را سیه پوشیده با اصحاب مى بینم
چه صبحى بود آن صبح دل آزار و ستم پیشه؟!
شرار اشک زینب را چونان سیلاب مى بینم
على(علیه السلام)، آیینه دار مهر و خوبى هاى این عالم
جهان را بىوجود او، سراب آب مى بینم
خموش اى پارسا! آتش زدى بر خرمن جان ها
جهانى را ز هجر مرتضى بى تاب مى بینم
-----------------------
رحیم کارگر

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.