به نام حضرت دوست که هر چه داریم از اوست
با سلام به دوستان خوب و عزیز و گرامی .
من وسط جواب قبلی که دادم یهو یادم افتاد که مطلب داره خیلی بزرگ می شه و خیلی هم طول کشیده که من اونو نوشتم .
به خاطر همین من یهو وسط مطلب ، نیمه کاره ولش کردم و نوشتم که ادامه دارد .
ببخشید که من خیلی مطلب هایم را چند تا چند تا و بدون فاصله زمانی می دهم .
اما در این مورد لازم دونستم که ادامه بحث رو پی بگیرم .
شاید که نظر من درست نباشد و دیگران من را راهنمایی کنند و من بتوانم از اطلاعات خوب سایر دوستان استفاده کنم .
دوست خیلی خوب و نکته سنجم که خیلی روی بحث ها خوب نقادی می کنند ، دید دیگری در مورد این بحث دارند .
این دوست خوب و عزیزم می گویند که : متاسفانه معضلی که با اون مواجه هستیم این است که درس رو برای کار می خوانیم . برای همین نه درس رو می خونیم و نه کار می کنیم . اگر دانشجو با عزمی جزم و بدون اضطراب نمره درس شو رو بخونه ، هم در سش رو خوب یاد می گیره و هم توی بازار کار حرفی برای گفتن دارند . ولی اینقدر این نمره رو توی سر این بیچاره کوبیدن که نه استعدادی براش گذاشتن و نه علاقه ای .
دوست خوبم من هم با برخی از قسمتهای حرف شما موافقم .
اما این سخن ها به نظر شما دلیل می شود که اصل مسأله را پاک کنیم ؟
منظورم این است که اگر امروز برخی از نظام دانشگاهی ما ایراد دارد ، به این سبب دیگر نباید به فکر اشتغال دانشجویان باشیم ؟
به نظر من این سخن صحیح نیست .
درست که دانشجو شاید تا حدودی مهارت لازم را نداشته باشد .
اما ما باید این معضل را برطرف کنیم و نظام دانشگاهی مان درست شود .
هر چند شاید شما بگوییم که ما هیچ کاره ایم .
پس این حرفها برای چیست ؟
من می خواهم بگویم درست که ما اکنون تاثیر چندانی نداریم .
اما باز هم سوال من سر جایش می ماند .
آن وقت این مشکل دوم هم می رود کنارش .
نه اینکه به خاطر این مشکل دوم ، مشکل اولی را حل شده حساب کنیم .
یا اینکه بگویم مشکل اولی که عدم اشتغال به کار مربوط با درس دانشجو بعد از تحصیل است ، دیگر مشکل نیست .
بلکه اساسا کاری نادرست و غیر ممکن است .
نه .
این که باید کار تخصصی به درس خوانده های آن رشته داده شود اصل مسلم و ضروری است .
من در اینجا فقط دو سوال مطرح می کنم و دیگر قضاوت را به عهده خودتان می گذارم .
البته خواهش می کنم که کمی دقیق تر این دو سوال را بخوانید و روی آنها فکر کنید .
چون من نمی توانم که منظور خودم را خوب و واضح برسانم .
این مشکل هم به دلیل عدم شرکت در بحث های گروهی از سوی من است . اما دلیل نمی شود که فکر و ایده من درست نباشد .
سوال اول : اگر به نظر شما این که دانشجو بعد از پایان تحصیلاتش ، هیچ ضرورت و اهمیتی ندارد که اشتغال داشته باشد ، پس چرا این همه سال دانشجو برای این رشته زحمت کشیده است ؟
اینکه شما می گویید که برای علاقه و اینکه تشنه یادگیری بودند ، خوب این افراد در منزل خودشان و در کتابخانه و هر مکان آموزشی غیر از دانشگاه و حتی کار گاه ها و کارخانه ها و خیلی جاهای دیگر هم می توانست این کار را انجام دهد .
اصلا فلسفه تشکیل دانشگاه و تحصیلات عالی برای یک کشور چیست ؟
مگر غیر از تربیت نیروی متخصص و ماهر برای صنعت و تکنولوژی و شغل های لازم برای کشور است ؟
پس چرا باید دولت این همه برای این نهاد خرج کند ؟
اگر بگویید که برای کار خیر خواهانه برای پیشرفت علم در جهان است .
دولت خیلی کار خیر خواهانه برای پیشرفت در کشور و جهان و آینده جامعه انسانی انجام می دهد و باید انجام دهد .
اما این دلیل بر ضرورت وجود چنین نهاد مهمی در کشور نیست . و ....
سوال دوم : اگر ضرورتی بر کار گرفتن دانشجو بعد از اتمام تحصیل نیست ، پس مسئول آموزش نیروی ماهر برای شغل های کشور و صنعت و تکنولوژی و خیلی جاهای دیگر که کشور به آن نیاز دارد کیست ؟
با توجه به حرفه ای و تخصصی شدن کارها در بسیاری از رشته ها ، مسلما نیروی ماهر و متخصص و آزموده و دارای آمادگی و اطلاعات بیشتر مناسب تر است .
مثلا برای یک معلمی در مدرسه ابتدایی به نظر شما هر کسی که از راه برسد و یک مکتب خانه راه بیاندازد مناسب است ؟
این سوال را به شکل دیگری نیز می توان مطرح کرد .
اینکه اگر ضرورت بر اشتغال دانشجوی یک رشته در همان رشته نیست ، پس چه کسی باید در آن رشته فعالیت کند ؟
اگر کسی در غیر از دانشگاه مهارت و تخصص زیادی کسب نمود ما منکر ارجحیت داشتن او به اشتغال نیستیم .
اما همین فرد چگونه این تجربه را کسب نموده است ؟
آیا بیشتر همین افراد از اشتغال در همین شغل و یا شغل های مشابه و گذراندن دوران کار ورزی این تجربه و مهارت را کسب نکردند ؟
این افراد که مادر زادی این مهارت و استعداد ها را نداشتند .
کمتر این استعداد ها مادر زادی می شود .
پس این افراد خودشان نیز روزی بدون مهارت بودند و بعد از گذراندن کار ورزی ، به این مهارت دست یافتند .
حال کدام منطق می گوید که دانشجو نباید این کارورزی را ببیند و اصلا دانشجو به فکر کار در رشته خودش نباشد ؟
دانشجو نیز بعد از کارورزی و چندین سال فعالیت در رشته خودش همان مهارت را کسب می کند .
اما به عنوان آخرین سخن این را می گویم که هیچ اجباری در دانشجویان یک رشته برای کار گرفتن در همان رشته نیست .
برخی فقط برای پاسخ دادن به حس تشنگی در آن استعداد ، این رشته را خواندند .
اما این همه گیر نیست .
و نیز اگر همه گیر باشد ، پسفرد متخصص این رشته چه کسی است ؟
کسی که دکتری می خواند انجام یه پروژه بزرگ عمرانی را می تواند به عهده بگیرد یا برعکس ؟
گاهی می شود .
اما این امر عمومیت ندارد .
و هیچ جای دنیا نیز این گونه نیست .
گاهی یک ناشنوا موسیقی دان خوبی می شود .
اما همیشه این گونه نیست .
چرا باید در این مورد به دلیل وجود استثناء اصل کار را فراموش کنیم ؟
همیشه شاد و پیروز باشید .