دکتر پرویز ناتل خانلری
درباره ی تغییر خط فارسی
بارها خوانندگان از ما پرسیده اند که درباره ی تغییر خط فارسی و خاصه تبدیل آن به خط لاتینی چه عقیده ای داریم ؟
نخست باید دانست که هیچ خطی در دنیا کامل نبوده و نیست و اگر بخواهیم خطی داشته باشیم که صوت های گفتار را تمامی ثبت کند، چون آن که خواننده، از روی علامت های خط، درست به صورت ملفوظ کلمات پی ببرد، علامت های آن به اندازه ای فراوان می شود که آموختن و به کار بردن خط را بسیار دشوار می کند.
دیگر آن که، میان خط هایی که در کشورهای گوناگون جهان و نزد ملت های مختلف معمول است، البته بعضی نارساتر، بعضی کامل تر، بعضی آسان تر و بعضی دیگر دشوارتر است. از خط چینی که برای هر کلمه علامتی جداگانه دارد و نشانه های خطی آن غالبا نه بر لفظ، بلکه بر معنی دلالت می کند و از خط ژاپونی که پس از چینی از دشوارترین خط های دنیا است در این جا گفتگو نمی کنیم. اما میان خط هایی که نزد ملت های غربی متداول است، و درست یا نادرست، امروز چشم همه ی ما به ایشان است، باز بعضی در کمال دشواری و نارسایی است.
در باره ی نقص های خط انگلیسی و فرانسوی دانشمندان آن دو کشور خود بحث های مفصل و دقیق و گاهی پرشور کرده اند، تا آن جا که یکی از دانشمندان فرانسه خط امروزی متداول در آن کشور را " شرمساری ملی " خوانده است.
نقص هایی که برای خط فارسی برشمرده اند این ها است :
١ – ما سه مصوت کوتاه، یعنی حرکت های زیر (کسره)، زبر (فتحه) و پیش (ضمه) را از نوشتن حذف می کنیم.
۲ – برای یک حرف چند علامت داریم. مانند علامت های " س، ص، ث " که هر سه در فارسی یکسان خوانده می شود و همچنین " ذ، ز، ض و ظ " و " ت، ط " و مانند آن ها.
٣ – یک علامت را برای دلالت بر چند حرف مختلف استعمال می کنیم. مانند حرف " و " که پنج مورد ِ نوشتن دارد :
یکی یبان ضمه ( یا پیش ) در کلمات خوش و تو .
دیگر بیان مصوت ممدود مانند شور و او.
سوم بیان حرف صامت واو در کلماتی چون آواز، والی و عفو.
چهارم بیان حرف مصوت مرکب که در کلمات نو، جوشن و مانند آن ها .
پنجم حرفی که که در زبان کنونی خوانده نمی شود. مانند واو معدوله در کلمات خواهر و خواستن و واو در کلمه عمرو.
۴ – حرف هایی هم هست که در کلمات خاصی، از نوشتن حذف می شود. مانند حرف الف در کلمات اسحق ( اسحاق)، و اسمعیل (اسماعیل) و الله (اللاه).
۵ – نقطه های متعدد در بالا و پایین حرف که هم سبب دشواری و هم موجب اشتباه در خواندن می شود.
یک عیب دیگر هم برای خط فارسی ذکر کرده اند و آن این است که از راست به چپ نوشته می شود و من این یکی را با همه ی توضیحاتی که درباره ی آن شنیده ام هنوز درست نفهمیده و باور نکرده ام که عیبی باشد.
این ها خلاصه ی عیب هایی است که برای خط فارسی شمرده اند و جز آخری همه درست است. این نقص ها را هم برای آن می شمارند تا از آن نتیجه بگیرند که با خط کنونی فارسی نمی توان خواندن و نوشتن را خوب و درست آموخت، و شاید گروهی معتقد باشند که سبب بی سوادی اکثر ملت ایران همین خط است، و اگر آن را اصلاح کنیم یا خط لاتینی را جانشین آن بسازیم به آسانی می توان همه ی مردم این سرزمین را با سواد کرد..
در این که امکان دارد که برای نوشتن زبان فارسی خطی ساده تر و مناسب تر وضع یا اتخاذ کرد هیچ جای گفتگو نیست. این امکان برای همه ی زبان ها وجود دارد. همه ی خط ها را می توان اصلاح کرد. اگر بخواهند خط زبان انگلیسی را اصلاح کنند شاید صورت نوشتن بیش از نیمی از کلمات آن تغییر کند چون آن که دیگر خط جدید با خط کنونی آن زبان شباهت کمی داشته باشد.
اما تاکنون در هیچ یک از کشورهای پیشرفته دست به این کار نزده اند و اگر گاهی اصلاحات مختصری صورت گرفته است نسبت به مجموع موارد آن قدر جزئی است که به حساب نمی آید. اگر توجه کنیم که آن کشورها وسایل مادی و معنوی برای این کار را هزار بار بیش از ما دارند و بسیار زودتر از ما در این بحث، آن هم با اصول و موازین علمی، وارد شده اند، ناچار به این نتیجه می رسیم که تغییر خط کار آسانی نیست و مشکلاتی در این راه پیش می آید که محتاج رسیدگی و دقت است.
برای کسانی که بخواهند درباره ی حل این مشکل بزرگ اندیشه کنند لازم است که نخست درجه و میزان ضرورت و فایده ی این امر را با دقت و نه از روی هوس و عواطف، معین کنند و آنگاه مشکلات کار را نیز درست دریابند و این دو امر را با یکدیگر بسنجند تا معلوم شود که آیا باید با شتاب تمام به این کار پرداخت و آن را در صدر اصلاحات کشور گذاشت، یا می توان در آن درنگ کرد و به کارهایی پرداخت که دشواری و زیان آن کمتر است و فایده و ضرورت بیشتر دارد.
این که گناه بی سوادی ملت ایران را به گردن خط بکذاریم البته درست نیست. طرفداران اصلاح خط بارها کشور ترکیه را مثال آورده اند که خط خود را به لاتینی تبدیل کرد و از آن نتایج و فواید فراوان به دست آورد.
من نمی دانم که آن فواید تا چه درجه بوده است، اما می دانم که در این اواخر که آماری از شماره ی بی سوادان آسیا منتشر شد، در آنجا شماره ی نسبی مردم بی سواد در ترکیه که بیش از سی سال است خط خود را به لاتینی تغییر داده است گویا هشتاد درصد بود، اما شماره ی نسبی بی سوادان کشور ژاپن، که خط قدیم خود را با همه ی دشواری آن حفظ کرده است از یک درصد هم نمی گذرد.
پس آسانی و دشواری خط نیست که موجب رواج سواد یا بی رواجی آن در کشوری می شود و لا اقل باید یقین کرد که یگانه علت ِ بی سوادی نیست.
اما مخالفان تغییر خط نیز به دلایلی متوسل می شوند که در نظر من قوت و اعتبار ندارد. از جمله این که خط را از شعائر ملی می شمارند و می پندارند که با تغییر خط یکباره ملیت ما دستخوش زوال خواهد شد.
من این دلیل را درست نمی دانم. اگر راستی تغییر خط فایده ی عظیم داشته باشد البته در آن تامل نیاید کرد، چون آن که بسیاری از آداب و رسوم و شیوه های زندگی ما تاکنون به حکم ضرورت، بسیار تغییر یافته است.
مشکل دیگری که طرفداران خط کنونی در اصلاح خط می بینند، این است که " هنر خوش نویسی ما " از میان می رود. من از طرح این مشکل تعجب می کنم. هنر خوش نویسی تنها تا هنگامی که خط فارسی رایج است اعتبار دارد. خوش نویسان قدیم البته هنرمند بوده اند و آثار ایشان در موزه ها نگهداری خواهد شد. اما هنرمندان آینده، اگر راستی هنرمند باشند، هنر خود را به جای آن که در ترسیم دایره ی نون و جیم نشان بدهند البته در رشته ی دیگر و موضوع دیگر آشکار خواهند کرد.
همچنین می گویند این خط با زبان و شعر سعدی و حافظ ارتباط دارد و اگر آن را تغییر بدهیم ناچار آثار آن سخنوران هم از میان خواهد رفت. این استدلال هم غلط محض است. شعر بزرگان ادبیات فارسی را با هر خطی که بنویسیم در آن تغییری داده نخواهد شد. ممکن است بعضی مضمون های شعری که با شکل حروف رابطه ای دارد برای نسل آینده، یعنی کسانی که محقق ادبیات نیستند و شعر را تنها به قصد لذت بردن می خوانند نامفهوم بشود، مثلا عامه ی فارسی زبانان، در صورت تغییر خط، نفهمند که مراد از تشبیه زلف به جیم و لب به میم چه بوده است ؟ اما من گمان می کنم که این امر ضایعه ی عظیمی نیست و از چند مضمون بی مزه مانند این ها آسان می توان چشم پوشید.
شعر حافظ و سعدی و فردوسی را امروز با خط ناقص فعلی، بیشتر ِ خوانندگان غلط می خوانند و به طبع معنی آن را هم درست در نمی یابند. اگر این شعر ها به طریقی نوشته شود که هر کس بتواند آن ها را بی اشتباه بخواند و فهم آن ها برای جویندگان آسان تر شود، البته در حفظ این آثار سودمند تر خواهد بود.
اما نکته ای که دو طرف موافق و مخالف کم تر به آن توجه کرده اند مشکلاتی است که تغییر خط فارسی در راه آموختن زبان رسمی کشور ایجاد خواهد کرد.
چون آن که می دانیم از قرن ها پیش از این، مهم ترین وسیله ی ارتباط مردم این سرزمین پهناور که هر یک به لهجه های ایرانی و گاهی غیر ایرانی سخن می گفته اند، همین زبان رسمی کشور، یعنی زبان فارسی دری بوده است.، چنون آن که امروز نیز هست. امروز همه می کوشیم که دانش و ادبیات و فرهنگ متناسب با دنیای کنونی را به این زبان بیان کنیم. پس اگر تغییر خط موجب آن بشود که به زبان فارسی، یعنی زبان رسمی و مشترک همه ی ایرانیان ، خللی برسد، البته باید در این کار تامل کرد.
در خط کنونی فارسی، چون سه حرف مصوت ( فتحه، کسره و ضمه ) نوشته نمی شود اختلاف هایی که در تلفظ بیش تر کلمات هست آشکار نیست. یعنی نقص خط، که مانع از آن شده است تا هر کلمه ای در فارسی نیز مانند همه ی زبان های رسمی و ادبی، صورت ملفوظ واحدی داشته باشد، این اختلاف و پراکندگی را پرده پوشی می کند. اما همین که کلمات را با الفبای دقیق بنویسیم این اختلاف و تفرقه ظاهر می شود.
برای توضیح مطلب مثالی می آوریم : کلماتی که در خط کنونی به های بیان حرکت ختم می شود ( مانند خانه) در تلفظ فارسی زبانان امروز دو گونه ادا می شود : بعضی حرف صامت آخر را به فتحه و بعضی به کسره تلفظ می کنند. در بعضی نقاط هم در این دو مورد دو نوع تلفظ هست، یعنی اگر کلمه مستقل باشد، تلفظ حرف آخر آن، با کسره است و اگر کلمه ی دیگری در دنبال بیاید که صورت ترکیبی به آن بدهد ( مانند : رفته بودم)، آنگاه حرف آخر را به فتحه تلفظ می کنند.
این نکته را نیز باید دانست که در فرهنگ های قدیم تلفظ حرف آخرین این گونه کلمات به فتحه ضبط شده است.
همه ی این اختلافات (در تلفظ)، در خط کنونی پنهان است. اما همین که الفبای دقیقی اتخاذ کردیم با این مشکل روبرو می شویم که کدام صورت را باید قبول کرد و در نوشتن و تدریس به کار برد.
این تنها یک نمونه از مشکلاتی است که در پیش است، و هزاران نمونه دیگر می توان ذکر کرد. شاید بعضی کسان که در این کار تامل کافی نکرده اند گمان داشته باشند که حل این گونه مشکل ها آسان است.
مجله ی سخن در این باب آزمایشی کرد و یک نکته ی ساده را که گمان می رفت درباره ی آن اتفاق نظر حاصل شود به معرض رای اهل فن گذاشت. آن نکته ی کوچک آن بود که : آیا حرف اضافه ی به را جدا باید نوشت، یا به کلمه ی بعدش وصل باید کرد ؟
کسانی که در این بحث شرکت کردند همه دانشمند و اهل فن بودند. اما هر یک موضوع را از طرفی نگریسته و بنای استدلال را بر پایه ی دیگری گذاشته بود. سر انجام چندین صفحه ی مجله در شماره های متعدد به درج عقاید ادیبان صرف شد و از این بحث نتیجه ای به دست نیامد تا تکلیف کسانی که با خواندن و نوشتن سر و کار دارند اما شغل و پیشه شان بحث و تعمق در قواعد زبان نیست، معین باشد.
اتخاذ الفبای لاتینی یا هر الفبای دیگری، و قرار دادن یک شکل برای دلالت بر یک حرف فارسی، آسان ترین قسمت این کار است و با کمال تاسف می بینیم که طرفداران اصلاح خط فارسی کا ر را از آخر کرده و تنها ساده ترین مرحله ی آن را در نظر گرفته اند.
شک نیست که نیت اصلی ما در تغییر یا اصلاح خط فارسی آن است که تعلیم خواندن و نوشتن را برای عامه آسان کنیم. اما اگر این عمل ما، بر خلاف قصد و منظور، این نتیجه را به بار بیاورد که کلمه چندین صورت پیدا کند و نوآموز بیچاره در بماند که کدام یک را باید بپذیرد و به کار ببرد آیا نقض غرض نکرده و بر دشواری کار نیفزوده ایم ؟
ممکن است گفته شود که این مشکلات را در ضمن عمل رفع خواهیم کرد. اما چرا پیش از آن که به مشکلی دچار شویم در پی حل آن برنیاییم ؟ در همین خط کنونی در موارد متعدد کلمه ی واحد به صورت های مختلف نوشته می شود و هر نویسنده ای شیوه ای مخصوص خود در پیش گرفته است. برای آن که ثابت شود که مشکلات آینده را می توانیم از پیش برداریم، چه عیب دارد که به عنوان نمونه یکی دو مشکل را طرح کنیم و نشان دهیم که قابلیت حل آن را داریم. بعد به کارهای بزرگ تر دست بزنیم
از : زبان شناسی و زبان فارسی