• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 8500)
جمعه 13/5/1391 - 13:7 -0 تشکر 489904
شهید محمدرضا تورجی زاده

زندگی نامه شهید محمد رضا تورجی زاده

شهید محمد رضا تورجی زاده در سال چهل و سه در شهر شهیدان اصفهان به دنیا آمد . در همان دوران کودکی عشق و ارادت به خاندان نبوت و امامت داشته و با شور وصف ناپذیر در مجالس عزا داری شرکت می نمود . در کودکی بسیار با وقار نظیف و تمیز بوده به گونه ای که در میان همگنان ممتاز بود.

ایشان دوران تحصیل را همراه با کار و همیاری در مغازه پدر آغاز نمود . پدرش به دلیل علایق مذهبی برای دوره ی راهنمایی به مدرسه ی مذهبی احمدیه ثبت نام نمود .

کلاس سوم راهنمایی شهید مقارن با قیام مردم قم شده بود که شهید با جمعی از دوستان هم کلاسی ،چند نوبت تظاهراتی در مدرسه تدارک دیده و از رفتن به کلاس خودداری کرده بودند . با اوج گرفتن انقلاب ، شهید با چند تن از دوستان فعالیت های سیاسی خود را در مسجد ذکر الله آغاز نمود و در تظاهرات ضد حکومت شرکت می نمود که چند بار مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت . شب ها را شعار نویسی و چاپ عکس حضرت امام روی دیوار ها اقدام می نمود . با پیروزی انقلاب فعالیت های خود را در مسجد ذکر الله و حزب جمهوری اسلامی و دیگر پایگاه های انقلابی پیگیری نمود . وی که از فعالان مبارزه با گروهک های ضد انقلاب و بنی صدر بود بار ها مورد ضرب و شتم طرفداران بنی صدر و اعضای این گروهک ها قرار گرفت .

ایشان به شهید مظلوم بهشتی و آیت الله خامنه ای علاقه ی فراوانی داشتند .

شهید تورجی زاده مداحی و روضه خوانی را در دبیرستان هاتف با دعای کمیل آغاز کرد

شبهای جمعه در جمع دانش آموزان زیبا ترین مناجات را با خدای خویش داشت .


در سال شصت و یک به جبهه عزیمت نمود و در تیپ نجف اشرف به خدمت مشغول شد . و در عملایات های محرم والفجر ها و کربلا ها شرکت نمودند .پس از عزیمت به جبهه در جمع رزمندگان به مداحی و نوحه سرایی پرداخت و بسیاری از رزمندگان جذب نوای گرم و دلنشین او می شدند و در وصیت نامه های خود تقاضا داشتند در مراسم هفته ی آن ها ایشان دعای کمیل را بخوانند . این علاقه و تقاضا های رزمندگان بود که باعث شد ایشان هیئت گردان یازهرا را تاسیس کنند که هر دوشنبه در جبهه در محل گردان و در هنگام مرخصی در اصفهان برگذار می شد . که این هیئت بعد ها به هیئت محبان حضرت زهرا و هیئت رزمندگان اسلام شهر اصفهان تغییر نام داد.

شهید به حضرت زهرا سلام الله علیه علاقه ی وافری داشتند و در غالب مداحی هایشان از مصائب ایشان می خواندند . همچنین ایشان وصیت نمودند که بروی سنگ قبر ایشان بنویسند : یا زهرا

ایشان به نماز اول وقت اهمیت فراوانی می دادند . و قران کریم را بسیار تلاوت می نمودند . همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداختند . صدای گریه های ایشان بعضا موجب بیدار شدن دیگران می شد . این عبادت و راز و نیاز با معبود تا طلوع آفتاب ادامه داشت .

ایشان در جبهه بار ها مجروح شدند به گونه ای که در میان دوستان به شهید زنده معروف شدند . و هر بار پیش از بهبودی کامل باز به جبهه عزیمت کردند .


سر انجام این مجاهد خستگی ناپذیر در پنجم اردیبهشت سال شصت و شش در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در ساعت هفت و سی دقیقه صبح حین فرماندهی گردان یا زهرا در سنگر فرماندهی به شهادت رسیدند . جراهتی که موجب شهادت ایشان شد همچون حضرت زهرا بود : جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش ها یی مانند تازیانه بر کمر ایشان


اللهم عجل لولیک الفرج
يکشنبه 22/5/1391 - 23:31 - 0 تشکر 507607

در تمرین‌های تاكتیكی چند قانون وجود داشت، یكی این‌كه واحد آموزش لشكر در مكان دشمن فرضی قرار می‌گرفت و با آتش روی سر بچه‌ها مانور می‌داد كه موجب زحمت و اذیت بچه‌ها می‌شد. در مقابل بچه‌ها هم به دنبال آن بودند كه بچه‌های آموزش را بگیرند و به عنوان اسیر، كمی از اذیتشان را جبران كنند. زمانی‌كه بچه‌ها به سنگر فرضی می‌رسیدند، بچه‌های آموزش سنگرها را رها كرده و با ماشینی كه از قبل تهیه كرده بودند، فرار می‌كردند.
قانون بعد در مانور این بود كه فرمانده از قبل چند تا از بچه‌ها را مأمور كرده بود كه مثل یك مجروح تیر خورده روی زمین بیفتند تا امدادگرها هم با مأموریتشان بیش‌تر آشنا شوند.
آن شب احمد جلودار بود و پس از رسیدن به سنگر تیربار كالیبر 50، موقع گرفتن یكی از بچه‌های واحد آموزش به عنوان اسیر، ناخودآگاه دستش را به بدنة كالیبر 50 كه بعد از زدن آن همه گلوله، به آهنی سرخ تبدیل شده بود، گذاشته بود. تمام كف دست احمد سوخته و برآمدگی‌هایش تاول زده بود. داد زده بود: امدادگر، امدادگر!


وقتی امدادگرهای گردان ‌آمده و دیده بودند احمد است، خنده‌ای كرده و ‌گفته‌ بودند: دوباره ما را دست انداختی؟
و همین كه احمد می‌آمد توضیح بدهد، آن‌ها می‌رفتند.
فردای آن شب، برادر احمد را با دست پانسمان شده، دیدم. برایم ‌گفت: فلانی! من اگر شب و روز عملیات هم شهید شوم، این بچه‌ها فكر می‌كنند كه فیلم درآورده‌ام و خودم را به شهادت زده‌ام.

در ادامة عملیات كربلای 5 زمانی‌كه مجروح شده بودم و روی برانكارد حمل می‌شدم، یك لحظه احمد را دیدم. سرش كاملاً باندپیچی شده بود و از دور مثل یك شیخ روحانی به نظر می‌رسید. داشت با تلاش بسیار، مهمات می‌برد. با دیدن من جلو آمد و گفت: امدادگری كه به دادم رسید، از لشكر دیگری بود و از من شناختی نداشت. شما مجروح‌ها با خیال راحت بروید. درست است كه روحانی گردان شهید شده، ولی خاطرتان جمع، خودم روحانی گردان می‌شوم و جای او را پر. می‌كنم تازه! احتمالاً بعضی از كارها و عبادات را به رزمندگان تخفیف دهم؛ مثلاً نماز صبح را به ظهر می‌كنم و نماز ظهر و عصر را دو ركعتی می‌كنم تا رزمندگان به كارشان برسند. خلاصه! ناراحت هیچ چیز نباشید، خودم هستم.
منبع: ماهنامه امتداد شماره 62

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

دوشنبه 23/5/1391 - 10:50 - 0 تشکر 509003

فرازهایی از وصیت نامه شهید محمد رضا تورجی زاده

زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیت لقای خدا و شهادت بود. امروز بعد از گذشت این مدت، راغب تر شده ام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن را بنماید.

خدایا ! همیشه نگران بودم که عاملی باشم برای ریخته شدن اشک چشم امام عزیز..

اگر گناه و معصیت کورم کرده، بینای رحمتم. بالطف و کرم خود مرا دریاب. که با لیاقت فرسنگ ها راه است.


اللهم عجل لولیک الفرج
سه شنبه 24/5/1391 - 1:39 - 0 تشکر 511246

کل بچه­ های گردان دور هم جمع بودند. بعد از نماز بود. یکی از مسئولین لشگر آمد و گفت : رفقا دستشویی اردوگاه خراب شده. چند نفر رو آوردیم برای تعمیر، گفتند: باید چاه دستشویی تخلیه بشه! برای همین چندتا نیروی از جان گذشته می­خواهیم.



در جریان مطلب بودم. زیر دستشویی­ های اردوگاه حالت مخزن داشت. هر وقت پر می­شد با ماشین مخصوص تخلیه می­کردند. اما این بار دیوارهای کنار دستشویی ریخته بود. امکان تخلیه با ماشین نبود. برای مرمت دیوار باید چاه تخلیه می­شد. از طرفی هیچ دستشویی دیگری برای استفاده بچه­ ها نبود.

هرکس چیزی می­گفت. یکی می­گفت: پیف­ پیف! چه کارهایی از ما می­خوان . دیگری می­گفت : ما آمدیم بجنگیم، نه اینکه... خلاصه بساط شوخی و خنده بچه ­ها راه افتاده بود.



رفتیم برای ناهار.  بعد هم مشغول استراحت شدیم. با خودم گفتم: کسی که برای این کار داوطلب بشه کار بزرگی کرده. نفس خودش رو شکسته. چون خیلی­ها حاضرند از جانشان بگذرند اما...



گفتم: تا بچه ها مشغول استراحت هستند بروم سمت دستشویی­ ها ببینم چه خبره!



وقتی به آنجا رسیدم خیلی تعجب کردم. عده­ ای از بچه­ های گردان ما مشغول کار شده بودند. از هیچ چیزی هم باکی نداشتند. نجاست بود و کثیفی. اما کار برای خدا این حرفها را ندارد.



باتعجب به آنها نگاه کردم. آنها ده نفر بودند. اول آنها محمد تورجی بود. بعد رحمان هاشمی و...


تا غروب مشغول کار بودند. بعد هم همگی به حمام رفتند. دستشویی­ های اردوگاه همان روز راه افتاد. بعضی از بچه­ ها وقتی این ده نفر را دیدند شوخی می­کردند. سر به سرشان می­گذاشتند. اما آنها...

آنها به دنبال رضایت خدا بودند. آنچه که برای آنها مهم بود انجام وظیفه بود. نمی­دانم چرا ولی من اسامی آنها را نوشتم و نگه داشتم.


سه ماه بعد به آن اسامی نگاه کردم. درست بعد از عملیات کربلای ­ده.




نفر اول شهید. نفر دوم شهید نفر سوم... تا نفر آخر که محمد تورجی بود. به ترتیب یکی پس از دیگری!
گویی این کار آنها و این شکستن نفس مهر تأییدی بود برای شهادتشان.


اللهم عجل لولیک الفرج
سه شنبه 24/5/1391 - 11:34 - 0 تشکر 511783

سلام
صاحبدل عزیز خیلی ممنون از تلاشت مطالب بسیار خوب و جالب هستند واقعا استفاده کردم.

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


شنبه 25/6/1391 - 1:37 - 0 تشکر 559784

fallenik گفته است :
[quote=fallenik;357731;511783]سلام
صاحبدل عزیز خیلی ممنون از تلاشت مطالب بسیار خوب و جالب هستند واقعا استفاده کردم.

سلام جناب فال نیک
ممنون از توجه شما
:)

اللهم عجل لولیک الفرج
شنبه 25/6/1391 - 1:41 - 0 تشکر 559785


نماز در سیره شهدا / نماز شب

شهید محمد رضا تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا لشکر 14 امام حسین

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



نیمه های شب بود. حدود ساعت سه. با صدایی از خواب پریدم! از جا بلند شدم.

با تعجب از اتاقم بیرون آمدم. با چشمانی گرد به اطراف نگاه می کردم. به دنبال علت صدا بودم.



یک نفر با حالتی محزون گریه می کرد!



صدا از داخل اتاق محمد بود. ناله جانسوزی داشت. مرتب گریه می کرد و می گفت: الهی العفو...



از صدای او خواهرانم هم بیدار شدند. محمد مشغول نماز شب بود. حال او تا موقع اذان صبح به این صورت بود. بعد هم نماز صبح را خواند.



بعد از نماز صبح تا طلوع مشغول زیارت عاشورا و قرآن شد. البته محمد همیشه اینگونه بود اما این اواخر تهجد و عبادت او بیشتر شده بود.



ساعتی بعد وقتی برای صبحانه آمد حالتش متفاوت بود. شاد بود. می گفت و می خندید. برای من عجیب بود.گریه های نیمه شب، ناله و... حالا هم خنده!



بعد ها در کلام بزرگان دین این مطلب را خواندم:

نماز شب و گریه از خوف خدا ، نشاط در روز را به همراه دارد.



بعد از صبحانه با هم رفتیم بیرون. در راه با من صحبت کرد. از اهمیت یاد پروردگار گفت. از نماز شب. از بیداری در سحر.



بعد پرسید: مگر بیدار نمی شوی؟!



گفتم: چرا ، اما بیشتر مواقع با خودم می گم حالا زوده. کمی بخوابم و دوباره بلند شوم. وقتی هم بیدار می شوم اذان را گفتند.



محمد گفت: مواظب باش! شیطان خیلی تلاش می کنه که انسان نماز شب نخونه.



بعد به احادیث پیامبر اشاره کرد که فرمودند:

بر شما باد نماز شب حتی اگر یک رکعت باشد. زیرا نماز شب انسان را از گناه باز می دارد. خشم پروردگار را خاموش می کند و سوزش آتش جهنم را برطرف می سازد.


اللهم عجل لولیک الفرج
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.