احسان طیری
بزرگ سازی و گوچک سازی ِ
واژه ها در زبان فارسی
الف ) بزرگ سازی
روندِ بزرگ سازی واژه در فارسی اَشکال سخت متنوعی به خود می گیرد که در بادی امر به نظر نمیرسد که چون این باشد و این خود از گوشه های نهان این زبان است که تعدادش بسیار است و تنها با دقت و جست و جو به دست می آید.
اینک برخی موارد بزرگ سازی که نگارنده یافته است و نمونه های مربوط بدان :
١- با افزودن واژه ی « نره » مانند: نره شیر, نره غول, نره گدا ، نره دیو, نره گور.
فردوسی گوید:
« یکی نره گوری بزد بر درخت . که در چنگ او پر مر غی نسخت »
دراین نمونه ها « نره » حتماً و ضرورتاً به معنای « نر» (در مقابل « ماده » ) نیست , بلکه کلانی و هنگفتی نیز درنظر است.
۲- با افزودن واژه اکِ « خر » به معنای بزرگ :
مانند خربوف ( جغد بزرگ ) , خر گردن , خرپول , خرسنگ, خرچنگ, خر آس ( آسیای دستی بزرگ ), خروار
٣ - با افزودن واژهاک « مه » و « مس » که شکل دیگر ِ مه است.
مانند: مهبانو, مسمغان (رئیس و پیشوای مغان) مامس و بامس به معنی مادر بزرگ و پدر بزرگ در لهجة زرتشتیان کرمان.
۴ - با افزودن « ابر» مانند: ابر مرد, ابر کوه (ابرقو)، ابرمنش ( برمنش)، ابر قدرت.
۵ - با افزودن « بزرگ » مانند: بزرگ مرد, بزرگ ارتشتاران, بزرگ راه.
۶ - با افزودن « والا» مانند: والاگهر, والانژاد, والامقام, والانسب , والاجاه.
۷- با تکرار ِ همان کلمه . مانند: میرمیران , گیل گیلان, بهبهان , مردان مرد, کس کسان (به کس کسانش نمیدم, به همه کسانش نمیدم) ، شاهنشاه.
تکرار برای تشدید و تاکید، به اشکال دیگری نیز به کار رفته است مانند: خوابِ خواب, مستِ مست , خوبِ خوب, جانِ جان, مردِ مرد ,
فردوسی می گوید: به پیش آیدم زود نیزه به دست . که در پیشتان مردِ مرد آمده است.
۸ - با افزودن پیشوند « شاه» مانند: شاه لوله , شاه سیم , شاهراه .
ب ) کوچک سازی
اما علائم مربوط به تصغیر در فارسی بسیار وسیع است که هم به کمک پساوندها و هم به کمک واژه ها انجام می گیرد.
●) پساوند های تصغیر
پساوندهای تصغیر را می توان در فارسی به چهار گروه تقسیم کرد :
الف. پساوند « کاف »
ب. پساوندهای « چه » و « زه »
ج. پساوند « ل »
د. پساوندهای « و » و « ی »
اینک نمونه هایی درهر باره ذکر می کنیم.
الف) پساوند کاف
گروه اول مانند: مردک ، دنبک ، (دنب= دم) ، فندک (فند) ، خرک , سگک (سگ) ، نمک (نم) , سوزنک (به معنای سوزاک) ، سنجاقک (حشره ایست) ، چارک (وزن) ، پشمک ، طفلک , چنبرک (چنبر) ، غمبرک (غم و بر- غمبرک زدن) , جفتک, حسنک, زردک, پشتک , خرک, کلک , تشتک , کندک (خندق) ، دستک , چشمک , پرک, دوشک, سنگلک, برفک, سرخک, موشک, گزک و غیره.
بررسی انفرادی هر واژه که با کافِ تصغیر همراه است نشان می دهد که ک همیشه نقش تصغیر ندارد, بلکه مانند پسوند «هاء» ، عمل کرد آن سخت گوناگون است و موضوع فقط به تصغیر یا ساختن اسم آلت (مانند سگک, خرک, کلک ) یا بیماری (برفک, سرخک, سوزنک) ختم نمی شود.
در شعر زیرین مولوی استفاده شیرین و متنوعی از پسوند « ک » شده است :
مستک خویش گشتهای, گه ترشک گهی خوشک
نازک دلبرک چه؟ در هنرک نه غولکی
گروه دوم مانند: مرتیکه , زنیکه , بچه ایکه (در اصطلاح مردم اصفهان)
گروه سوم مانند: خروک ، ترسوک , لندوک , رموک , خندوک , مردوک , پرستوک, جادوک, هندوک . (که گاه علامت صیغه ی مبالغه است مانند رموک و ترسوک و غیره).
گروه چهارم مانند : بچه کک.
گروه پنجم مانند : حیوونکی , طفلکی
در پایان ِ یادآوری ازاین پساوند، این بیت فردوسی را نیز بیاوریم :
ز تو لختکی روشنی یافتند . بدین سان سر از داد برتافتند
ب) پساوندهای « چه» و « زه یا ژه »
چه:
گروه اول مانند: دولابچه ، کتابچه, دریاچه ، باغچه , بقچه, قالیچه , خوانچه, بازارچه, بامبچه (توسری) , طاقچه , میدان چه, کوچه , لو (لب) چه , کلوچه, آلوچه و غیره (و نیز به صورت « جه » در «خواجه» ( از خوا و چه یا جه)
پساوند « چه » را با پساوند تصغیر « chen » در آلمانی و «چیک وچکا» در روسی می توان خویشاوند دانست. مثلاًَ واژه Madchen آلمانی, به معنای دختر و دوشیزه، درست با واژه «ماده چه» در فارسی ( که البته مورد استعمال ندارد) هم ریشه است. همچنین ( ماده = Maid, Magda ) و «مالچیک» و «دوچکا» در روسی.
گروه دوم مانند: کلیچه (کل= کوتاه) دنبلیچه (دنبال + دم کوچک) .
پساوند « چه » به طور عمده نقش تصغیر بازی می کند.
زه یا ژه :
گروه اول مانند: نیزه (نی), کنیز (کن= زن. از همین ریشه:کنیزک)، پاکیزه (پاک )، مشکیزه (مطهره)، چشمیزه (عدس)، رنگیزه (ماده رنگین) ، خوشیزه.
گروه دوم مانند : مژه (موی + ژه) , نایژه (نای + ژه). با توجه به امکان تبادل ژ= چ = ز باید گفت که این پساوندها که ما آنها را همراه کرده ایم, در واقع اشکال دگرگون شده ی صوتی یکدیگرند.
پساونده « زه و ژه » هم وسیله ی بزرگ و کوچک سازی است و هم وسیله ی افزار سازی.
ج- پساوند « ل »
پساوند « ل » به اشکال مختلف در می آید :
گروه اول: آله، مانند: مچاله, چماله , گلاله, گوساله .
گروه دوم: له، مانند : گندله : سندله, دنبله, چمبله .
گروه سوم: اول و اوله، مانند: چوچوله, فندول , جمبول (در مازندرانی یعنی متراکم )
گروه چهارم: آلو، مانند: پشمالو، چاقالو, توغولو.
گروه پنجم: مطلق ل، مانند : دنبل (دنب) , تنبل (تن=تنب؟)
گروه ششم: آل، مانند : چنگال, زنگال (زنگار؟)
گروه هفتم: غاله، مانند: بزغاله , داسغاله , چغاله , جزغاله , غاغاله (دستاش مثل غاغاله خشکه- هدایت). پزغاله ( در مازندرانی یعنی تاول)
این پساوند مهم با پساوند تصغیری « Lein » در آلمانی برابر است . چنان که بررسی واژهها به آسانی نشان می دهد, این پساوند همیشه نقش تصغیر ندارد و عمل کرد آن در زبان و واژه سازی متنوع است، ولی در مواردی به طور اخص نقش تصغیر بازی می کند مانند: گوساله, گندله: داسغاله و غیره.
د- پساوندهای « و » و « ی »
گروه اول: « و » مانند : یارو, گردو, زائو, خالو, عمو , شکمو, لب لبو, لبو, قهرو, ترازو, بازو ؟
نقش این پساوند سخت متنوع است . گاه علامت صیغه ی مبالغه است مانند « قهرو » و « شکمو » و گاه نوعی ادات نسبت است مانند « عمو » (عم) و « خالو » (خال) و گاه ادات سازنده اسم فاعل است مانند « زائو » که بسیار زا نیست بلکه صرفاَ زاینده است و گاه تصغیر، مانند « گردو » و گاه تحقیر، مانند « یارو » و به همین پساوند است که ( چنان که در پساوند « ک » نمونه هایش ذکر شد) « ک » نیز افزوده می شود. مانند « خزوک » و« رموک » و غیره.
گروه دوم: « ی » مانند : دخی (دختر کوچک) , پیشی, حسنی, حسینی, نصولی (نصراله ) و غیره.
این پساوند در تداول خانوادگی برای تصغیرِ تحبیب آمیز اسامی به کار می رود. شاید پساوند کهنه « اویه » (در شیرویه, برزویه, حسنویه, بابویه, سیبویه وغیره ) وسیله تصغیر و تحبیب بوده است.
● ) علاوه بر پساوندهای نامبرده, که هنوز حق سخن و تحقیق درباره ی آنها ادا نشده است , یک سلسله واژهها نیز وسیله ی تصغیر قرار می گیرند که به قرار زیرین هستند :
بچه:
١ . مانند: بچه شیر, بچه سگ, بچه جن , بچه کفتر, بچه خرس.
۲ . یا مانند: شیر بچه ، سگ بچه .
جره : مانند: جره باز, جره اردک.
توله : مانند: توله خرس, توله سگ, توله روباه.
ریزه: مانند: « زمین ریزه » که نظامی به کار می برد :
گر تو زمین ریزه, چو خورشید و ماه . پای نهی بر فلک قدر و جاه
و یا مانند « خسیس ریزه » که خاقانی به کار می برد:
مشتی خسیس ریزه که اهل سخن نیند
◙ ◙ ◙
بررسی اجمالی فوق که در آن به ذکر نمونه هایی قناعت شده است ، نمونه ایست از این که چه تنوعی در زبان فارسی در زمینه صرف و نحو وجود دارد که هنوز مورد تحقیق قرار نگرفته و اگر جست و جو شود دفینه های پنهانی ِ بسیار، در آن عیان می گردد.