• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
مقاومت اسلامی (بازدید: 2778)
سه شنبه 10/5/1391 - 16:8 -0 تشکر 486794
ناگفته‌هایی از فدائیان اسلام به روایت «اسدالله صفا»؛

اسدالله صفا از یاران شهید نواب صفوی در مصاحبه ای گفته است:چند نفر از رفقا جمع شدند در یك نیمه‌شبی، رفتند مسگرآباد قبرها را شكافتند. استخوان‌های این عزیزان را در گونی گذاشتند و آوردند در همین منزل ما و سه روز در كیسه، منزل ما بودند و در واقع میهمان ما.

نواب صفوی

سید مجتبی میرلوحی


سه شنبه 10/5/1391 - 16:14 - 0 تشکر 486806

**كسروی، فعالیت‌ها و اقدامات خودش را چگونه آغاز كرد؟

*اسداله صفا: احمد كسروی ابتدا، معمم بود؛ او هم نجف درس خوانده بود. وقتی آمد در تهران و اوضاع تهران، قم و حوزه علمیه را دید، آرام آرام از لباس روحانی درآمد و سرو صورت خودش را تیغ انداخت و با كت و شلوار و كراوات رفت و آمد كرد. ابتدا كارهای قضاوت و وكالت و حتی چند كاردولتی هم یادم هست كه در دستگاه پهلوی گرفت. اول خیابان فردوسی خیابانی است كه در قدیم به نام سوم اسفند معروف بود؛ نبش همین خیابان، ساختمانی بود با چند اتاق، آنجا را گرفت و شروع به فعالیت كرد.

سه شنبه 10/5/1391 - 16:15 - 0 تشکر 486807

اول مجله‌ای به نام "بهائیگری " چاپ كرد. وقتی این مجله را چاپ كرد، عده‌ای از متدینین بازار خوششان آمد كه اقلاً یك نفر پیدا شد كه بهائی‌ها را بكوبد و به آنها حمله كند، چون آن موقع اگر كسی می‌خواست از این حرف‌ها بزند، برایش دردسر درست می‌كردند. در این محله كسروی شروع كرد حمله به بهائی‌ها كه دینشان غلط است، خرافی هستند، یك دین جعلی است و ... خوب! بین یك عده بازاری و روحانی جا باز كرد. این مجله خوب كه جا افتاد، بعد از مدتی مجله‌ای چاپ كرد به نام "صوفیگری ". بعد این مجله هم طرفدارانی بین مردم پیدا كرد ‌زیرا مردم دوست داشتند این صوفیگری‌‌ها و درویش‌بازی‌ها جمع شود.

سه شنبه 10/5/1391 - 16:15 - 0 تشکر 486808

در این مجله هم به عقاید و مناسك صوفی‌ها به شدت حمله می‌كرد. این دو مجله كه خوب در اذهان مردم جا افتاد، یك دفعه كسروی مجله‌ای چاپ كرد به نام "شیعه‌گری "! این سه مجله را كه می‌گویم، الان هست و اسناد آن موجود است. این مجله "شیعه‌گری " كسروی، به دست آقای نواب می‌افتد

سه شنبه 10/5/1391 - 16:16 - 0 تشکر 486809

** آیا شده بود مثلاً از شهید نواب بخواهید كه از زبان خودش جریان قتل كسروی و مسایل پیش آمده، نحوه ترور و ... را برایتان بازگو كند؟

*اسداله صفا: بله، آن موقعی كه ما در زندان بودیم با شهید نواب، غذای زندان را نمی‌خوردیم؛ بچه‌ها از بیرون وسایل غذا را می‌آوردند و خودمان غذا درست می كردیم. یك روز گوشه حیاط نشسته بودیم و داشتیم به همراه شهید نواب برای غذا برنج پاك می‌كردیم، به مرحوم نواب گفتم: "آقا، می‌خواهم چند چیز را از شما بپرسم، اجازه می‌دهید؟ " گفت: "هرچه سؤال دلت می‌خواهد بپرس. " اول چیزی كه سؤال كردم، همین بود كه شما اول كسی بودید كه كسروی را زدید، دوست دارم این ماجرا را برایم تعریف كنید.

سه شنبه 10/5/1391 - 16:16 - 0 تشکر 486810

مرحوم نواب گفت كه من آن مجله "شیعه‌گری " كسروی را خدمت آیت‌الله‌العظمی حاج آقا حسین قمی بزرگ كه در زمان خود از مراجع بزرگ نجف بودند، دادم و گفتم‌: "حاج آقا! اگر كسی به این گفته‌ها اعتقاد و باور داشته باشد، حكم آن چیست؟ حاج‌آقا گفت: "یك هفته به من وقت بده. " گفتم: "چشم " حاج‌آقا مجله را برد و بعد از یك هفته داد به من و گفت: "هركس اعتقادش بر این مطالب باشد و با آگاهی نوشته باشد حكم قتلش بر هر فرد مسلمانی واجب است. " من این را كه از حاج آقا شنیدم، بلند شدم و یكسره آمدم منزل آیت‌الله كاشانی، آنجا خودم را به آقای كاشانی رساندم و گفتم كه یك چنین جریانی است و من خود آماده‌ام. تكلیفم این است كه بروم و آن (كسروی) را بزنم. آقای كاشانی به من گفت: "فرزندم، حالا صبر كن، دست نگه دار. " حالا مرحوم آیت‌الله كاشانی چه حسابی می‌كرد یا صددرصد از آقای نواب مطمئن نبوده مثلاً فكر كرده نكند فردی متفرقه باشد و آمده اینجا كاری دست ما بدهد یا می‌خواسته بیشتر بررسی و مطالعه كند؛ نمی‌دانیم.

سه شنبه 10/5/1391 - 16:16 - 0 تشکر 486811

نواب گفت كه بیرون آمدم گفتم: خدایا كمكم كن به چند نفر دیگر از علما هم سر زدم. سراغ یكی ازعلما كه در خیابان ظهیرالدوله (ظهیرالاسلام فعلی) نرسیده به میدان بهارستان، مسجدی داشت، به نام آقای طالقانی (نه مرحوم آیت‌الله سید محمود طالقانی) رفتم وقتی مسایل و قضایان را گفتم به ایشان، گفت: "چه كمكی از دست من بر می‌آید كه به شما بكنم؟ " گفتم: "من هیچ چیز از شما نمی‌خواهم. فقط یك اسلحه برای من فراهم كن. " گفت: "من یك نفر را پیدا می‌كنم كه این اسلحه را به تو بدهد، اما به مادرت فاطمه زهرا(س) ما را دیدی، ندیدی! " گفتم: "باشد ".

سه شنبه 10/5/1391 - 16:17 - 0 تشکر 486812

مرحوم نواب ادامه داد كه اسلحه‌ را گرفتم و بستم كمرم و رفتم طرف دفتر مجله كسروی. از پله‌ها بالا رفتم. دیدم كسروی‌ آنجا نشسته است و برای تعدادی از جوانان دارد سخنرانی می‌كند. سلام كردم و نشستم. سخنرانی‌اش كه تمام شد، كسروی گفت: "سید، با من كار داری؟ " گفتم: "بله " رفتیم در یك اتاقی و نشستیم.

سه شنبه 10/5/1391 - 16:17 - 0 تشکر 486814

گفتم كه یك چنین مطالبی در مجله شما چاپ شده است. گفت: بله، همین‌طور هم هست؛ این مفاتیح هرچه درش نوشته شده است، درست نیست و اینكه پیامبر و اهل بیت‌ (نعوذبالله) مال 1400 سال پیش هستند؛ حرف‌هایشان برای آن روز خوب بود نه الان كه عصر اتم و برق، پیشرفت و... است. با همدیگر مقداری صحبت كردیم. به من گفت: "ببین سید! اگر وضعت از نظر اقتصادی و مالی خراب است، اگر هم بیكاری، من كار برایت درست می‌كنم، چه می‌خواهی؟! " گفتم: "اینهایی كه گفتی هیچ كدامش به درد من نمی‌خورد "؛ گفت: "خب، پس یك چیز دیگه به تو بگویم؛ بیا نزدیك. " من را برد سر یك كمد در این كشو را باز كرد و گفت: "به جدت، دفعه دیگر بیایی مزاحم من بشوی، با این جوابت را می‌دهم. "
نواب گفت كه دیدم یك هفت‌تیر در آن كشو است! ‌خندیدم. به من گفت: "چرا می‌خندی؟ " گفتم: "من هم اتفاقاً آمدم، همین را به تو بگویم. امروز چهارشنبه است، فردا پنج‌شنبه است، جمعه هم هیچ، شنبه صبح توی روزنامه‌ اطلاعات و كیهان می‌نویسی كه من سید احمد كسروی غلط كردم آن حرف‌ها را در آن مجلس (شیعه‌گری) نوشتم. اگر نوشتی و آن را پخش كردی كه هیچ؛ اگر نه، سروكارت با همانی است كه در آن كشو است... خداحافظ شما. " از پله‌ها آمدم پائین و رفتم. شنبه روزنامه‌ها را گرفتم، دیدم هیچی در آنها نیست. قبل از آن منزلش را شناسایی كرده بودم. (نزدیكی‌های میدان حرفعلی كوچه خورشید بود.) روز یكشنبه یا دوشنبه تك و تنها رفتم كه در خانه‌اش را بزنم، دیدم در را باز كرده، دارد از خانه بیرون می‌آید. تا من را دید، دستش را برد برای اسلحه؛ من هم اسلحه را از كمرم درآوردم و سه تیر به طرفش شلیك كردم كه افتاد. صدای تیر كه بلند شد، مردم ریختند بیرون، (آن موقع‌ها كسی باور نمی‌كرد طلبه اسلحه به دست بگیرد. اگر یك فشنگ ازت می‌گرفتند پوست سرت را می‌كندند.) مردم می‌گفتند بگیریدش! (فكر می‌كردند كس دیگری زده است.) گفتم: "كی را بگیرند؟ من او را زدم. " مردم باور نمی‌كردند. كسروی را بردند. چند پاسبان هم من را به پاسگاهی در میدان توپخانه بردند و من هم چند وقتی آنجا زندانی بودم.

سه شنبه 10/5/1391 - 16:18 - 0 تشکر 486815

**بازتاب‌ها و واكنش‌های علما و مردم به این اقدام چگونه بود؟

*اسداله صفا: بله، خود شهید نواب. همان روز برایم تعریف كرد كه علمای نجف‌نامه زدند به تهران، تلگراف زدند. حتی خود آیت‌الله كاشانی اعلامیه پخش كردند در بین مردم و تهدید كردند كه اگر یك مو از سر این سید (شهید نواب) كم شود، دست به اقدامات جدی و اساسی خواهیم زد.
مردم و علما دستگاه را بیچاره كردند؛ آنقدر كه اعتراض و داد و فریاد زدند برای حمایت سید. دستگاه مجبور شد اعلام كند: "سند بیاورید تا نواب را موقتاً آزاد كنیم تا محاكمه‌شان شروع شود. "
نواب گفت: "به جدم فاطمه زهرا(س) مردم دو تا گونی سند كولشان كرده بودند عوض یك سند! برای آزادی بنده و سرانجام مردم از زندان شهربانی ما را با سلام و صلوات گذاشتند روی كولشان و با شعارهای الله اكبر، زنده‌باد اسلام، زنده باد قرآن، در كوچه، بازار و خیابان نقل و شیرینی پخش كردند،‌ گاو و گوسفند سر بریدند. كسروی را هم بردند بیمارستان، چند وقت بیمارستان بود و نمرد. بعد دوباره برگشتم نجف، علمای نجف هم بسیار استقبال گرم و خوبی از ما كردند.

سه شنبه 10/5/1391 - 16:18 - 0 تشکر 486816

مرحوم نواب می‌گفتند كه از اینجا عده‌ای كه بعدها به جمعت "فدائیان اسلام " مشهور شدند، دور و برما جمع شدند. بعد از قتل كسروی، سیدحسین امامی از اعضای فدائیان اسلام، عبدالحسین هژیر، وزیر دربار پهلوی، را به قتل رساند و كم كم فدائیان اسلام در بین مردم معروف شدند.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.