چهره زن در شعر شاملو به تدریج از ركسانا تا آیدا بازتر میشود، ولی هنوز نقطههای حجاب وجود دارند. در ركسانا زن چهرهای اثیری و فرضی دارد و از یك هویت واقعی فردی خالی است. به عبارت دیگر شاملو هنوز در ركسانا خود را از عشق خیالی مولوی و حافظ رها نكرده و به جای اینكه در زن انسانی با گوشت و پوست و احساس و اندیشه و حقوق اجتماعی برابر مردان ببیند، او را چون نمادی به حساب میآورد كه نشانه مفاهیم كلی چون عشق و امید و آزادی است.
در آیدا چهره زن بازتر میشود و خواننده در پس هیات آیدا، انسانی با جسم و روح و هویت فردی میبیند.
در اینجا عشق یك تجربه مشخص است و نه یك خیال پردازی صوفیانه یا مالیخولیایی رمانتیك. و این درست همان مشخصهای است كه ادبیات مدرن را از كلاسیك جدا میكند. توجه به "مشخص" و "فرد" و "نوع" و پرورش شخصیت به جای تیپ سازی.
با این همه در "آیدا در آینه" نیز ما قادر نیستم كه به عشقی برابر و آزاد بین دو دلداده دست یابیم.