• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 1678)
سه شنبه 3/5/1391 - 18:25 -0 تشکر 478880
فهم قرآن

شرایط فهم قرآن

 

 

بهره گیری عمیق علمی از قرآن كریم و فهمیدن معارف بلند آن، مشروط است به ارتباط و پیوند با معلّم حقیقی قرآن كه همانا خداوند بخشنده است «الرَّحْمنُ* عَلَّمَ الْقُرْآنَ»[1] علم قرآن همراه با رحمت خدای سبحان است و رحمت خاصّه‌ی خداوند شامل حال پرهیزكاران می‌گردد. « وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یعلمكم الله»[2] قرآن كریم می‌فرماید شما تقوا را لباس پاكی روح خود كنید كه بهترین لباس است: « وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِكَ خَیْرٌ»[3] و خداوند نیز به شما علم عطا می‌كند. در جای دیگر به صورت شرط و جزا می‌فرماید « إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»[4] اگر تقوی را پیشه‌ی خود كنید و در برابر دستورهای الهی با تقوی باشید، خداوند برای شمار نوری از علم را قرار می‌دهد كه جدا كننده‌ی بین حق و باطل است.
قرآن كریم كتابی ساده و معمولی نیست تا انسان بتواند بر اثر آشنایی با قواعد عربی و مانند آن به همه‌ی معارفش دست یابد، كتابی است كه ریشه در اوج آسمان و مقام «لدن» دارد و از علم خداوند سرچشمه گرفته و درك معارف بی‌انتهای آن بدون نردبان تقوا و ارتباط با خدا، امكان پذیر نیست، اگر چه چشم و گوش و حواس انسان در بهره‌مندی از علم، دخالت دارند ولی جای علم و مخزن اصلی آن همان قلب است و خدای سبحان علم الهی را به قلب كسی القا و الهام می‌كند كه با نیروی تقوا، از سلامت و پاكی لازم برخوردار باشد.
تقوا در قرآن كریم، در برابر مقامات ایمانی دیگر نیست، بر خلاف توبه، بازگشت، صدق، احسان و... كه همه از مقامات ایمانند. تقوا دارای مراتب است و با هر درجه از ایمان سازگار است؛ هدایت نیز دارای همین درجات است و هر كس هر مرتبه‌أی از تقوا داشته باشد، هدایت معادل همان مرتبه از تقوا نصیب او می‌گردد. آیه‌ی « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[5] نشان می‌دهد كه تقوا دارای مراتبی است كه هر كس در مرتبه‌‌ی بالاتری قرار بگیرد نسبت به دیگران، كرامت بیشتری دارد.
تقوای عام، تقوای خاص، تقوای اخصّ
قرآن كریم یك درجه از تقوا را به عنوان اصل ایمان معرّفی می‌كند كه همان انجام واجبات و ترك محرّمات است. این تقوا، تقوای عمومی است و تحصیل آن بر همه‌ی مردم لازم است چنانكه فرمود: « فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَه‌ی التَّقْوی»[6]. این نازلترین درجه‌ی تقوا است كه «تقوای عام» شمرده می‌شود.
مرحله‌ی بالاتر از آن كه «تقوای خاص» نامیده می‌شود، آن است كه مستحبّات را انجام دهد و مكروهات را ترك كند و بالاخره «تقوای اخصّ» آن است كه دارنده‌ی آن جز خدا نمی‌اندیشد و خود را از هر چه غیر خداست نگهداری می‌كند كه فرمود: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ»[7] ای اهل ایمان تقوای الهی را در بالاترین درجه و آنچنان كه در خور اوست كسب كنید، گرچه تقوای الهی به مقداری كه شایسته‌ی خداست مقدور نیست ولی به مقداری كه مقدور انسان است مطلوب است كه فرمود: « فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»[8].
خدای سبحان برای فهم قرآن، قلب پاك و طاهر را لازم می‌داند؛ چنانكه می‌فرماید «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ* فِی كِتابٍ مَكْنُونٍ* لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»[9] این قرآن عربی مبین یك ریشه و اصلی دارد به نام كتاب مكنون كه این قرآن در آن كتاب مكنون و مرتبط با آن است. معانی اوّلیه الفاظ قرآن را می‌توان با طهارت ظاهری از قرآن استفاده كرد ولی درك معارف بلند كتاب مكنون امكان‌پذیر نیست مگر با طهارت باطنی و قلبی. اگر كسی بخواهد با ظاهر قرآن در تماس باشد. بدون طهارت و غسل یا وضو نمی‌شود و حتّی نمی‌تواند آیات آن را ببوسد. امّا ارتباط با محتوای عمیق قرآن و با جان و باطن قرآن، نیاز به قلبی سالم و جانی با طهارت دارد. انسان باید پستی‌های اخلاقی و نیز جمود و انحراف فكری و اعتقادی را كه همگی پلیدند و موجب آلودگی روح هستند، از خود دور كند و دل و جان خویش را آرایش دهد تا آیینه‌ی قرآن گردد و معارف بلندش در آن نقش بندد.
روش پیشینیان كه توفیق اندیشیدن و فهم قرآن نصیب آنان می‌گردید، این بود كه نخست ده آیه را از پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ تعلیم می‌دیدند و تا آنچه را از معارف علمی و دستورات عملی مربوط به آن ده آیه، به خوبی فرا نمی‌گرفتند، وارد آیات دیگر نمی‌شدند: «إنهم كانوا یأخذون من رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ عشر آیات فلا یأخذون فی العشر الآخر حتی یعلموا ما فی هذه من العلم و العمل»[10] و گاهی چنان جرقه‌ای از سوی خداوند در دل آنان اثر می‌كرد كه رسول خدا درباره‌ی آنان می‌فرمود «انصرف الرجل و هو فقیه»[11] و این سخن را آن حضرت درباره‌ی شخصی فرمود كه وقتی به آیه «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه‌ی خَیْراً یَرَهُ* وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه‌ی شَرًّا یَرَهُ»[12] رسید گفت این كلام مرا كفایت می‌كند و به سوی زادگاهش بازگشت؛ در حالی كه به فرموده‌ی رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ فقیه شده بود؛[13] زیرا عصاره‌أی از دو حكمت نظری و عملی را آموخت و به آن ملتزم شد.


[1] ـ سوره‌ی الرحمن، آیات 1 و 2؛ خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود.
[2] ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی 282.
[3] ـ سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 26.
[4] ـ سوره‌ی انفال، آیه‌ی 29.
[5] ـ سوره‌ی حجرات، آیه‌ی 13؛ گرامی‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.
[6] ـ سوره‌ی فتح، آیه‌ی 26؛ و (در مقابل) خداوند آرامش و سكینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت.
[7] ـ سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 102.
[8] ـ سوره‌ی تغابن، آیه‌ی 16؛ پس تا می‌توانید تقوای الهی پیشه كنید.
[9] ـ سوره‌ی واقعه، آیات 77ـ 79.
[10] ـ بحار، ج 89، ص 106.
[11] ـ بحار، ج 89، ص 107؛ این مرد رفت در حالی كه فقیه بود.
[12] ـ سوره‌ی زلزله، آیات 7 و 8؛ پس هر كس هموزن ذرّه‌ای كار خیر انجام دهد آن را می‌بیند و هر كس هموزن ذرّه‌ای كار بد كرده آن را می‌بیند.
[13] ـ بحار، ج 89، ص 107.
قرآن در قرآن ـ آیت الله جوادی آملی

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:23 - 0 تشکر 488878

علوم مورد نیاز برای فهم و تفسیر قرآن(3)





رسوخ و نفوذ كم و بیش فراوان افكار عرفا در تفسیر و فهم قرآن، مفسّر را وا می‎دارد كه با آراء و اندیشه‎های آنان در حوزة معارف قرآنی آشنا گشته، با زمینة مساعدتری به تدبر در آیات و اخذ و یا ردّ برداشتهای عرفا در فهم قرآن دست یازد؛ در زمینة تفسیر قرآن، كتب بسیاری از عرفا بجای مانده است كه از «تفسیر قرآن»محی الدین بن عربی، «لطائف البیان فی تفسیر القرآن»روزبهان بقلی (م ـ 606ق)، «تأویلات القرآن»عبدالرزاق كاشانی (م ـ ق)، «كشف الأسرار»میبدی می‎توان نام برد.
در زمینه عرفان نظری و عملی، كتاب‎های «اللمع»ابونصرسراج (م ـ 387ق) و «قوة القلوب»ابوطالب مكّی (م ـ 386ق) از متون اصیل و قدیم عرفان و تصوف می‎باشد، از كتب معتبر دیگر «فتوحات مكّیه»و «فصوص الحكم»محی الدین بن عربی (م ـ 638ق)، «مفتاح الغیب»و «نصوص»قونوی شارح افكار ابن عربی (م ـ 672ق)، «مثنوی»مولوی (م ـ 672ق)، «كشف المحجوب»هجویری (م ـ 470ق)، «عوارف المعارف»سهروردی زنجانی (م ـ 632ق)، «تأویلات»عبدالرزاق كاشانی (م ـ 735ق)، «گلشن راز»شبستری (م ـ 720ق)، «منطق الطیر»عطار (قرن هفتم)، «جامع الأسرار»و «نص النصوص»سید حیدر آملی (قرن هشتم)، «تمهید القواعد»صائن الدین علی تركه اصفهانی (قرن نهم). «مصباح الانس»محمد بن حمزة فناری (قرن نهم)، «منازل السائرین»خواجه عبدالله انصاری (م ـ 481ق) و «احیاء علوم الدین»غزالی (م ـ 550ق) را می‎توان نام برد.[1]
8. اخلاق
«علم اخلاق»علمی است كه از رفتارها، حالات و ملكاتِ شایسته و ناشایست سخن می‎گوید؛ اینكه چه حركت و حالت و خصلتی بد یا خوب، سزاوار یا ناسزا، شمرده می‎شود بستگی به نوعِ بینش و مبادی واصولی دارد كه شخص بدان ملتزم می‎باشد. این اصول و مبادی در علمِ «فلسفة اخلاق»از آن سخن به میان می‎آید و جنبة زیربنایی نسبت به علم اخلاق دارد؛ در فرهنگ وحی، مسائل اخلاقی، در ضمن دستورات دینی جلوه‎گر بوده، بلكه غیرقابل انفكاك از آن می‎باشد:
«بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكارِمَ الأخْلاقِ». (ص)
(برانگیخته شدم برای اینكه ارزشها و بزرگ منشی‎های اخلاق را به اتمام رسانم).
در میان فرهنگ مسلمین «علم اخلاق»جزء فلسفة عملی محسوب می‎شود كه بر اساسِ معیار اعتدال، رذائل و فضائل مشخص می‎گردد این رویّه متأثر از شیوه‎ای است كه «ارسطو»در كتاب اخلاقش «نیكو ماخوس»در پیش گرفته است و در ادامة آن در حوزة مسلمین «تهذیب الاخلاق»ابن مسكویه، «اخلاق ناصری»خواجه نصیر الدین طوسی، «كیمیای سعادت و احیاء علوم الدین»غزالی پدید آمده است. مهمترین منبع «تهذیب الاخلاق»باشد كه كتب دیگر در سطحی گسترده از آن متأثر می‎باشند در قرون معاصر «محجة البیضاء»فیض كاشانی شرحِ «احیاء علوم الدین»غزالی، «جامع السعادات»ملّا مهدی نراقی و «معراج السعادة»پسرش، ملا احمد نراقی پیروی از خط مشی «اخلاق ارسطو»می‎باشد.
مسائل اخلاقی و روش‎های تغییر و تحوّلِ اخلاقی مذكور در این كتب براساس «فلسفة اخلاق»‌است كه هماهنگی آن با فرهنگ وحی بسیار قابل تأمل است لیكن به جهتِ نفوذِ فراوان این فكر اخلاقی در فهم و تدبر در آیات، آگاهی بر محتوایشان ضرورت دارد، تا كه با توجه به بینش الهی، مورد نقد و بررسی واقع گشته، صحّت و سقمِ مباحث، روشن شود.
آگاهی بر مباحثِ اخلاقی خصوصاً «فلسفه اخلاق»در فرهنگ غربی به جهت تأثیر آن بر فرهنگ مسلمین، نیز باید مورد توجه واقع گردد؛ توجه به «فلسفه اخلاق»در میان مسلمین به تبع مطرح شدن آن در غرب،‌ پدید آمده است.
اینكه «آیا اخلاق بدون اعتقاد به خدا امكان دارد یا نه؟ خوب و بدِ اخلاقی وجود دارد یا نه؟ بر فرضِ وجود، معیارهای آن كدام است؟ آیا «بایدهای اخلاقی از «هست»های فلسفی ناشی می‎شود یا نه؟ آیا اخلاق نسبی است یا مطلق؟»، از مسائل مهم «فلسفه اخلاق»است.
از جمله كتب در این زمینه، «فلسفه اخلاق»شهید مطهری،‌ «فلسفه اخلاق»آقای مصباح یزدی، «كاوشهای عقل عملی»آقای حائری یزدی، «فلسفه اخلاق در تفكر غرب»ترجمه آقای صانعی دره بیدی، «فلسفه اخلاق در قرنِ حاضر»تألیف ج.وارنوك، ترجمة آقای لاریجانی، می‎باشد.
9. علم روایة الحدیث (مصطلح الحدیث و رجال)
قرآن و احادیثِ معصوم ـ علیه السّلام ـ دو منبع اساسی در استنباط عقاید و احكامِ جمیع روابط انسانی می‎باشند كه از دو جهت كلّیِ «متن»و «سند»مورد بررسی واقع می‎شوند.
«سند قرآن»قطعی و متواتر است از این رو نیازی به بحث اساسی ندارد جز آنكه «شبهه تحریف قرآن»و «مسألة اختلاف قرائتها»‌و بحث از «كیفیّت جمع آوری قرآن»، بحث مجدّد آن را ضروری می‎نماید تا روشن گردد كه این شبهه، ربطی به سند قرآن ندارد چرا كه صرفاً تحریف به كم شدن آیات، ادّعا شده است نه افزایش آن؛ دیگر آنكه شبهه‎ای است باطل كه در ذهن كج اندیشان مسلمان و مستشرقین ناآگاه و اكثراً مغرض نقش بسته است.
«اختلاف قرائت‎ها»كاری به قطعیّت قرآن ندارد و صرفاً به اختلاف لهجه در قرائت مربوط می‎باشد و مسألة سوم نیز مشكلی نداشته خود به روشنی قطعیّت سند را نشان می‎دهد.
قطعیت سند قرآن به تناسب در علم «تاریخ قرآن»، «اصول استنباط»و «كلام»بحث می‎گردد.
سند احادیث، جز روایاتِ اندكی قطعی نبوده، ‌نیازمند تتبع و بررسی می‎باشد تا صحت انتسابِ حدیث به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ روشن گردد؛ علمی كه عهده‎دار این مسأله می‎باشد علمِ «روایة الحدیث یا اصول الحدیث»[2] نامیده می‎شود.
این علم خود به دو شاخه تقسیم می‎گردد:
«علم رجال»كه صداقت و عدالت ناقلین حدیث و طبقات آنان را مورد تحقیق قرار می‎دهد.
«علم مصطلح الحدیث»كه از «كیفیت نقل حدیث»از لحاظ تواتر یا وحدت نقل، اتصال یا انقطاع سند، و «مراتب نقل حدیث»از لحاظ صحت نقل رجال حدیث و ضعف نقل، و اصطلاحات مربوط به این خصوصیات بحث می‎نماید.[3]
10 علم اصول و مبانی استنباط و فقهِ دین
معیارهایِ‌ بررسیِ متنِ قرآن و حدیث و میزانِ ارزشِ آن دو منبعِ اساسی در فهم دین و احكام شریعتِ اسلام، در «علم اصول»مورد بحث و بررسی قرار می‎گیرد؛ در كنار این دو منبع، منابع مطرح شده دیگر همچون «عقل، اجماع، شهرت روایی و فتوایی، قیاس و استحسان و غیره»مورد ارزیابی واقع گشته، اعتبار یا عدم اعتبار، میزانِ ارزشِ دلیلیّت آنها و محدودة بكارگیریشان، برای فهم دین و استخراج احكام اسلام، مشخص می‎گردد.
با این توجه، ضرورتِ آگاهی بر اصولِ استنباط و صاحب نظر بودن در آن، در امرِ تدبر در قرآن و تفسیر آن، روشن‎تر از آن است كه نیازمند دلیل باشد.
فقهِ احكام اسلامی، بخشی از «فقه دین»است كه ضرورت آن در آیه «نَفْر»آمده است: «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ...».[4] با این وجود، اصطلاح «فقه و تفقه در دین»در لسانِ فقهاء منحصراً در حوزه احكامِ عملی و اجتهاد در آن، خلاصه می‎گردد.
«علم اصول»نیز به عنوان ابزار استنباط در این حوزه، مورد تحقیق و بررسی واقع گشته است، حال آنكه این حوزه صرفاً هشت درصد آیاتِ قرآن را شامل می‎شود (حدود 500 آیه)؛ و بقیه قرآن كه شامل معارف، عقاید، تربیت و اخلاق و غیره می‎باشد از حوزة استنباط به دور مانده است، از این رو، تحقیق در ابزار خاصِ استنباط آنها، علاوه بر اصول ضروری معمول در حوزة احكام عملی، به غفلت سپرده شده، كاری جدّی در آنها صورت نگرفته است، در حالی كه «فقه دین و فقه قرآن و حدیث»به اصولی فراتر از اصولِ معهود، نیازمند می‎باشد، چنان كه در بحث منطق گذشت، تدبر در «اصولِ اعتقادات»امری تعقّلی بوده، خودِ این تعقل، به تفكّر و به روش‎های صحیح تفكر و تعقل نیازمند می‎باشد كه در جریان دعوت انبیاء به آنها اشاره شده است؛ آنان با تكیه بر حضوریات و فطریاتِ مردم، با طرح سؤالهای اساسی زندگی، بر فضای غفلت‎زا و عقول راكدشان، هجوم آورده، آنان را به اندیشیدن در حقیقتِ خود و جهان، دنیا و آخرت، وادار می‎نمودند:
«أَ تُتْرَكُونَ فِی ما هاهُنا آمِنِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِیمٌ وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً فارِهِینَ؟».[5]
(آیا در این دنیا در حال امنیت رها می‎شوید؟ در باغها و چشمه سارها و زراعتها و نخلی كه شكوفه‎اش با لطافت است و از كوهها خانه‎هایی به سرگرمی می‎تراشید؟).
«أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَكَ سُدی أَ لَمْ یَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنی ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّی فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثی ألَیْسَ ذلِكَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی؟».[6]
(آیا انسان خیال می‎كند كه بیهوده، رها می‎شود؟ مگر نطفه‎ای نبود كه از آب گندیده‎ای پدید آمد سپس علقه‎ای شد پس خدا او را آفرید پس هماهنگ نمود پس از آن، دو زوج، زن و مرد را پدید آورد؟، ‌آیا چنان كسی توان آن را ندارد كه مردگان را زنده كند؟).
رسالتِ «تفقه در دین»در وسعتِ حوزه‎های شناخت، معارف، عقاید و نظامات و احكام اسلامی، ضرورتِ ارائه طرحی كلی و جامع و مستند از اسلام را مطرح می‎نماید؛ طرحی كه همة حوزه‎ها را در بر گیرد و ترتیبِ منطقی آنها و ارتباط منسجمِ‎شان را توضیح دهد و در پی آن سیر منطقی و مستند مباحث هر یك از حوزه‎ها، از شروع تا ختم را ارئه نماید.




[1] . ذكر منابع فراوان این طائفه، به جهت تأثیرات گسترده و پیدا و ناپیدای آنان در فرهنگ مسلمین می‎باشد.
[2] . این علم به غلط «درایة الحدیث» نامیده شده است حال آنكه «درایه» نظر به فهم محتوای حدیث دارد نه سندِ آن.
[3] . برای توضیحات بیشتر رجوع كنید: «روایة الحدیث و درایة الحدیث» كاظم شانه‎چی.
[4] . توبه/ 122.
[5] . شعراء/149ـ146.
[6] . قیامت/ 40ـ36.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:24 - 0 تشکر 488880

علوم مورد نیاز برای فهم و تفسیر قرآن(4)





با توجه به این طرح كلی و تفصیلی است كه باید قواعد و مبانی خاص استنباط در هر یك از حوزه‎ها، علاوه بر اصول و مبانی استنباط عام، مشخص و منقّح گردد و سیر منطقی و انسجام مباحث آنها تنظیم شود.
این طرح اساسی و گسترده در حوزة فقه دین واصول استنباط آن، نه یك كار سطحی و ذوقی است كه از عهدة هر كسی برآید بلكه پشتوانة نیرومندی از كلیدهای علمی و روحی را می‎طلبد، آنان كه فكر و روحشان با قرآن تغذیه شده، در مكتب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ پرورش یافته‎اند و بر ضرورت‎ها و اوضاع و شرایط فردی و اجتماعیِ زمانِ خود آگاهی داشته، خود در آن، حضور فعّال علمی و عملی دارند.
11. علم اصول فقه
«اصول فقه»همان اصول مصطلحی است كه در حوز‎ه‎های علمیّه تدریس می‎شود و در خدمتِ همة حوزه‎ها، خصوصاً فقهِ احكام قرار دارد كه در ابتدای بحثِ قبل به آن اشاره شد.
به تعبیر شهید صدر: «علم اصولِ فقه، علم به عناصر مشتركی است كه برای استنباط جعل شرعی به كار می‎آید».[1]
این علم از سه بخش كلی «دلیلیت و دلالت و نسب ادله»، و بخش فرعی اجتهاد و تقلید بحث می‎نماید.[2]
«دلیلیت»‌از ادله و حجت‎های شرعی در زمینة «قطع، ظن و شك»بحث می‎نماید.
ادله در حوزة قطع و ظنّ را «ادلّه اجتهادی»و در حوزة شكّ (فقدان دلیل اجتهادی) را «ادلّه فقاهتی یا اصول عملیّه»‌می‎نامند.
ادلة اجتهادی،‌كتاب و سنت و عقل و اجماع می‎باشند كه به همراه آن بحث شهرت روایی و فتوایی، قیاس و استحسان و غیره مطرح می‎شود و ارزش دلیلیت هر یك مورد بحث قرار می‎گیرد.
«كتاب»،‌ مهم‎ترین منبع استنباط است كه سندش, قطعی و محتوایش، مصون از زیادت و نقصان می‎باشد و مرجعی عمده در حل و فصل و رفع تعارضات و اختلاف‎های میان ادلة مستفاد از منابعِ دیگر، به حساب می‎آید.
ظواهر آیات قرآن،‌ حجیت داشته بعد از توجّه به «آیات دیگر، روایات معتبره و حكمِ قطعی عقل»، قطعیّت می‎یابد؛ چرا كه «عقل»، «حجت باطنی»و «كتاب و سنت (وحی الهی)»، «حجت ظاهری»هستند، كه ناظر به هم و مؤید یكدیگر می‎باشند.
«سنت»‌قول و فعل و تقریر معصوم ـ علیه السّلام ـ می‎باشد كه از طریق نقلِ راویان احادیث به دستمان رسیده است كه در واقع آنچه در دسترس ما قرار دارد احادیثِ حكایتگرِ سنتِ معصوم ـ علیه السّلام ـ به ادّعایِ راویان می‎باشد؛ پس صدورِ محتوایش قطعی نبوده و نیازمند تحقیق می‎باشد كه متن و سند، هر دو را دربر می‎گیرد.
در احادیث ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ علاوه بر «احراز صدور»، «جهت صدور»را نیز باید مدّنظر قرار داد تا معلوم گردد انگیزة سخن، بیان حكم الهی بوده است یا اینكه به قصد فریبِ خبرچینان و دشمنان دین صادر شده است.[3]
نكتة دیگر در احادیث، اجازه «نقل به معنا»می‎باشد كه باعث می‎شود تكیّه بر خصوصیّاتِ موجود در تعابیر احادیث را جهتِ استخراج حكم و دلیل، بسیار محدود گرداند مگر آنكه صدور عینِ الفاظ احراز شده باشد.
با این توجّهات، هرگز نباید اخبار معتبر، ضد یا نقیض قرآن باشند كه در این صورت، زخرف و باطل بوده، باید بر دیوارش كوبید چرا كه هرگز بیان معصوم، ضد یا نقیض قرآن نخواهد بود.[4]
«سنت»همچون قرآن «محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقیّد و مجمل و مبیّن»را داراست كه در بحث «نِسَبِ ادله»مورد بررسی قرار می‎گیرد.
«عقل»‌در اصول دین، مستقل بوده، در حوزة احكام شرعی، می‎تواند لوازمِ احكام و حكم آنها را مشخص نماید؛ این استلزاماتِ عقلی، مبحث «مقدمة واجب، ضدّ، اجتماع امر و نهی، دلالت نهی بر فساد و مبحثِ اجزاء»را در بر می‎گیرد.
«اجماع»دلیلِ مستقلی نیست مگر آنجا كه از طریق حسّ یا حدس و یا استقراء، كاشفِ از قول معصوم ـ علیه السّلام ـ باشد.
با این توجه «شهرت فتوایی»ارزش مستقلی نداشته، می‎تواند به عنوانِ مؤیدی بر دلیلِ حكم و مرجّحی در هنگام تعارض ادله به حساب می‎آید.
«شهرت روایی»یكی از مرجّحات منصوصه در روایات، هنگام تعارض اخبار می‎باشد.
«قیاس»دلیلِ عقلی ظنی است كه جز در موارد تصریح به علت و فلسفة حكم در روایات، ارزشی نداشته، در بیانات معصومین ـ علیهم السّلام ـ ، استفاده از آن، به شدّت نهی شده است.
«استحسان»در صورتِ تعارضِ عللِ استنباط شده، مطرح است كه ضعیف‎تر از «قیاس»بوده ارزش شرعی ندارد؛ چرا كه عقل را به درك عللِ احكام، راهی نیست تا كه نوبتِ ترجیح علتی بر علت دیگر رسد.
ادلة مطرح شده دیگر از جانب اهل سنّت، بر فرض صحّت، ادله‎ای جدا از مستقلات عقلی و مستلزمات آن و اجماع، نمی‎باشند.
در شرایطِ فقدانِ دلیل اجتهادی، اصول عملی مطرح می‎شود كه «برائت»و «احتیاط»و «تخییر»و «استصحاب»را در بر می‎گیرد.
«برائت»در موارد شك در اصل تكلیف بدون علم به حالت سابق، «احتیاط»‌در موارد شكّ در مورد تكلیف، «تخییر»در موارد دائر بودن امری بر وجود و حرمت، و «استصحاب»‌در موارد شبهات حكمی و موضوعیِ دارای حالت سابقه، مطرح می‎شوند.
در بخش دوم، پس از فراغت از مبحث «دلیلیّت»مقدار دلالت ادلّه و ظهورات آنها مورد بحث واقع می‎شود، در اینجا نه «دلالت وضعی تصوری»‌و نه «دلالتِ تصدیقی اولی»، بلكه «دلالت تصدیقی جدّی»مورد نظر می‎باشد كه از توجه به مجموعه قرائن حالی و مقالی بدست می‎آید؛ كشف این قرائن، نیازمند آشنایی و انس با اسلوب كلام و سبك گفتار قرآن و معصوم ـ علیه السّلام ـ و احاطة بر كتاب و سنت می‎باشد.
در بخش «نِسبَ ادلّه»رابطة میان ادلّه مورد بررسی قرار می‎گیرد كه «عام و خاص»، «مطلق و مقید»«مجمل و مبین»، «محكم و متشابه»، «ناسخ و منسوخ»، «حاكم و محكوم»و «وارد و مورود»، «تزاحم»و «تعارض»را در بر می‎گیرد و در پی آن، از معیارهایِ جمع میان ادلّه و معیارهای ترجیحِ یكی بر دیگری، سخن به میان می‎آید.
در پایانِ علم اصول، بحث اجتهاد و تقلید و شرایط آن دو مطرح می‎گردد.
12. علم فقهِ احكام
«فقه احكام»بخشی از قرآن و سنت است كه گسترده‎ترین تحقیقاتِ فقهاء و علمای اسلام را از آغاز تاكنون بخود اختصاص داده است و در واقع عمیق‎ترین تدبّرها در پانصد آیه از قرآن و روایات ذیل آنها صورت گرفته است، از این رو آگاهی بر نظرات آنها و كیفیت استدلال و برداشت آنها از قرآن زمینة مساعدی را برای تدبر صحیح در قرآن فراهم می‎آورد.
توانایی نقد و بررسی اقوال فقهاء شرط اساسی در صلاحیّت تفسیر می‎باشد.
«فقه احكام»ابواب بسیار متنوعی را در بر گرفته است كه شامل احكام عبادی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی، قضایی و جزایی می‎باشد كه احكام تكلیفی و وضعی، ‌هر دو را دربر دارد.
13. تاریخ اسلام
«اسلام»دینی است جامع كه همة شئونات زندگی فردی و اجتماعی، اعمّ از معارف، ‌عقاید، نظامات و احكام را دربر می‎گیرد[5] و هدفش دگرگونی اساسی در همة حوزه‎ها می‎باشد از این رو «اسلام»نه یك مكتب اعتقادی، كه یك نهضت فراگیر است و «قرآن»، كتاب این نهضت، بیانگر و توضیح دهندة اهداف، مسائل و مراحل نهضت و پاسخگوی تمام نیازهایِ فكری ـ روحی و معرفتی عملیِ رهیافتگان، و هدایتگر بشریّت گمراه و سرگشته به صراط آزادی از غیر و بندگی خدا می‎باشد.
پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در كنار شرح و بسط و تفسیر قرآن، عالیترین نمونة عینیِ انسانِ آرمانیِ این مكتب است كه سیره و رفتارش در مراحلِ مختلفِ نهضت، الگویِ عملیِ ‌قرآن به شمار می‎آید كه سه سؤال اساسی؛ «به كجا باید رفت؟، از كجا باید آغاز كرد؟، و چه باید كرد؟»را در فرد و جامعه، پاسخ می‎دهد؛ از این رو آگاهی بر تاریخِ بعثتِ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ تا رحلت حضرت و اوضاع منطقه‎ای و جهانی معاصر آن برای درك پیام‎ها و اشارات قرآن، شأن نزول آیات؛ و چگونگی تطبیقِ آیات بر مصادیق خارجی، بسیار ضروری می‎باشد.
در كنار تاریخ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آگاهی بر تاریخ ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ بسیار ضرورت دارد چرا كه آنان جانشین پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، مفسرِ مخصوص و چهرة عملی قرآن، امام امت اسلامی و نشان دهندة شأنِ تأویل آیات (تطبیق قرآن بر مصادیق جدید)، می‎باشند:
«یا عَلیُّ أنا أُقاتِلُ النّاسَ علَی التّنزیلِ وَ أنتَ تُقاتِلهُمْ عَلی التَأویلِ». (ص)
(ای علی، من با مردم بر سر تنزیل قرآن می‌جنگم و تو با آنان بر سر تأویل قرآن خواهی جنگید).
شرایط گوناگون و بسیار متنوع هر یك از ائمه با یكدیگر و با دوران پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، نمونه‌های بسیار متنوع و روشنگری از چگونگی تطبیق و پیاده‌ كردن قرآن را به ما نشان می‌دهد و این از بركات عظیم ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ می‌باشد كه موضع‌ گیری صحیح، در برابر شرایط گوناگون را به ما آموخته‌اند؛ از این رو، بی‌جهت نیست كه یكی از فقهای بزرگ اهل سنت می‌گوید: «اگر سیرة علی ـ علیه السّلام ـ نبود، ما چگونگی برخورد با گروههای منحرف مسلمان را نمی‌دانستیم و از احكام آن آگاه نمی‌شدیم»؛[6] با كمال تأسف نه تنها اكثریت امت اسلامی، اهل سنت، از سیرة ائمه معصومین در غفلت و بی‌خبری بسر می‌برند، بلكه پیروان آن بزرگواران نیز، آن گونه كه باید به مشی فكری ـ عملی آنان آگاهی ندارند.
14. تاریخ قرآن و حدیث
«تاریخ قرآن»جزیی از تاریخ اسلام می‌باشد كه در آن از جریان تاریخی نزول وحی و اقسام آن، نزول تدریجی و دفعی، ترتیب نزول آیات و سور، كتابت و حفظ و جمع آوری و ترتیب فعلی قرآن و زمان اعراب و نقطه و شماره گذاری آیات و چگونگی پیدایش اختلاف قرائتها بحث می‌نماید، كه آگاهی بر آن، بر مفسر قرآن ضروری است.




[1] . دروسٌ فی علم الأصول، ج 2، ص 11.
[2] . مباحث این علم در كتب مختلفِ اصول فقه، تقسیم بندی و سیری متفاوت را نشان می‎دهد نظری به كتاب‎های «معالم الاصول» فرزند شهید ثانی، «قوانین الاصول» میرزای قمی، «كفایة الأصول» آخوند خراسانی و «حلقات الأصول» شهید صدر این مسأله را به خوبی نشان می‎دهد. تقسیم فوق از یكی از اساتید، اخذ گردیده است.
[3] . «تقیه» در بیان حقایق و احكام دینی در قرآن و سنت پیامبر راه ندارد و فقط شامل سنت ائمه می‎باشد كه به دلیل اختناق و یا عدمِ كشش عقلیِ مردم، در مواردی به ضرورت، از بیان حقایق خودداری می‎نمودند، شناسایی این دسته روایات نیازمند احاطه بر قرآن و روایات و اصول استنباط و آگاهی بر تاریخ ائمه می‎باشد.
[4] . در قرآن و خصوصاً روایات، توجه به مقاصدِ سخن معصوم خصوصاً در مواردِ اخبار به ظاهرِ متعارض، ما را به حقایقِ پنهانِ فراوانی در امرِ سنت معصوم و احكام صادره، هدایت می‎كند: «أفْقَهُ الناسِ مَنْ عَرَفَ مَعانِیَ كَلامِنا». معصوم ـ علیه السّلام ـ
[5] . «نظامات»، مقصود نظامِ تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حقوقیِ قضایی و جزایی، می‎باشد و مقصود از «احكام» دستورالعمل‎ها در همه این زمینه‎ها، می‎باشد.
[6] . «و قد فتح باب الحرب بینكم و بین أهل القبلة و لا یحمل هذا إلّا أهل البصر و العلم بمواضع الحقّ...». (نهج البلاغه، خ 173).
«ایُّها النّاسُ فإِنّی فَقَاْتُ عَیْنَ الفِتْنَة وَ لَم یَكُنْ لِیَجْتَرئَ عَلَیْها أحَدٌ غَیْریِ... وَلَوْ قَدْ فَقَدْ تُمونی وَ نَزَلْتْ بِكُم كَرائهُ الأُمُورِ وَ حَوازِبُ الخُطُوبِ لأطرَقَ كثیرٌ مِنَ السّائلینَ وَ فَشِلَ كَثیرٌ مِنْ المَسْؤُولینَ». (نهج، خ 93)

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:24 - 0 تشکر 488881

علوم مورد نیاز برای فهم و تفسیر قرآن(5)  





«تاریخ حدیث»جزء لاینفكی از تاریخ زندگی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ است، چرا كه منعكس كنندة اندیشه و رفتار و عكس العمل آنان در برابر جامعه‎شان، و حلقة واسط میان ما و شخصیّت معصومین ـ علیهم السّلام ـ می‎باشد.
«احادیث پیامبر»تاریخ بغرنج و دردآوری دارد؛ بعد از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به فاصله كوتاهی نقل و كتابت حدیث در كمالِ شگفتی، به دستور خلیفه دوم منع گردید و متخلفین تهدید به مجازات شدند به این بهانه كه: «قوم یهود كتابی (از سنت موسی ـ علیه السّلام ـ) نوشتند و به آن روی آوردند و كتاب خدا را واگذاشتند».[1]
عجبا، با وجود بیانِ صریح قرآن در ضرورتِ تفسیر قرآن توسط سیرة پیامبر، چگونه به این منطق روی آوردند[2] و اصحاب آن را پذیرفتند؛ خشونت خلیفه دوم چنان بود كه جز علی ـ علیه السّلام ـ و گروهی اندك، كمتر كسی جرأت مخالفت با او را داشتند، از این رو، عدم كتابتِ حدیث در كنار نقل تردید آمیز حدیث، ادامه یافت تا به آنجا كه در زمانِ معاویه حدیث سازی به نفع خلافت و علیه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در سطح حیرت انگیزی گسترش یافت آن چنان كه حقایق با اباطیل ممزوج و مشتبه گردید، مروری گذرا بر صحاح ششگانه اهل سنّت و احادیث متعارض و متناقض فراوان آنها، گوشه‎ای از این جریان تأسف بار را منعكس می‎كند.
این جریان، تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه یافت و برای اولین بار وی دستور كتابت و جمع آوری احادیث را صادر نمود و عملاًَ تدوین منابع روایی اهل سنّت از نیمه قرن دوم هجری (سال 143) آغاز گشت، برخلافِ اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ كه از زمان امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ ، خصوصاً از زمان امام باقر ـ علیه السّلام ـ (57ـ104) كار تدوین احادیث آغاز گشته بود.
در ادامه این جریان تدوین است كه كتب صحاح اهل سنت، و اصول و جوامع و كتب اربعه شیعه پدید آمد.[3]
15. تاریخ تفسیر
تدبر در قرآن و تفسیر آن، ضرورت آگاهی بر تاریخ تفسیر را مطرح می‎نماید كه در آن، ‌آ‎غازِ جریانِ تفسیر، سیر تحول و گوناگونیِ تفسیر، مراحل آن تاكنون، نگرشها و شیوه‎ها و اهداف تفاسیر مورد بحث و بررسی قرار می‎گیرد؛ آگاهی بر اینكه، مكتب تفسیری اهل سنت، از كتب تفسیری ائمة معصومین ـ علیهم السّلام ـ بركنار بوده، در آغاز از اقوالِ علمای یهودی و مسیحی تازه مسلمان همچون «عبدالله بن سلام، كعب الاحبار، تمیم داری، ‌وهب بن منبّه و ابن جریج»، تغذیه گردید،[4] شگفتی انسان را برمی‎انگیزد و ریشه‎های اسرائیلیات را در جریان تفسیر نشان می‎دهد.
این انحراف از مكتبِ تفسیر اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ ضایعات بسیار عظیمی را در فهم قرآن پدید آورد كه به این زودی قابل جبران نیست.
دفاع از این پایه گذاران تفسیر و گنه كار جلوه دادن مفسرین بعدی در نقل اسرائیلیات!، در عین تعجب چیزی از گناهِ این انحرافِ بزرگ و شرمندگی آن نمی‎كاهد،[5] جریانی كه به قصد دور كردن مردم از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ صورت پذیرفت و با تبلیغ بیش از حدّ و مبالغه آمیز در شخصیت ابن عباس و عمده كردن او در تفسیر قرآن، شخصیت عظیم و غیر قابلِ انكار علی ـ علیه السّلام ـ ، استاد ابن عباس، را عملاً به فراموشی انداختند،[6] جریانی كه هم اكنون نیز خوراك فكری آلوده‎ای برای معاندین و مغرضینی همچون «سلمان رشدی»فراهم می‎آورد.[7]
دوری از فرهنگ اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ تا بدانجاست كه «شیخ محمد عبده»اعتراف می‎كند در مسافرتی به لبنان در هتلی برای اولین بار با كمال تعجب با كتابی بنام «نهج البلاغه»سخنان علی ـ علیه السّلام ـ آشنا می‎شود و از عظمتِ محتوایش در شگفتی فرو می‎رود! و سپس به شرح و نشر آن می‎پردازد.
16. تاریخ عمومی جهان و تاریخ تمدنها و ادیان
بخش مهمّی از قرآن را «قصص انبیاء»از آدم ـ علیه السّلام ـ تا رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ تشكیل می‎دهد، مطالعة تاریخ زندگی بشر و تمدّنها و خصوصاً تاریخِ ادیان الهی و ادیان منحرف، زمینة بسیار مفیدی برای فهم و دركِ اشاراتِ قرآن پدید می‎آورد، چرا كه قرآن به دقت و لطافت و اختصار، سرگذشت و سرنوشت اقوام گذشته در برابر انبیاء را، منعكس می‎نماید كه كشفِ بعضی از آنها به آگاهی بر تاریخ، نیازمند است و دیگر اینكه در این میان یكی از چهره‎های اعجاز قرآن آشكار می‎شود و آن، چگونگیِ گزینش‎گریِ قرآن از حوادث تاریخی و گزارش آن است كه بطور كلّی از جهت شیوة خبرنگاری، محتوای گزارش و هدف از آن، با طبیعت گزارش دهندگی بشر، متفاوت، و از نقائض و ضعف آن بركنار می‎باشد.[8]
نكته دیگر در آگاهی بر تاریخ، كشف صدقِ گزارش قرآن است كه دلیلی دیگر بر حقانیّت قرآن به شمار می‎آید.
مطالعه تاریخِ جهان و ادیان از زمان ظهور اسلام تاكنون ما را به ریشه یابی جریانهای انحرافی و تفسیری رهنمون می‎شود؛ خصوصاً جریاناتِ انحرافی كه بعد از رنسانس و شروعِ هجومِ استعمار غرب به ممالك اسلامی، در میان مسلمین، پدید آمد.
قرآن كریم خود در آیات بسیاری، تأكید بر سیر در زمین جهت تحقیق و بررسی در چگونگی سرنوشتِ اقوام بشری دارد تا حقیقت دعوتِ قرآن و بطلانِ عقاید و رفتار منكرین اسلام روشن گردد:
«أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما كانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ».[9]
(و چرا در زمین سیر نكردند پس به دقّت بنگرند، سرنوشت كسانی كه قبل از آنها ـ مشركین ـ بودند، چگونه شد؟ آنان از نظر قدرت از ایشان شدیدتر بودند و زمین را زیر و رو كردند و آن را آباد نمودند بیش از آنچه كه ایشان آن را آباد كردند، و رسولان آنها روشنگری‎ها را آوردند، پس هرگز خدا چنین نیست كه به ایشان ستم نماید و لیكن آنان خود، به خود ستم روا می‎داشتند).
17. علم تاریخ و فلسفه آن
«علم تاریخ»، از روشها و معیارهای تحقیق و بررسی حوادث گذشته سخن می‎گوید و در پی آن به تحقیق و بررسی جهت كشفِ قوانینِ حاكم بر پیدایش و رشد و اعتلاء و انحطاطِ جوامعِ بشری می‎پردازد[10] كه به كمك آن می‎توان، حوادثِ آیندة جوامع بشری را با توجه به سیر حوادث در حال حاضر پیش بینی نمود و یا اینكه با توجه به قوانین اعتلاء و سقوط جوامع و عوامل پدید آورنده آن، ‌مسیر حركت جوامع بشری را به سمت اهداف مورد نظر كشاند.
«فلسفه تاریخ»به نگرش كلّی جریان حوادث و سیر جوامع بشری و قوانین حاكم بر آن، توجه دارد و دیگر اینكه مراحلِ كلی سیرِ جوامع و سرنوشت نهایی جوامعِ بشری را توضیح می‎دهد و در واقع به نوعی پیش گویی می‎پردازد،[11] كه از نوعِ نگرش و اعتقاد افراد و مكاتب ناشی می‎شود هم چنان كه، حكومت جهانی حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ حكایتگر پیش بینی اسلام، نسبت به آینده می‎باشد.
قرآن كریم در بیانِ حوادث با شگفتیِ تمام، هم به گذشته می‎پردازد و هم حال و آینده را مطرح می‎نماید و به عبارت روشن‎تر هم به «گزارش حوادث»گذشته و حال و آینده می‎پردازد: «تاریخ نقلی»؛ و هم به تحلیل و بررسی حوادث اقدام می‎نماید: «تاریخ تحلیلی»؛ و هم از كلیدها و روشهای تحقیق در تاریخ سخن به میان می‎آورد: «روشهای تحقیق در تاریخ»؛ و هم از «سنتهایِ الهی»حاكم بر حوادث سخن می‎گوید: «علم تاریخ»؛ و دست آخر به بیان سیر كلی جوامع و آینده بشریّت می‎پردازد كه «فلسفه تاریخ»نام دارد.
با این توجه، ضرورتِ آگاهی از تاریخ نقلی و تحلیلی و هم چنین علم تاریخ و فلسفه آن، بستر مساعدی برای فهم و تدبر در آیات را پدید می‎آورد كه به هیچ وجه مفسّر از آن بی‎نیاز نمی‎باشد.
در آیه گذشته «أَفَلَم یَسیرُوا»به روش برخورد با حوادث تاریخی (فكری یا بصری)، «فی الأرضِ»به وسعت سیر و مطالعه، «فَانْظُرُوا»به روش تحقیق و كیفیت تحقیق، «كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»به نتایج تحقیق و قوانین حاكم بر سرنوشتِ اقوام نظر دارد، كه در آیات بی‎شماری این نكات را تكرار می‎نماید[12] و در جریان بیان حوادث عملاً آنها را به كار می‎گیرد.[13]
اصطلاح «قِصّة»در فرهنگ قرآن، «پی جویی و تحلیل و بررسیِ حوادث مهم تاریخ انبیاء براساس بینش الهی»می‎باشد كه هدف از آن «عبرت و درس گرفتن از حوادث، برای زندگیِ جاری خود، و تذكر و بیداری، و تحوّل و تثبیتِ دلِ مؤمنین می‎باشد».[14]
جهت سرعت و دقت و صحتِ نتایج در مطالعاتِ منابع تاریخی و حوادث اجتماعی به چند نكته از قرآن باید توجه داشت:
«فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِینَ».[15]
«قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الُْمجْرِمِینَ».[16]
تعبیر «سیرُوا»: پیوستگی مطالعه و توجه به جریان پیوسته یك حادثه از شروع تا ختم، نه بخشی از آن را مطرح می‎نماید.
«فَانْظُرُوا»: دقت توجه و عمق‎نگری در حین مطالعه و سیر را می‎رساند كه توجهی جزئی و تفصیلی می‎باشد، در آیه 11 انعام تعبیر «ثُمَّ»به جای «فاء»، توجه اجمالی و كلی به كلِ یك جریان و یا مجموعه جریانات شرك، كفر، تكذیب و جرم در طول تاریخ می‎تواند داشته باشد.




[1] . طبقات ابن سعد، (ج 3، ص 282، در ترجمة عمر)، «علم الحدیث و درایة الحدیث» كاظم شانه‎چی (ج 1، ص 26، اختلاف صحابه در تدوین حدیث).
[2] . اشاره به آیه 44 نحل: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ».
[3] . جهت بحث گسترده از تاریخ و منابع روایی رجوع كنید به: «علم الحدیث و درایة الحدیث» كاظم شانه‎چی.
[4] . به اعترافِ ذهبی در «التفسیر و المفسرون»، مواضع بسیاری از صحیح مسلم،‌ ابوداود، ترمذی و نسایی از سخنان كعب الاحبار آكنده است (ج 1، ص 189)، و تفسیر طبری مملو از سخنان ابن جریج، مسیحی تازه مسلمان و تاریخ طبری سرشار از اقوال «عبدالله بن سلام» می‎باشد كه بسیاری از مفسرین آنها را در كتب تفسیرشان آورده‎اند. (رك: ج 1، ص 198، 186).
[5] . منطق «ذهبی» در كتابش بسیار عجیب و شنیدنی است (ج 1، ص 191) و عجیب‎تر از آن، تحلیلش در علتِ انحرافِ جریانِ تفسیر می‎باشد، وی مدعی است شیعه و خوارج از سال 41 در برابر جمهور مسلمین، مبدأ ظهور بدعتها و كذب و افترائها در حوزة حدیث و قرآن گشتند! (ج 1، ص 158)، جهت اطلاع بیشتر از ص 63 تا 90 و 157 تا 203، ج 1، «التفسیر و المفسرون» مطالعه شود.
[6] . ذهبی با وجود اعتراف به شأن علی ـ علیه السّلام ـ و عدم درك ابن عباس در سن بلوغ، زمان پیامبر را (13 ساله در زمان رحلت پیامبر)، وی را بعد از ابن عباس و ابن مسعود معرفی می‎نماید به این عذر كه شیعه از او دروغ روایات زیادی نقل می‎كند و دیگر اینكه روایت صحیح از او بسیار كم است، چرا؟ چون شیعه مقصّر است؟ عجبا! مگر او چهرة شاخصِ اسلام و خلیفة چهارم نبود، پس چرا جمهور از او روایت صحیح نقل نكردند! (ج 1، ص 64، 88 تا 90).
[7] . ابن كثیر در تفسیرش، ج 4، ص 17 اعتراف می‎كند، خلیفة دوم مستمع سخنان كعب الاخبار و عامل نشرآنها در میان مردم بود! به نقل از ذهبی (ج 1، ص 163).
[8] . تفاوت «قصص قرآن»، ‌با منابع مشابه بشری، بحث مفصّلی را می‎طلبد كه به امید خدا در رساله دیگری كه در دست اقدام است، ‌خواهد آمد.
[9] . روم/ 9.
[10] . این تعریف تلفیقی است از دو نظر كه یكی به «روش‎های تحقیق» نظر دارد و دیگری به «كشف قوانین»، تعریف دوم با «علم تاریخ» تناسب بیشتری دارد چرا كه روش‎های تحقیق در علوم، بطور كلی در «علمِ متدلوژی یا روش شناسی» بحث می‎گردد.
[11] . این تعریف تلفیقی از دونظر است كه یكی «فلسفة تاریخ» را نوعی علم می‎شمارد كه قدرت «كشف قوانین و پیش بینی آینده» را دارد و دیگری آن را به علتِ عدم تكرارپذیریِ كل جهان، خارج از علم و مبتنی بر نگرش فلسفی و اعتقادی می‎شمارد كه اگر به علمِ غیب مسلح باشد، می‎تواند حوادث و سرنوشت جهان را «پیش گویی» و نه «پیش بینی»، نماید و الّا صرفِ یك عقیدة شخصی یا گروهی بدون دلیل خواهد بود. برای توضیح بیشتر رجوع كنید: «جامعه و تاریخ» و «فلسفه تاریخظ شهید مطهری، «جامعه و تاریخ در قرآن» آقای مصباح یزدی و «فلسفه تاریخ» دكتر سروش.
[12] . رك: (یوسف/ 109، حج/ 46، فاطر/ 44، غافر/ 21 و 82، محمد/ 10) این آیات نوعی گِله و شكایت در عدم تحقیق در تاریخ را با خود دارد. آیات دیگر: (آل عمران/ 137، انعام/ 11، نحل/ 36، روم/ 42) تشویق به تحقیق را به همراه دارد و آیة 20 عنكبوت،‌تحقیق در ابتدای خلقت را تشویق می‎نماید.
[13] . سیری گذرا در قصص قرآن این معنی را به خوبی نشان می‎دهد.
[14] . رك: (یوسف/ 111، نازعات/ 26، هود/ 120).
[15] . نحل/ 38.
[16] . نمل/ 69.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:24 - 0 تشکر 488883

علوم مورد نیاز برای فهم و تفسیر قرآن (6)






«كَیْفَ كانَ»: توجه به كیفیّت تحقق حادثه دارد تا رابطة میان اعمال خاص و نتایج مشخص آن مكشوف گشته، قانونمندی حوادث و عدم تبدیل و تحویل پذیریِ سنّت الهی جلوه‎گر شود.
«عاقِبَةُ المُكَذِّبینَ، المُجْرِمینَ»: توجّه اساسی به نهایتِ حوادث نه اوایل و اواسط آن را می‎رسد و الّا مطالعة تاریخ بدونِ توجه به عاقبت‎ها، نتایج غلطی را بدست می‎دهد، تعبیر «مكذّبین و مجرمین»توجه به شخصیت درونی هلاك شدگان و شخصیت و عملكرد اجتماعی آنان دارد كه تكذیب نظر به فكر و اعتقاد و «جرم»نظر به عمل دارد و اثر روانی و اجتماعی تكذیب می‎باشد.[1]
18. تاریخ علوم
تاریخِ علوم، بطور كلی و علوم انسانی و علوم پایه آن بالخصوص[2] چشم انداز روشنی از جریان سیر و تحوّل یك علم را در برابر محقق می‎گشاید و نكاتِ پنهانِ بسیاری را در حوزة آن علم، آشكار می‎نماید كه در دركِ مسائلِ موجود علم و روابط میان آنها و اهداف و ریشه‎های مسائل و علل پیدایش آنها، بسیار مفید می‎باشد.
از این رو مطالعة تاریخِ فلسفه، كلام، عرفان، فقه و اصول، منطق و متدلوژی، روانشناسی و جامعه شناسی و اقتصاد و سیاست و حقوق و اخلاق»، ضرورت دارد كه در واقع شناسنامة كلی آنها را برایمان روشن می‎گرداند.
در كنارِ علومِ مذكور، آگاهی اجمالی بر تاریخِ علوم تجربی در درك تأثیر و تأثراتِ میان علوم تجربی و انسانی بسیار ضروری است چرا كه علوم تجربی و انسانی برای هم مسأله سازی كرده زمینة وسیع‎تری از مطالعه و تحقیق را در حوزة یكدیگر فراهم می‎آورند.
19. علم به زمان وعصر خود
قرآن خورشیدی است كه ناظر بر مشكلات فردی و اجتماعی هر عصر و عهده‎دار درمان آنها می‎باشد.[3]
از این رو برایِ دركِ صحیحِ پیام قرآن، نسبت به عصر و زمان خود باید به مجموعه نیازها و اوضاع و شرایط اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و بین المللیِ زمان خود آگاهی داشته باشیم؛ این آگاهی، ضرورتِ حضور در اجتماعات و معاشرت با مردم كوچه و بازار را در پی دارد، عرضة تجربه و آگاهی اجتماعی بر قرآن، نكات ظریفِ آیات را در تحلیل و بررسیِ حوادث بر ما مكشوف می‎گرداند علاوه بر آنكه متدبّر در قرآن را در حركت‎های اجتماعی از لغزش و فرو غلطیدن در شبهات و جریانهای انحرافی و فهم غلط آیات مصون می‎دارد:
«العالِمُ بِزَمانِهِ لایَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوابِسْ (الهَواجِسُ)». (ص)
(برعالم به زمان خود، افكار آلوده و شبهات هجوم نخواهد آورد).
مراقبتِ در معاشرت‎ها و رعایت موازین و احكام شرعی در ارتباطات، نور فهمِ قرآن و فرقانِ تشخیص حق از باطل را به ما در صحنه‎های اجتماعی ـ سیاسی عطاء خواهد نمود:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ یُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ».[4]
(ای كسانی كه ایمان آوردید اگر مستمراً تقوایِ از خدا پیشه كنید او برای شما فرقانی قرار خواهد داد و آلودگیهایتان را از وجودتان پاك خواهد نمود و شما را خواهد آمرزید و خدا صاحب فضلِ عظیم است).
در بیان حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در اولین خطبة خلافتش، آگاهی بر نظام و قانونمندی الهی جامعه و جهان و آگاهی بر عواقب درگیری با نظام وسنتهای الهی (آگاهی سیاسی ـ اجتماعی و تاریخی) موجب حصول تقوا و موضع گیری صحیح در حركت‎های اجتماعی می‎باشد:
«إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ العِبَرُ عَمّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ المَثُلاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوی عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهات».[5]
(به یقین كسی كه عبرت از حوادث، پرده از نتایج عقوبتها را برای او به روشنی، برداشته است، تقوای الهی او را از سرعت و شتاب و هجوم و فرو غلطیدن در شبهات باز خواهد داشت).
و اساساً شأن الهیِ عالم و خصوصاً مفسّر قرآن، اقدام به درمان مشكلات فكری ـ روحی مردم می‎باشد كه بدون معاشرت، امكان نخواهد داشت، همان شأنی كه رسول خدا دارا بود: «طبیبٌ دَوّارٌ بِطبِّهِ».
این شأن یكی از شروط اساسی در فهم و تدبر و تفسیر صحیح قرآن می‎باشد كه متأسفانه بسیاری از مفسرین از آن بركنار بوده‎اند و در نتیجه تفاسیر قرآن، آثار و نتایج مورد انتظار را به بار نیاورده است.
تذكر: دوری و پرهیز از آلودگی‎ها و افكارِ آلودة مردم، در عین معاشرتِ با آنان، نكتة مهمی است كه باید به آن عنایت كرد:
«كُونُوا مَعَ النّاسِ وَلاتَكُونُوا مَعَهُمْ». (ع)
و این ریاضتی است كه اولیاء خدا در جهت هدایت و كفالت عیال الله (مردم) با آغوش باز، آن را به جان خریده‎اند؛ نكتة دیگر، حفظ موازنه در پرداختن به سازندگی خود و معاشرت با دیگران است؛ همیشه باید رزق فكری ـ روحی خلوتِ با خدا در شكل‎های نماز، مناجات و ترتیلِ قرآن و غیره، پشتوانه معاشرت با مردم و ورود در مباحثِ اجتماعی ـ سیاسی باشد.
20. علوم انسانی
قرآن در جریان هدایت و رهبری فرد و جامعه، حقایقی بی‎شمار از مسائل روانی و اجتماعیِ انسان را مطرح می‎نماید كه در حوزة روانشناسی، روانكاوی و جامعه شناسی قرار دارد در كنار این مسائل، مباحث بسیاری از سیاست و حكومت و اقتصاد و حقوق و قضاوت و جزاء مطرح شده است كه برای دركِ پیامِ قرآن در ارائه خط مشی كلی و موضوعات و احكام آنها، و نقد و بررسیِ یافته‎های علوم مذكور، باید به محتوایشان آگاهی داشت؛ خصوصاً‌در بخش‎هایی از قرآن، كه محورِ مباحث، یكی از عناوین باشد تسلط بر مباحثِ آنها، ضرورت دارد؛ و آگاهی اجمالی و كلی كفایت نمی‎كند.
«روانشناسی»مطالعه علمی رفتارها و فرایندهای ذهنیِ فرد، می‎باشد كه شامل مباحث «رشد، ادراك و شعور، یادگیری و یادآوری، انگیزش و هیجان، شخصیّت و منش، تعارض و انطباق با محیط، بهداشت روانی و رفتارِ اجتماعی»می‎باشد كه بر اساس پنج نگرش متفاوت،[6] مورد تحلیل و بررسی واقع می‎شود.
«جامعه شناسی»، به مطالعه علمی چگونگی تكوین اجتماعات و نهادهای اجتماعی و شكل‎گیری حكومت‎ها می‎پردازد و از قوانین حاكم بر حركت‎های اجتماعی و علل پیدایش و رشد و اعتلاء و سقوط جوامع، بحث می‎نماید.
«علم حقوق»به بررسی ضوابط و احكام مدنی و قضایی و كیفری میان افراد و جوامع بشری می‎پردازد؛ مبانی علمِ حقوق در بحث «فلسفة حقوق»مورد بررسی واقع می‎شود، مباحثی از قبیل «منشأ حقوق فردی و اجتماعی چیست؟ آیا حقوق صرف قرار داد هستند یا اینكه از حقیقتی برخوردارند؟ منشأ جرم وجنایتها چیست؟ آیا باید به تربیت مجرم پرداخت یا باید او را به تناسبِ جرم، مجازات كرد؟ و غیره»، در فلسفه حقوق مورد بحث واقع می‎شود.
«علم اقتصاد»از قوانینِ حاكم بر روابط اقتصادی و مسائل آن گفتگو می‎نماید و طرق بالا رفتن تولید و قدرت اقتصادی و رفاهِ مادی را مورد بررسی قرار می‎دهد؛ در كنار علمِ اقتصاد، مكتبهای اقتصادی مطرح می‎شوند كه مبتنی بر نگرش‎های فلسفی به انسان و جامعه و طبیعت و مسأله مالكیت، نظامِ معیشتی و سیستم اقتصادی خاصی را پیشنهاد می‎كنند؛ سیاستگزاری اقتصادی هر نظام سیاسی از ضرورتهای اجتماعی ـ بین المللی و بینش فلسفی آن نظام، ناشی می‎شود.
قرآن در زمینه حقوق و فلسفة آن، مالكیّت و منشأ آن، نظامِ اقتصادی سالم و عناصر آن، بحث‎های فراوانی را مطرح می‎نماید[7] كه برای درك عمیق آن، آگاهی بر علوم مذكور زمینة مساعدی را فراهم خواهد آورد.
21. ملكة استنباط
ملكه استنباط نورانیّتی موهوبی ـ اكتسابی است كه از چهار عامل «وراثت، عنایت خدا، تعلیم و تربیتِ صحیح و سعی و تلاش وافر»ناشی می‎شود.
«وراثت»‌نظر به طهارت مولد، تغذیة حلال و مناسب و استعدادهای موروثی و سهم عقلانی، دارد.
«تعلیم و تربیت صحیح»نظر به روش‎های صحیح تفكر و تعقل دارد تا كه فرد را منطقی بار آورد و برخورد صحیح با وهم و خیال و فكر و عقل و احساس و قلب را فرا گیرد.
«سعی و تلاش وافر»به اجتهاد مستمر علمی نظر دارد كه موجب باروری و رشد و نضج عقلِ فطری می‎گردد.
در كنار اجتهاد مستمر علمی، تجربة عملی باعث فزونی عقل و قدرت سنجش و ارزیابی و تحقق ملكه استنباط می‎شود:
«العَقْلُ غَریزَةٌ یَزیدُ بِالعِلْمِ وَ التَّجارِبِ».[8]
(عقل غریزه‎ای است كه با علم و معرفت و تجربه فزونی می‎گیرد).
«دِراسَةُ الْعِلْمِ لِقاحُ الْمَعْرِفَة وَ طُولُ التَّجارِبِ زِیادَةٌ فی العَقْلِ».[9]
(تحقیق و تحصیل علم مایة بارور شدنِ نطفة معرفت و طول تجربه، فزونی در عقل می‎باشد).
«عنایت خدا»نظر به الطاف الهی دارد كه به پاس ایمان و تقوای انسان به او عطاء می‎شود:
«إِتَّقُوا فِراسَةَ الْمُؤمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللهِ».[10]
(از فراست و تیزهوشی مؤمن پروا گیرید چرا كه او با نور الهی می‎نگرد).
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً».[11]




[1] . «جرم» به معنی قطع كردن میوة در حال تكوین می‎باشد كه از آثار فسق و كفر و تكذیب می‎باشد.
[2] . منطق و ریاضیات جزء علوم پایه و خادمِ علوم به شمار می‎آیند كه در همة علوم، كاربرد دارند.
[3] . «یَجْری كَما تَجرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ...»: قرآن بر فراز قرون و اعصار همچون خورشید و ماه جاری است. امام باقر ـ علیه السّلام ـ المیزان 35 ذیل آیه 7، آل عمران.
[4] . انفال/ 29.
[5] . نهج البلاغه، خطبه 16.
[6] . مكتب «ساختمانگرایی» نگرش عصبی و زیست شناسی به شعور و عناصر تشكیل دهنده آن، «كنش گرایی» توجه به یادگیری و سازگاری با محیط «سلوك و رفتار» نفی درون نگری و توجه به شرطی شدن، «روانكاوی» توجّه به ضمیر ناخودآگاه، «گشتالت یا كل نگری» تكیه بر تجربه‎های ذهنی. برای توضیح هر یك رك: «درآمدی بر روانشناسی» اتكین سون، «روانشناسی عمومی» دكتر شعاری نژاد.
[7] . در بینش اسلامی خدا حقِ مطلق و مالك حقیقی است از این رو تمامِ حقوق از خدا ناشی شده و تمام مالكیّت‎ها و تصرّفها به اذن الهی مشروعیّت دارد، احكام مالكیّت‎ها و تصرفات مبتنی بر حقوق افراد، و حقوق افراد مبتنی بر حدود افراد، و حدود افراد از قدر و اندازة انسانی‎شان ناشی می‎گردد كه خدا آن را مشخص نموده است: «اِنِ الْحُكْمُ الّا لِلّه». ولایت نبی و معصوم ـ علیه السّلام ـ بر جان و مال مؤمنین و در ادامة آن ولایت فقیه جامع الشرائط بر مردم و ولایت پدر بر فرزند و شوهر بر زن از خدا ناشی می‎شود و هر یك از آن در محدودة خاصی با ضوابط شرعیِ خاص خود مطرح می‎باشند.
[8] . میزان الحكمه، ج 2، ص 25.
[9] . ص 26.
[10] . ص.
[11] . انفال/ 29.




ولی الله نقی پورفر ـ تدبر در قرآن

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:24 - 0 تشکر 488884

فهم قرآن از دیدگاه امام خمینی (ره)(1)




مقدمه
آیا قرآن برای همگان قابل فهم است‏یا فهم آن به امامان‏علیهم السلام اختصاص دارد؟ درصورت نخست آیا برای آن حد و مرزی وجود دارد؟ یا حد و مرزی وجود ندارد وهمگان می‏توانند به فهم نهایی و جامع و كامل آن دست‏یابند؟ زمینه‏ها و بسترهای‏مناسب فهم و استفاده از قرآن كریم و موانع آن و شیوه مطلوب در تفسیر كدام است؟
اینها پرسشهایی است كه پاسخ آن در این مقاله از دیدگاه امام خمینی بررسی‏می‏شود; ولی پیش از ورود به بحث‏یادآور می‏شویم كه مقصود از فهم قرآن كریم،تنها درك معنای ظاهری آن نیست; بلكه مراد معنای عام و فراگیر آن است كه علاوه بردرك معنای ظاهری، هر گونه برداشت و استفاده صحیح از قرآن را شامل می‏شود.
شرایط فهم قرآن و بهره‏گیری از آن
مطلوب در خواندن قرآن، فهمیدن، عمل نمودن، رشد و تكامل یافتن است و به تعبیرامام راحل (ره) مطلوب در تلاوت قرآن شریف آن است كه در قلب انسان تاثیر كند وباطن انسان صورت كلام الهی گردد و از مرتبه ملكه به مرتبه تحقق رسد. این مطلوب‏بدون رعایت آداب و شرایط ظاهری و باطنی تلاوت قرآن حاصل نمیگردد; از این روبزرگان علم و معرفت از جمله امام خمینی(ره) با الهام از آیات قرآن كریم و بیانات‏پیشوایان دین، برای بهره‏مندی هرچه بهتر و بیشتر از این مائده آسمانی نكاتی را به‏طالبان فهم قرآن و جویندگان معارف قرآنی یادآور شده‏اند كه عمده‏ترین آنها به‏اختصار چنین است:
الف. پناهنده‏شدن به خدای سبحان از شر شیطان: وسوسه‏های شیطان خارطریق معرفت است و بدون پناه بردن حقیقی به حصن الوهیت از شر او ایمنی حاصل‏نشود[1]. خداوند می‏فرماید: «فاذا قرات القرآن فاستعذ بالله من‏الشیطان‏الرجیم‏»(نحل 98); (هرگاه خواستی قرآن بخوانی از شیطان رانده شده، به خدا پناه بر).
ب. اخلاص و پاك‏سازی نیت: این امر تاثیر در قلوب، نقش بنیادی داشته وبدون آن هیچ عملی را قیمتی نیست، بلكه ضایع، باطل و موجب سخط الهی است[2].
ج. طهارت ظاهر و باطن: در نگاه امام «ره‏» تا قذارات و كثافات عالم طبیعت درقلب هست; استفاده از قرآن شریف میسور نشود كه: «انه لقرآن كریم لایمسه الاالمطهرون‏» (واقعه 79-77); (آن قرآنی گرانمایه است كه جز پاكان بر آن دست‏نسایند) [3].
د. ترتیل: این قرائت كه در نفس آدمی تاثیر می‏گذارد، عبارت است از : حد وسطبین سرعت و تعجیل و تانی و فتور مفرط [4]. جنین قرائتی را ترتیل می‏خوانند ;چنانكه قرآن می‏فرماید: «و رتل القرآن ترتیلا»(مزمل 4); (و قرآن را به آرامی بخوان).
ه. بزرگداشت قرآن كریم: امام راحل تعظیم قرآن كریم را موجب نورانیت قلب وحیات باطن و از آداب مهم قرائت قرآن كریم می‏شمارد[5].
تعظیم یك امر صوری نیست; بلكه عملی است مبتنی بر شناخت و درك واقعی‏عظمت قرآن و فرستنده آن و پیامبری كه قرآن بر او نازل گشته است.
در عظمت این كتاب آسمانی همین بس كه خدای بزرگ درباره آن فرمود:
«لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة‏الله‏» (حشر 21); (اگراین قرآن را بر كوهی فرود می‏آوردیم، آن را از ترس خدا هموار و متلاشی می‏یافتی).
و. تفكر و تدبر: اندیشیدن در معانی آیات شریفه و تفكر در چگونگی بیرون‏آمدن از مراتب ظلمات به عالم نور در پرتو نور آیات یكی دیگر از آداب و شرایط وبلكه از اعظم آدابی است كه در شریعت مطهر به آن توصیه شده است[6].
تفكر و اندیشیدن از اهداف فرو فرستادن قرآن بشمار رفته است(نحل 44 و ص‏29)و امام‏علی‏علیه السلام نیز قرائت‏بدون تدبر را بی فایده و فاقد خیر و خوبی می‏داند[7].
از نظر امام «ره‏» با طرق استفاده از قرآن هموار می‏شود و ابوابی جدید برای انسان‏مفتوح می‏گردد و او معارفی نو از قرآن استفاده میكند [8].
ز. عرضه یا تطبیق: مقصود از این آن است كه شخص مفاد هر یك از آیات را باحال خود تطبیق كند و بدین‏وسیله كاستیهای خود را برطرف و امراض و بیماریهای‏خود را درمان نماید [9].
نكته جالب توجه در این زمینه این است كه از دیدگاه امام همان گونه كه میزان درتشخیص صحت و عدم صحت روایات و اعتبار یا عدم اعتبار اخبار، عرضه آنها بركتاب خداست و آنچه مخالف كتاب خدا باشد، باطل و زخرف است [10]، میزان درتشخیص سعادت و شقاوت آدمی نیز عرضه اعتقادات، خلقیات و اعمال بر كلام‏خدا، قرآن است. هر آنچه موافق كتاب خدا باشد، مطلوب و موجب سعادت و آنچه‏مخالف آن باشد، باطل و مایه شقاوت است و باید كنار گذاشته شود[11].
موانع فهم قرآن
از دیدگاه امام‏خمینی و دیگر بزرگان صاحب بصیرت برای فهم و استفاده از قرآن‏كریم موانعی وجود دارد كه طالب فهم قرآن و جویندگان معارف قرآنی باید این موانع‏را از میان بردارند. امام از این موانع به حجابهای بین مستفید و قرآن تعبیر می‏كند[12].
اینك به برخی از آن موانع و حجابها اشاره می‏شود.
1. غرور علمی
از موانع و حجابهای بزرگ فهم قرآن، خودبینی است كه موجب می‏گردد آدمی خودرا از راهنماییهای قرآن بی‏نیاز بداند.
از نظر امام احساس بی‏نیازی از بهره‏گیری از این خوان نعمت الهی از این طریق به‏وجود می‏آید كه شیطان كمالات موهوم را برای انسان جلوه دهد و او را به آنها راضی‏و قانع سازد و كمالات و مقامات واقعی را از چشم او ساقط كند. مثلا اهل تجوید را به‏دانش تجوید دلخوش كند و علوم دیگر را در دید آنان ناچیز جلوه دهد[13]; اصحاب‏ادب را به همان پوسته بی مغز راضی كند و تمام شؤون قرآن را در همان چیزی كه آنان‏می‏دانند نمایش دهد; مفسران را به وجوه قرائات و آراء مختلف ارباب لغت و وقت‏نزول و شان نزول و مدنی و مكی بودن و تعداد آیات و حروف و امثال آن سرگرم كندو اصولا بحث و جدال در اطراف مفاهیم كلی و غور در جزئیات از موانع بزرگ سیربه سوی خداست كه پیاده را از راه باز دارد و باید از میان برداشته شود[14].
امام «ره‏» در این زمینه یادآور می‏شود كه ممكن است «حجاب غلیظ اصطلاحات‏» حتی‏دامن فیلسوفان و حكیمان و عارفان را گرفته و آنان را در حصار خود محبوس نماید.
2. گناه و معصیت
از دیدگاه امام «ره‏» یكی دیگر از حجابها كه مانع فهم قرآن شریف و استفاده از معارف‏و مواعظ این كتاب آسمانی می‏گردد، معاصی و كدورات و تاریكیهایی است كه ازطغیان و سركشی نسبت‏به ساحت قدس پروردگار عالمیان پدید می‏آید[15].
ناگفته نماند كه این دیدگاه امام «ره‏» برخاسته از آیات و احادیث و موافق برهان‏عقلی و فلسفی است و در كلام عرفا و فلاسفه نیز آمده است.
قرآن كریم شرط فهم و بهره‏مندی از خود را به صراحت انابه و بازگشت‏به سوی‏خدا اعلام كرده است (ق 8، مؤمن 13) و روشن است كه گناه و عصیان دقیقا نقطه مقابل‏انابه و بازگشت و قلب منیب نیز قطب مخالف قلب مذنب و مسی‏ء است.
در احادیث و كلمات پیشوایان دین‏علیهم السلام نیز از گناه و معصیت‏به عنوان «نكته سودا»یا نقطه تاریك در جان و روح او یاد و ترك برخی از واجبات موجب محروم شدن ازبركت وحی اعلام شده است[16]. از نظر روایات قلبها آنگاه جایگاه حكمت‏خواهدبود كه خواهشهای نفسانی آن را تیره نساخته باشد[17].
فلاسفه و عرفا نیز در فلسفه و عرفان مطرح كرده‏اند كه : هر عمل صالح یا سیئی‏همان گونه كه در عالم ملكوت صورتی مناسب با خود دارد، در ملكوت نفس نیزاینگونه است; یعنی یا صورتی دارد كه موجب نورانیت‏باطن می‏شود و قلب بواسطه‏آن مطهر و منور و شایسته تجلیات غیبی و ظهور حقایق و معارف الهی می‏گردد و یاصورتی ظلمانی و پلید و چون آینه زنگار زده دارد; بطوری كه معارف الهی و حقایق‏غیبی در آن منعكس نمی‏شود.[18].
فیض كاشانی می‏گوید: «خواهش‏های نفسانی بزرگترین حجاب دل است وبسیاری در این حجاب بسر می‏برند. هر قدر خواهشهای نفسانی انباشته‏تر باشد،«معانی كلام خدا نیز بیشتر در حجاب است‏»[19].
همین جا باید متذكر شویم: از بزرگترین گناهان قلبی كه پرده‏ای ضخیم بین انسان‏و فهم درست معارف و حقایق می‏افكند، حب دنیاست كه به تعبیر روایت ریشه هرخطاست[20].
امام می‏فرماید: «كسی كه بخواهد از معارف قرآن استفاده كند و از مواعظ الهیه‏بهره‏بردارد، باید قلب را از این ارجاس (حب دنیا و حب جاه) تطهیر كند و لوث‏معاصی قلبیه را كه اشتغال به غیر است از دل بزداید; زیرا كه غیر مطهر محرم این‏اسرار نیست، قال تعالی «انه لقرآن كریم فی كتاب مكنون لایمسه الاالمطهرون‏» [21] (واقعه‏77-79). چنانكه از ظاهر این كتاب و مس آن در عالم ظاهر، غیرمطهر ظاهری، ممنوع است تشریعا و تكلیفا، از معارف و مواعظ آن و سر آن ممنوع‏است كسی كه قلبش ملوث به ارجاس تعلقات دنیویه است‏»[22].
3. جمود بر اقوال مفسران
چنانچه طالب فهم قرآن تصور كند، جز آنچه را كه مفسران نوشته یا فهمیده‏اند،دیگری را حق استفاده از قرآن و درك بیشتر و برتر آن نیست، دچار خطایی بزرگ‏شده است و بی‏گمان این پندار غلط سدی را میان او و فهم قرآن ایجاد خواهد نمود.
مفسر نیز در صورتی می‏تواند در اقیانوس ژرف و بیكران كلام الهی غواصی كندو از آن گوهرهای ناب به چنگ آورد كه از جمود بر گفته‏های مفسران و منحصرساختن فهم قرآن به بزرگان و پیشینیان بپرهیزد و درك و برداشت‏بیشتر، برتر و نو راالبته با رعایت موازین برای خود و هر مفسر و جوینده دیگر ممكن بداند.




[1] . خمینى (امام‏»; آداب الصلوة، چ 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1370 ش، ص 221.
[2] . همو; چهل حدیث، ص 500.
[3] . همو; شرح حدیث جنود عقل و جهل، چ 2، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1377ش، ص‏105.
[4] . همان 504.
[5] . همو; آداب‏الصلوة، ص 181.
[6] . همو; چهل حدیث، ص 50.
[7] . همو; آداب‏الصلوة، ص 212 و فیض كاشانى، ملامحسن; المحجة البیضاء، چ 2، قم دفترانتشارات اسلامى، بى‏تا. ج ، ص .
[8] . همو; آداب‏الصلوة، ص 205.
[9] . همان 206.
[10] . حر عاملى; وسائل الشیعه، بى‏چا، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى‏تا، ج‏11،ص‏79-78.
[11] . خمینى (امام); آداب‏الصلوة، ص 208.
[12] . همان 197-195 و فیض كاشانى، پیشین 2/241 و نراقى، محمد مهدى; جامع‏السعادات، چ‏3، تهران،مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، 1383 ق، ج 3، ص‏374.
[13] . ر.ك: فیض كاشانى، پیشین 2/241.
[14] . ر.ك. خمینى (امام); شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 8 و 62.
[15] . همو; آداب‏الصلوة، ص 201.
[16] . فیض كاشانى; پیشین 2/242.
[17] . محمدى رى‏شهرى، میزان‏الحكمه، مكتب الاعلام الاسلامى،ط اول، 1363 ه.ش‏18. ر.ك: شیرازى، صدرالدین، الشواهد الربوبیه، بى‏چا، دانشگاه مشهد،1346ش، ص‏329.
[18] . خمینى(امام); پیشین 20 و فیض كاشانى; پیشین 2/242.
[19] . فیض كاشانى; پیشین.
[20] . كلینى; اصول كافى، چ 3، تهران، دارالكتب الاسلامیة، 1380 ق، ج 2، ص‏609.
[21] . آن قرآنى گرانمایه است; در نوشته‏اى پنهان شده. بر آن جز پاكان دست نسایند.
[22] . خمینى (امام); پیشین 202.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:24 - 0 تشکر 488886

فهم قرآن از دیدگاه امام خمینی (ره)  (2)




جمود و بسنده نمودن به افكار و آراء پیشینیان در زمینه فهم و تفسیر قرآن كریم به‏هر دلیلی كه صورت گیرد، خواه به دلیل برداشت نادرست از مفهوم تفسیر به رای یابخاطر ضعف نفس و نداشتن شهامت و حریت علمی و یا به هر دلیلی دیگر، علاوه برآن كه انحطاط آور و عقلا مردود است، بر خلاف آموزه‏های دینی نیز تلقی می‏شود.
قرآن همگان رابه تدبر و تفكر در آیاتش فرا خوانده است(محمد،24ونساء84) وپیشوایان دین، قرآن را گنجینه‏ها و سرچشمه‏های دانش دانسته‏اند[1] و صاحبان‏نظر و بصیرت را به گشودن دیدگان و به جولان درآوردن اندیشه در معانی آیات قرآن‏سفارش كرده‏اند [2].
4. تعصب و دلبستگی به رای و مذهبی فاسد
آراء و مذاهب باطل كه افراد به هر دلیلی، از روی سوء اندیشه یا تقلید كوركورانه و یاعلل دیگر برمی‏گزینند و بدان گرایش می‏یابند، از اموری است كه آنان را از معارف‏قرآن محجوب می‏سازد.
امام می‏فرماید: «اگر اعتقاد فاسدی به مجرد استماع از پدر و مادر یا بعضی از جهله‏از اهل منبر در دل ما راسخ شده باشد، این عقیده حاجب شود مابین ما و آیات شریفه‏الهیه، و اگر هزاران آیه و روایت وارد شود كه مخالف آن باشد، یا از ظاهرش مصروف‏كنیم و یا به آن به نظر فهم نظر نكنیم‏».
بنابراین بر جویندگان حقایق قرآن لازم است كه از اعتقادات و گرایشهای‏موروثی تعصب آلود كه مبتنی بر منطق و عقل نیست، بپرهیزند و با فكری پیراسته ازاین گونه تعلقات به فهم قرآن رو آوردند.
مبانی تفسیری امام
تفسیر قرآن كریم براساس مبانی و اصولی صورت می‏پذیرد كه در اینجا به برخی ازمهمترین آنها از دیدگاه امام خمینی پرداخته می‏شود.
1. اختصاص فهم‏كامل قرآن به معصوم
از نظر امام (ره) علم به همه حقایق و معارف قرآن كریم جز برای پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و پس ازاو وارثان علم وی یعنی ائمه اهل البیت‏علیهم السلام امكان ندارد.
این بینش امام گذشته از آن كه مبنای روایی دارد[3]، با تاملات عقلی و تجارب‏عرفانی نیز قابل تایید است; با این توضیح كه حقایق و علوم نهفته در كلام الهی‏نامحدود است:
«قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد كلمات ربی و لو جئنا بمثله‏مددا» [4] (كهف 109)و بشر محدود را توان آن نیست كه بر خدای نامحدود احاطه‏یابد; مگر آن كه از محدودیت‏خارج شود و خود نیز نامحدود گردد.
در نگاه امام «ره‏» مصداق این انسان نامحدود پیامبر و امام معصوم است كه در اثراتصال به كمال مطلق و فناء در مبدا نامحدود، در همه صفات نامحدود گردیده‏اند ولذا می‏توانند به علوم و حقایق قرآن بطور كامل احاطه یابند و از كتاب الهی آن گونه كه‏باید و شاید بهره گیرند. ولی بهره دیگران از قرآن برحسب مراتب وجود و كمال‏محدود آنان، محدود است.
امام در فرازی از بیانات خود می‏فرماید: «این حقیقت (قرآن كریم) برای احدی‏حاصل نشود به علوم رسمیه و نه به معارف قلبیه و نه به مكاشفه غیبیه مگر به مكاشفه‏تامه الهیه برای ذات مبارك نبی ختمی‏صلی الله علیه وآله وسلم در محفل انس «قاب قوسین‏» بلكه درخلوتگاه سر مقام «او ادنی‏» و دست آمال عائله بشریت از آن كوتاه است، مگر خلص‏از اولیاء الله كه به حسب انوار معنویه و حقایق الهیه با روحانیت آن ذات مقدس‏مشترك و به واسطه تبعیت تامه فانی در آن حضرت شدند كه علوم مكاشفه را بالوراثه‏از آن حضرت تلقی كنند...»[5].
در جای دیگر می‏گوید: «آن استفاده‏ای كه باید (از قرآن نمی‏شود). آن استفاده را به‏حسب «انما یعرف القرآن من خوطب به‏» [6] خود رسول الله می‏برد»[7].
2. امكان فهم محدود برای همگان
دومین اصلی كه از بیانات امام «ره‏» برداشت می‏شود، این است كه استفاده از قرآن‏كریم برای همگان به فراخور حال خویش میسور است.
امام همچون برخی از اخباریان نمی‏اندیشد كه باب فهم قرآن را به روی غیرمعصوم ببندد و فكر و عقل و اندیشه بشری را در این زمینه بی‏اعتبار بشمارد.
در اندیشه امام «ره‏» اساسا انگیزه نزول این كتاب مقدس و بعثت نبی اكرم‏صلی الله علیه وآله وسلم آن‏است كه این كتاب در دسترس همگان قرار گیرد و همه به اندازه گنجایش فكر خود ازآن استفاده كنند[8].
شایان ذكر است كه عالمان از فقیهان و محدثان گرفته تا فیلسوفان و عارفان، گاه ازآیات قرآن به فراخور فكر و دانش خود، برداشتهای مختلف و حتی گاه متباین دارند.
نكته جالب توجه اینكه امام «ره‏» هریك از آن برداشتها را در جای خود درست وقابل قبول می‏داند [9] و از صحه گذاری مفسران بر مشرب تفسیری خود و تخطئه‏مشربهای دیگران انتقاد می‏كند.
به نظر می‏رسد، راز آن این باشد كه فهم قرآن دارای مراتب طولی است و هرعالمی ممكن است، تنها به مرتبه‏ای از آن دست‏یافته باشد.
3. جمع‏بین ظاهر و باطن
یكی از دیگر اصول تفسیر در اندیشه امام آن است كه درك و فهم قرآن كریم مراتب ومراحلی دارد كه از ظاهر شروع می‏شود و تا آخرین مرتبه باطن آن پیش می‏رود.
از نظر ایشان تصور این كه این كتاب آسمانی، همین قشر و صورت است ظاهرگرایانه و ابلیسانه است و ماندن در حد صورت و توقف در مرحله ظاهر و حركت‏نكردن به سوی لب و باطن ریشه تمام جهالتها و پایه انكار نبوتها و ولایتهاست[10] .
شایان ذكر است كه ابلیس نخستین كسی بود كه تنها ظاهر و صورت (طین) رادید و در ورای آن، مقام روحانی و نورانی و خلیفة اللهی آدم‏علیه السلام را ندید. از این روی‏در مقام اعتراض به پروردگار برآمد و گفت: «من از او بهترم. من را از آتش و او را ازگل آفریدی‏» (ص 67) و نیز مردمانی كه نبوت را انكار كردند و از پذیرش انبیاء الهی‏سر بر تافتند، تنها به ظاهر نگریستند و نتوانستند یا نخواستند ژرف نگر باشند وارتباط ویژه باطنی و معنوی پیامبران با مبدا هستی را بپذیرند و لذا اظهار می‏داشتند:«این چه پیامبری است كه همچون دیگران غذا می‏خورد و در بازارها راه‏می‏رود»(فرقان 7) و یا خطاب به پیامبر می‏گفتند: «شما جز بشری مانند ما نیستید، وخدای رحمان هیچ چیزی نازل نكرده است‏»(یس 15).
به هر حال از قشری‏گری و ماندن در ظاهر و عدم گذر به باطن و عمق، مذاهب ومكاتب چندی چون اخباری‏گری، ظاهریه، اشاعره، مجسمه و سلفیه سر بر آوردند.
شایان گفتن است كه گذر از ظاهر به باطن و عبور از پوست‏به مغز همان علم به‏تاویل است كه به نظر امام علم به تمام مراتب آن مخصوص پیامبراسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم و ائمه:است; لكن علم به مراتب و مراحلی از آن برای غیر معصوم نیز ممكن است. البته امام‏راحل، شرط حصول این علم و نائل شدن به مراتبی از آن را مجاهدت علمی،تمرینهای عقلی همراه با ریاضتهای عملی و تطهیر نفس و تنزیه قلب و تقدیس روح‏می‏داند[11] و معتقد است هر قدر انسان از پاكی و وارستگی بیشتری برخوردارباشد، بهره‏اش از حقایق قرآن بیشتر و تجلی قرآن بر او فزون‏تر است [12].
آنچه امام «ره‏» فرموده و جویندگان حقایق قرآنی را به آن فرا خوانده‏اند[13]، باتاویلها و برداشتهای بی‏ضابطه‏ای كه توسط متصوفه و باطنیه از آیات قرآن كریم‏صورت می‏گیرد، تفاوت اساسی دارد. آنان اصولا ظواهر آیات را نادیده می‏گیرند وكنار می‏نهند و ذوقیات، اندیشه‏ها و دیدگاههای ویژه خود را به نام «علم به باطن‏قرآن‏» عرضه می‏كنند. همان چیزی كه تفسیر به رای خوانده می‏شود و در روایات‏فریقین شدیدا از آن نكوهش و منع شده است [14].
امام در فهم قرآن، باطن منهای ظاهر را قبول ندارند; همان‏گونه كه ظاهر بدون‏باطن را نمی‏پسندند. ایشان به صراحت اعلام می‏دارد: همان گونه كه ظاهر بدون باطن‏همانند جسد بدون روح و دنیای بدون آخرت است، رسیدن به فهم باطنی آیات نیزجز از طریق ظاهر و با حفظ آن میسور نمی‏گردد و هر كس بدون توجه به ظاهر آیات،راه باطن را در پیش گیرد، هم خود گمراه شده است و هم دیگران را به گمراهی وبیراهه كشانده است[15].
شیوه صحیح تفسیر
از دیدگاه امام «ره‏» تفسیر قرآن كریم كار آسانی نیست كه از عهده هركس برآید[16] واین صحیفه الهی برتر از آن است كه مفسران بتوانند آن را چنانكه باید تفسیر كنند[17] و مفسران طراز اول جهان اسلام اعم از خاصه و عامه كه در طول تاریخ اسلام‏تفاسیر فراوانی نوشته‏اند، تنها پرده‏ای از معانی قرآن كریم را به نمایش گذاشته‏اند وشبهی از این كتاب آسمانی را نشان داده‏اند[18].
وی ضمن ارج گزاری بر تلاشهای مفسران و خوب توصیف نمودن برخی از آنهابه صراحت اعلام می‏دارد كه: «قرآن عبارت از آن نیست كه آنها نوشته‏اند»[19] ومعتقد است، «این تفسیرهایی كه بر قرآن نوشته شده است از اول تا حالا، اینها تفسیرقرآن نیستند. اینها البته یك ترجمه‏هایی; یك بویی از قرآن بعضی‏شان دارند و الاتفسیر این نیست كه اینها نوشته‏اند»[20].
این نظریه امام از یك سو مبتنی است‏بر عظمت قرآن كه كلام خالق و اقیانوسی‏ژرف و ناپیدا كرانه و فراتر از افق فكر و درك بشری است[21] و از سوی دیگر مبتنی‏است‏بر این مطلب كه مفسران - با آن كه زحمتهای فراوانی را متحمل شده‏اند ومساعی آنان قابل تقدیر و تجلیل است - اغلب در تفسیر قرآن به مقصد اصلی نزول‏توجه شایسته و بایسته نكرده‏اند.
بسیاری از مفسران در تفسیر خود به جنبه‏های ادبی یا بلاغی یا تاریخی و...پرداخته‏اند. گویا كه تفسیر آنان، یك كتاب ادبی یا بلاغی یا تاریخی است و در واقع‏بجای پرداختن و توجه تام به هدف اصلی، بیشتر به اهداف فرعی توجه نموده‏اند; درحالی كه ازنظر امام «ره‏» مقصد این كتاب آسمانی نه بلاغت و فصاحت است و نه‏صرف و نحو و نه تاریخ و نه امثال این امور.




[1] . كلینى، پیشین، ص 609.
[2] . همان 25600. خمینى (امام); پیشین 197-196.
[3] . كلینى; پیشین 1/228.
[4] . بگو اگر دریا براى (نوشتن) كلمات پروردگارم مركب شود، دریا پایان بگیرد، پیش از آنكه كلمات‏پروردگارم پایان یابد; اگرچه همانند آن را به كمك بیاوریم.
[5] . خمینى (امام); تفسیر سوره حمد، ص 148.
[6] . قرآن را تنها مخاطبانش مى‏فهمند.
[7] . همو; آداب‏الصلوه، ص 181.
[8] . همو; صحیفه نور، ج 14، ص 252.
[9] . همو; آداب‏الصلوة، ص 185.
[10] . همو; شرح دعاى سحر، چ 1، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1374 ش، ص‏59.
[11] . همو; شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 61.
[12] . همو; شرح دعاى سحر، ص 59.
[13] . به عنوان نمونه ر ك: شرح دعاء السحر ص 61
[14] . مجلسى، بحار ج 92 ص 112-111، حكیمى، الحیاة 2 ص 13، بحرانى، تفسیر البرهان، ج 1، ص 18-19،عیاشى التفسیر، ج 1 ص 17، قرطبى الجامع لاحكام القرآن، ج 1 ص 27
[15] . رك: خمینى (امام)، شرح دعاء السحر، ص 62-61، نیز همو، آداب الصلوة، ص 291.
[16] . همو; تفسیر سوره حمد، ص 93.
[17] . همان، ص 95.
[18] . همان و صحیفه نور، ج 17، ص 251.
[19] . همو; صحیفه نور، ج 19، ص 27.
[20] . همو; صحیفه نور، ج 19، ص 27.
[21] . همو; آداب الصلوة، ص 182.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:25 - 0 تشکر 488888

فهم قرآن از دیدگاه امام خمینی (ره)  (3)




شیوه مطلوب تفسیر، این نیست كه‏همچون سكاكی و شیخ طوسی در لابلای آیه‏های قرآن به دنبال كشف و تبیین‏جنبه‏های فصاحت و بلاغت و محسنات لفظی و معنوی بود و یا همانند سیبویه وخلیل به تبیین تصاریف كلمات و دستور زبان آن همت گمارد و یا مانند مسعودی وابن خلكان به شرح و بسط وقایع و بیان جزئیات حوادث تاریخی پرداخت.
امام از مفسرانی كه استفاده از قرآن را منحصر به ضبط و جمع اختلاف قرائات ومعانی لغات و تصاریف كلمات و محسنات لفظی و معنوی و وجوه اعجاز قرآن ومعانی عرفی می‏دانند و از دعوات قرآن و جهات روحی و معارف الهی آن غافلند، به‏شدت انتقاد كرده است[1].
بعلاوه از یكسو نگری در تفسیر قرآن گله و شكوه دارد و از تفسیر نگاران یك سونگر كه قرآن كریم را تنها بر پایه تخصص ویژه و مشرب خاص خویش تفسیر نموده‏و به تخطئه مشربهای دیگران پرداخته‏اند، خرده می‏گیرد[2].
در منظر امام خمینی، مفسر واقعی كسی است كه «مقصد نزول‏» را بفهماند; نه‏سبب نزول را[3].
اهداف و مقاصد قرآن
از آنجا كه هر صاحب اثری مقصد خود را در اثر خود بهتر از دیگران می‏داند، خدای‏تعالی كه صاحب این اثر یعنی قرآن كریم است، هدف خود را از فرو فرستادن آن بهتراز دیگران آگاه است.
امام معتقد است كه باید هدف از تنزیل كتاب الهی را- قطع نظر از راه عقل و برهان- از خود قرآن دریافت [4]. با توجه به آیات شریفه هدف از نزول قرآن كریم‏هدایت و تربیت، شفای امراض قلبی انسان و سیر او به سوی خداست[5].
امام «ره‏» قرآن را درسنامه سلوك الی الله و یكتا كتاب تهذیب نفوس و بزرگترین‏وسیله ارتباط خالق و خلق و عروة‏الوثقی و حبل المتین تمسك به عز ربوبیت‏می‏شمارد[6] و آن را كتابی می‏خواند كه به شئون الهیه دعوت می‏كند; لذا شیوه مفسرباید به گونه‏ای باشد كه شئون الهیه را به مردم تعلیم دهد[7].
قرآن كریم در نگاه امام «ره‏» كتاب معرفت، اخلاق، و دعوت به سعادت و كمال‏است; از این‏رو كتاب تفسیر نیز باید عرفانی، اخلاقی و بیان كننده دیگر جهات دعوت‏به سعادت باشد[8].
از نظر امام خمینی(ره) مفسری كه به این شیوه قرآن را تفسیر نكند، مقصود قرآن‏و منظور اصلی انزال كتب و ارسال رسل را نادیده گرفته و مردم را از استفاده از قرآن‏محروم و راه هدایت را بروی آنان مسدود كرده است[9].
او به مفسران قرآن چنین سفارش می‏كند: «علما و مفسرین، تفاسیر فارسی وعربی بنویسند و مقصود آنها بیان تعالیم و دستورات عرفانی و اخلاقی و بیان كیفیت‏ربط مخلوق به خالق و بیان هجرت از دارالغرور به دارالسرور و الخلود باشد; بطوری‏كه در این كتاب شریف به ودیعت گذاشته شده ... . چه خسارتی بالاتر از این كه سی‏چهل سال كتاب الهی را قرائت كنیم و به تفاسیر رجوع كنیم و از مقاصد آن بازمانیم‏»[10].




[1] . همان و 171 و 194 و شرح حدیث جنود عقل و جهل ص 11.
[2] . همو; صحیفه نور، ج 1، ص 235.
[3] . همو; آداب الصلوة 193-192.
[4] . همان 193.
[5] . همان 184.
[6] . همان 194.
[7] . همان.
[8] . همان 192.
[9] . همان 194.
[10] . همان.




محمدعلی تجری

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 18:26 - 0 تشکر 488890

تعبد و قبول معارف قرآن




معارف والا و ارزشمند قرآن مجید، انواری است الهی كه فطرت همگان را به سوی خود فرا می‎خواند و در دل مؤمنین تأثیر گذار است. همة مسلمین قرآن را به عنوان كلام الهی قبول دارند گرچه درجات ایمان و تعبد به قرآن متفاوت است ولی ایمانی ارزشمند است كه انسان مومن پس از شناخت حقانیت و عظمت قرآن، از روی تعبد محض به معارف نورانی آن ایمان داشته باشد.
«راسخان در علم»و تعبد فوقِ علمی به قرآن:
باید در برابر قرآن، همچون «راسخان در علم»بود كه بی‎چون و چرا و با آرامش كامل به تمامی قرآن أعمّ از «محكم و متشابه»ایمان آورده‎اند چه حقیقت آن را دریابند و چه در حجاب قرار گیرند، چرا كه اینان ریشه در سرزمین علم دوانده، از آن تغذیه نموده، همچون درختانی تنومند به غلظت و استحكام رسیده‎اند و در نتیجه بیش از هر كس دیگر به حجم عظیمِ مجهولات و ناچیزی علمِ بشری پی برده‎اند.
اینان براساس علم و معرفتِ عمیق و ریشه دارشان خدا را شناخته، عاشقانه به او رو آورده‎اند و با كلامش مأنوس گشته‎اند و در این انس و رفاقت بارها و بارها به معراج رفته حضور حق را به چشم دل شهود كرده، از لذّت دیدار جمالش سرمست گشته‎اند، چرا كه قرآن تجلّی خدایِ رحمان و دریای بیكران علم خداست.
درك حجم عظیم مجهولات و ناچیزی علم بشر، در كنار چشیدن قطره‎ای از حقیقت قرآن، كافیست كه كوههای سر به فلك كشیده علم بشری را در برابر حقایق قرآن به زانو درآورده، تسلیم نماید و در برابر حوزه‎های ناشناختة متشابهات قرآن به اعتراف به جهل و عجز كشاند تا كه با اضطرار و ابراز بندگی، كشف حقیقتش را طلب نمایند و به عنایت حق به درك و شهود آن نایل آیند:
«وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ».[1]
(و كسی تأویل متشابه را جز خدا نمی‎داند و ریشه‎داران در علم می‎گویند به قرآن ایمان آورده‎ایم چرا كه هر یك از آنها (محكم و متشابه) از نزد پروردگارمان می‎باشد، و جز صاحبانِ عقل عاری از شهوت به آن متذكر نمی‎شوند، پروردگارا دلهایمان را منحرف ننما بعد از آنكه رهنمایمان كردی، و از پیشگاه خود، به ما رحمتی ـ بی‎حد و حصر و غیرقابل وصف ـ بخش، چرا كه فقط تو یگانه بخشنده‎ای).
در این حوزه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز مأمور به تأنی و عدم شتاب می‎باشد تا كه وحی الهی پایان پذیرد و دریچه‎ای از حقایق را بر او مكشوف گرداند:
«وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی إِلَیْكَ وَحْیُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً».[2]
(به قرآن ـ یا به قرائت ـ شتاب ننما قبل از آنكه وحیِ آن بسویت پایان پذیرد و بگو پروردگارا مرا از علم بیفزا).
و این تعبدی است فوقِ علم كه فقط «اولوا الألباب»به آن متذكر می‎شوند والا آنكه علمی ناقص و قلبی مبتلا به مرض دارد به خود مغرور شده به توضیح و تشریح آلودة متشابهات می‎پردازد و تعیین مصداق نموده فتنه‎ای بپا می‎كند و خلقی را به گمراهی می‎كشاند:
«... فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ...».[3]
(پس كسانی كه در دلهایشان مرضی مستقر گشته است پس به انگیزة طلب فتنه‎گری و آشوب و طلب تأویل متشابه، پیروی می‎كنند آنچه را كه از قرآن مشتبه می‎نماید).
نمونة كوچك از این دسته، فردی است كه نزد امیرمؤمنان می‎آید و از او درخواست می‎كند خدا را با صفات محسوس چنان توصیف نماید تا كه عشق و معرفت به او فزونی یابد، حضرت ـ علیه السّلام ـ با غضب طی سخنانی بسیار عمیق از توحید، خطاب به آن مرد می‎فرماید:
«فَانْظُر أیُّهَا السّائِلُ فَما دَلَّكَ الْقُرآنُ عَلَیْه مِنْ صِفَتِهِ فَائتَمَّ بِهِ، وَ اسْتَضِیء بِنُورِ هِدایِتَهِ وَ ما كَلَّفَكَ الشَّیْطانُ عِلْمَهُ مِمّا لَیْسَ فِی الْكِتابِ عَلَیْكَ فَرْضُهُ، وَ لا فی سُنَّة النَّبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ وَ أئِمَةِ الْهُدی أثَرَهُ فَكِلُ عِلْمَهُ إلَی اللهِ سُبْحانَهُ، فَإنَّ ذلِكَ مُنْتَهی حَقِّ اللهِ عَلَیْكَ، وَ اعلَمْ أنَّ الْراسِخینَ فی الْعِلْمِ هُمُ الْذّینَ أغْناهُمْ عَنِ اقْتِحامِ الْسُّدَدِ المَضْرُوبَةِ دُونَ الغُیُوبِ الإقْرارُ بِجُمْلَةِ ما جُهِلُوا تَفسیرَهُ مِنَ‌ الغَیْبِ المَحْجُوبِ، فمَدَحَ اللهِ إعْتِرافَهُم بِالعَجْزِ عَنْ تَناوُلِ ما لَم یُحیطُوا بِهِ عِلْماً وَ سمّی تَرْكَهُمُ التَّعمُّقَ فیما لَمْ یُكَلِّفَهُم البَحْثَ عَن كُنْهِهِ رُسُوخاً».[4]
(پس ای پرسشگر با دقت بنگر پس آنچه را كه قرآن تو را بر آن چیز از صفتِ خدا دلالت نمود پس به آن اقتدا نما و به نور هدایت آن ـ قرآن ـ روشنی بدست آور و آنچه را كه شیطان تو را بردانستن آن وادار نمود، از آنچه در كتاب بر عهده تو وجوبش نیست و نه در سنت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمة هدایت اثرش موجود نمی‎باشد. پس عملش را به خدای سبحان واگذار، چرا كه آن (عمل) نهایت حق خدا بر تو می‎باشد.
و بدان كه «راسخان در علم»همان كسانی هستند كه اقرار به همة آنچه كه تفسیرش را نمی‎دانند ـ كه غیب محجوب است ـ آنها را از سرعت و شتاب و هجوم بر سدهای زده شده در برابر غیبها، بی‎نیاز نموده (كفایت نموده) است، پس خدا اعترافِ آنان را بر ناتوانی از دسترسی به آنچه به آن احاطة علمی ندارند، ستوده است و ترك تعمق آنها را در آنچه كه خداوند تحقیق از حقیقتش را برایشان تكلیف نكرده است، «رسوخ»نامیده است).[5]
در پایان خطاب، حضرت می‎فرمایند:
«پس بر آن حد و مرز اكتفا كن و عظمت خدای سبحان را با اندازة عقلت اندازه مگیر كه از هلات شدگان خواهی گردید».
تعبد دون علم تودة مردم به قرآن:
اكثریت توده‎های مردمی مسلمان به تقلید و پیروی از آباء و اجداد و محیط تربیتی خویش به تمامی قرآن ایمان دارند و كوچكترین شبهه‎ای بخود راه نمی‎دهند، لیكن این ایمان تا با نور معرفتی همراه نشود در فكر و روحِ آنان كارساز نبوده از بركات قرآن در محرومیّت بسر خواهند برد، از این رو با استفاده از عشق آنان به قرآن باید كوشید مردم را به حقایق قرآن آشنا كرد و حد و مرزهای ارتباط با قرآن را به آنان آموخت تا از بركات قرآن بهره‎مند گردیم و شرمسارِ شكایتِ رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در قیامت نباشیم:
«وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً».[6]
(و رسول خدا فرمود: پروردگارا به یقین قومِ من این قرآن را مطرود از زندگی تلقی نمودند).
در غیر این صورت چنین ایمانی در برابر هجوم سخت فرهنگ بیگانه از دست خواهد رفت و دیگر نه مشمولِ شكایت پیامبر كه محكومِ غضب خدا و رسولش خواهیم بود.
به هشدار قرآن گوش فرا دهیم كه می‎فرماید:
«فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ...».[7]
(پس اگر به همانند آنچه شما به آن ایمان آورده‎اید، ایمان آورند، پس هدایت شده‎اند و اگر اعراض كردند پس جز این نیست كه ایشان در تفرقه‎جویی و سركشی بسر می‎برند...).




[1] . آل عمران/ 78.
[2] . ص/ 114.
[3] . آل عمران/ 7.
[4] . نهج البلاغه، خطبة اشباح 91.
[5] . با توجه به این خطبه و آیه 7 آل عمران و روایات ذیل آیه معلوم می‎شود راسخان در علم در برابر متشابهات در دو مقام بسر می‎برند: اول: مقام عجز و اعتراف به جهل در برابر متشابهات،ؤ دوم: مقام علم به تأویلِ متشابهات به عنایت و لطف الهی؛ این وجه جمع با آیة «قل رب زدنی علماً» تأكید می‎شود.
این توضیح به مناقشة عظیم میان مفسرین در معنی آیه پایان می‎دهد و دیگر ناچار نخواهیم بود كه خطبة قطعی نهج البلاغه را طرد و یا توجیه نماییم چرا كه بلاغت كلام و نظارت صریح بیان حضرت به آیه شریفه و عدم احتمالِ تقیّه، راه را بر هر طرد و توجیه دیگری می‎بندد.
[6] . فرقان/ 30.
[7] . بقره/ 137.




ولی الله نقی پورفر ـ تدبر در قرآن

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.