گفت وگو با مصطفی جمشیدی نامزد دریافت كتاب سال جمهوری اسلامی ایران
با كمی تامل در حوزه ادبیات داستانی سال گذشته این سؤال مطرح می شود چرا نویسندگان مذهبی و ارزشی ما درسال 85 دراین حوزه كم كار بوده اند، به طوریكه در جشنواره های مختلف جای این گونه كتب خالی بوده است؛ مصطفی جمشیدی یكی از نویسندگان ارزشی در حوزه ادبیات كه درسال 85 كتاب «وقت نیایش ماهی ها» را نشر داده اند و نویسنده كتاب هایی چون، «شنیدن آوازهای مغولی سونات عدن، یك سبد گل محمدی، بازیافته های شهر دلتنگ و... است.» وی متولد سال 1340 در تهران و در رشته حقوق به تحصیل پرداخته است. در گفت وگویی با مصطفی جمشیدی مسئول اقتباس ادبی بنیاد فارابی به این موضوع پرداخته ایم:
- در سال 1385 كتابی كه جزو كتابهای ارزشی و غیر روشنفكرانه باشد در حوزه رمان از نویسندگان ارزشی و مذهبی نداشته ایم به طوری كه در جشنواره های مختلف داوران در انتخاب كتاب سال با مشكل مواجه شده بودند .علت این امر را یعنی كم كاری نویسندگان این حوزه را چه می دانید؟
با جست وجو در زمینه ادبیات این موضوع روشن به نظر می رسد. علایق مذهبی اگرچه در بطن آدمی وجود دارد اما در لوازم بیانی من الجمله ادبیات داستانی مربوط به هیاهوی درونی نویسندگان و فقدان شهامت انسانی برمی گردد كه نویسندگان از رفتن به سوی نوشتن كتاب های ارزشی خودداری كنند.
نكته دیگر اینكه، رفتن به سوی نویسندگی ارزشی، كاری خطیر و بزرگ است. اگر نویسندگان، در دامن نوعی شعارزدگی محض بیفتند، اثر معمولا هنری در نمی آید درحالیكه باید توجه داشت كه دراین زمینه شعار هم لازم است و نباید در این خصوص افراط و تفریط صورت بگیرد.
ماحصل این مجموعه كار ارزشی كردن در زمینه ادبیات است و انجام این كار سخت به نظر می رسد. نكته دوم، غلبه سینما در هزاره سوم است. سینما در سایه عرصه های هنری در جهان در واقع جای خودش را باز كرده است چون سینما با عنصر تفریح و سرگرمی سروكار دارد، بر حوزه ادبیات به نوعی تاثیرگذار است و این موضوع به نحوی از میل افراد و خوانندگان به سمت كتابخوانی كاسته است. به همین خاطر، در زمینه ادبیات نویسندگان ما شوق نویسندگی دراین زمینه راز از دست داده اند؛ در نتیجه صنعت نشر و ارائه اثر و خواندن آن روبه كاستی و تنبلی می رود. برای این منظور درهرجای دنیا مشوق هایی در زمینه ادبیات، مشوق هایی وجود دارد، شاید بارزترین آن ارائه جوایز ادبی است.
نكته سوم، نقادی و محفل گرایی نقادان است، به طوری كه برخی از مسئولان ادبی به صورت جناحی در زمینه كتاب ها عمل می كنند. در حقیقت سنت نقد در مراكز و دانشكده های ادبیات ما جا نیفتاده است و روزنامه ها و نشریات ما به این حوزه كم تر می پردازند.
- واقعیت امر این است اگر قرار باشد سینما به صورت رقیبی برای ادبیات محسوب شود، راهكار و برون رفت از این ورطه را چه می دانید؟
تا جایی كه به ذهن من می رسد، باید نویسندگان از توان تكنیكی بیشتری بهره مند گردند و راهكارهای مختلفی برای این جریان وجود دارد تا بتوان اعتبار و شأن نویسندگان را در جامعه حفظ كنیم.
در دانشگاه ها و مدارس واقعیت امر این است كه توزیع كتاب به صورت مدون و مرتب و همچنین تشویق و ترغیب و تربیت دانشجویان رشته های ادبی وجود ندارد. اصولا شغل نویسندگی به لحاظ تامین معاش در رده پایین اقتصادی جامعه است و اما در دنیا به طور اخص در كشورهای اروپایی، نویسندگان از تورهای حمایتی برخوردارند. به طوری كه مسئولان هزینه های سفر نویسندگان و طرح های آینده نویسنده را برای تولید آثارش مورد توجه قرار می دهند، اما در كشور ایران این گونه نیست.
- نهادها و مسئولان ادبی ما دراین زمینه باید چه كارهایی را انجام دهند؟
متأسفانه بعضی از نهادهای ادبی كشور كه باید در این زمینه فعال باشند به برگزاری یك یا دو جشنواره درسال اكتفا می كنند و هرساله جوایزی را اهدا می كنند، درحالیكه ادبیات محتاج برنامه ریزی های دراز مدت است مثل حوزه های دیگر چون اقتصاد و سیاست و... در واقع نهادهایی چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی دراین جهت تأثیرگذار است.
اگر در زمینه برگزاری جشنواره های ادبی عمیق تر باشیم و به نوعی از ظاهرنمایی و تصنعی گرایی به دور باشیم به نتایج مثبتی دراین حیطه دست پیدا می كنیم. به طور مثال اگر نهادی مؤظف است كه نمایشگاه كتابی برگزار كند كم تر به ظاهرنمایی و رفع تكلیف خلاصه شود و در حقیقت به سمت آموزش افراد و استعدادیابی نویسندگان و نقد صحیح توجه شود. برخی از كارگزاران ادبی شغل شان به این صورت است كه به صورت بسته ای و شغلی تحت عنوان وظیفه، كارهای مربوط به برگزاری جشنواره را به عهده می گیرند، درحالی كه دراین مجموعه نیاز به نیروهای متخصص و حرفه ای هستیم. این موارد در حقیقت گوشه ای از این ماجرا است.
در كشور ایران به لحاظ تمدن ادبی چندین ساله اش و شاهكارهای ادبی بی نظیرش، كم تر احساس و نیاز به كتاب های ادبی دیده می شود. به این معنی كه ادبیات كهن، ادبیات جدید را تحت الشعاع قرار می دهد. ظرفیت روانی مخاطبان ادبیات جامعه ما تحت تأثیر ملزومات مختلفی قرارگرفته است درحالی كه ابزار ادبیات امروز غرب را می توانیم برای غنی تر كردن ادبیات استفاده كنیم، نه اینكه این ابزار ادبی از غرب آمده اند بلكه این ابزار را می توان برای غنی تر كردن بار ادبی ایران استفاده كرد و رسیدن به این نقطه مستلزم صرف بودجه و برنامه ریزی است.
- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دراین زمینه چه گام هایی برداشته است و چه راهكارهایی را می توان دراین خصوص تمهید كند؟
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید در دو زمینه سخت افزاری و نرم افزاری حركت كند. به طوریكه در چند سال آینده كنگره ادبی متمركزی نداشته ایم، البته دراین مورد گام های خوبی برداشته شده است اما كافی نیست.
اصولا ركود ادبیات به صورت جهانی است مثلا در كشورهای خارجی اگر جلسه ای درخصوص كتاب باشد معدود صندلی های مخاطبین پرمی شود. به نوعی رخوت بر جهان معنوی ادبیات حاكم است. درحالی كه كتاب هایی كه به قسمت های تاریك روح بشر و... برمی گردد خواننده دارد ولی كتاب هایی كه به ذات فطری انسان مربوط است و از بار اخلاقی و معناگرا برخوردار، از خوانندگان كم تری بهره مند است.
به تعبیری انسان هزاره سوم به اصالت لذت روی آورده است در نتیجه ادبیاتی كه بر ارزش و روح فطری انسان تأثیرگذار است، خواننده ندارد.
- شما به عنوان یك نویسنده ارزشی وظیفه نویسندگان را در ارائه آثار ارزشی و غیرروشنفكرانه چه می دانید؟
طبیعتاً هر نویسنده ای با توجه به ذوقیات و سیروسلوك درونی اش می نویسد، متأسفانه ادبیات ما در سایه نوعی یأس فلسفی كه از دهه 70 یا 80 سال داستان نویسی است، نتیجه گرفته است.
پدیده ای چون «انكارگری» حتی نویسندگان جوان ما را به نوعی به انكار پدیده های هستی واداشته است. ما باید نویسندگان جدید را طوری تربیت كنیم كه حرف جدیدی داشته باشند اما رسیدن به این آرمان شاید كار مشكلی به نظر برسد.
هر دولتی كه بخواهد به نوعی ارزش ها را نشر دهد، باید یك برنامه ریزی مدون داشته باشد و به حیطه آموزش علاقه نشان دهد و دراین زمینه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی كارهای خوبی انجام داده است: اما رسیدن به این هدف، صرف داشتن برنامه كافی نیست بلكه باید برای حصول سیاست های برنامه ریزی شده باید به مراقبه و تصحیح اشتباهات بپردازیم تا به سمت مطلوب حركت كنیم.
دراین زمینه می توانیم به اصلاح نظام توزیع كتاب، ایجاد فروشگاه های زنجیره ای كتاب، توزیع كتاب در مدارس، تجهیز كتابخانه ها و خارج كردن آنها از قرائت خانه ها و روی آوردن به كتاب خانه های واقعی، مبادله نهادهای فرهنگی كشور و... پرداخت. همچنین نظارت كافی و لازم بر نمایشگاه های بین المللی كتاب صورت گیرد.
- وظیفه ناشران دراین خصوص چیست؟
واقعیت امر این است كه ناشران عموماً دراین فكر هستند كه تعداد و كمیت كتاب هایشان در زمینه نشر زیاد شود. اما بركار ناشران نظارت كیفی صورت نمی گیرد درحالی كه باید كاركرد و عملكرد ناشران نیز مورد ارزیابی قرار گیرد. برخی از ناشران در حوزه نشر كتب به صورت حرفه ای عمل نمی كنند و دراین زمینه نیز ما نیازمند آموزش هایی به این دسته از ناشران هستیم تا به لحاظ كیفی آثار مطلوبی ارائه دهند.
- كتاب «اندكی سایه» علیرغم اینكه به عنوان كتاب سال در سال گذشته انتخاب شد، تنها دو بار تجدید چاپ شده است، به نظر شما دراین زمینه وظیفه ارشاد و نهادهای دیگر در مورد حمایت از این آثار چیست؟
به صورت كلی باید توجه داشت ادبیات یك وجهه عام گرایی و وجهه دیگر آن نخبه گرایی است و بعضی از افراد در میانه حركت می كنند و البته نقش تبلیغات و نثر داستانی و حالت هایی كه نویسنده برای صحبت با جهان پیرامونش انتخاب می كند، خیلی مهم است. مخاطبان امروز ما ظرفیت های بیانی و داستانی شان را در دهه های 30 و 40 سنجیده اند و باید نویسندگان در حوزه ادبیات دست به نوآوری بزنند؛ چون مخاطبان امروز با دیروز خیلی تغییر كرده اند و نویسندگان امروز باید محتاطانه قلم بزنند.
- ذائقه و سلیقه مخاطب امروز چه تغییری با مخاطب قدیم كرده است؟
مخاطب امروز ظرفیت های دهه های قبلی را گذرانده است و به ادبیات آن دوران مشرف است و اگر قرار باشد برای ذائقه همان مخاطب نویسندگان امروز در ادامه نویسندگان قبلی قلم نزنند و مخاطبان با كتاب های جدید روبرو شوند، در مخاطبان ادبیات فارسی اتفاق جدیدی افتاده است.
نویسندگان ما كمی غافل از مخاطبان بوده اند و از این ماجرا كه مخاطبان باهوش تر و تفنن گراتر شده اند بی خبر هستند.
- كیفیت كتاب سال چه تأثیری بر ادبیات دارد و چه كار كنیم تا برخوانندگانمان تأثیرگذار باشیم؟
كتاب سال صرفا در انتخاب نباید خلاصه شود، باید دراین زمینه حمایت هایی بعداز انتخاب آن صورت گیرد و نهادهای حمایتی از قبیل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و... این امكان را در اختیار دارند و می توانند منابع و تسهیلات جدیدی برای ارائه كتاب های بعدی و جدید نویسنده در اختیار آن قرار دهند. به طوری كه می توان به نویسنده كتاب برنده شده در جشنواره ها مدارج دانشگاهی و امتیازات خاص بدهند.
به طور مثال كسی كه جایزه نوبل دریافت می كند صرف مبلغ جایزه،امتیازات مختلفی نیز دریافت می كند، این نابرابری محض است كه شغل نویسندگی را تحت تأثیر قرار می دهد و هیچ توازنی وجود ندارد بین كسی كه كار فرهنگی انجام می دهد و با شخصی كه مثلا در حیطه ورزش فعالیت می كند.
-در مقوله اقتباس ادبی، به طور مثال در آمریكا فیلم «سرزمینی برای پیرمردها نیست را برادران كوئن این اثر را اقتباس كردند و به صورت یك فیلم درآوردند كه مورد توجه بسیاری از منتقدان و صاحبنظران قرار گرفت، چرا در ایران از كتاب های نویسندگان اقتباس ادبی به این صورت انجام نگرفته است و هیچ استقبال چشمگیری دراین زمینه صورت نگرفته؟
اگر به مقوله اقتباس در صنعت فیلم سازی در ایران نگاه كنیم؛ ما چند تا كمپانی سینمایی بزرگ كه بتوانند فیلم تولید كنند بیشتر نداریم.
دولت می تواند به عنوان یكی از متولیان دراین مقوله پیش رو باشد و فیلم سازان به سوی این كار روی آوردند. مثلا دولت اعلام كند كه در زمینه ادبیات، كتاب سال را به قیمت بالایی برای اقتباس ادبی خریداری كنند و این كار می تواند به صورت یك تشویق محسوب شود و این كار می تواند به صورت فراگیر اعمال شود.
-مؤسسه فارابی دراین زمینه چه كارهایی انجام داده است؟
در فارابی شورایی از نویسندگان، كارگردانان و فیلم نامه نویسان است كه كتابهایی كه از نثر ادبی خوبی برخوردارند توسط این شورا انتخاب می شود. در حقیقت ادبیات دینی نیاز امروز بشر است و متأسفانه نویسندگان زیادی كه چالش های بزرگ زندگی كه بحث و تقدیر و سعادت مندی بشر را مدنظر دارند، كم تر مورد تقدیر و توجه قرار می گیرند و نویسنده خوب باید ترویج كننده ارزش ها باشد اگر این اتفاق بیافتد ما می توانیم به هنر ناب دسترسی پیدا كنیم.