یگانه سازی شخصیت ها با نشان دادن نمای بیرونی :
در شاهنامه فردوسی نخست یگانه سازی با نشانه های جسمی و بدنی و پوشاک به نظر میخورد. زال با موهای سپید ، ابرو های سرخ و چشمان سیاه به دنیا می آید .
همه موی و اندام او هـــــمچو بــــرف
ولیکن بـــــــــرو ســرخ بود وشگرف
از یــــن بچه چــــون بچۀ آهــــــرمـــــن
ســــیه چــشم و مـــویش بسان سمن
و همان نشانه بر سرنوشت او اثر میگذارد. رستم با روی و مـــــوی سرخ از بطن رودابه بیرون میشود:
یکی بچــــه بد چـــــون گوی شیرفش
بـــــه بالا بلــــند و بــــه دیـــدار فش
همه موی سرسرخ و رویش چو خون
چــــو خــــورشید رخشنده آمد برون
زریر گاهی که بدست بیدرفش تورانی کشته شد ، ریش سیاهی داشت ،چنان که نستور پسرش به گشتاسپ شاه می گوید .
کیان زاده گفت ای جهاندار شاه
بـــــرو کینه بـــاب مـــن باز خــــواه
که ماندست شاهم برآن خاک خشک
سیـــه ریش او پروریده بـــه مشک
توس ریش سپید دارد . بدانگاه که زر اسپ وریونیز دامادش بدست فرود کشته می شوند ، فردوسی حالت توس را چنین تصویر می کند :
سپهبد برآن ریش کافور گون
ببارید از دیدگان جوی خون
برآن نشانه ، یعنی سپیدی ریش توس، گاهی که از خشم کیخسرو براو سخن میرود نیز بار دیگر اشاره می شود:
نژاد مـنوچــهر و ریــش سپید
تـــرا داد بـــر زندگانی امــید
و گرنه بفرمــود مــی تاسرت
بداندیش کـــردی جدا از برت
برو جاودان خانه زندان تست
همان گــوهر بد نگهبان تست
سیا ووش به گاه کشته شدن، ریش و موی درازی دارد. به تصویر فردوسی ازآن رخداد بنگریم :
بزد دســـت و ریـــش شهنشه گـــرفت
به خواری کشیدش به خاک ای شگفت
پــــــیاده هـــمـــی برد مـــویش کشان
چــــــو آمــــد بدان جایــــــگاه نشان
و در این مثال دیگر ببینیم که فردوسی تصویر بهرام چوبینه را با چه استادی در چند خط از گفتگو گردوی و خسرو رسم میکند :
بدو گفــــت گردوی کی شـهریار
نگه کــــن به آن مرد ابلق سوار
قبــــــایش سپید و حــــمایل سیاه
هـــــمی رانــــد ابلق میان سپـاه
جـــهاندار چــــون دید بهرام را
بـــدانستش آغاز و فــــرجام را
چنین گفت: « کان دود گون دراز
نشسته برآن ابلق سر فراز ؟ »
بدو گفت گــردوی: کاری همان
نبرده ست هرگز به نیکی گمان
چنین گفت : کز پهــلو کوژپشت
بپرسی ســـخن پاسخ آرد درست
همان خهل بینی خـــوابیده چشم
دل آگنده دارد تو گویی به خشم
پس بهرام که جامۀ سپید و حمایل سیاه دارد و بر اسپ ابلق سوار است مردیست بلند بالا سیاه چرده با بینی کج و چشمان خواب آلوده واین چنین توصیف های نمای بیرون قهرمانان را تشریح و باز گشایی اندیشه ها ، خوی و عادت های شان ، همه جا همراهی می کند