• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 1381)
يکشنبه 1/5/1391 - 17:44 -0 تشکر 476495
دست سرنوشت در شاهنامه ی فردوسی

هر یک از داستان های شاهنامه ، نمایش سلطه ی تقدیر بر زندگی انسان و جهان اند و در هیچ یک از آن ها انسان به آزادی دست نمی یابد . بلااستثنا این داستان ها به بازی شطرنج می مانند. بخشش و کوشش در این داستان ها ، پیکار با یکدیگر را می آغازد ، اما در فرجام همیشه شاه بخشش ، چیرگی می یابد  و شاه کوشش مات و مبهوت بر جای خشکش می زند........................................................................................................





يکشنبه 1/5/1391 - 17:49 - 0 تشکر 476518

در شاهنامه تقدیر در دو چهره ی به ظاهر متفاوت جلوه گری می کند . گاه ماسک سپهر برین ، چرخ گوژپشت ، چرخ گردون، هفت گرد و آسمان را برچهره دارد و از چیرگی کیهان بر سرنوشت زمینیان گرانبار است که ما از آن به تقدیر کیهانی یاد می کنیم و گاه مستقیماَ از اراده ی خداوند ناشی می شودکه از آن به تقدیر الهی تعبیر می شود. تقدیر نخستین این ویزگی را دارد که شاعر می تواند بر آن بشورد ، از بیداد آن به فریاد آید و دست کم آن را تهی مغز و نامهربان به شمار آورد اما درباره ی تقدیر پسین همه جا چاره، تسلیم و ادب ، تمکین است.


فردوسی در شاهنامه میان دو قطب کیهانی و الهی تقدیر سرگردان است. گاهی به تقدیر به چشم نیرنگ ستارگان و چشم بندی آسمان می نگرد و گاه آن را بی واسطه به اراده ی خداوند جهان می پیوندد. او همواره در جستجوی راه چاره ای است  تا خود را از این تضاد درونی که چون خوره جان و روان وی را می فرساید ، برهاند. در پایان داستان پادشاهی اسکندر ، بهتر از همه جا کوشش خویش را در حل این تضاد ِ جان فرسا آشکار ساخته است.

يکشنبه 1/5/1391 - 17:50 - 0 تشکر 476521

فردوسی در این نقطه ی عطف شاهنامه از چرخ بلند ، گلایه سر می کند و از این که او را پیر کرده است شکایت دارد . او چرخ را بی وفا ، بی خرد و تاریک رای می خواند و حتی آرزو می کند که کاش از مادر نمی زاد.پس از آن که او. را بیم می دهد که فردای قیامت از جفای تو داوری به نزدیک خداوند خواهم برد تا او داد مرا از تو بستاند. چرخ سخنان شاعر را می شنود و پاسخ می دهد : من هیچ کاره ام و تو از من در هر زمینه ای برتری. هر کار که از من و تو سر می زند به فرمان و خواست اوست:


بدین هر چه گفتی مرا راه نیست                           خـور و ماه زین دانش آگاه نـیست


از آن خواه راهت که راه آفرید                                شب و روز و خورشید و ماه آفرید


یکی آن که هستیش را راز نیست                           به کاریــش فرجام و آغاز نیــست

يکشنبه 1/5/1391 - 17:50 - 0 تشکر 476523

باری  وجود سر نوشت بزرگ ترین رازی است که تا کنون آدمیان به کشف آن نایل نیامده اند. این ، راز ِ رازهاست. هرچه معرفت آدمی افزونی گیرد بیشتر به اسارت خویش پی خواهد برد. به یاد بیاوریم که تا پیش از کشف قوانین توارث آدم ها هرگز باور نمی کردند که با این گستردگی و پیچاپیچی به اجداد خویش وابسته اند .


بحث در باب این پندار را با این سخن بوذرجمهر به پایان می بریم:


میاسای زآموختن یک زمان                                      ز دانش میفکن دل اندر گمان


چو گویی که نام خرد توختم                                       همــه هر چه بایــستم آموختم


یکی نغز بازی کند روزگار                                            که بنــشاندت پیش آمـــوزگار


يکشنبه 1/5/1391 - 23:47 - 0 تشکر 476998

سلام
وااااااااای استاد چقدر سریع تاپیک رو زدید.
واقعا ممنونم.
خیلی نکات جالبی بود که تا حالا به گوشم نخورده بود.
بازم ممنون

دوشنبه 2/5/1391 - 17:35 - 0 تشکر 477815

peymanm001 گفته است :
[quote=peymanm001;661717;476998]سلام
وااااااااای استاد چقدر سریع تاپیک رو زدید.
واقعا ممنونم.
خیلی نکات جالبی بود که تا حالا به گوشم نخورده بود.
بازم ممنون


ممنونم بزرگوار
امرا و طاعتا
دستور به موقع اجرا شد

دوشنبه 2/5/1391 - 18:14 - 0 تشکر 477869

شاهنامه استاد توس پیش از هرچه اثریست داستانی و فردوسی داستان سر است .
وی بار بار در طلایۀ داستانها گوش زد کرده است که داستان می سراید ، نه دفتری در تاریخ یا منظومه یی در بیان پرسشهای فلسفی ، جامعه شناختی، پزشکی ، اسطورها و آیینهای پیشین، به گواهی این بیتها :



کنون پر شگفتی یکی داستان
بپیوندم از گـــفــتۀ باســـــتان
نگه کن که مرسام را روزگار
چه بازی نمود ای پسرگوش دار
* * *
از ایوان خسرو یــکی داستان
بگویم که پیش آمد از راستان
* * *
ز گفـتار دهقان یکی داســتان
بیپوندم از گــفته بــاستــــان
*****
کـــنون ای سخنگوی بیدار مغز
یکـــی داســـــتانی بیار ای نغز...
* * *
ز گفتار دهـــــقان کنون داستان
تو برخوان وبرگوی بر راستان
کهن گشته ایـــن داستانها زمن
همـــــی تو شود بر سر انجمن
*****
زمــــن بشنو از کنگ دژ داستان
بدیــــن داســتان باش همداستان
****
کنون از بزرگی خـــــسرو سخن
بگویـــم کــــــنم تازه روز کـــهن
برآن سان زرنگی کس اندرجهان
ندارد به یاد از کهان و مـــهان...
هر انکس که او دفترا نشان بخواند
ز گیتیش دامـــــن بباید فشانـــد
* * *
سزد گــــــر بگویم یکی داستان
که باشد خردمند همـــــــداستان
زپرویزچون داستانــی شگفت
زمن بشنوی یاد باید گـــــرفت
* * *
کنون داستانها ی دیرینه گـــوی
سخن های بهرام چو بینه گوی


دوشنبه 2/5/1391 - 18:15 - 0 تشکر 477870

چون بپذیریم که فردوسی خواسته باسرایش شاهنامه اثری داستانی بیافریند ، پس برای گیرایی داستان ها، واقع نمایی آنها و افزایش هیجان خواننده و دلبستگی او به سرنوشت آدم های آن از شگردها و فنون و شیوه هایی کار گرفته است . بنگریم ، چه اصل هایی در شاهنامه هستند که ازداستانی به داستانی شیفتگی ما را فزونی می بخشند و باور های ما را به گفته های فردوسی بی خدشه و استوار نگهمیدارند و چنان با قهرمانان شاهنامه انس و الفت می یابیم که سرنوشت خویش را به سرنوشت شان گره میزنیم ، وجود شان را در نزدیکی خویش احساس می کنیم ، صدای شان را می شنویم و چهره و برزو بالای شان از برابر دیدگان ما دور نمی شوند . برای دریافت پاسخ به چنین پرسش که فردوسی چـــه اصـــل ها را در داستان سرایی رعایــــت کرده است که داستنهایش براین سکوی فرازین هنری برشده اند ، به شاهنامه روی می آوریم و از گرهـــــی ترین مساله داستان سرایی یعنی از چگونگی تصویر و تجسم کارکتر ها سخن سر میکنیم .

دوشنبه 2/5/1391 - 18:16 - 0 تشکر 477871


کارکتر سازی در شاهنامه :
نخست بنگریم که فردوسی به کارکترها ( آدمها، جانوران واشیا) ی داستانهایش به چه نگاهی مینگرد و چه مایه به آنان ارزش می نهد . فردوسی می خواهد آدمانی را که در پارینه روزگاران نمودارهــا و نمونه ها بوده اند و ازدامن زمان وزندگی رها شده اند ، بازآفرینی کند . یعنی او به رخداد ها به خاطر روشن ساختن سیمای آن آدمان ارج می نهد و نخستین ، بر آدمان می اندیشد. اتفاقا این مساله ییست که چهره های تابناک رمان و داستان نویسی معاصر جهان نیز بر آن تاکید کرده اند و بار بار گفته اند که داستان نویسی از اندیشه بر آدمها آغاز می باید .
براین بیت ها ی فردوسی درنگ کنیم
:



همــه پـــهلوانان و گـــردنکشان
که داد م درین قصه زیشان نشان
همـــــه مـرده از روز گار دراز
شـد از گفت من نام شان زنده باز
منم عیسی آن مـردگان را کنون
روانشان به مینو شــده رهنمون

دوشنبه 2/5/1391 - 18:17 - 0 تشکر 477873

در اینجا به یک نکتۀ دیگر نیز اشاره بایسته است و آن اینکه هر گاه فردوسی در ســـرایش شاهنامه به رخداد ها توجه بیشتر می گماشت زبان داستانهایش بیشتر توصیفی می بود حال آنکه چنان نیست . زبان نظم فردوسی در شاهنامه غالبا تصویری اســــت و آنهم بر آن پایه کــــه وی آدمهایی را که از برگهای دفتر ها و یا افسانه های کهن شناخته است و در تخیل خویش بازآفرینی کرده است ، تجسم می بخشد و ترسیم میکند. به سخن کوتاه چنان که ارسطو در مورد هومر نوشته است، فردوسی با واژگان نقاشی میکند و نقاش چیره دستیست . فردوسی درکارکتر سازی دو گونه کوشش همراستا کرده است که همه جا پدیدار اند . یکی یگانه سازی کارکترها و آنهم از دو راه :
نخست ، باز سازی صورت و نمای بیرونی آدمان و دادن نشانه های خاصی که از دیگران جدا گردند.
ددیگر، باز نمایی سیرت و خلق وخوی آدمان و راه جویی به روان آنان و نشان دادن عادت های شان که کارکتر های شاهنامه را یکی از دیگری جدا می سازند یا هر کدام از کارکتر های مهم را در ذهن خواننده مجسم میکنند .


دوشنبه 2/5/1391 - 18:18 - 0 تشکر 477874

یگانه سازی شخصیت ها با نشان دادن نمای بیرونی :
در شاهنامه فردوسی نخست یگانه سازی با نشانه های جسمی و بدنی و پوشاک به نظر میخورد. زال با موهای سپید ، ابرو های سرخ و چشمان سیاه به دنیا می آید .

همه موی و اندام او هـــــمچو بــــرف
ولیکن بـــــــــرو ســرخ بود وشگرف
از یــــن بچه چــــون بچۀ آهــــــرمـــــن
ســــیه چــشم و مـــویش بسان سمن


و همان نشانه بر سرنوشت او اثر میگذارد. رستم با روی و مـــــوی سرخ از بطن رودابه بیرون میشود:



یکی بچــــه بد چـــــون گوی شیرفش
بـــــه بالا بلــــند و بــــه دیـــدار فش
همه موی سرسرخ و رویش چو خون
چــــو خــــورشید رخشنده آمد برون

زریر گاهی که بدست بیدرفش تورانی کشته شد ، ریش سیاهی داشت ،چنان که نستور پسرش به گشتاسپ شاه می گوید .



کیان زاده گفت ای جهاندار شاه
بـــــرو کینه بـــاب مـــن باز خــــواه
که ماندست شاهم برآن خاک خشک
سیـــه ریش او پروریده بـــه مشک



توس ریش سپید دارد . بدانگاه که زر اسپ وریونیز دامادش بدست فرود کشته می شوند ، فردوسی حالت توس را چنین تصویر می کند :


سپهبد برآن ریش کافور گون
ببارید از دیدگان جوی خون



برآن نشانه ، یعنی سپیدی ریش توس، گاهی که از خشم کیخسرو براو سخن میرود نیز بار دیگر اشاره می شود:

نژاد مـنوچــهر و ریــش سپید
تـــرا داد بـــر زندگانی امــید
و گرنه بفرمــود مــی تاسرت
بداندیش کـــردی جدا از برت
برو جاودان خانه زندان تست
همان گــوهر بد نگهبان تست


سیا ووش به گاه کشته شدن، ریش و موی درازی دارد. به تصویر فردوسی ازآن رخداد بنگریم :


بزد دســـت و ریـــش شهنشه گـــرفت
به خواری کشیدش به خاک ای شگفت
پــــــیاده هـــمـــی برد مـــویش کشان
چــــــو آمــــد بدان جایــــــگاه نشان


و در این مثال دیگر ببینیم که فردوسی تصویر بهرام چوبینه را با چه استادی در چند خط از گفتگو گردوی و خسرو رسم میکند :


بدو گفــــت گردوی کی شـهریار
نگه کــــن به آن مرد ابلق سوار
قبــــــایش سپید و حــــمایل سیاه
هـــــمی رانــــد ابلق میان سپـاه
جـــهاندار چــــون دید بهرام را
بـــدانستش آغاز و فــــرجام را
چنین گفت: « کان دود گون دراز
نشسته برآن ابلق سر فراز ؟ »
بدو گفت گــردوی: کاری همان
نبرده ست هرگز به نیکی گمان
چنین گفت : کز پهــلو کوژپشت
بپرسی ســـخن پاسخ آرد درست
همان خهل بینی خـــوابیده چشم
دل آگنده دارد تو گویی به خشم


پس بهرام که جامۀ سپید و حمایل سیاه دارد و بر اسپ ابلق سوار است مردیست بلند بالا سیاه چرده با بینی کج و چشمان خواب آلوده واین چنین توصیف های نمای بیرون قهرمانان را تشریح و باز گشایی اندیشه ها ، خوی و عادت های شان ، همه جا همراهی می کند

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.