• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 27441)
يکشنبه 1/5/1391 - 1:26 -0 تشکر 475825
پرواز و پرنده در شعر شاعران

عزیزان دلم
در این مبحث از پرواز می گوییم
از پرنده
سروده هایی را می آوریم که از پرواز و پرنده نامی آورده شده
و می نویسیم و می خوانیمش تا طراوت پرواز را درک کنیم.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

يکشنبه 1/5/1391 - 22:31 - 0 تشکر 476913

رضا آشفته

پرندگان شور و شوق
خیزاب دریا
شن‌های داغ ...

يکشنبه 1/5/1391 - 22:32 - 0 تشکر 476915

جواد غلامرضایی

قطار


از ریل می گریزد
زندگی

مرابه صخره می کوبد
اما -هرگز -
به اشباع نمی رسد صبرم !
که پیشانی تو
سنگ آفتاب است
می بینی ؟1
کرکس ها
چشم از دهانم بر نمی دارند
و زمان چشم غره می رود که نگویم :
-دوستت می دارم
باد مخالف
دریا را به اتش کشیده
به جز ما
چه کسی می داند تنها عشق می تواند
جلو دار سونامی با شد
نگران نباش
حتا از پشت ابرها هوایت دارم
باد
همراه پرندگان ومردگان
به یاری مان آمده
بخند


آوخ


چقدر خنده هایت را دوست دارم


برایم


بخند

يکشنبه 1/5/1391 - 22:34 - 0 تشکر 476919

شراره خاتمی

عبور را ذهن مغشوش شب به رکود نکشید
این گرداب خاموش چشمان تو بود
که مسیر کوچ پرندگان را به گرمسیر نگاهت کشاند
و در ذهن عبور همگان
علامت سئوال پاشید
وقتی اسمان بر روی نگاهت مکث میکند
چگونه باید راه را پیمود
وقتی بیراهه ها از نگاه تو اغاز میشود
الف ب ...
نه با این حروف زمینی
نمی توان از تو سرود
وقتی در پلک هامان ان خواب سربی را ریختند
همه چیزمان را ربودند
و حروف شعر تو نیز
در میان انها بود
ویک روز پرندگان
در مسیر کوچ به گرمسیر نگاهت


ایمان آوردند به سرگردانی خویش


و اینک مومن ترین از پرندگان منم

دوشنبه 2/5/1391 - 18:4 - 0 تشکر 477856

امین وحدتی

غروب بود و غرور و شروع یک پایان
و رودی از مهتاب به پیش باز غمی
و اشکی از آتش برای دلگرمی
پرندگان مهاجر برای یک به درود چه خوب می خواندند
سکوت ..... غم ...... دلٍ تنگ
وداع با تلخند
طلوعٍ فردا را دگر نخواهیم دید
پرندگان مهاجر در انتظار من اند
و من برای پریدن چه دارم؟ همه چیز
بال های شکسته به دست پر مهرش
و چشم های سفیدی در انتظار رهش
و قاب خالی دل
دلی که گم شده بود
میان شب های دراز گیسویش

دوشنبه 2/5/1391 - 18:6 - 0 تشکر 477859

مریم عادلیان

اگر همه
با اسارت پرندگان شاد می شوند
من پرنده می شوم
پرنده
پرنده ای اسیر لحظه های شاد
* * *
اگر
سرنوشت تمام پرندگان به دست من بود
قاتل تمام قفسها و تیرها می شدم
حتی
قاتل واژه اسارت کتابها
* * *
مسافری از سیاره گمنام هستم
اشعارم در فضا
وزن خود را از دست داده اند

* * *
کودک
بنای بناهای گلی
و فریاد مادرش
وای کودکم !
کثیف می شوی .
* * *
دور تا دور برکه ای تنگ
هزاران جلبک سبز


و مگسی که صورت خود را می شست


چند قدم دورتر


گلی


که به خوش خیالی مگس می خندید

سه شنبه 3/5/1391 - 17:37 - 0 تشکر 478823

محمد فهندژ

رفتی
رفتی و خانه بی تو شرم دارد
رفتی و پرندگان
سیمهای برق را بهانه ی تو کرده اند
حتی دیگر به حیاط هم نمی آیند
و نانی که برایشان گذاشته بودی
دوست نمی دارند.
شاعر می گفت:((پرنده مردنی است))
اما آنها نمرده بودند
تنها به پنجره زل زده بودند
تا تو بیایی و آن را باز کنی
اما چه سود؛
پنجره بسته است
و پرندگان نمرده اند
شاعر دروغ می گفت
آنها حتی پرواز هم نکرده اند
و فروغ چشم تو خاموش شد.
از آن روز سیاه
کلاغی سیاه تر
بر بام خانه نشست
با منقارش چیزی نشخوار می کند


نان پرندگانت بود


و پرندگان خسته، تشنه، گرسنه و بی تاب


انتظار بازشدن پنجره را می کشند.

سه شنبه 3/5/1391 - 17:41 - 0 تشکر 478832

شاعر: ارزو امیدی

در سپیده دمان

پرنده ای گم کرده راه
خسته و درمانده
تازه از راه رسیده
پنجره نیمه باز غبار گرفته
و اشک شوق دیدن یار
تجسم زیبائیست
بر گلبرگهای فراموش شده
کنار پنجره
نیمه شبان
هوا سرد سرد است
فصل کوچ پرنده هاست
و مهر سکوت بر لبها
واینک
صندوقچه دل را باید گشود
و تمام پرندگان مهاجر را رها کرد
چراکه مجازات هجــــرت
تبعید به دیــــــار
فراموش شدگان اســـت
بدون بازگشت
وبدون حسرت ...

چهارشنبه 4/5/1391 - 3:8 - 0 تشکر 479427

والا استاد این عکسی که گذاشتین چیزی از شعر و غزل کم نداره، عالمیه

چهارشنبه 4/5/1391 - 3:13 - 0 تشکر 479432


روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست


واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست


بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:


«امروز همه روی زمین زیر پر ماست،


بـر اوج فلک چون بپرم -از نظـر تــیز-


می‌بینم اگر ذره‌ای اندر ته دریاست


گر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبد


جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»


بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید


بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست:


ناگـه ز کـمینگاه، یکی سـخت کمانی،


تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست،


بـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوز


وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،


بر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهی


وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،


گفتا: «عجب است! این که ز چوب است و ز آهن!


این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟!»


چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید


گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»


چهارشنبه 4/5/1391 - 10:29 - 0 تشکر 479702

shahinf گفته است :
[quote=shahinf;424382;479427]والا استاد این عکسی که گذاشتین چیزی از شعر و غزل کم نداره، عالمیه


ممنونم عزیزم

از حضورت سپاسگزارم

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.