• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 2190)
چهارشنبه 19/4/1387 - 20:13 -0 تشکر 47262
بازی در جبهه ...

تو جبهه یه سری بازی های جذاب هم بین رزمنده ها رایج بوده كه من تعدادی از اون ها رو براتون معرفی می كنم .

فكر می كنم براتون جالب باشه

یا علی مدد

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

چهارشنبه 26/4/1387 - 6:25 - 0 تشکر 48034

مصاحبه

سرگرمی‌های اوقات بی‌کاری داخل سوله و سنگرها این بود که یکی در نقش خبرنگار با دیگران گفت و گو می‌کرد، با این تفاوت که وقتی از کسی سوالی پرسیده می‌شد، بغل دستی او جواب می‌داد و در صورتی که او از عهده این این کار به درستی بر نمی‌آمد و اشتباهی از او سر می‌زد، تنبیه می‌شد و جریمه او گفتن یک حدیث از معصوم بود.

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

چهارشنبه 26/4/1387 - 6:27 - 0 تشکر 48035

فوتبال

روایت اول
برای بازی فوتبال یک تیم ایرانی می‌شدیم، و یک تیم عراقی، به محض اینکه دروازه دشمن گلباران می‌شد، همه با الله اکبر تشویق می‌شدند و به وجد و هیجان می‌آمدند. در ضمن بازی نیروهای عراقی ( فرضی) را مسخره می‌کردیم و به عربی شکسته بسته به آنها متلک می‌گفتیم. اما وقتی عراقیها به ما گل می‌زدند همه عصبانی می‌شدند، یکی می‌گفت: « دروازه را از جلوی چشم من بردار، تا با توپ زیر و روش نکردم » و از این حرفها. گاهی آنقدر قضیه را جدی می‌گرفتیم که امر به خودمان هم مشتبه می‌شد، که نکند ما واقعا جزو نیروهای بعثی هستیم؟


روایت دوم
در شرایط عادی‌تر مسابقات بین گردانی برگزار می‌شد یا تیمهای محلی شهرستانها به مصاف هم می‌رفتند و به برندگان یک پوکه تانک هدیه می‌دادیم. این بازیها زیرآتش بارهای دشمن هم انجام می‌شد که شور و حال آن چندان بود. بازیهای عادی گاهی در میهمانی شام به پا می‌شد و چه مصیبتی بود اگر میزبان بازی را می‌باخت شام را دیگر باید در خواب می‌دیدم.

روایت سوم
وقتی بنا به هر دلیلی زمین بازی یا توپ و کفشی در اختیار نداشتیم یا در فاصله‌ای از خط بودم که امکان هیچگونه تحرک و فعل و انفعالی نبود و کمترین سر و صدایی باعث لو رفتن موقعیت می‌شد، با بچه‌هایی که آلوده فوتبال بودند، بی‌صدا بازی می‌کردیم. فوتبال بدون توپ و دروازه ( مثل پانتومیم)، هرکدام در جای خود بازی را با حالات و حرکات مخصوص نمایش می‌دادیم، که واقعا دیدنی بود.

روایت چهارم
توپ بازی ما بعضی اوقات چیزی جز پارچه‌های مندرس و لباسهای کهنه‌ای که با طناب به هم پیچیده شده بود، نبود. حتی وقتی توپ پلاستیکی داشتیم درون آن پر از همین قماش‌ها بود، مواقعی حتی همین هم نبود و مجبور بودیم کفشهای لت و پار را ببندیم و آن ببندیم زیر پا. بماند که چند دفعه در حین بازی اجزای این توپها از هم جدا می‌شوند و همه چیز در آن گرما گرم نبرد به هم می‌ریخت.

روایت پنجم
پشت خاکریز، فوتبال بازی می‌کردیم. بیشتر نوعی تفرج و سرگرمی بود تا مسابقه، موقع بازی به کسانی که خوب می‌درخشیدند و درست و حسابی بازی می‌کردند، نسبت شهید می دادیم، مثل شهید اول، شهید دوم، شهید سوم. جالب اینکه اغلب هم درست از آب در می‌آمد و اگر عملیاتی در پیش بود، بدون شک سهمیه‌ای هم از شهدا به آنها اختصاص داشت.

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

چهارشنبه 26/4/1387 - 6:28 - 0 تشکر 48036

مشاعره

مشاعره از سرگرمیهای رایج جبهه بود که به چند شکل صورت می‌گرفت. نوع اول همان روش معمول در شهر بود. یکی شعر می‌گفت، دیگری نیز باید در جوابش شعری می‌گفت که با حرف آخر شعر حریف شروع بشود.


نوع دوم هم آیه به آیه قرآن بود، با همان مبنای مشاعره، یعنی شروع کردن آیه‌ای از قرآن از یک سو و پاسخ آن با آیه‌ای که حرف اول آن حرف آخر آیه قرائت شده باشد.


البته امکان اینکه بعضی به قرآن مراجعه کنند و بر محفوظات اشخاص تکیه و تاکید نباشد، وجود داشت.


نوع دیگر طرح حدیث به حدیث بود و در شرایط عمومی تر و غیر حرفه‌ای تر تلفیقی از هر سه ( شعر، آیه، حدیث). به این معنی که الزام شعر به شعر یا آیه به آیه و حدیث به حدیث به عنوان پیش شرط برداشته می‌شد و افراد می‌توانستند شعر را  به آیه و آیه را به حدیث جواب بدهند. کسی که به هیچ نحو نمی‌توانست جوابی به این طریق فراهم کند، از بازی کنار می‌رفت و به این ترتیب حلقه تنگ تر می‌شد و تخصصی‌تر.

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

چهارشنبه 26/4/1387 - 6:29 - 0 تشکر 48037

پنج خصلت صدام

دور هم می‌نشستیم و از خودمان حرف در می‌آوردیم. ‌گفتم:« بچه‌ها بیائید، هرکدام پنج خصلت صدام را بشماریم که با حرف "ت" شروع می‌شود.»
یکی می‌گفت:« "ت" مثل ترسو؟»، دیگری می‌گفت:« "ت" مثل تن پرور» و به همین ترتیب هرکس هرچه دل تنگش می‌خواست نثار صدام بی‌نوا می‌کرد.

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

چهارشنبه 26/4/1387 - 6:30 - 0 تشکر 48038

جای یک قطعه

موقع بیکاری بعضی اوقات به باز و بسته کردن اسلحه می‌پرداختم. خوب که دل و جگرش را می‌ریختم بیرون، شیطانی‌مان گل می‌کرد. به یکی که از بقیه ساده‌تر بود، می‌گفتم: آنجا را می‌بینی؟ و او به محض اینکه رویش را بر می‌گرداند، یک قطعه از اسلحه‌اش را بر می‌داشتم و از او می‌خواستم جای آنرا در اسلحه‌اش نشان بدهد. گاهی هم در باز و بسته کردنش سلاح و سرعت عمل داشتن مسابقه می‌گذاشتیم. جایزه کسی که مقام اول را کسب می‌کرد، شورت مامان دوزی بود که به راحتی سه نفر در آن جا می‌شدند.

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

چهارشنبه 26/4/1387 - 6:31 - 0 تشکر 48039

عموزنجیرباف

تفاوت بازی عمو زنجیر باف با آنچه در پشت جبهه و شهر و روستاها رایج است، در مضمون و محتوای آن است اینکه در پاسخ عمو زنجیر باف، زنجیر منو بافتی، به جای بابا اومده، گفته می‌شد، "امام اومده" و در جواب چی چی آورده، به جای نخود و کشمش، همه با هم پاسخ می‌دادند "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" و به همین ترتیب بقیه قسمتهای گفت‌وگو تا آخر بازی تغییر می‌کرد.

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

چهارشنبه 26/4/1387 - 6:32 - 0 تشکر 48040

شطرنج

روایت اول:
بعد از اینکه حضرت امام(ره) شطرنج بدون برد و باخت را جایز شمردند، ما در جبهه هر وقت فرصت می‌کردیم، با بچه‌ها شطرنج می‌زدیم. با کاغذ و مقوا، صفحه  شطرنج را به همان صورت سیاه و سفید می‌کشیدیم. به جای مهره سرباز از پوکه کلاش ( کلاشینکف) و به جای فیل از پوکه تیربار بکتا و به جای قلعه از پوکه ژ-سه( اگر داشتیم) و به جای اسب از پوکه دوسکا، به جای وزیر از پوکه ضدهوایی ٥٧ میلی متری، به جای شاه از پوکه ضدهوایی تک لول استفاده می‌کردیم.


حالا صفحه این شطرنج را با اقلام ذکر شده در نظر بگیرید!


شطرنج در جبهه دو نفره نبود، اغلب سه چهارنفره یا بیشتر بود. بعضی چفیه( کفیه)، دستمال مربع شکل نخی را صفحه شطرنج می‌کردند. به این ترتیب که تعدادی از مربع‌های آن را در برابر صفحه شطرنج می‌کردند و تعدادی از مربع‌های آن را برابر صفحه شطرنج واقعی سیاه می‌کردند.


روایت دوم:
در جبهه با چاشنی مین ام -١٤ و یونولیت برای خودمان شطرنج می ساختیم و هر وقت امکان داشت، بازی می‌کردیم. تیر رسام ژ- سه شاه ما بود و تیر مشقی ژ- سه  حکم وزیر داشت و بقیه مهره‌ها از تیرهای عادی یا دوشکا تهیه می‌شد.

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

دوشنبه 31/4/1387 - 22:28 - 0 تشکر 48767

سلام . خیلی جالبه

ممنون از شما

زندگی بی بندگی شرمندگی ست...
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.