• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 1063)
دوشنبه 5/4/1391 - 16:29 -0 تشکر 465685
با مزه ترین خاطرهاتون چیه؟

دوستان برای یادآوری خاطرات خوش شما و تغییر در روحیه کاربران با مزه ترین خاطره هاتون رو بگید خوش باشیم

 

 

 

عاشقی هم وفاداری میخواهد هم صبر....
عاشق خدا باشی همه چیز داری....

سه شنبه 20/4/1391 - 22:24 - 0 تشکر 471165

samare93 گفته است :

آخیییی الهی !!! :)) دختر اگه آتیش می گرفتی چییییی؟؟؟اونوقت الان کنارمون نبودی کی جات میومد جانشین انجمن بشههه هاااااا؟؟؟؟ :((

گفتی آتیش یادم اومد داداشم کوچیک بود   عروسک منو سوزوووووند :))) تازشم اون یکی داداشم آرمیچر همه ی اسباب بازیهامو در میاورد باهاش یه چیزی اختراع  میکرد ...منم اینقدر از دستشون کلاااااااااااافه می شددددددددم:(((

نفس صبحدم گفته است :
[quote=samare93;707283;470754][quote=نفس صبحدم;705102;470736]

سلام


یه خاطره بگم


که تو کل فامیل عین بمب ترکوند


مامانم در عرض 5دقیقه من و خونه رو تنها گذاشته بود که بره یه چیزی از مغازه بخره بیاد


منم تنها بودم با خونه و فرش و کبریت


هرچی کبریت بود ریختم وسط فرش


خودمم نشستم کنارش


اتیش زدم


مامانم میگفت اومدم دیدم اتیش گرفته وسط فرش


توهم کنار اتیش نشستی داری دست میزنی


خلاصه فرشمون سوخت


ولی خاطره ی خوبی بود...


ازین کارهای اینجوری قدیما زیاد میکردمممم

نه دیگه ثمره جون فکر اتیش گرفتن تو بچگی نیومد تو ذهنم

انقد از این شیطونیا کردم

یبارم با دخترعمم بااتوی داغ فرش رو سوزوندم

من کلا تو کار سوزوندن فرش بودم

بغیر از اون همه سقوط ازاد از پله هایی که داشتم

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

سه شنبه 20/4/1391 - 23:15 - 0 تشکر 471207

من دبستان که بودم از خونه تا مدرسه خیلی راه بود و همش و با دوستم پیاده میومدیم.
دو تا دختر شیطون به هم افتاده بودیم اساسی شیطونی میکردیم هر جا با هم بودیم غیر ممکن بود شری به پا نشه http://img.tebyan.net/TS/Persian/Forum/Emotics/hi5.gif
هر روز از خونه تا مدرسه و بلعکس زنگ خونه های مردم و میزدیم و فرار میکردیم http://img.tebyan.net/TS/Persian/Forum/Emotics/banagoosh.gif
یک روز به قول قلعه نویی روز خوبمون نبود http://img.tebyan.net/TS/Persian/Forum/Emotics/gerye.gif
طبق معمول زنگ خونه ملت و میزدیم و فرار میکردیم بعدشم کلی میخندیدیم
که یهویی تا اومدیم زنگ یه خونه را بزنیم و فرار کنیم در و باز کردن پیرمردی 70 یا 80 ساله اومد بیرون ، دستمون و گرفت انگاری دزد گرفته بود خدا براتون نیاره از ترس داشتیم میمردیم دوستم اینقدر گریه میکرد و التماسش میکرد منم هیچی نمیگفتم حتی التماسشم نکردم گفت تو ازم نمیخوای که ولت کنم؟
 گفتم خوب من التماسم کنم شما ما را میبرین خونمون و به بابامون گزارش میدین تاثیری نداره التماس کنم تا این و گفتم ازم خوشش اومد بردمون خونشون و برامون شربت و شیرینی آور خوردیم و بهمون آب نبات داد و گفت برید خونه هاتون ولی قول بدین دیگه اینکارها  و نکنین.
 از اونروز هر موقع عصر از دم خونشون رد میشدیم دم در خونش بود و بهمون شکلات میداد اینقدر دوسش داشتم که یکروز که نمیدیدمش دلم براش تنگ میشد.
از اونموقع هم توبه کردیم دیگه زنگ خونه کسی و نزنیم ، شیطونی میکردیم ولی زنگ خونه کسی و نمیزدیم.

 

  به طواف كعبه رفتم ،به حرم رهم ندادند          كه برون درچه كردي، كه درون خانه‌آئي

 

                                    

چهارشنبه 21/4/1391 - 23:23 - 0 تشکر 471586

yasekaboud63 گفته است :
[quote=yasekaboud63;498511;471207]من دبستان که بودم از خونه تا مدرسه خیلی راه بود و همش و با دوستم پیاده میومدیم.
دو تا دختر شیطون به هم افتاده بودیم اساسی شیطونی میکردیم هر جا با هم بودیم غیر ممکن بود شری به پا نشه http://img.tebyan.net/TS/Persian/Forum/Emotics/hi5.gif
هر روز از خونه تا مدرسه و بلعکس زنگ خونه های مردم و میزدیم و فرار میکردیم http://img.tebyan.net/TS/Persian/Forum/Emotics/banagoosh.gif
یک روز به قول قلعه نویی روز خوبمون نبود http://img.tebyan.net/TS/Persian/Forum/Emotics/gerye.gif
طبق معمول زنگ خونه ملت و میزدیم و فرار میکردیم بعدشم کلی میخندیدیم
که یهویی تا اومدیم زنگ یه خونه را بزنیم و فرار کنیم در و باز کردن پیرمردی 70 یا 80 ساله اومد بیرون ، دستمون و گرفت انگاری دزد گرفته بود خدا براتون نیاره از ترس داشتیم میمردیم دوستم اینقدر گریه میکرد و التماسش میکرد منم هیچی نمیگفتم حتی التماسشم نکردم گفت تو ازم نمیخوای که ولت کنم؟
 گفتم خوب من التماسم کنم شما ما را میبرین خونمون و به بابامون گزارش میدین تاثیری نداره التماس کنم تا این و گفتم ازم خوشش اومد بردمون خونشون و برامون شربت و شیرینی آور خوردیم و بهمون آب نبات داد و گفت برید خونه هاتون ولی قول بدین دیگه اینکارها  و نکنین.
 از اونروز هر موقع عصر از دم خونشون رد میشدیم دم در خونش بود و بهمون شکلات میداد اینقدر دوسش داشتم که یکروز که نمیدیدمش دلم براش تنگ میشد.
از اونموقع هم توبه کردیم دیگه زنگ خونه کسی و نزنیم ، شیطونی میکردیم ولی زنگ خونه کسی و نمیزدیم.

سلام!
یاسی جون؟ شیطون بلا بودیااااا :)
ایول به این پیر مرده! خیلی باحال بود!!!!!تو هم خوب جوابشو دادیااااا :) ایییییییول:)

چهارشنبه 28/4/1391 - 18:30 - 0 تشکر 474142

من خودم  بچگی زنگ در خونه هارو میزدم فرار میکردم
 با 4 تا بچه ها بودیم همه 3 یا 4 ساله بودیم  یبار زنگ خونه سر کوچمون زدم 3 یا 4 سالم بود
بچه بودم دو سریعی هم نداشتم
تا اومدم فرار کنم صاحب مغازه بغلی منو گرفت کلی گریه کردم
ولی خاطرش موند

عاشقی هم وفاداری میخواهد هم صبر....
عاشق خدا باشی همه چیز داری....

پنج شنبه 29/4/1391 - 20:1 - 0 تشکر 474635

این خاطره مال بچگی های داداشامه یه روز که مامانم شلغم پخته بودن داداش بزرگم میره میشینه رو کابینت کنارگاز بعد یه شلغم رو از دمش میگیره وهی مثل اتیش گردون می تابونه بعدهم پرت میکنه طرف داداش کوچیکم خدای نشونه گیری صاف می خوره تو گوش اون بنده خدا
هنوزهم بعدحدودا 20سال داداش کوچیکم هروقت شلغم میبینه باداداش بزرگم یاداون خاطره رو گرامی میداره:)))))))))))))))

حجاب چهره ی جان می شود غبارتنم /خوشا دمی که از آن چهره پرده بر فکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است/روم به روضه ی رضوان که مرغ آن چمنم
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.