معجزه اعتکاف
برگرفته از وبلاگ ایوان طلا
وقتی از همه خسته ای .حوصله هیچ کاری رو نداری.منتظر یه اتفاقی...یه معجزه...
وقتی وارد مسجد که میشی تازه میفهمی چی شده...
و دلت میخواد که گریه کنی...
صوت ایت الله مهدوی به این حس ات دامن میزنه...
اما نه ...
ذکر امیرالمومنین بهت قوت قلب میده...
ارامش میده...
اینجا خبری از دود و هیاهو شهر نیست...
اینجا ارامشه...
اینجا ادمها چقدر بزرگند...
و تو به کوچیکی خودت نگاه میکنی و ...
سر سفره افطار به این فکر میکنی که
روز اول چه زود گذشت...
چه حال خوبی...
دلت میخواد برای همیشه همونجا بمونی...
و اشک هات اماده جاری شدنه که...اما نه...
شاید به خاطر شرم شاید شوق یا شاید...
و اینکه دو روز گذشت...
منتظر نگاه زینبی...
نگاه حسین...
نگاه اقا..
اما روضه ایت الله ناصری نگاه اقا ابالفضل رو بیادت میاره...
و تو ام داوود رو شروع میکنی...
حالا دیگه گریه امونت رو بریده...
اونقدر که نمیتونی سر از سجده برداری...
و صدای اذان که اتیشت میزنه و...
صدای صوت ایت الله مهدوی....
و من همه تون رو دعا کردم . جدا دعا کردم...