یادمان باشد شهیدان، آبرو دادند بر دنیای ما
یادمان باشد شهیدان، کرده خود در حق فنا
یادمان باشد عزیزان، مشعل در دستمان
روشن از خون جوانانی است، پاک و با وفا
یادمان باشد درازست دستمان در سفره ای
نان آنست خونبهایی، بس گران و پر بها
یادمان باشد که خاک میهنِ بهتر ز جان
گشته مدیون شهیدانِ وطن ، در هر کجا
یادمان باشد برادر، هر شهید خانه ای
زنده می باشد، دارد رزقِ خود نزد خدا
یادمان باشد که عکس لاله رویان وطن
در میان قاب دل گیریم، نه در کوچه ها
یادمان باشد ببینیم هر دمی عکس شهید
عکس آنها با عمل، کردیم بر آنها جفا
یادمان باشد شهیدان، شاهدان محشرند
تا چه کاری سر زند، از نیک و بد از سوی ما
یادمان باشد همین امنیتِ در زندگی
نعمتی باشد که شکرش، را نیاورده بجا
یادمان باشد که ناموسِ وطن در هر زمان
حفظ گردد با نثار جان، از هر ناروا
یادمان باشد نباشد هر کسی محرم، بدان
تا کنی افشا ز فرزندان میهن رازها
یادمان باشد که بعد صاعقه، رنگین کمان
می فریبد نفس را، تا مدتی با آن هوا
یادمان باشد اسیر نفس سرکش گشته ایم
می کِشد ما را به هر جایی، بجز راه ولا
یادمان باشد اگر خواهی بمانی در صراط
از شهیدان ای « مبین » باید کنی شرم و حیا
وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران1391/05/16