• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 6317)
چهارشنبه 27/2/1391 - 15:44 -0 تشکر 454402
اشعار مهدی سهیلی

سلام

تو این تاپیک اشعار مهدی سهیلی رو قرار میدم

امیدوارم که خوشتون بیاد

من که خودم اشعارش رو خیلی دوست دارم

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 3/3/1391 - 16:12 - 0 تشکر 456466

شگفتا
هزاران آفرین بر تو دلارامی دل انگیزی

قیامت قامتی داری چه بنشینی چه برخیزی
سراپا گلبنی جانا مگر باغ همزادی
گل اندامی گل آمیزی گلاب افشان و
گلبیزی
ز دلها آفرین خیزد چو چشمت را بگردانی
شوند آینه ها حیران چو زلفت را به رخ ریزی
بهاران سر انگشت هزاران غنچه رویاند
اگر بر شاخه ی خشكی چو برگ گل بیاویزی
نسیم زلف جانبخشت درختان را به رقص آرد
تو پیك نو بهارانی مسیح فصل پاییزی
كند بلبل غزلخوانی اگر گیسو
برافشانی
گلاب افشان شود شبنم اگر با گل در آمیزی
میان غنچهها منشین كهترسم گل به رشك آید
بدین نازك تنی باید كه از گل ها بپرهیزی
ز بلبل نغمه برخیزد اگر در باغ بنشینی
به پیشت سرو بنشیند اگر از سبزه برخیزی
تو در آغوش پیراهن چو ماهی در دل ابری
مبادا از شبم چون
خنده ی مهتاب بگریزی
من از بیداد مجنونی اگر همتای فرهادم
تو از غوغای لیلایی دو صد شیرین پرویزی
بدین تاب سر گیسو چرا از غصه بی تابی
فدای مستی چشمت چرا از گریه لبریزی
شگفتا قند میسایی بدین شیرین سخن گفتن
ز لبها گل برافشانی ز نی ها شكر انگیزی

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 3/3/1391 - 16:13 - 0 تشکر 456468

شغالان کجا شرزه شیران کجا
چو تازی عجم را به بازی گرفنت

عجم شیوی ی سرفرازی گرفت
ز نای دلیران برآمد خروش
به كردار دریا كه آید به جوش
سپاهی همه گردان
افراخته
ابرپهلوانان خود ساخته
مهین لشكر گر یزدان پرست
نیاوسد تا پشت دشمن شكست
ز بدخواه دیوانه باقی نماند
یكی اهرمن از عراقی نماند
چو لشكر برآمد به كردار كوه
كشانید بیگانه را در ستوه
چو آتش به هر سو گدازنده شد
به ناورد گه شیر تازنده شد
در آن دم
كه لشكر عزیمت گرفت
چه دشمن شغال انداخته
پریشیده ی آبرو باخته
چو روبه گرفتند راه گریز
نهان كرده رخ را به هر خاكریز
سرانجام لشكر چنان پیل مست
به سرپنجگی پشت دشمن شكست
ستیهنده گردان پرخاشجوی
قزودند بر خاك ما آبروی
ابر قهرمانان چو شیر دمان
گرفتند كشور ز نامردان
تو لشكر مخوانش كه دریاست او
به دنبالش دشمن به هر جاست او
بدانگونه دشمن درآمد ز پای
كه دیگر به كوشش نخیزد ز جای
بنازم دلیران ناورد را
برآشفتگان جوانمرد را
كه چون پرچم رزم برداشتند
ز دشمن یكی زنده نگذاشتند
گر ایرانی افسرده در جنگ
بود
به تاریخ بر نام ما ننگ بود
گر از جنگ پا را برون می كشید
عرب خاك ما را به خون میكشید
بر ایران زمین آنچنان تاختند
كه از كشته ها پشته ها ساختند
بسی خانه در دهلران سوختند
ز موی زنان آتش افروختند
به ناگه دلیران به پا خاستند
به مرز وطن لشكر اراستند
كه ایران پذیرنده ی نن نیست
چمن جای بوم بدآهنگ نیست
هزیمت گرفتند اهریمنان
بداندیشگان غرچگان ریمنان
به كس رخصت تركتازی نماند
ره پیش و پس بهر تازی نماند
خزیدند آن زشت رفتارها
به هر غار چون خسته كفتارها
سرانجام شد خانه پرداخته
ز اهریمن
آبروباخته
عراقی كجا ملك ایران كجا
شغالان كجا شرزه شیران كجا
بود خامه شرمی ز كردارشان
زبان بسته بهتر ز آزارشان
ز ایران دلیران پاكیزه خوی
به زن های دشمن نكردند روی
به خلوتسرایی نجستند راه
نكردند روز زنان را سیاه
نبردند از دختران یاره را
نكشتند پیران
بیچاره را
به هر خانه رفتن ره جنگ نیست
چنین زشت بودن به جز ننگ نیست
كه لشكر نشاید به كاشانه در
وگرنه پلنگان از او خوبتر
سرانجام شیراوژنان دلیر
به میدان مردی یكی شرزه شیر
تهمتن نژادان گردون سوار
كه هر یك برآید به یك صد هزار
به مردی به میدان برون
تاختند
ز سر تن ز تنها سر انداختند
بكشتند خوكان بد كاره را
بداندیشه دزدان پتیاره را
تو ای گرد گردنكش سرفراز
بر اهریمنان بدآیین بتاز
لگدكوب خود كنسر مار را
از ایران بران گرگ و كفتار را
به نامردان روز و شب در ستیز
به سرپنجگی خون خوكان بریز
نگهدار
ایران آباد را
بزن گردن دزد بغداد را
كه اینان همه مار افسرده اند
به سوراخها سر فروبرده اند
اگر سربرآرند از لانه ها
بریزند زهری به كاشانه ها
كجا مار زنگی بد انسان كند
كه دزد عراقی به انسان كرد
ره مردمی را نداند همی
كه نوزاد در خون كشاند همی
برانداز آیین اهریمنی
كه كس برنخیزد پی دشمنی
چراغ درخشان ایران تویی
نگهبان مرز دلیران تویی
به مردی بمان ای گو پیلتن
كه هر دم بكوبی سر اهرمن

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 3/3/1391 - 16:13 - 0 تشکر 456469

شعله ی بغداد
لهیب شعله ی بغداد آسمان سوزست

زمین به زیر سم اسب دزد كین توزست
ز برق آتش تازی به كشت مردم پارس
دلم چه گونه نسوزد كه استخوان سوزست
چه فتنه
ایست خدایا كه از تطاول آن
نگاهها چو به هم می رسد غم آموزست
به چشم مردم ما لحظه لحظه مردم چشم
ز خشم تازی بیگانه آتش افروزست
ز گریه های غریبانه در شبان سیاه
فضای سینه ی هر خسته ناله اندوزست
زنی به باخترام ناله كرد و با من گفت
كجا پناه برم كاین بلای هر روزست
ز راه مكر دم دم از دوستی زند دشمن
شگفت نیست كه او گرگ پوستین دوزست

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 3/3/1391 - 16:14 - 0 تشکر 456471

شعرم آهنگ تو دارد
من به غیر از تو نخواهم چه بدانی چه ندانی

از درت روی نتابم چه بخوانی چه برانی
دل من میل تو دارد چه بجویی چه نجویی
دیده ام جای تو باشد چه
بمانی چه نمانی
من كه بیمار تو هستم چه بپرسی چه نپرسی
جان به راه تو سپارم چه بدانی چه ندانی
ایستادم به ارادت چه بود گر بنشینی
بوسه یی بر لب عاشق چه شود گر بنشانی
می توانی به همه عمر دلم را بفریبی
ور بكوشی ز دل من بگریزی نتوانی
دل من سوی تو آید بزنی یا بپذیری
بوسه ات جان بفزاید بدهی یا بستانی
جانی از بهر تو دارم چه بخواهی چه نخواهی
شعرم آهنگ تو دارد چه بخوانی چه نخوانی

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 3/3/1391 - 16:14 - 0 تشکر 456472





شرم حضور
ز آبشار نگاه تو نور می بارد

به جای اشك ز چشمت بلور می بارد
دل از خیال تو روشن شود به ظلمت شب
چو نور ماه كه از راه ور یبارد
لبت ز تابش
دندان ستاره بارانست
ز خنده های تو باران نور می بارد
چه دلنواز نگاهی كه وقت دیدن تو
ز چشم آینه شرم حضور می بارد
دهان به خنده ی شیرین اگر كه بگشایی
به جان مردم غمگین سرور می بارد
كجاست دیده ی موسی كه بنگرد شب ها
هنوز شعشعه از كوه طور می بارد
به
لطف طبع تو نازم كه با عنایت دوست
ز واژه ی شعرت شعور می بارد
ظهور شعر تو بر ذهن نازك اندیشان
هزارها سخن ننو ظهور می بارد



خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 3/3/1391 - 16:15 - 0 تشکر 456473

شاعری چه می خواهد ؟
شاعری سوز دل و دیده 

ی تر می خواهد
ناله ی نیم شب و اشك سحر می خواهد
شعله در خود زمین و سوختن و آب شدن
شمع سوزنده به هر لحظه شرر می خواهد
خلوتی می طلبد گرم نیایش با دوست
گریه در حضرت او حال دگر می خواهد
بایدت آگهی از درد دل افروختگان
رهگشایی به دل تنگ بشر می خواهد
رنگ بر پرده ی معنی زدن و نقش كلام
كارگاهیست كه صد گونه هنر می خواهد
بال پرواز بیاور كه همای ره عشق
طیران سحر و رنج سفر می خواهد
ماكیان بودن و در لانه خزیدن مرگست
كه صعود تو به هر مرحله پر می خواهد
گر نظر باز كنی این همه در چشم هنر
طرفه باغیست كه هر اهل نظر می خواهد
جز سخندانی و اندیشه و پرواز خیال
شاعری سوز دل و دیده ی تر می خواهد

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
جمعه 5/3/1391 - 19:27 - 0 تشکر 456935

meliaa جان ممنونم

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.