• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 6313)
چهارشنبه 27/2/1391 - 15:44 -0 تشکر 454402
اشعار مهدی سهیلی

سلام

تو این تاپیک اشعار مهدی سهیلی رو قرار میدم

امیدوارم که خوشتون بیاد

من که خودم اشعارش رو خیلی دوست دارم

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 27/2/1391 - 15:59 - 0 تشکر 454416


پروانه ای آتش به جان
هر آن كس خدمت جانان به جان كرد
به گیتی نام خود را جاودان كرد
ز میدان گوی دولت را كسی برد
كه حزن آلوده یی را شادمان كرد
همان خسرو به
من مجنونی آموخت
كه لیلای مرا شیرین زبان كرد
چو باد نوبهاری با درختان
نوازش های او دل را جوان كرد
چو شمع قامتش در مجلس افروخت
مرا پروانه ی آتش به جان كرد
بدو گفتم كه چشمانت چه رنگست
نگاهش را به سوی آسمان كرد
بگفتم ماه پشت ابر زیباست
رخش را در پس گیسو
نهان كرد
ز خورشید نگاهش تا نسوزم
به رویم زلف خود را سایبان كرد
از آن مستم كه چشم می فروشش
دلم را با نگاهی میهمان كرد
مرا با یك اشارت زندگی داد
سپاس نعمتش را كی توان كرد
چو ذفت از آسمانم زهره ی بخت
به شب ها دامنم پروین نشان كرد
منم آواره در صحرای غربت
خوشا مرغی كه جا در آشیان كرد
فراق شهرزاد قصه گویم
مرا با مرغ شب همداستان كرد
خداوندا جدایی كشت ما را
مگر ترك عزیزان می توان كرد

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 27/2/1391 - 16:0 - 0 تشکر 454417


پروانه شو به هر باغ

با گلرخی به بستان گفتم پس از چمیدن
هنگام چیست گفتا با بوسه غنچه چیدن
گفتم كه در لب تو جان منست گفتا
شیرین رسی به كامی با جان به لب
رسیدن
گفتم كه چیست رویت در شام زلف گفتا
مهتاب پشت ابرست در حالت دمیدن
گفتم ستاره ها چیست بر سقف آسمان گفت
اشكی بود به مژگان در لحظه ی چكیدن
خوش دولتیست با دوست در پای گل نشستن
وانگه حدیث دل از دلبران شنیدن
گاهی به روی ماهی با بوسه گل نشاندن
گه پا به
پای یاری بر هر چمن چمیدن
كهتابشب چه زیباست با آفتابرویی
در زیر چتر گل ها بر سبزه آرمیدن
هر لحظه آن دلارام در كار دلرباییست
دلداده را نشاید دست از طلب كشیدن
آهووشا غزالا ما مست آن نگاهیم
چون آهوان خطا بود از عاشقان رمیدن
پروانه شو به هر باغ تا عطر گل بنوشی
ذوقی ندارد ای دل در پیله ها تنیدن
گیتی به كس نپاید وز او وفا نشاید
زین سنگدل همان به روزی طمع بریدن
حكم غزلسرایی بر نام ماست امروز
بر گو به هر كه دارد شوق غزل شنیدن

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 27/2/1391 - 16:1 - 0 تشکر 454418


پرنده پر زد
پرنده پر زد و پر یادم آمد
غمی اندوه گستر یادم آمد
چو در مغرب فرو می رفت خورشید
وداع تلخ مادر یادم آمد


خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 27/2/1391 - 16:3 - 0 تشکر 454419


یک ستاره دارم
خدا كند كه ز دلهای ما صفا نرود
غبار وسوسه در چشم پاك ما نرود
خدای خوان چو شدی دوری از تلاش مكن
كه با دعای تن آسودگان بلا نرود
چه نغمه
هاست كز آن موج فتنه برخیزد
ندیم عقل به دنبال هر صدا نرود
غلام همت درویش نخوت اندیشم
كه از غرور به دربار پادشا نرود
روا بود كه ز روز سیه بیندیشد
هرآنكه نیمشبان بر در خدا نرود
فغان زر طلبان از جحیم می شنوم
اگر كه خواجه بداند پی طلا نرود
ز كاسه ها بدر آید دو
چشم بی پرهیز
اگر به كوی كسان از در حیا نرود
توانگر به فتوت چنان سرآمد باش
كه مفلسی ز سرای تو نارضا نرود
تو دست معجزه بنگر در آستین كلیم
كه فتنه بر سر فرعون از عصا نرود
اگر ز خرمن همسایه شعله برخیزد
گمان مدار كه دودش به چشم ما نرود
طبیب اگر كه زبان را به
مهر بگشاید
ز كوی او تن رنجور بی شفا نرود
به یك نگاه چنان در دلم نشست آن ماه
كه یاد او ز سر من به سالها نرود
به شام تیره ی خود یك ستاره دارم و بس
چه روشنم گر از این آسمان سها نرود

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 27/2/1391 - 16:3 - 0 تشکر 454421


وداغ
آخرین شب گرم رفتن دیدمش
لحظه های واپسین دیدار بود
او به رفتن بود و من در اضطراب
دیده ام گریان دلم بیمار بود
گفتمش از گریه لبریزم مرو
گفت
جانا ناگزیرم ناگزیر
گفتم او را لحظه یی دیگر بمان
گفت می خواهم ولی دیرست دیر
در نگاهش خیره ماندم بی امید
سر نهادم غمزده بر دوش او
بوسه های گریه آلودم نشست
بر رخ و بر لاله های گوش او
ناگهان آهی كشید و گفت وای
زندگی زیباست گاهی گاه زشت
گریه را بس كن
مرا آتش مزن
ناگزیرم از قبول سرنوشت
شعله زد در من چو دیدم موج اشك
برق زد در مستی چشمان او
اشك بی طاقت در آن هنگامه ریخت
قطره قطره از سر مژگان او
از سخن ماندیم و با رمز نگاه
گفت میدانم جدایی زود بود
با نگاه آخرینش بین ما
هایهای گریه بدرود بود

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 27/2/1391 - 16:5 - 0 تشکر 454422

.
هودج مهتاب

هر زمان بانگ خوش نامه رسان می آید
بر تن خسته ام از شوق تو جان می آید
نتا صدای تو به گوشم رسد از رشته ی سیم
دل من لرزد و جان در هیجان می آید
نیمشب یاد تو در هودج مهتاب خیال
چون عروسیست كه بر تخت روان می آید
ز نگاه تو دلی نیست كه عاشق نشود
نازم آن چشم كه تیرش به نشان می آید
می پرد خواب ز چشم همه كس تا دل شب
هر كجا قصه ی زلفت به میان می آید
به دعا میطلبم صبح درخشان تو را
هر سحرگاه كه گلبانگ اذان
می آید
از غم عشق ز دل ناله برآرد تا صبح
مرغك خسته كه شبها به فغان می آید
تا كه فرزند سفر كرده ز راه آید باز
پدر منتظر از غصه به جان می آید
ای جوانان در بر پیران چو رسی طعنه مزن
هنر تیر زمانی ز كمان می آید
شمع بزم سخنم شعر تب آلوده ی من
شعله هاییست كه از دل به
زبان می آید
هوشیاران همه سرمست غزلهای منند
مگر اینسان هنر از پیر مغان می آید

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 27/2/1391 - 16:5 - 0 تشکر 454423


هنر و مردم

فرزند هنر زاده ی جام و خم نیست
كار هنری میان مردم گم نیست
فریاد مزن ناله مكن آه مكش
میرد هنری كه در دل مردم نیست

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 27/2/1391 - 16:6 - 0 تشکر 454424




پروانه باز
تو از عشق حقیقی بی نیازی

دو رنگی كهنه كاری صحنه سازی

تو یار ما نیی عاشق تراشی
تو شمع ما نیی پروانه بازی



خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 27/2/1391 - 16:6 - 0 تشکر 454425


هزار خوشه عقیق
چو عكس یار درآینه ی جهان افتاد

خروش و ولوله در جمع عاشقان افتاد
ز یك نگاه كه در باغ آفرینش كرد
شكوفه را به چمن آب در دهان افتاد
نگر به
كاتب خلقت كه از كتابت او
هزار شعشه در خط كهكشان افتاد
به مهر و مه نگاه كن كه از خزانه ی غیب
دو سكه است كه در دست آسمان افتاد
ز شرم چهره ی او صد هزار پرده ی رنگ
به باغ های گل و دشت ارغوان افتاد
ببین میان زمرد هزار خوشه عقیق
اگر نگاه تو بر شاخه ی رزان افتاد
انار را بنگر دانه سرخ و پرده سپید
چو آتشیست كه بر روی پرنیان افتاد
حدیث او به چمن از زبان برگ شنو
كجاست گوش كه ذكرش به هر زبان افتاد
دل چو آینه پر نقش شد ز روی نگار
ولی سیه دل بیچاره در گمان افتاد
قسم به مردم چشمن هر آنكه عشق نداشت
به هر كجا كه شد از چشم مردمان
افتاد
حضور ما چه بود در فراخنای وجود
چو قطره یی كه به دریای بیكران افتاد
چو غنچه ریخت به خاك چمن ز تیر تگرگ
سرشك خون شد و از چشم باغبان افتاد
مكن ملامت پیران و زین كمند بترس
بسا جوان كه چو تیری در این كمان افتاد
به خون دل زده ام غوطه كاینچنین گلرنگ
هزار
نقش معانی به هر بیان افتاد
زدند فال سخن هر زمان به نام كسی
ببین كه قرعه به نام من این زمان افتاد




خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 27/2/1391 - 16:7 - 0 تشکر 454426


هرکه مرا صدا کند
ای كه نسیم رحمتت

درد مرا دوا كند
آلاینه ی دل مرا
عكس تو پر جلا كند
عشق سرشته با گلم
یادتو زنده در دلم
وه كه گمان كنم تویی
هر كه مرا صدا كند
شادی من رضای تو
راحت من بلای تو
مرحمتت مگر مرا با غمت آشنا كند
صبح نصیر من تویی
شام منیر من تویی
باز به شب زبان من
ذكر خدا خدا كند
مهر تو ماه من شود
خلق سپاه من شود
بر همه مردمان مرا
عشق تو پادشا كند
بر در او
زبون منم
همسفر جنون منم
گر برسی به عاقلی
گو كه مرا دعا كند
عاشق سرفكنده ام
بر در دوست بنده ام
وای به من اگر مرا با هوسم رها كند
بنده ی بندگان مشو
مرده ی زندگان مشو
عارف اگر بود كسی
خدمت شه چرا كند ؟
شاه تویی گدای نیی
از چه اسیر دانه یی
گو كه زمانه سنگ را
بر سرت آسیا كند
عاشق او اگر شوی
بلبل نغمه گر شوی
یك گل باغ دل تو را
مرغ سخن سرا كند




خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.